انسان، در این طرح، مقیاسی کوچکتر از رابطهی ساختاری میان گیتی و مینو را دارد که آنرا در این جهان کسب میکند. وجود انسان در این جهان، متاثر از یک الگوی برتر مینوی است که از پیش به صورت ازلی وجود داشته است، که “فَرَوشی یا به پهلوی “فروهر” گفته میشود. شیوهای که فروهر از وجود مینوی به جهان گیتی میآید. در جهان واقعی انسان آوردگاه اصلی مینوان است. حاصل این نبرد، در واقع کاملا به خود انسان بستگی دارد، پیروزی نهایی با توانایی انسان در شکست دیوان درون به دست میآید.[۴۰]
اصول سهگانهای که زرتشت عرضه کرد، با پایان جهان گیتوی (دنیوی) تمام نمیشود. فرد مزدیسنان، بسته به اینکه از میان اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک یا ضلع مخالف آن یعنی اندیشه بد، گفتار بد و کردار بد، کدام را برگزیند، در جهان مینوی و روز پسین مورد داوری قرار خواهد گرفت. در آنجا، با دقت و موشکافی تمام و بدون نظر و غرض، نیکی و بدی هرکس تعیین خواهد گردید. در نهایت، هیچ رفتار و کرداری بدون پاداش و مجازات نخواهد ماند: «اینک از برای کسانی که خواستار شنیدن اند سخن بدارم. پیش از همه مرد دانا راست که این سرودهای ستایش اهورا و نیایش وهومن و سعادت کسی که به آن گوش فراداد. بهسوی سرای درخشان (فردوس) خواهد نگریست بخاطر خود بسپرد».[۴۱]
درخصوص پاداشهای مادی و دنیوی، که اشونها (پیروان راستی) و دروگونها (پیروان دروغ)، از آنها برخوردار خواهند شد، در اوستا بسیار صحبت میشود.[۴۲] سرای پسین، از روح و جاودانگی آن یا حتی از جدایی روح و جسم اثری نمیبینیم. از اینرو، با صراحت نمیتوان اظهارنظر نمود که زرتشتیان نخستین تا چه اندازه به سرای آخرت و جاودانگی آن معتقد بودهاند. اما در گاهان، فرازهایی موجود است که از سه طبقه مردم بر اساس سنجش ایمان و عمل یاد میکند که در نهایت، در سه جایگاه در سرای پسین (بهشت، دوزخ و برزخ) استقرار مییابند.[۴۳]
بنابراین، انسان براساس سنجش اعمال رفتار خود به سه طبقه تقسیم میشود: گروهی که اعمالشان نیک و شایسته است، گروهی که در برابر این گروه قرار میگیرند و اعمالشان بد و ناشایست است، و گروهی که اعمال نیک و بدشان با هم برابر است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
۲-۱-۴ تأثیر پندار نیک بر گفتار و کردار در جهان بینی زرتشت
آنچه در دین زرتشت، بیش از هر چیز قابل توجه است، اهمیت به سه رکن اندیشه نیک (هَومَتَه)، گفتار نیک (هوخْته) و کردار نیک (هورشته) است. این ارکان بنیان دین زرتشتی را تشکیل میدهد و در سراسر گاهان و همچنین سایر قسمتهای اوستا به دفعات تکرار و تأکید شده است:
اصول سهگانه دین زرتشت، فلسفهای است که زرتشت در تعلیمات خود همواره پیروانش را به پیروی از آن تأکید میکند، تا با رعایت آن کلیه مراحل زندگی مادی، معنوی، فکری، وجدانی و روحانی را با پاکی و راستی به پایان رسانند. اصول سهگانهای که زرتشت عرضه کرد، با پایان جهان گیتوی (دنیوی) تمام نمیشود. فرد مزدیسنان بسته به اینکه از میان اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک یا ضلع مخالف آن، یعنی اندیشه بد، گفتار بد و کردار بد، کدام را برگزیند در جهان مینوی و روز پسین مورد داوری قرار خواهد گرفت. در آنجا با دقت، نیکی و بدی هرکس تعیین خواهد گردید. در نهایت، هیچ رفتار و کرداری بدون پاداش و مجازات نخواهد ماند: «قدرت ایزدی (خشترا) و پاک منشی (وهومنا) و راستی (اشا) نسز بیاری مردم شتافتند. فرشته محبت آرمتی به کالبد انسانی پایداری و ثبات بخشد تا در روز آزمایش روز واپسین بهپاداش تواند رسید».[۴۴]
«هرگز در سه کار نیک، سُستی بر خود روا مدار: اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک.»[۴۵] فرد مزدیسنان موظف است که زندگی خود را مطابق با این سه اصل اداره کرده و در پرتو آن به جمیع صفات ملکوتی آراسته گردد.[۴۶]
نظر به همین ملاحظات است که زرتشت، پاکی کامل در پندار، گفتار و کردار را در زندگانی دارای اهمیت و مورد توجه قرار داده است. گفتار و کردار، نتایج محسوس پندار نامحسوس و نامریی است. اگر اندیشه پاک نباشد، گفتار و کردار که جلوه آن است، پاک نمیتواند باشد. بنابراین پاکیِ پندار، منظور اصلی و در واقع شالوده کلیه عملیات و تشریفات روانشناسان و مراقبات و مکاشفات متصوفه و سالکان راه حقیقت میباشد. اگر نسبت به ذیشعوری، هرچند که پست یا شریف باشد، با خیال پاک و نظرمحبت و همدردی نگریسته شود، سخنانی که از زبان درباره او جاری میشود، گر چه منظور سرزنش و ملامت باشد، پر از مهر و ملایمت بوده و شادمانی خواهد آورد. هرگاه خیال و گفتار به وسیله هماهنگی پاک و راست باشد، طبعاً کرداری نیز که از آنها سر خواهد زد نیک خواهد بود.[۴۷]
آغاز آفرینش از نگاه اسلام
۲-۲-۱ خالقیت الله
در منابع اسلامی و به خصوص قرآن، از آغاز آفرینش به تفصیل بیان شده است. اما باتوجه به هدف بحث در این مقاله، تنها به بیان شاخصها و محوریت سنجش تناسب درونی ساختار تطبیقی آخرتشناسی دین اسلام و زرتشت، به مقایسه عناصر مهم گزارشهای آغاز و پایان جهان خواهیم پرداخت.
از نگاه دین اسلام “الله” جهان را آفریده و آنرا تدبیر میکند. زمین و آسمان و تمام جهان مادی، در روزگار ازل، به دست “الله” یگانه مالک عالم خلق شده بود. «و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آنِ خداست، و خدا همواره بر هر چیزى احاطه دارد».[۴۸] به تعبیر قرآن، خداوند قادر مطلق است و هیچ چیزی از حیطهی قدرت او خارج نیست.[۴۹] خداوند بدون شریکی که او را یاری کند همه مخلوقات را آفرید و آنها را اداره میکند. «بگو: کیست که از آسمان و زمین به شما روزى مىبخشد؟ یا کیست که حاکم بر گوشها و دیدگان است؟ و کیست که زنده را از مرده بیرون مىآورد و مرده را از زنده خارج مىسازد؟ و کیست که کارها را تدبیر مىکند؟ “خواهند گفت:” خدا”[۵۰] در قرآن تمام قدرت از آن خداست. بگو : «بار خدایا، تویى که فرمانفرمایى، هر آن کس را که خواهى، فرمانروایى بخشى، و از هر که خواهى، فرمانروایى را باز ستانى، و هر که را خواهى، عزت بخشى، و هر که را خواهى، خوار گردانى، همه خوبیها به دست توست، و تو بر هر چیز توانایى».[۵۱] گزارشهای قرآنی در این زمینه بسیار است که به این اندک قناعت میکنیم.
۲-۲-۲آفرینش هستی
آفرینش، در معاد شناسی اسلامی بسیار مهم و پرکاربرد است. «خداوند آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، جز به حق و تا هنگامى معیّن، نیافریده است». [۵۲] «همانا پروردگار شما، آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس، بر عرش استیلا یافت؛ روز را به شب که شتابان آن را میطلبد، میپوشاند ونیز خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شدهاند (پدید آورد).[۵۳] اوست آن کسى که آنچه در زمین است، همه را براى شما آفرید ، سپس به (آفرینش) آسمان پرداخت، و هفت آسمان را استوار کرد؛ و او به هر چیزى داناست.[۵۴] در آیات مختلف قرآن تشریح خلقت آسمان و زمین و آنچه در آن هست، و حتی نحوه حرکت ابرها و بارش باران بیان شده است که برای اختصار آنها را ذکر نکردهایم.[۵۵] این نحوهی گزارش خلقت زمین و آسمان، صراحتا نقش خداوند را به عنوان تنها قدرت مطلق بیان میکند.
