کارهای شگفت انگیز و جادویی، اگر با کمک خداوند انجام پذیرند در ادیان نکوهیده نیست اما آنچه با یاری جستن از ابلیس یا اهریمن و شیطان انجام می شود، به سحر حرام و جادوی سیاه نام گذاری شده است و با بنیان توحیدی ادیان ناسازگار است. چرا که بنا بر دیدگاه ادیان توحیدی، نباید نیرویی در برابر نیروی خداوند متصور شد بویژه که آن نیرو و قوه، توان انجام کارهایی و گذاشتن تأثیراتی نیز داشته باشد. بسیاری، به فرق ها و شباهت های دین و جادو پرداخته اند. فریزر می گوید: « دین یعنی نیروی تسکین دهندۀ فوق انسانی که رفتار و زندگی انسان را تحت نظم در می آورد و جادو، بر اساس قوانین طبیعت استوار است. اعتقاد به نیروهای منضبط کننده، اساس دین را تشکیل می دهند. فرق بنیادین دین و جادو در همین است که جادو یک حالت تشویش آمیز و دین آرامش خاطر و اطمینان قلب را در انسان به وجود می آورد.» (دماوندی، ۱۳۸۸: ۱۷)
مکتب تکاملی، ادیان را به پنج مرحله تقسیم می کند: ۱- مرحلۀ نخستین، ۲- باستانی – تاریخی ۴ -دوران نخستین عصر نوین ۵ – عصر نوین. از این میان، دو دورۀ اول و دوم است که از منظر وجود و جایگاه جادو دارای اهمیت می باشد. ویژگی دین در دورۀ اول اینست که صورت افسانه ای داشته و با تمام امور جزئی رابطه دارد. در این مرحله، نه تنها هر انسانی دارای جنبه ای افسانه ای است، بلکه تمامی حوادث حتی کوه ها، سنگ ها و درخت ها نیز، از نقطه نظر افسانه ای توصیف می شوند. در این مرحله، سازمان دینی وجود ندارد و جامعه در مرحلۀ گردآوری خوراک است. مرحلۀ دوم، دین باستانی است که در واقع شامل بومیان دوره های باستانی آفریقاست که عصر برنز را در بر می گیرد. از ویژگی های این دوره، اعتقاد به خدایان، ظهور آئین ها، و رواج قربانی و ستایش را می توان نام برد.
تایلر، میان دین و جادو تمایز قائل می شود و جادو را نه مبتنی بر باور داشت به هستی های روحانی، بلکه بر قدرت ها و نیروهای شخصی می داند. به نظر او جادو بر پایۀ اصل همانندی و تداعی عمل می کند. در اندیشۀ جادویی، چیزهایی که مانند هم اند ارتباط علمی با هم دارند به همین دلیل جادو به علم نزدیکتر است تا دین.
خصلت اجتماعی دین بزرگترین عاملی است که، به نظر دورکیم؛ آن را از جادو جدا می سازد. او می گوید: « جادو اجتماع مذهبی ندارد. جادوگر تنها با مشتری شخصی خود به گونه ای فردی سر و کار دارد، اما دین یک امر اجتماعی است و به یک مجمع مذهبی یا کلیسا نیاز دارد. هرچند دین و جادو را باید جداگانه تعریف کرد، اما در ضمن این دو ارتباط نزدیکی با هم دارند و باید برحسب رهیافت واحدی شناخته شوند.» (دماوندی، ۱۳۸۸: ۱۷)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
تمایزی که مالینوفسکی میان جادو و دین قایل شد، شاید از همه سودمندتر باشد. به نظر او جادو همیشه با نوعی منظور مشخص یا نتیجۀ معینی، که جادوکننده خواهان دست یابی به آن است ارتباط دارد اما دین هدفش دست یابی به یک مقصود یا نتیجۀ نهایی نیست. سخن آخر اینکه وقتی مردم دیندار واقعاً می خواهند مسیر طبیعت را کنترل کنند و یا تغییر دهند معمولاً از وردهای جادوگری استفاده نمی کنند بلکه بیشتر از دعا و توسل در برابر اله یا الهۀ دلخواه خود بهره می برند.
حال باید نظری نیز بر عقیدۀ برخی از ادیان و مذاهب راجع به جادو انداخت چرا که باورهای مردم به همان اندازه که دین را در خود جای داده با جادو نیز همراه بوده است. ادیان الهی و مذاهبی چون هندو و زرتشت از این جهت مورد بررسی قرار می گیرند که پایۀ اصلی باورها را در هزار و یک شب ( هند و ایرانی ) تشکیل می دهند.
