تغییر در رابطه فرد و دولت از یکسویه به دوسویه
ایجاد نیروی جدیدی به نام افکار عمومی
۲-۱۷ تلویزیون
تلویزیون رسانه پرسیطره ای است که اثرات سر ریزکننده آن بر کسی پوشیده نیست و به صورت معیار نهایی[۷] در آمده است که بینندگان و غیر بینندگان هر دو با بخش زیادی از محتوای آن آشنایند. پیدایش تلویزیون رویداد بسیار جالبی بوده است و شاید این وسیله بهتر از هریک از رسانه های جمعی دیگر پیشرفت هایی را که در امر ارتباط پدید آمد، در خود خلاصه می کند.
امروزه اگر هر یک از ما را مجبور کنند که هر روز دو یا سه ساعت را برای فعالیت جدیدی کنار بگذاریم، احتمالا از این شرط به عنوان دخالتی غیر قابل تحمل در زندگی برنامه ریزی شده خود رنجیده می شویم. این کار مستلزم دگرگونی های عمیق و وسیع از جانب ماست. این دقیقا همان کاری است که تلویزیون انجام داده است. تلویزیون همانند شخصی فضول وارد زندگی ما شده است. زندگی هایی که پیش از این نیز پر مشغله به نظر می آمدند (شرام و دیگران، ۱۳۷۷: ۱۹).
علت محبوبیت تلویزیون این است که سرگرمی و مشغله زیادی را برای بیننده با هزینه ای بسیار پایین و با زحمتی ناچیز فراهم می کند. به طوری که تقریباً به اندازه گوش کردن به رادیو راحت و کم هزینه است (ارنبرگ و باروایز، ۱۳۷۸ : ۲۷).
تلویزیون توانسته است زندگی احساسی و روند ذهنی ما را دگرگون کند به طوری که حتی سلیقه های بشر به دنبال آن با تغییرات زیادی روبرو شده اند. این تاثیرات را نه تنها در زبان و نحوه آموزش آن مشاهده می کنیم، بلکه خط تولید اتومبیل ها نیز بی اثر از آن نیست. پس از پدیداری تلویزیون دیگر کسی صرفاً به یادگیری کتابی اکتفا نمی کند و همه بر این عقیده هستند که باید زبان را شنید و حرف زد و به دنبال بروز همین فکر برنامه های مختلف آموزشی با روش های تازه سریعاً پای به عرصه وجود نهادند (مک لوهان، ۱۳۷۷: ۳۹۱). تلویزیون، اکنون واژه ای ضروری و با اهمیت در زندگی ما می باشد. اختراعی که در سال ۱۹۳۰ در قرن بیستم پا به عرصه وجود گذاشت و کمتر از یک قرن توانسته است جای همه رسانه های دیگر را در نظر سنجی های انجام شده بگیرد و خلوت خالی خانه ما را پر نماید.
یک تصویر تلویزیونی به نحوی ارائه می شود که با فیلم و عکس تفاوت دارد. به عبارت دیگر حالت یک گشتالت غیر بیانی و ارائه کننده موقعیت اشکال را داراست. طی یک برنامه تلویزیونی، بیننده حکم یک هدف را پیدا می کند که به طور مداوم توسط نقاط روشنی که از تلویزیون ساطع می شود، مورد بمباران قرار می گیرد. در یک تصویر تلویزیونی انسان ناچار است که هر لحظه آنچه را که می بیند در ذهن خود تکمیل کند و به اصطلاح نقاط خالی آن را پر کند و در این راه از تمامی حواس بالقوه خود حتی لامسه بهره می گیرد زیرا این حس بیش از آنکه رابطه ای ساده میان پوست بدن و یک شی باشد ارتباطی میان فعل و انفعالات سایر حواس انسان است (مک لوهان، ۱۳۷۷: ۳۶۹-۳۷۱). تلویزیون با تمامی امکاناتش (صوتی و تصویری) آمیزه ای از واقعیت و خیال پدید می آورد که شرایط زندگی انسان را با تمام وجود و اشکالش به نمایش می گذارد (کازنوو، ۲۵۳۶ : ۶۸).
از دیدگاه دالگرن (۱۳۸۰)، تلویزیون از واقعیت تقلید می کند و این موضوع کلید درک لذتی است که در تماشای تلویزیون نهفته است. لذت ناشی از تجربه کردن تلویزیون را می توان بر اساس فرایندهای تعاملی تلویزیون با مخاطبانش – یعنی کار ذهنی که بینندگان روی برنامه ها انجام می دهند – درک کرد.
