در چند جای دیگر سنسکریت آمده است که اوسیکها با مگتبهای نو و انسانی مخالفت میکردند و مردم را به آنچه آنها اعتقاد داشتند وا میداشتند، از آن جمله مردم را به قربانی و فدیه و نذورات برای رضایت خدایان تشویق مینمودند.
مخالفت قطعی آنها با زرتشت، مکتب یکتا پرستی او بود. آنها مردم دوران را در طریق چند خدایی محبوس کرده و بر معتقدات موروثی خود اصرار داشتند و مردم را به بندگی و اطاعت کورکورانه ترغیب میکردند.
زرتشت در این میانه بر علیه این چند تیره و ضوابط غیر انسانی روز قیام کرد و چون گفتهها و اندرزهایش مورد پذیرش مردم قرار گرفت پس جنبشی نو و حرکتی مردمی در جامعه آن روز به وجود آمد که موجب وحشت تیرههای بالا و نمایندگان آنها به ویژه نمایندگان تیره آریایی اوسیج ها شد.
آنها نخستین گروهی بودند که وجود زرتشت و اندیشه های او را مخالف عقیده خود میدانستند، پس به آزار و اذیت زرتشت برخاستند و او را سرکش و متمرد و متغیر دانستند. ولی زرتشت به پیکار آرام ولی دلیرانه و اندرزهای خود به مردم ادامه داد و در نظام فکری اجتماعی و دینی زمانه دگرگونیهایی را آغاز کرد که در راس آنها توحید و یکتایی خدا و سپس اصلاح جامعه به سود اکثریت مردم بود.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
رودلف می نویسد: یکی از اقدامات مهم زرتشت نفی افکار کاهنان و متولیان مراسم غیر انسانی زمان خود بود. از آن جمله نفی نمایندگان تیره های اوسیج و تبلیغات ناشایست آنها در اجتماع بود که مردم را کورکورانه به اطاعت خود وادار مینمودند و به اقدامات و مراسم خود رنگ دینی میدادند.
در بین چند تیره مخالف زرتشت، گروه اوسیج ها بزرگترین مخالفت را با زرتشت اعلام کردند و می گویند دلیل مهاجرت زرتشت فشار این تیره بر او بوده است.
آنچه به حقیقت نزدیک است، اول اینکه اشورزتشت در دورانی که هنوز سیر تمدن شهری وجود نداشت میزیسته و خاندان او نیز از رده اشراف و روحانی نبودند، ثانیاً بیشترین مدارک نشان میدهد که زرتشت از تیرههای متوسط آریاییها بود.
به ویژه از زمان سرودن گاتها چنین برمی آید که زرتشت در دوره های چادری و ایلی زندگی میکردهاست و سه تیرهای که در گاتاها نام برده می شود، کاویها و کرپنها و اوسیجها نیز همان سردسته ایلی بدوی چند تیره آریایی بوده اند که بر پادرها و دیه نشینها فرمان میراندند.
جامعه نظام چادری در آن روز به گونه ای بود که مردم ناچار به اجرای دستورات و اوامر این سه تیره بودند و نسل اندر نسل از آنها پیروی میکردند و به عبارت دیگر این چند تیره بر صدها تیره آریایی حکومت داشتند و در پوشش دین و رضایت خدایان گروه بیشمار مردم را وادار به اجرای دستورات خود مینمودند و بر اجرای ادامه خرافات و مراسم غیر انسانی خود پافشاری داشتند.
در دورانی از زندگانی مشترک و دایی و گاتاهایی، آریاییها علاوه بر خدایانی چون ایندرا و میترا و مهر و ارونا برای هر پدیده طبیعت چون آب و خاک و آتش و خورشید و ماه و ستارگان و زلزله و سیل و طوفان و…. خدایانی وجود داشت و برای رضایت و یا جلوگیری از ستم و غضب آنها فدیه و قربانی و نذر از واجبات بود و گاهگاهی با طریق غیر انسانی اجرا میشد.
