در این نوشته ها با افکار و اندیشه ها و احساساتی روبرو هستیم که در سالهای آغازین قرن بیستم در اذهان گروه هایی از مردم ایران راه یافته و جامعه را متحول کرده بود.
نوشتهی زیر که تحت عنوان «مقاله یکی از مخدرات وطن دوست» به امضای «یکی از نسوان جان نثار وطن» در شماره های ۸ و ۷ روزنامه صور اسرافیل (۲۱ جمادی الآخر ۱۳۲۵) به چاپ رسیده است، تصویری از افکار و احساسات یاد شده را به دست میدهد: «از زمانی که اهل ایران از خواب غفلت بیدار و از مستی هشیار و از کرده ها پشیمان و از حرکات خود منزجر و از افعال خود منفعل، پنبه جهالت از گوش برگرفته، دیده حسرت گشوده بر همسایگان خود نگرانند و دست تاسف به دندان گزیده بر بیچارگی خود گریانند و پیش خود میگویند بعد از تمام این بدبختیها خوبست بحمدالله باز بیدار شویم و در تمام جریدهها خوانده میشود که (کسی که از خواب چندین هزار ساله بیدار شده دوباره ممکن نیست به خواب رود) …[۱۴۴] .»
افسوس میخورم که چرا مرد نیستم تا «گویم آن چیزها که میدانم، بکنم آنچه را که میخواهم و تا آخرین قطره خون خود را در راه وطن ریزم».
در شماره ۷۰ روزنامه «ندای وطن» مورخ ۲۳ شعبان ۱۳۲۵ برابر ۲ اکتبر ۱۹۰۷ نامه مفصلی به امضای زنی که خود را نماینده «اتحادیه غیبی نسوان» معرفی نموده به چاپ رسیده است. نویسنده در مقدمه خطاب به مدیر روزنامه خاطر نشان ساخته که چنانچه «از درج آن مضایقه کنند عرض خواهیم کرد که معلوم میشود جراید آزاد نیست.[۱۴۵]»
بانوی مزبور، مشروطه خواهان و به خصوص وکلای مجلس را به شدت مورد انتقاد قرار داده و از اینکه چهارده ماه پس از اعلان مشروطیت بهبودی مشهود نگردید شکوه مینماید. وی توصیف نسبتاً دقیقی از جامعه ایران که نظام سیاسی دیرین آن دستخوش فروپاشی گردیده و نظام جدید هنوز به طور کامل استقرار نیافته به دست میدهد:
«مدت چهارده ماه است که اوضاع مشروطه بر پا شده، شب و روز عمر شریف خودمان را صرف خواندن روزنامه [میکنیم] که بفهمیم مجلس دار الشورای ملی چه گفت و چه کرد، تمام را میخوانم … داد از این وضع و از این روزگار که یک مشت خلق پوسیده و تمام شده ایران خراب چه چیزها میبینند و چه عالمی سیر میکنند. خوب آقایان محترم پس میخواستید در این مدت یکی دو تا کار کوچک را اقلاً تمام کرده و در مقام اجرا بگذارید … چرا راه شش ماه را ششصد سال طی میکنید؟ چرا قانون به دست ما نمیدهید که هر کس هر جا هست تکلیف خود را بداند؟ آیا ما مردم بیچاره چه کرده بودیم که به این عذاب گرفتار شویم؟ یعنی رفتید سُرمهاش کنید کورش کردید. دیگر از شاه کسی وحشتی ندارد، از مجلس هم تا قانون نیست احتیاطی نمیکنند پس همین میشود نتیجه که میبینی.[۱۴۶]»
از خلال نوشته مزبور، اعتراض نویسنده به قضاوت جامعه مردان نسبت به زنان ایرانی که «به قول آقایان ناقص عقل و در ردیف بشر محسوب [نمیشوند]» آشکارا هویداست. «کوتاهی مردان را در امر تعلیم دختران نیز مورد نکوهش قرار داده میگوید: «از مرحمت پدرانمان هم که فضل و کمالی نداریم.[۱۴۷]»
تأثیر اندیشه های مربوط به حقوق طبیعی و اجتماعی و تساوی حقوق انسانها «تفکر نویسنده نامه مشهود است. او از جمله میگوید: «امروز بر احدی پوشیده نیست که هر بیوه زنی به این مجلس دار الشورای ملی حق دارد و ما امروز خودمان را میخواهیم.[۱۴۸]»
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در جای دیگری خاطر نشان میسازد که: «شاه یک مغز دارد و بنده هم که نماینده اتحادیه نسوان هستم یکی، تنها او شاه است و من گدا.[۱۴۹]». نکتهای که در این نامه بیش از هر چیز جالب توجه مینماید پیشنهاد نویسنده نامه در مورد استعفای وکلا و سپردن کار مملکت برای مدت چهل روز به دست زنهاست، همراه با شرحی از مشروطه خواهان تندرو تلقی نمود: «… خلاصه وکلا انتخاب میکنیم، وزرا انتخاب میکنیم … باری قانون صحیح میکنیم، نظمیه را صحیح میکنیم، حکام تعیین میکنیم، دستور العمل ولایات را میفرستیم، ریشه ظلم و استبداد را از بیخ میکنیم، انبارهای جو و گندم متمولین را میشکنیم، کمپانی برای نان قرار میدهیم، خزانههای وزرا را که از خون خلق جمع و در سردابها گرد کردهاند بیرون میآوریم، بانک ملی بر پا میکنیم، عثمانی را عقب مینشانیم، اسرای قوچان را عودت به خانه های خود میدهیم، قنوات شهری را صحیح میکنیم، آب سالم به مردم میخورانیم، کوچه و خیابان را تنظیف میکنیم.[۱۵۰] »
قریب دو هفته پس از انتشار مطلب فوق، در شماره ۸۰ همان روزنامه (مورخ ۶ رمضان ۱۳۲۵، ۱۴ اکتبر ۱۹۰۷) «مکتوب یکی از مخدرات» به چاپ رسیده است عنوان نوشته: «در جواب اتحادیه غیبی نسوان» است و نویسنده آن را با نام «زرین» امضا نموده است.
این نویسنده بعد از اشاره به انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) که پس از فراز و نشیبهای فراوان سرانجام پس از گذشت هشتاد سال (۱۸۷۱) منتهی به استقرا رنهایی نظام جمهوری (جمهوری سوم) گردیده، میپرسد: «… دوره استبداد آنها بسی سبک تر از دوره استبداد حالیه ایران بود، و با داشتن علم بعد از چندین سال زحمات و خونریزیها و چندین مرتبه آن مملکت جمهوری شد و دوباره به هم خورد. الان تقریباً مدت چهل سال است که جمهوریت آن مملکت مستحکم شده است، چطور میتوان تصور کرد که مملکت ایران با عدم علم و وجود استبداد در عرض چهارده ماه میتوانند مملکت به این هرج و مرج را که نظیر آن در هیچ نقطه از نقاط عالم نمیتوان یافت منظم و رفع جور و ستم کنند.[۱۵۱]»
به عقیده نویسنده چگونه زنان میتوانند «طرق و شوارع را امن» کنند و «ریشه استبداد را» بَر میکنند؟ او با نوعی واقع بینی میگوید: «ما نباید این ادعا را بکنیم [که] به چهار نفر زن از قبیل خودمان، کار مملکت خراب ایران اصلاح خواهد شد.[۱۵۲]». پیشنهاد عملی او تلاش برای آزادی زنهاست: «اگر خیلی حق گویی میکنیم خود را از چنگال ظلم خلاص کنیم کافی است.[۱۵۳]»
پس از تشکیل انجمنها در سرتاسر ایران، زنان هم اقدام به تشکیل انجمن نمودند گروهی از نمایندگان مجلس شورای ملی سخت مخالف بودند که زنان به اظهار نظر بپردازند در حالی که بعضی نمایندگان معتقد بودند مانعی ندارد که گروهی از بانوان دور هم جمع شده و از یکدیگر کسب اخلاق حسنه نمایند.
یکی از این نمایندگان به نام سید حسن تقی زاده وکیل تبریز که از جمله نمایندگان تندرو مجلس بود در این باره سخنانی گفت. که برای آن روز شگفت انگیز مینماید: «هیچ ایراد شرعی از برای اجتماع نیست و زنهای اسلام همیشه و در همه جا دور یکدیگر جمع میشدند و میشوند و به موجب قانون اساسی هم هیچ ایرادی وارد نیست وقتی میگوید ایرانی، این لفظ شامل مرد و زن هر دو است مادامی که اجتماعات مُخل دینی و دنیوی نباشد ضرری ندارد ممنوع نیست.[۱۵۴]»
در شهر تبریز نهضت مشروطه بسیار قدرتمند بود و آزادی خواهان در نخستین هفته ها بعد از اعلان مشروطیت عملاً قدرت حاکم را به دست گرفتند. مقاومت مردم تبریز در برابر کودتای محمد علی شاه که در تهران و تمامی نقاط کشور موفق به سرکوب مشروطه طلبان و آزادی خواهان شده بود، نقشی اساسی در سقوط «استبداد صغیر» و بر پا داشتن نظام مشروطه ایفا نمود.
روزنامه انجمن در شماره ۴۱ سال سوم (۱۷ صفر ۱۳۲۷) در مقالهای تحت عنوان «انقلاب و نسوان تبریز» مینویسد: «شیرزنان تبریز را در این دوره انقلاب موقع مخصوصی است که تاکنون در اوراق ملی موضوع بحث نگردیده … به موجب استخبارات صحیحه و اطلاعات موثقه که در دست داریم هستند زنان شیرافکنی در یک نقطه مهمه شهر که به گاه جنگ با تغییر قیافت به یک مهارت خصوصی که در کار تیراندازی دارند سینه دشمن را میشکافند و آتش به فرق نامردانه سپاه یزید میبارند.[۱۵۵]»
در دنباله مقاله مذکور نامهای به امضای «عموم نسوان تبریز» خطاب به عین الدوله (والی) منصوب شده محمد علی شاه و فرمانده نیروهای مستبدین به چاپ رسیده است.
زنان تبریز خطاب به وی که با بستن راه ورود مواد غذایی به شهر قصد از پای در آوردن مشروطه طلبان را داشت، میگویند: «ما تا چند ماه آذوقه داریم، بعد از آن برگ درختان و گیاه را میخوریم، با میوه سد جوع مینماییم، حتی گوشت گربه و سایر حیوانات را میخوریم، بالاخره در خون خود میغلتیم و تابع هوای نفس محمد علی میرزا نمیشویم.[۱۵۶]»
در سالهای بعد، تعدادی از زنان روشنفکر ایرانی اقدام به تأسیس روزنامه نمودند. روزنامههای «دانش» به مدیریت و صاحب امتیازی خانم دکتر کمال، «شکوفه» به مدیریت خانم مزین السلطنه «زبان زنان» به مدیریت خانم صدیقه دولت آبادی و «نامه بانوان» به مدیریت خانم شهناز آزاد دختر میرزا حسن رشدیه نقش مهمی در طرح و بیان مسائل مربوط به جامعه زنان ایرانی ایفا نموده و در بیداری زنان ایرانی مؤثر واقع گردیدهاند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
۲-۴-۳- تصویر زن در شعر شاعران مشروطه
در میان شاعران عصر مشروطه پیش از همه سید اشرف الدین حسینی است که به وضع زنان توجه خاص مبذول داشته است. حمایت وی از زنان و دلسوزی او برای آنان در آن دوران حیرت انگیز است او سعی در بیداری دختران داشته و با نقل فرمایشاتی از حضرت رسول اکرم (ص)، دختران را تشویق به آموختن علم و دانش مینماید:
«… فرمود ختم المرسلین، تحصیل علم و خط و دین
از بهر نسوان الزم است، ای دخترک بیدار شو[۱۵۷]»
او به ویژه مشوق ملکات اخلاقی در دختران است
«یک چادری از عفت و ناموس به سر کن و آن گاه برو مدرسه، تحصیل هنر کن[۱۵۸]»
وی با تشریح وضعیت زنان عصر جاهلیت و حمایت حضرت رسول اکرم (ص) از حقوق زنان قرینههایی از زندگی اجتماعی زنان ایران را به تصویر کشیده است.
ابراهیم پور داود مسئله تعدد زوجات را موضوع شعر بلندی قرار داده و در تشریح مضرات آن راه اغراق را پیموده و خواری و عقب ماندگی کشور را پیامد این پدیده عنوان میکند.
بهار نیز؛ شعر بلندی با عنوان «زن شعر خداست» تعدد زوجات را مورد نکوهش قرار داده است.
«… زن یکی بیش مبرزان که بود فتنه و شر فتنه آن به که در اطراف تو کمتر باشد
کی توان داد میان دو زن انصاف درست کاین چنین مرتبه مخصوص پیمبر باشد[۱۵۹]»
نسیم شمال نیز با ملاحظه وضعیت نابسامان خانواده های چند همسری تک همسری را توصیه میکند.
میرزاده عشقی در شعری به توصیف حال دختری فرهیخته میپردازد که در اثر فقر مالی و جهل مادر مجبور به ازدواجی ناخواسته با مرد سالمندی شده است.
عارف قزوینی اعتقاد دارد اگر زنان بتوانند حقوق خود را از مردان بگیرند همفکران او بی شمار خواهند بود. در اشعار ایرج نیز قطعاتی زیبا در وصف مادر و مقام و جایگاه وی یافت میشود که بسیار جالب توجه است.
ابوالقاسم لاهوتی متاثر از تحولات مغرب زمین و حقوقی که زنان در آنجا به دست آوردهاند در شعری که در سال ۱۹۱۸ در تبعید استانبول سروده خطاب به زنان مشرق زمین گوید:
«زنهای غرب در سر کار حکومتند
در دست مرد شرق تو چون بردهای هنوز
البته هم اسیری و هم بردهای از آنک
ایمان به انقلاب نیاوردهای هنوز[۱۶۰]»
از عبدالحسین حسابی شعر بلندی تحت عنوان «ترقی نسوان» در شماره ۱۱ سال ۱۳۳۸ ﻫ .ق روزنامه گل زرد به چاپ رسیده است. او در این شعر به شرح نظرات خود درباره این موضوع پرداخته و ضمن طرح یک رشته مطالب مانند الزام آموزش دختران و عدم تبعیض میان آنها و پسران، رعایت حال آنها و شرح عقب ماندگی زنان ایرانی و ترقی زنان اروپایی، شرط آبادانی کشور را تربیت زنان میداند.
شاعر دیگری به نام جودی در شعری تحت عنوان «پرده دار حقیقت» پس از تأکید روی نقش زن در حیات انسانی، مژده آزادی آنان را میدهد.
اسمعیل دهقان در شعری در روزنامه طلوع از فلاکت «زنان رنجبر» سخن میگوید.
تصاویری که در شعرها از زنان متصور است با دورانهای قبل فرق دارد اینک به ذکر نمونه هایی از آن میپردازیم.
تصویر غم و اندوه و ناامیدی، بیشترین و برجستهترین جنبهی سیمای زن در شعر معاصر را تشکیل میدهد. این تصاویر در اشعار فروغ فرخزاد، فراوان یافت میشود. زن در شعر او بی رحمانه مورد ستم واقع میشود و به خاطر اندیشه های پوچ و بی اساس خُرد میشود.
توجه به زن هر جایی و بی بند و بار و به اصطلاح «روسپی» در شعر شاعران نشانگر حضور چنین زنانی در جامعه است با اینکه این تصاویر خوشایند نیست و این زنان به دلایل مختلف تن به این کار میدهند و ارزش حقیقی خود را نادیده میگیرند. اکثر شاعران با بیان این موضوع قصد نکوهش آنان را ندارند. در نظر طاهره صفار زاده اگر چنین زنی بخواهد به شهر نجابت پا بگذارد با مشکل روبرو میشود نیما نیز این عمل را وسیله گذران زندگی زنان دانسته است.
در شعر شاعران معاصر دل نگرانی زن مقولهای جدا ناشدنی است زن در این انتظار تصویر زیبایی از خود به نمایش میگذارد.
فداکاری و صبر زن در شعر امروز جایگاه ویژهای دارد و یکی از زنان عرصه صبر حضرت زینب (س) است. سکوت زن و عدم حضور او در اجتماع، برگرفته شده از نظام مرد سالاری است و ریشه در تاریخ گذشته دارد. که در شعرها انعکاس یافته است در شعر فروغ به نام «حلقه» از دختری میگوید که زندگیش را در بندگی و اسارت مرد خلاصه نموده است و حلقهی ازدواج برای او، مثل حلقهی بردگی است.
زن و تنهایی یکی از جنبههای مهم و درخور توجه به حساب میآید.
در شعر معاصر وصف و تمجید از زنان بسیار دیده میشود، اما این زن، زن شرعی و قانونی شاعر یعنی همسر شاعر محسوب میشود و در حقیقت، معشوقه همان همسر شاعر است که در مشکلات و شادیهای زندگی پا به پای او پیش رفته است. شاعر در این گونه اشعار، در مقام قدردانی از همسرش بر آمده است مثل شعرهای شاملو برای همسرش (آیدا در آینه) و شعر اخوان ثالث و نیما.
تصویر زنانی که در حال دعا و عبادت هستند یکی از جنبههای زیبا در شعر معاصر است مثلاً در شعر مهدی اخوان ثالث شاعر از دعای بی اندازهی زن مطمئن گشته حتماً خواستهاش اجابت میشود.
زن گاهی در شعر به شب و خورشید و ماه مانند شده است و گاهی به فرشته و پری.
گاهی فقط به جنبهی جسمی و مادی زن توجه شده است سپهری در شعر خود از زن به عنوان «چراغ لذت» نام میبرد و معتقد است برای رسیدن به تنهایی باید از چراغ لذت گذشت.
بی عدالتی نسبت به زن خمیر مایه اصلی این مبحث است که از طرف جامعه به زن تحمیل میشود و گاهی در قوانین رسمی جامعه رخنه میکند و شکل قانونی به خود میگیرد. و زن گاهی برای اثبات خود و رهایی از بی عدالتیهای رایج در جامعه، دست به هر کاری میزند و گاهی از زندگی خود دست بر میدارد، تا در مسلخ بی عدالتی خود را تبرئه کند همین قانون باعث شده است فروغ از دیدار تنها فرزندش محروم شود.
در جای دیگر زن را به آیینه سبزی، آسمان نور، پرنده مانند کردهاند که نشان از پاکی و قداست است. پیوند زن با این واژهها، بیان کنندهی اهمیّت و مقام زن در نزد شاعر است.
اعتقاد همگان بر این است که زنان در برابر مشکلات، کاری جز گریستن نمیدانند حتی گاهی، برای نرم کردن دل مردان، گریه آخرین حربهی زنان به حساب میآید. اگرچه این تصور، نشأت گرفته از اجتماع است، اما دور از حقیقت و زن به خاطر عاطفی بودنش، هر رفتار خشونت آمیزی را تحمل نمیکند. و گریه هم یکی از پاک ترین و طبیعی ترین کار زن در اعتراض به این خشونتها است. بنابراین گریستن از ناتوانی و ضعف زنان خبر نمیدهد، بلکه از جنبهی عمیق عاطفی زن سرچشمه میگیرد.
شکایت زن به جامعه و اجتماع از آگاهی او خبر میدهد او به کسانی که ناقص العقل، کم خرد، شیطان صفت و حیلهگر معرفیاش میکنند اعتراض میکند و میگوید این نسبتهای ناروا نشان از قلمی است که در دست نااهلان روزگار قرار گرفته است این تصاویر در شعرهای فروغ فرخزاد دیده میشود.
در شعر امروز شاعر برای نشان دادن حالات مختلفی چون عشق، وفاداری، استواری و … از تلمیح استفاده میکند و این تلمیحات به زنانی زبانزد و معروف چون شیرین، لیلی، منیژه … بر میگردد.
به همان اندازه که زنان در دوره های قبل در پشت پرده ها از امکانات زندگی محروم ماندند، به همان میزان در سبز فایل و با پیشرفت صنعت و ماشین، از او به عنوان کالای تبلیغاتی استفاده گردید.
در مجلات، روزنامهها، رادیو و تلویزیون زن مؤثرترین جنبهی تبلیغاتی به حساب میآمد بعدها جنبه تبلیغاتی زن از حدود اقتصادی فراتر رفته و از زن در مسایل سیاسی نیز بهره گرفته شد. شاعران این حقیقت تلخ را در شعرهایشان بیان نمودهاند و به انتقاد از آن پرداختهاند.
عکس مرتبط با اقتصاد
همچنین به زن و جنگ و زن و بیپناهی (در خانواده سرباز) زن و منشهای خجسته، و بی وفایی زن نسبت به همسر، زن و جگر آوی گفت و شنود همسر با زن که غمهایش را با او در میان میگذارد. توصیف زن و تصویرگری زنان ساده که برای شاعر خوشایند است. توجه کردن به جنبههای منفی زنان علاوه بر جنبههای نیک و برجسته و گاهی شاعر در آفرینش سروده هایش، از عشق و علاقهی زنی الهام میگیرد.
و به مرد حیات میبخشد و به قول جلال ستاری «زنان هر سرزمین، شاعران سرزمیناند، شعر که چون دریای پر موجی است و روح هر جامعه در زنان آن جامعه، چون گل میشکفد و یا پژمرده میشود، تا جامعه چه پایگاهی به وی اعطا کند.[۱۶۱]»
سیمای زن اندرزگو در شعر معاصر، از نقش زنان خبر میدهد مثل پند و اندرزهایی که در شعر پروین دیده میشود. زن همراه و همدوش مرد، با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکند و برای همسر خود احساس دل نگرانی میکند.
سوگواری زنان در ادبیات معاصر به شکلهای گوناگون چون سوگ فرزند خواهر یا برادر نمود میکند.
هم چنین تقدیم شعر به شاعران زن هم در شعر معاصر دیده میشود مثل تقدیم شعر سهراب سپهری به فروغ فرخزاد.
هر چند در ادبیات گذشته با توجه به حاکمیت مطلق نظام مرد سالاری سیمای زن بسیار ناخوشایند و ناشایست ارائه شده است و زن به عنوان «جنس دوم» معرفی گشته است و چهره زن در هالهای از برداشتهای نادرست ترسیم شده است.
اما سیمای زن در ادبیات امروز به طور قابل محسوسی تغییر یافته است این تغییرات را میتوان در آستانه نهضت مشروطه مشاهده کرد زنان در این عصر، به تکاپو افتادند و برای دفاع از حق و حقوق خویش پا به عرصهی اجتماع نهادند با تلاش زنان در عصر مشروطه خواندن و نوشتن در بین آنان متداول شد و از این تاریخ به بعد ما شاهد پیشرفت فرهنگی و علمی زنان در زمینه های مختلف هستیم در واقع، نهضت مشروطه، نقطهی آغاز فعالیتهای زنان ایرانی است هر چند زنان در ابتدا، با مشکلاتی روبرو شدند، اما جسورانه، با مقاومت در برابر مشکلات، توانستند تا حدودی راه را برای جنبشها و قیامهای دیگر هموار نمایند اولین روزنامه نگاران زن، در عصر مشروطه مشاهده میشود و به گفتهی برخیها، زنان ایرانی در عصر مشروطه، راه صد ساله را یک شبه پیمودند و میتوان نتیجه گرفت تحولات مبتنی بر قانون و رهایی از حکومت استبدادی و آشنایی با عقیده آزادی به مفهوم اروپایی در این زمان رواج یافت و همین طور انعکاس دفاع از حقوق زنان در شعر و نثر منعکس شد و در این راه زنان زیادی پیشقدم شدند که نامشان را ذکر کردیم.
فصل سوم:
ادبیات مشروطه
۳-۱- مقدمه: ادبیات عصر مشروطه
ادبیات دوره مشروطیت را نمیتوان در چارچوبی از سالها و ماه گنجاند. این ادبیات از یک سو به سلطنت ناصر الدین شاه بر میگردد، و از سوی دیگر تا حوالی کودتای ۱۲۹۹ شمسی و حتی چند سال پس از آن ادامه دارد.
این ادبیات مبتنی بر قانون، رهایی از حکومت استبدادی و آشنایی با آزادی به مفهوم اروپایی است.
مفهوم غربی آزادی که هدف آن حکومت بر مبنای قانون و نظم اجتماعی بر پایهی آزادی بود؛ بر اثر آشنایی شاعران و ادیبان با غرب در اندیشه ها و احساسات آنها پدید آمد.
ترقی خواهان و پیشگامان ایرانی از اواخر دوره صفوی با شیوه تفکر و نظم و رویهی زندگی مردم غرب آشنا شده بودند. آشنایی با این فرهنگ، از طریق هند صورت گرفته بود.
و عقیده آزادی از راه هند و روسیه و امپراتوری عثمانی و با زبان ترکی (ترکی استانبولی) در ایران گسترش یافت.
۳-۱-۱- ویژگیهای شعر دوره مشروطه
از دربار گسست و به کوچه و بازار راه یافت لبریز از آرمانها، گرمی زندگی و خونهای به زمین ریخته شد.