۳-۶-۱ زرتشت
« در روایات دینی زرتشتیان آمده که زرتشت پس از به دنیا آمدن، بر خلاف دیگر نوزادان خندیده است. روشن کردن آتش بدون چوب و سندل و کاشتن درخت سرو غول پیکری در کاشمر با فرو کردن عصا در زمین، از دیگر معجزات زرتشت هستند. پیروان دین زرتشت، گاتاها را نیز معجزۀ زرتشت می دانند. » ( خورشیدیان، ۱۳۸۷: ۶۹ )
نبرد زرتشت با جادوان و نقش گستردۀ آنان در رویارویی با زرتشت، از نخستین روزهای زندگی این پیامبر؛ بیانگر و نشانۀ رواج جادو در میان ایرانیان آن دوران است. هر چند باید گفت که زرتشت و زندگانی اش، خود به اسطوره ای پر رمز و راز می ماند.
زرتشت، از اوان جوانی؛ با ناهنجاریهای مناسک کهن آشنا گشت، که با قربانیهای بیشمار همراه بود؛ و پیوسته از آنان بیزار بود. طی شادخواریها، برای تجلیل از بتها در عیاشی و باده گساری افراط می شد و به کشتار بیرون از اعتدال گاو می انجامید. « این مراسم کهنه، طبقۀ ” دهگان[۸۰] ” را به نابودی می کشانید و عواقب وخیمی به بار می آورد. از آن جهت که بر قدرت ” کرپن[۸۱] ” ها، که رؤسای قبایل یعنی” کوی[۸۲] ” ها هم ناچار از حفظ نفوذ آنان بودند می افزود. » ( ریپکا، ۱۳۸۱: ۱۸ )
بعد از اسلام اما به دفاتر زرتشتیان به دیدۀ کتب سحر نگریسته شده است چرا که اوستا در بخشهایی از خود، سفارشهایی برای مقابله با آسیب دیوان و جادوان و پریان دارد.
« در سال ۷۷ میلادی ” پلینی مهین ” کتاب ” تاریخ طبیعی ” خود را به تیتوس، امپراتور روم اهدا کرد. با آنکه پلینی شناخت کاملی از نفوذ پر قدرت جادو بر بسیاری از ملل حال و گذشته جهان داشت اظهار می دارد که جادوگران، شیادان و یا ابلهانی هستند که اصول عقایدشان از نگرش تحقیرآمیز آنها نسبت به بشریت سرچشمه می گیرد. جادو، پوچ و بی معنی است و بشریت، مدیون دولت روم است که مهیب ترین مراسم جادویی، یعنی قربانی کردن انسان ها را منسوخ کرده است. پلینی ادعا می کند که بنیانگذار جادو یک ایرانی، یعنی زرتشت است اما با نادیده گرفتن این واقعیت که قربانی کردن انسان ها نزد زرتشتیان منفور و مکروه بوده، یکی از قویترین استدلال های خود را از دست می دهد. » ( گلسرخی، ۱۳۷۷ : ۱۵۰و۱۵۱ )
۳-۶-۲ هندو
« آتهاوا ودا یکی از کتب اساسی سحر و جادوست که مربوط به دنیای اهریمنی بوده و مطابق با آن گونه معتقدات سحر و جادویی است که فقط میان گروه فرومایۀ جامعه متداول است. اعتقادات مندرج در این اثر، بسیار کهن است. ریگ ودا و آتهاوا ودا، نسبت به مطالبی که در آنان مندرج شده مکمل یکدیگرند و مهمترین آثار ودا به شمار می آیند. این مجموعه بیشتر مشتمل است بر اوراد و افسون هایی که در بین مردم غیرآریایی و طبقات پایین جامعه رواج داشت، برای حصول اغراض دنیوی چون کسب مال و ثروت، آوردن فرزند، درمان بیماری و حفظ سلامت بکار رفته اند. این کتاب مجموعه ای است مشتمل بر افسون ها و اوراد (منترها) که از سحر و جادوی ازمنۀ بسیار دیرینه باقی مانده است. در این ودا، لغتنامه ها و نفرین ها و ادعیۀ سحرانگیز بسیاری است و تا حدی، علوم غریبه و سحر و جادوی معمول در اروپا را به یاد می آورد، چنانکه بعضی از آن اوراد برای شفای امراض بکار رفته و با تلاوت آنها شر و شرور ارواح را دفع می کرده اند و یا با زور آن افسونها ضربات هولناک سرنوشت را بر سر یک آدم بدبخت منفور و مبغوض فرو آوردند. » (دماوندی، ۱۳۸۸: ۶۱)
همیشه عدۀ بسیاری قبول داشتهاند که آیین هندو و هند، سرزمین جادو و وجود نیروهای مافوق طبیعی بوده است. هندوئیسم، یکی از معدود دینهایی است که متون مقدسی مانند ودا دارد و در آن در مورد جادوی سیاه و سفید، هر دو بحث میکند. ودا آتاروا آن نوع ودایی است که با مانتراها سرو کار دارد و هم برای جادوی خوب و هم بد به کار میرود. واژۀ مانتریک در هند، به معنای “جادوگر” است، زیرا مانتریک، مانتراها، طلسمها و نفرینها را میداند و میتواند برای کمک و یا بر ضد کسی از آن استفاده کند. بسیاری از زاهدان، پس از دورههای توبه و مدیتیشن؛ به مقامی میرسند که دارای نیروای ماوراء الطبیعه میگردند. گفته میشود بسیاری از” سیدهارها ” معجزاتی انجام دادهاند که انجام آنها غیر ممکن است. با این وجود، بسیاری این مسیر را انتخاب نمیکنند و ترجیح می دهند تا از طریق ورود به عرصۀ روحانیت به نیروهای فراطبیعی دست پیدا میکنند.
۳-۶-۳ یهودیت
در تورات از جادو به گونه ای سخن می رود که گویی هیچ تردیدی در وجود آن نیست. در آنجا جادو یک واقعیت است و محکومیت همه جانبۀ علوم مکتوم، نه تنها به خاطر ترس از به کارگیری جادو به قصد فریب و اغفال دیگران، بلکه به خاطر آنست که جادو، مضرّ به حال اجتماع و موازین اخلاقی بوده و در اموری وارد می شود که منع شده اند و همچنین به تعلیمات الهی نیز خدشه وارد می کند. دین یهود، همانند دیگر ادیان؛ خدا را حکمروایی می داند که اختیار ابناء بشر را در دست دارد. این درست است که تقوا و اعمال نیک در او اثری مطلوب و مساعد می گذارد اما سرنوشت غائی مردم در دستان اوست و اگر به مردم نیک صدمه ای می رساند، نه از بی عدالتی او که از پوشیده بودن راه های رحمت او بر انسانها و دور بودن آنها از فهم آن است.
« همانا نخستین دینی که شریعتی گسترد و قوانین خدایی برای بهتر زیستن آدمیان آورد دین یهود بود. این دین و قومی که بدان گرویده اند بسیار دیرینه اند و آداب و رسوم و سیره ای میان عبرانی ها، پیش از گرویدن به شریعت حضرت موسی رواج داشته است که بعد از دین آوردن به گونه های دیگر خود را نمایانده است. داستان موسی و رویارویی او با جادوان فرعونی که در قرآن نیز بارها آمده است؛ این نکته را می رساند که جادوگری در عهد موسی (ع) بسیار رایج بوده است و جادوگرانی بزرگ در دربار فرعون زندگی می کرده اند. ” جانس ” و ” مامبرس ” می توانستند مانند موسی (ع) مار از چوب یا قورباغه هایی را با سحر و جادو پدید آورند. » ( دماوندی، ۱۳۸۸: ۱۱۶ )
در نهایت، دین موسی نیز چون مسیحیت با جادو به عنوان مداخلۀ ناروا در قدرت الهی مخالف است اما در آن رویدادهایی مثل شکافته شدن رود نیل وجود دارد که مشکل بتوان خاستگاه جادویی آنها را انکار نمود.
۳-۶-۴ مسیحیت
در مسیحیت نیز مانند دیگر ادیان، جادو و جادوگری کاری تقبیح شده بود و به شدت از طرف کلیسا منع می شد. بویژه در قرون وسطی، و البته در زمانی که سحر و ساحری به منتها درجۀ خود رسیده بود؛ قویترین دستگاه تفتیش عقاید شکل گرفت که مجریان اصلی آن اصحاب کلیسا بودند. مجازات کسانی که به جادوگری می پرداختند، در صورتیکه جرمشان ثابت می گشت؛ مرگی فجیع بوسیلۀ هیزم و شعله های آتش بود. البته در زمان حیات حضرت عیسی ( ع ) جادوهایی که جنبۀ درمانی داشت پذیرفته و بسیار رواج داشت و به همین دلیل، معجزۀ حضرت عیسی ( ع ) در آن زمان بیشتر مبتنی بر معجزات شفا بخش و زنده کردن مردگان بود.
