به همسر خود بگویید که دوستش دارید
محبت و علاقه خود را ابراز کنید، از جمله این که در مواقع مناسب از کلمات قدرتمند «دوستت دارم» استفاده کنید. این پیامدها، ادراک تعهد را افزایش میدهند وهمسر را ترغیب میکند، با مهربانی پاسخ دهد.
به هنگام نیاز در دسترس همسرتان باشید
همسرتان را حمایت عاطفی کنید و وقتی که اندوهگین است، وقت خود را صرف او کنید.
در صورت بروز مشکلات به طور سودمند و مثبت رابطه برقرار کنید.
وقتی که خود یا همسرتان ناخوشنودید روشهایی را برای غلبه به مشکلات پیشنهاد کنید واز همسرتان بخواهید در برگزیدن و اجرا کردن اعمال خاص تشریک مساعی کنید. از ۴ دشمن رابطه رضایتبخش پرهیز کنید: انتقاد، تحقیر، حالت دفاعی، دیوار سنگی.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
به جنبهه ای مهم زندگی همسرتان علاقه نشان دهید.
در مورد کار، دوستان، خانواده و سرگرمیهای همسرتان سوال کنید و از تواناییهای خاص او قدردانی کنید. با انجام این کار، احساس با ارزش بودن را به همسرتان ببخشید.
با همسرتان درد و دل کنید.
همسرتان را در عمیقترین احساسات خود سهیم کنید و صمیمیت را زنده نگه دارید.
(برک، ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۵)
هفت نوع رفتار مثبت
نیازهای اصلی عاطفی، طرز رفتار اصولی برای ارائه مهر و محبت، دوست داشتن واقعی وعاطفی در رابطه زناشویی هفت نوع هستند که عبارتند از: عشق، مراقبت، ادراک، احترام، ستایش، پذیرش واعتماد.
زمانی که شخص احساس میکند که از نظر عاطفی تأمین میباشد از تمام این هفت نوع نیازهای اصلی به اندازه و درجات مختلف در وجودش قرار دارند. احساسات عاطفی مثبت مانند رضایت کامل،صلح، شادی، مهربانی، خشنودی، هیجان و وفاداری هر زمان که قادر به تأمین نیازهای عاطفی اصلی خود باشیم، خود به خود ایجاد میشوند. (گری، ترجمه قراچهداغی، ۱۳۸۶)
۱- نیاز همگانی به عشق: وقتی فردی عاشق میشود، دلبستگی عاطفی به شخص دیگری پیدا میکند. این فرایند میتواند سریع یا تدریجی صورت گیرد. طبق نظر استرنبرگ(۱۹۹۱) عاشق ماندن بستگی به این دارد که فرد تصمیم بگیرد، کسی را دوست داشته باشد و مایل به صرف وقت و انرژی لازم برای تداوم این رابطه باشد. از نظر استرنبرگ، عشق کامل سه مؤلفه اصلی دارد:
احساس تند، صمیمت و تعهد؛ احساس جنبه جسمی و عاطفی عشق است. صمیمیت با احساس نزدیکی عاطفی، ارتباط و تعهد رابطه دارد و مهارتی است که فرد برای رسیدن به عشق واقعی باید یاد بگیرد . تعهد دراز مدت یکی از ویژگیهای صمیمیت صادقانه محسوب میشود. تعهد عبارت از تصمیم و در نتیجه فعالیتی شناختی است که تفاوتها و مشکلات موجود باید به گونهای حل شود که رضایت طرفین را همراه داشته باشد و صرف زمان و انرژی لازم برای کسب مهارتهای حل مسئله است.
استرنبرگ میگوید، افراد برای این که خود را به هدف عشق کامل متعهد کنند باید موانع و چالشهایی را که لازم است بر آنها غلبه کنند، بشناسند. افراد سلیقهها، باورها و عادات متفاوتی دارند و باید برای کنار آمدن با این تفاوتها مهارتهای حل مسئله را یاد بگیرند و یکی از اولین چیزهایی که باید یاد بگیرند، چگونگی شناسایی مشکل است. نقطه شروع مناسب شاید شناسایی مقولهای باشد که مشکل در آن قرار دارد. برای مثال آیا تعارض مربوط به پول، اداره خانه، ترجیحات جنسی، دوستان، مذهب یا عقاید سیاسی است؟
شناسایی مقولهای که مشکل در آن قرار دارد. به تعریف مسئله کمک میکند. اگر دو نفر بر سر مسئلهای توافق نداشته باشند، هیچ تلاشی به راه حل نمیرسد. شناسایی مسئله کمک میکند تا مسئله، محور بحث باشد و افراد از بحثهای بیمورد اجتناب کنند؛ گاهی اوقات مهم است که از دیگران یاری بجوییم. وقتی افراد یاد بگیرند بر مسئله متمرکز شوند و آن را مشکلی دو جانبه ببینند، کمتر احتمال دارد یکدیگر را سرزنش کنند.
