واقعیت مجازی
اگر تجربه ما از واقعیت، در یک نظام رسانهای بازنموده شود، «واقعیت مجازی» شکل میگیرد. همچنان که در سطور فوق گفته شد، باید توجه کرد که حتی آنچه که در زمان حال به تجربه درمیآید و به امر مادی تعلق پیدا میکند، برای اینکه قابل فهم شود تبدیل به واژه و نمادهای بصری میشود و در ذهن ما جا میگیرد. از این رو، حتی آنچه واقعیت میدانیم، تصویر یا نمادی از واقعیت و بنابراین در شمول تعریف امر مجاز است. به عبارت دیگر، هیچ امر غیرمجازی نزد قوه فاهمه ما موجود نیست. بنیادگذاران نیهیلیسم پا را از این نیز فراترگذاشتهاند. فلسفه نیهیلیسم «که بنیادگذارانش نیچه و هایدگرند، بر آن است که میان حقیقت و مجاز، جوهر و عرض، عقلایی و غیرعقلایی تمایزی وجود ندارد، زیرا به غیر از زبان و مفاهیمی که به روایات وهمی تبدیل شدهاند، هیچ حقیقت برتر و متعالیای وجود ندارد که مبنای وجود آنها باشد. حال که نهادی برتر وجود ندارد که به طور عینی پایهگذار و مبنای این مفاهیم باشد، ناچاریم به تفسیر بیپایان ارزشهای ذهنی متوسل شویم» (شایگان ۱۳۸۸: ۲۷۳). با وجود این، برای پیشگیری از سردرگمی و گم شدن در بحثهای بیپایان، نگارنده واقعیت مجازی را بازنمایی امر واقعی از طریق فناوریهایی میداند که توانایی بیشتری در نمایش عینیتر واقعیت دارند. با این تعریف، تلویزیون، سینما و عکاسی و در مرتبهای پایینتر رادیو و ضبط صوت، و سپس رسانههای مکتوب، واقعیتها را با شدت و ضعفهای مختلف بازنمایی میکنند.
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
مجاز واقعی
گونهای دیگر از مجاز که ویژگی تاریخی سیستم ارتباطی جدید را شکل میدهد، «مجاز واقعی» است: «ویژگی تاریخی سیستم ارتباطی جدید که پیرامون یکپارچگی الکترونیکی همه شیوههای ارتباط، از ارتباط مکتوب گرفته تا ارتباط چندحسی سازمان یافته است، القای واقعیت مجازی نیست بلکه ایجاد مجاز واقعی است» (کاستلز ۱۳۸۰: ۴۳۱). مجاز واقعی، تفاوتی ظریف اما بنیادی با واقعیت مجازی دارد: «این سیستمی است که در آن خودِ واقعیت (یعنی وجود مادی ـ نمادین مردم) کاملاً در متنی از تصاویر مجازی و در جهانی واقعنما غرق شده است که در آن چیزهایی که بر روی صفحه ظاهر میشوند فقط تصاویری نیستند که تجربه از طریق آنها منتقل میشود، بلکه خود به تجربه تبدیل میشوند.» (کاستلز ۱۳۸۰: ۴۳۲)
در واقع، ما در مجاز واقعی با اموری واقعنما سروکار داریم که هیچ ارجاعی به دنیای بیرونی و مادی ندارند و از اساس برساخته خیالاند یا آنگونه که فیلسوفان باستان تعریف کردهاند، صورتهایی بدون مادهاند.[۲۴]
تا پیش از پیدایش و رشد فناوریهای رقومی، اگر امری غیرواقعی و خیالی به تصویر کشیده میشد، همچنان ریشه در امر واقعی و مادی داشت، یعنی اگر حقهای سینمایی سوار فیلم میشد، بر اشیاء مادی استوار بود؛ ماکت یا جلوههای بصری در صحنه فیلمبرداری حضور داشت و صرفاً در مرحله نمایش بود که چیز دیگری تداعی میشد. اما اکنون با بهره گرفتن از رایانهها میتوان چیزهایی را ساخت که هیچ بنیاد مادیای ندارند و همه مواد سازنده آنها در خیال سازنده و مجموعهای از صفر و یکهای برساخته از کاهش و افزایش ولتاژ برق در مدارها اتفاق میافتد و حذف و انهدام آنها با فشردن یک کلید امکانپذیر است. همچنان که میتوان آنها را تا بینهایت تکثیر کرد. ژان بودریار از مجاز واقعی به واقعیت حاد تعبیر کرده است: «تصویر عکاسی یا سینما، مستلزم نگاتیف است. در حالی که تصاویر تلویزیونی و ویدئویی، دیجیتالی و ترکیبیاند، یعنی تصاویریاند فاقد نگاتیف. به عبارت دیگر، نسخه اولیه ندارند. این تصاویر، مجازیاند و مجازی به وجود نگاتیف، یعنی نسخه اولیه واقعی ]و ملموس[ پایان میبخشد. تسری این تصاویر مجازاً بیپایان است، آنها خود، بدون هیچ پایه و مبنایی در واقعیت یا تخیل، خود را میآفرینند، و این آفرینش بیپایان، مولد اطلاعاتی است که به فاجعه تبدیل شدهاند.» (شایگان ۱۳۸۸: ۳۶۱)
شایگان با نقل قول بالا از بودریار و با تفکیک «توهم» و «وانمودسازی» که اولی در واقعیت مجازی و دومی در مجاز واقعی روی میدهد، این سؤال را پیش میکشد که «چه اتفاقی در حال وقوع است؟ وانمودسازی حاصل از وفور تصاویر فاقد نسخه اولیه، به جای توهم نشسته است. به عبارت دیگر، وانمودسازی در حکم کشتن توهم و جایگزین شدن دنیایی بیش از حد واقعی است که افراط در واقعیت آن را بیمار کرده است. اما آیا توهم چیزی است جز فاصله مفیدی که موجب میگردد چیزها خود را به صورتی بنمایانند که در اصل نیستند؟» (شایگان ۱۳۸۸: ۳۶۱ و ۳۶۲)
به عبارت دیگر، ما در واقعیت مجازی از توهمی بودن آنچه میبینیم آگاهیم یا میتوانیم بدان وقوف پیدا کنیم، اما در مجاز واقعی، این آگاهی از میان میرود و اگر دانش و آگاهی کافی نداشته باشیم، بهراحتی آنچه را میبینیم واقعی میپنداریم. اگر با افزایش و غلبه مجازهای واقعی، دیگر نتوانیم مرز میان واقعی و خیالی را بفهمیم، چه بلایی بر سر ادراک و زندگی ما میآید؟
شایگان پس از نقل عبارتی نغز از بودریار در تمایز میان واقعیت مجازی و مجاز واقعی، به یکی از جنبههای اساسی تغییر تجربه ما از جهان اشاره میکند: «”اجسام سایه خود را نمیافکنند، بلکه سایهها هستند که جسم خود را میافکنند.” این جمله بودریار بیانگر واقعیتی انکارناپذیر است. مسلم است که مجازیسازی جهان را از بیخ و بن دگرگون میسازد، مختصات جغرافیایی مأنوس ما را زیر و رو و ما را در طرفهالعین آماده پذیرش حضور همهجایی و ارتباط برقآسا میکند؛ اما با اینهمه، همچنان در محدوده محسوسات باقی میماند…» (شایگان ۱۳۸۸: ۳۷۵ و ۳۷۶).