۳-۶-۵ اسلام
اسلام اگرچه سحر و جادو را منع کرد، اما بقیۀ علوم ماوراءالطبیعه را آزاد گذاشت. قرآن بیشترین اطلاعات را در بارۀ این موضوع به دست می دهد. در آیۀ ۹۶ سورۀ بقره آورده شده : « سحر به دوفرشته – هاروت و ماروت – در بابل وحی گردید وآنان این فن را به آدمی زادگان آموختند، بی آن که این حقیقت را پنهان کنند که دارند آنان را می آزمایند. دراین جا سحر یاد می داد که چگونه می توان میان زن و شوهرجدایی انداخت (یعنی چیزی برخلاف مهر دارو و طلسم محبت. ) » (موسی پور،۱۳۸۷: ۲۳و۲۴)
این که اسلام وجود جن را مورد تصدیق قرار داده است و سوره ای به این نام دارد، خود مبنایی برای وجود رگه هایی از سحر فراهم می سازد. البته باید به این نکتۀ مهم اشاره کرد که سحر و جادو در شریعت اسلام ممنوع و عمل به آن گناه قلمداد شده و با نوشته هایی هم که از گذشتگان به جا مانده است، چنین می نماید که به این رشته به دیدۀ خفیف نگاه شده است. در گذشته و بخصوص در ایران نیز، اغلب مسلمانان از ساحران و جادوگران دوری جسته و به کار آنان اعتقاد و احترامی نمی گذاشتند.
« داستانهایی از جادوگران نیز آورده شده است. آنچه مسلم می نماید اینست که قرآن وجود پدیده ای به نام سحر را تأیید می کند و شماری از کارهای جادوگران را نیز بیان می دارد. جادوگرانی که به رویارویی با پیامبران ایستادند و مردمانی که نمی توانستند میان جادوگران و انبیاء فرقی بنهند و کارهای شگرف و معجزات پیامبران را از گونه کارهای ساحران می پنداشتند. » (دماوندی، ۱۳۸۸: ۱۵۶)
۳-۷ جادو و خرافات[۸۳]
فکر و ذهن خرافاتی آن است که روش درک و تشخیص ویژگی های علائم و نشانه ها را نیاموخته یا صبر و حوصلۀ قضاوت در برابر پدیده های ناشناخته را ندارد. می توان گفت که به طور کلی، در نتیجۀ فرایند تحول فرهنگ بشری از فردیت به نظام اجتماعی و تکامل تاریخی هرچه نگاه به جهان هستی صورت علمی تری یافته، تفکر خرافی رو به کاهش گذاشته است. در جهان شرک آمیز باستان هم انسان های فرهیخته ای در جامعه بودند که در مقایسه با مردمان عادی هم عصر خود، در سطح بسیار بالاتری از تفکر قرار داشتند و به صراحت علیه مشکلات و آسیب های ناشی از خرافات اعتراض می کردند. ابراهیم موسی پور در این باره می گوید: « مهم ترین اعتراضات در این زمینه، شعر معروف ” لوکرتیوس[۸۴] ” است که خرافات یا صورت عوامانۀ دین داری را اصلی ترین سرچشمۀ مصائب و رنج های بشری دانسته است. » (موسی پور،۱۳۸۷: ۱۳)
هر انسانی ممکن است افرادی را از نژاد، فرهنگ یا فضای فکری و عقیدتی خاص، یا مردمان بیگانه ای که مناسک دینی و آیینی ویژه ای را به جا می آورند خرافاتی انگارد و این مردم را، در صورتی که حاضر به پذیرش عقاید جدید نباشند؛ به کفر و ناباوری متهم کند در حالی که این عقاید جدید نیز متقابلاً به زعم دیگران خرافه ای بیش نیست. اصطلاح عام و مجرد خرافات به معنی تمایل به نسبت دادن حوادث به تأثیرات فوق طبیعی یا خفیه و تنظیم رفتار در جهت این نگرش است که باید از شرور و صدماتی که این تأثیرات به بار می آورند اجتناب و از منافعی که پدید می آورند استفاده کرد.
البته جلوه های دیگری از روحیۀ خرافاتی از نوع نسبتاً بی خطر هم هست از جمله اعتقاد به جن و پری، خرافات مربوط به آب و هوا، ایام سعد و نحس و نظایر اینها. بخصوص در ایران گذشته، باورها و اعتقادات خرافی بی شماری وجود داشت که در همۀ تار و پود زندگی مردمان ریشه دوانده بود. بدترین اشکال خرافات یا لا اقل خرافی ترین انواع آنها همچون طالع بینی احضار ارواح، افسون گری و نظایر آن، به ویژه در اروپای شرقی مورد منع و تحذیر قرار گرفتند.
