زخم دل سخت است صاحب درد می داند که چیست
کافرم گر آه گرم و سرد می داند که چیست
عاشقی لیلی چه داند مرد می داند که چیست
خسته ی دل قدر روی زرد می داند که چیست
او که گرد انگیخت هم در گرد می داند که چیست
وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات / بحر رمل مثمن مقصور
موضوع کلی:تسلیم شدن عاشق در برابر معشوق وتحمل سختی ها برای رسیدن به هدف
غزل مردّف با عبارت فعلی.
۱-زخم دل، کنایه از عشق./ صاحب درد، کنایه از عاشق./
۲-بت سنگین دل، استعاره از معشوق./گرم وسرد، تضاد./ آه گرم، کنایه از آه سوزناک وآه سرکنایه از غم وافسوس./
۳-تلمیح به داستان لیلی ومجنون، رجوع کنید به غزل ۳۰۷٫/
۴-روی زرد، کنایه از عاشق بودن./ خسته دل، صفت مرکب، کنایه از عاشق./
۵- گرد، آرایه ی تکرار ./ راه مراد راه عشق است./
غزل ۴۱۰
نیست کس ،خورشید من،کو درد پرورد تو نیست
کار بیداران عشقت پاسبانی چون سگ است
نخل طوبی گر چه آب چشمه ی خورشید خورد
کی خوری می از کف من گر به جای باده هم
مرد عشقت کی بود؟آن کز زن هندو کم است
ای دل بیمار تا کی کیمیا جوئی ز خلق
شکر کن اهلی که گر خاک رهی در کوی او
در زمین و آسمان یک ذره بی درد تو نیست
خواب راحت شیوه ی مستان شبگرد تو نیست
در لطافت همچو سرو سایه پرورد تو نیست
جان شیرین در قدح ریزم که در خورد تو نیست
عاشقی کو زنده در آتش نشد مرد تو نیست
کیمیائی خوشتر از رخساره ی زرد تو نیست
دامن آن پاک را آلایش از گرد تو نیست
وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات / بحر رمل مثمن مقصور
موضوع کلی: بیان زیبایی های معشوق وبی قراری عاشق در عشق
غزل مردّف با عبارت فعلی.
۱-خورشید، استعاره از معشوق./ دردپرورد،کنایه از عاشق./ درد، مراد دردعشق./
۲- کار بیداران عشقت پاسبانی چون سگ است، تشبیه بلیغ اسنادی./شبگرد، صفت مستان کنایه از عاشق بی قرار
۳-چشمه ی خورشید، تشبیه بلیغ اضافی./ طوبی، نام درخت بهشتی وآن درختی است در جانب راست عرش بر بالای آسمان هفتم.(شمیسا، ۱۳۸۶ :۲۳۰)/ سرو سایه پرورد، استعاره از قامت یار./ تکرار قافیه ی پرورد/
۶-ای دل، تشخیص. ودل مجاز از عاشق./ کیمیا، علمی است که در قدیم معتقد بودند می توان طلا را به مس تبدیل نمود./
۷-خاک راه بودن، کنایه از بی ارزش وناچیز شدن./ پاک کنایه از معشوق ./
غزل ۴۱۱