۲-۱۲-جهت گیری به مسئله
جهت گیری به مسئله مؤلفه انگیزشی توانایی حل مسئله را شکل می بخشد. به عبارت دیگر این مؤلفه مجموعه پاسخ های شناختی- عاطفی- رفتاری تعمیم یافته ایست که فرد آن را به موقعیت مشکل دار کنونی منتقل می کند. به طور کلی این مؤلفه از تجارب مربوط به حل مسئله در گذشته ناشی می شود. جنبه شناختی این مجموعه پاسخ ها دربرگیرنده متغیرهایی مانند ارزیابی مسئله (برای مثال اهمیت دادن به سلامت) اسنادهای علی و انتظارات کنترل شخصی است. جنبه هیجانی بر حالات عاطفی مانند اضطراب، خشم و افسردگی متمرکز است و بخش رفتاری به تمایلات گرایش- اجتناب اشاره می کند. جهت گیری به مسئله خود به دو مؤلفه تقسیم می شود: جهت گیری مثبت و جهت گیری منفی.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
عملکرد جهت گیری به مسئله به قرار زیر می باشد:
الف) دور نگه داشتن هیجان های منفی مانند اضطراب، افسردگی و خشم که ممکن است مانع حل مسئله شود.
ب) افزایش هیجان های مثبت که برای حل مسئله نقش تسهیل کننده ایفا می کند.
ج) بازداری از تمایل به بروز پاسخ یا پاسخ های بدون تلاش.
د) برانگیختن فرد برای حل مشکلات.
افرادی که جهت گیری مثبت به مسئله دارند مشکلات روزمره خود را به راحتی حل می کنند، بدون اینکه درگیرتنیدگی های روان شناختی شدید شوند. یک چنین جهت گیری باعث استفاده از راهبردهای مقابله ای مؤثر و کارآمد می شود. در صورتی که جهت گیری منفی به مسئله باشد با راهبردهای مقابله ای ناکارآمد و پیامدهای ناخوشایندی همراه است که آن هم به صورت چرخه ای معیوب جهت گیری منفی به مسئله را افزایش می دهد.
به طور کلی می توان گفت که موقعیت های مسئله ساز می تواند بر هیجان های مثبت و منفی اثرگذار باشد و به همین ترتیب این هیجان ها نحوه ادراک فرد از خویش، محیط و مسئله را تحت تأثیر قرار داده و در نتیجه سبب تغییر در سلامت روانی شود (صابر،۱۳۹۰ص۹۱).
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
۲-۱۳-عوامل شکل دهنده استراتژی در شطرنج
یکی از موضوعات جالب درباره شطرنج آن است که این بازی بسیار پیچیده و در عین حال بسیار ساده است. کودکان کم سن و سال می توانند قوانین بازی را یاد بگیرند، در حالیکه حتی قهرمانان جهان نمی توانند راهی برای نفوذ به تمام پیچیدگیهای بازی بیابند.
هدف این بخش سازماندهی عوامل در عناصر شکل دهنده استراتژی در شطرنج است.
بعضی از بازیکنان و مولفان، تئوریها و مدلهایی در ارتباط با این عناصر ایجاد کرده اند، و ما در شروع به این نظریه ها خواهیم پرداخت.
یکی ازمعروفتریننویسندگان و بازیکنان تاریخ شطرنج آرون نیمرویچ[۱۳۷] است.اشخاص بسیار کمی درتاریخ شطرنج بوده اند که تاثیرشان درباره چگونگی بازی کردن شطرنج بیش از نیمزویچ بوده باشد. کتاب مشهور و کلاسیک او به نام “سیستم من[۱۳۸]” یکی از اثرگذارترین کتابهای شطرنجی است که تاکنون نوشته شده است.
در این کتاب، نیمزویچ هشت عنصر استراتژی شطرنج را توصیف می کند:
۱ـ آچمزی ۲ـ ستون های باز برای رخها ۳ـ بازی در عرضهای هفتم و هشتم ۴ـ پیاده رونده ۵ـ مرکز ۶ـ کیش برخاستی ۷ـ تعویض ۸ـ ساختار پیاده ای
براین باورم که بعضی از این عناصر، واقعاً مستقل از یک چشم انداز استراتژیک نیستند. کیش برخاستی به روشنی یک ابزار تاکتیکی است، در حالی که آچمزی در مباحث مربوط به نیروها[۱۳۹] خیلی مهم است، اما شاید ذاتاً یک عنصر استراتژیکی نباشد. همین موضوع درباره بازی کردن در عرضهای هفتم و هشتم می تواند درست باشد. که حائز اهمیت فراوان درمرحله ی آخر بازی است. اهمیت پیاده رونده در مقـوله مربوط به ساختـــار پیاده ای[۱۴۰] می تواند جای گیرد.
مابقی عناصر ـ مرکز، ستونهای باز برای رخها، تعویض و ساختار پیاده ـ همگی در ارزیابی یک پوزیسیون یا استراتژی در نظر گرفته شده مهم می باشند، اگرچه لازم است که با جزئیات بیشتری شرح داده شوند تا مبادلات و وابستگی های متقابل بین عناصر خاص را درک کنیم. برای مثال، یک ستون باز اگر خانه های نفوذی در پوزیسیون حریف وجود نداشته باشند، ارزش استراتژیکی کمتری دارد. یا به بحثهای اهمیت استراتژیک مرکز بین بازیکنان کلاسیک مانند اشتاینیتز و تاراش از یک طرف و بازیکنان هیپرمدرن مانند نیمروییچ، رتی و گرونفلد از طرف دیگر دقت کنید. این بحث (روی داده در نوشته ها و بازی های عملی) تمرکزش روی این سوال است که آیا شما واقعاً مجبورید مرکز را به منظور کنترل آن با پیاده ها اشغال کنید (مکتب کلاسیک) و یا همچنین می توانید برای کنترل مرکز با سوارها و از راه دور بر آن مسلط شوید (مکتب هایپرمدرن).
یوجین زنوسکو بروسکی[۱۴۱] (متولد ۱۸۸۴) یک استاد قدیمی از دوران کاپابلانکا[۱۴۲] و آلخین[۱۴۳] است. وی یکی از بازیکنان قوی دوران خودش بود وگرچه هرگز به سطح قدرت اسطوره های ذکر شده نرسید، ولی توانستکاپابلانکای شکست ناپذیر را در یک بازی نمایشی در سن پترزبورگ سال ۱۹۱۳ شکست دهد. او همچنین یک نویسنده درباره استراتژی شطرنج بود و کتابهای شطرنج را به روشی متفاوت از بیشتر مولفان دیگر نوشت.
به جای مثال زنی استراتژی شطرنج به شکلی ساده و با نمونه های فراوان، این شخص کوشید تا آنرا به شکل لغوی و فعلی توصیف کند تا یک درک واقعی از عناصر اساسی بازی را ممکن سازد. او در کتاب قدیمی جالبش بنام وسط بازی در شطرنج، از سه عنصر اساسی در شطرنج بحث می کند: ۱ـ نیرو ۲ـ فضا ۳ـ زمان
من یک تاریخدان شطرنج نیستم، بنابراین مطمئن نیستم برووسکی اولین نفری بوده است که این سه عنصر را تدوین نموده است، اما بحث وی جالب و اساسی است. براین باورم که این بحث می تواند به عنوان پایه توصیفات گسترده تر و جدیدتر در مورد عناصر استراتژی در شطرنج در نظر گرفته شود. در هر صورت، سه عنصر وی بخوبی با توصیفات قویترین بازیکن دهه گذشته یعنی گری کاسپاروف[۱۴۴] که در سری کتابهای نیاکان بزرگ من اشاره شده است، مطابقت دارد.
۱)نیرو ۲) زمان ۳) کیفیت پوزیسیون
اجازه دهید این موارد را با جزئیات بیشتر مورد بحث قرار دهیم.
نیرو نسبتاً واضح است: سرنوشت بازیهای زیادی، بخاطر برتری ماتریالی و قاطع یکی از بازیکنان تعیین می شود. “من یک سوار ازدست دادم و بنابراین تسلیم شدم”.
در تعداد زیادی از بازیها، پیدایش یک برتری کمی غالباً اثبات نهایی این موضوع استکه استراتژی یکی از بازیکنان برتر از دیگری بوده است. آیا چنین روندهایی از یک بازی را می شناسید. سفید (یا سیاه) از یک گشایش[۱۴۵] خاص دارای برتری پوزیسیونی اندکی می شود. به عنوان مثال حریف ممکن است یک پیاده ضعیف داشته باشد. این ضعف به تدریج و نظام مند منجر به از دست رفتن پیاده می شود و برتری پوزیسیونی در نهایت به یک برتری ماتریالی در آخر بازی[۱۴۶] تبدیل می شود.
استاد بزرگ دانمارکی لارس بو هانسن[۱۴۷] اصطلاح عوامل پوزیسیونی را به کیفیت پوزیسیونی ترجیح می دهد به این علت که این عوامل برتریهای دائمی را از برتریهای موقتی جدا می سازد. اگرچه همه عوامل پوزیسیونی کاملاً در درازمدت پایدار نمی مانند ـ بعنوان مثال پیاده ضعیف ممکن است در شرایط خاص پیشروی کرده و تعویض شود و یا حتی به یک پیاده رونده خطرناک تبدیل شود ـ به نظر او این جداسازی برای درک مبادلات دائمی که در جریان یک بازی و بین انواع متفاوت برتریها و بین زمان کوتاه و دراز روی می دهند، مفید است. قابل ذکر است که، برتریهای موقت اغلب مربوط به زمان ـ که ماهیت این اصطلاح است- و پوزیسیون سوارها هستند، در حالیکه برتریهای پایدار اغلب به خصوصیات ساختار پیاده ای مربوط اند.
با این وجود همان طور که هوبنر[۱۴۸] و تیمان[۱۴۹] بیان کرده اند، زمان یک عبارت دو لبه می باشد، به این دلیل که در بعضی از موقعیتها، زمان واقعاً یک عامل منفی است تا یک عامل مثبت. برای نمونه، در پوزیسیونهایی که وضعیت اکراهی یا زوگزوانگ تم اصلی می باشد و تکرار حرکتها همچنین برخلاف به کارگیری زمان به عنوان یک شاخص نسبت برتری، عمل می کند. از طرف دیگر، در خیلی از مواقع، زمان خیلی مهم است، مانند پوزیسیونهایی که یک بازیکن گشایش دارد یا مواقعی که دو بازیکن در جناحهای مخالف حمله را انجام می دهند. همانطور که تیمان اشاره می کند، در چنین وضعیتهایی، اصطلاح سرعت دقیقتر از واژه زمان می باشد.
با این وجود، بنظر من اصطلاح بهتری مورد نیاز است تا تعدادیاز عناصر فرعی مربوط به برتریهای موقت را پوشش دهیم. من عبارت ابتکار عمل را ترجیح می دهم.
بیشتر پوزیسیونهایی که در آن داشتن ابتکار عمل یک امتیاز استراتژیکی قوی است با اهمیت سرعت صف آرایی (گسترش) مشخص می شوند، اما آن تنها عامل مهم در چنین پوزیسیونهایی نیست.
در اینجا همچنین نیرو مهم است، اما نه نیروی مطلق ـ تعداد سوارهای روی صفحه ـ بلکه نیروی نسبی که تعداد سوارهای نزدیک به مرکز توجه است ، بطور نمونه وار حمله به شاه و دفاع از آن. یک مفهوم نسبی که در آینده از آن بحث می کنیم، نسبت حمله تال[۱۵۰] است. از این گذشته، هماهنگی سوارها مهم است و بنوبه خود مشخص می کند که با چه سرعتی سوارها می توانند در ابتکار عمل گسترش پیدا کنند.
آخرین بازیکنی که اینجا باید ذکر شود، جوزف دورفمان[۱۵۱]است. مانند زنوسکو بروسکی، سال ها قبلتر از وی، دورفمان یک فرد روسی است که به فرانسه نقل مکان کرده است و همچنین کتابهای جالبی درباره استراتژی در شطرنج نوشته است.
دورفمان با چهار عنصر استراتژی سروکار دارد: ۱) پوزیسیون شاه ۲) نیرو ۳) پوزیسیون بهتر بعد از تعویض وزیرها ۴) ساختار پیاده ای
همانطور که می توانید ببینید، دو عنصر جدید در اینجا نشان داده شده است. پوزیسیون شاه و این سؤال که چه کسی بعد از تعویض وزیرها پوزیسیون بهتری دارد. پوزیسیون شاه در خیلی ازپوزیسیونهای حمله ای دارای اهمیت زیادی است و این موضوع همچنین می تواند برای توضیح شماری از حرکات مرموز شاه مفید باشد که به طور مثال مورد علاقه کاسپاروف است. در پوزیسیونهای کاملاً تند و تیز، وی یک تمپو (یک حرکت) صرف ایمن سازی موقعیت شاه خود می کند. اطمینان داشتن از ایمن بودن شاه، حمله کننده را از نگرانیهای دفاعی رها می سازد. با این وجود، پوزیسیون شاه به سختی یک عنصر استراتژیکی مربوط به خودش است زیرا وابستگی زیادی به پوزیسیون مورد نظر از لحاظ کلی دارد. به نظر من آن یک عنصر فرعی مربوط به بحث ابتکار عمل است. به طور مشابه، پوزیسیون بهتر بعد از تعویض وزیرها را یک عنصر استراتژیکی مستقل در نظر نمی گیرم.
با این وجود، آن یک وسیله مهم است از آنجا که ارزشهای تعدادی از عوامل بعد از حذف وزیرها تغییر می کند. برای مثال، شاه ناگهان یک سوار قوی می شود در صورتی که در وسط بازی باید از صحنه بازی دور نگهداشته شود، و ابتکار عمل ممکن است به شکل جدی در فقدان وزیرها از دست برود. از آنجا که تصمیم به تعویض وزیرها روی موقعیت ماتریالی تأثیر می گذارد، موضوع “پوزیسیون بهتر بعد از تعویض وزیر” را به عنوان یک عنصر فرعی تحت نیرو در نظر می گیرم.
سه عامل مهم استراتژیکی را تاکنون مشخص کرده ایم ـ نیرو، ابتکار عمل و عوامل پوزیسیونی ـ هر یک با شماری از عناصر فرعی که جهت ارزیابی یک پوزیسیون یا استراتژی باید در نظر گرفته شوند. با این وجود، اینها همه، عوامل بیرون ـ درون، هستند، آنها وابسته به این نیستند که چه کسی واقعاٌ بازی را انجام می دهد(ویژگیهای خاص دو بازیکن). بسط یک مدل با یک عامل مواجه شونده با این موارد الزامی است. به طور خلاصه یک دیدگاه برپایه منبع (توانایی) را در مورد استراتژی باید بکار بگیریم، جاییکه نوع تفکر به جای بیرون ـ درونی، درون ـ بیرونیمی باشد.
هیچکدام از عوامل خالص شطرنجی، شرایط محیطی بازی را در نظر نمی گیرند. شطرنج در یک حالت خلأ بازی نمی شود اما قسمتی از یک سیستم باز است. آیا بازی مورد نظر در یک مقیاس زمان کلاسیک (آنچه متداول روز است) بازی می شود یا یک بازی سریع است؟ آیا یک مسابقه تیمی است یا یک رقابت انفرادی؟
اینها همه سؤالات مهمی است که همه ما می دانیم وقتی در مقابل صفحه شطرنج می نشینیم، روی تصمیم گیری ما تأثیر می گذارد و در نتیجه آنها باید درون یک مدل از استراتژی شطرنجی ساخته شوند، اگر مدل مورد نظر برای بازیکنان واقعی مفید باشد.
بنابراین، مدل موردنظر با دو عامل مهم گسترش می یابد: عامل انسانی و عوامل محیطی. به شکل نموداری، مدل مورد نظر می تواند اینگونه نشان داده شود:
پنج نیروی شکل دهنده استراتژی شطرنج
عوامل محیطی
مقیاس زمانی ـ (زمان ـ سرعت)
رقابت تیمی یا انفرادی
جایگاه ها در جدول مسابقه
سابقه حریف
ضیق وقت
عامل انسانی
سبک و خصوصیات شخصی خودتان
سبک و خصوصیات حریفتان
نیرو
نیروی مطلق
تعویض
پوزیسیون بعد از تعویض وزیر
عوامل پوزیسیونی
فضا
ساختار پیاده ای
کنترل خانه های کلیدی و ستونها
کنترل مرکز
ابتکار عمل
نیروی نسبی
سرعت گسترش
هماهنگی سوارها
پوزیسیون شاه
عامل انسانی در تصمیم گیری به منظور فراهم کردن نفوذ بازیکنان جهت بکارگیری واقعی استراتژی در بازی عملی باید در نظر گرفته شود. خیلی مهم است که یک سازگاری بین الزامات پوزیسیون و قابلیتهای بازیکن وجود داشته باشد.
از طرف دیگر، ورود به پوزیسیونهایی که مورد علاقه حریف نیست، می تواند استراتژی خوبی باشد. اگر حریفتان را از تدارک یا بازیهای قبلی می شناسید، این دانش یک عامل مهم در تصمیم گیری استراتژیکی است. پیامد این رویکرد آن است که دو بازیکن متفاوت که پوزیسیون یکسانی را ارزیابی می کنند، ممکن است به نتایج خیلی متفاوتی برسند از این نظر که پوزیسیون مورد نظر از جهت وارد شدن به آن برای آنها مناسب است یا خیر. ارزیابی عینی اینکه وضع سفید کمی بهتر است .
این فقط ارزیابی سه عامل شطرنجی است، نیرو، ابتکار عمل و عوامل پوزیسیونی نقش خیلی مهمی دارد اما نباید به عنوان قضاوت نهایی و بدون در نظر گرفتن ویژگیهای دو بازیکن در پشت صفحه شطرنج لحاظ شود. در بخش بعد این تفکر را با جزئیات بیشتر مورد بحث قرار می دهیم و و ویژگیهای چهار نوع متفاوت از بازیکنان شطرنج مورد بحث قرار خواهند گرفت. امیدوارم که بتوانید نوع مخصوص خودتان را پیدا کنید و طبقه بندی موردنظر همچنین در زمان آماده سازی برای یک حریف خاص بسیار مفید است. عوامل محیطی، پیامد شطرنج بازی شده به عنوان قسمتی از یک سیسم باز می باشند.
اگرچه خود بازی می تواند یک سیستم بسته در نظر گرفته شود. همه چیز روی صفحه مشخص می شود و تصمیمات بازیکنان تحت تاثیر انواع گوناگونی از ملاحظات هستند.
بعضی از اینها در مدل مورد نظر ذکر شده اند، اما این فهرست خیلی جامع و فراگیر نیست، و همچنین دیگر عناصر فرعی ممکن است به عوامل دیگر اضافه شوند. با این وجود، بنظرم اینها بعضی از مهمترین عوامل خارجی هستند که تصمیمات بازیکنان در یک بازی عملی را تحت تأثیر قرار می دهند. چه کسی هست که در وضعیتی نبوده باشد که توجه تیمش بازی وی را در یک مسابقه تیمی تحت تأثیر قرار نداده باشد؟
یا موقعیت و جایگاه شما در یک مسابقه خاص باعث شود که به شکل متفاوتی بازی کنید؟
بنظرم همه ما می توانیم موافق باشیم که چنین عواملی بعضی اوقات روی تصمیمات و بازی ما در صفحه تأثیرگذار هستند. قصد من اینست که به شما کمک کنم تا تصمیمات درست را در چنین موقعیتهایی اتخاذ کنید و این موضوع مرکز توجه این نوشتار است. مقداری باید درباره چگونگی استفاده از مُدل توضیح داده شود. پنج عامل ذکر شده باید بعنوان یک سیستم ارزشی منسجم در نظر گرفته شوند. هدف مورد نظر یافتن ترکیبی است که بهترین امتیاز کلی را بدهد.
وقتی بالاترین امتیاز کلی را پیدا کنید، شما استراتژی بهینه خودتان را پیدا کرده اید. این موضوع ممکن است مقداری انتزاعی بنظر رسد، از آنجا که تصور می کنم تعداد کمی از بازیکنان واقعاً ارزشها را به عناصر متفاوت در حین بازی عملی پیوند دهند. اما آن چیزی است که واقعاً در حین یک بازی اتفاق می افتد. وقتی یک پیاده منفرد(ایزوله) را در ازاء بازی فعال با سوارها می پذیرید، شما از چیزی در مقیاس عامل پوزیسیونی چشم پوشی می کنید، در حالیکه چیزی را از لحاظ شاخص ابتکار عمل بدست می آورید. بطور واضح هدف نهایی آن است که چیزی را در یکی از شاخصها بدست آوریم بدون آنکه چیزی را به لحاظ شاخصهای دیگر از دست بدهیم. بطور مثال گرفتن یک پیاده بدون هیچ جبرانی برای حریف. بازیکنان قوی، تجربه زیادی در درک این مبادلات متوالی دارند و از آن برای مغلوب کردن بازیکنان ضعیف تر از خود استفاده می کنند.
تعداد اندکی از امتیازات کوچک ـ در موارد زیادی به لحاظ عامل پوزیسیونی، از آنجا که این موضوع آنقدر ظریف است که برای بازیکنان بی تجربه قابل درک نیست ـ نهایتاً به یک برتری چشمگیر تبدیل می شوند ودر خاتمه به یک امتیاز کامل.
جهت