با اشغال ژاپن ، قانون اساسی این کشور تغییر یافت و ژنرال مک آرتور محدودیت هایی در قانون اساسی آن گنجاند که قدرت نظامی آن را به شدت محدود ساخت . در واقع از سال ۱۹۴۷ قانون اساسی جدید ژاپن ، تشکیل نیروی نظامی متعارف برای این کشور را ممنوع کرد و ماموریت نیروی نظامی آن را به دفاع مشروع ( SDF ) محدود ساخت .
به موازات این تغییرات ایالات متحده در سال ۱۹۵۴ پیمان همکاری دفاعی دو جانبه با ژاپن را به امضا رساند و متعهد به حفاظت از ژاپن با تأسیس پایگاه های نظامی در خاک آن کشور شد این پیمان با تغییراتی که به تناسب شرایط در آن داده شده همچنان به عنوان پایه اصلی تأمین امنیت ژاپن و نیز محور روابط آن با ایالات متحده به شمار می آید ( شریعتی نیا ، ۱۳۸۵ ) .
سند راهبردی همکاری های امریکا و ژاپن در سال۱۹۹۷ که متعاقب یک رشته از بحران ها در حول و حوش ژاپن و جهان تنظیم شد و بر لزوم ارتقای همکاری دو جانبه تأکید می کرد باعث شد که نقش جداگانه هر دو طرف باز شناسی شده و نیروهای ژاپنی از حیث ژئوپلتیک نقش بیشتری به دست آورند و نیروهای نظامی ژاپن این فرصت را یافتند که در بحران های منطقه ای با آمریکایی ها بدون اینکه مستقیماٌ در درگیری ها شرکت داشته باشند مشارکت نمایند . البته به احتمال زیاد منظور از بحران های منطقه ای در این سند شرق دور و حوزه اطراف ژاپن می باشد.
در سال۲۰۰۰ باز هم سند راهبرد همکاری های امریکا و ژاپن بازنگری شد و همکاری دو کشور به همکاری های چند جانبه ارتقا پیدا کرد . اما همچنان منع ورود در جنگ همه جانبه و عملیات متقابل در هنگام دفاع و مداخله نظامی و شرکت ژاپنی ها در عملیات نظامی فرا منطقه ای دست نخورده باقی ماند . در سال ۱۹۹۹ ، دولت محافظه کار ژاپن با بهره گیری از بحران کره شمال ، قانونی را گذارند که مفاد آن به نیروهای ژاپنی در شرایط بحرانی اجازه عملیات ویژه را در حوالی و آب های آن می دهد .
به علاوه در واکنش به آزمایش موشکی کره شمالی ژاپن تصمیم گرفت علی رغم مخالف و نگرانی های ابراز شده از سوی چین در مطالعات مربوط به ویژه دفاع موشک های بالستیک امریکا شرکت نماید . در سال ۲۰۰۶ بیش از۵۷ درصد از مردم ژاپن از مشارکت کشورشان در این پروژه حمایت به عمل آوردند ( محب علی ، ۱۳۸۸ ) .
به موازات تحکیم اتحاد امریکا – ژاپن ، ژاپن به این سمت حرکت کرده که چین را به چشم رقیبی استراتژیک برای خود ببیند . در دسامبر ۲۰۰۴ در دستور العمل های برنامه دفاع ملی جدید ژاپن برای اولین بار از چین به عنوان تهدیدی احتمالی برای امنیت ملی ژاپن یاد کرد . این دستور العمل ها از اقدام چین در مدرنیزه کردن امنیت ملی ژاپن یاد کرد . این دستور العمل ها از اقدام چین در مدرنیزه کردن توانمندی های هسته ای و موشکی خود و همچنین نیروهای هوایی ودریایی اش و گسترش حوزه عملیاتی خود در دریا به شدت ابراز نگرانی شده است .