استرنبرگ میگوید: افرادی که تصمیم بگیرند به عشق کامل برسند باید یاد بگیرند، در روابطشان ـ تلهها را آن چه او شرارتهای عشق مینامد ـ شناسایی کنند استرنبرگ ۱۰ تله یا ماسک را مشخص کرده است: کنترل کننده، نقش بازی کن، زاهد فریبکار، به تعویق انداز، اجتناب کننده متعارض، بله گو، متخصص، سوءاستفاده چی، وانمود کن، سرزنشگر.
افرادی که آرزو دارند به عشق کامل دست یابد، باید بپذیرند که هیچ رابطهای بی عیب و نقص نیست از آنجایی که افراد تغییر میکنند، باید یاد بگیریم تا این تغییر را بپذیریم و از آن جایی که افراد اشتباه میکنند، باید یاد بگیریم که ببخشم در تحلیل نهایی، فرد باید موانع را به صورت چالش ببیند و نسبت به آینده خوشبین باشد. (فرانکن ـ ترجمه شمس اسفندآبادی، محمودی، امامیپور)
پژوهشهای بسیاری مؤید این نکته است که هر قدر انتظارات زن و مرد از خود، همسر و زندگی زناشویی واقعبینانهتر باشد، رضایتمندی زناشویی بیشتری را موجب میشود. (نوابینژاد، ۱۳۷۷)
بخش سوم: سوابق و پیشینه تحقیقاتی
الف) سوابق در خارج
مارکمن[۱۳۵] و همکارانش(۱۹۹۰؛به نقل از اولیاء، ۱۳۸۵) نتیجه گرفتند که هر چه مدت برنامه آموزش غنی سازی ازدواج طولانی تر و تأکید آن بر شکل دهی مهارت ها بیشتر باشد، تأثیر مثبت آن آموزش ها بر زوجین و رضایتمندی آنها از زندگی بیشتر و پایدار تر خواهد بود.
گارلند[۱۳۶](۱۹۸۱؛ به نقل از مرادی و همکاران، ۱۳۸۷) اثر بخشی آموزش مهارتهای گوش دادن فعال را مورد ارزیابی قرار داد. زوج هایی که در زمینه این مهارت ها آموزش دیده بودند، در ادراکاتشان از نگرش ها و احساسات همسر به طور معنی داری دقیق تر بودند.
کاسکو[۱۳۷] و همکارانش(۱۹۹۴؛ به نقل از اولیاء، ۱۳۸۵) در آموزش غنی سازی ازدواج به بررسی عوامل متمایز کننده ازدواج های موفق و ناموفق بر روی ۹۵ زوج سوئدی پرداختند، در این تحقیق مردان رضایتمندی زناشویی بیشتری نسبت به زنان نشان دادند و مشخص شد که میزان رضایتمندی زناشویی زنان بستگی به میزان رضایتمندی مردان دارد.
یافته های پژوهش گریف و مالهرب (۲۰۰۱) نشان دهنده آن بود که رابطه ای مثبت و معنی دار میان تجربه صمیمیت و رضایت زناشویی وجود دارد و با در نظر گرفتن عامل جنسیت نتایج حاکی از آن بود که تفاوت معناداری میان تجربه صمیمیت مردان و زنان وجود دارد به طوری که، مردان کمتر از زنان از صمیمیت جنسی و تفریحی تجربه شده در رابطه شان راضی هستند. در زنان تفاوت بیشتری میان تجربه صمیمیت اجتماعی و جنسی که خواهان آن هستند وجود دارد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
یک مطالعه ی فرهنگی در پاکستان برای بررسی رضایت زناشویی زنان توسط کوآدیر[۱۳۸] و همکاران (۲۰۰۵)، نشان داد که مغایر با عقاید فرهنگی مرتبط با ازدواج، اکثر زنان نیاز به راضی بودن از رابطه زناشویی را بیان کردند. هر چند ترس از صدمه یا آزار توسط همسران برای بسیاری از زنان پاکستانی مانع ابراز آزادانه عقایدشان بود، اما اکثر آنها ازدواج را به عنوان یک تعهد اخلاقی و خانوادگی مورد نیازشان می دیدند.
لسلی ولانگر[۱۳۹](۲۰۰۵)، در مطالعه خود با ارتباط بین همفکری و رضایت زناشویی همسران پرداختند. در نتیجه کار خود ارتباط مثبت و منفی داری بین همفکری و رضایت زناشویی رسیدند ودر نتیجه مفهوم همفکری به خوشحالی در بهزیستی ذهنی و بهتر شدن ارتباط زناشویی منجر شد.
