از آنجا که داستان میتواند با توصیف، تکگویی، گفتوگو و یا حادثه شروع شود، در داستانهای مورد نظر حدیقه، داستان “مرگ اسکندر” با گفتگو، شروع شدهاست و شروع پنج داستان با توصیف است که به عنوان نمونه میتوان از داستانهای “گفتگوی عیسی با ابلیس” و “مرگ اسکندر” یادکرد. هیچیک از داستانها با حادثه شروع نشدهاست. از داستانهای مورد نظر مصیبتنامه “داستان مرگ اسکندر” با گفتگو شروع شدهاست و شروع پنج داستان با توصیف است که به عنوان نمونه میتوان از داستان “مرگ عاشق “و” عاشق شدن صوفی به دختر” یادکرد شروع هیچیک از داستانها با حادثه نبودهاست.
مطابق با شیوههای شخصیتپردازی در هیچ یک از داستانهای مورد مقایسه حدیقه و مصیبت نامه، شخصیتها بهصورت صریح و با توضیح معرفی نشدهاند. در سه داستان ” مرگ عاشق”، “مرگ اسکندر” و “گفتگوی عیسی با ابلیس” هر دو اثر معرفی شخصیتها از طریق عمل است و در سه داستان “وبای گاو، “شناختن قدر دین”، “عاشق شدن مرد جوان (صوفی)به زن “در هر دو اثر، معرفی شخصیتها،”هم از طریق عمل و هم از طریق ارائه درون شخصیتها بیتفسیر و تعبیر”است.
زمان داستانها در هر شش داستان مورد مقایسه مثنوی و حدیقه زمان گذشته است. سه داستان از داستانهای مورد مقایسه حدیقه، دارای مکان موثر در فضا هستند، در حالیکه در داستانهای مصیبت نامه مکان دو داستان، در ساخت فضا مؤثر هستند که به نمونههایی از آن اشاره شد.
زاویه دید در هر شش داستان مورد مقایسه حدیقه و مصیبتنامه ثابت است. و گفتگوها در تمامی داستانهای مورد مقایسه در هر دو اثر، به صورت نقلقول مستقیم است.
۲-۴٫ مقایسه عناصر پیرنگ در مثنوی وحدیقه
از میان شش داستان مورد مقایسه مثنوی با حدیقه چهار داستان با توصیف شروع شده است که به عنوان نمونه میتوان به داستان جبرئیل و خلیل اشاره نمود ، داستان احول با گفتگو و داستان “آینه و هندو “با حادثه شروع شده است. در حالیکه از داستانهای حدیقه پنج داستان با توصیف شروع شده است نظیر داستان مرغ و دام و داستان احول با گفتگو شروع شده است، شروع هیچیک از داستانها با حادثه نیست.
تمامی داستانهای مورد مقایسه مثنوی و حدیقه عنصر ناپایداری دارند. درطرح هر شش داستان مثنوی عنصر گسترش بهچشممیخورد اما تفاوتهایی در نوع گسترش هر داستان دیدهمیشود که به تفکیک ذکر میگردد.
داستان “آینه و هندو” با تکگویی حادثه وکشمکش، داستان “جبرئیل و خلیل”با کشمکش وگفتوگوی کوتاه، داستان “فیل”با توصیف، گفتگو وگرهفرعی، داستان”مرغ و دام”با گفتگو و توصیف، “داستان احول”با کشمکش، گفتگو و توصیف، داستان” گلخوار” با تکگویی، کشمکش، توصیف و گفتگو گسترش پیدا کردهاست.
در طرح تمامی داستانهای حدیقه مثل مثنوی عنصر گسترش وجود دارد، اما در نوع گسترش هر داستان با داستان دیگر تفاوتهایی وجود دارد که به تفکیک ذکر میگردد. داستان “آینه و هندو” با توصیف، کشمکش و حادثه، داستان”جبرئیل و خلیل” با گفتگو، کشمکش، توصیف، “داستان فیل” با توصیف، گفتگو و گره فرعی،”داستان احول”با گفتگو و کشمکش، داستان”گلخوار”با توصیف، کشمکش و تکگویی، داستان “مرغ و دام”با گفتگو و کشمکش گسترش پیدا کردهاست.
از میان داستانهای مثنوی تعلیق سه داستان از نوع شک وانتظار است، که به عنوان نمونه میتوان به داستان احول اشاره نمود، دو داستان با غافلگیری به تعلیق در آمدهاست نظیر داستان جبرئیل و خلیل. داستان گلخوار” هم با غافلگیری و هم با شک و انتظار “به تعلیق در آمدهاست و هیچ داستانی با معما تعلیق نپذیرفتهاست.
در پنج داستان مثنوی نقطه اوج دیده میشود و تنها داستان آینه وهندو نقطهی اوج ندارد. همچنین در داستانهای حدیقه پنج داستان نقطهی اوج دارد و داستان آیینه و زنگی نقطهی اوج ندارد.
عنصر گرهگشایی در تمامی داستانهای مورد مقایسه مثنوی و حدیقه به چشممیخورد. تمامی شش داستان در هر دو اثر مورد نظر با تفسیر و نتیجهگیری پایانبندی شده است و دیگر موارد پایان بندی، که شامل پایانبندی ناتمام و باز، غیر منتظره، مبهم و نامتعارف، در نقطه اوج، با ضربالمثل وپایانبندی با تصریح راوی به پایان داستان “میشود در این داستانها موجود نیست.
۲- ۵ . مقایسه عناصر پیرنگ در مثنوی و مصیبت نامه
از میان طرح سیزده داستان مورد مقایسه مثنوی با مصیبت نامه آغازسه داستان با گفتگو است، نظیر داستان عاشق و معشوق. آغازده داستان با توصیف است نظیر ایاز وگوهر و آغاز هیچ داستانی با حادثه نیست. در حالیکه در مصیبت نامه شروع ده داستان با توصیف است نظیر داستان”رابعه و صوفی”، شروع دو داستان با حادثه است نظیر داستان”فوت عبادت حج”وشروع داستان دیوانه و افلاطون با گفتگو است.
در تمامی سیزده داستان مثنوی و مصیبتنامه عنصر ناپایداری به چشممیخورد. عنصر گسترش در هر شش داستان مثنوی دیدهمیشود، اما تفاوتهایی در شیوههای گسترش هر داستان به چشم میخورد که به تفکیک ذکر میگردد.
داستان “ایاز و گوهر”با توصیف، گفتگو، بیان اندیشه و اعتقادات، کشمکش، ایجاد بحران و حوادث فرعی، داستان”فوت نماز”با کشمکش و گفتگوی کوتاه، داستان”اعرابی و پادشاه” با گفتگوهای طولانی، توصیف، حوادث، و گرههای فرعی، تکگویی، داستانهای فرعی، تفسیر و بیان اندیشه، داستان “پادشاه و کنیزک”با گرهها و بحرانهای فرعی، کشمکش و گفتگو، داستان “فضول و صوفی” با کشمکش، توصیف و بیان اندیشه، داستان” عاشق و معشوق” با کنش، کشمکش، حادثه فرعی وگفتگوی اشخاص، داستان “خلیفه و لیلی” با کشمکش، داستان “ایاز و حجره” با داستانهای فرعی، بیان اندیشه، حوادث فرعی و تفسیر، داستان “طوطی و بقال” با توصیف، کشمکش، گفتگو وکنش، داستان”پیر جنگی” با داستانهای فرعی، تفسیر، حوادث فرعی و تکگویی، داستان “خربزه تلخ”با بیان اندیشه، تداعی آزاد و تمثیل، داستان”جالینوس و دیوانه” با کشمکش، ایجاد گفتگو وتمثیل فرعی، داستان “طفل هندو” با حوادث فرعی و کشمکش گسترش پیدا کردهاست.
در تمامی داستانهای مصیبتنامه مانند مثنوی عنصر گسترش وجود دارد هر چند در شیوههای گسترش طرح هر داستان با داستان دیگر تفاوتهایی بهچشممیخورد که به تفکیک ذکر میگردد. داستان “طفل هندو”با توصیف، کشمکش، حادثه و گره فرعی، داستان “افلاطون و دیوانه با کشمکش و حادثه فرعی،”داستان خیارتلخ”با کشمکش وحادثه فرعی، داستان”پیر چنگی”با تکگویی و داستان فرعی، “داستان طوطیوبقال” با حادثه فرعی و کشمکش، داستان “ایاز و حجره” با کشمکش، حادثه، گره فرعی و گفتگو، داستان “هارون و لیلی”با کشمکش، حادثه و گره فرعی، “داستان عاشق و معشوق” با کشمکش، بیان اندیشه و تکگویی، داستان”رابعه و گلستان” با توصیف، کشمکش و گفتگوی محدود، داستان “شاگرد استاد و کنیزک” با کشمکش، بحران، گرههای فرعی و توصیف، “داستان اعرابی و خلیفه” با توصیف، تک گویی، گرهها، حوادث فرعی و گفتگوی شخصیتها، داستان “فوت عبادت “با گفتگوی محدود، توصیف و کشمکش، “داستان ایاز و گوهر” با گفتگو، بحران و کشمکش گسترش پیدا کردهاند.
از میان داستانهای مورد مقایسه مثنوی تعلیق چهار داستان با غافلگیری است که به عنوان نمونه میتوان از داستان “طوطی و بقال”یادکرد. حدس آینده و ادامه چهار داستان با شک و انتظار به تعلیق درآمدهاست نظیر داستان”خربزه تلخ”، تعلیق پنج داستان، “هم بصورت غافلگیری و هم شک و انتظار”است نظیر داستان”ایاز و گوهر”، داستان “لیلی و خلیفه” تعلیق ندارد و تعلیق هیچیک از داستانها بهصورت معما نیست. تعلیق در داستانهای مورد مقایسه مصیبتنامه بهصورت زیر است. تعلیق دو داستان بهصورت غافلگیری است نظیر “داستان پیرچنگی”، حدس آیندهی هشت داستان با شک و انتظار به تعلیق درآمده است نظیر داستان”عاشق و معشوق”. تعلیق سه داستان “هم غافلگیری دارد هم شک و انتظار”، نظیر داستان “ایاز و حجره”. در هیچ کدام از داستانها تعلیق از نوع معما دیده نمیشود. تمامی سیزده داستان مورد مقایسه در مثنوی و مصیبتنامه نقطهیاوج و گرهگشایی دارد. عنصر پایان در داستانهای مثنوی به شکلهای زیر آمدهاست، داستان ایاز و گوهر با پایانبندی ناتمام و باز است. پایان در داستان”ایاز و حجره”بصورت مبهم و نامتعارف است، پایانبندی در هشت داستان از نوع”تفسیرو نتیجه گیری”است که به عنوان نمونه میتوان از داستان” صوفی و فضول” و داستان “اعرابی و خلیفه” یاد کرد. پایانبندی داستان “جالینوس و دیوانه” با ضربالمثل است. پایانبندی داستان “خیار تلخ” هم با ضربالمثل و هم با تفسیر ونتیجهگیری”است. در هیچیک از داستانها پایان بندی از نوع غیرمنتظره و در نقطه یاوج یافت نشد. عنصر پایان در داستانهای مورد مقایسهی حدیقه به شرح زیر است، پایان داستان “عاشق و معشوق” ناتمام و باز است و پایان دوازده داستان دیگر با” تفسیر و نتیجهگیری”پایان بندی شده است. در هیچیک از داستانها پایانبندی از نوع غیرمنتظره، مبهم ونامتعارف، در نقطهیاوج و با ضربالمثل به چشمنمیخورد.
۲-۶٫ مقایسه عناصرپیرنگ در حدیقه و مصیبت نامه
از میان شش داستان مورد مقایسه درحدیقه، داستان”مرگ اسکندر” با گفتگو شروع شدهاست. شروع پنج داستان با توصیف است که به عنوان مثال میتوان از داستان گفتگوی “عیسی با ابلیس”یاد کرد. شروع هیچیک از داستانها با حادثه نیست.
از میان داستانهای مورد نظر مصیبتنامه”داستان مرگ اسکندر” با گفتگو شروع شدهاست. شروع پنج داستان با توصیف است که به عنوان نمونه میتوان به داستان مرگ عاشق اشاره کرد و شروع هیچیک از داستانها با حادثه نیست.
تمامی داستانهای مورد مقایسه حدیقه و مصیبتنامه عنصر ناپایداری دارند نظیرداستان” گفتگوی عیسی با ابلیس” درحدیقه و “داستان وبای گاو” در مصیبتنامه. در طرح تمامی داستانهای حدیقه مثل مثنوی عنصر گسترش به چشممیخورد. اما در نوع گسترش هر داستان با داستان دیگر تفاوتهایی دیده میشود که به تفکیک ذکر میگردد. چهار داستان” گفتگوی عیسی با ابلیس”، “مرگ اسکندر”، “مرگ عاشق” و” شناختن قدردین” با گفتگو، کشمکش و توصیف گسترش پیدا کردهاند.
داستان وبای گاو با کشمکش، توصیف و تکگویی و داستان عاشق شدن مرد(صوفی)به زن با کشمکش، توصیف، گفتگو، کشمکش، حادثه وگره فرعی گسترشیافتهاند.
در تمامی داستانهای مصیبتنامه مثل داستانهای حدیقه طرح، گسترش پیداکردهاست، اما در شیوههای گسترش هر داستان با داستانهای دیگر، تفاوتهایی بهچشممیخورد که به تفکیک ذکر میگردد. گسترش طرح درچهار داستان” گفتگوی عیسی با ابلیس، “مرگ اسکندر”، “مرگ عاشق “و “شناختن قدر دین”، با گفتگو، کشمکش و توصیف است. داستان وبای گاو با کشمکش، توصیف، تکگویی و داستان” عاشق شدن صوفی بر دختر” با کشمکش، توصیف، گفتگو و گره فرعی گسترش یافته است.
عنصر دیگری که در این داستانها مورد بررسی قرارگرفته، عنصر تعلیق است. تعلیق پنج داستان از داستانهای مورد نظر حدیقه با غافلگیری است، که به عنوان نمونه میتوان از داستانهای “وبای گاو” و داستان”مرگ عاشق” نام برد. داستان”عاشق شدن مرد به زن”با شک و انتظار به تعلیق درآمده است و تعلیق هیچکدام از داستانهای مورد نظر حدیقه، با معما نیست.
تعلیق چهار داستان از داستانهای مصیبتنامه با غافلگیری است، نظیر داستان “گفتگوی عیسی با ابلیس”. دو داستان”شناختن قدر دین”و “داستان عاشق شدن صوفی بر دختر”با شک و انتظار تعلیق یافتهاست و درهیچیک از داستانهای مورد نظر مصیبتنامه، تعلیق از نوع معما دیده نشد. تمامی شش داستان مورد قیاس حدیقه و مصیبتنامه دو عنصر نقطه اوج و گرهگشایی دارند. آخرین عنصری که در این داستانها مورد بررسی قرار گرفتهاست، عنصر پایان است. در پنج داستان مورد مقایسه حدیقه، پایانبندی داستانها با “تفسیر و نتیجهگیری” است نظیر” داستان شناختن قدر دین “و” داستان وبای گاو “.
پایانبندی داستان عاشق شدن مرد بر زن هم از نوع” ناتمام و باز” و هم”با تفسیر و نتیجه گیری” است. پایان تمامی شش داستان مورد نظر مصیبتنامه با تفسیر و نتیجهگیری است.
فصل ۳ : تحلیل و نتیجه گیری
۳-۱٫ نتایج مقایسهی آماری عناصر داستان در حدیقه و مثنوی
از مقایسهی آمار عناصر داستان در جدول پیوست، نتایج ذیل به دست آمد:
موضوع و درون مایه این داستانها دارای تفاوتها و شباهتهایی است. درون مایه و مضمون صد درصد داستانها یکسان است و موضوع بیشتر داستانها متفاوت است، داستانهای مثنوی علاوه بر پیام اصلی، دارای پیامهای فرعی متعددی هستند.
تعداد شخصیتهای اصلی، فرعی، پویا، ایستا، ساده، نوعی و تمثیلی هر دو اثر یکسان هستند. لحن عمومی هشتاد درصد داستانهای مثنوی جدی است و بیست درصد طنزآمیز است اما در حدیقه لحن پنجاهدرصد داستانها، جدی و پنجاهدرصد، طنزآمیز هستند. در داستانهای مثنوی لحن شخصیتها نسبت به حدیقه از تنوع بیشتری برخورداراست هر چند تنوع لحن در داستانهای حدیقه هم به چشم میخورد. در داستانهای هر دو اثر لحن شخصیتها متناسب با پایگاه اجتماعی و سطح درک و فهم شان است. هر چند میزان تناسب لحن شخصیتها با پایگاه اجتماعی آنها در حدیقه کمتر است علاوه برآن مولوی در انتخاب لحن برای شخصیتهای گوناگون استادانهتر عمل کردهاست.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
پنجاه درصد ازداستانهای حدیقه و مثنوی فاقد هر نوع تکگویی هستند. تکگویی در پنجاه درصد داستانهای باقیماندهی مثنوی، از نوع درونی، حدیث نفس و نمایشی و در پنجاه درصد باقی مانده داستانهای حدیقه از نوع درونی است. در “صددرصد” داستانهای حدیقه عنصر گفتگو به چشممیخورد اما در حدیقه “نود درصد”داستانها دارای عنصر گفتگو هستند. درحدیقه گفتگوها کوتاه، دوسویه و دوطرفه است، بسامد بالایی ندارد و به ذکر جزئیات کمتر پرداختهمیشود در حالیکه بر خلاف حدیقه، گفتگوهای مثنوی اغلب چند سویه، مفصلتر و ذکر جزئیات نیز بیشتر است.
از عوامل سازنده فضا، محل جغرافیایی هفتاد درصد داستانها مشخص است و سیدرصد باقی مانده بدون محل جغرافیایی هستند. محل جغرافیایی شصت درصد از داستانهای حدیقه مشخص و پانزده درصد مبهم است و بقیه داستانها بدون محل جغرافیایی هستند. زمان یا دوره وقوع حادثه در پانزده درصد داستانهای مثنوی و حدیقه مشخص است و بقیه داستانها فاقد زمان هستند.
کاروپیشه در پنجاهدرصد داستانهای مثنوی ذکر گردیده است و در بقیه داستانها برای شخصیتها کار و پیشه ذکر نگردیده است. در حالیکه در سی درصد داستانهای حدیقه برای شخصیتها کار و پیشه ذکر شده است و در بقیه داستانها کار و پیشهای ذکر نگردیده است.
در صددرصد داستانهای مثنوی و هفتاد وپنج درصد داستانهای حدیقه توصیف از زبان راوی انجام گرفتهاست. توصیف از زبان شخصیتها به صورت گفتگومحور در صددرصد داستانهای هر دو اثر مشاهده میشود و توصیف بهصورت کنشمحور در هشتاد درصد داستانهای حدیقه و مثنوی به چشم میخورد که تنها درمیزان توصیف از زبان راوی در بین این دو اثر تفاوت دیده میشود.
عنصر زبان در داستانهای مثنوی قویتر از حدیقه است، زیرا، علاوه بر بخش داستانی مثنوی که ساده و روان و نزدیک به زبان عامه است، مولوی در بخش غیرداستانی با بهره گرفتن از لغات و تعبیرات و مفردات قرآنی، قرآن و احادیث و همچنین کاربرد اصطلاحات، ادبیات، امثال و مفردات عربی و اصطلاحات علوم گوناگون نظیر فلسفه، طب و نجوم به غنای زبان مثنوی افزودهاست در حالیکه در حدیقه زبان ساده وروان است.
شروع داستانها در مثنوی از تنوع بیشتری برخوردار است در حالیکه این تنوع در حدیقه کمتر است هفتاد در صد داستانهای مثنوی با توصیف ، پانزده در صد با گفتگو و پانزده درصد باقی مانده با حادثه شروع شدهاند در حالیکه شروع هفتادوپنجدرصد از داستانهای حدیقه با توصیف و پانزدهدرصد با گفتگو و شروع هیچ داستانی با حادثه نیست.
شخصیتپردازی در هفتاددرصد داستانهای مثنوی از طریق عمل است، سیدرصد هم از طریق عمل و هم ازطریق ارائه درون شخصیتها بدون تفسیروتعبیر است. شخصیتپردازی در پانزده درصد داستانهای حدیقه از طریق عمل، در سیدرصد داستانها هم از طریق عمل، هم با توضیح و هم با ارائه درون شخصیتها بدون تفسیر و تعبیر است. هفتاد درصد شخصیتپردازی هم با عمل و هم با ارائه درون شخصیتها است از لحاظ صحنهپردازی زمان صددرصد داستانهای مثنوی و حدیقه گذشته است که تفاوتی در بین دو اثر احساس نمیشود.
مکان در پنجاه درصد داستانهای مورد بررسی مثنوی در فضاسازی موثر بودهاست. در حالیکه در داستانهای حدیقه شصت وپنجدرصد داستانها مکان موثر در فضا سازی دارند.
زاویهدید هشتادوپنجدرصد داستانهای مثنوی ثابت است و پانزده درصد متغیر و چرخشی است در حالیکه در حدیقه صددرصد داستانها دارای زاویه دید ثابت هستند.
عنصر گفتگو در شصتوپنج درصد داستانهای مثنوی به صورت نقلقول مستقیم و درسیو پنج درصد به صورت نقلقول غیرمستقیم است در حالیکه این عنصر در پنجاهدرصد داستانهای حدیقه به صورت نقلقول مستقیم و در پنجاهدرصد دیگر به صورت نقلقول غیرمستقیم است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
۳-۲٫ نتایج مقایسهی آماری عناصر داستان درمثنوی و مصیبتنامه
از مقایسهی آمار عناصر داستان در جدول پیوست، نتایج ذیل به دست آمد: نود وپنجدرصد داستانهای مورد مقایسه، دارای مضامینی یکسان هستند. داستانهای باقیمانده به دلیل شباهت زیاد هم مضمون فرض شد. موضوع سیدرصد داستانهای مورد قیاس مشترک است و هفتاد درصد متفاوت است.
تعداد شخصیتهای اصلی و فرعی مثنوی بیشتر از داستانهای مصیبتنامه است در میان شخصیتهای اصلی مثنوی، چهار شخصیت پویا و متحول و یک شخصیت جامع دیده میشود در حالیکه در حدیقه ، دو شخصیت پویا و متحول شدهاند و هیچ شخصیت جامعی به چشمنمیخورد.
تعداد شخصیتهای ساده در هر دو اثر یکسان است اما شخصیتهای نوعی مصیبتنامه بیشتر از مثنوی است. در میان شخصیتهای فرعی مثنوی دو شخصیت پویا و در میان شخصیتهای فرعی مصیبتنامه یک شخصیت پویا دیده میشود. در میان شخصیتهای فرعی مثنوی دو شخصیت جامع و در میان شخصیتهای فرعی مصیبتنامه شخصیت جامعی به چشمنمیخورد.
تعداد شخصیتهای ساده و نوعی مثنوی از لحاظ تعداد بیشتر از شخصیتهای ساده و نوعی در مصیبتنامه است.
در داستانهای اصلی و فرعی مثنوی سه شخصیت تمثیلی به چشممیخورد درحالیکه در داستانهای مصیبتنامه هیچ شخصیت تمثیلیبهچشمنمیخورد با بررسی شخصیتها به این نتیجه میرسیم که شخصیتهای مثنوی هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ تنوع، بر شخصیتهای داستانهای مصیبت نامه غلبه دارد.
لحن عمومی هفتاددرصد داستانهای مثنوی، جدی و سیدرصد”هم جدی و هم طنزآمیز” است در حالیکه لحن نوددرصد داستانهای مصیبتنامه جدی و لحن ده درصد”هم جدی و هم طنزآمیز “است.
لحن شخصیتها در هر دو اثر متناسب با پایگاه اجتماعی و سطح درک شخصیتها است هر چند میزان این تناسب درمصیبت نامه کمتر است. تنوع لحن شخصیتهای مثنوی، بیشتر از شخصیتهای مصیبتنامه است. از طرف دیگر مولوی در انتخاب لحن برای شخصیتهای گوناگون استادانهتر از عطار عمل کردهاست. عنصر دیدگاه در تمامی داستانهای مورد مقایسه هر دو اثر سوم شخص و دانایکل است. ده درصد داستانهای مثنوی و پنجاه درصد داستانهای مصیبتنامه بدون تک گویی هستند، در میان نوددرصد داستانهای مثنوی انواع مختلف تکگویی به چشممیخورد اما در داستانهای مصیبتنامه فقط چهلوپنج درصد داستانها تکگویی از نوع درونی و حدیثنفس دارند. در تمامی داستانهای مورد قیاس مثنوی و مصیبتنامه عنصر گفتگو دیدهمیشود اما علاوه بر کمیت و کیفیت، حجم گفتگوها در مثنوی نسبت به مصیبت نامه بیشتر و گفتگوها از دامنه وسیع تر و ماجراها با ذکر جزئیات بیشتری توضیح داده شده است درحالیکه گفتگوها در مصیبتنامه کوتاه و موجز است.