و مثال هایی هم در مورد دسته ی دوم و روش دوم نقل می کنند از جمله:
(… إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِساب)[۱۱۹] «… صابران اجر خود را به تمام و کمال و بدون حساب خواهند گرفت.»
و آیه: (… إِنَّ الظَّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ)[۱۲۰] «… بدرستى ستمکاران عذابى دردناک دارند.»
روش سوم به این ترتیب است که، دلیل گرایش به رذائل و دوری از منشا همه ی فضائل یعنی خداوند، دو چیز است : ۱- انجام و گرایش به رذیلتی برای کسب یک عزت ۲- انجام و گرایش به رذیلتی به خاطر ترس از نیرویی, قرآن کریم، دیدگاهی را مطرح می کند که: (…إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعا…)[۱۲۱]
و فرد در این مکتب به یک دید الهی و توحیدی میرسد که عزت و قدرت را جز در خداوند نمیبیند و اصلا جز خدا را نمیبیند و در نتیجه از خداوند که منشأ همهی فضایل است غافل نشده، یعنی زمینه های گرایش به رذایل که همانا کسب عزت یا ترس از نیرویی است را از بین میبرد و همهی این صفات را به خداوند نسبت میدهد و فرد مؤمن متکی به خدا و دارای دید توحیدی، دیگر اصلا زمینهای برای دوری از فضایل و گرایش به رذایل در او باقی نمیماند.[۱۲۲]
راهکارهایی که برای تهذیب نفس در قرآن مطرح شده بسیار زیاد هستند که در این مطلب گنجایش تمام آنها وجود ندارد؛ از این رو به مهمترین این موارد اشارهای میکنیم:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
۲-۱- یقظه
یقظه به معنای بیدار شدن به خود آمدن و متنبه گشتن است.
اولین قدم در سلوک الی الله یقظه است. یقظه در تهذیب نفس از اهمیت زیادی برخوردار است. برای تحقق تهذیب نفس، بیداری دل از خواب غفلت و توجه کردن به غافل بودن خویش میباشدکه عارفان از آن به «یقظه»تعبیر می کنند. یک مبتدی که میخواهد تهذیب نفس کند، باید از یقظه شروع کند. یعنی اول باید بیدار شود، حقیقت را بشناسد و بداند انسان برای چه به دنیا آمده و هدف برای خلقت چیست. مبدأ و مقصد را بشناسد و درباره این راه نورانی تفکر کند.[۱۲۳]
خداوند متعال میفرماید: (یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الحَْیَوهِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الاَْخِرَهِ هُمْ غَافِلُون)[۱۲۴]
«آنها فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند!»
و میفرماید: (وَ مَا هَذِهِ الْحَیَوهُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاَْخِرَهَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُون)[۱۲۵]
«این زندگى دنیا چیزى جز سرگرمى و بازى نیست؛ و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند!»
تدبر عمیق در این آیات و دیگر آیات و دقت در اشارات آنها به خوبی معلوم می کند که موجودیت حیات دنیا بر پایه جهل و غفلت به خصوصی است و اگر این جهل و غفلت بر طرف شود و یقظه و تنبه حاصل شود، اساس مودیت آن متزلزل میگردد و خیال و فریب بودن آن روشن می شود و حقیقت به وضوح میرسد. این بیدار شدن و به خود آمدن از یک چنین جهل و غفلت را «یقظه» مینامند.[۱۲۶]
آیات قرآن و خطابها و نداهای ربوبی میخواهد مؤمنین را بیدار نموده و به خود آورد. یعنی به آنان که اسلام و ایمان آورده و زمینه روحی آنها مستعد برای به خود آمدن و متنبه گشتن است، خطابها و نداهای بخصوصی دارد. گاهی میفرماید:
(یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتَابِ الَّذِى نَزَّلَ عَلىَ رَسُولِه…)[۱۲۷]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبرش، و کتابى که بر او نازل کرده، ایمان (واقعى) بیاورید …»
و جای دیگر هم میفرماید:
(وَ کَأَیِّن مِّنْ ءَایَهٍ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیهَْا وَ هُمْ عَنهَْا مُعْرِضُونَ – وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثرَُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُم مُّشْرِکُون)[۱۲۸]
«و چه بسیار نشانهاى (از خدا) در آسمانها و زمین که آنها از کنارش مىگذرند، و از آن رویگردانند! – و بیشتر آنها که مدعى ایمان به خدا هستند، مشرکند!»
هر کلام از آیات شریفه قرآن به نحو خاصی «یقظه» میآورد. در نتیجه با تلاوت آیات و تدبر عمیق در آنها و با تکرار تلاوت و تدبر و نیز با تعمّق بیشتر، همهی حجب اوهام و غفلت کنار رفته و حقایق برای انسان معلوم گردیده و بصیرت حاصل گشته و بالاخره انسان به خود آمده و بیدار می شود و از راهی که قبلا در پیش گرفته بود برمیگردد و در راهی که باید در پیش بگیرد قدم میگذارد. درست مانند کسی که در خواب باشد و خواب ببیند و در همان عالم خواب بر اساس یافته های خیالی خویش فکرها داشته و تصمیمها گرفته و راه و روشی برای خود در پیش بگیرد، ولی یک دفعه بیدار شده و همه را باطل بیند و حقیقت را چیز دیگر یافته و راه خود را اتخاذ کند.[۱۲۹]
به همین لحاظ خدای متعال در خود قرآن به تدبر در آیات و تعمّق در اشارات آیات با لحن و بیان خاصی تأکید نموده و به آن امر می کند.
(کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُواْ ءَایَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب)[۱۳۰] «این کتابى است پربرکت که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند!»
و در آیه دیگر میفرماید:
(أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلىَ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا)[۱۳۱]
«آیا آنها در قرآن تدبّر نمىکنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟»
این آیه حاکی از آن است که تدبر در آیات قرآنی موجب یقظه و بیداری است مگر اینکه انسان به دست خویش قفل یا قفلهایی که مخصوص دلهاست و آنها را از کار میاندازد و از حرکت باز میدارد بر دل خویش بزند. تلاوت و استماع آیات قرآنی و تدبّر در آنها، ایجاد آمادگی در وجود انسان می کند تا نور یقظه و جذب الهی به سراغ او آمده و او را غفلت و اوهام نجات داده و به خود آورد.
نور یقظه و جذب حق متوجه هم میباشد و قلوب انسانهاست که یا استعداد قبول را دارند و یا چنین استعدادی را نداشته و پذیرای آن نمیباشند. آن هم به لحاظ حجب و موانعی که صاحبان این قلوب به دست خویش در دلهای خود ایجاد کرده اند. نفحات ربوبی به سراغ همه میآید، لیکن همه استعداد دریافت را ندارند و خود، به خود ظلم نموده اند.
در نتیجه باید تضرع نمود و از خدا خواست، و به تدبر و تفکر در آیات قرآن پرداخت و سعی در رفع موانع ازقلب نمود، تا نور یقظه بر دل بتابد و جذب الهی روی آورده و تنبه حاصل شود و زمینه سیر الی الله آماده گردد.
۲-۲- توبه
بعد از یقظه قدم بعدی در سلوک الی الله توبه یا بازگشت است. توبه یعنی پاک شدن از گناهان گذشته و شستشوی قلب از آلودگیهای روحی که باعث هدایت و سیر الی الله می شود. چنان چه خداوند میفرماید:
(وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى)[۱۳۲]
«و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، مىآمرزم!»
از این آیه شریفه استفاده می شود که توبه و ایمان به خداوند و عمل صالح موجب هدایت و سعادت سالک می شود و موجب پذیرش از جنب خداوند میگردد که او را می پذیرد.[۱۳۳]
پیشگیری و ترک گناه موجب تهذیب نفس می شود. انسان وقتی که هنوز به گناه آلوده نشده یقینا از گناهکاری که بعدا توبه کند افضل است و بهتر می تواند از گناه چشم بپوشد. اما اگر انسان به گناه آلوده شود، نباید از رحمت خداوند مأیوس گردد؛ زیرا سیر و صعود الی الله و اصلاح نفس هیچگاه مسدود نمی شود. بلکه خداوند راه توبه و بازگشت را برای گناهکاران باز نموده است.[۱۳۴] خداوند میفرماید:
( مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیم)[۱۳۵]
«هر کس از شما کار بدى از روى نادانى کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا مىشود چرا که) او آمرزنده مهربان است.»
توبه همانند دارویی میباشد که سالک الی الله با دستورات خاصی که متناسب با وضعیت روحی و آلودگی آن میباشد، استفاده کند و مطابق دستور، بدون هیچ کم و زیادی عمل کند.[۱۳۶]
توبه در تعریف عام و وسیع آن عبارتست از بازگشت به سوی حق، از مخالفت و معصیت به موافقت و اطاعت، از غفلت و نسیان به ذکر و طلب، از اغیار به مقصود و…
از اول سلوک تا آخر آن، به تناسب مراحل و منازل مختلفی که پیش میآید، سالک در حقیقت توبه و بازگشت است و در مدارج توبه پیش میرود و قدم به قدم به سوی موطن اصلی خویش بر میگردد.
(وَ تُوبُواْ إِلىَ اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمُْ تُفْلِحُون)[۱۳۷]
«و همگى بسوى خدا بازگردید اى مؤمنان، تا رستگار شوید!»
آیه ناظر بر این حقیقت است و صاحبان ایمان را به توبه در مدارج مختلف آن تا نیل به مقصود دعوت می کند.
توبه از اول سلوک شروع می شود و سالک در مرحله اول از مخالفت با حق و معصیت او، به موافقت با حق و طاعت از او بازگشت می کند و در مراحل بعدی از غفلت و نسیان حق به ذکر دائم و طلب او و از تعلق قلب به اغیار به انقطاع از اغیار و اقبال به سوی او و از مراتب خفیه شرک به عین توحید و بالاخره از خود و نام ونشان خودی به فناء فی وجه الله بازگشت مینماید.
بنابراین توبه فقط در توبه از حرامها که عبارتند از ترک واجبات و ارتکاب محرّمات خلاصه نمی شود.
در هر مرحله ای از مراحل سلوک و در هر منزلی از منازل سیر توبهای هست که متناسب با همان مرحله و با همان منزل میباشد. توبه از حرامها در اول سلوک است و اما در مراحل و منازل بعدی به حسب هر کدام از آنها توبه دیگری مطرح است.[۱۳۸]
۲-۲-۱- توبه از حرامها
سالک بیدار در مقام توبه از حرام ها باید وضع خویش را در ایام گذشته و حال به خوبی مورد دقت قرار داده و نگاه دقیق و عمیقی به خود کند و ببیند در باطن امر در حین معصیت و مخالفت خداوند در چه وضعی بوده و میباشد. وقتی نظر به وضع خود به هنگام انجام دادن معصیت می کند، حقیقت امر را چنین میبیند که معصیت بسیار بزرگ و فوق تصور به هنگام ابتلا به حرام، دامنگیر وی میگردد و او در حقیقت از نظر حق میافتد و به حال خود واگذار می شود و بلکه تحت ولایت شیطان قرار میگیرد و این معصیتی است بس بزرگ که هر کس بفهمد راضی به آن نگردد.[۱۳۹]
(… وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُون)[۱۴۰]
«… و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!»
ذیل این آیه آمده توبه درست به تحقق نرسد مگر بعد از شناختن گناه و شناختن گناه به این است که در سه چیز نگاه کنی: اول اینکه نگاه کنی به بیرون رفتن خود از عصمت الهی در حین انجام دادن گناه. دوم اینکه نگاه کنی به شاد شدن خود به هنگام دست یافتن به گناه. سوم اینکه نگاه کنی به چاره جویی نکردن خود برای ترک گناه و اصرار ورزیدن بر آن در حالی که یقین داری خدای متعال تو را مینگرد.[۱۴۱]
وقتی سالک بیدار بر وضع خویش به هنگام گناه پی برد، میبیند هر چه زودتر از این معصیت بزرگ و بی شرمی درد آور باید توبه کند. میبیند نباید این بازگشت را لحظهای به تأخیر بندازد و نیز نباید اگر چه گناه او زیاد باشد مأیوس گردد. باید به عفو و مغفرت بی حد و بی نهایت حضرت حق امیدوار باشد که رحمت او واسع و عفو او شامل است.[۱۴۲]
۲-۲-۲- توبه از رذایل اوصاف و اخلاق
مسئله مهم دیگری که در مرحله اول توبه مطرح است و سالک باید به آن توجه داشته باشد، مسئله توبه از رذایل اوصاف و اخلاق است. سالک وقتی صادقانه قدم در طریق گذاشت همه چیز به تدریج برای او معنا پیدا می کند. او دیگر مانند عامهی مردم نیست که حقایق را ساده بگیرد و واقعیتها را سهل بگیرد.
او با بهره گرفتن از اشارات آیات و روایات به وضوح به این حقیقت میرسد که اوصاف و اخلاق، یک سلسله واقعیتها در وجود انسان و روح او هستند و قسمتی از موجودیت واقعی وی را تشکیل میدهند. رذایل اوصاف و اخلاق مانند: حسد، حرص و طمع، خشم، ترس و کینه، عداوت و صفات رذیله دیگر خصوصیات و مسائل جهنمی هستند و به آنجا برمیگردند. پیداست کسی که حامل آنهاست، همانها او را به سوی عالم خود که جهنم است میبرند. بنابراین سالک در مقام توبه باید از رذایل اوصاف و اخلاق نیز توبه کند و در تطهیر خود از آنها مجاهدت نموده و در این امر هیچگونه سستی به خود راه ندهد. او باید از تک تک رذایل که در آیات و روایات به آنها اشاره شده توبه کند و از وجود خود کنار بزند، تا جایی که همه آنها را از خود دور نموده و به مقابل آنها یعنی فضایل اوصاف و اخلاق متصف گردد.[۱۴۳]
به صفات زشت و رذایل اخلاق و هرگونه آلودگی، حجاب ظلمانی گویند که بر فردی که قصد تهذیب دارد لازم است از تک تک این حجابها رهایی یافته و با تلاش و کوشش هر یک از آنها را از خود دور کند.
حجب ظلمانی عبارت است از حجاب تعلق به بدن مادی، حجاب کفر و شرک و عناد با حق و آیات حق، حجاب عقاید و افکار باطل و ناصحیح، حجاب اخلاق و اوصاف رذیله، حجاب عادات، حجاب اوهام و تخیلات، حجاب تعلق و اسارت به مظاهر مادی و آنچه غیر حق است، و…… و در یک عبارت کوتاه، هر خصوصیت و هر رنگی که عارض روح انسان گشته و روح را به سوی غیر خدا سوق داده و در جهت غیر او، و دوری و فرار از او قرار میدهد.[۱۴۴]
هر یک از حجابهایی که نام برده شد به طریقی انسان را از حق دور کرده و او را به سوی پلیدیها و زشتیها سوق میدهد. لذا بر کسی که قصد دارد خویشتن را تهذیب کند، لازم است که آنها را شناخته و وجودش را از همه حجابهای ظلمانی پاک و طاهر کند.
در اینجا نمیتوانیم به بیان نحوه حجاب زدایی از همه آنها بپردازیم، تنها به یک نمونه اشاره میکنیم:
۲-۲-۲-۱- حجاب اوصاف رذیله
هر خلق و صفت بد حجابی از حجابهای ظلمانی است و خروج از حجاب هر خلق بد و هر صفت بد و نجات یافتن از آن، با مجاهدتها و مراقبتهای پیگیر انجام میگیرد. قرآن کریم با بیان اخلاق و اوصاف بد و با تحذیر از آنها و دعوت به مجاهدت، و با ارائه اخلاق فاضله و اوصاف کریمه، میخواهد انسانها را از حجاب و حجابهای ظلمانی اخلاق و اوصاف رذیله نجات داده و بیرون بیاورد.[۱۴۵]
به عنوان مثال خشم گرفتن در جایی که نباید خشمگین و غضبناک شد از صفات رذیله بوده و به سرعت انسان را وارد جهنم می کند. امیرالمومنین (ع) می فرمایند:
«الْغَضَبُ نَارٌ مُوقَدَهٌ…»[۱۴۶]
(غضب آتش افروخته است…)
لذا اگر این آتش مهار نشود هم خود غضب کننده و نیز دیگران میسوزند .
در مقابل، کسی که با مجاهده و تلاش این صفت زشت را از خود دور کرده و یا به تعبیری دیگر، مهار غضب را به دستش گرفته، او توانسته است یکی از بزرگترین حجب ظلمانی را از خود دور کرده و ملبس به صفت حلم و صبر شده است .
البته روایات متعددی برای فرو نشاندن غضب و طریقه مهار کردن آن وارد شده است و بزرگان ما نیز راهکارهایی را بیان کرده اند که میتوان به کتب حدیث و کتب اخلاقی بزرگان رجوع کرد .
۲-۲-۳- توبه نصوح
زمانی که انسان تصمیم به توبه می گیرد و می خواهد توبه خویش را در تمام طول عمرش نگه دارد باید در آن دقت بیشتری کند تا کامل و صحیح انجام شود و این توبه حتما باید بعد از یقظه و بیداری باشد که آن را توبه نصوح مینامند. یعنی سالک هنگامی که از خواب غفلت بیدار شود متوجه میگردد که چه نعمتهای معنوی را از دست داده است، لذا در صدد توبه بر می آید و این جاست که خداوند وعده داده است که هر کس توبه نصوح کند عقب افتادگی او را جبران میکنیم:
(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُم…)[۱۴۷] «اى کسانى که ایمان آوردهاید بسوى خدا توبه کنید، توبهاى خالص؛ امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد…»
سالک هنگامیکه از تمامی گناهان توبه می کند باید تا آخر عمر بر توبه خود پایدار بماند و آن را نشکند و آن چه را که از دست داده جبران کند. چنین توبهای توبه نصوح است. پس واجب است بر سالک الی الله که از هر چیزی که غیر خدا باشد خارج شود، حتی وجود و تعلقات نفسانی خویش. [۱۴۸]
در نتیجه سالک وقتی توبه می کند و پایدار به آن باقی میماند یک قدم به پاکی نفس خود نزدیکتر می شود و می تواند امیدوار باشد که به این مهم دست مییابد.
۲-۳- تقوی
تقوی اسم مصدر است از ریشه «وقی» و در اصل «وقوی» است که «واو» به «تاء» عوض شده است و در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوق العاده و در ادبیات معارف اسلامی به معنای حفظ خویش از مطلق محذورات است؛ اعم از محرمات و مکروهات. و یا به معنی حفظ کردن چیزی در برابر آفات است. تقوا به معنی محفوظ داشتن روح و نفس است از آن چه بیم می رود و به آن زیان رساند. سپس به خوف و ترس نیز تقوا گفته شده است و در لسان شرع آن را به خویشتن داری در برابر گناه و محرّمات اطلاق می کنند و کمال آن به ترک بعضی از مباحات مشکوک است.[۱۴۹]
تقوی در اصطلاح به معنی یک نوع احتراز و پرهیز است و اگر تقوای از خداوند مطرح شود معنایش دوری از ارتکاب گناه است که نتیجه گناه به حکم عدل الهی کیفر وعذاب خواهد بود.[۱۵۰] چنانکه در آیه ذیل به آن اشاره شده: