زنجانی و همکاران (۱۳۸۹)، تحقیقی با عنوان “مقایسه تصویر بدنی در افراد با هراس اجتماعی، کمرویی و بهنجار” انجام دادند که نتایج نشان داد که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی در مقایسه با افراد عادی نسبت به بدنشان نگرش منفی تری دارند . افراد مبتلا به هراس اجتماعی دارای نگرش منفی تری نسبت به بدن خود هستند و هنگام حضور در موقعیت های اجتماعی نگران هستند که ظاهرشان به وسیله دیگران مقبول واقع نشود و مورد ارزیابی منفی قرار گیرند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
زنجانی و همکاران (۱۳۸۹)، در مقاله ای تحت عنوان “مقایسه افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی و افراد عادی” پرداختند. که نتایج نشان داد که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی نسبت به افراد عادی مهارت های اجتماعی ضعیف تری دارند. و حساسیت جسمانی در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی نسبت به افراد عادی تفاوت چشمگیری وجود داشت.
گراوند، افضلی، شکری، پارسیان، پاکلک، خدایی و طولابی (۱۳۸۹)، به بررسی “تفاوتهای سنی و جنسی در اضطراب اجتماعی دوره نوجوانی” پرداختند. نتایج نشان داد نوجوانان ۱۳-۱۲ ساله نسبت به دو گروه سنی (۱۵-۱۴ و ۱۷-۱۶سال)، میانگین بالاتری در دو بُعد شناختی و رفتاری اضطراب اجتماعی بدست آوردند. همچنین میانگین نمره های دختران در سه گروه سنی در مقایسه با پسران در بُعد رفتاری اضطراب اجتماعی بالاتر بود در حالیکه، در بُعد شناختی اضطراب اجتماعی بین دو جنس تفاوت وجود نداشت.
صالحی و رحمانی (۱۳۸۹)، “نقش اضطراب اجتماعی اندام را در انگیزۀ مشارکت ورزشی ۲۶۵ دانشجوی دختر و پسر مشغول در دانشگاه زنجان مقایسه کردند، نتایج این پژوهش نشان داد که انگیزه های درونی برای مشارکت در تمرینات ورزشی در بین دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی بالا نسبت به دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی پائین به گونه معنادار بیشتر بود. همچنین اضطراب اجتماعی دانشجویان دختر نسبت به دانشجویان پسر بیشتر بود.
طباطبائیان و همکاران (۱۳۸۹)، در تحقیقی به “بررسی رابطه اضطراب اجتماعی اندام با مراحل تغییر رفتار تمرینی در دانشجویان” پرداختند. یافته های پژوهش نشان داد که بین اضطراب اجتماعی با سطوح تغییرات رفتار تمرینی آنها رابطه معکوس معناداری وجود داشت. همچنین میزان اضطراب اجتماعی اندام در دانشجویان دارای فعالیت بدنی کمتر، به گونه معناداری بیشتر بود.
رجبی ، عباسی (۱۳۹۰)،در تحقیقی به بررسی “رابطه خود انتقادی، اضطراب اجتماعی و ترس از شکست با شرم درونی شده در دانشجویان” پرداختند. نتایج نشان داد که بین متغیرهای خود انتقادی، اضطراب اجتماعی و ترس از شکست با شرم درونی شده رابطه مثبت معنادارد وجود دارد.
عموزاده (۱۳۹۰)، در تحقیقی با عنوان “رابطه کمرویی، عزت نفس، خودکارآمدی و جرأت ورزی با اضطراب اجتماعی در بین دانشجویان دختر و پسر ایلام” پرداخت. یافته های تحقیق نشان داد که بین عزت نفس، خودکارآمدی، جرأت ورزی با اضطراب اجتماعی رابطه منفی معناداری وجود دارد، ولی کمرویی با اضطراب اجتماعی رابطه مثبت و معناداری دارد. بعلاوه کمرویی بهترین پیش بینی کننده اضطراب اجتماعی در پسران دانشجو و عزت نفس بهترین پیش بینی کننده اضطراب اجتماعی در دختران دانشجو بودند.
حیدری و علی پورخدادادی (۱۳۹۰)، در پژوهشی با عنوان به “مقایسه اضطراب اجتماعی و نگرانی از تصور بدنی در بین دانشجویان زن و مرد” پرداختند، نتایج پژوهش حاکی از آن بود که بین دانشجویان زن و مرد از لحاظ تصویر بدنی و اضطراب اجتماعی تفاوت معناداری وجود ندارد.
بیرامی، اکبری، قاسم پور و عظیمی (۱۳۹۱)، در تحقیقی به بررسی “حساسیت اضطرابی، فرانگرانی و مؤلفه های تنظیم هیجانی در دانشجویان با نشانگان بالینی اضطراب اجتماعی و بهنجار” پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد که بین دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی و بهنجار از لحاظ حساسیت اضطرابی، فرانگرانی و ارزیابی مجدد تفاوت معناداری وجود دارد.
طرقبه، صالحی فدردی، انصاری (۱۳۹۱)، به بررسی “رابطه سوءگیری تفسیر و اضطراب اجتماعی دانشجویان پرداختند. که نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که افزایش سوءگیری تفسیر با افزایش نشانه های اضطراب اجتماعی رابطه ی مثبت و معناداری دارد. به علاوه مشخص نمودند که سوءگیری تفسیر می تواند میزان اضطراب اجتماعی را حتی پس از کنترل افسردگی پیش بینی کند.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
ولیزاده و آریاپور (۱۳۹۱)، “نقش اضطراب اجتماعی اندام، تصور بدنی و عزت نفس را در پیش بینی اختلالات خوردن در زنان ورزشکار” بررسی کردند. که نتایج این پژوهش نشان داد که بین اضطراب اجتماعی در مورد تصور بدن با اختلالات خوردن رابطه مثبت معناداری و بین عزت نفس با اختلالات خوردن رابطه منفی معنا داری وجود دارد.
خداجوی، قنبری چشمه کمره (۱۳۹۲)، در تحقیقی به بررسی “رابطه بین اضطراب اجتماعی اندام و عزت نفس با اضطراب اجتماعی دانشجویان دختر” پرداختند. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که اضطراب اجتماعی اندام و عزت نفس پیش بینی کننده های اضطراب اجتماعی دانشجویان دختر بودند و اضطراب اجتماعی اندام، پیش بینی کننده بهتری برای هراس اجتماعی بود (P ≤۰/۰۵).
کریم زاده و همکاران (۱۳۹۳)، به بررسی و شناسایی عزت نفس و پیش بینی کننده های آن در ویژگی شخصیت با اضطراب اجتماعی در افراد متقاضی جراحی پلاستیک پرداختند. یافته های پژوهش نشان داد که هر چقدر افراد از عزت نفس مثبت تری برخوردار باشند از ویژگی های شخصیتی برون گرایی بیشتر و اضطراب اجتماعی کمتری برخوردارند.
کلارک و آرکوویتارس (۱۹۹۰)، در تحقیقی به بررسی رابطه بین اضطراب اجتماعی و خود ارزیابی از عملکرد بین فردی پرداختند، نتیجه تحقیقات نشان داد؛ افرادی که دارای اضطراب بالایی بودند نسبت به کسانی که دارای اضطراب اجتماعی پائین هستند، جنبه های مثبت عملکرد خود را کمتر از حد معمول ارزیابی می کنند.
نتایج فراتحلیل فینگولد[۵۸] (۱۹۹۴)، جهت بررسی تفاوت های جنسی در شخصیت، نشان داد که زنان نسبت به مردان در ابعاد برون گرایی، اضطراب، اعتماد و مخصوصاً دلسوزی (نیاز مهرورزی) نمرات بیشتری بدست آوردند. همچنین نتایج نشان داد که هیچگونه تفاوت جنسی در اضطراب اجتماعی، تکانشگری، فعالیت، عقاید، منبع کنترل و فرمانبرداری بین زنان و مردان وجود ندارد.
دام باگن و کریمیت[۵۹] (۲۰۰۰)، در پژوهشی آموزش مهارت های اجتماعی و درمان رفتاری شناختی را براضطراب اجتماعی مطالعه کردند بر روی آزمودنی های که به وسیله آیتم هایDSM IV مضطرب اجتماعی تشخیص داده شده بودند، مطالعه نمودند. نتایج نشان داد که هم آموزش مهارت های اجتماعی و هم درمان رفتاری – شناختی در درمان اضطراب اجتماعی نقش دارند.
کرام و پرات (۲۰۰۱)، به بررسی “رابطه بین عزت نفس و اضطراب اجتماعی در بین دانشجویان” پرداختند که نتایج نشان داد که عزت نفس پائین منجر به اضطراب اجتماعی در میان دانشجویان می شود.
در پژوهشی که دلوسو، سایتونی، پایاسولی، روسی، کیاپارلی، پوگیو، روسی، هاردوی، و کاسانو[۶۰] (۲۰۰۲)، به منظور بررسی اضطراب اجتماعی؛ تفاوت های جنسی در دانش آموزان ایتالیایی انجام دادند، نتایج نشان داد که میانگین نمرات زنان در مقیاس اضطراب اجتماعی نسبت به مردان بیشتر است و تفاوت های جنسی به خصوص در حوزه حساسیت های بین فردی وجود دارد.
استراهان[۶۱] (۲۰۰۲)، در تحقیقی با عنوان تأثیر اضطراب اجتماعی و مهارت های اجتماعی بر عملکرد تحصیلی، بیان داشت که افراد دارای اضطراب اجتماعی نسبت به افراد غیرمضطرب دارای کنترل اجتماعی و همچنین بیانگری پائین هستند، همچنین افراد مضطرب اجتماعی یک حساسیت اجتماعی بالاتری را گزارش دادند. دانش آموزان مضطرب اجتماعی در مهارت های کلامی، سخن گفتن، حضور در اجتماع و ارتباط کلامی با دیگران دچار مشکل بودند.