۲-۲-۳خلقت و جایگاه انسان
شروع مبحث معادشناسی اسلامی در داستان آفرینش، با خلقت انسان رخ میدهد. مهمترین مخلوق خداوند در بیان قرآن، از آغاز آفرینش، انسان است. در قرآن، انسان اشرف مخلوقات شمرده شده است.[۵۶] آفرینش انسان از نظر خداوند، اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. خصوصا اینکه شناخت معاد متوقف بر شناخت انسان است. چراکه به عقیده فیلسوف بزرگ عالم اسلام، صدرای شیرازی، اختلاف در معاد ناشی از اختلاف در حقیقت انسان است.[۵۷] در نظام انسانشناختی اسلام، انسان تشکیل شده از روح وجسم است. خداوند پس از آنکه خلقت انسان را از گِل بیان میکند، میفرماید: «و (یاد کن) هنگامى را که پروردگار تو به فرشتگان گفت: “من بشرى را از گلى خشک، از گلى سیاه و بدبو، خواهم آفرید. پس وقتى آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید”».[۵۸] با این بیان مشخص میشود که انسان تشکیل شده از جسم و روح است که با ترکیب ایندو، حقیقت این دنیایی انسان مشخص میشود.
طبق بیان قرآن، نسل بشر کنونی با خلقت آدم و حوا آغاز شد. خداوند قبل از خلقت به فرشتگام اعلام میدارد که میخواهد خلیفهای بر روی زمین قرار دهد، «چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: “من در زمین جانشینى خواهم گماشت” (فرشتگان) گفتند: ” آیا در آن کسى را مىگمارى که در آن فساد انگیزد، و خونها بریزد؟ و حال آنکه ما با ستایش تو، (تو را) تنزیه مىکنیم و به تقدیست مىپردازیم.” فرمود: “من چیزى مىدانم که شما نمىدانید”».[۵۹] خداوند، «آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد، سپس، تداوم نسل او را از چکیده آبی پست مقرر فرمود. آنگاه او را درست کرد از روح خود در او دمید».[۶۰]
سپس خداوند همهی اسما را به آدم یاد داد و آنگاه از فرشتگان خواست تا از این اسما خبر دهند.[۶۱] «فرشتگان نتوانستند از اسما خبر دهند و لذا به دانش و حکمت بیپایان خداوند اعتراف کردند».[۶۲] خداوند از آدم خواست تا این اسما را به فرشتگان یاد دهد.[۶۳] پس از آنکه آدم این اسما را یاد داد خداوند فرمود: «فرمود: “اى آدم، ایشان را از اسامى آنان خبر ده” و چون (آدم) ایشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: “آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را مىدانم، و آنچه را آشکار مىکنید، و آنچه را پنهان مىداشتید مىدانم”».[۶۴] «خداوند به فرشتگان – که ابلیس مدتی در میان ایشان بود- دستور داد که به آدم سجده کنند، همه سجده میکنند مگر ابلیس که نافرمانی کرد. تکبر ورزید و مطابق کلام خداوند از جمله کافران شد».[۶۵]
ابلیس گفت: «مرا تا روزی که (مردم) برانگیخته خواهند شد مهلت ده».[۶۶] خداوند گفت: «تو از مهلت یافتگانی».[۶۷] «تا روز معین معلوم».[۶۸] ابلیس گفت: «پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى، من هم براى (فریفتن) آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست. آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مىتازم، و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت».[۶۹] «مگر بندگان خالص تو از میان آنان را».[۷۰] خداوند نیز در مقابل عهد کرد که «جهنم را از ابلیس و پیروان او لبریز کند».[۷۱] مهمترین نکته در معادشناسی و سرنوشت انسان در این لحظه رقم خورد و ابلیس، بزرگترین دشمن انسان قرار گرفت.
بعد از وقوع این ماجرا، خداوند اشرف مخلوقاتش[۷۲] را در بهشت سکونت داد. خداوند آدم و حوا نخستین مخلوقات خود را از وجود ابلیس باخبر کرد و آنان را از وعده او مبنی بر گمراهکردن شیطان و دور شدن از حریم امن الهی بر حذر داشت. برای آنان و توان مقابله با نیروهای شیطان اولین آزمون را قرار داده و آن، استفاده نکردن از میوههای درخت ممنوعه بود. «و گفتیم: “اى آدم، خود و همسرت در این باغ سکونت گیر(ید)، و از هر کجاى آن خواهید فراوان بخورید، و(لى) به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید بود”».[۷۳]
«اى آدم، در حقیقت، این (ابلیس) براى تو و همسرت دشمنى (خطرناک) است، زنهار تا شما را از بهشت بهدر نکند تا تیرهبخت گردى. در حقیقت براى تو در آنجا این (امتیاز) است که نه گرسنه مىشوى و نه برهنه مىمانى. و (هم) اینکه در آنجا نه تشنه مىگردى و نه آفتابزده».[۷۴]
شیطان بنابر وعدهاش در پی فریب انسان برآمد و آنها را گمراه کرد و آنان نیز در اولین آزمون شکست خورده و خداوند برای جبران این شکست، آنان را در پی جبران از بهشت خود راند.[۷۵]
باتوجه به روایت قرآن، سانحه ازلی با سرپیچی شیطان از امر خداوند آغاز و با پیروی آدم از شیطان و گمراه شدن آنها و سرپیچی از فرمان الهی شکل گرفت. خداوند بعد از هبوط آدم به زمین، او را رها نکرد و فرمان داد که اگر به فرمان او گردن نهد، آدم در خود هیچ ترس و واهمهای نخواهد دید.[۷۶]
داستان سانحه ازلی به تکرار فراوان در قرآن ذکر شده است. خداوند خود دلیل این تکرار و نقل داستان راندن آدم از بهشت خود را، قرار دادن مایهی عبرت برای آیندگان و فریب نخوردن از شیطان بیان کرده است.[۷۷]
۲-۲-۴تأثیر اعمال صالح در آخرت فرد
در قرآن کریم برخی کلمات و جملات هستند که به کرّات تکرار میشوند. واژه ایمان، که معمولاً در کنار «عمل صالح» بیان گردیده است، از جملهی آنهاست :«الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»[۷۸] از اینجا میتوان به دست آورد که این کتاب مقدس و آسمانی، تا چه اندازه سعادت بشر را در گرو این دو امر مهم میشمارد.