گروهی از محققان معتقدند که تلویزیون آن قدر هیجان عرضه می کند که بقیه جوانب زندگی به نظر کودکان و نوجوانان کسل کننده می آید. به قول شرام و همکارانش، کودکان و نوجوانان رسانه را پلی می دانند که بر خلاء موجود بین آنچه باید انجام شود و آنچه او می خواهد انجام دهد یا جایگزینی برای رفتارهایی که نیاز به فعالیت، ابتکار و کوشش دارد. به اعتقاد آنها، نباید در دام داوری های ارزشی در مورد نحوه استفاده کودکان و نوجوانان از تلویزیون افتاد. دامی که استفاده از تلویزیون برای کسب اطلاع را خوب و برای سرگرمی را بد می داند (نیکو و دیگران، ۱۳۸۱: ۱۲۷).
قدرت تلویزیون در ارائه تصاویر زنده و مهیج بی همتاست. قدرت تلویزیون در مهیج کردن رویدادها موضوعی است در خور توجه و تعمق تا استدلال های مجاب کننده و گاه زنده جای خود را به داستان های صرفا زنده و تکان دهنده ندهند (پراتکانیس و دیگران، ۱۳۷۸: ۱۵۵).
پروفسور مولانا استاد علوم ارتباطات در پیرامون جریان بین المللی تلویزیون به مسئله نقش و هنرهای آن بر بینندگان اطراف و اکناف جهان اشاره می کند و ذکر می نماید که در همین حوزه است که مسئله ارزش ها و اولویت ها در پژوهش ها غالباً مد نظر قرار داده می شود (۱۹۸۵: ۸۹). ویلسون (۱۹۹۳) که از مفهوم اثر اصیل[۸] در بحث خود استفاد ه می کند؛ موضوع افق های توقع مخاطبان از تلویزیون را به میان می کشد. این افق ها همان طبایع و سلایق متنوع مخاطبان است که از تجربه فرهنگی مزمن آنان در تماس با تلویزیون ناشی می شود. اثر اصیل یعنی داشتن این احساس که تلویزیون دسترسی شفاف به جهان پیرامون ما را ممکن می سازد. این احساس از یکسو محصول مفروضاتی است که بر چارچوب های بینشی مخاطبان مبتنی است و از سوی دیگر حاصل هماهنگی برنامه های تلویزیونی با آن مفروضات است (دالگرن، ۱۳۸۰: ۶۲). تلویزیون یکی از رسانه های همگانی است. این وسیله در جنگ ایدئولوژیک که در دنیای امروز میان نیروهای مختلف در جریان است، هم به منزله عرصه کارزار است و هم به مثابه جنگ (بیریکوف، ۱۳۷۲: ۱۱). تلویزیون دارای خصوصیاتی است که آن را از سایر رسانه ها و روش های اطلاعاتی متمایز می کند اول آنکه تلویزیون همزمان دو حس بینایی و شنوایی را متاثر می کند و همین ویژگی آن را در جایگاهی برتر از رادیو و مطبوعات قرار می دهد. دوم اینکه تلویزیون قادر است اخبار داغ را با سرعت بالا به اطلاع بینندگانش برساند و از این نظر تنها رادیو می تواند با این رسانه به رقابت برخیزد. سوم، یک برنامه تلویزیونی برای رسیدن به نظر مخاطب خود نیازی به واسطه ندارد. مطبوعات احتیاج به خدمات پستی دارند، فیلم مستلزم به سالن نمایش است، اما تلویزیون و رادیو برنامه هایش را بدون واسطه به خانه مخاطبین خود می برد. چهارم تلویزیون قادر است همزمان تعداد کثیری بیننده را زیر پوشش قرار دهد. پنجم، تلویزیون به علت ارتباط مستقیم و فوری با بیننده و نشان دادن رویدادها به هنگام وقوع، رسانه ای است بی بدیل. همه این برتری ها نمایانگر این نکته است که تلویزیون نه تنها یک وسیله خبری و اطلاعاتی است بلکه رسانه ای است که تمامی ویژگی های سایر رسانه ها را گرد آورده و آنها را دگرگون و تلفیق کرده است (همان، ۱۴-۱۳).
تلویزیون بخشی از واقعیت زندگی روزمره ملت و عالم صغیر دنیای اجتماعی ما را در نوردیده است. تلویزیون در تنظیم و سازمان دهی این جهان نیز دخالت می کنند. در برنامه ریزی امور روزمره و تعامل اعضای خانواده تاثیر می گذارد و چارچوب هایی را برای ادراک جمعی[۹] عرصه می سازد. جرج گربنر در جایی تلویزیون را بازوی فرهنگی نظم صنعتی خوانده بود (دالگرن، ۱۳۸۰: ۷۰).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
کلیت تلویزیون در درون شبکه پیچیده ای از عوامل وابسته به هم جای دارد که این پدیده را هم محدود و هم فعال می کند. چند لایگی ساختاری تلویزیون گسترش تلاقی های این رسانه را با سایر فن آوری های ارتباطاتی، شرایط مالکیت و مدیریت آن و تحول عمومی بازارهای فراملی رسانه ای، همگی بر تلویزیون تاثیر گذار بوده اند (همان، ۵۵-۵۲). تلویزیون آنچنان فراگیر است که عملاً با زندگی روزمره انسان ممزوج می شود همه تلویزیون تماشا می کنند، پس این عمل نفسا اشکالی ندارد. همه حایز یک نوع زندگی روزمره هستند پس این نوع زندگی هم نباید اشکالی داشته باشد. به این ترتیب تلویزیون و زندگی روزمره به مناطق امن تبدیل می شوند (دالگرن،۱۳۸۰ : ۷۱). ژورنالیسم تلویزیونی زمینه وسیعی را در بر می گیرد. این زمینه فقط محدود به برنامه های خبری روزانه و مجله های خبری هفتگی نیست. بلکه برنامه های ویژه علمی، اقتصادی و هنری را نیز شامل می شود.
عکس مرتبط با اقتصاد
آنچه در ژورنالیسم تلویزیونی مهم است، نتیجه و اثر نهایی است. کلمات، تصاویر، صدا و سکوت همه در رسانه ای استفاده می شود که می تواند هر چیزی از واقعیت در حال شکل گیری تا فیلم کار شده ای را به طور سراسری به نمایش گذارد. تلویزیون رسانه ای است که فنونش ارزش تلاش برای آموختن را دارد. قالبهای ژورنالیسم تلویزیونی شامل اخبار، فیلم، تدوینگری و … می باشد (تیرل، ۱۳۷۱: ۲۸).
در دنیاى امروز، انسان زیر سلطه ی تکنولوژی، نیازى روزافزون به استراحت و سرگرمى دارد تا بتواند اضطرابها و نگرانىهاى ناشى از زندگى دشوار ماشینى را التیام بخشد و با روحیهاى بهتر و آمادهتر به کار و تلاش سازنده و سودمند بپردازد. در این میان، وسایل ارتباطى جمعى بهعنوان مهمترین ابزار تفریحى و سرگرمى افراد به شمار مىروند که با پخش و انتشار برنامههاى سرگرمکننده، بر الگوى رفتارى اوقات فراغت انسان اثراتى تعیینکننده دارند و از این طریق است که فرد از تنهائى و زندگى سخت روزمره ی خود رهائى مىیابد و با محیط بیرونى تماس برقرار مىکند. انسان در اوقات فراغت روزنامه مىخواند، به رادیو گوش مىدهد و به تماشاى تلویزیون مىنشیند؛ صرفاً براى آنکه سرگرم شود. براساس پژوهشهاى استوتزل، اکثریت قریب به اتفاق افراد جامعه ی فرانسه اظهار داشتهاند، که مطالعه ی نشریات را فعالیتى تفریحى مىدانند. در خلال اعتصاب مطبوعات در جنوب شرقى فرانسه ۲۶ درصد از افراد مورد مطالعه، اظهار داشتند که در نبود نشریات، انسان احساس تنهائى مىکند و زندگى یکنواخت و غمانگیز مىشود و این امر موجب شده است که زندگى به روال گذشته نباشد (کایرول، ۱۹۹۱).
با وجود گسترش چشمگیر رسانهها از جمله اینترنت به نظر میرسد همچنان تلویزیون سهم عمدهای در پرکردن اوقات فراغت جوانان دارد چراکه فعالیت مورد علاقه نوجوانان و جوانان برای گذران اوقات فراغت به ترتیب عبارتند از: فعالیت ورزشی، تماشای تلویزیون، و مطالعه .
تماشای تلویزیون یکی از کم هزینه ترین راه های گذران اوقات فراغت است ضمن اینکه تلویزیون را در همهی ساعات شبانه روز و در خانه میتوان استفاده کرد شاید به همین دلیل تلویزیون همچنان یکی از پرطرفدارترین رسانههای جمعی است.