جونگ (۲۰۰۲)، در پژوهشی به بررسی “تأثیر سطوح عزت نفس بر اضطراب اجتماعی” پرداخت. نتایج نشان داد که سطوح پائین عزت نفس، عامل نیرومندی برای ایجاد ارزیابی منفی از خود و در نتیجه ایجاد اضطراب اجتماعی است.
ایزگیچ[۶۲] و همکاران (۲۰۰۴)، در پژوهشی با عنوان “رابطه تصویر بدن، عزت نفس و اضطراب اجتماعی در بین دانشجویان ترکیه” پرداختند که نتایج حاکی از آن بود که عزت نفس دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی، به گونه معناداری نسبت به دانشجویانی که اضطراب اجتماعی نداشتند پائین تر بود. افزون بر این، بر اساس نتایج این پژوهشها، در میان دانشجویان با عزت نفس پائین، بالاترین شیوع اضطراب اجتماعی و در بین دانشجویان با عزت نفس بالا، پائین ترین میزان شیوع اضطراب اجتماعی مشاهده شد.
در تحقیق انج[۶۳] و همکاران (۲۰۰۵)، به بررسی “رابطه رضایت از زندگی و اضطراب اجتماعی” پرداختند که نتایج نشان دادند که بین رضایت از زندگی و اضطراب اجتماعی رابطه منفی معناداری وجود دارد.
در پژوهشی گرکو و موریس (۲۰۰۵)، با عنوان عوامل تأثیرگذار بر اضطراب اجتماعی و مقبولیت در بین همسالان، به مطالعه ی تأثیر مهارت های ارتباطی و اجتماعی و روابط دوستی نزدیک در طول دوران کودکی پرداختند. یافته های این تحقیق نشان داد که بین اضطراب اجتماعی و مهارت های ارتباطی و اجتماعی رابطه وجود دارد.
تحقیقات ایوارسون[۶۴] و همکارانش (۲۰۰۵)، که به بررسی ارتباط میان خودپنداره ی بدنی، افسردگی، استرس و اضطراب در گروهی از نوجوانان سوئدی پرداختند، مشخص گردید که تفاوت ارزیابی های فرد از خودش با معیار های ایده آلش در مورد وضع ظاهری بدنی پائین بود و نمره افراد در تصویر از بدن با نگرش مثبت نسبت به لاغری، خلق و خوی منفی، علائم استرس و اضطراب و ترس های اجتماعی و همچنین اضطراب فیزیکی همبستگی زیادی نشان داد.
کاشدان[۶۵] و همکاران (۲۰۰۶)، در پژوهشی تحت عنوان اضطراب اجتماعی و احساس ذهنی بهزیستی افراد مبتلا به اختلال استرس پس از صانحه نشان داد که افرادی که دچار PTSD[66] هستند در معرض اضطراب اجتماعی قرار دارند و احساس ذهنی بهزیستی شان رو به کاهش می نهد.
رانتا، کالتیا لامینو، کویستو، تومیستو، پلکونن و مارتونن[۶۷] (۲۰۰۷)، در پژوهشی به بررسی سن و تفاوت های جنسی در اضطراب اجتماعی دوران نوجوانی پرداختند. نتایج نشان داد که نمرات دختران در کل مقیاس اضطراب اجتماعی و سه زیر مقیاس آن نسبت به پسران در همه گروه های سنی بیشتر است.
توگرسن، نئومانی و نتومانیس[۶۸] (۲۰۰۷)، رویکرد نظریه خود تعیینی را به نگرانی ها از تصور بدن، خود تعیینی و خود ادراکی در شرکت کنندگان در کلاس های ایروبیک در بریتانیا بررسی کردند. نتایج نشان داد که انگیزه درونی به گونه معناداری خود ارزشی را پیش بینی می کند. افزون بر این، بین آزمودنی های دارای اختلال خوردن و همتایان بدون این اختلال در رضایت مندی، تنظیم درونی، خود ادراک و اضطراب اجتماعی تفاوت معناداری وجود داشت.
آتالای و گنکز[۶۹] (۲۰۰۸)، در پژوهشی به بررسی نقش تمرین در رضایت از تصویر بدن را با اضطراب اجتماعی در بین دانشجویان ترکیه بررسی کردند و نتایج نشان دهنده این بود که آزمودنی های دارای عدم رضایت از تصویر بدنی، در فعالیت تمرینی منظم شرکت نمی کنند و اضطراب اجتماعی بالاتری را تجربه می کنند و همچنین گزارش نمودند که افرادی که درباره ظاهر خود دید منفی دارند بیشتر مستعد اضطراب اجتماعی هستند.