۳-۸ جادو در میان ایرانیان
« ……مطابق گفته های الئاریوس ” : در عهد صفویه، روزهای سوم و پنجم و بیست و سوم و بیست و پنجم هر ماه نحس بود. در این روزها مردم کارهای مهم انجام نمی دادند ……» ( تناولی، ۱۳۸۵ :۵۱)
از گذشته های دور ایران چندان خبری در دست نیست اما با اخباری که از قرن نوزدهم و از دوران قاجاریه به جا مانده، چنین می نماید که باورهای خرافی در بین ایرانیان جایگاه قابل توجهی داشته است. خوردن غذا، پوشیدن لباس، تراشیدن موی سر، گرفتن ناخن، حمام کردن و ملاقات و معامله با افراد، هریک وقت خاصی را ایجاب می کرد. بطور مثال حمام کردن در روزهای یکشنبه بد بود. تراشیدن موی سر و گرفتن ناخن در بعضی از روزهای ماه خوب و برخی روزها بد و انجامش باعث پشیمانی و ملال بود.
بر طبق شواهد موجود، ایرانیان در گذشته اهمیت زیادی برای تقویم قائل بودند و به تقویم به منزلۀ راهنمای کلیۀ امور روزمره می نگریستند. مطابق آخرین تقویم های به جا مانده، دو روز در هر ماه نحس و بقیه سعد بود. این دو روز در هر ماهی تغییرمی کرد و هر سال یکی نبود. در روزهای نحس هیچ کاری جز فراقت کامل توصیه نمی شد و انجام امور، موکول به روزهای سعد بود و شاهان بیش از همه متکی به منجمین و تعیین این روزها بودند زیرا باید تصمیمات مهمی می گرفتند.
« کمپفر می نویسد: میزان اعتقادی که شاه به پیشگویی ستاره شناسان نشان می دهد حیرت آور است. جنگیدن با دشمن، پذیرایی از سفرا، ترتیب دادن مهمانی ها، شکارها و بر اسب نشستن و به تفریح رفتن، همه متعلق است به اینکه قبلا در این مورد از ستاره شناسان کسب تکلیف شده باشد. » ( تناولی، ۱۳۸۵ :۵۰)
ایرانیان همواره با خود تقویمی به همراه داشتند. یکی از دلایل همراه داشتن تقویم در گذشته عمل استخاره بود. هرچند که بهترین استخاره ها با قرآن انجام می گرفت اما در مواردی که قرآن در دست نبود، تقویم جبران آن را می کرد. در صفحات تقویم کلیۀ روزهای خوب ، بد و نحس ذکر شده بود و صاحب تقویم به راحتی می توانست برای کاری که در پیش دارد به تقویم خود مراجعه کرده و تأیید و یا عدم آن را بگیرد. البته این اعتقادی است که نه فقط در میان ایرانیان وجود دارد، و هنوز هم هست؛ بلکه در میان تمام مردم شرق از اهمیت خاصی برخوردار است تا بدانجا که مردم کره، برای تعیین روز ازدواج یا انجام هر کار مهمی با طالع بینان مشورت می کنند.
ماه هایی که قمر در عقرب می افتاد ( زمانی که ماه در برج عقرب قرار می گرفت ) و ۲۴ ساعت یا کمتر طول می کشید، اگر مجامعت صورت می گرفت و نطفۀ فرزندی بسته می شد اعتقاد بر این بود که طفل به بیماری صرع دچار می شود و یا باور این بود که اگر نطفۀ کودکی در روز سه شنبه بسته شود، فرزندی که به وجود بیاید خون ریز ، ظالم ، راهزن و ستمگرخواهد شد. شب پنجشنبه و جمعه بهترین بود زیرا بچه ای که به وجود می آمد صحیح سالم، دیندار و خطیب می شد.
هنوز هم بسیاری از مردم به جادوی نهفته در روزها و ساعات اعتقاد دارند. بعضی از مردم استحمام و یا رفتن به گورستان را در شب، بد می دانند و ناخن گرفتن، روز و ساعات خاصی دارد. معتقدند که بعضی سالها مثل سال موش و ببر، نحس و برخی دیگر مثل سال گاو، خوش یمن و خوش برکت اند. در نواحی سیستان و بلوچستان نام فرزندان خود را بر اساس روزهای هفته می گذاشتند و معتقد بودند که نیروی این روزها همیشه به همراه فرزندانشان خواهد بود. این باور هنوز هم در میان برخی از آنان رواج دارد.
« ذبیح بهروز عقیده به سعد و نحس اعداد را از علوم باستانی می شمارد و بخشی از کتاب مانی را که مربوط به این علم است، زمینۀ کتابهای بعدی می داند. وی برخی از اعداد را که حاصل جمع آنها با حوادث مهم تاریخ برابری دارد، مثل زده است .» ( تناولی، ۱۳۸۵ :۳۱)
برخی از اعداد مثل ۱۴ ، ۱۸ ، ۱۹ ، ۲۰ ، ۷۰ ، ۸۰ ، ۱۲۱ ، که مطابق حروف ابجد با اسماء الهی و یا نام امامان برابری داشت؛ خوب و برخی دیگر نحس بود . عدد ۱۳ در صدر اعداد نحس قرار داشت، نوشته می شد اما خوانده نمی شد و هنگام شمارش پس از ۱۲، به جای ۱۳ کلمۀ ” زیاده ” گفته می شد. کتاب آقای موسی پور با عنوان ” دوازده + یک: سیزده پژوهش دربارۀ طلسم، تعویذ و جادو ” ( که نام آن در فهرست منابع و مآخذ این پژوهش نیز آمده است ) با اشارۀ ضمنی به همین مبحث، نامگذاری شده چرا که عدد ۱۳ را بصورت ( ۱ + ۱۲ ) نیز می آوردند.
جادو و جادوگری در ایران سابقه ای بسیار کهن دارد. معمولاً چیزهایی غریب را که خلاف عادت طبع مردمان است، جادوگری و سحر گویند. کتابهای لغت فارسی، ادبیات کهن ایران و اشعار شاعران پر است از واژه های جادو، سحر و جادوگری.
« پس ازفتح ایران به دست مسلمانان، که درسال ۳۱ هجری / ۶۵۱ میلادی کامل تر گردید قرآن به عنوان منبع اصلی اوراد و افسون ها جایگزین متون زردشتی شد. درقرآن درچندین مورد به جادو و افسون گری اشاره شده است: یکی این که جادو می تواند موجب دشمنی میان زن و شوهر شود و دیگر آن که جنیّان به سلیمان خدمت می کردند. » (موسی پور،۱۳۸۷: ۷۵)
حال باید دید که انواع جادوهایی که بخصوص در ایران بکار رفته از چه نوع بوده و هرکدام به چه منظوری مورد استفاده قرار می گرفته است، چرا که در بخشهای بعدی و بررسی آن در افسانه ها، در جای جای آن؛ رد پایشان مشهود و محسوس خواهد بود.
۳-۸-۱ طلسم[۸۵]، تعویذ[۸۶] و افسون[۸۷]
« طلسم آن چنان خیالی و هولناک به نظر می رسد که نمی توان آن را چیزی جز در قصه های جن و پری تصور کرد. » (گریگور،۱۳۶۱: ۶۲ )
بر خلاف آنچه گریگور اذعان می دارد، جادو از دیرباز عملی مذموم و حرفۀ جادوگری اغلب در دست دیوان و پیرزنان خدعه گر بود، حال آنکه طلسم از ازمنۀ باستان بخشی از علوم ماوراءالطبیعه به حساب می رفت و فراگیری آن، مستلزم تسلط بر نجوم، ریاضیات و برخی علوم دیگر بود .
« طلسمها چیزهایی هستند که ارزش فعال و موثری دارند و تعویذها دارای ارزش تدافعی به ویژه در چشم زخم و امثال آن هستند، مانند خرمهره و شاخ حیوانات که برای جلوگیری از آفات به کار می رود. » (دماوندی، ۱۳۸۸: ۴۰-۴۱)
عامل گسترش توجه مردم به دعا نویسی، طلسم و تعویذ، وضع بد اقتصادی و یا مشکلاتی چون بیماریهای صعب العلاج بود. امراض همه گیر چون طاعون و آبله جزو بلایای آسمانی محسوب می شد و برای رفع این بلایا چاره ای جز توسل به دعا یا علوم طلسمی نبود. هرچه فقر و پریشانی بیشتر می شد، کار طلسم گران رونق بیشتری می گرفت. امید مردم گرفتار و درمانده، به آینده و کمکهای غیبی بود و کلید این امور در دست رمالان و طلسم گران قرار داشت .
عکس مرتبط با اقتصاد
آرزوی شفاعت و بهبودی برای اعضای بدن به ویژه اگر آن عضو، بیمار و در رنج باشد، از جمله مقاصد استفاده از طلسم است. تعاویذ نیز، اشیاء و زیورآلاتی اند که آنها را به مثابۀ افسونی علیه شرور و بدخواه یا ممانعت از ابتلای به بیماری ها برخویش می آویزند. مسلمانان غالباً ازتعاویذ برای درمان آسیب های روحی و روانی، ازجمله جنون استفاده می نمودند و برخی از زنان در گذشته، از ظلم و ستمی که شوهرانشان در حق آنها روا می داشتند چنان به تنگ می آمدند که به هر توصیه و راه حلی پناه می بردند.
« طلسم به هر جهت منشاء زیانهایی نیز برای مردم بومی بوده است و همین طور برای مردم متمدن. وقتی که اوضاع قمر در عقرب است و بحرانی پیش می آید، به جای اینکه در پی کشف علت باشند آن را به گردن طلسم می اندازند. » (گریگور، ۱۳۶۱: ۹۳)
دفع چشم زخم[۸۸] نیز یکی از مهمترین دلایلی است که باعث بکار بردن اوراد و افسون می شود و هنوز هم این باور در میان بسیاری از ایرانیان وجود دارد، هرچند که بعضی دلیل آن را علاقۀ فراوان به شخص نظر خورده نیز می دانند و این بخصوص، در رابطه با کودکان صادق است.
« زن همسایه با اولین نگاه علت بیماریم را ” نظر خوردگی ” تشخیص می داد و ضمن انتقاد از دکترها و دواهایشان، از مادرم می خواست که فوری ابزار مورد نیاز را فراهم آورد تا دفع نظر کند » ( تناولی، ۱۳۸۵ : ۷ )
مشهوراست که نگاه چشم های گودافتاده، چشم های آبی، یا چشمانی که صاحبان آنها ابروهای به هم پیوسته دارند، مُهلک و زیان بارند. تصور برآن است که بیشتر از همه باید از زنان به ویژه پیر زنان پیردختران و زنان نازا ترسید. شاید به همین دلیل است که در بعضی جوامع بدوی و در میان کسانی که هنوز به خرافات اعتقادی دارند، رسم بر این است که از حضور این افراد در مراسم شادی، مثل عروسی و یا جشن کودک تازه به دنیا آمده؛ جلوگیری می شود و این در مورد زنان بیوه نیز صادق است.
با این حال، افراد زشت ونفرت انگیز یا کسانی که معتقدند طبیعت آنها را دچار محرومیت ساخته نیز، ازلحاظ شورچشمی؛ به همین اندازه خطرناک پنداشته می شوند. این ویژگی خمیر مایۀ نمایشنامۀ معروف ” ریچارد سوم ” اثر نمایشنامه نویس بزرگ، ویلیام شکسپیر است. عوام در گذشته حضور آنان را شوم و نگاه های آنها را دارای اثرات منفی می دانستند و معتقد بودند که بدخواهی آنان باعث بروز بدبختی، وجود امراض و حتی مرگ و میر می گردد.
تصورمی شود برخی حیوانات نیز، ازجمله افعی؛ نگاهی خطرناک و مرگباردارند. این موضوع نیز محور اصلی قسمت دوم از سری فیلمهای ” هری پاتر” با عنوان ” حفرۀ اسرار آمیز ” می باشد. درون حفره افعی خطرناکی موجود است که نگاه او باعث مرگ می شود و یکی از بچه ها به نام” میرتل گریان ” بدینوسیله مرده است.
« عقیده به چشم زخم دراسلام، دیرینه و ریشه دار است. ابوهریره، حدیثی ازپیامبر(ص) نقل کرده است: “العین حقُ” (چشم زخم امری واقعی است). در توصیه ای که خداوند در سورۀ صد و سیزدهم قرآن، خطاب به پیامبر؛ دارد در واقع تأثیر شوم و زیانبار یک نگاهِ حسادت بار، مورد اشاره قرارگرفته است……… اقدامات مربوط به مقابله با اثر سوء چشم زخم – چه اعمال پیش گیرانه و چه اقدامات درمان کننده (پس از وقوع ) متنوعند ازجمله: استفاده از اوراد و اذکار، حرکات سر و دست به صورت ایما و اشاره، مناسک وابسته به آتش، بخوردادن و دود کردن، استفاده از نمک، زاج/زاغ، شاخ، فلز و جز آنها، بستن یا آویختن تعاویذ، سنگ های قیمتی و خالکوبی. آداب و رسوم مربوط به چشم زخم همچون عقیده به آن؛ بیشتر متعلق به حوزۀ جادو وخرافات است تا دین، حتی آن جا که اوراد و اذکار مورد استفاده علیه چشم زخم از صورت رسمی اسلام برآمده است. » (موسی پور،۱۳۸۷: ۱۲۹-۱۲۷ )
۳-۸-۲ آنچه به عنوان طلسم، تعویذ و افسون بکار می رود
طلسم و تعویذ را می توان یکی از نخستین ظواهر فرهنگی بشر بشمار آورد و آن را با خلقت انسان برابر دانست. زمانی که بشر به تنهایی به شکار می پرداخت و از گوشت آن سد جوع می کرد قسمتهایی از شکار خود از جمله استخوان، پوست، دندان، پنجه و پر را به خود می آویخت و یا در جایی حفظ می کرد و از آن چون طلسم و تعویذ بهره می گرفت.
در رابطه با آثار طلسمی، ایران یکی از غنی ترین سرزمین ها به شمار می رود. اشیاء تعویذ گونۀ بی شماری که از ایران باستان، چه پیش از اسلام و چه پس از آن؛ به دست آمده بهترین گواه این امر است. ” خاتَم سلیمان ” در قصه های عربی سخت مشهوراست. در قصۀ عامیانۀ صیاد، حکایتی از حکایات هزار و یک شب؛ صیاد، ظرفی را که درش با سرب مُهر شده در تور ماهیگیری اش می یابد و به محض برداشتن مهر، جنی خارج می شود. این همان جن مغرور و سرکشی بوده است که زمانی علیه سلیمان طغیان می کند، پس پیغمبر او را درآن ظرف حبس کرده و درِ آن را با خاتم معروف خود، ممهور می کند. شرح و وصف این خاتم مشهور، در افسانه ها آمده است و این خاتم، گونه ای طلسم بوده که ” اسم اعظم خداوند” را بر خود داشته است.
ما در میان انواع این طلسمات به نامهای الهی، اسامی فرشتگان، آیاتی ازقرآن، علائم نجومی حروف قبالایی، مربعّات جادویی، نشانه های رمل و اسطرلاب و تماثیل جانوران و انسان ها بر می خوریم. اسامی فرشتگان نیز بی شمارست، معروف ترین آنها نام چهار فرشتۀ بزرگ میکائیل، جبرائیل، عزرائیل و اسرافیل است که در اکثر تعاویذ مورد استفاده قرار می گیرد. « مشهور است که بلنیاس – حکیم یونانی که به پدر طلسم شهرت یافته، بر این علم تسلط کامل داشت و برای محافظت بسیاری از شهرها از گزند طوفان، مار و کژدم، طلسم هایی ساخته و به دروازۀ شهر آویخته بود. » ( تناولی، ۱۳۸۵ :۶۱ )
در طلسم های عشقی، یک زن و مرد در کنار همدیگر قرار گرفته اند. طلسم های دشمنی از ظاهرشان به خوبی پیدایند و در آنها، از اشکال ” مرگ نما ” چون اسکلت و عقرب استفاده شده است.
تعویذ، شکل و شمایلی جدا از طلسم و دعا دارد و بیشتر برگرفته از اشیاء، با نوشته و یا بی نوشته است که به آنها، اشیاء ” نظر قربانی ” هم گفته می شود. نظر قربانی بیشتر برای حفظ کودکان از چشم بد به کار می رود و شامل اشیائی مثل صدف، حلزون، قطعه ای سنگ نمک، عقیق، چشم خشک شدۀ گوسفند، دانۀ اسفند و دندان برخی حیوانات همراه مقداری منجوق است .
۳-۸-۲-۱ انگشتر
« بنا به اعتقاد مسلمانان، سلیمان ساحری بزرگ بود و خاتَم او حائز نقش عمده ای درافسانه های تلمودی و قصه های عربی است………..هنوزهم طلسمی به نام خاتم سلیمان، بطور یکسان؛ مورد استفادۀ مسلمانان و یهودیان است که به صورت ستاره ای شش پر مجسم می شود. » ( موسی پور،۱۳۸۷: ۵۸ )
بعضی از انگشترها در حکم تعویذ بوده و هست و در میان مسلمانان استفاده از آن، هم برای مردان و هم برای زنان؛ پسندیده و رایج است. بنا به روایات موجود، پیامبر اسلام بر دست راست، انگشتر می کردند. این روایات و سنن، بی شک اثرات زیادی بر مصرف انگشتر در جوامع اسلامی داشته است. برخی از این انگشترها مزین به آیات قرآن و دعا هستند.
آنچه مربوط به این مبحث است، انگشترهای طلسمی است که اغلب از جنس نقره و برنز است و بر آنها نوشتۀ اعداد و حروفی حک شده است. یک انگشتر که جنبۀ تعویذ و نظر قربانی دارد و عقیق آن به شکل چشم است، ” باباقوری ” نام دارد. از اهداف انگشتر باباقوری، صدمه زدن و ترکاندن چشم حسود و بخیل است .
« انگشترهای دیگری نیز وجود داشته است از جمله، انگشتر ” قولنج ” که بر آن حروفی به نام خمس آیات، ثبت شده و در رفع قولنج و دیگر دردها مؤثر بوده است . » ( تناولی، ۱۳۸۵ :۶۹ )
برای