۳۲
بازی نمایشی یا اجرای نقش
در این نوع بازی، کودکان انواع متفاوت نقشهای زندگی، مشاغل و حرفهها، و فعالیتها را انجام میدهند، به عنوان مثال نقش پدر، مادر، نوزاد، پرستار، دکتر، بیمار، خواننده، پلیس، معلم، دانشآموز، فروشنده، خریدار، راننده، مسافر، ورزشکار و …. بازیهای نمایشی یا اجرای نقش میتواند در سکوت و آرامش انجام شود یا فعال و پر سر و صدا باشد، به تنهایی یا با دیگران انجام شود.
۳۳
بازی اجتماعی
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
مانند تمام موجودات اجتماعی، انسانها به تعلق و جزئی از یک گروه بودن و رابطه داشتن نیاز دارند و میآموزند چگونه در گروههایی با ترکیبهای متفاوت و برای اهداف متفاوت، زندگی و کار کنند. بازی در برآوردن این نیازها تأثیر بسیاری دارد و مهارتهای عاطفی و اجتماعی زندگی را افزایش میدهد. بازی با دیگران به کودکان فرصت میدهد رفتارشان را با رفتار دیگران مقایسه کنند و با دیدگاههای متفاوت با باور خودشان، آشنا شوند. بنابراین، بازی تجربیات عالی برای آموختن مهارتهای اجتماعی، آگاهی و حساسیت و توجه به نیازها و نگرش دیگران، تحمل برد و باخت، به بازی گرفته شدن و از بازی کنار گذاشته شدن، کنترل احساسات، آموختن کنترل خود و خویشتنداری، توان مشارکت و اظهار نظر در کنار دیگران، فراهم میآورد. بازی، کودکان را قادر میسازد که احساس رضایتبخش و آرامبخشی داشته باشند و احساسات غیرقابل قبول خود را، به شیوههای قابل قبول ابراز کنند، و همچنین هنگام کار کردن در محیطی با احساسات متضاد، احساساتشان را در کنترل خود داشته باشند.
۲-۱-۸- بازی و تئاتر
در میان نظریهپردازان اخیر اجرا و تئاتر، ریچارد شکنر در عین این که نمیخواهد آیین را از بررسی ژانرهای اجرایی خارج کند، معتقد است زمان آن رسیده که تأملی دوباره در باب این قبیل نظریات داشته باشیم و «نظریههای مبتنی بر خاستگاه » برای فهم و درک تئاتر مناسب نیستند (شکنر، ۱۳۸۷، ترجمه: علیزاده : ۲۶). در نتیجه، او الگوهای جدیدی پیشنهاد میکند که در آن ها تئاتر به عنوان شکلی تکامل یافته عرضه نمیشود؛ بلکه در کنار گرههای دیگر، پیوستاری تشکیل میدهد که در تحلیل مفاهیم مربوط به اجرا به کار میآیند. مثلاً در «الگوی بادبزنی » او در پیوستاری که دامنه آن از آیینیسازیهای[۳۶] حیوانات (از جمله انسانها) تا اجراها در زندگی روزمره- شامل خوشامدگوییها، ابراز احساسات، صحنههای خانوادگی، نقشهای حرفهای و نظایر آن- تا بازی، ورزشها، تئاتر، رقص، مناسک، آیینها و اجراهای عظیم گسترده است، تئاتر تنها یک گره در کنار دیگر گرهها است(شکنر، ۱۳۸۶، ترجمه: نصرالله زاده : ۸).
به این ترتیب اگر بخواهیم تئاتر و فعالیتهای مرتبط با آن را در دسته های کلی قرار دهیم، آیین تنها یکی از این چندین است که با تئاتر، و نیز با دیگر فعالیتها، کنش دارند. مابقی آن ها عبارتند از بازیهای مفرح، بازیهای رقابتی، انواع ورزش، رقص و موسیقی. “ارتباط میان این فعالیت – ها، عمودی یا مبتنی بر شکلگیری یکی از دیگری نیست- این ارتباط افقی است: یعنی بر مبنای آن چه که هر ژانر مستقل در آن، با ژانرهای دیگر سهیم است” (شکنر، ۱۳۸۷، ترجمه: علیزاده : ۲۶)؛ و نیز روشهای تحلیلیای که میتوان به صورت میان ژانری به کار برد. این هفت فعالیت در مجموع، همه فعالیتهای اجرایی انسانها را در بر میگیرند. اگر استدلال کسی این باشد که تئاتر بر مبنای برخی مراحل تکاملی، «جدیدتر»، «پیچیدهتر» و یا «برتر» محسوب میشود، پاسخ شکنر این خواهد بود که “] این ادعا[ فقط وقتی معنی میدهد که ما تئاتر یونانی قرن پنجم پیش از میلاد ( و مشابه آن در فرهنگهای دیگر) را بعنوان تنها تئاتر مشروع در نظر بگیریم”.
در حالی که مردمشناسان با دلایل متقن استدلالی غیر از این دارند و اشاره میکنند که تئاتر – و به عبارتی نمایش داستانها بوسیله نمایشگران – در همه فرهنگها شناخته شده و همه دورانها، «همپای ژانرهای دیگر» وجود داشته است ( همان). علاوه بر این هستند محققانی که معتقدند سرچشمۀ تئاتر داستانسرایی است. نظریۀ دیگری که به آن نزدیک است معتقد است تئاتر از رقص و حرکات ضربی و ژیمناستیک، یا تقلید حرکات و صدای حیوانات آغاز کرده و به تدریج گسترش یافته است (براکت،۱۳۸۰، ترجمه: آزادیور : ۳۸- ۳۷). این فعالیتها به ماقبل تاریخ برمیگردند، دلیلی ندارد که دنبال « خاستگاهها» یا مشتقات آن ها باشیم.
در میان این ژانرها صرفاً تفاوتهایی از حیث شکل و نحوه ترکیب به چشم میخورد و این به هیچ وجه به معنای نوعی تکامل طولانی مدت از « شکل بدوی» به « پیچیده» یا « مدرن» نیست. گاهی اوقات، آیینها، بازیها، ورزشها و ژانرهای زیباییشناسانه (تئاتر، رقص و موسیقی) طوری در هم ادغام میشوند که دیگر نمیتوان فعالیت مذکور را با یک نام مشخص اسمگذاری کردو اما نباید از ذهن دور داشت که فعالیتهای اجرایی – یعنی بازیهای رقابتی، ورزشها، تئاتر و آیین- در ویژگیهای اولیه و متعددی سهیم هستند: ۱٫ نظم خاص زمانی؛ ۲٫ ارزش خاصی که میتوان برای اشیاء قایل شد؛ ۳٫ وجه غیرمولد[۳۷] بر حسب سود و فایده؛ ۴٫ قواعد و ۵٫ غالباً برای اجرای این فعالیتها مکانهای خاصی – مکانهای غیرمعمولی – در نظر گرفته یا ساخته میشود (شکنر، ۱۳۸۷، ترجمه: علیزاده : ۲۷- ۲۶).
۲-۲-تفکر انتقادی
۲-۲-۱-تعریف تفکر انتقادی:
مربیان بزرگ تفکر را مبنا و اساس تعلیم و تربیت قرار میدهند و رشد قوهی تفکر را هدف عمدهی مؤسسات تربیتی تلقی میکنند. ( شریعتمداری، ۱۳۸۲). آغاز تفکر هنگامی است که انسان با سؤال، مسأله یا موقعیت نامعینی روبهرو میشود. تفکر زیربنا و اساس تربیت و محور اساسی علم و فلسفه است ( سلیمانپور، ۱۳۸۳). تفکر دارای شیوههای گوناگونی است که یکی از آن ها، «تفکر انتقادی[۳۸]» است.
یونیسف (۲۰۰۳) در آخرین تقسیمبندی خود، مهارت تصمیمگیری و تفکر انتقادی را یکی از مهارتهای زندگی برشمرده است. در جهان امروز هر انسانی برای درست زیستن نیازمند فراگیری درست فکر کردن میباشد. تفکر انتقادی در واقع به نقد و تحلیل کشیدن تأثیرات رسانهها و همسالان، تحلیل نگرشها، ارزشها، هنجارهای اجتماعی و اعتقادات و عوامل تأثیرگذار بر آن ها و شناسایی اطلاعات مرتبط و منابع اطلاعاتی است. (کردنوقایی و پاشا شریفی ، ۱۳۸۴).
مایرز[۳۹]، تفکر انتقادی را شناسایی استدلالهای غلط، پرهیز از تناقضات و مفروضات اظهار شده و اظهار نشده در بحثهای دیگران، نداشتن هیجان عاطفی هنگام روبهرو شدن با مسأله یا تعادل تعریف کردهاند. (یعقوبی و معروفی، ۱۳۸۹). لیپمن[۴۰]، تفکر انتقادی را شامل تجدیدنظر و بازسازی و بررسی دقیق افکار میداند و همچنین، تفکر انتقادی را تفکری ماهرانه و مسؤلیتپذیری میداند که قضاوت صحیح را تسهیل میسازد؛ چون بر ملاکها تأکید دارد، خودتصحیح کننده است و به موضوعها حساس است. ( همان). از این رو میتوان گفت، پرورش شیوههای متفاوت تفکر، به ویژه تفکر انتقادی، یکی از اهداف اساسی نظام تعلیم و تربیت محسوب میشود.
۲-۲-۲- ماهیت تفکر انتقادی
ماهیت تفکر انتقادی چیست؟ علیرغم اجماع متخصصین و دانشمندان دربارهی اهمیت توجه به تفکر انتقادی و پرورش آن، دربارهی تعریف و ماهیت تفکر انتقادی، آراء متنوعی ارائه شده است. ( وَسیک[۴۱]، ۲۰۰۹؛ جانسن[۴۲]، ۲۰۰۷؛ به نقل از جاویدی و عبدلی، ۱۳۸۹). یکی از علل آن است که تفکر انتقادی مفهومی پیچیده است و دارای فعالیت و فرایند ذهنی پیچیدهای نیز میباشد. بنابراین، توصیف و اندازهگیری آن به راحتی امکانپذیر نیست (اطهری و همکاران، ۱۳۸۸) و دلیل دیگر این که، هر محقق با توجه به فهم فردی و نیازهای پژوهش خویش به تعریف آن پرداخته است. ( باتینه و الازی[۴۳]، ۲۰۰۹؛ به نقل از جاویدی و عبدلی، ۱۳۸۹). مثلاً انجمن تفکر انتقادی به نقل از اسنایدر[۴۴] (۲۰۰۸) تفکر انتقادی را فرایند نظم دادن فکورانه، مفهومسازی فعالانه و ماهرانه، کاربست، تحلیل، ترکیب، و ارزیابی اطلاعات جمعآوری شده، یا تولید شده به وسیله مشاهده، تجربه، تأمل، استدلال یا ارتباطات به عنوان راهنما برای نظر و عمل تعریف کرده است. (همان).
بر طبق دیدگاه هالپرن[۴۵] (۲۰۰۷) تفکر انتقادی استفاده از مهارتهای شناختی است که احتمال نتایج مطلوب را افزایش میدهد، و از آن برای توصیف تفکری که هدفمند، دلیلمند، و – مبتنی بر هدایت- است، استفاده میشود در این جا هدف، شامل حل مسأله، استنتاج، فرمولبندی، برآورد احتمالات، و تصمیمگیری میباشد. برادلی[۴۶] تفکر انتقادی را مجموعهای از مهارتهای شناختی مثل شناسایی مباحث محوری و مفرضات، ارزیابی رویداد، و استنباط نتیجه تعریف میکند. ( همان).
با وجود اختلاف نظرهای موجود در این تعریفها، همپوشانیهای زیادی نیز وجود دارند که عبارتند از: بصیرت، عقلانیت، تفکر تأملی، دلیلجویی، شناسایی مفروضات زیربنایی، حل مسأله، تصمیمگیری، خلاقیت، استنباط و ارزیابی.