گرگوری و همکاران (۲۰۱۰)، در پژوهش هایی نگرش درباره خوردن، عزت نفس و اضطراب اجتماعی را در جامعه زنان ایرانی ۵۱-۱۴ ساله شرکت کننده در برنامه های آمادگی جسمانی بررسی کردند. نتایج این پژوهش نشان داد که زنان دارای اختلال خوردن، عزت نفس پائین تر و اضطراب اجتماعی بالاتری را گزارش کردند. همچنین، زنان دارای عزت نفس پائین تر اضطراب اجتماعی بالاتری داشتند. افزون بر این، اضطراب اجتماعی با وزن بدن و شاخص توده بدن همبستگی مثبت معناداری داشت.
هاگر و استونسون[۷۰] (۲۰۱۰)، در مطالعه ای با عنوان اضطراب اجتماعی اندام و عزت نفس بدنی؛ اثرات جنس و سن را روی ۲۳۳۴ دانش آموز و دانشجوی دبیرستانی و دانشگاهی با دامنه سنی ۲۴-۱۱ سال در کشور بریتانیا انجام دادند که آزمودنی های مؤنث نسبت به همتایان مذکر خود به طور پایداری، اضطراب اجتماعی اندام بیشتر و عزت نفس کمتری داشتند، به استثنای گروه ۱۲-۱۱ سال.
چائو و چنگ[۷۱] (۲۰۱۲)، در پژوهشی به بررسی رابطه بین شخصیت خود توصیفی بدنی و اضطراب اجتماعی اندام در کارکنان بیمارستان اُهایو پرداختند که نتایج نشان داد که شخصیت تأثیر مثبت و مستقیمی بر خود توصیفی بدنی دارد و خود توصیفی بدنی تأثیر منفی مستقیمی بر اضطراب اجتماعی دارد. همچنین یافته های آنها نشان داد که شخصیت تأثیر منفی مستقیمی بر اضطراب اجتماعی اندام دارد.
۲-۱۴ جمع بندی پیشینه ی داخلی و خارجی درباره اضطراب اجتماعی:
با مروری بر پیشینه های انجام شده داخلی و خارجی این حوزه که شامل طیف وسیعی از تحقیقاتی است که در زمینه مهارت های اجتماعی و ارتباطی، احساس ذهنی بهزیستی، خودپنداره، تصور بدنی ، اضطراب اجتماعی اندام و… که با اضطراب اجتماعی صورت پذیرفته بیانگر رابطه این عوامل با اضطراب اجتماعی می باشد.
٢-١۵ تصور بدنی:
یکی دیگر از روش های که از سوی افراد جامعه برای انجام جراحی زیبایی صورت میگیرد و باعث اضطراب در افراد می شود تغییر در تصویر بدنی می باشد که در صورت عدم تغییر در آن منجر به اضطراب شدید، اجتناب از رویارویی با افراد از دست دادن اُمید می شود. اُمید به اختیار خود انسان است و از آنجا ناشی می شود که تصمیم بگیرد که هیچ گاه خود را کمتر از از موجودی بی همتا و مهم نپندارد. بدن انسان نخستین بخش شخصیت اوست که در تعاملات اجتماعی قابل مشاهده است و از این نظر با بخش های دیگر شخصیت متفاوت است زیرا به راحتی و تنها از راه مشاهده می تواند با سایر افراد مقایسه شود بنابراین شکل ظاهری بدن در تعاملات اجتماعی اهمیت زیادی دارد. دامنه تصویر بدنی و نگرانی از آن تا به آنجا گسترش یافته است که مشغلۀ ذهنی بسیاری از افراد، بخصوص جوانان گردیده و روزانه زمان و هزینه زیادی صرف تفکر و تغییرات ظاهری در بدن می شود (گرین، پریجارد[۷۲]؛ ۲۰۰۳). این امر به گونه ای است که این افراد ساعت ها در مورد تصویر بدنی خود فکر می کنند و با تغییر در آرایش و پوشیدن لباسهای متنوع و قرار گرفتن در وضعیت های خاص سعی در پوشاندن نقائص ظاهری خود دارند که بیشتر زائیده تصور ذهنی آنان از بدنشان است (اسکلافانی[۷۳]، ۲۰۰۳). رضایت از تصویر بدنی در بین جوانان، مستلزم رضایت از پنج عامل بدنی می باشد:۱٫تناسب اندام ۲٫زیبایی ظاهر۳ .سلامت بدنی ۴٫پاکیزگی بهداشت و زیبایی پوست ومو ۵٫توانایی کنترل وزن (مارش[۷۴]، ۲۰۰۴) و نارضایتی از این تصویر بدنی پیامدهایی چون اضطراب، افسردگی، انزوای اجتماعی، اختلالات روانی، تضعیف خودپنداره و عزت نفس را در پی خواهد داشت (برونل[۷۵]، ۱۹۹۱) . از نظر الکساندر مات و لامسون [۷۶](۲۰۰۴)، تصویربدنی به عنوان یک ساختار چند بُعدی قابل تغییر است. مطالعات گسترده در چند سال اخیر روی تصویر بدنی این توافق را در بین عده زیادی از محققان به وجود آورده که تصویر بدنی مسأله ای چند بعدی بوده و در بر گیرنده مؤلفه های ادراکی، نگرشی و رفتاری است.
تصویر بدنی بیانگر نگرش فرد از خود همراه با احساسات وافکاری است که می توانند تغییر دهنده رفتار او در شرایط گوناگون ودر جهات مثبت یا منفی باشد. این تصویر ذهنی می تواند تحت تأثیر عواملی چون رشد جسمانی، تعاملات فرد با محیط اجتماعی، سوانح، آسیب جراحات بدنی قرار گیرد و نگرانی از تصویر بدنی را در فرد ایجاد کند (سوگار[۷۷]، ۲۰۰۰).
ظاهر یکی از بخش های مهم خودپنداره و از این رو تصویر بدنی است. مدیریت ظاهر نه فقط شامل تفکر دربارۀ چگونگی قیافۀ شخصی، بلکه شامل فعالیت هایی برای نمایش قیافه نیز می شود. کیسر[۷۸](۱۹۹۷)، معتقد است هر نوع تفکر و فعالیتی که به خریداری و پوشیدن لباس و نیز فرایند های تغییر بدن، مانند رژیم غذایی، جراحی منجر شود به عنوان بخش های مدیریت ظاهر در نظر گرفته می شود. رود و لنون (۱۹۹۴) اعتقاد دارند که رفتارهای مرتبط با مدیریت ظاهر شامل رژیم غذایی، ورزش پرورش اندام، جراحی، استفاده از وسایل آرایشی و زیبایی و انتخاب لباس هایی برای بالا بردن ظاهر فردی می باشند.
از نظر سندز[۷۹](۲۰۰۱)، تصویر بدنی بر اساس یک ساختار چند وجهی مفهوم سازی می شود در واقع تصویر بدنی مفهوم پیچیده ای است که در بردارنده عوامل بیولوژیکی روانشناسی درونی و عوامل اجتماعی خارجی است. نتایج پژوهش های چند دهۀ گذشته نشان می دهد که عده زیادی از افراد جامعه به خصوص جمعیت مونث در پی تغییر در تصویر بدنی خود هستند (مکابی و ریکاردلی[۸۰]، ۲۰۰۱).
مفهوم تصور بدنی برای اولین بار توسط شیلدر[۸۱] در سال (۱۹۵۰) مطرح شده وی تصور بدنی را با یک چشم انداز روانشناسانه این گونه تعریف نموده است « تصویری از بدنمان که در ذهنمان شکل می دهیم و شیوه ای که بدن برایمان آشکار می شود، تصویر بدنی یک فرایند شناختی صرف نیست بلکه خواسته ها، نگرش های عاطفی و کنش متقابل با دیگران را منعکس می کند.» این اشتغال ذهنی باعث می شود که افراد زمان و هزینه زیادی را صرف تغییر در ظاهر خود کنند.
این مفهوم یک سازه بسیار پیچیده است که دارای دو بُعد سرمایه گذاری تصور بدنی[۸۲] و ارزیابی تصور بدنی[۸۳] است. سرمایه گذاری تصور بدنی، درجه اهمیت رفتاری و شناختی مردم به بدن و ظاهرشان را منعکس می کند. از طرف دیگر ارزیابی تصور بدنی به درجه رضایت و عدم رضایت بدن و ظاهرشان مربوط می شود (کش و پروژنسکی[۸۴]، ۲۰۰۲).
تصویر بدنی به صورت تجسم های درونی از جنبه های ظاهری بدن تعریف شده است. مفهوم تصویر بدنی ثابت نیست و جوهره ای پویا دارد تصویر بدنی آرمانی فرد در اثر متغیرهایی مانند بازنمایی رسانه ها، رسوم فرهنگی و نگرش های دوستان تغییر می کند. این تغییر دیدگاه ها به طور معمول با تغییر احساس و افکار همراه است و حتی در موقعیت های مشخص به تغییر رفتار می انجامد (گارزورم[۸۵]، گارماگالیک[۸۶]، ۲۰۱۰). پروژنسکی و کش و ادگرتون[۸۷] بر این باورند که در واقع جراحی زیبایی، جراحی زیبایی تصویر بدنی است وبا بهبود بخشیدن به بدن توسط جراحی بهبود روانشناختی صورت می پذیرد (ساورر، وادن، پرتشوک، ویتاکر[۸۸] ؛ ۱۹۹۸).
بدن افراد از تجربه های اجتماعی، به خصوص از هنجارها و ارزش های گروه هایی که به آنها تعلق دارند، تأثیر می پذیرد. یکی از جنبه های روانشناختی مورد بررسی در جراحی زیبایی، تصویر منفی فرد از خود[۸۹] است که این نقص ممکن است خیالی باشد و یا با نوعی نابهنجاری جسمی جزیی مرتبط باشد و دلواپسی های بیمار در مورد آن افراطی و عذاب آور است (DSM-IV TR 2010). افراد برای بهبود تصویر ذهنی از ظاهر خود در جستجوی تغییراتی از طریق رژیم غذایی، ورزش و یا جراحی زیبایی هستند و بیشترین اشتغال ذهنی مربوط به پوست، مو، بینی، چشم ها، دهان، لب ها، فک و چانه است اما اشتغال ذهنی ممکن است به طور همزمان مربوط به چندین قسمت بدن باشد (فیلیپز[۹۰]، ۲۰۰۹).