در این فضای تیره، ابرمردی به نام زرتشت از خانواده اسپیتمان ظهور کرد و بر اندیشه و نبوغ خرد خود به دریافتیهایی راستین رسید و حقیقتی مطلق را دریافت و توانست مرزهای زمان و مکان را در هم شکند.
او مبشر خدای یکتا شد و راستی و درستی و کار نیک و خرد شخصی را پایه تحول آینده جامعه آریاها رقم زد. او ا حساسات و دریافتیهای خود را در پوشش سرودههایی به نام گاتاها به نمایش درآورد.
گاتاها مجموعه ای است ژرف از خداپرستی و اندیشه و گفتار و کردار نیک، و خرد و زندگی و امید و کار و کوشش و برادری و برابری و آزادی و دستگیری از مستمندان، گاتاها فرهنگ دین زرتشتی است که به صورت فولکوریک حماسی درآمده و از سرودههای خود اشو زرتشت است و از زمان او سینه به سینه نقل شده و پس از پیدایش هجا و رقم به کتابت درآمده است. عرفان اشورزردتشت در گاتاهای او آشکار است.
گاتاهای امروز بخشی کوتاه از گاتاهای چند صد برگی زمان زرتشت است. در گاتاها نزدیک به ۷۶۰۰ واژه و ۲۴ هزار هجا وجود دارد و جمعا مجموعه ای است از عرفان اشورزرتشت که در پهلوی آن را ستوت یسن، به معنی سروده های گرامی نامگذاری کرده اند.
عرفان زرتشت در گاتاها چنین است:
۲۰۴ بار نام خدا
۱۳۸ بار واژه اندیشه نیک
۲۶ بار واژه کردار نیک
۱۹ بار واژه گفتار نیک
و ده ها بار واژه خرد و راستی و اشا و هومن و زندگی و کار و آبادانی و پاکی محیط زیست بر میخوریم.
عکس مرتبط با محیط زیست
همان طور که گفته شد نخستین فردی که به دین زرتشت گروید پسر عم او مدیوماه یا مدیومانگه بود.
زرتشت در گاتاها مدیوما را از دودمان اسپتمان ذکر کرده است. او پس از این که در آیین مزدا و زرتشت تجسس کرد به حقیقت پی برد و به آیین مزدیسنی در آمد و زمانی که زرتشت عزم مهاجرت کرد با زرتشت همراه شد.
پس از مدیوماه گشتاسپ و جاماسپ و فرشتوشتره به آیین نو گرویدند و نودینی در ایران رونق گرفت. در یسنای پنجاه و یکم از فرشتوشتره و جاماسب یاد شده که اهورامزدا او را یاری می کند.
جاماسپ با دختر زرتشت به نام پوروچیستا ازدواج می کند و زرتشت از این دختر به نیکی یاد می کند.
دو دختر دیگر زرتشت به نامهای فرنی یا وتری تی نامبرده شده اند. سه پسر زرتشت به نامهای ایست و ا ستره، اوروتت نره و هوره چیتره بودند.
فرزندان زرتشت یعنی ایست و استره پیشوای روحانیان، اوروتت نره رئیس برزگران و هوره چیتره (خورشید چهر) فرمانده سپاهیان شدند.
مردم در این زمان یک گروه کشاورز و برزگر بودند که زندگی ساده و کار بدنی داشتند و روزگار آنها توأم با مسالمت بوده است. و گروه دوم اهل شکار بودند که زندگی آن ها با غارت و چپاول همراه بوده است.
زرتشت برای گروه اول دعا می کند و از اهورامزدا برای آنها یاری میخواهد و می گوید: «ای راستی کی به تو خواهم رسید و کی از دیدن منش پاک خشنود خواهم شد. »
«امیدوارم که با پند خویش و وسیله این آیین راهزنان را به سوی تو هدایت کنم.»
او بدون این که با معاندان و دروغزنان سازش کند آنان را به راه راستین رهنمون می شود و میگوید: «ای اهورامزدا، روا مدار که نیکوکاران دچار زوال شوند و بدکاران غالب گردند.»
هیچ کس نباید به سخنان دروغگویان گوش دهد زیرا آنها همه چیز حتی شهر و ده را به فساد دچار می سازند، پس آنها را با سلاح برانید.
زرتشت بر آن است که مردم را به زندگی کشاورزی و دوری از بدی و ستیزه جویی و دروغ وادارد و میگوید:
«شما راست سلطنت، شما راست توانایی. ای مزدا، ای وهومن و ای اشا خواهش من از شما این است که بیچارگان و درماندگان را دست گیرید. ما خود را از دسته راهزنان و دروغ پرستان جدا ساختیم. »
از مخالفان و معاندان زرتشت نام کاوی و کرپان آمده است. اینان مخالف دامداری و دامپروری هستند و گاوها را اذیت می کنند در حالی که گاوها در زندگی روستاییان و کشاورزان حیوان بسیار مفیدی است.
کاویها و کرپانها ظاهرا از کاهنان آریایی هستند و با نودینی مخالفت داشته اند چون بساط آنها با تعلیمات زرتشت برچیده میشد، از این رو با اصلاحات جدید ستیزه جویی کرده، همواره مردم را تحریک می کنند که نو آیینی را ترک کنند و در دین پیشین خود باقی بمانند، زرتشت میگوید:
«نفرین مزدا بر کسانی که مردم را از کردار نیک بر حذر می دارند »
او با مراسم قربانی کاهنان پیشین و مغ ها و مستی مذهبی در اثر خوردن هئومه آنها مخالفت میکرد و میگوید:
«ای مزدا کی نجبا به رسالت پی خواهند برد، کی این مشروب کثیف را برخواهی انداخت و از آن چیزی که کرپانهای زشت کردار به عمد مردم را میفریبند »
زرتشت از شخصی به نام بندوه به بدی یاد می کند که مانع کارهای نیک اوست و او را نفرین می کند و میگوید:
«ای مزدا و ای اشا بندوه سد راه من است. ای راستی به سوی من آی و پناه من باش. ای وهومن بندوه را نابود ساز.»
بندوه کاهن و پیشوای روحانی بوده است. چنان که در گاتاها آمده این دیویسنان صاحب ثروت و قدرت بودند به طوری که گاهی اوقات زرتشت اظهار نا امیدی می کند ولی با یاری مزدا دو مرتبه با قدرت و شدت بر معاندان میتازد و نوید صلح، رفاه، آرامش و زندگانی خوش را میدهد و کم کم معاندان از میدان در میروند و نابود میشوند.
در هر صورت همیشه دو دسته مخالف صف آرایی می کنند: دسته اول پیروان پیامبر که سخت در تلاش بهروزی مردمند و آنان را به درست اندیشی و درست کرداری دعوت می کنند. دسته دوم پیرو روش دیرینه و پای بند خرافات و مراسم زشت، و یار و مددکار زشت سیرتان و دروغ پردازان و غارتگران هستند.
زرتشت بالاخره با یاری پیروان خود بر پیروان زشتی و باطل پیروز می شود و دین بهی سیره ایرانیان نیک کردار می شود.
درباره تاریخ زایش و زندگی زرتشت روایات مختلف است. بعضی تولد او را در شش هزار سال پ.م می دانند که بیشتر به افسانه مانند است، ولی سایر مورخان تولد او را حدود ششصد سال، پیش از خشایارشاه می دانند و روی هم رفته تولد او بین یکهزار تا یکهزار و یکصد سال پ.م ذکر شده است، که این تاریخ به نظر صحیح میرسد. اما به هر حال تاریخ دقیق تولد او نامعلوم است.
در کتب پهلوی و اسلامی اصل زرتشت آذربایجانی یاد شده و نوشته است که از آن سرزمین برای تبلیغ آیین خود بمشرق ایران یعنی به دربار گشتا سب به بلخ رفت. شاید این عقیده از آنجا ناشی شده باشد که آذربایجان از روزگار هخامنشیان مرکز مغان و در عهد ساسانی و پیش از آن محل بزرگترین آتشکده ی ایران یعنی آذر گشنسب بوده است.
زرتشت در سراسر عمر، در پندهای خود از پرستش اهورامزدا و دفاع از نیکی و نیکوکاری و نیک اندیشی سخن میگوید و با زشتی و دروغ و زشتکاری نبرد کرده، پیروان آن را طرد می کند. او اهورامزدا را بزرگتر از همه و منبع خیر و نیکی معرفی می کند و به مردم توصیه می کند در راه خشنودی مزدا، راه نیکی پیش گیرند تا به عقوبت گرفتار نشوند.
او عاشق خداوند اشه (راستی) است و برای رساندن پیام خداوندی از هیچ کوششی دریغ نمیورزد. سراسر عمر زرتشت آکنده از نیکی و درخواست از اهورامزدا جهت پایداری نیکی وراندن بدی و زشتی از جامعه است.
او مردمان را به نیکی سفارش می کند، ولی نه از ترس عقوبت جهنم و نه دخول به بهشت، هیچ گاه او مردم را نمیترساند، و هرگز مردم را به قربانی برای اهورامزدا ترغیب نکرده و از مراسم ظاهری بر حذر میدارد.
او خداوند را بالاتر از همه میشمارد که رساننده نیکیهاست و بهشت را در مقابل ندبه و زاری و انجام مراسم به مردم وعده نمیدهد. به قول خواجه عبدالله انصاری که خطاب به خداوند میگوید:
ما را تو بهشت اگر بطاعت بخشی آن بیع بود، لطف و عطای تو کجاست؟
زرتشت هرگز خود را بالاتر از دیگران نمیشمارد، بلکه پیام آور معرفی می کند که مبلغ راستی و نیکویی است و غایت آرزوی او دین بهی و روز بهی است. زرتشت یک مصلح اجتماعی بود که می خواست تحولی در زندگی تمام افراد بشر به وجود بیاورد و این موضوع به کرات در اوستا مشهود است.
او به مردم زمانه میآموزد که زندگی کشاورزی و دامداری به انسان آرامش میبخشد و همواره سلامت اجتماع تأمین است.
برخلاف غارتگری و شکار حیوانات، مردم همیشه در یگانگی زیست می کنند، چون انسانی که مرتبا دنبال شکار و غارت اموال دیگران است شقی و بدخصال می شود، و روح او در آرامش نیست و خوی زشتی جایگزین ویژگی های انسان سالم می شود و اجتماع را دچار انحطاط کرده و به زوال میکشاند.
زرتشت قربانی کردن را منع می کند (قربانی گاو) البته در زمان زرتشت و حتی قرنها پس از او مردمان کشورهای دیگر و همجوار ایران زمین، قربانی انسان را مجاز میدانستند و اسکندر پس از هر پیروزی چند دختر و پسر جوان را برای خدایان قربانی میکرد.
زرتشت حتی اشاره ای به قربانی انسان نمی کند چون در سرزمین ایران قربانی انسان به هیچ وجه وجود نداشته است (او به قربانی کردن گاو اشاره می کند که این حیوان بی آزار را که لازمه زندگی کشاورزی و باربری، تولید شیر، شخم کردن و غیره، بسیار ارزشمند است چرا بایستی برای خوش آیند قربانی شود.)
همچنین از مستی با نوشیدن گیاه سکرآور دوری میجویند و انسانها را از مصرف هئومه بر حذر میدارد و میگوید: «ای مزدا، کی این مشروب مسکر و کثیف را بر خواهی انداخت ؟»
مستی مخالف کار و کوشش است و کسی که مردم را به کار کشاورزی و دامپروری که کاری سخت است و همواره باید با عوامل طبیعت مبارزه کند، نباید با لاابالیگری و تن پروری زندگی را بگذراند.
او میگوید: «ارزش انسان به کار است و کار رونق زندگی است و ثروت و قدرت و آسایش در سایه کار به وجود می آید و رستگاری همین است. انسان بیکاره و تنبل عاقبت به دریوزگی و گمراهی می افتد و آبرو باخته است.»
از اهورامزدا میپرسد که: «چه چیز دین بهی را تقویت می کند ؟»
پاسخ اهورامزدا این است: «هنگامی که غله بیشتری کشت شود و محصول زیادتری به دست آید، هنگامی آئین مزدایی رواج مییابد که زمینهای بیشتری به زیر کشت روند، ثروت فراوان شود، شکم مردم سیر شود و مردم مرفه و آسوده شوند، هرکسی که گندم میکارد جز نیکی ندرود و هنگامی که زمین ها کشت شود ثروت و نعمت زیاد خواهد شد و مردمان سالوس و دروغگو و دیویسنان هراسان خواهند شد.
کار و کوشش راحتی مردم را تأمین و استقلال حاصل خواهد شد و ا نسان کارگر و کشاورز نیرومند است و از نیرومندی راستی حاصل می شود، از نیرومندی فرزندان سا لم به دنیا میآیند و کشور آباد می شود.
نیرومندی ایمان را راسخ خواهد کرد. ضعف باعث بیایمانی است. زهد و امساک در دین زرتشتی راهی ندارد. امساک و پرهیز زیاد بدن را ناتوان میسازد و نیروی عقلانی را میکاهد پس بایستی با ورزش و کار نیرومند شد »
زرتشت برای پیروان نیکی و راستی آرزوی خیر و پیروزی می کند. همیشه دو گروه نیکان و راستان در برابر زشت کاران و دروغ پرستان قرار داشته و زرتشت دفاع در مقابل زشتی را وظیفه خود قرار داده است.
این مصلح بزرگ، انسان را در کارهای خود آزاد میداند که خود راه خوب یا شر را انتخاب کند و می گوید:
«در زندگی، انتخاب راه با انسان است و گزینش خوب یا بد به کسی جز خود فرد مربوط نیست. البته اموری هست که از قدرت بشری خارج است، مانند: بیماری و مرگ و چیزهای خارج از طبیعت انسانی، پس تا می توانی به راه نیک برو تا رستگار شوی و اجتماع از تو راضی و خشنود شود.
اگر هر کسی در فکر کردار نیک باشد، جامعه روی بدی را نخواهد دید. افسوس که هزاران سال پس از او هم بشر درگیر آز و خودپرستی و افعال نادرست است. »
از سفارشات دیگر پیام آور روشنی، صلح و آشتی بین مردم و ملل مختلف است که با روح بزرگ منشی ممکن است از بروز جنگ جلوگیری کرد.
با اندیشه زشت و گفتار زشت و کردار زشت جهان بهبود نخواهد یافت و ا نسان همواره در این ورطه غوطه خواهد خورد.
کسانی که درست اندیش و درست کردارند جایگاه ا بدی آنها فردوس و سرای منش پاک است و برعکس زشتکاران به دوزخ جاودانی و افرادی که گاهی نیک و گاهی بد هستند به برزخ خواهند رفت.
پل (Chinvant Pertav) چینود پرتو همان پل صراط مسلمانان است که بایستی از آن گذر کرد. بدکاران هنگام عبور از پل هراسان و لرزان به دوزخ سرنگون خواهند شد، و نیکوکاران به راحتی از آن عبور خواهند کرد
۲-۲-۲ اوستا