کورت و دوران[۱۴۰](۲۰۰۵؛ به نقل از نجاریان پور، ۱۳۹۱) مهارت های عاطفی نقش مهمی در افزایش رضایت زناشویی دارد.
کرادوک[۱۴۱](۲۰۰۷)، بر روی مقوله های مؤثر در رضایت زناشویی تحقیق کرده است و به این نتیجه رسیده است که زوجینی که انعطاف پذیری، سازگاری و همبستگی بیشتری داشته اند از رضایت زناشویی بیشتری برخوردار بوده اند. همچنین یک همبستگی مثبت را بین رضایت زناشویی و مؤلفه های همسویی در اوقات فراغت، همگرایی و مسائل مربوط به فرزندان، ازدواج، خانواده و دوستان بدست آورده اند.
فام[۱۴۲](۲۰۰۷) رابطه میان ابراز احساسات در تعاملات زوجین و کیفیت ازدواج و پایداری آن را مورد بررسی قرار داد. محور مرکزی ابراز احساسات در تعاملات زوجین با یافته های ساده توسط چند داور رتبه دهنده مشخص شد. داوران با ارائه ۴۷ مبحث ازدواج، علاوه بر ۱۵توصیف احساساتی ، به کار خود مشغول شدند که از آن میان چهار احساس نسبت به دیگر احساسات پیشی داشت. خصومت، پریشانی، همدلی و مهربانی. این چهار احساس بصورت همزمان نسبت به رضایت زناشویی علاوه بر پایداری ۵ ساله ازدواج همراه شد.
کوروکاف[۱۴۳](۲۰۰۸؛ به نقل از ستاری، ۱۳۸۷) در بررسی رضایت زناشویی زنان دریافت که رضایت زناشویی در طول سالهای میانی ازدواج زمانیکه بچه ها خانه را ترک می کنند، افزایش می یابد، زیرا در این زمان افراد تازه شروع به لذت بردن از شوهرانشان می کنند. سرمایه گذاری روی ازدواج (از نظر وقت، انرژی و علاقه به همسر) با رضایت زناشویی بالاتر و نیز بهزیستی مرتبط بود.
یلزما و مار[۱۴۴] (۲۰۰۲) در بررسی تفاوت زوجین بر ابراز هیجانات شان و تأثیرش بر رضایت زناشویی دریافتند وقتی یکی از زوجین در بیان هیجاناتش مشکل دارد، هر دو رضایت زناشویی پایین تری را تجربه
می کنند. این تأثیر برای زنان بیشتر در شناسایی هیجانات و برای شوهران بیشتر در توصیف هیجانات نشان داده شد.
برادباری و فینچام(۲۰۰۰) در پژوهش های مختلف، عوامل مؤثر بر سازگاری و ناسازگاری زوجین را مورد بررسی قرار داد و بر این اساس عوامل گوناگونی به عنوان عوامل مؤثر بر سازگاری زناشویی شناسایی شده اند که از بین آنها می توان به این عوامل اشاره نمود:عوامل زمینه ای_فردی از قبیل خانواده اصلی (وضیت ازدواج والدین، وضعیت بهداشت روانی والدین، وضعیت کارکرد خانواده پدری)، عوامل اجتماعی_فرهنگی (میزان حمایت والدین، سن ازدواج، آموزش و تحصیلات، شغل و درآمد،طبقه و گروه اجتماعی نوع جامعه)، وضعیت فعلی زندگی (حمایت دوستان، فشارهای درونی و بیرونی)، ویژگی های فردی (سلامت عاطفی، ویژگی های شخصیتی، مهارت های بین فردی، انطباق با آداب و رسوم، سلامت جسمانی)، عوامل ارتباطی_دوجانبه ای از قبیل همگنی (همسانی در مذهب، همسانی در نژاد، همسانی در وضعیت اجتماعی_اقتصادی، همسانی در سن، همسانی در هوش، همسانی در تحصلات، همسانی در ویژگی های کلی شخصیتی)، فرایند های بین فردی (درجه و میزان شناخت همدیگر، مدت نامزدی و ازدواج، روابط قبل از ازدواج، حاملگی و تولد کودک، مهارت های ارتباطی).
عکس مرتبط با اقتصاد
ماد[۱۴۵](۲۰۰۰؛ به نقل از ستاری،۱۳۸۷)، اثر آموزش مهارت های ارتباطی را بر افزایش سازگاری ۸ زوج مورد بررسی قرار داد. نتایج پژوهش وی نشان داد آموزش باعث افزایش سازگاری زوجی گروه آزمایش شده است.