زنانی که اعتماد به نفس بالایی دارند، کمتر تمایل به جراحی زیبایی دارند و از سوی دیگر زنانی که تصویر منفی از بدن خود دارند، اعتماد به نفس کمتری دارند (توسلی و مدیری، ۱۳۹۱). فشار های هنجاری که از سوی جامعه به ویژه جوامع غربی، افراد بسیار نزدیک و رسانه ها به خصوص به زنان تحمیل می شود بر تصویر آنان از بدن خودشان تأثیر می گذارد و این تصویر نامطلوب موجب اقدام به جراحی زیبایی می شود به این ترتیب اگراز بدن خود احساس منفی نداشته باشند و از بدن و ظاهر خود راضی باشند به احتمال کمتری دست به جراحی زیبایی می زنند (نوغانی، مظلوم خراسانی، ۱۳۹۰).
دلواپسی و دل مشغولی نسبت به بدن با مفهوم سرمایه گذاری روانی بر بدن قابل توجیه است، سرمایه گذاری روانی بدن اغلب با چگونگی دقت فرد به اندازه بدن کنونی اش با مقایسۀ اندازه بدن ایده آل مرتبط است. رضایت زمانی بدست می آید که فرد قسمت هایی از بدن خود را که با معیارهای ایده آل جامعه برای زیبایی ناهمسان است تغییر می دهد و سپس بدن خویش را با ایده آل مقایسه می کند وقتی تفاوت بین بدن ایده آل و بدن واقعی فرد زیاد باشد، احساس رضایت از بدن کمتر می شود (رابینسون[۹۱]، ۲۰۰۳).
تصویر بدنی یک جنبه از خودپنداره است. خودپنداره ادراک کلی است از چیزی که هستیم (کیسر، ۱۹۹۷). کلیش، (۱۹۷۵) خودپنداره را به عنوان تصویر کلی فرد درباره خودش تعریف می کند که شامل تجربیات واقعی و تفسیر این تجربیات است. در تصویر کلی، خودپنداره چند بُعدی است و دارای چند سطح از خود است. تصویر بدنی و عزت نفس به عنوان جنبه های بسیار مهم خودپنداره بررسی می شوند (به نقل از رابینسون، ۲۰۰۳).
نگرانی شدید از ارزیابی منفی توسط دیگران، منجر به نارضایتی از تصویر بدن شده و شخص را با دو سوال اصلی به چالش می کشد ۱- آیا ارزش من و جهان زیر تأثیر ظاهر جسمانی من است؟۲- آیا ظاهر من غیر قابل قبول است؟ (کش و همکاران، ۲۰۰۴، گیلبرت و می یر[۹۲]، ۲۰۰۵) تداوم این نارضایتی نیز منجر به افسردگی (آراماتس [۹۳]و همکاران، ۲۰۰۳)، اضطراب اجتماعی (فردا و جیمز[۹۴]، ۲۰۰۴، کش و همکاران، ۲۰۰۴) و پایین آمدن عزت نفس (وبستر[۹۵] و همکاران،۲۰۰۳،میرزا[۹۶] و همکاران، ۲۰۰۵، مارخام[۹۷] و همکاران، ۲۰۰۵) می گردد و پایین آمدن عزت نفس سبب تشدید اضطراب می شود.
متخصصان بهداشت روانی به دلیل اهمیت تصویر بدنی در ارتباطات اجتماعی و روابط بین فردی تحقیقات متعددی را در این زمینه انجام داده اند و نتایج یافته های آنان نشان می دهد که برخی از افراد اشتغال ذهنی مداومی درباره ی ظاهر جسمانی خود دارند و علیرغم طبیعی یا تقریباً طبیعی بودن ظاهر جسمانی، ترس مفرط و نگران کننده ای را از زشت یا غیر جذاب بودن خود گزارش می کنند (فیلیپز، دی دی و منراد[۹۸]، ۲۰۰۷). این ویژگی را «اختلال بد ریختی بدنی» نامیده و یافته های تحقیقی نشان می دهد که مبتلایان به ترس از بدریختی بدن، دارای دو مجموعه علائم وسواسی وابسته به ظاهر بدنی” برای مثال تصور بزرگ بودن جثه، اندازه صورت، کم پشتی موها و موی صورت” و علائم جبری وابسته به ظاهر بدنی” برای مثال اجتناب از آینه، وارسی بخش های مختلف جسمانی در آینه، رفتارهای تکراری جبری آرایشی و پوشاندن صورت) هستند (بلینو، زیزا، پارادایز، ریواروسا، فالچری و بوگتو، ۲۰۰۶).
نتایج تحقیقی طولی سه ساله متوسط کاترین و تامپسون (۲۰۰۰) نشان داد که خاطرات تمسخر آمیز از تصویر بدنی در گذشته خودپنداره منفی و نارضایتی از تصویر بدن را تقویت می کند و نظریات فرهنگی و اجتماعی نیز حاکی از تأثیرات گسترده حمایت های اجتماعی و فرهنگی بر شکافگیری تصویر بدنی است و به نظر می رسد این تأثیر در جوامع غربی بیشتر است (لیندمن،۲۰۰۲)، (رینهارت، ۲۰۰۴)، در پی احساس نارضایتی از تصویر بدنی و ایجاد خودپنداره منفی فرد خواستار تغییر بدنی خود خواهد شد تا بتواند تصویر بدنی حقیقی خود را به تصویر بدنی ایده آلش نزدیک کند (رابین استاین).
از روش های دیگری که از سوی جوانان برای تغییر تصویر بدنی استفاده می شود، جراحی زیبایی است که به نظر می رسد در ۵۰ سال أخیر این روش به فراوانی مورد استفاده قرار گرفته است (صفازاده، ۱۳۸۶). شاید دلیل این عمومیت فراگیر استفاده از جراحی زیبایی وجود چندین عامل باشد که از جمله آنها تنوع طلبی، امکان پذیری تغییر در صورت، حداقل نارضایتی، ماندگاری تغییر و تمرکز فزاینده رسانه های جمعی بر تصویر بدنی در سال های اخیر باشند. در میان همۀ این عوامل آنچه مورد تائید همه پژوهشگران در انگیزه تمایل به جراحی زیبایی می باشند نارضایتی از تصویر بدنی است (پونتی، مولر؛ ۲۰۰۸).
۲-۱۶ دید گاه های روانشناسی اجتماعی درباره تصور بدنی:
۲-۱۶-۱ نظریه فرهنگی اجتماعی تامپسون:
در این دیدگاه رسانه های غربی به عنوان منبع اولیه ی نارضایتی از بدن محسوب می شوند، که در میان زنان جوان به طور گسترده ای رواج یافته است. براساس این دیدگاه رواج نارضایتی از بدن در میان زنان جوان و حتی مسن از پیامدهای غیرقابل اجتناب پرتره ها (یا نمونه های ایده آل بدنی) به تصویر کشیده شده در رسانه ها است که منجر به رفتارهای ریاضت گونه در میان زنان می شود. تامپسون اشاره می کند که در جوامع غربی تأکید زیادی بر ظاهر فیزیکی است و هنجارهای ثابت و مشخصی برای جذابیت ظاهری وجود دارد و اعتقاد عامه ی مردم این گونه است که شخصیت هایی با جذابیت ظاهری به جایگاه اجتماعی مطلوب تر، موفقیت بیشتر، زندگی کاملتر و مزایای بیشتری در روابط بین فردی و جایگاه های اجتماعی می رسند. برای مثال عقیده بر این است که افراد با جذابیت ظاهری احتمال بیشتری برای دریافت کمک و شانس بیشتری برای پیشرفت و کسب شهرت دارند (تامپسون، ۲۰۱۱).
او معتقد است که این هنجارهای اجتماعی و فرهنگی از دوران کودکی برای افراد درون سازی می شود. برای مثال تحقیقات داین و برشید (۱۹۷۴)، نشان داد که کودکان پیش دبستانی همسالان زیباتر خود را اجتماعی تر، خودکفاتر و مستقل تر می دانند حال آنکه همسالان غیرجذاب خود را وابسته غیراجتماعی و دارای رفتارهای منفی اجتماعی تعریف می کنند.
افزون بر این مطالعات اخیر هیومن (۱۹۹۸)، نشان داد که جذابیت ظاهری به عنوان عاملی اساسی و پیش بینی کننده ی پذیرش در گروه های همسالان است. بنابراین نشان دهنده ی اهمیت زیبایی و جذابیت در جامعه است و در درجه ی اهمیت زیبایی و جذاب بودن در میان دختران و پسران تفاوت معناداری وجود دارد، که این تفاوت ها از دوران کودکی برای آنها درونی می شود. چنانچه در پیمایشی توسط بارمگاتر و تاوریس (۱۹۸۳)، از کودکان پرسیده شده که اگر بیدار می شدید و جنسیتتان عوض شده چه می کردید، پاسخ ها در میان دختران و پسران به طور معناداری متفاوت بود مثلاً پسران گفتند اگر دختر بودند آرزوی دختر بودن داشتند، چرا که دختران غیر جذاب منفور و مطرود به نظر می رسند و دختران گفتند مزیت پسر بودن برایشان این است که از نگرانی اینکه ظاهرشان چگونه باشد، رهایی می یابند. بنابراین هم پسران و هم دختران بر اهمیت زیبایی ظاهری برای دختران تأکید داشتند. بنابراین اجتماعی شدن و پذیرش هنجارهای اجتماعی در ارتباط با ظاهر از جمله پیروی از هنجارهای زیبایی و اشتغال زیاد زنان با ظاهرشان جزو کلیشه های جنسیتی نقش های زنانه است و از جمله ی انتظارات فرهنگی، توقع بیشتر از زنان برای رسیدگی و بهبود ظاهرشان است که پیامد آن نارضایتی بیشتر زنان از بدنشان است. چنانچه در فرهنگ لغت جهانی وبستر در تعریف زیبایی آمده است: ” زنی که بسیار خوش اندام و جذاب باشد” بنابراین تعریف زیبایی در برگیرنده ی نگرش ها و مسئولیت های زنانگی است.