«ایمان» مصدر باب افعال و از ریشه آمَنَ (امنیت یافتن) و به معنای باور داشتن، عقیده داشتن، ایمن شدن و اعتماد کردن است. از نظر لغوی، اعتقاد و تصدیق قلبی به چیزی یا کسی، «ایمان» نام دارد. هر گاه واژه «ایمان» دراصطلاح به کار برده شود، معنای خاصی از آن مورد نظر است وآن یعنی تصدیق مطلق خداوند، صفات او، قیامت، بهشت، دوزخ، ملائکه، کتب آسمانی و جمیع پیامبران الهی.[۷۹]
«اولین درجه ایمانی، که انسان در آن گام مینهد، همان کلمه طیب «لا اله الا الله» و کلمه توحید است. ایمان به توحید، انسان را به سوی خدا پیش میبرد و آنچه موجب رفعت این ایمان میشود، عمل صالح است، زیرا عمل صالح چیزی است که جوهر آن با ایمان سنخیت دارد. جوهر عمل صالح، توجه به خداست. البته مراتب توجه متفاوت است: گاهی توجه کاملاً آگاهانه و متمرکز است. در این حال، انسان به هیچ چیزی دیگر غیر از خدا توجه نمیکند. چنین عمل صالحی، میتواند در یک لحظه انسان را فرسنگها به پیش ببرد».[۸۰]
به شیوه تربیتی اسلام، معیارهای بیان شده، تنها از کلام خداوند تعلیم داده میشوند، و تنها معیارهایی هستند که انسان، جامعه و امت صالح را به وجود میآورند و در زندگی مؤمن، عهد و پیمانی به وجود میآورد که او را با خدا مرتبط میسازد؛ پیمان و عهدی که شامل دو کلمه «سَمِعْنا» و« اَطَعْنا» است. «إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا»[۸۱] اخلاق در اسلام، ریشه در مذهب دارد و منحصراً در چارچوب عقاید معادی آن تکامل یافته است. دراین چارچوب معادی، سرنوشت غایی انسان بستگی به رفتار و کردار وی دراین جهان دارد؛ یعنی این کردار انسان است که سبب پیشرفت او در اسلام میگردد و یا مانعی در راه آن ایجاد میکند.[۸۲] با این وصف، معیار و سنجش آخرتشناسی و دریافت سرانجام فرد در جهان پس از مرگ در دین اسلام، داشتن عمل صالح است. یعنی فردی که دارای عمل صالح بود میتواند به سرانجام خود در عالم دیگر خوشبین و هرکس که دارای اعمال زشت بود باید خود را برای محاکمه و عذابی سخت مهیا کند.
فصل سوم: جهان پس از مرگ
۳-۱-۱ مرگ در دین زرتشت
واژه mahraka در اوستا به مفهوم «مرگ» است.[۸۳] این صفت برای دیو اپوش آمده است.[۸۴] این اسم در اوستا و سانسکریت از ریشه مَر mar و به معنی مردن ویا مرگ آنی و مفاجا یا سکته نیز هست. برابر با متن وندیداد، «مرگ عبارت است از جدایی روح از بدن، آنچنان که تجزیه و تفکیک دو جزء اصلی از یکدیگر است».[۸۵]
روح در اثر برخورد و رویارویی گوناگون و مکانهای مختلف از خود عکسالعملهای متفاوتی ظاهر می کند. این عکسالعملها در واقع نشانگر فعالیت وانعطاف و قدرت وی محسوب می شود.
مرگ در دین زرتشتی پدیدهای است که بر جهان مادی عارض شده است. ذات آفریدههای اهورامزدا بیمرگی است. مرگ توسط اهریمن به آفریدههای این جهان تحمیل شده است. مرگ در نظر زرتشتیان پدیدهای اهریمنی است. اسطورههای زرتشتی مجموعهای از نیروهای اهریمنی را در خود جمع کرده است که به نوعی با مرگ در ارتباط هستند. تیریز، زیریز، استویهاد، ویزَرِش، نَسو، اِناست، بوشاسب، ملکوس، زرمان، هیز و اپوش بخشی از این فهرست بلند بالاست که به طور مستقیم یا غیر مستقیم باعث مرگمندی جهان میشوند. تمهیدات و تشریفات مفصل و پیچیده و سختگیرانهی تشییع مردگان در دین زرتشتی نشانهای از پرهیز و دوری دین زرتشتی از مظاهر مرگ دارد. در دین زرتشتی با مرگ مبارزه میشود. با وقوع آخرالزمان و از بین رفتن تمام تواناییهای نیروهای اهریمنی، مرگ نیز که یکی از عوارض هجوم اهریمن به جهان مادی است از بین میرود و هستی بازسازی شده بعد از آخرالزمان بیمرگ خواهد بود. این بیمرگی شامل حال تمام آفریدههای اهورامزدا میشود. بیمرگی را بدکاران و بداندیشان نیز بعد از تحمل عذابهایی که همان بدکاریها و بداندیشیها برایشان به ارمغان آورده است، نیز این بیمرگی را تجربه میکنند.[۸۶]
در گاهان جهان از دو بخش «گیتوی» و «مینوی» درست شده است که به هم وابسته و پیوسته هستند. زرتشتیان بر این عقیدهاند که پیامبر آنها نخستین کسی است که از جهان مینوی سخن به میان اورده است:
«منم آن کسیکه برای خدمت شما خواهم ایستاد ای مزدا اهورا و ای، هومن، بواسطه راستی شکوه هر دو جهان، به من ارزانی دارید از آن شکوه مادی و معنوی که دینداران را خرمی و شادمانی بخشد.»[۸۷]
زرتشت معتقد است مرگ به مفهوم «نیستی» حقیقت ندارد، بلکه آن شکل دیگری از زندگی است. در جهانبینی زرتشت، یک فرد مزدیسنان بایستی به صورتی زندگی کند که هم گیتی را داشته باشد و هم مینو را، و با دانشاندوزی و انجام اندیشه و گفتار و کردار نیک، گذشت و خیرات و سایر کارهای نیک و مینوی (معنوی)، در حدّ توان سعی کند که جهان مینوی بهتری را سامان دهد.[۸۸]
براساس اوستا، مرگ عبارتست از جدایی روح از تن. روح جزء فنا ناپذیر و جاودانی اجزای متشکله انسانی است. مرگ کمال زندگانی است. چراکه دنیای مادی گذرا بوده و در پایان مرگ فرا خواهد رسید و روان برابر اعمالش پادفره خواهد دید. آدمی باید بکوشد که ذخیرهای برای جهان دیگر فراهم سازد. مرگ پایان زندگانی نیست؛ بلکه گذشتن از مرحلهای به مرحله دیگر است. تن لباسی موقت برای روح است که در مدت زندگی مادی آنرا میپوشد و چون لباس کهنه و فرسوده شد، آنرا بدور انداخته، لباسی دیگر خواهد پوشید. زندگانی این جهان، کوتاه ولی در جهان آخرت زندگی ابدی است.[۸۹] در نگاه نهایی، مرگ دروازهای است از دنیای گیتوی به دنیای مینوی. اشو زرتشت گفت که اهورامزدا در خرد خود آدمی را به گونهای آفریده است که روان، پس از مرگ تن به زیست خود ادامه میدهد. روان به مرگ تن از بین نمیرود. امتداد زندگی خودش را خواهد داشت.[۹۰] از اینرو اندیشه، گفتار و کردار هر انسان، سرنوشت روان را در زندگی پس از مرگ تعیین میکند. آنچه که بهره هر کسی میشود پیامد و نتیجه کردار خود اوست.[۹۱] به باور زرتشتیان، بعد از مرگ، روح و فروهر هر دو باقی می مانند، روح مسئول است و باید پاسخگو باشد و لی فروهر که ذرهای از ذات پاک اهورامزدا است که در جسم ما به ودیعه نهاده شده و در طول زندگی، راهنمای ما بوده و به اصل خویش باز میگردد. بعد از مرگ جسم متلاشی میشود ولی روان به عالم مینوی میپیوندد و پادافره میگیرد.[۹۲]
هنگامی که مرگ رخ میدهد، روح بلافاصله تن را ترک نمیکند و مدت سه شب قرین جسم باقی میماند. چنین اندیشهای در عصر اوستایی بیگمان دارای فلسفه و علتی بوده است. میتوان گفت که چون انفصال موقتی جنبش و حرکت بر اثر سکته روی داده و پس از مدتی دگرباره تن به جنبش و حرکت میآمد، مردم عصر اوستا معتقد شده بودند که روح مدت سه روز و سه شب نزدیک تن باقی میماند و در پارهای مواقع که به ندرت اتفاق میافتاد که دوباره به قالب تن حلول کند. کتب پهلوی، آدمی را پس از مرگ و گذشتن از این جهان به جهان دیگر، شبیه به کودک نوزادی کرده که محتاج به توجه شدید مادر یا پرستار دلسوز و مهربان است و این کار را سروش ایزد انجام میدهد وگرنه روح تازهوارد به جهان دیگر بهدست اهریمن و دیوان خواهد افتاد.[۹۳]
۳-۱-۲مرگ، امید نهایی
در میان ادیان زنده جهان، دین زرتشتی، احتمالا نخستین دینی بود که پیروزی نهایی خوشرفتاری بر بدرفتاری را در جهان تعلیم داد. یکی از اولین و در عین حال پابرجاترین پیامهای زرتشت دربارهی وجود یک قضاوت تقسیمساز بزرگ در آینده است که در آن افراد بد، مجازات و افراد درستکار، پاداش داده میشوند.[۹۴] در گاهان هفدهگانه زرتشت، حداقل هفدهبار جاودانگی و خلود آرزو و یا تضمین شده است.[۹۵]
در دین زرتشت مومنین به خدای عادل عقیده دارند که بشر سرانجام به سرنوشت خویش که برابر عدالت الهی و به میزان اعمال و افعال خوب و بد دنیوی وی برایش مقرر شده، دیر یا زود، خواهند رسید. چنانچه در این دنیا به نظر میرسد اغلب اشخاص بدکار از خوشیها و شادمانیهایی که مستحق آن نیستند لذت برده و بهرهمند میگردند. باید دانست که اینان به تنبیه و مجازاتی که در خور آنان هستند برابر عدالت الهی در سرای دیگر خواهند رسید. مجازات اینگونه اشخاص، زندگی جاوید در تاریکی همراه با عذاب و شکنجه روح و جسم است که در آن دنیا انتظار آنان را میکشد؛ اما از سوی دیگر پیامبر قادر است پیروان و هواخواهان وفادار خویش را در کلیه مبارزات، سختیها و شکنجههایی که در طی زندگی دنیوی کشیدهاند با وعده لذایذ جاوید بهشتی که خدا برای افراد نیکوکار در نظر گرفته و به آنان ارزانی خواهند داشت، دلداری داده و نیرو بخشد.
«هنگامی که این دوگوهر بههم رسیدند، زندگانی و مرگ پدیدآوردند، از این جهت است که در سرانجام دروغپرستان از زشتترین مکان “دوزخ” و پیروان راستی از نیکوترین محل “بهشت” برخوردار گردند».[۹۶]
«منم آن کسی که در سرانجام، پس از پایان یافتن زندگانی، در کشور پاک منشی و در راه مستقیمی که بهسوی راستی دلالت کند در آنجایی که بارگاه مزدا اهورا است مهین سروش ترا بیاری خواهم خواند».[۹۷]
«از این جهت کَرَپَنها و خاندان کَوی توسط همان کسانی که از آنان ستم کشیده؛ اما سر اطاعت فرود نیاوردند، نابود شوند، آنان را از این دو بِرهانند و به سرای منش پاک درآورند».[۹۸]
در دست اوست منفعت و ضرر ، کسانی که هستند و بودهاند و خواهند بود، آنرا خواهند دانست. همیشه روح راستی پرستان از بخت خویش برخوردار خواهند بود و دروغپرستان، گرفتار رنج و شکنجه بمانند. همه اینها را مزدا اهورا از قدرت خویش بیافرید».[۹۹]
«از توانایی خود کَرَپَنها و کَویها بواسطه تسلط خویش مردم را بهسوی اعمال زشت دلالت کنند تا آنکه حیات جاودانی آخرت آنان را تباه نمایند روان و وجدان آنان وقتیکه به نزدیک پل چینوت رسد در بیم و هراس خواهد افتاد آنان جاویدان در خانه دروغ (دوزخ) بمانند».[۱۰۰]
«ایدون کسانی را که در فرمانشهر یاران بد هستند، که بدکردار، بدگفتار، بد دین و بدمنشاند، آنان پیروان دروغ را، روانها با خورش بد پذیره شوند، آنان در خان و مان دروغ از یاران آشکار هستند».[۱۰۱]
در دین زرتشت، تصور از زندگی پس از مرگ، همانند دنبالهای از زندگی بشری با تمام لذایذ، مزایا و عادات مختلفهی آنهاست، منتها بدون هرگونه درد و رنج میباشد. زمانی که روح درستکار، شادکامانه از “پل چینوت” عبور کرده و به جایگاه آسمانی “فردوس” میپیوندد، روح گنهکار با احساسی پیش از وقوع؛ از کیفر و مجازاتی که در انتطار اوست، دچار ترس و وحشت میشود. [۱۰۲] عدل الهی او را به دوزخ تبعید میکند. درست همان سان که فردوس از نور خالص پر شده، جایگاه پلشتیها از تاریکی انباشته شده است. «این است آن کسی که کلام مقدس را ننگین ساخته، از ستوران و خورشید به زشتی یاد میکند. زشتیای که با دیدگان نیز میتوان دید و هوشمندان را از دروغپرستان میشمرد و چراگاهان را ویران میکند و به ضد پیروان راستی سلاح به کار میبرد».[۱۰۳] از این قرار آسایش و سرور و آرامش برای نیکان در سویی و وحشت، پشیمانی و توبه برای زشتکاران در سویی دیگر آماده شده است. وجود یک چنین جبران و تلافی از نظر تناسب بین پاداش و مجازات در دنیای آتی، درست همانند اختلافی است که در زندگی دنیوی بین این دو گروه از پرهیزکاران و دُروَندان وجود دارد.
یک چنین پاداش و مکافاتی برای هر فرد بلافاصله پس از مرگ مقدر است و به هر صورت، کردار دنیوی هر شخص سرانجام در نظر گرفته میشود. دادرسی آخرین با پایان زندگی دنیوی همراه و پیوسته است.
۳-۱-۲-۱ آداب مرگ
شیون و زاری کرداری است اهریمنی، که اهریمن به مقابله با آفرینش اهورامزدا میپردازد. در فرگرد نخست وندیداد به صراحت این مفهوم بیان شده است. در کتیبههای هخامنشی آمده که شادی و سرور از سوی اهورامزدا برای مردم مقرر شده است.
در فصل ۱۶ در کتاب ارداویرافنامه درباره مجازات و مکافات و عذاب کسانی است که در این جهان آمده است. «آنگاه سروش پاک و ایزذآذر دستم گرفتند و به جایی اندر آمدم که رودی بزرگ و بدبو و هولناک میگذشت که روان مردمی بسیار در آن گرفتار بودند. گروهی از روانها رهایی از آن رود نداشتند، بعضی به دشواری میگذشتند و گروهی به آسانی. از ایزدان پرسیدم این کدام رود است و این مردم چه گناه کردهاند که چنین سزا مییابند؟ سروش ایزدپاک و ایزدآذر گفتند: که این رود، اشک چشم مردانی است که از پسِ درگذشتگان گریستند و شیون و مویه کردند و از آن اشکهاست که این رود چنین فراهم شد و همچنان از آن اشکهاست که بر آن میافزاید. آنان که از این رود نمیتوانند گذشت، آنانند که از پسِ مردگان بسیار گریستند و آنان که به دشواری گذرند، کسانی هستند که کمتر اشک فروریختند. به مردمان گیتی پیام ببر، که در جهان برای مردگان، نگریند، که به همان اندازه رنج و عذاب به روان درگذشتگان رسد».[۱۰۴] نیز در همان کتاب دربارهی کسانی که دچار عذابهای وحشتانگیزی و شکنجه میشوند آمده: «دیدم روان زنانی که سرشان بریده و از تن جدا کرده بودند و زبانشان گویا بود و فریاد درد میکشیدند. پرسیدم اینان چه کردهاند؟ سروش پاک و ایزدآذر گفتند: این روان زنان است که در گیتی از پسِ مردگان شیون و زاری بسیار کردند و بر سر و روی زدند.»[۱۰۵]
۳-۱-۳ سرنوشت روان
چنانچه در سطور گذشته آمد، پس از جدا شدن روح از جسم، روح سه شبانهروز در کنار جسم میماند. گاهان در مورد سرنوشت روان پس از مرگ، تصویر روشنی را ترسیم نمیکند؛ اما در بخشهای اوستایی (هادخت نسک، ویشتاسپ یشت، وندیداد) و منابع پهلوی (دادستان دینی، مینوی خرد، بندهشن، ارداویرافنامه، روایت امیداشوهشتان) توصیف به نسبت کاملی دراینباره آمده است.
بعد از این سه شب روان انسانهای پاک و پرهیزکار و روان انسانهای بدکار باهم متفاوت خواهد بود:
۳-۱-۳-۱سرنوشت روان انسانهای درستکار
روان پرهیزکاران در این سه شبِ پس از مرگ، بخشی از گاهان، را زمزمه میکند. او به اندازهی همهی موجودات زنده، احساس شادی میکند.[۱۰۶] وقتی سه شب به پایان رسید، روان شخص پرهیزکار اشتوگاه[۱۰۷] را زمزمه میکند. او به اندازه همه موجودات احساس خوشبختی میکند.[۱۰۸]در راه، سه پیکر به استقبال او میآیند؛ نخستین پیکر مانند گاوی فربه و پر شیر خواهد بود و مایهی آرامش روان است. دومین پیکر، وجدان (دین) پرهیزکار است که مانند دوشیزهای پانزدهساله و خوشاندام خواهد بود و مایهی شادی او است. دختر زیبا خودش را به هنگام ملاقات اینگونه توصیف میکند که من گوشهای از ویژگیهای پسندیده فرد پرهیزکار هستم که بازتاب آن اعمال در این دنیا من هستم. سومین پیکر، مانند بُستانی پربار و آباد، همچون قطعهای از بهشت خواهد بود که سبب غنای اندیشهی او میگردد.[۱۰۹]
سپس روان شخص پرهیزکار چهار گام بالا میرود: در گام نخست به پایهی “اندیشه نیک” میرسد. در گام دوم به پایهی “گفتار نیک” میرسد. در گام سوم به پایهی “کردار نیک” میرسد. در گام آخر به روشنیهای بیآغاز وارد میشود.[۱۱۰]
در طی این مسیر تا بهشت، دختر زیبا به همراه دوسگ در کنارش، که وظیفه نگهبانی را بر عهدهدارند، از فراز البرز و از فراز چینوت پل، روان را به نزد ایزد مینوی میرساند.[۱۱۱] برای پرهیزکار در بهشت از بهترین خوراکها فراهم شده است.[۱۱۲]
۳-۱-۳-۲سرنوشت روان گناهکار
روان فرد گناهکار همانند روان انسانهای نیکوکار، به مدت سه شب، در نزدیکی سر میت به سر میبرد. براساس هادخت نسک، در این سهشبانهروز، روح گناهکار در بیم و هراس در کنار جسم سرگردان است در آن سه شب، چنان احساس ناشادی میکند مانند همهی آنچه انسان زنده احساس میکند. در این سه شب، روح به سوگواری و مرثیهسرای میپردازد، به این دلیل که زندگی خویش را در گناه گذرانده است. این که اعمال شایستهای را در دنیا جمع آوری نکرده و نیز دیدن دورنمایی از سرنوشتی که در آینده در انتظارش است. تصور این که دیو ویزرش وهمکاران اهریمنی او چون استویداد ، او را قرار است چه آزارهایی بدهند، او را میآزارد.
روح احساس زجر و ناشادی میکند و به اندازهی همهی ناخوشهایی که در تمام دوران زندگیاش دیده، در این سه شب سوگواری میکند.[۱۱۳] در روایت پهلوی و به خصوص کتاب مینوی خرد جزئیات بیشتری به این مطالب افزوده میشود که پس از جدا شدن روح از جسم، سهشبانه روز، پس از مرگ، روح در کنار جسم نشسته، جامه دریده و میگوید که بد بودم، چون کار ثواب نکردم، روح تمام گناهان و بزههایی که در گیتی کرده است را در آن سه شبانهروز میبیند. در شب اول به سبب “اندیشهی بد”، در شب دوم، به سبب “گفتار بد” و در سومین شب به سبب “کردار بد”، بسیار پریشان و مشوش است. اگر روح بدکار بهطور کامل غرق گناه نباشد، به میزان مشخصی به سبب اعمال شایسته به او (عوض) داده شده، به آن دلیل است که روح، آن سه شب را تا حدی تحمل کند.[۱۱۴]
روح فرد گناهکار بخشی از گاهان را زمزمه میکند«بهکدام زمین روی آورم بهکجا روی نموده بروم از آزادگان و پیشوایان دورم دارند. برزیگران مرا خوشنود نمیکنند. … و نه آن فرمانروایان دروغپرست کشور، چگونه ترا ای مزدا اهورا خوشنود توانم ساخت؟».[۱۱۵] و به اندازهی تمام موجودات زنده، احساس ناراحتی میکند.[۱۱۶]
در راه، سه پیکر به استقبال او میآیند: اولی گاوی لاغر و بیگوشت است که موجب خشکی و چربی روان میشود. دومی همان وجدان (دین) گناهکار است که مانند عجوزهای زشت خواهد بود و باعث ترس روان است. پیرزن زشترو، خودش را اینگونه توصیف میکنه که، من گوشهای از ویژگیهای بد و گناهان تو در دنیا هستم که امروز اینگونه در برابر تو ظاهر شدهام.[۱۱۷] سومی مانند بستانی بیآب و درخت و همچون قطعهای از دوزخ است که سبب افسردگی روان است.[۱۱۸]
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی