در خوان سوم اسفندیار نیز اژدها نشانه های آتشفشان را دارد:
یکـی اژدهـا پیشـت آمــد دژم که مــاهی بــرآرد ز دریــا بـدم
همی آتش افــروزد از گــام او همـی کــوه خـاراست انــدام او
( همان/ ۴۳۴/ ۹ - ۸ )
بهرام چوبین، نیز دیگر پهلوان اژدها کش، اژدهایی موسوم به شیر کپی که دختر خاقان چین را بلعیده است می کشد که این اژدها نیز نماد همان آتشفشان است:
چو دید اژدها کین سوار دلیـر همی آید از دور چون نرّه شیر
بکین کرد دندان و چنگال تیـز شد از کینه او سـرش پـر ستیز
بغرّیدو برزد برآن سنگ دست همی آتش از کوه خارا بجست
همـی آیــد آن اژدهــای دژم که بهــرام را انــدر آرد بــدم
کمـانـرا بمـالیـد بهــرام گـرد بتیـر از هــوا روشنـایـی ببـرد
خدنگـی بینـداخت شیـر دلیـر دل شیـر کپی شد از جنگ سیر
…… بــزد نیــزه بـر میـان دده که شد سنگ خـارا بخـون آژده
از آنپس به شمشیر یازید دست تـن اژدهـا زد بـدو نیـم گشت
سر از تنش ببرید و بفگند خوار وز آنپس فرود آمد از کـوهسار
( ش/ ۷۶۳ – ۷۶۲ / ۲۳ - ۱۲ )
دیگر قهـرمانان اژدها کش شاهنـامه: رستم، اسکندر، و اردشیـر بابکان، گشتاسب و ….، می باشند.
اژدها در شاهنامه از یک سو اهریمنی و نماد پلیدی و خشکسالی است و از سوی دیگر می تواند نماد قدرت و شجاعت باشد. نگاره درفش رستم اژدهایی هفت سر است. « در شاه نامه رستم با آن که پسر زال و از دودمان سام است درفشی با نقش اژدها دارد که نماد و دودمان مهراب شاه کابلی است و این نکته اشاره به نهادی ابتدایی است که فرزند متعلق به دودمان مادر بود و چون رستم از جانب مادر نژادش به اژی دهاکه می رسید اژدها توتم خانوادگی او بود. » ( هنیلز، ۱۳۸۳: ۱۵۷ )
پدید آمد آن اژدها فش درفش شب تیره و روی گیتی بنفش
( ش/ ۲۵۱/ ۶ )
این که چرا رستم که در خوان سوم، اژدها را می کشد خود درفشی با نگاره ی اژدها دارد جای بحث دارد. دکتـر مهـرداد بهـار در اثـر گرانقدر خود، از اسطوره تا تاریخ، رستم و زال را برخاسته از قوم سکا می داند که به حماسه ملی ایران راه یافته اند. « حدود صدو سی سال پیش از مسیح، اقوام سکایی از شمال می آیند، از ماوراءالنهر و جیحون می گذرند، حکومت یونانی بلخ را بر می اندازند و حدود ۱۲۰ سال بعد، حکومت کوشان ها را در شرق به وجود می آورند. » ( بهار، ۱۳۸۴: ۲۳۵ )
« کوشان سرزمینی است برای جمع آمدن فرهنگ های مختلف جهان متمدن آن روز: ایرانی، یونانی، رومی، چینی، هندی و فرهنگ خود این سرزمین یعنی فرهنگ سکایی. به این ترتیب، در سرزمین کوشانی، سکاها امکان تلفیق این فرهنگ ها و جا افتادن عناصر تلفیقی کهن تر به وجود می آید. » ( همان: ۲۳۵ )، حماسه های زال و رستم در چنین محیط اجتماعی و فرهنگی رشد می کند. پس می توان به این نتیجه رسید که درفش اژدها پیکر رستم و تقدس اژدها در دیدگاه او احتمالاً به واسطه قوم سکا و تحت تأثیر اساطیر چین شکل گرفته است، زیرا همان گونه که قبلاً اشاره شد اژدها در اسطوره های چینی نماد قدرت و طراوت و ترسالی است.
۴-۱-۵ کرم هفتواد
داستان کرم هفتواد نیز از داستان های شگفت انگیز شاهنامه است، این کرم اژدهایی است که اردشیر بابکان با آن می جنگد، دکتر مهرداد بهار این کرم اژدهاوش را نیز نماد خشکسالی می داند که اردشیر با آن می جنگدو از آن پس شاه ایران می گرددو نبرد آن ها را نیز با نبرد پهلوانان دیگر مقایسه می کند. « ایندره با ورتره که اژدهای بازدارنده آب ها است می جنگد و ابر را آزاد می کند، تیشتر، ایزد باران ایرانی، با اپوش که دیو خشکسالی است، می جنگد و ابرها را به آسمان می برد. فریدون با اژدهای سه سر ( ضحاک ) نبرد می کند و خواهران جمشید را رها می سازد، گرشاسب با اژدها می جنگد و آب ها را آزاد می کند …. گشتاسب با اژدهایی در روم می جنگد، اسفندیار با اژدهایی و با ارجاسب می جنگد و خواهرانش را که در بند اند آزاد می سازد. اردشیر با کرم هفتواد، که اژدهایی است، می جنگد و از آن پس شاه مسلم ایرانشهر می گردد. » ( بهار، ۱۳۷۶: ۳۸ )، دکتر رستگار فسایی می نویسد: کرم هفتواد، در واقع اژدهایی اهریمنی و پلید است که داستان آن درکارنامه اردشیر بابکان آمده و فردوسی آن را در شاهنامه می آورد. هفتواد، مردی از اهالی کجاران بودکه هفت پسر و یک دختر داشت. روزی دختر او سیبی را که افتاده گاز می زند و کرمی در آن سیب می بیند، دختر که نخ ریسی می کرد، کرم را برمی دارد و بر دوک دان خود می نهد تا آن روز با بخت کرم پنبه بریسد و آن روز دو برابر روزهای دیگر پنبه ریسید، دختر در روزهای دیگرپنبه بیشتری می ریسید و چون همه را از بخت کرم می دانست هر روز کمی سیب به کرم می داد، کرم به هیولایی عظیم الجثه تبدیل شد. هفتواد به پشتوانه کرم، ستم آغاز کرد و حتی در برابر اردشیر قد علم کرد. چون اردشیر را یارای نبرد با کرم هفتواد نبود به حیله متوسل شد و در هیأت بازرگانان به دژ هفتواد رفت و گفت من از بخت خوش کرم سودها دیده ام و می خواهم سه روز او را پرستاری کنم. آن گاه ارزیر گرم به او خوراند و به این وسیله کرم را کشت. ( رستگار فسایی، ۱۳۷۹: ۲۵۰- ۲۴۶ )
بیـاورد ارزیـز و روئیـن لـوید بــرافــروخت آتش بـروز سپید
چو آن کـرمـرا بود گاه خورش از ارزیـزجــوشان بدش پـرورش
زبانش برون کرد همرنگ صنج برآنسان که از پیش خوردی گرنج
فـرو ریخت ارزیـز مرد جـوان بحـوض اندرون کــرم شد ناتوان
طـراقی بـرآمـد ز حلقـوم اوی که لـرزان شد آن کنده و بـوم اوی
( ش/ ۵۳۳/ ۵۱ – ۴۷ )
برخی از محققان این کرم را با ضحاک یکی می دانند. « دار مستتر حدس می
زند که کرم، در داستان هفتواد، یک اشاره تلویحی باشد با اژدهای موسوم به « اژی دهاک ». » (رستگار فسایی،۱۳۷۹: ۱۴۰ )
۴-۱-۶ شیر
شیر تقریباً در همه تمدن ها به عنوان سمبل قدرت و شجاعت است، در شاهنامه نیز شیر به عنوان همین نماد به کار رفته است. « شیر در نماد شناسی کهن، نشانه آفرینش آتشین و آسمان بوده است. شیر نمایانگر خورشیدو آتش بوده است در برابر گاو … » ( کزازی، ۱۳۶۸: ۸۱ )
در شاهنامه، بهرام گور ارتباط زیادی با شیر دارد و یکی از شکارهای دایمی او شکار شیران بوده و این نشان دهنده ی دلیری بهرام است:
بـزد بـر سر شیر شمشیر تیـز سبک جفت او جست راه گریز
ز سر تا میانش به دو نیم کرد دل نـرّه شیـران پـر از بیـم بـود
بیامـد دگـر شیـر غـرّان دلیـر همان جفت او بچّه پرورده زیر
بـزد خنجـری شاه بـر گردنش سر شیـر نـر کـرد دور از تنش
( ش/ ۵۹۶/ ۴۳ – ۴۰ )
همچنین، بهرام برای رسیدن به پادشاهی، تاج شاهی را از میان دو شیر می رباید:
دو شیر ژیان داشت گستهم گـرد بــزنجیـر بستـه بمـوبـد سپـرد
ببــردنـد شیـــران جنگـی کشان کشنده شد از بیـم چـون بیهشان
ببستنـد بــر پـایـه تخـت عــاج نهـادنـد بـر گــوشه عـاج تـاج
جهـانی نظاره بـر آن تاج و تخت که تا چون بود کار پیـروز بخت
… بدو گفت بهرام کای دین پژوه تـو زین بی گناهی و دیگر گروه
همــاورد ایـن نــره شیــران منم خــریـدار جنگ دلیــران منــم
… همی رفت با گـرزه گـاو روی چـو دیدند شیـران پـرخاشجوی
یکـی زود زنجیــر بگست و بنـد بیــامـد بـــر شهـــریـار بـلنــد
بـزد بـر سرش گـرز بهـرام گـرد ز چشمش همـه روشنـایـی ببــرد
بـر دیگـر آمـد بــزد بـر سـرش فرو ریخت از دیده خون بر سرش
جهاندار بنشست بـر تخت عـاج بسر بـر نهـاد آن دلافــروز تــاج
- این که هر مراجع تا چه حد به اهداف موردنظر مشاوره رسیده باید قابل مشاهده باشد.