دهل و ویس[۱۴۶](۲۰۰۲)، نقش اضطراب را بر روی سازگاری زناشویی مورد مطالعه قرار دادند. یافته ها حاکی از آن بود که فقط اضطراب مردان باعث کاهش سازگاری زناشویی می شود. آنها این موضوع را به این صورت توجیه کردند که مردان در مقایسه با زنان در موقعیت های هیجانی به خصوص تعارضات زناشویی بیشتر واکنشی هستند. تفاوت برخورد مردان در موقعیت های اضطراب آور،نسبت به زنان باعث بروز این نتیجه می شود.
ب) سوابق در داخل
پژوهش فرقانی(۱۳۸۲) بر روی ۳۰ زوج که تحت آموزش شناختی_رفتاری قرار گرفته بودند، نشان داد که آموزش شناختی_رفتاری باعث افزایشرضایت زناشویی می شود، ولی تفاوت معناداری بر حسب جنسیت ایجاد نکرد.
صیاد پور(۱۳۸۳) در پژوهش خود تحت عنوان ازدواج موفق، به بررسی عوامل مؤثر بر افزایش رضایت زناشویی پرداخت. نتایج نشان داد که جنسیت،سالهای مشترک،سن همسرو اختلاف سنی با همسر، بر میزان رضایت از زندگی زناشویی مؤثرند، اما عواملی چون درآمد خانواده و شیوه آشنایی،بر میزان رضایت افراد از ازدواج تأثیر نمی گذارند.
قرابانعلی پور(۱۳۸۳) در بررسی اثر بخشی رویکرد زوج درمانی تغییر سبک زندگی بر افزایش رضایت زناشویی زوج ها،دو گروه گواه و آزمایش هر یک متشکل از ۱۸ زوج که در آن گروه آزمایش،هشت جلسه مداخله درمانی به شیوه تغییر سبک زندگی در یافت کرد را از لحاظ میزان رضایت زناشویی مقایسه کرد و گزارش نمود که رضایت زناشویی زنان و مردان گروه آزمایش نسبت به زنان و مردان گروه کنترل در مرحله پس آزمون و پی گیری افزایش یافته است.
امانی، یونسی و طالقانی(۱۳۸۴) در تحقیقی تحت عنوان تأثیر درمان های گروهی از جمله آموزش مهارت های زندگی بر رضایتمندی زناشویی در زنان به این نتیجه رسیدند که زنان شرکت کننده در گروه آزمایش بعد از ده جلسه آموزش گروهی، باعث افرزایش رضایتمندی زناشویی،کاهش افسردگی زنان دارای مشکلات زناشویی، ایجاد نگرش های واقع گرایانه در حل تعارضات و افزایش کیفیت رابطه روانی_عاطفی زناشویی زنان شرکت کننده در مقایسه با زنان گروه گواه بود.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
نظری و نوابی نژاد(۱۳۸۴) در پژوهش خود با عنوان بررسی تأثیر برنامه بهبود بخشی ارتباط بر رضایت زناشویی زوجین هر دو شاغل به این نتیجه رسیدند که برنامه بهبود بخشی ارتباط به طور معنی داری رضایت زناشویی کلی و همه ابعاد آن بهبود بخشیده است.
افخمی(۱۳۸۵) در بررسی تأثیر آموزش بخشودگی بر رضایتمندی زناشویی زوجین دریافت آموزش بخشودگی بر رضایت زناشویی زوجین تأثیر داشته است.
بهرامی(۱۳۸۵؛به نقل از اولیاء)، به بررسی عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی در زنان و همسرانشان در شهر اصفهان پرداخت.نتایج پژوهش او نشان داد که بیشترین میزان در مقوله های شغلی،فرهنگی و اقتصادی می باشد. همچنین در مجموع، میزان رضایتمندی مردان از زندگی مشترک بیشتر از زنان است.
فصل سوم
روش شناسی پژوهش
مقدمه
در این فصل، روش تحقیق، جامعه آماری، نمونه، روش نمونه گیری آورده شده است. سپس ابزار تحقیق و ویژگی های روان سنجی و چگونگی اجرای آنها بحث شده است. متغیرهای پژوهش و روش اجرای پژوهش، محتوای جلسات آموزش نیز به دنبال آن خواهد آمد. در انتها روش های آماری جهت تجزیه و تحلیل داده ها شرح داده شده است.
روش پژوهش
این پژوهش از نوع شبه تجربی بوده و در آن از دو گروه آزمایش و گواه با انجام پیش آزمون و پس آزمون استفاده شده است. دیاگرام طرح پژوهش در جدول ۱-۳ آمده است.
جدول ۱-۳: دیاگرام طرح پژوهش