لازم است یک بار دیگر بر این تعریف ویژه از واقعیت مجازی تأکید کنم. واقعیت مجازی صرفاً بازنمایی واقعیت به صورت دیجیتالی یا آنالوگ نیست؛ واقعیت مجازی بازنمایی واقعیت به صورت هرنوع نماد شناختهشده بشری از جمله زبان (آواها، واژگان مکتوب…)، تصاویر نقشبسته در سیستم بینایی و… است. از این رو، تجربه ما از واقعیت یا واگویی و بازنمایی آن هیچگاه بیواسطه نیست. «اگر منظور ما از تجربه باواسطه این باشد که انسان از طریق نظم نمادینِ زبان تجربه کسب میکند، در آن صورت میتوان گفت که تقریباً تمام تجربههای انسان باواسطهاند… در مورد سطوح اجتماعی و فرهنگیِ زندگی انسان، بیتردید زبان واسطهای اساسی است که ما از طریق آن جهان را درک و با آن رابطه برقرار میکنیم» (تاملینسون ۱۳۸۱: ۲۰۹). بنابراین، میتوان گفت آنچه به تجربه ما درمیآید یا واقعیت مجازی است (یعنی تصویر یا نماد آنچه مابازای مادی دارد) یا مجاز واقعی است (یعنی آنچه مابازای مادی ندارد اما به گونهای با کمک فناوریهای رقومی برساخته شده که همچون امر واقعی بر ما آشکار میشود). چنین تفکیکی در تعریف بودریار کاملاً آشکار است: «اجسام سایه خود را نمیافکنند، بلکه سایهها هستند که جسم خود را میافکنند.» اجسامی که سایه خود را میافکنند واقعیتهای مجازی و سایههایی که جسم خود را میافکنند مجازهای واقعیاند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
فضای مجازی
آنچه از آن به مجاز واقعی یاد کردیم، محصول رشد فناوریهای متنوعی است که ما را در فضایی واقعنما از اطلاعات غرق میکنند. فناوریهای دیجیتالی ارتباطات که در اینترنت تبلور یافته، تنها بخشی از این فضاست؛ سیستمهای تصویرسازی دیجیتال، فناوریهای زیستپزشکی جدید، هوش مصنوعی و… هم دستدرکار ایجاد مجاز واقعیاند. اما برای آنکه شالوده سخن از هم گسسته نشود، خود را به تعریفی روشن از فضای مجازی محدود میکنیم. آنچه فضای مجازی مینامیم عبارت است از واقعیتهای مجازیشده و مجازهای واقعیشده که در یک فضای همگون و یکپارچه رقومی به صورت دوطرفه قابل مبادله میان گیرندگان و دریافتکنندگان است. آنچه در این فضا جریان دارد، همه پدیدههای فناورانه رسانهای و ارتباطی را شامل میشود؛ رسانههای مکتوب، تلگراف و تلفن، رادیو و تلویزیون و ماهواره، تولیدات رایانهای، قابلیتهای کنش از دورِ رباتیک، هوش مصنوعی و… که در قالب فناوریهای تولید و انتقال دیجیتالیِ یکپارچه قابل مبادله شده و در یک بستر شبکهای، انبوه مخاطبان را در فرایندی دوسویه به یکدیگر مرتبط میکنند. اما از آنجا که در منابع مختلف از فضای مجازی به cyberspaceتعبیر شده است، لازم است گذری داشته باشیم به ریشهها و پیشینه سایبراسپیس و سایبرنتیک.
نوربرت وینر[۲۵]، بنیانگذار علم سایبرنتیک[۲۶] اظهار میدارد که این واژه را از واژه یونانی کوبرنیتس[۲۷] به معنای سکاندار، اقتباس کرده است و در تعریفی از سایبرنتیک، ارتباط و کنترل را با هم در یک رده میآورد (وینر، به نقل از دوران ۱۳۸۶: ۳۷)… کیزا فضای سایبرنتیک را محیطی برساخته از اطلاعات نامرئی ـ اطلاعاتی که میتواند اشکال متفاوتی به خود بگیرد ــ تعریف میکند (دوران ۱۳۸۶: ۳۷). دوران تعریفی سهجزئی را برای فضای سایبرنتیک پیشنهاد کرده است:
فضایی روانی ـ خیالی که در آن افکار، مجذوب توهمی رؤیاگونه میشود (با الهام از ویلیام گیبسون).
دنیای مفهومی تعاملات شبکهایشده بین افراد و آفریدههای معنوی و هر چیز همراه با چنین شبکهها و تعاملاتی.
حالتی از اندیشه که توسط افراد در ارتباط، و به وسیله بازنماییهای دیجیتال زبان و تجربه حسی، به اشتراک گذاشته میشود. افرادی که به دلیل وجود زمان و مکان، از یکدیگر جدایند ولی به وسیله شبکههایی از ابزار فیزیکی دسترسی، به یکدیگر متصلاند. (دوران ۱۳۸۶: ۳۸)
در واقع، سایبرنتیک ملاحظات بازخوردی را وارد فرایندهای یکسویه کرد و شرایطی را فراهم آورد که فرستنده بتواند از واکنش گیرندگان آگاه شود و ارتباط را اصلاح کند. نظریه سایبرنتیک امروزه در قالب دانش کنترل، رباتیک و هوش مصنوعی گسترش یافته است. شبکههای تعاملی، مانند اینترنت، اساساً مبتنی بر فرایندهایی هستند که میتوانند از راه دور فرستنده و گیرنده را تحت کنترل یکدیگر درآورند و نسبت به یکدیگر به واکنش هدفمند وادارند. این «کنش از دور»، با تجربههایی همچون انجام عمل جراحی یا باغبانی از طریق شبکه و به کمک رباتهایی که به پایانههای شبکه متصلند، افقهای جدیدی از سایبرنتیک را به روی ما گشوده است.
امکان «کنش از دور»، به شکلی که ما امروز با آن مواجهیم، تغییراتی بنیادین در تصور ما از فضا و زمان به وجود آورده و سازوکارهایی که در فضاهای مجازی کنش از دور (بهویژه اینترنت) برای ایجاد ارتباط شکل گرفته، اثراتی عمیق در تجربه ما از جهان گذاشته است. یکی از مهمترین ویژگیهای فضای مجازی، افزوده شدن مفهوم دوسویگی به ارتباط بود: «در ابتدا ارتباط بر پایه فرایندهای یکسویهای مبتنی بود که از بیرون آغاز و سازماندهی میشد. بعد تحت تأثیر نظریه سایبرنتیک، ملاحظات بازخوردی وارد گشت. لازم بود فرستنده از واکنش گیرندگان آگاه شود تا بتواند ارتباط را اصلاح کند. سپس مفهوم دوسویگی به ارتباط افزوده شد و تکگویی به گفتوگو بدل گردید بدین ترتیب، فناوریهای جدید، الگوی خطابه ـ انتشار را به الگوی مبادله ـ تعامل بدل میکنند.» (ویندال و دیگران، به نقل از: دوران ۱۳۸۶: ۴۳).
فضای مجازی و افسونزدگی
با مجازی شدن واقعیت و واقعی شدن مجاز، تغییری اساسی در رویکرد بنیادین امر مدرن به وجود آمده است. بسیاری از تخیلات بشری که پیش از این رنگ و بوی افسون داشت، عملاً در روزگار ما صورت واقعیت یافته است. «ویژگی قرن ما آن است که شبکههای ارتباطات، وجود فضاهایی مجازی را ممکن میکنند که سابقاً تنها در رؤیاها و تصورات وجود داشتند، این شبکهها دنیاهایی در حال بنا را تحقق میبخشند که در آنها، ما بیآنکه جای مشخصی داشته باشیم، خود را باز مییابیم و جابهجا میشویم، فضاهایی که از قلمرو پیشین کمتر زمینی و واقعی نیستند، زیرا مردمان گذشته با وجودی که پایشان روی زمین بود، به حد ما، منتها بدون تکنولوژیهای کنونی، در جهانی مجازی میزیستند» (میشل سر، به نقل از شایگان ۱۳۸۸ ص ۳۴۰). افسونزدودگی که مشخصه دوران مدرن بود و در کانون اندیشه عصر روشنگری قرار داشت، اکنون به جنبههایی از افسون در روزگار پیشامدرن صورت واقعیت بخشیده و بنیادهای مدرنیسم را به لرزه درآورده است. همهچیز امکانپذیر به نظر میرسد. روح که جسم لطیف شمرده میشد میرود که با فناوریهای انتقال هولوگرافیک، صورتی از واقعیت به خود بگیرد. خود انتقال آنی اطلاعات و تصاویر از یکسوی سیاره به سوی دیگر آن، افسانههای مربوط به جادوگران و جنها و پریان روزگاران پیشین را واقعیت بخشیده است.
مکان، فضا و زمان