فرض مشاوری که نظریه رفتاری را به کار میبرد آن است که رفتار مراجع معلول شرطی سازی است و هر فردی بسته به آنچه فرا گرفته نسبت به محرک یاشرایط معین به شیوهای قابل پیش بینی واکنش نشان می دهد. به نظر هورن[۳۴] (۱۹۸۹) بدیهی است که هدف مشاوره رفتاری معطوف به تصمیم گیری اتخاذ یک تصمیم است. پاترسن عنوان میکند. هدف رفتار درمانی ایجاد مجموعه کاملی از اصول روان شناختی است. که از اولین مرحله عرض حال بیمار تا هنگام مرخصی او به کار گرفته میشود. این امر مستلزم روشهای منظم جمع آوری اطلاعات به مظور ارزیابی مشکلات بیمار و تصمیم گیری در مورد برنامه درمان است. چارچوب مبتنی بررفتار گرایی مستلزم آن است که درمانگر:
- مشکل را موضع یابی کند.
- عرض حال اولیه بیمار را به زبان یک مجموعه سؤالات متناسب با تکنولوژی رفتاری امروز ترجمه نماید (هورن ۱۹۷۹؛ ۲۲۶ – ۲۲۵ به نقل از گیبسون؛ میشل؛ ترجمه ثنایی. ۱۳۸۸، ۱۷۶).
نظریه منطقی – عاطفی:
نهضت درمان منطقی – عاطفی توسط آلبرت[۳۵] الیس به وجود آمده است. این نظریه متکی است بر این فرض که انسان میتواند به شیوهای منطقی عمل کند. رفتار منطقی رفتاری مفید و بالقوه ثمر بخش تلقی میشود در حالی که رفتار غیر منطقی به ناخرسندی و بطالت منجر میگردد. فرض الیس بر این است که بسیاری از انواع مشکلات عاطفی نتیجه الگوهای تفکر غیر منطقی است. الگوهای غیر منطقی از همان اوایل زندگی توسط اشخاص مهم زندگی فرد و کل فرهنگ و جامعه تقویت میشود. بنا به نظر الیس، اشخاص دچار مشکلات عاطفی به منظومه باوری میرسند که باعث تکلم مکنون و با خودگوییهای مبتنی بر مفروضات و منطق غلط منجر میشود و آنچه که فرد با خود میگوید رابطه نزدیکی با احساس و عمل او دارد.
مبنای اساسی نظریه پردازی الیس در الگو AB.CD به شرح زیر خلاصه میشود.
A: مربوطه به یک واقعه خارجی است که شخص مشمول آن قرار میگیرد.
B: مربوط به سلسه افکار یا با خودگویی هایی است که شخص در پاسخ واقعه خارجی بدان میپردازد.
C: به احساسات و رفتارهای ناشی از B مربوط میشود.
D: به تلاش درمانگربرای تغییر سلسله افکار با خودگوییها بر میگردد.
E: پیامدهای رفتاری و عاطفی مفروض ناشی از مداخله درمانی درمانگر است.
به طور خلاصه مشاوره منطقی – عاطفی مبتنی بر این فرض است که اکثر افراد جامعه دچار روشهای متعدد افکار غیر منطقی میشوند. همین افکار غیر منطقی به رفتارهای غیر منطقی منجر میگردد. لذا هدف مشاوره باید کمک به اشخاص جهت شناسایی و تغییر همه عقاید غیر منطقی باشد. تحقق این هدف مستلزم وجود مشاوری فعال موجه و مقتدر است که بتواند از یک مجموعه فنون گوناگون استفاده کند (هانس و دیگران ۱۹۹۰، ۱۷۳ به نقل از گیبسون، میشل. ترجمه ثنایی. ۱۳۸۸٫ ۱۷۵).
در روش منطقی – عاطفی مشاور بیشتر یک معلم و مراجع بیشتر یک دانش آموز تلقی میشود و روشهای مشاوره نه فقط شامل تدریس و فعالیتهای وابسته به آن مانند مطالعه یا سایر تکالیف، بلکه سؤال کردن وزیر سؤال بردن حتی تاکتیکهای مواجهه، عقد قرار داد، تلقین و ترغیب را هم شامل میشود. مشاوره منطقی – عاطفی را میتوان نه فقط در درمان فردی بلکه در گروه درمانی، گروههای مواجهه ماراتون، مشاوره زناشویی و خانواده درمانی هم به کار گرفت. (گیبسون؛ میشل؛. ترجمه ثنایی.۱۳۸۸؛ ۱۷۷: ۱۷۸).
مبنای بنیادی درمان عقلانی – عاطفی و رویکردهای هم خانواده آن این دیدگاه است که واکنشهای عاطفی و رفتاری انسان را باورهای اشخاص هدایت میکنند. فرایند رشد اجتماعی، بسیاری از باورها و ارزشهایی را که فرد نسبت به آنها هوشیار نیست و به روشنی بیان نشدهاند (مانند آزادی، انصاف و حقوق فردی)، به وی تحمیل میکنند؛ بنابراین اشخاص به بسیاری از باورهای مهم دیگر به صورت آشکار معتقدند و با توجیه عمل خود از آنها استفاده میکنند (حسینی نژاد ۱۳۸۹؛ ۱۵۱).
نظریه واقعیت درمانی:
نظریه واقعیت درمانی توسط ویلیام گلسر[۳۶] تدوین شده است. رویکرد گلسر یک رویکرد نسبتاً صریح است که در آن مراجع برای پرداختن به نیازهایش از طریق یک روند منطقی یا واقع بینانه اعتقاد دارد. مشاوره از دید واقعیت درمانی صرفاً یک نوع تعلیم یا کارآموزی ویژه است به فرد آنچه را که باید طی رشد طبیعی خود فرا گیرد در یک مدت زمان نسبتاً کوتاه بیاموزد.
واقعیت درمانی از بسیاری جهات به گشتالت درمانی و درمان مراجع – محوری شباهت دارد. در همه نظریههای یاد شده نحوه دریافت واقعیت از سوی مراجع و شیوه ارزشیابی درونی او از واقعیت مورد تأکید قرار میگیرد. به نظر گلاسر، مراجع در دنیای بیرونی (دنیای واقعی) و درونی خود زندگی میکند و دنیای واقعی بر رفتار فرد تأثیر نمیگذارد، بلکه دریافت و ادراک او از دنیای واقعی بر رفتار او تأثیر گذار است. انسان آزاد است و توان انتخاب دارد و باید مسئولیت پیامد انتخابهای خود را بر عهده بگیرد. در این روش درمانی، مواجه شدن با واقعیت، مسئولیت پذیری و ارزشیابی در مورد رفتارهای درست نادرست مورد تأکید قرار میگیرد. فرد نه تنها در مقابل اعمال خود، بلکه در برابر تفکرات واحساسات خود نیز مسئول است. فرد قربانی گذشته و حال خود نیست، مگر این که خود بخواهد. این رویکرد درمانی هم در مورد رفتارهای بهنجار و هم در مورد رفتارهای نابهنجار و هم در مورد تدوین شیوههای مناسب تعلیم و تربیت به کار میرود (خدایاری فرد ۱۳۸۷؛ ۲۰۷).
واقعیت درمانی بر رفتار فعلی تأکید دارد و لذا به تاریخچه گذشته مراجع تکیه نمیکند. واقعیت درمانی بر این فرض مبتنی است که در سراسر زندگی یک نیاز روانی وجود دارد: نیاز به هویت (که شامل نیاز به احساس منحصر به فرد بودن، مجزا بودن و متمایز بودن) است. نیاز به هویت به عنوان محرک رفتار در تمام فرهنگهای عمومیت دارد.واقعیت درمانی مبتنی بر این پیش بینی است که مراجع مسئولیت شخصی سلامت خود را خواهد پذیرفت. قبول این مسئولیت به یک معنا به شخص برای حصول استقلال و یا بلوغی کمک میکند که نتیجه آن اتکا به حمایت درونی خود اوست. گلسر معتقد است که آموزش و پرورش میتواند کلید روابط انسانی موثر باشد و در کتاب مدارای بدون شکست، برنامه حذف شکست، تأکید بر تفکر به عوض کار حفظی، طرح ایده مرتبط بودن برای برنامه درسی قرار دادن انضباط به جای تنبیه، ایجاد محیط یادگیری یعنی جایی که کودک بتواند تجارب موفق و منتهی به هویت موفق خود را به اوج برساند. ایجاد انگیزش، درگیر شدن، کمک به کسب رفتار مسئولانه دانش آموز و برقراری شیوههای فعال شدن والدین و جامعه در مدارس را عنوان کرده است. کری رویکرد واقعیت درمانی را چنین خلاصه میکند: یک درمان فعال، دستورالعملی، آموزشی، شناختی و رفتار – محورانه اغلب از روش عقد قرارداد استفاده میشود و هنگامی که قرارداد انجام شد درمان خاتمه مییابد. این رویکرد میتواند هم حمایتی و هم مواجه ای باشد از سؤالات چه و چطور ولی نه از سؤالات چرااستفاده میشود (کری ۱۹۸۷؛ ۴۹ به نقل از لندرث، ترجمه آرین. ۱۸۷، ۱۳۸۹، ۱۸۹).
نظریه تحلیل مراودهای:
تحلیل مراودهای یک رویکرد رفتاری – شناختی و مبتنی بر این فرض است که انسان از قابلیت انتخاب و تصحیح مسیر یا دوباره شکل دادن سرنوشت خود برخوردار است. این نظریه برای کمک به مراجعان جهت مرور وارزیابی تصمیمات اولیه و اتخاذ تصمیمات جدید و مناسب تر تدوین شده است. تحلیل مراودهای تکیه زیادی بر خود دارد که بنا به این نظریه دارای سه حالت والد، بالغ و کودک است.
در تحلیل مراودهای، از پرسشنامه، نمایشنامه زندگی، تحلیل ساختی، نقش بازی، تحلیل بازیها استفاده میگردد. تحلیل مراودهای بر فرد متمرکز است اما روشی است که طی آن مشاوره فردی در محیط گروه صورت میگیرد. مشاوره روش تحلیل مراودهای بر آن است که گروه روند عرضه بازخورد به اشخاص در مورد مناسبات و روابط آنان را تسهیل میکند. لذا گروه مشاورهای تجلی جهان کوچکی از عالم واقعی است. در این محیط تک تک اعضای گروه برای کار روی اهداف خود حضور دارند و نقش مشاور در گروه رهبری آنان است (لندرث، ترجمه ارین. ۱۳۸۹، ۱۱۱، ۱۱۲).
نام دیگر این نظریه، نظریه تحلیل رفتار متقابل[۳۷] است که توسط اریک برن[۳۸] عنوان شده است. در این روش تأکید ضروری بر رفتارهای متقابل است که آن را برای کار خانواده ومهارتهای اجتماعی و رفتارهای اجتماعی و رفتارهای ضد اجتماعی و برخی از مشکلات فردی، مناسب میسازد. گرچه محدودیتهای فنی سبب میشود که این روش برای درمان مشکلاتی که به راه حلهای اضطراری نیاز دارند (نظیر گرایش به خشونت) به کار نبریم.در این روش درمانی، مقدار زیادی اصطلاح تخصصی غیر ضروری وجود دارد. در این روش برای تفسیر ومرور ذهنی، تسلط بر مفهومهای پیچیده بازیها و تمرینهای مربوطه، لازم است. این موضوع، مستلزم آموزشهای تخصصی است و از این رو کاربرد این روشها را محدود میسازد.
از سوی دیگر مبنای نظری و تصوراتی که در این روش درمانی به کار گرفته شده به عنوان ابزاری تحلیلی، انگیزاننده بسیار سودمند است. در روش درمانی تحلیل رفتار متقابل به تأکیدی به جا، بر اهمیت «خود پنداره» در شیوههای تعیین کننده تعامل بین کودکان و دیگران بر میخوریم. این روش به علت تأکید مشابهی که به شناخت و باورهای تغییر پذیر دارد، به ایجاد ابراز وجود و توانایی شخصی در تعاملها تأکید دارد. برای اجرای این روش، شرایط ویژهای نیاز نیست و میتوان آن را در مورد طیف وسیعی از افراد در سنهای متفاوت و با مشکلات مختلف و هم چنین به صورت فردی یا گروهی به کار برد؛ اجرای این شیوه در مقایسه با شیوههای دیگر، نگرانیهای اخلاقی یا حرفهای ایجاد نمی کند. (حسینی نژاد ۱۳۸۹؛ ۱۵۰ – ۱۴۹).
نظریه و مشاوره گشتالتی:
گشتالت درمانی از روشهای مشاوره است که فردریک پرلز[۳۹] (۱۹۷۰ -۱۸۹۳) و همسرش لورا[۴۰] آن را ارائه دادند. آنها از مکاتب اصالت وجود، پدیدار شناسی و روان شناسی گشتالت تأثیر گرفته بودند. در مکتب اصالت وجود، بر تجارب زمان حال فرد، در روان شناسی گشتالت بر ادراک و کلی نگری و در پدیدار شناسی بر ادراک فرد از هستی واقعیت تأکید میشود. در حالی که گشتالت درمانی، ضمن توجه به اهمیت تجربه، ادراک فرد از هستی خود در زمان حال، بر ارگانیزم، به عنوان یک کل، هم چنین چگونگی ارتباط ارگانیزم با محیط و چگونگی کسب تجربه از جانب فرد تأکید میشود.
گشتالت درمانی بر افکار و احساسات و برداشت فرد از دنیا در زمان حال تمرکز دارد وبه گذشتهی فرد توجهی ندارد. در این روش بیش از این که به گفنگوهای انتزاعی در مورد وقایع وموقعیتهای مختلف توجه شود بر ایجاد زمینه برای تجربه مستقیم تأکید میشود. در گشتالت درمانی درمانگر به مراجع کمک میکند که رفتارهای اجتنابی را به سطح آگاهی بیاورد تا بدین وسیله حالت تعادل در فرد ایجاد شود. زیرا هنگامی که فرد از امیال، تحریکات و عواطف ناخواسته خود مطلع شود میتواند بامحیط تعادل مناسب تری داشته باشد. توجه به مکان و زمان موجود (حال) و ایجاد حداکثر آگاهی اساس گشتالت درمانی است. فرد پس از کسب آگاهی قادر خواهد بود به کمک اصول گشتالت رابطه بین مشکل و زمینه را وسعت بخشد و موقعیتهای ناتمام را تشخیص داده و در صدد اصلاح آن برآید. منظور از موقعیتهای نا تمام، نیازهای ارضا نشدهای است که معمولاً فشار روانی زیادی بر فرد وارد میکند و رفتارش را تحت تأثیر قرار میدهد (کری ۲۰۰۵٫ به نقل از خدایاری فرد ۱۳۸۷؛ ۲۰۱).
روانشناسی گشتالت یک شیوه درمانی است که مشاور طی آن به مراجع برای حصول یک پارچه خود و آموختن طرز استفاده از انرژی خود برای رشد، کمال و خودشکوفایی کمک میکند. هدف عمده مشاور گشتالتی یکپارچگی فرد است و این امر را بنا به اصطلاح متدوال میتوان منسجم کردن کل وجود قلمداد کرد. مشاور برای رسیدن به انجام وجود متر صد آن است که خودآگاهی مراجع را افزایش دهد. در نتیجه مشاور به شیوهای عمل میکند که مراجع در اتمسفری قرار گیرد که به کشف نیازهای او و شرایطی منجر شود که مراجع در آن شرایط میتواند شناخت و رشد لازم را پیدا کند.مشاور گشتالتی بر این باور است که مردم همواره در راستای سازماندهی محرکها در قالب تصاویر کلی یا کلها عمل کنند. تمرکز این نظریه بر خودآگاهی نسبت به تجارب کنون اینجایی است. هانس استوسک و وارنر[۴۱] (۱۹۸۶) سه اصل تبیین کننده این روند را بیان کردهاند:
اصل بندش: وقتی که ما تصاویر ناقصی دریافت میکنیم ذهن ما برای تکمیل کردن آن و ادراک آن به صورت کامل فعال میشود.
اصل مجاورت: فاصله نسبی محرکها از یکدیگر در حیطه ادراکی مشخص کننده چگونه دیدن آنهاست.
اصل مشابهت: محرکهایی حیطه ادراکی باعث میشود ما آنها را با هم گروهبندی کنیم.
پارسونز[۴۲] (۱۹۸۵) هشت فریضه درباره ماهیت انسان بر میشمارد که مبنای مشاوره گشتالتی را تشکیل میدهند:
- انسان یک کل متشکل از اجزای به هم مرتبط است. هیچ یک از این اجزا بدن، عواطف، افکار حواس و ادراکات را نمیتوان خارج از بافت کل انسان درک کرد.
۲-انسان جزئی از محیط خویش است وجدای از آن قابل درک نیست.
- انسان طرز پاسخ خود را به محرکهای درونی وبرونی انتخاب میکند، انسان کنش گراست نه واکنش گرا.
- انسان از قابلیت خود آگاهی کامل نسبت به حواس، افکار، عواطف و ادراکات خود برخوردار است.
- انسان به علت خودآگاهی قادر به انتخاب است.
- انسان از قابلیت اداره مفید زندگی خود برخوردار است.
- انسان نمیتواند گذشته و آینده را تجربه (ادراک واحساس) کند او فقط میتواند خود را در زمان حال تجربه کند.
- انسان اساساً نه خوب و نه بد است.
میتوان چنین نتیجه گرفت که درمانگر گشتالتی نسبت به قابلیت انسان برای خود رهبری، نظریه مثبت دارد. علاوه بر این باید مراجعان را برای استفاده از این قابلیت وقبول مسئولیت زندگی خود تشویق کرد و آنها باید کار را هم اینک در زمان حال انجام دهند باید «اکنون و اینجا» را تجربه (ادراک و احساس) کنند (گیبسون، میشل. ترجمه ثنایی. ۱۳۸۸؛ ۱۸۳ – ۱۸۲).
نظریه لوگوتراپی:
نظریه لوگوتراپی یا معنا درمانی نیز توسط ویکتور فرانکل در اتریش پی ریزی شد. گذشته از نظریه لذت جویی فروید و قدرت طلبی آدلر؛ فرانکل معنی خواهی از زندگی را جهت کمک به افراد برای یافتن معنی از دست رفته در زندگی مطرح نمود.
مطابق این نظریه؛ افراد دارای ابعاد جسمی؛ روانی و روحی میباشند که دارای اختیار و اراده بوده و مسئول یافتن معنی در حیات میباشند. و اگر افراد دچار پوچی درونی و خلاء وجودی شوند؛ نمیتوانند هدف زندگی را تشخیص داده و رفتار مطلوب داشته باشند. بنابراین روشهای زیر را پیشنهاد میدهد:
انجام یک کار بزرگ و کسب موفقیت جهت احساس وجود و لذت معنوی و یا احساس رنجش جهت مفهوم بخشیدن به مرگ و شکست؛ تمسخر اضطراب ساختگی جهت غلبه بر آن واز بین بردن ترس و نگرانی ناشی از ناتوانی در برآوردن توقعات و انتظارات سایرین تا شخص به زندگی خود آگاهی یابد و با هدفمند کردن آن به زندگی معنی دهد. (نقل از یزدی ۱۳۹۰).
نظریههای تلفیقی:
در رابطه با فواید مصرف دوغ باید متذکر شد که این فرآورده به دلیل دارا بودن مقدار کافی اسیدلاکتیک و ریز سازوارههای مفید جهت پیشگیری از عفونتهای رودهای و نیز به خاطر دارا بودن نمک برای جبران تعریق (جهاندیده و جعفری، ۱۳۸۴) و حفظ تعادل نمک بدن در فصل تابستان نوشیدنی بسیار مفیدی است (نیلسون و همکاران، ۲۰۰۶). اضافه کردن نعناع خشک و پونه چنان که معمول است، نه تنها طعم مطلوبی به آن میدهد بلکه از نفخ نیز جلوگیری میکند (جهاندیده و جعفری، ۱۳۸۴). به علاوه دوغ محتوی درصد پائین چربی است که این محصول را به عنوان یک نوشیدنی رژیمی مطرح ساخته است (نیلسون و همکاران، ۲۰۰۶).
بهطور کلی ثابت شده است که شیر اسیدی بیش از یک شیر معمولی قابل هضم بوده که علت این امر مربوط به شکسته شدن مولکولهای بزرگ پروتئین به مولکولهای کوچکتر میباشد. از طرفی به دلیل تبدیل بخشی از لاکتوز به اسید لاکتیک، اسیدیته آن به میزان قابل توجهی بالا میرود. در گذشته شیرهای تخمیر شده را به خاطر خاصیت درمانی آن در درمان ناراحتی معده و روده مصرف میکردند (جهاندیده و جعفری، ۱۳۸۴).
۲-۱-۶- میکروارگانیسمهای موثر دوغ
از نظر میکروبیولوژیک میتوان گفت که دوغ حاوی همان میکروارگانیسمهایی است که در ماست وجود دارد ولی باید به این نکته توجه داشت که میزان این میکروارگانیسمها در دوغ کمتر از ماست است. باکتریهای آغازگر ماست، استرپتوکوکوس ترموفیلوس و لاکتوباسیلوس دلبروکی زیر گونه بولگاریکوس میباشند که این باکتریهای آغازگر در مقابل کشتهای پروبیوتیک در اصطلاح، کشتهای سنتی نامیده میشوند (مرتضویان و سهرابوندی، ۱۳۸۵).
در میان نژادهای مختلف استرپتوکوکوس ترموفیلوس و لاکتوباسیلوس بولگاریکوس تنوع و گوناگونی فراوان در قابلیت اسیدسازی و رایحهسازی به چشم میخورد (تمیم و رابینسون، ۲۰۰۶). در کل، باکتری لاکتوباسیلوس بولگاریکوس نسبت به استرپتوکوکوس ترموفیلوس به عنوان باکتری با قدرت اسیدسازی بیشتر و سریعتر، فعالیت پروتئولیتیک و حتی رایحه سازی بیشتر یاد میشود، اما نوع نژاد را نیز نباید از نظر دور داشت (مرتضویان و سهرابوندی، ۱۳۸۵). هر چه درصد تلقیح بیشتر باشد (به خصوص بیشتر از ۳ درصد)، نسبت لاکتوباسیلوس بولگاریکوس به استرپتوکوکوس ترموفیلوس در فرآورده نهایی بیشتر میشود (تمیم و رابینسون، ۲۰۰۶). افزایش این نسبت موجب ازدیاد سرعت اسیدیسازی و ایجاد فرآوردهای با طعم تیزتر میگردد. نسبت تلقیح بهینه ۱:۱ در نظر گرفته میشود. هر چند این نسبت میتواند بسته به عواملی چون ویژگیهای نژاد باکتریها، درصد تلقیح و شاخصهای گرمخانهگذاری یعنی درجهحرارت و زمان متغییر باشد (مرتضویان و سهرابوندی، ۱۳۸۵).
۲-۱-۷- مشکلات عمده فیزیکی، حسی و میکروبی دوغ
۲-۱-۷-۱- هوا در دوغ (دوغ کفدار)
در بستهها یا ظروف دوغ که کاملا پر نشدهاند، به علت فضای بازی که در آن ها وجود دارد مقداری هوا داخل فرآورده میشود. از جمله علل پر نشدن مناسب میتوان به بسته نشدن صحیح پمپها، لولهها و یا درست تنظیم نشدن دستگاه پرکنی اشاره کرد.
اختلاط هوا در دوغ به علت همزدن شدید یا پمپاژ کردن غیرصحیح نیز میتواند صورت گیرد. بعضی از همزنها هوای زیادی به مخلوط وارد میکنند در حالی که انواع جدید همزنها میزان ورود هوا در دوغ را به حداقل میرسانند. در هر حال کنترل پمپ و داشتن همزن مناسب، یک ضرورت است (کوزیکووسکی، ۱۳۷۴).
۲-۱-۷-۲- زیادی رایحه اسیدی
در ماست، لاکتوز یا قند شیر توسط باکتریهای استرپتوکوکوس به اسید لاکتیک تبدیل و تخمیر میشود. تولید اسید حتی بعد از تولید دوغ نیز ادامه دارد. موقعی که مقدار اسید زیادتر از حد معمول شود دوغ دارای طعم تند و گزنده خواهد شد. در بعضی جاها زیادی اسیدیته به عنوان عیب تلقی نمیشود چون مصرفکننده با گذشت زمان، نسبت به این طعم عادت کرده است. برای تقلیل طعم تند میتوان مقداری نمک به فرآورده اضافه کرد (کوزیکووسکی، ۱۳۷۴).
۲-۱-۷-۳- رایحه فلزی
در موقع چشیدن فرآورده حالتی مشابه جمعشدن نوک زبان به وجود میآید که معرف رایحه فلزی است. این رایحه، در نتیجه واکنشهای شیمیایی پروتئین و چربی اکسیده شده به وجود میآید که با آلودگی به مس تانکها و لولهها تسریع میگردد، به خصوص موقعی که اسیدیتهی دوغ بیشتر از ۸۵/۰ درصد باشد. این عیب را میتوان با به کار بردن وسایل شیشهای یا زنگ نزن برطرف کرد. در وسایل مورد استفاده بایستی از روکش یا سفیدی فلز اطمینان حاصل کرد، چون آن ها مشابه فلز زنگ نزن بوده، ولی در حقیقت مس سفید شده میباشند. در صورت بروز رایحهی فلزی باید به جای سترون کردن به وسیلهی کلر، از آب گرم و بخار استفاده کرد (کوزیکووسکی، ۱۳۷۴).
۲-۱-۷-۴- دوغ با کیفیت یکنواخت
یک حالت مهم که اغلب در تهیهی دوغ غیرقابل قبول است عدم یکنواخت بودن آن است و بهترین طریقهی برطرف ساختن آن، رعایت کیفیت استاندارد دوغ و تعیین اسیدیته قابل عیار سنجی یا اندازهگیری pH است. اسیدیته دوغ به طور مستقیم و غیرمستقیم با تمام عیوب ممکنه بیشتر از هر عامل دیگری در ارتباط است. اندازهگیری اسیدیته و pH بایستی در هر مرحله که فرآورده تهیه میشود انجام گرفته و میزان آن ثبت گردد (کوزیکووسکی، ۱۳۷۴).
۲-۱-۷-۵- رایحه نامطلوب
این رایحه توسط گروه باکتریهای اشریشیا و ائروباکتر بهوجود میآید کثرت تولید گاز کربنیک توسط این ریزسازوارهها باعث تشکیل حباب یا کیسههای هوا در داخل مایع غلیظ یا ژلهای میشود. کنترل آن ها با اجرای کامل بهداشت و پاستوریزه کردن اصولی انجام میگیرد.
برای جلوگیری از رایحه نامطلوب و تلخ بایستی کشت مادر ماست را از گردش خارج ساخته، از کشت جدید استفاده کرد. همزمان با این کار بایستی احتیاط بیشتری در سترون کردن وسایل به کار برد (کوزیکووسکی، ۱۳۷۴).
۲-۱-۷-۶- کمبود رایحه خوب
معمولا دوغ دارای رایحه بیمزه و صاف است. این صافی به علت حضور ریزسازوارههای مولد رایحه است. دوغ باید علاوه بر ریزسازوارههای مولد اسید مانند استرپتوکوکوس لاکتیس و یا استرپتوکوکوس کرموریس دارای لوکونستوک سیترووروم، لوکونستوک دکسترانیوم و یا استرپتوکوکوس دی استیل لاکتیس باشد. سه ریزسازوارهی آخری بر روی اسید سیتریک تاثیر کرده و ترکیبات رایحهای به اضافهی دیاستیل به وجود میآورند. اضافه کردن خامه، نمک، سیترات سدیم به مواد اولیه، در جاهایی که مجاز است رایحهی دوغ را بهتر میکند (کوزیکووسکی، ۱۳۷۴).
۲-۱-۸- دو فاز شدن یا جدا شدن آب دوغ
دوغ در حدود ۹۴% آب دارد که در فرآورده به صورت آزاد میباشد، منتهی پروتئینها آن را مثل اسفنجی که رطوبت را جذب کرده باشد، در خود نگه میدارند، مایع آزاد، آب نبوده، بلکه مشابه آب پنیر است که دارای مواد معدنی، لاکتوز، پروتئین و ویتامینها نیز هست.
مهمترین و بیشترین پروتئین موجود در شیر کازئینها هستند که گروههای فسفوپروتئینی ناهمگن میباشند که در pH 6/4 در دمای ۲۰ درجه سانتیگراد در شیر رسوب میکنند. کازئینها در pH شیر معمولی (۶/۶) دارای بار منفی بوده و همین بار منفی با ایجاد دافعه، یکی از عوامل اصلی پایداری میباشد. در pH 65/4 که به نقطهی ایزوالکتریک (PI) پروتئینها موسوم است تعداد بارهای منفی و مثبت برابر شده و این امر منجر به تجمع و رسوب میشود. در دوغ به دلیل pH پائین، پروتئینها به نقطه ایزوالکتریک خود میرسند در نتیجه شروع به تجمع و رسوب مینمایند. در این حالت پروتئینها آب را در خود نگه نمیدارند که این امر سبب ناپایداری و ایجاد حالت دو فازی و آب اندازی در دوغ میگردد (ترامپ و همکاران، ۲۰۰۴). جدا شدن آب دوغ ممکن است یا به دلیل روش تهیه آن باشد که در این صورت آب جداشده در قسمت فوقانی ظرف جمع میشود یا مربوط به فعالیت باکتریهاست که در این حالت در قسمت تحتانی ظرف جمع میشود (کوزیکووسکی، ۱۳۷۴).
سالهای متمادی این فرضیه مورد قبول بوده که اسیدیتهی زیاد باعث جداشدن آب از دوغ میشود اما همان طوری که کوزیکورسکی و بروکنز معتقد هستند که ازدیاد اسیدیته با مقدار آب جدا شده نسبت معکوس دارد و جلوگیری از جدا شدن آب از دوغ، در دوغی که اسیدیته زیاد بوده و در درجه حرارت پایین نگهداری میشوند بهتر صورت میگیرد. در صورتی که اسیدیته دوغ پایین باشد به طور مشخص جدا شدن آب در فرآورده زیاد میشود (کوزیکووسکی، ۱۳۷۴).
۲-۱-۹- گرانروی بالا
بعضی از دوغها مثل سفیدهی تخممرغ غلیظ هستند و تحت این شرایط، خالی کردن ظروف و بستهها خالی از اشکال نیست. کمبود حالت سیالی که برای ماست خیلی جالب، ولی برای دوغ مطلوب نیست کیفیت خنککنندگی آن را کاهش میدهد. مهمترین دلیل این مسئله بالا بودن اسیدیته است و به همان نسبتی که اسیدیته بیشتر شود، قوام دوغ نیز افزایش مییابد. انبار کردن در درجهحرارت پایین باعث ازدیاد گرانروی میشود. بعضی از سوشهای استرپتوکوکوس کرموریس به علت تمایل آن ها برای تشکیل زنجیرههای کوکسی فرآوردهای چسبنده و غلیظ به وجود میآورند. وجود بعضی از سوشهای استرپتوکوکوس لاکتیس از شرایط چسبنده و غلیظ بودن جلوگیری میکنند. هر گونه ازدیاد مادهی خشک کل دوغ باعث ازدیاد گرانروی میگردد. برای جلوگیری از گرانروی زیاد دوغ باید درجهی اسیدیتهی قابل عیار سنجی بین ۸/۰-۷۵/۰ و حداکثر ۸۵/۰ درصد باشد. علاوه بر آن در صورت بروز گرانروی بالا محیط کشت ماست باید تعویض شود. رعایت کامل جنبههای بهداشتی و نظافت در مورد وسایل میتواند در بروز معایب موثر باشد (کوزیکووسکی، ۱۳۷۴).
۲-۱-۱۰- گرانروی پایین
رقیق بودن بیش از حد دوغ هم مثل غلظت زیاد آن میتواند مورد اعتراض مصرف کننده واقع شود که این عیب ممکن است به خاطر اسیدیتهی پایین، مادهی خشک بدون چربی کم، همزدن زیاد، درجهحرارت نگهداری بالا و وجود باکتریهای تجزیه کننده پروتئین اتفاق بیافتد. در بعضی از موارد میتوان با اضافه کردن ژلاتین و چربی گرانروی فرآورده را بهبود بخشید (کوزیکووسکی، ۱۳۷۴).
۲-۲- هیدروکلوئیدها (صمغها)
برای رفع ناپایداری دوفاز شدن و رسوب پروتئینها در فرآوردههای تخمیری از هیدروکلوئیدها یا صمغها استفاده میشود. گرانروی مورد نیاز، خواص ژلهای، قدرت امولسیونکنندگی، سرعت جذب آب، احساس دهانی، شرایط فرایند مثل درجه حرارت، اندازهی ذرات، در دسترس بودن و هزینهی هیدروکلوئیدها مهمترین عوامل در انتخاب یک هیدروکلوئید میباشد.
صمغهای جاذب چند قندیهایی هستند که در سطح پروتئینها قرار گرفته و ضمن واکنش با ترکیبات سطحی کازئین به صورت فضایی به آن ها متصل میشوند (مانند کارآگینان و صمغ عربی) ولی صمغهای غیرجاذب به چند قندیهایی گفته میشود که با پروتئینها هیچ واکنشی نداشته (مانند گوار و زانتان) بیشتر از طریق افزایش گرانروی سبب افزایش پایداری میشوند (سیرب و همکاران، ۱۹۹۸). تقسیمبندی هیدروکلوئیدها براساس منشا در جدول ۲-۲- آورده شده است.
جدول ۲-۲- تقسیمبندی هیدروکلوئیدها بر اساس منشا (نصیرپور، ۱۳۹۱) | ||
Cellulose | Trees | Botanical |
Arabic,karaya,ghatti,tragacanth | Tree gum exudates |
* «اتاق نشیمن، منزل حبیب.
افراد خانواده که شامل کریم و زینت، همسرش، و آقازاده خانوم و فروغ هستند، همگی زیر کرسی نشستهاند ، حبیب وارد میشود و در کنار دیگران مینشیند.» (مجموعه آثار علی حاتمی :۵۷۶)
* «کریم: چه برفی.
حبیب: پیداست آسمونم دل پری داره امسال.
آقازاده خانم: چلّه کوچیکهاس مادر، سنگ ترک برمیداره.» (مجموعه آثار علی حاتمی :۶۰۲)
سایر زمان های نام برده شده در فیلمنامه، به اسامی کلّیای مانند «شب جمعه»، «روز جمعه»، «شب اول ماه» و… محدود میشود و بیان زمان دقیق مورد توجه نویسنده نیست.
* «فروغ: …ده، چهارده سال پیش که از شیراز اومدم، زمستون بود، برف سنگینی میاومد.» (مجموعه آثار علی حاتمی :۶۰۴)
مکان: عنصر دوم، مکان است. صحنهی اصلی رخ دادن حوادث اصلی داستان، شهر تهران است. نخستین مرتبهای که از مکان اصلی وقوع حوادث در داستان سخن رفته است، در سخنان مشتری عزادار است:
* «مشتری: جنازه دیشب رسید تهران …» (مجموعه آثار علی حاتمی :۵۶۸)
علاوه بر این مکان اصلی، مکان فرعی دیگری نیز به چشم میخورد؛ رفت و آمدهای «حبیب» و «مجید» به «امامزاده داوود» برای بهبود «مجید» ما را با این مکان رویارو میکند.
توصیف: یکی از مهمترین عناصر و عواملی است که در صحنهپردازی داستان نقش مهمی داشته است. در این فیلمنامه با توصیفهایی از صحنهها و منظرهها، ظاهر شخصیتها و جایها مواجه میشویم. در مورد توصیفهای این داستان، نکات زیر قابل توجه است:
-
- نویسنده در توصیف چهرهی شخصیتهای داستانش به صورت مستقیم عمل نکرده است و ما تنها از میان گفتگوهای افراد داستان پی به پارهای از خصوصیات ظاهری شخصیتها میبریم. در واقع، نویسنده در توصیف غیرمستقیمش از چهرهها، به صورت دقیق و جزئی نپرداخته است.
-
- نویسنده در توصیفات خود دچار درازگویی و اطناب نشده است. این را میتوان با توجه به این نکته که اثر نوشتاری مورد نظر، به منظور نمایش بر روی صحنه نگاشته شده است، توجیه نمود. نویسندهی اثر در نظر دارد توصیفات در زمینه های مختلف را در مقابل چشمان مخاطب و از طریق ارتباط تصویری، به صورت واضح و کامل نمایش دهد. برای مثال، جملات زیر تصویری کلّی از اتاق «مجید» را در اختیار خواننده قرار میدهد:
* «مجید در اتاق خودش با خرت و پرتهایش ور میرود و با خودش حرف میزند.
مجید: …این مال و منال مفتی، همچی هلو برو تو گلو گیر نیومد، حاصل یه عمر جوب گردیه، میخ زنگ زده، زنجیر زنگ زده، تارزان زنگ زده، ساعت زنگ زده …» (مجموعه آثار علی حاتمی :۵۷۶)
در صحنهای که «فروغالزمان» و«حبیب»، برای آخرین بار به گفتگو میپردازند، در صحبتهای آن دو توصیف را کاملتر و طولانیتر از جاهای دیگر میبینیم؛ آن هم به این دلیل که گفتگوهای آنان، ذکر یاد و خاطرههای گذشته است و نویسنده برای توصیف صحنههای گذشتهای که برای مخاطب قابل نمایش دادن نیست، ناچار به توصیف و شرح بیشتر شده است.
* «فروغ: …ده، چهارده سال پیش که از شیراز اومدم، زمستون بود، برف سنگینی میاومد.
حبیب: انگار دیروز بود، مجید رو یخا سُر میخورد، کریم تیرکمونو نشونه گرفته بود به کلاغایی که رو چنار نشسته بودن. آقازاده خانوم باقالی پاک میکرد.
فروغ: ها، یادمه، نهار دمی باقله داشتیم.
حبیب: پیرمرد قوز کرده بود تو پوستینش، نون ریز میکرد برای گنجیشکا، یه مشت استخون بود، اما سرنخ همهمون دست اون بود. من میخواستم جای باباههرو بگیرم، میخواستم مرد خونه باشم، هه، همه رو خونه خراب کردم، هی، هی، هی… میخواستم اینجا رو واسه خودمون درست کنم، واسه تو.
فروغ: طاقش اومده پائین، زمینش نشست کرده، اون سال زمستون، ده چهارده سال پیش، همون روز که ناهار دمی باقله داشتیم، رخت نظام برتون بود، میخواستین برین باغ شاه، دکمه فرنجتون افتاده بود، گفتین…
حبیب: آقازاده خانوم چشمش سو نداره، میشه دگمه فرنجمو بدوزی خانوم خیاط، تو گفتی…
فروغ: خانوم خیاط، اسم داره.
حبیب: سرخ و سفید بودی، مثل برف و خون.» (مجموعه آثار علی حاتمی :۶۰۵-۶۰۴)
۳: توصیفات داستان، جدا از عناصر دیگر به کار نرفته که موجب آسیب دیدن ساختار داستان گردد.
نکتهی قابل توجه در باب شیوهی داستانپردازی دراین فیلمنامه است که نویسنده به شیوهی داستاننویسان امروز رفتار کرده است، به طوری که برخی از صحنهپردازیهای او غیرمستقیم وقوع واقعهای را به خواننده القا میکند. برای مثال در صحنههای آغازین فیلم، شاهد گفتگوهای «حبیب آقا» با یکی از مشتریهایش هستیم که در سوگ برادرش نشسته است. صحبتهای او در مورد مرگ برادرش، به ویژه شعر پایانیای که میخواند، همه، پیشدرآمدی راجع به مرگ نهایی «مجید» است.
* «مشتری: جنازه دیشب رسید به تهران، شبانه اقوام خبر شدند، خبر بد زود میرسد، خانه را کردهاند صحرای کربلا، بله، قدر چمن را بلبل افسرده میداند/ غم مرگ برادر را برادر مرده میداند.» (مجموعه آثار علی حاتمی :۵۶۸)
همچنین در مراسم عروسی، این جملهی مجری که «شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست، به شرط آنکه پسر را پدر کند داماد»، این مطلب را در ذهن خواننده القا میکند که «حبیب» و «مجید» از جشن عروسی، به سبب بیبهره بودن از پدر، محروم میمانند.
«لحن»
توجه به عنصر لحن، تا حد زیادی به تقویت و پرجاذبه کردن داستان کمک میکند. در این فیلمنامه، «لحن» از تنوع برخوردار است. همان گونه که شخصیتهای گوناگونی در داستان حضور مییابند، لحن هر یک از آنها نیز متنوع و متناسب با ویژگیهای اخلاقی و اجتماعی هر یک از آنها است. نویسنده در نمایش ویژگیهای شخصیتها در لحن هر یک، موفق عمل نموده است. در زیر به چند مورد اشاره میکنیم:
-
- لحن «حبیب آقا»: به دلیل موقعیتش در خانواده که فرزند اول و عهدهدار مسئولیت خانواده است، لحن او لحنی جدی و تا حدی آمرانه است. به عنوان مثال:
* «دکان حبیب .
مجید بسیار خوشحال است و کارت عروسی خود و اقدس را برای برادرش آورده است. حبیب با دیدن کارت، آن را بیتفاوت به کناری میاندازد.
حبیب: میگه به هر چمن که رسیدی، گلی بچین و برو. آدم نباید زود پابند بشه. موقوف میکنم اون زنیکهی خونهپام دیگه از این هفته نیاد. اگه به حرف آقامون اختیارت دست منه، من میگم نه. توام باید مثِ یه بچه حرف شنو بگی چشم. چیزی که تو دنیا فراوونه زن، تازه من برادر بزرگترم، تا من زن نگرفتم که نمیشه تو داماد باشی، اگرم حالت خوب نیست، یه چند روز میریم امامزاده داود.» (مجموعه آثار علی حاتمی :۶۰۰)
او به دلیل شرایط دشوار زندگی و پایبند کردن خود به پارهای از اصول اخلاقی، از احساسات کناره گرفته است؛ چنان که در گفتگو با «فروغالزمان» که مورد علاقهی او است نیز، کلام او بوی احساس به خود نمیگیرد.
* «حبیب: دل من پیش توئه.
فروغ: میگن پس چرا پا پیش نمیگذاره.
حبیب: بگو یه برادر علیل داره، همه رفتن سیِ زندگی خودشون، بگو میمونه حبیب، حبیب هم باید قوم و خویش و یار و غار و کس و کار اون باشه، اونه که بیکسه.
فروغ: اگه تو بخوای، من به خوبی تو و بدی اون میسازم، تر و خشکش میکنم، اگه بخواد سرشم میجورم، تو که یار بیکسونی، حبیب عالم، من از همه بیکسترم.
حبیب: تنهایی تو و اون توفیر داره، مثل تنهائی من و خدا، خدام تنهاست.» (مجموعه آثار علی حاتمی:۵۸۰-۵۷۹)
جملاتی که «حبیب» به کار میبرد، جملات خبری و امری هستند و احساس و تمنّا در آنها به چشم نمیخورد.
-
- لحن «فروغالزمان»: لحن «فروغالزمان» در تمام طول داستان، نرم، آرام و لطیف است؛ با همهی اندوه و رنجی که به سبب عشق کهنهاش نسبت به «حبیب» متحمل میشود، این آرامش و لطافت همواره در شخصیت و کلام او مشاهده میشود. گذشته از این، شیرازی بودن او مورد توجه نویسنده بوده و آن را به طور کامل در کلام او به نمایش گذاشته است.
* «فروغ: پس بگو، مجیدو صبح به صبح بادیه شو میزد زیر بغلش راه میافتاد گاوداری، شیر بونهاش بود. برا عسل میومد. پناه به خدا، چه زیر ابرویی ورداشته جونم مرگ شده، اگه خودوم یه دست لباس از تو جورنال براش بدوزم کلّی مقبول میشه…» (مجموعه آثار علی حاتمی: ۶۰۶)
-
- لحن مجید: «مجید» به دلیل کودکی و صفای درونیاش، لحنی کودکانه و ساده دارد. او همچون یک کودک به دنیای پیرامون خود مینگرد و صداقت کودکانه کاملاً در کلام او نمود یافته است. برای مثال، در دادن خبر ازدواجش به «فروغالزمان» چنین میگوید:
* «مجید: واسه همین، کارت پستالشم اینه، این کارت پستالشه، اینها، اینم عکسشه، نیگاش کن، من حالم خوبه، دیگه جنّام رفتن، اون شبم که نیومدم خونه، هیئت نبودم، رفته بودم پیش این زنم، رفته بودم پیش این زنم، رفته بودم پیش این، پاشو بیا خونه، خونمونو نشون بدم، خونمون تو گاوداریه، بیا خودت ببین.» (مجموعه آثار علی حاتمی :۶۰۶)
تا است.
در نتیجه یک نیمه های با ضخامت حدود چند میکرون در برابر فوتون هایی با انرژی کمتر شفاف اما در مقابل فوتون هایی با انرژی بیشتر کدر و تاریک هستند[۲۶] .
۲-۶ وابستگی گاف انرژی به دما و فشار
گاف انرژی در نیمه هادی ها هم با فشار وهم با دما تغییر می کند چون ترازهای انرژی با فواصل بین اتمی ارتباط عکس دارند بنابراین زمانیکه فشار یا دما تغییر می کند، در نتیجه فواصل بین اتمی تراز های انرژی و نیز تغییر می کند بنابراین انرژی گاف چنین بیان می شود :
(۲-۱۲)
در صورتی که انرژی گاف در و عدم هرگونه فشار خارجی، تغییرات با دما در حدود و تغییرات با فشار در حدود است. در نیمه هادی ها مختلف این اعداد می تواند مثبت یا منفی شود. معمولاً زمانیکه در حال افزایش است گاف انرژی در حال کاهش می باشد.
۲-۷ ماهیت نور
نور با ماده از طریق راه های مختلف بسیاری بر همکنش می کند . می دانیم که فلزات براق هستند ولی آب شفاف می باشد . شیشه های آغشته به رنگ و سنگ های قیمتی، بضی از رنگ ها را از خود عبور می دهند و بعضی دیگر را جذب می کنند. بعضی از مواد مانند شیر سفید به نظر می رسند، چرا که آنها نور فرودی را در همه جهات پراکنده می کنند.
در سال ۱۸۴۹ ماکسول دریافت که امواج نور، امواج الکترومغناطیسی می باشند که از تئوری الکترومغناطیس پیروی می کنند. در مفهوم کلاسیکی تابش امواج الکترومغناطیس شامل دو مولفه میدان الکتریکی و میدان مغناطیسی می باشد . در یک موج الکترومغناطیسیE میدان الکتریکی و B بیانگر چگالی شار مغناطیسی است که برهم عمود می باشند و هر زمانی که E=0 باشد در آن صورت می باشد. این رفتارها با این یافته که میدان های B متغیر با زمان تولید میدان الکتریکی E عمود بر B (قانون القای فارادی) و نیز بر عکس یک میدان E متغیر با زمان تولید B عمود بر E می کند (قانون آمپر) منطبق و سازگار است. جهت انتشار نور هم بر B و هم بر E عمود می باشد، و از این رو در جهت انتشار است به طور کلی چنین موجی را موج عرضی می نامند، همچنین سرعت امواج نوری مستقل از طول موج می باشد و این مقدار ثابت را با C نشان می دهند که برابر است با
۲-۸ بیان کمی پدیده ها اپتیکی
محدوده وسیع خواص اپتیکی مشاهده شده و در مواد حالت جامد را می توان به چند دسته محدود از پدیده ها طبقه بندی کرد که ساده ترین گروه عبارتند از : انعکاس و انتشار و انتقال. وقتی که پرتوی نوری به یک محیط تابیده می شود، قسمتی از نور از صفحه مقابل منعکس می شود و بقیه وارد محیط شده و درون آن انتشار می یابند. اگر قسمتی از این پرتو بتواند به صفحه پشت برسد، یا دوباره منعکس می شود و یا به طرف دیگر انتقال می یابد. مقدار نور عبوری از صفحه پشتی محیط به باز تابندگی صفحه مقابل و پشتی محیط و نیز مسیری که نور در آن منتشر می شود بستگی دارد. پدیده ای که ممکن است در حین انتشار نور در درون محیط رخ دهد. بازتاب از سطح به وسیله بازتابندگی توضیح داده می شود. بازتاب را معمولاً با R نشان می دهند و عبارت است از نسبت شدت نور منعکس شده به شدت نور تابشی بر روی سطح. ضریب انتقال را با T نشان می دهند و آن نیز عبارت است از نسبت شدت نور تراگسیل شده به شدت نور تابشی می باشد. اگر هیچ گونه جذب و یا پراکندگی وجود نداشته باشد در اثر قانون بقای انرژی داریم :
(۲-۱۳) R+T = 1
۲-۸-۱ فرایند جذب
در شکل (۲-۵) مهمترین فرایند جذب شامل گذار الکترون ها از نوار ظرفیت به نوار رسانش است مشاهده می شود که به آن فرایند جذب گفته می شود. در فرایند جذب الکترون یک فوتون از باریکه ی فرودی جذب و از نوار ظرفیت به نوار رسانش می رود.
انرژی فوتون باید مساوی یا بزرگتر از گاف انرژی باشد پس برای فرکانس خواهیم داشت :
(۲-۱۴)
فرکانس لبه جذب نام دارد.
شکل (۲-۵) فرایند جذب اساسی در نیمه هادی را نشان می دهد.
باید انرژی کل و اندازه ی حرکت دستگاه الکترون – فوتون در فرایند جذب فوتون همواره پایسته باشد پس خواهیم داشت.
(۲-۱۵)
(۲-۱۶)
که در آن انرژی های اولیه الکترون در نوارهای ظرفیت و رسانش، انرژی های نهایی الکترون در نوارهای ظرفیت و رسانش،
اندازه حرکت اولیه الکترون، اندازه حرکت نهایی الکترون و بردار موج برای جذب فوتون می باشد.
در نتیجه شرط اندازه ی حرکت به صورت زیر خواهد بود :
(۲-۱۷)
اندازه حرکت الکترون به تنهایی پایسته است.
ضریب جذب در فرایند جذب اساسی باید از روش های کوانتومی محاسبه شود به همین دلیل خواهیم داشت :
(۲-۱۸)
که در آن ضریب ثابت شامل خواص نوارها و گاف انرژی می باشد.
ضریب جذب سهمی شکل با فرکانس در بالای لبه جذب افزایش می یابد.
یکی از مهمترین کابرد نتایج بدست آمده استفاده از آنها در اندازه گیری گاف انرژی در نیمه هادی ها است. ارتباط مستقیم به لبه فرکانس دارد .
ضریب جذب مربوط به جذب اساسی، بزرگ و در حدود است. در نتیجه ضریب جذب برای نمونه های نازک نیز به صورت قابل مشاهده ای وجود دارد.
گاف انرژی در نیمه هادی کوچک است پس لبه ی جذب اساسی عموماً در ناحیه ی فروسرخ اتفاق می افتد و این امر باعث توسعه مطالعه ی ناحیه ی فروسرخ در طیف های نوری طبق تحقیقات انجام شده در نیمه هادی ها شده است.
فرایند جذب در نیمه هادی های گاف مستقیم رخ می دهد. در این مواد، انتهای نوار رسانش در مبدا یعنی و مستقیماً بالای قله نوار ظرفیت قرار می گیرد همچنین فرایند جذب نیمه هادی های گاف غیر مستقیم نیز وجود دارد که در آنها انتهای نوار رسانش در قرار نمی گیرد. توسط بلت۱ فرمول ضریب جذب گاف غیر مستقیم بصورت زیر محاسبه شده است :
(۲-۱۹)
فرمول ضریب جذب گاف غیر مستقیم معمول تر از گاف مستقیم است.
مقدار ثابتی است که شامل پارامترهای مرتبط با نوارها و دما است و با توان دوم افزایش می یابد.
در نتیجه برای تشخیص نیمه هادی های گاف مستقیم و غیر مستقیم می توان از روش های اپتیکی استفاده کرد[۲۷-۲۹] .
-
- Blatt
۲-۹ مدل سازی تابع دی الکتریک
به منظور انجام محاسبات نسبت انعکاس های مختلط لازم است از مقادیر واقعی توابع دی الکتریک به عنوان تابع طول موج استفاده شود. برای عایق ها و نیمه هادی ها، نوسان توابع اپتیکی برای طول موج های بزرگتر از گاف انرژی، ضریب میرایی K نزدیک به صفر است، و ضریب شکست n به آرامی با طول موج تغییر می کند. بالای گاف انرژی، پدیده نقطه بحران برای مواد بلوری ساختار توابع دی الکتریک را ایجاد می کند. مواد آمورف ساختار کمتری دارند، اما گاف انرژی آنها و توابع دی الکتریک آن به طور چشم گیری با طول موج تغییر می کند. فلزات می توانند خصوصیات نقطه بحرانی در توابع دی الکتریکشان داشته باشند، اما آنها گاف انرژی ندارند بنابراین هیچ ناحیه ای که در آن k نزدیک به صفر باشد را ندارند، k به خاطر حامل های آزاد در طول موج های بزرگتر تمایل به واگرایی دارد. اثرات حامل های آزاد در قسمتی از توابع اپتیکی نیمه هادی هایی که به سختی دوپ می شوند نقش دارند.
۲-۹-۱ مدل تاک لورنتز
مدل تاک لورنتز۱ برای مدل سازی تابع دی الکتریک مواد آمورف به کار می رود[۳۰] .
پارامترسازی از ترکیب اظهارات تاک و مدل نوسانگر لورنتز برای مجموعه ای از اتم های غیر برهمکنشی بدست آمده است. این مدل به شکل معادله های زیر بیان می شود :
(۲-۲۰)
(۲-۲۱)
در این قسمت پارامتر های و به ترتیب به گاف انرژی، متناسب با عناصر ماتریسی و پارامتر پهن شدگی اشاره دارند و که معمولاً برابر ۱ می باشد و تابع به صورت زیر است :
(۲-۲۲)
- Tauc Lorentz