تامپسون اشاره می کند که یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در نارضایتی از بدن، درونی سازی هنجارهای اجتماعی در ارتباط با زیبایی ظاهری است. مثلاً درونی سازی هنجارهای لاغری منجر به تلاش هایی در ارتباط با لاغر شدن در میان افراد می شود. تامپسون اشاره می کند که درونی سازی هنجارهای مربوط به زیبایی با میزان مصرف رسانه ای در ارتباط است (استین برگ، ۲۰۰۴).
برای سنجش این مسئله تامپسون مقیاس زیبایی ظاهری (SATAQ) را برای ارزیابی میزان فرهنگ پذیری زنان از هنجارهای زیبایی و تناسب و لاغری و شاخص های دیگر جذابیت ظاهری طراحی کرد که این مقیاس در بر گیرنده ی چند خرده مقیاس است که عبارتند از:
۱٫ میزان آگاهی از استانداردهای فرهنگی
۲٫ میزان درونی سازی و عمل به استانداردهای فرهنگی
۳٫میزان فشارهایی که افراد از رسانه ها و جامعه ی بیرونی دریافت می کنند.
۴٫درونی سازی ایده آل های بدنی ورزشکاران
۵٫درونی سازی استانداردهای فرهنگی و رسانه ای به طور کلی.
در مجموع نظریه ی اجتماعی و فرهنگی تامپسون تأکید بر فشارهای فرهنگی و اجتماعی دارد که مردان و زنان را برای داشتن اندام زیبا ترغیب می کند.به عبارتی او ابزارهای فرهنگی و درونی سازی هنجارهای فرهنگی و منابع آگهی دهنده از هنجارهای فرهنگی و رسانه ای را از عوامل شکل دهی به تصور بدن می داند. او چهار بُعد را ذکر می کند که عبارتند از:
۱- منابع اطلاعاتی: که شامل این می شود که آیا رسانه ها به عنوان منابع کسب اطلاع از مُد و زیبایی محسوب می شوند و اینکه کدام یک از رسانه ها می توانند تأثیر بیشتری در انتقال این ارزش های فرهنگی داشته باشند.
۲- درونی سازی هنجارهای فرهنگی و رسانه ای با توجه به جنسیت: بیانگر این می باشد که تا چه میزان افراد با مشاهده و مقایسه ی خود با الگوهای فرهنگی به درونی سازی استانداردهای فرهنگی می چردازند.
۳- درونی سازی هنجارهای ورزشکاران: اینکه افراد تا چه میزان به شبیه سازی خود با ورزشکاران و الگو سازی از افراد مشهور می باشند.
۴٫ میزان احساس فشار: بیانگر این است که افراد تا چه میزان برای همنوایی و سازگاری با ایده آل های فرهنگی و رسانه ای احساس فشار می کنند.
۲-۱۶-۲ نظریه تصور از بدن کش[۹۹]:
کش در کتاب خود با عنوان تصور از بدن (۲۰۰۲)، به عنوان رویکردها در ارتباط با تصور از بدن می پردازد که عبارتند از:
۱٫رویکرد تاریخی در ارتباط با تصور از بدن.
۲٫رویکرد ذهنی و روانی در ارتباط با تصور از بدن.
۳٫رویکرد رفتاری شناختی در ارتباط با تصور از بدن.
۴٫رویکرد پردازش اطلاعاتی در ارتباط با تصور از بدن.
۵٫ رویکرد اجتماعی- فرهنگی در ارتباط با تصور از بدن.
۶٫رویکرد فمنیستی و شی انگاری در ارتباط با تصور از بدن.
رویکرد تلفیقی کش از تصور از بدن از انواع رویکردهای پردازش اطلاعاتی، ذهنی – روانی، عصبی – شناختی، رفتاری – شناختی، اجتماعی – فرهنگی و در نهایت رویکردهای فمنیستی تأثیر می پذیرد (کش،۲۰۰۲).
دیدگاه کش بیانگر این است که چگونه ارزش های فرهنگی از بدن منجر به تغییر ارزش های فردی و در نتیجه رفتار فرد در ارتباط با بدن خود می شود. بنابراین ارزش های فرهنگی در ارتباط با بدن برای ادراک افراد از بدن خود و دیگران حائز اهمیت است. برای مثال فرهنگی که زیبایی ظاهری را مهم می داند، اعضای آن نیز زیبایی ظاهری را برای خود و دیگران مهم می دانند (کش، ۲۰۰۲).
علاوه بر این کش از تئوری انتظارات اجتماعی در ارتباط با بدن نیز بهره می گیرد. این تئوری بیانگر این است که:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.