طبق این موافقتنامه توجه حداقلی بر نظامی گری و اتحاد همه جانبه با امریکا صورت گرفت که هدف اصلی آن بازسازی ژاپن پس از جنگ سرد بود از سوی دیگر دفع تهدید فزاینده و توسعه طلبی قدرت ها و جریانات کمونیستی نیز همکاری تمام عیار با قوای اشغال گر آمریکایی را الزامی می کرد . درک این ضرورت که دفع تهدید شوروی سابق جز با اتحاد و قرار گرفتن در زیر چتر حمایتی امریکا امکان پذیر نمی نمود (( دکترین یوشیدا )) نخست وزیر وقت را هرچه بیشتر مستحکم نموده و باعث شد که امنیت ملی ژاپن به طور قطعی بر آن بنا نهاده شود گسترش همکاری های امنیتی میان واشنگتن و توکیو منافع امنیتی چین را به مخاطره انداخت.
بسیاری از تحلیلگران چینی سال های سال به اتحاد امریکا – ژاپن به چشم مانعی موثر بر سر راه نظامی شدن مجدد ژاپن می نگریستند ولی تحولات به موقع پیوسته از اواسط دهه ۱۹۹۰ و به خصوص طی چند سال گذشته ، آنان را متقاعد کرد که این اتحاد به بهانه ای برای ژاپن برای تعقیب یک سیاست امنیتی فعال تر بدل شده است .
از اواسط در دهه ۱۹۹۰ که دولت کلینتون تعریف مجددی از مناسبات امنیتی واشنگتن با توکیو ارائه داده اتحاد امریکا – ژاپن راه درازی را پیموده است . بازنگری های صورت گرفته در دستور العمل های دفاعی امریکا – ژاپن در سال های ۱۹۹۶ –۱۹۹۷ آرایش امنیتی سابق جنگ سرد را از ابزاری برای دفاع از ژاپن در برابرتهدید خارجی ، به ابزاری برای مقابله با پیشامدهای اضطراری در شبه جزیره کره ، تنگه تایوان و نیز ایجاد وزنه تعادلی در برابر افزایش قدرت چین تبدیل کرد (وو ژینبو ، ۱۳۸۵ ).
نگرانی ژاپن از افزایش قدرت چین یکی بدین لحاظ است که این افزایش قدرت به طور طبیعی منافع ژاپن را با چالش مواجه خواهد کرد ودیگرآنکه چین به دلیل افزایش قدرت خود قادر خواهد بود نوعی روابط با ایالات متحده بر قرار کند که در نتیجه آن منافع ژاپن وجه المصالحه قرار گیرد تجدید نظر ژاپن در نیروی دفاعی خود موید این امر است ؛ ژاپن در دراز مدت احتمالا ٌ نیازمند توان هسته ای برای حفاظت از خود در برابر چین و کره شمالی به عنوانی دو قدرت هسته ای است .
ژاپن به عنوان دیگر قدرت آسیا اخیراٌ به اقدامات مختلفی جهت مدیریت تهدیدات چین دست زده است . مهمترین اقدام ژاپن در این راستا تلاش جهت تغییر بند ۹ قانون اساسی این کشور است ، بندی که مانع اصلی در راه ارتقای توان نظامی تهاجمی ژاپن به شمار می آید . افزون براین ، ژاپن با تحکیم معاهده امنیتی خود با ایالات متحده و گسترده ساختن حوزه های آن ، انعقاد قرار داد امنیتی با استرالیا ( که دومین قرار داد امنیتی ژاپن در دوران بعد از جنگ دوم جهانی به شمار می آید ) و گسترش روابط با هند ، تلاش کرده است ابزارهای جدیدی برای مدیریت تهدیدات ناشی از تنگناهای امنیتی تولید کند ( شریعتی نیا ، ۱۳۸۷ ).
از سوی دیگر پکن بسیار نگران جهت گیری های سیاست امنیتی ژاپن است . بارزترین نگرانی از بابت اتحاد امریکا – ژاپن مربوط به تأثیر بالقوه این اتحاد بر نحوه ی برخورد چین با مسأله ی تایوان می شود.
در بیانیه مشترک کمیته مشاوره امنیتی امریکا – ژاپن در فوریه ۲۰۰۵ تحکیم اتحاد امریکا – ژاپن موجب مداخله هر چه بیشتر ژاپن در مسأله ی تایوان در نتیجه تیرگی هر چه بیشتر روابط چین و ژاپن شده است عامل وقوع تظاهرات ضد ژاپنی گسترده در چین در بهار ۲۰۰۵ جدای از مناقشات تاریخی ، مداخله غیر موجه ژاپن در مسأله تایوان بود که چین جزء منافع ملی اصلی خود می داند.
از دید واشنگتن و توکیو ، اتحاد دو کشور پیش از هر چند حکم یک باز دارنده موثر در مقابل استفاده احتمالی پکن از زور علیه تایوان را دارد.
برای چین این واقعیت وجود دارد که چنانچه اوضاع تایوان از کنترل خارج شود و نیاز به اعمال زور در آنجا باشد ، چین نه فقط با امریکا بلکه با ژاپنی طرف است که به لحاظ نظامی فعال تر و توانمندتر از چین است ( وو ژینو ، ۱۳۸۵ ).
ژاپنی ها ترجیح می دهند که موقعیت خود را در شرایط تعادلی ارتقا دهند . بنابراین با تحقق نشانه های سیطره جویی در حوزه امنیت آسیا مخالفت می کنند . راهبرد پردازان ژاپن در دوران پس از جنگ سرد بر ضرورت به کارگیری الگوی موازنه قوا در سطح منطقه ای و بین المللی تأکید دارند . در حالی که چین برای تغییر موازنه ی منطقه ای تلاش می کند . کشور چین با سیطره ی امریکا مخالفت دارد . از این رو ژاپن در فضای پذیرش مسئولیت های امنیتی بیش تری با امریکا قرار خواهد گرفت ( متقی ، ۱۳۸۶ ).
۴- پایگاه های نظامی
به گزارش وزارت دفاع امریکاتحت عنوان “”Base Strucure Report که در سال ۲۰۰۷ منشر شده است ، امریکا در ۳۹ کشور پایگاه بزرگ نظامی و در ۱۴۰ کشور ایستگاه های نظامی دارد . امریکا به استثنای خاک خود در پنج قاره ی جهان جمعاٌ ۸۵۰ پایگاه نظامی دارد . این کشور در خاک خود نیز به طور رسمی ۵۳۰۰ پایگاه نظامی دارد . بنابر گزارش مرکز پژوهش های بین المللی کندی ، امریکا در حال حاضر۷۰۰ تا۸۰۰ پایگاه زمینی ، دریایی ، هوایی و جاسوسی در خارج از امریکا دارد.
این کشور در راستای تأمین امنیت متحدان منطقه ای خود در شرق آسیا نیز اقدام به تشکیل سپرهای دفاعی در قالب پیمان های امنیتی با هریک از آن ها نموده است از آن جمله می توان به پایگاه عملیاتی نیروی دریایی (Sasebo) در ژاپن اشاره کرد که مقر ناوگان هفتم دریایی با ۶۰ کشتی ، ۳۵۰ جنگیده و ۶۰هزار پرسنل است . همچنین پایگاه هوایی اوکیناوای ( Air Base at okinawa) ژاپن و پایگاه هوایی ( Air Base kunsan) در کره جنوبی در ۱۵ مایلی سئول مقر یگان هشتم رزمی نیروی هوایی ( ویکی پویا ، ۱۳۹۰ ).
چین به دلایل استراتژیکی مهمی به شدت نگران محاصره استراتژیکی خود توسط امریکا و پایگاه های نظامی امریکا در مناطق مختلف اطراف قلمرو خود را تهدیدی اساسی برای امنیت و منافع خویش ارزیابی می کند .
حضور نظامی امریکا و پایگاه های این کشور در آسیا عاملی باز دارنده در برابر سلطه جویی احتمالی چین و مهار امنیتی این کشور می باشد.
۱-۴- اکینا وا
جزیره (اوکیناوا) که به دلیل نقش محوری اش در موقعیت سیاسی – جغرافیایی آسیا به نام (Keyston of the pacific )معروف شده ، از جنگ جهانی دوم به این سو ، پیامدهای تصمیمات کارشناسان جنگی توکیو و واشنگتن را متحمل شده است .
این جزیره ، پس از آنکه در سال ۱۹۴۵ صحنه یکی از خونین ترین درگیری های جنگ منطقه اقیانوس آرام بود به مستعمره نظامی امریکایی ها تبدیل شد و تا سال ۱۹۷۲ تحت اشغال نظامی باقی ماند .
اوکیناوا در شعاع ۱۰۰۰ کیلو متری (( فوکواوکاتایپه )) و (( شانگهای )) در شعاع ۱۰۰۰کیلومتری ۱۵۰۰ کیلومتری (( سئول )) و در شعاع ۲۰۰۰کیلومتری (( توکیو )) ، (( پکن )) و (( ولادی وستک )) قرار دارد. بعلاوه اوکیناوا در آخرین بخش راه دریایی اقیانوس هند به ژاپن است . پایگاه های اوکنیاوا و نیز پایگاه های هاوایی ، گوام و کره جنوبی مناطق راهبردی برای استقرار بعدی نیروهای امریکایی هستند که نقش مهم و حیاتی را در حفظ صلح و امنیت در آسیا و منطقه اقیانوس آرام ایفا می کند جزیره اوکیناوا سی وهفت پایگاه نظامی امریکایی دارد و جنوبی ترین استان ژاپن است ( امیلی کویوند ، ۲۰۰۶ ).
پایگاه هوایی اوکیناوای ژاپن برای امریکا ارزش استراتژیک بسیاری دارد . در سال ۲۰۱۰ واشنگتن و توکیو توافق کردند که فعالیت پایگاه تفنگداران دریایی امریکا در جزیره اوکیناوا ادامه یابد و بر اهمیت هم پیمانی امنیتی و لزوم حفظ نیروهای امریکایی در ژاپن تأکید کردند .
این تصمیم در راستای توافق نامه ی حاصل شده در سال ۲۰۰۶ محقق شد اما نشان دهنده عدم وفاداری (( یو کیوها تویوما )) نخست وزیر ژاپن به قولش بود . هاتویاما سپتامبر گذشته پیش از به قدرت رسیدن قول داده بود که پایگاه (( فوتنمارا )) از جزیره اوکیناوا خارج کند اما پس از گذشت چند ماه از فعالیت وی در این سمت و مذاکرات بی نتیجه میان واشنگتن و مقامات اوکیناوا نخست وزیر ژاپن اعتراف کرد که این پایگاه لازم است در جزیره اوکیناوا باقی بماند .
در صورت مخالفت مردم ژاپن و فشار بر دولت برای تعطیلی این پایگاه از نظر نظامی برای امریکا مشکل ایجاد می شود . در این صورت نبود پایگاه اوکیناوا ارتش این کشور و متحدانش باید به مجموعه ای از ناوهای هواپیمابر برای انتقال جنگنده های خود به منططقه شرق آسیا امید می بست . استفاده از ناوهای هواپیمابر ممکن است که یک گزینه واقعی محسوب شود اما باید به این نکته توجه داشت که چین اخیراٌ چندین نوع از تسلیحات ضدکشتی خود را که به خصوص به منظور غرق کردن ناوهای ایالات متحده به کار می روند ، در آن منطقه مستقر کرده است ، از جمله سلاح های چین می توان به موشک بالستیک (( اف -۲۱)) و ناوگانی کوچک متشکل از کشتی های رادار گریزی که از قابلیت انجام حملات سریع برخوردارند ، اشاره کرد .
در حقیقت در ذهن طراحان امریکایی ، مهمترین وظیفه و عملکرد اوکیناوا ، حمایت و پشتیبانی از جنگنده های (( اف – ۲۲ )) بود.
تحقیقی در سال ۲۰۰۹ میلادی انجام شد که در آن جنگ هوایی شبیه سازی شده ایالات متحده و تایوان در مقابل چین مورد آزمایش قرار گرفت . گروهی از کارشناسان مسائل نظامی امریکا که در کالیفرنیا مستقر هستند . نتیجه گرفتند که در مقابل انهدام هر ۲۷ فروند از هواپیما های چینی را سرنگون کنند . جت های (( اف – ۲۲ )) که از اوکیناوا به پرواز در می آیند می توانند با انجام حملات هوایی ، اهداف زمینی در چین یا کره شمالی را نابود کنند (جعفرزاده ، ۲۰۰۸ ).
در توافق نامه ای که در سال ۲۰۱۱ امریکا با ژاپن امضاء کرده از استقرار یک سپر موشکی جدید خبر داده ۱۲فروند جنگنده جدید را نیز روانه جزیره ی اوکیناوا کرده است (خبرگزاری مهر۹۱ ).
۲-۴- کره جنوبی
پس از آنکه در طول جنگ سرد کشور کره به دو کشور متمایز تقسیم شده و کره شمالی زیر چتر کمونیست قرار گرفت ، روابط میان ایالات متحده و کره جنوبی شکل واقعی به خود گرفت و این کشور به اردوگاه غرب به رهبری ایالات متحده پیوست .
معاهده دفاع دو جانبه که در سال ۱۹۵۴بین کره جنوبی و امریکایی ها امضاء شد حضور نیروهای نظامی امریکایی را در این کشور پایه گذاری کرد . طبق این معاهده امریکایی ها متعهد شدند که در صورت حمله خارجی به این کشور از آن دفاع کنند ( امیلی کویوند ، ۲۰۰۶ ).
با شروع بحران کره شمالی ایالات متحده حضور خود را در کره جنوبی افزایش داد و پایگاه های نظامی خود را در این کشور مستقر کرد از آن جمله می توان به پایگاه هوایی (( Air Base kunsan )) اشاره کرد که در ۱۵ مایلی سئول قرار دارد و مقریگان هشتم رزمی نیروی هوایی امریکاست.
در حال حاضر بیش از ۳۰ هزار نیروی نظامی امریکایی در کره جنوبی مستقر هستند که به اعتقاد کارشناسان حضور این تعداد نظامی خارجی ، این منطقه را به یک منطقه شبه جنگی تبدیل کرده است . پس از پایان جنگ سرد ایالات متحده همچنان حضور خود را در کره جنوبی تقویت کرد .
در سال ۱۹۷۹ ایالات متحده توافق نامه ای را با کره جنوبی منعقد کرد که بر طبق آن موشک های کره جنوبی نهایتاٌ ۳۰۰ کیلومتر برد داشته و وزن آن ۵۰۰ کیلوگرم بوده کره جنوبی در سال های گذشته بطور مرتب از واشنگتتن می خواست تا امکان افزایش برد موشک های این کشور را فراهم کند . در سال ۲۰۱۰ به موجب توافق نامه جدید میان دو کشور ، برد موشک های بالستیک کره جنوبی تا ۸۰۰کیلومتر رسید و وزن موشک های کره جنوبی نیز افزایش یافت و به یک هزار کیلو گرم رسید.
براساس این توافق هر چند هدف اصلی مقابله با موشک های کره شمالی اعلام شده اما امریکا با افزایش توان موشکی کره جنوبی نیم نگاهی به محدود کردن توان نظامی چین دارد ( مهر ، ۹۱ ) .
از طرفی پنتاگون در همین سال اعلام کرد که درصدد است تا چهار هواپیمای شناسایی جاسوسی بدون سرنشین با پرواز در ارتفاع بالا واز نوع (( گلوبال هاوک )) به کره جنوبی بفروشد. ارزش این معامله که براساس برنامه ی فروش تجهیزات نظامی به خارج صورت می گیرد ، ۲/۱ میلیارد دلار تخمین زده می شود طی این توافق همچنین پنتاگون متعهد شده تا کمک های تجهیزاتی ، آموزشی و حمایت های لجستیگی نیز به عمل آورد . از این هواپیماها برای انتقال اطلاعات جمع آوری شده از فرمانده نیروهای ترکیبی به رهبری امریکا به نیروهای کره جنوبی در سال ۲۰۱۵ استفاده خواهد شد( قدس انلاین ۵/۱/۹۱ ).
اکثرصاحب نظران بر این عقیده اند که بحران کره شمالی را واشنگتن طول می دهد ، تا با توسل به این حربه ضمن توجیه حضور نظامی خود در این منطقه ، با انجام مانورهای نظامی با کره جنوبی ، توان نظامی اش را به رخ چین بکشد.
۳-۴- استرالیا
حضور نظامی امریکا در استرالیا به جنگ دوم جهانی بر می گردد در طول این مدت امریکا هیچ حضوری در اقیانوسیه نداشته اما در سال های اخیر حضور خود را تقویت کرده است . واشنگتن حضور نظامی در اقیانوسیه را یکی از اولویت های مهم خود می داند . امریکا اخیراٌ بیش از ۲۰۰ تفنگدار دریایی به استرالیا برای استقرار در شمال این کشور اعزام کرده و قرار است شمار این نظامیان را به دو هزار و پانصد نفر برساند که امریکا برسر آن با استرالیا توافق کرده پیمان دفاعی بین استرالیا و امریکا ۶۰سال قدمت دارد اما این نخستین بار است که امریکا نیروهای خود را برای مدت طولانی در استرالیا مستقر کرد.
حضور نظامی امریکا در منطقه به ویژه استرالیا و امضای موافق نامه ای در این زمینه با کانبرا موجب افزایش نگرانی ها از حضور امریکا شده است. چین با اعتراض به حضور نیروی دریایی امریکا در استرالیا ، تلاش های سازنده را برای برقراری آرامش در منطقه از خواستار شد و این حضور را بازگشت به دوران جنگ سرد دانست ( فارس نیوز ، ۱۱ دی ۱۳۹۱ ) .
اغلب تحلیلگران حضور نظامی امریکا در استرالیا را واکنشی به افزایش توان اقتصادی و نظامی چین می دانند.
عکس مرتبط با اقتصاد
(( اندروکار )) نویسنده تحلیلگر استرالیایی در پایگاه اینترنتی موسسه (( لوی [۱۰])) استرالیا می نویسد : توافق نامه نظامی امریکا و استرالیا و استقرار پایگاه دریایی امریکا در (( داروین )) منطقه ای در شمال استرالیا به منظور پر کردن خلاء احتمال کاهش نیروهای نظامی امریکا از اوکیناوای ژاپن است . پس از افزایش فشار برای برچیده شدن پایگاه نظامی امریکا در اوکیناوای ژاپن ، تعداد نیروهای نظامی امریکا در گوام افزایش یافت و اکنون نیز افزایش کمی در استرالیا داشته است .
امریکا برای مقابله با قدرت فزاینده چین حضور نظامی خود را در اقیانوس آرام تقویت کرده است . این حضور شامل استقرار سیستم دفاع موشکی ، امضای پیمان های همکاری فضایی و هسته ای و نیز طرح های جنگ سایبری می باشد .
ایالات متحده بزرگترین ناوگان خود را به طور دائم در منطقه ی اقیانوس آرام حفظ کرده است . ناوگان هفتم که در ابتدا خارج از پایگاه های مختلف در ژاپن عملیات انجام می داد یک لشکر نیروی دریایی قدرتمند است که تنها برای اعزام ناو هواپیما بر یو . اس . جرج واشنگتن به کار برده می شود.
از سوی دیگر داشتن پایگاه هایی در استرالیا ، ایالات متحده را به دریای جنوبی چین ، جایی که واشنگتن به آن چشم دوخته ، نزدیکتر می کند . چین دریای جنوبی را که دارای منابع غنی نفت و گاز است از آن خود می داند و در این راستا با کشورهایی نظیر ویتنام ، فیلیپین ، مالزی و منطقه ی تایوان اختلافاتی دارد .
دریای جنوبی چین یک مسیر کشتی رانی است که ارزش تجاری سالانه ی آن به پنج هزار میلیارد دلار می رسد و برای امریکا که با بحران مالی مواجه است ارزش بسیار بالایی دارد.
تحلیلگران چینی معتقدند که امریکا در تلاش است تا دریای جنوبی را به جعبه ای که چین را در درون خود محدود کرده است تبدیل کند ( Bureau of East Asian and pacific Affairs , 2011 ).
لئون پانه تا ، وزیر دفاع امریکا طی سخنانی در کنفرانس امنیتی سنگاپور ، خبر از انتقال بخش قابل توجهی از ناوگان جنگی دریایی این کشور به منطقه اقیانوس آرام تا سال۲۰۲۰میلادی داد .
وزیر دفاع امریکا با رد این مسئله که افزایش حضور این کشور در منطقه اقیانوس آرام ، عامل ایجاد چالش با چین است ، مدعی شد که تلاش ما برای افزایش حضورمان در آسیا کاملاٌ با رشد و توسعه چین سازگاری دارد . اما پانه تا ضمن هشدار به مدرنیزه شدن ارتش چین ، افزود که باید هوشیار ، قوی و آمده مقابله با هر چالشی باشیم .
نیروی دریایی امریکا در حال حاضر ۲۸۵ ناو جنگی در اختیار دارد که نیمی از آن در اقیانوس آرام مستقر شده است ( شفیعی ، ۱۳۹۱ ) .
ایالات متحده در مقابل ظهور چین به عنوان قدرت رقیب در آسیا تلاش می کند تا به احیای رهبری و برتری نظامی خود در منطقه بپردازد. این تلاش ها دو ستون اساسی دارد :
اول : ابتکارات سیاسی ، استراتژیک و دیپلماتیک برای تزریق قدرت خود در شبکه ای گسترده به منظور تأمین امنیت امریکا در ارتباط با شرق آسیا ، همکاری استراتژیک با برخی از کشورها در آسیا – پاسیفیک و جدا کردن کشورهای گرفتار در آغوش استراتژیکی چین .
دوم : تقویت حضور نیروهای نظامی امریکا در آسیا – پاسیفیک با استقرار مجدد نیروهای نظامی و تقویت قدرت نظامی برای مقابله با هرگونه گسترش تهدید چین نسبت به ایالات متحده ، متحدین آن و دوستانش در منطقه.
استقرار اصلی به سمت جنوب در گوام و استقرار در استرالیا خواهد بود . شاخص موفقیت آمیز این سیاست ها اتحاد استراتژیکی متحدین سنتی امریکا مثل ویتنام است . به علاوه امریکا اولین قدم را برای جدا کردن میانمار از آغوش استراتژیکی چین برداشته است . در واقع امریکا استراتژی جامعی را برای مهار و محدود کردن چین در نظر گرفته است ( Capila , 2012 ) .
در واقع منافع استراتژیک چین در قرن بیست و یکم در منطقه آسیایی اقیانوس آرام به ویژه در پیرامون این کشور تمرکز دارد. با این که چینی ها اهداف خود را در قرن بیست و یکم صلح آمیز خوانده اند ، لیکن در امریکا خوش بینی های زیادی درباره ی آینده وجود ندارد و شمار زیادی معتقدند که این یک حیله تبلیغاتی است و چین در زمان مناسب به صورت یکی از رقبای بزرگ امریکا در آن منطقه در خواهد آمد. چینی ها نیز متقابلأ به اهداف امریکا در منطقه خوش بین نیستند و معتقدند که در دوران پس از جنگ سرد ، اهمیت ژئواستراتژیک منطقه اقیانوس آرام در محاسبات جهانی امریکا افزایش یافته است.
وزارت دفاع امریکا در سال ۲۰۰۱ در گزارش ” ارزیابی چهارساله ی دفاعی ” خود تأکید کرده است که در نیمکره غربی آرامش برقرار خواهد بود و روسیه تهدیدی علیه ناتو به شمار نمی آید اما چون قدرت چین بیشتر در منطقه عملیات نظامی آن وسیع تر می شود ، منطقه آسیایی اقیانوس آرام برای امریکا مشکل آفرین خواهد شد و این کشور باید مرکز توجه خود را به سوی آن معطوف کند. پژوهشگران چینی معتقدند که دولت امریکا از ابتدای قرن بیست و یکم در اسناد دفاعی خود بر ضرورت ممانعت از پدید آمدن رقیب نظامی قدرتمند در منطقه آسیایی اقیانوس آرام تأکید و برای این منظور توصیه کرده اند که باید نیروی دریایی امریکا در آن محل مجموعه ای از نیروهای رزمی ، مخصوصأ ناوهای هواپیمابر داشته باشد و ناوهای جنگی و زیردریایی ها و موشک های هدایت شونده بیشتری مستقر سازتد. نیروی هوایی باید در اقیانوس آرام تا اقیانوس هند و دریای عمان و خلیج فارس ، پایگاه های نظامی بیشتری احداث کند و ایستگاه های سوخت گیری و قرارگاه های پشتیبانی زیادتری داشته باشد. بدین منظور امریکا با کشورهای این منطقه قراردادهایی امضا می کند که براساس آن ها بتواند سیستم های لازم برای پشتیبانی جبهه های نبرد را در کشورهای مذکور استقرار دهد.
اوباما در نشست رهبران۱۰ کشور عضو آ . سه . آن در۲۴ سپتامبر اظهار داشت که کشورش خواهان ایفای نقش رهبری در آسیاست ( شفیعی ، ۱۳۹۱ ) .
۴-۴- آسیای مرکزی
فروپاشی حکومت سوسیالیستی شوروی و عقب نشینی روسیه از منطقه آسیای مرکزی و قفقاز ، این منطقه را دچار خلاء قدرت کرد.
این خلاء زمینه ساز انبساط فضایی حوزه های نفوذ قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای شد و در پی آن تداخل لایه های حوزه نفوذ الگوی کشمکش و رقابت را دوباره شکل داد. این رقابت که به ” بازی بزرگ جدید ” شهرت یافت ، در واقع یادآور رقابت تاریخی روس و انگلیس در قرن نوزدهم است. با وجود این بازی بزرگ جدید برخلاف بازی ژئوپلتیک قرن نوزدهم که فقط دو رقیب عمده داشت ، اکنون بازیگران مختلفی همچون کشورها ، شرکت های فراملی ، سازمان های بین المللی ، بازیگران غیردولتی ، از جمله شبکه های تروریستی و جنبش های رادیکال را در بر می گیرد. بنابراین پس از فروپاشی شوروی وضع ژئوپلتیک منطقه به مراتب پیچیده تر از گذشته شده و تهدیدات درونی در این منطقه افزایش یافته است.
امریکا بزرگترین بازیگر فرامنطقه ای در آسیای مرکزی است که در جستجوی اهداف اقتصادی و ژئواستراتژیک فرایندهای منطقه ای را با اجرای استراتژی ترکیبی در کنترل و استخدام می گیرد. از طرفی چین یکی از رقبای قدرتمند امریکا در عرصه ی بین المللی و منطقه آسیای مرکزی است. قرقیزستان همسایه چین است و امریکا با توجه به موقعیت جغرافیایی این کشور ، از آن برای زیر نظر داشتن تحرکات نظامی و فعالیت های سیاسی چین در این منطقه از جهان استفاده می کند. ضمن اینکه در حوزه ی انتقال انرژی از دریای خزر نیز با این کشور می تواند رقابت کند.
دانلود