محور اصلی سیاستهای آمریکا درخصوص ایران، تغییر رفتار یا تغییر رژیم به نحوی است که ایران از بازیگری مخالف آمریکا در خاورمیانه به بازیگری معتدل یا متحد آمریکا تبدیل شود. اما این مسئله برای کشورهای خلیجفارس گزینه مطلوبی محسوب نمیشود، چراکه هرگونه بهبود روابط ایران و آمریکا به کاهش جایگاه این کشورها در سیاست خاورمیانهای آمریکا و تنزل قدرت مانور آنها در مسائل منطقه میشود. براین اساس، تداوم خصومت و تنش در روابط ایران و غرب به همراه جلوگیری از پیشرفت توانایی هستهای و نفوذ منطقهای ایران، برای این رژیمها مطلوب به نظر میرسد. اما اعمال فشار و اقدام علیه ایران نباید به نحوی باشد که واکنشهای تند ایران و تهدید امنیت و منافع این کشورها را در پی داشته باشد. دولتهای این منطقه بر این اعتقادند كه در صورت هستهای شدن ایران تهدیدات منطقهای ایجاب میكند كه آن ها نیز در مسیر هستهای شدن گام بردارند. مقامات عربستان بر این اعتقادند كه هستهای شدن ایران زمینه تسلط سیاسی و نظامی ایران بر خاورمیانه و خلیج فارس را فراهم میكند و در تلاش است كه با پاكستان در این زمینه همكاری كند.
همچنین دیگر دولتهای خلیج فارس تلاش دارند تا به بهرهگیری از توان مالی به خرید سیستمهای هستهای اقدام نمایند و یا با تحكیم مناسبات خود با ایالات متحده نیازهای خود را مرتفع كنند(عباسی اشلقی، 1384: 25). علیرغم اینكه شورای همكاری اهمیت ادغام ایران را در معادلة جدید امنیتی خلیج فارس را درك میكند اما برنامة هستهای ایران افزایش نگرانیهای امنیتی منطقة خلیج فارس را منعكس میكند. علاوه بر این به روشنی میتوان موضع دول شورا مبنی بر تعطیل نمودن یا از بین بردن برنامه هستهای ایران را درك نمود و آن اینست كه دول شورا به اضافه دیگر قوای منطقهای همسایه یا نزدیک به ایران علیرغم اختلاف موانع حول سایر قضایا و تعارض منافعشان، منفعت و مصلحت مشترك خود را در پشتیبانی از سیاست دول غربی كه هدف آن جلوگیری ایران از دستیابی به توانمندیهای هستهای است دید.
همچنین این موضع شورا در انعقاد قراردادی منطقهای كه شامل دولتهای منطقه خلیج فارس و منطقة خاورمیانه به خصوص رژیم صهیونیستی و با هدف تقویت و تحكیم اصول قانونی برای اعلام منطقه به عنوان منطقه عاری از سلاح هستهای و تسلیحات كشتار جمعی دیدة تأكید بر این موضع در بیانیهای كه پس از نود و دومین نشست دورهای وزرای خارجی دولتهای شورای همكاری (13 سپتامبر 2004) در جدهی صادر شد. صورت گرفت. (همان ص 41-39). مسئلة هستهای ایران را میتوان با موازنة قوای منطقهای در ارتباط كامل دانست به همین دلیل كشورهای عضو شورای همكاری خلیج فارس برای حفظ موازنه در منطقه از راهبردهای غربی بر علیه برنامة هستهای ایران حمایت میكنند.
این كشورها مسئلة هستهای ایران را امنیتی كردهاند و از دو تاكتیک برای ایجاد موازنه در برابر جمهوری اسلامی استفاده كردهاند.
اول: تعدیل و كنترل قدرت ایران از طریق مخالفت همه جانبه با برنامة هستهای ایران به منظور بازیابی موازنة قوا
دوم: برقراری موازنه جدید از راه تلاش برای دستیابی به فناوری هستهای كه منجر به هماهنگی با سیاستهای غرب در موضوع هستهای میباشد. آن ها با دو متغیر ایران و اسرائیل روبرو هستند. به همین دلیل اعضای شورا چهار هدف برای بازیابی موازنه دنبال میكنند.
1- جلوگیری از دست یابی ایران به سلاح هستهای و هژمونی منطقه 2- تأمین و تضمین حق اعراب در دستیابی به فناوری هستهای
3- خلع سلاح اتمی اسرائیل 4- حفظ وضع موجود(دهقانی فیروزآبادی،1386: 60).
شورای همکاری خلیجفارس در راستای رویکرد فعالانه جدید خود برای تأثیرگذاری بیشتر بر حل و فصل مسئله هستهای ایران، دو پیشنهاد را ارائه کرد که شامل منطقه عاری از تسلیحات کشتارجمعی (WMDFZ) در خلیجفارس و ایجاد کنسرسیوم غنیسازی بینالمللی خاورمیانه بود. ایده ایجاد منطقه عاری از تسلیحات هستهای یا تسلیحات کشتارجمعی در خاورمیانه، مفهوم جدیدی نیست. در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در دسامبر سال 1974، طرح مشترک ایران و مصر که خواستار اعلام خاورمیانه به عنوان منطقه عاری از تسلیحات هستهای بود، به موفقیت نرسید. در دسامبر 2005، دبیرکل شورای همکاری خلیجفارس برای نخستین بار ابتکار خلیجفارس بهعنوان منطقه عاری از تسلیحات کشتارجمعی را اعلام کرد[5].
ایده منطقه عاری از تسلیحات کشتارجمعی درخلیجفارس، از منظر ارائهدهندگان آن براساس اصل پیشرفت از رویکرد زیرمنطقهای به رویکرد منطقهای قرار دارد. ایده اصلی این است که در حالی که رژیم امنیتی جامع در خاورمیانه در یک مرحله غیرقابل دسترسی به نظر میرسد، ترتیبات منطقهای گام به گام میتواند در منطقه ژئوپولیتیک خلیجفارس ایجاد شود. این ترتیبات در مرحله اول بین شش کشور شورای همکاری خلیجفارس، یمن، عراق و ایران خواهد بود و در مرحله بعد سایر دولتهای خاورمیانه را نیز دربرخواهد گرفت. موضع اولیه تمام کشورهای منطقه در قبال این پیشنهاد مثبت بود. دولتهای شورای همکاری به طور کلی از این طرح حمایت کردند و کویت و امارات متحده عربی با حمایت ویژه، آن را به عنوان بخشی از نظام امنیتی جدید خواندند که از امنیت و ثبات منطقهای حمایت میکند. موضع مقامات عراق نیز درطول مذاکرات سال 2006 درخصوص این پیشنهاد
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
مثبت بود. مقامات ایران از ایجاد منطقهای عاری از تسلیحات کشتارجمعی در خلیج فارس حمایت کردند به شرط اینکه اهمیت استراتژیک منطقه عاری از تسلیحات کشتار جمعی، خاورمیانه را تضعیف نکند. با این همه ایران پذیرش این طرح را بهخلعسلاح هستهای اسرائیل و خروج نیروهای آمریکایی از خلیجفارس مشروط کرده است.( Strake,2008, 4).
پیشنهاد دوم شورای همکاری خلیجفارس، یعنی ایجاد کنسرسیوم غنیسازی مشترک برای خاورمیانه، از سوی سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان سعودی در اکتبر سال 2007 ارائه شد. این پیشنهاد از تمام کشورهای علاقهمند به تکنولوژی هستهای در منطقه ازجمله ایران درخواست میکرد تا در تأسیس یک کنسرسیوم بینالمللی غنیسازی اورانیوم برای کشورهای خاورمیانه مشارکت کنند. این کنسرسیوم باید در یک کشور بیطرف خارج از منطقه ایجاد میشد.
هدف این طرح تأسیس یک مرکز غنیسازی و پردازش مشترک برای فراهم کردن سوخت هستهای رآکتورهای غیرنظامی در منطقه خاورمیانه بود. براساس این طرح تمام کشورهای منطقه میتوانند از امنیت برخورداری از سوخت هستهای برای تمام نیروگاههای اعضای کنسرسیوم برخوردار باشند، اما آنها نمیتوانند به تکنولوژی غنیسازی دست پیدا کنند. هدف طرح ایجاد کنسرسیوم چندملیتی منطقهای، تحت کنترل و نظارت جامعه بینالمللی، حمایت از دولتهای دارای قصد توسعه برنامه هستهای عنوان شد. ایران اجرای این طرح را به شرط عدم جلوگیری از فعالیتهای غنیسازی درون کشور، مورد استقبال قرار داد.
هر دو پیشنهاد مذکور در جهت تغییر سیاست هستهای کنونی ایران ارائه شد که بر غنیسازی کامل اورانیوم در داخل کشور، با نظارت کامل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تأکید دارد. طرح ایجاد خاورمیانه عاری از تسلیحات کشتارجمعی، با توجه به وجود تسلیحات هستهای در اسرائیل، در شرایط کنونی امری غیرممکن به نظر میرسد و دولتهای خلیجفارس نیز از این مسئله آگاهی دارند. بر این اساس، این دولتها با پیشنهاد ایجاد منطقه عاری از تسلیحات کشتارجمعی در خلیجفارس که اسرائیل را شامل نخواهد شد، سعی در ایجاد چارچوبی برای کنترل منطقهای برنامه هستهای ایران دارند. اما ایران امنیت منطقه خلیجفارس را با امنیت تمامی خاورمیانه و بهویژه سیاستهای اسرائیل و همچنین حضور و مداخله نیروهای آمریکایی در منطقه مرتبط میداند و بر این اساس به پیامدهای پایدار اینگونه طرحها باور ندارد.
طرح ایجاد کنسرسیوم غنیسازی چندملیتی در خاورمیانه نیز دارای محورهایی است که درنهایت باعث تضعیف سیاست هستهای کنونی ایران، یعنی غنیسازی در داخل کشور، میشود و ضمن وابسته ساختن آن به واردات سوخت هستهای، آن را از منظر تکنولوژی و جایگاه هستهای در شرایطی مساوی با سایر کشورهای خلیجفارس قرار میدهد. این طرح در صورتی میتواند در چارچوب سیاست هستهای کنونی ایران موفقیتآمیز باشد که بر غنیسازی در منطقه مبتنی باشد و مانع از توسعه تکنولوژی هستهای بومی نشود. اما با توجه به اینکه هدف اصلی طرح بیش از آنکه بر توسعه توانایی هستهای کشورهای خلیجفارسی مبتنی باشد، توقف پیشرفت هستهای ایران را مدنظر دارد، تغییرات اساسی در آن با دشواری روبهرو شد.
2-4عراق و روابط ایران و شورا
با حذف رژیم صدام شرایط جدیدی در منطقه حاكم شد و قدرت گرفتن ایران در منطقه رقابت منطقهای بین ایران و عربستان در عراق شكل گرفت. اعضای شورای همكاری خلیج فارس از به قدرت رسیدن شیعیان در عراق نگرانند و آنرا موجب محدود شدن قدرت اهل سنت در عراق و امكان بروز تحركات در میان شیعیان این كشورها و به هم زدن توازن در منطقه میدانند.
شیعیان عراق با 60 درصد جمعیت این كشور بزرگترین قدرت سیاسی در این كشور محسوب میشوند و هر گونه تغییر و تحول و باید با هماهنگی با دولت عراق انجام شود.
بعد از حمله آمریکا به عراق و سرنگون شدن حکومت سنی مذهب که به موازنهسازی در برابر ایران اقدام می کرد و روی کار آمدن دولت شیعی در عراق و افزایش نفوذ ایران در منطقه تعادل به نفع ایران به هم خورد(Haass,2006:4). و از طرف دیگر خروج نیروهای آمریکایی از عراق نیز به نفع ایران است و فرصت استثنایی برای ایران برای افزایش نفوذ در عراق فراهم کرده است(Hunter,2010: 15). بنابراین این اتفاقات باعث افزایش بی اعتمادی و سوءظن اعراب شده و با این اقدامات در صدد موازنه سازی در برابر ایران هستند.
بنابراین این كشورها در برابر ایران قرار میگیرند و استراتژی این كشورها به خصوص عربستان برای بازگرداندن عراق به جبهة عربی و سنی است(هاویان،1385: 89).
این تغییرات در عربستان سعودی، بحرین و كویت كه در آنان مسابقة فعالیت سیاسی شیعیان وجود داد و بیشتر است و میتواند منشأ بروز تهدیدات بلند مدت علیه حیات سیاسی حكام سنی مذهب خاورمیانه باشد(نجفی، 1388: 367).
در حال حاضر عربستان سه هدف عمده را در عراق دنبال میكند:
1- جلوگیری از بیثباتی و جنگ و كشمكش در عراق به جهت به خطر نیفتادن امنیت داخلی عربستان
2- حمایت از سنیهای عراق به منظور جلوگیری از نفوذ شیعیان
3- محدود كردن نفوذ منطقهای ایران در عراق (Blanchard, , 2009: 18).
عربستان سعودی تاكنون سفیری در عراق ندارد و امارات در ژانویه 2008، بحرین در اكتبر 2009 سفیران خود را به عراق اعزام كردند.
از نظر جهان عرب عراق یک كشور با هویت عربی است. تقویت عناصر شیعی در عراق از نظر آنها به معنای كمرنگ
شدن هویت عربی عراق به حساب میآید. بنابراین تلاشهای زیادی در جهت حضور فعال و پررنگ سنیها در صحنه قدرت عراق از سوی كشورهای مهم عربی مثل عربستان سعودی در حال انجام است(برزگر، 1386: 29)
عربستان از روی كار آمدن شیعیان از دو جهت ناراضی است یک الگوی مردم سالاری عربی در عراق كه به عنوان تنها كشور عربی منطقه الگوی انتخابات دمكراتیک در آن نهادینه شده و دیگری روی كار آمدن اكثریت شیعه در عراق كه خود میتواند مسئلة حاد امنیتی را برای منطقه شیعهنشین عربستان به وجود آورد كه مدتهاست پیگیر حقوق سیاسی و اجتماعی خود هستند(ثاقب، 1386: 186).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
قبل از سقوط صدام عربستان از كشورهایی بود كه تمایل به سقوط این رژیم داشت، زیرا نه تنها بر سر رهبری جهان عرب با عربستان سعودی رقابت میكرد بلكه نسبت به سواحل شرقی عربستان كه دارای ذخایر نفتی است مطامع ارضی داشت. عربستان با همكاری و حمایت تلویحی از آمریكا در حمله به عراق قصد نزدیكی به آمریكا كه بعد از حملات 11 سپتامبر تیره شده بود را داشت. همچنین یكی از اهداف مداخله عربستان در عراق تلاش برای توسعه وهابیت و جلوگیری از پیشرفت شیعیان و عراق بود (جعفری ولدانی، 1388: 99)
اما اشغال عراق و شكلگیری حكومت با اكثریت شیعه در انتخابات 2005 مسئلة قدرت گیری شیعیان را دوباره مطرح كرد. این تحولات قواعد و الگوهای روابط منطقهای اعراب را دگرگون كرد و موجب نگرانی اعراب شد.
در واقع اولین بار بود كه در یک كشور عرب سنی دولت عرب شیعه شكل میگرفت. عراق به عنوان یكی از قدرتهای عمدة عربی و یكی از پرچمداران ناسیونالیسم عربی پس از سرنگونی صدام، تحت كنترل دولتی قرار گرفت كه براساس ضوابط دمكراتیک توسط اكثریت شیعیان اداره میشد. با اشغال عراق و رشد محور شیعی، نفوذ ایران در این كشور افزایش یافت كه موجب نگرانی اعراب به خاطر نفوذ ایران در مسائل جهان عرب شد. كشورهای عربی رفتار ایران را مداخله جویانه تلقی میكنند و از شكلگیری مسائل شیعی نگرانند(حاجی یوسفی، 1388: 162).
این كشورها معتقدند كه تقویت نقش شیعیان در عراق توازن سیاسی ـ امنیتی موجود در جهان عرب را به نفع شیعیان به هم زده و جایگاه سنیها را در تقسیمبندی قدرت در منطقه به چالش كشیده است. از نظر آن ها چون موضوع احیای قدرت و نقش شیعیان مربوط به بسیج تودههای شیعه است، لذا مسئلة هلال شیعی یک موضوع ایدئولوژیک است نگرانی آن ها به دلیل نیروی محركه شیعه مربوط به انجام اصلاحات در كشورهای پاتریمونیال عربی و به خطر افتادن موجودیت خود در رأس حاكمیت است(برزگر، 1389،3).
از طرف دیگر كشورهای فرا منطقهای نیز به این امر دامن میزنند. در واقع ادعای شكلگیری هلال شیعی به رهبری ایران در منطقه توسط كشورهای منطقة آمریكا مطرح شده و رواج یافته است. از سوی دیگر ایران آن را توطئهای علیه منافع خود میداند و سعی در مقابله با آن دارد. از سوی دیگر ایران در تلاش است تا با بهره گرفتن از قدرت گیری شیعیان در منطقه به عنوان یک اهرم به موازنه تهدیدهای آمریكا بپردازد و قدرت خود را در منطقه تثبیت كند(حاجی یوسفی، 1388: 173).
بنابراین عربستان به دلیل رقابت با ایران برای كسب رهبری جهان اسلام و به دلیل ساختار حكومتی خود مخالف گسترش نفوذ ایران در عراق است. ایران و كشورهای عربی از جمله بازیگران تأثیرگذار بر عراق در كنار ایالات متحده هستند. آمریكا خواستار ایجاد توازن قوا بین گروه های عراق و ممانعت از تسلط یک گروه و هدایت روند سیاسی توسط آن، حمایت از گروه های لیبرال در مقابل گروه های اسلام گرا و ایجاد دولتی میانهرو و سازگار با منافع آمریكا و اسرائیل در منطقه است. البته بعد از روی كار آمدن شیعیان آمریكا تا حدودی حمایت از گروه های سنی را مدنظر قرار داده است. (اسدی، 1384: 187)
منافع ایران نیز در شكلگیری نظامی با ثبات یكپارچه و غیر نظامی در عراق و افزایش قدرت شیعیان این كشور است. در كنار این كشورهای عربی شكلگیری نظام دمكراتیک با اكثریت شیعی را به عنوان افزایش قدرت منطقهای شیعیان تلقی میكنند.(Beehne, 2006,www.CFr.org)
عربستان علاوه بر پیگیری اهداف و منافع مبتنی بر مذهب و قومیت خود در عراق، با تكیة بیشتر بر منافع مذهبی به دنبال آن است كه از كاهش دامنه قدرت تسنن در عراق بكاهد.
بنابراین با توجه به منافع گوناگون كشورها در عراق شاهد گسترش ناآرامیها در این كشور هستیم پس از خروج نیروهای آمریكایی از عراق در سال 2012 در ساختار سیاسی عراق مشاهده میشودکه جریانهای مانند ائتلاف دولت قانون و اتحاد ملی در تلاش هستند كه تا عراق را در جهت آشتی ملی قرار دهند. و برخی دیگر وابسته به العراقیه خواهان سهم بیشتری هستند و در كنار آن ها كشورهای عربی به دنبال سهم خواهی از ساختار سیاسی و اقتصادی عراق هستند آن ها در اهداف سیاسی خود دو دیدگاه را پیگیری میكنند نخست آنكه عراق باید در چارچوب سیاستهای آنها پیش رود و دوم: آنكه این كشورها نباید ثابت و اقتدار لازم را برای بازسازی كشور و حضور در منطقه را داشته باشد. بلكه باید عراق ضعیف را ایجاد كرد كه توان هیچ گونه بازیگری بدون دخالت این كشورها را ندارد(1391،www.siasatrooz.ir).
عکس مرتبط با اقتصاد
در این میان آمریكا از یک سو خواستار حفظ همكاری و مشاركت جامعه شیعه در روند سیاسی به دلیل اكثریت جمعیتی آن است اما از سوی دیگر در پی تضعیف گروه های شیعی ضد آمریكایی همچون گروه صدر است. علاوه بر آن آمریكا نسبت به تحكیم روابط گروه های شیعی با ایران و ملاحظات و نگرشهای خاصی را دارد كه تعامل آن با این گروه ها را
دشوار و پیچیده میسازد.
حمایت از شورشیان سنی در عراق عمدتاً از طریق افراد و شبكه های خصوصی و شامل دولتهای عربی در قبال نفوذ آن ها به عراق بوده است.
آنتونی كردسمن در این خصوص گفته است كه حدود 4 تا 10 درصد از شهرنشینان عراق عناصر خارجی هستند و حدود 300 ستیزجو از تمام كشورهای عربی در عراق حضور دارند. از این تعداد حدود 20 درصد الجزایری 18 درصد سوری، 17 درصد یمنی، 12 درصد سعودی 50 درصد مصری، و تهیه از سایر كشورهای عربی هستند.
(اسدی، 1388:254).
2-5-مسئله فلسطین و روند صلح خاورمیانه
اعضای شورا مخالف ایران در سیاستهایشان نسبت به فلسطین قرار میگیرند و حتی سعی در جلوه دادن مبارزات حزب با اسرائیل به عنوان اختلاف شیعه و غرب دارند. آن ها جنگ بین حزب ا… و اسرائیل را جنگ نیابتی بین ایران و غرب مطرح كردند. رویكرد شورای همكاری خلیج فارس همانند دیگر سیاستهای منطقه همراه با سیاسهای آمریكا و اسرائیل است. حتی مقامات سعودی برای جلوگیری از نفوذ منطقهای ایران به همكاری با اسرائیل توجه دارند(مستقیمی، ابراهیمی ،1386: 281). حملات 11 سپتامبر 2001 و موضوع تسلیحات كشتار جمعی، موجب طرح استراتژی حملة پیش دستانه شد كه نسبت به گذشته فعالتر و مداخله جویانهتر میباشد. همچنین چارچوبی مبتنی بر هژمونی و یكجانبه گرایی آمریكا كه قدرت آمریكا را در تحولات امنیتی منطقه افزایش میدهد.
فصل پنجم
نقش بیداری اسلامی
در واگرایی بین ایران و شورا
تحولات کشورهای عربی
ناآرامیها و اعتراض هایی که از آن به عنوان بهار عربی یا بیداری اسلامی شناخته میشود، در اواخر سال 2010 در تونس آغاز شد. در 17 دسامبر 2010 جوانی به نام محمد بوعزیزی که علی رغم داشتن تحصیلات دانشگاهی به سبزی فروشی میپرداخت در پی توقیف ارابه دستی اش توسط ماموران دست به خودسوزی زد. در پی این اقدام مردم تونس دست به اعتراضات زدند و خواستار برکناری بن علی از قدرت شدند. چونکه دستگاه سرکوب نتوانست در برابر مردم کاری از پیش ببرد و همچنین سرپیچی فرمانده ارتش این کشور از فرمان بن علی مبنی بر سرکوب معترضان ، وی مجبور به فرار از کشور شد.
در 17 ژانویه 2011، یعنی یک ماه پس از آغاز اعتراضات در تونس و خودسوزی محمد بوعزیزی، مردی مصری در اعتراض به وضع اقتصادی مصر در برابر پارلمان خود را به آتش کشید. کمتر از یک هفته پس از آن، در 25 ژانویه، مردم مصر در میدان التحریر دست به اعتراض زدند و خواستار اصلاحات و برکناری حسنی مبارک شدند. پس از گذشت 18 روز از اعتراضات، سرانجام حسنی مبارک کناره گیری کرد و قدرت خود را به شورای عالی نظامی تسلیم نمود.
شورش های تونس و بعدا مصر به تندی در سطوح اجتماعی و دولتی در کشورهای عربی بازتاب یافت. در میان 22 کشور عربی شش کشور آن در سال 2011 شامل : تونس، مصر، یمن، لیبی، بحرین و سوریه دچار تحولات داخلی شدند. در لیبی و یمن نیز این تحولات منجر به برکناری حاکمان این دو کشور شد. در این پژوهش به بررسی تحولات بحرین و سوریه که بیشترین تاثیر را بر واگرایی بین ایران و اعضای شورا داشته می پردازیم.
1- تحولات بحرین در سال 2011
با شروع تحولات در كشورهای عربی در منطقة خاورمیانه و شمال آفریقا و همچنین عدم پایبندی حكومت بحرین برای اجرای اصلاحات، مردم بحرین در 14 فوریه 2011 در میدان لولو واقع در پایتخت بحرین (منامه) شروع به راهپیمایی كردند. اكثر معترضان حكومت بحرین را شیعیان تشكیل میدهد، اما در میان آن ها سنیهای طرفدار نظام حاكم كه خواستار اصلاحات سیاسی هستند حضور داشتند. و خواسته معترضان استقرار حكومت مبتنی بر رأی مردم و رفع تبعیض در زمینة تصدی پستهای سیاسی بود(موسوی و میر محمدی، 1389: 77).
ابتدا اعتراضات در مناطق عمدتاً شیعه نشین اتفاق افتاد كه باعث كشته شدن دو نفر از شیعیان شد و این حادثه باعث گسترش اعتراضات كه منجر به آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی و بركناری دو وزیر بحرین شد. با ادامه این اعتراضات عربستان و امارات نیروهای نظامی خود را به این كشور فرستادند. وضعیت فوقالعاده برای 3 ماه اعلام شد. دولت ایران به این امر اعتراض كرد و سفیر خود را از بحرین فراخواند تظاهرات همچنان ادامه یافت و منجر به زخمی و كشته شدن افرادی شد.
1- 1- عوامل شكلگیری اعتراضات
الف: حكومت اقلیت سنی بر اكثریت شیعی
تحولت بحرین تابعی از تحولات داخلی و مطالبات مشروع مردمی است، که علیه تبعیض های افقی و عمودی به اعتراض پرداخته اند.
مهمترین عامل در ناآرامیهای بحرین حكومت اقلیت بر اكثریت است كه خاندان آل خلیفه با حدود 3000 نفر تمام مناصب و لیستهای حكومتی را در اختیار دارند و بقیة مناصب به اهل تسنن اختصاص دارد و شیعیان با 70 درصد از جمعیت بحرین تأثیری در زندگی سیاسی خود ندارند.
تصدی شیعیان به مناصب حكومتی در این كشور بسیار اندك است و حدود 18 درصد از مناصب در اختیار شیعیان قرار دارد(درزی تلایی،1390: 138). در بحرین هفده وزارتخانه وجود دارد با اینکه شیعیان اکثر جمعیت این کشور را تشکیل می دهند، اما حق ورود به دوازده وزارتخانه را ندارند. حتی در مشاغل تجاری عمدتا به شیعیان مجوز داده نمی شود و حکومت آل خلیفه در گزارش های اعلامی خود جمعیت شیعیان را کمتر از چهل درصد اعلام می کند.
بنابراین این تبعیض و عدم اعطای حق سیاسی به اکثریت جمعیت شیعی در بحرین موجی از نارضایتی ها را در این کشور به وجود آورده است. در بحرین نوعی بدبینی و بی
اعتمادی متقابل میان شیعیان و خاندان حاكم وجود دارد با این تفاوت كه بدبینی شیعیان به هیئت حاكمه به دلیل سنی بودن خلیفه نیست بلكه به دلیل رفتار سود مدیریت آنان در طول تاریخ بحرین است در حالیكه بدبینی هیئت حاكمه به شیعیان به دلیل شیعه بودن و پیوند شیعیان با ایران است (مصلی نژاد، 1391: 161)
ب: فاصلة طبقاتی
عامل دیگری كه باعث شكلگیری تحولات بحرین شده است. توزیع ناعادلانه قدرت و گسترش فاصله طبقاتی است. ثروت در بحرین همانند مناصب سیاسی در اختیار گروه اندكی است و اكثریت جامعه از لحاظ اقتصادی در تنگنا قرار دارند.
از لحاظ اقتصادی باید به نقش بالای درآمد نفتی در اقتصاد این كشور اشاره كرد، به گونهای كه میتوان اقتصاد بحرین را در زمرة اقتصادهای تك محصولی طبقهبندی كرد. علاوه بر نفت اقتصاد بحرین وابسته به بانكداری، بنادر مجهز صنعتی، صنایع آلومینیوم است و همچنین از لحاظ گردشگری نیز وضعیت خوبی دارد. با این وجود، توزیع ناعادلانة ثروت و فاصلة عمیق طبقاتی از چالشهای اساسی اقتصاد بحرین محسوب میشود. در بحرین ثروت در اختیار گروه اندكی است و اكثریت جامعه زیر خط فقر زندگی میكنند. (نیاكویی، 1390: 257)
تصویر درباره گردشگری
بر اساس گزارش سازمان ملل متحد هر شخصی كه در بحرین كمتر از هزار دلار در ماه درآمد داشته باشد زیر خط فقر قرار دارد در حالیكه متوسط درآمد شهروندان بحرینی حدود 500 دلار در ماه است. (هاشمی نسب، 1389: 27)
1-2-سیاستهای شورای همكاری خلیج فارس در قبال بحرین
خلیج فارس از سه بازیگر عمده یعنی دولتهای مركزی شورای همكاری خلیج فارس، ایالات متحده به عنوان بازیگر بیرونی و ایران به عنوان تغییر دهنده موازنه تشكیل شده است.
بنابراین اعضای شورای همكاری تحت تأثیر دو بازیگر منطقهای یعنی ایران و آمریكا و عوامل داخلی ترس از گسترش این تحولات به درون كشورهای خود دست به اقدامات در برابر بحران بحرین زدند.