بررسی سهم تلویزیون دراوقات فراغت جوانان (به خصوص درسال های اخیرکه در ایران شیوههای فردی گذران اوقات فراغت به تدریج برای خود جایی باز کرده است) میتواند میزان اهمیت این رسانه را روشن کند.
هر سازمانی که در متن جامعه پدید میآید، باید دارای کارکردهایی در خدمت جمع و جامعه باشد و چنان تنظیم گردد که بتواند همانند یک تن بهصورتی هماهنگ، خدمات خود را به جامعه که منشأ و موجد آن است، عرضه کند. سازمانهای ارتباطی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و همه محققان و دستاندرکاران مسائل و نیازهای جامعه، بهویژه صاحبنظران ارتباطی بدان اندیشیدهاند و با توجه به نیازهای روزافزون گروههای وسیع انسانی به استفاده از این وسایل، برای آن ها وظایف و کارکردهای متعددی در نظر گرفتهاند (ساروخانی، ۱۳۸۵). از جمله صاحبنظرانی که در این عرصه به ابراز نظر پرداختهاند، میتوان به هارولد لاسول[۱۰] (۱۹۰۲-۱۹۷۸) محقق ارتباطات و استاد حقوق، چارلز رایت و روزنگرن لاتین (۱۹۷۱) و مرتون[۱۱] (۱۹۱۰-۲۰۰۳) و لازارسفلد[۱۲] (۱۹۰۱-۱۹۷۶) بهعنوان پیشگامان تحقیق در وسایل ارتباط جمعی اشاره داشت (دادگران، ۱۳۸۵).
۲-۱۸ کارکردهای رسانه
رسانهها دارای کارکردهایی هستند، که به شرح زیر مورد اشاره قرار میگیرند:
الف) کارکرد نظارتی: یکی از مهمترین کارکردهای رسانه خبری، نظارت بر محیط است. کارکرد نظارت و حراست از محیط، شامل رساندن اخبار توسط رسانهها میشود؛ که برای اقتصاد و جامعه ضروری است. مانند گزارش اوضاع سهام، ترافیک و شرایط آب و هوایی.
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
البته کارکرد نظارتی و مراقبتی، میتواند موجب چندین کژکارکرد هم بشود؛ مانند بهوجود آمدن وحشت از تأکید بیش از حد بر خطرات و تهدیدها در جامعه. “لازارسفلد و مرتون” از کژکارکردی تخدیری نام بردهاند، که در اثر جذب بیش از حد اطلاعات، افراد دچار بیاعتنایی و رخوت میشوند. ارائه بیش از حد اخبار خارقالعاده، احتمال دارد ارتباط مخاطبان را با آنچه واقعی و معمول است، کاهش دهد (تانکارد و سورین، ۱۳۸۶).
ب) کارکرد آموزشی یا انتقال فرهنگ: آموزش براساس تعریفی که سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) بیان داشته، عبارت است از: تمام کنشها و اثرات، راهها و روشهایی که برای رشد و تکامل توانایی مغزی و معرفتی و همچنین مهارتها، نگرشها و رفتار انسان بهکار میروند. البته بهطریقی که شخصیت انسان را تا ممکنترین حد آن، تعالی بخشند (دادگران، ۱۳۸۵: ۱۰۹). چنین کنشهایی از آغاز تولد تا واپسین دم حیات همراه انسان است. از اینرو آموزش، یک فرایند فراگیر است که تداوم آن تمامی حیات انسانی را در برمیگیرد و از این رو برای آموزش نه زمانی معیّن وجود دارد و نه مکانی مشخص.
در این میان رسانههای ارتباطی خواه برای این کار برنامهریزی شده باشند و خواه نشده باشند، آموزش دهندهاند. رسانهها فراهمآورنده دانش و شکلدهنده ارزشهایند و مردم همواره از آن ها تأثیر میپذیرند و میآموزند. اهمیت وظیفه آموزشی وسایل ارتباطی در جوامع معاصر، بهحدی است که بعضی از جامعهشناسان برای مطبوعات و رادیو و تلویزیون و سینما نقش آموزش موازی یا آموزش دائمی قائل هستند. جامعهشناسان معتقدند که وسایل ارتباطی با پخش اطلاعات و معلومات جدید، به موازات کوشش معلمان و اساتید، وظیفه آموزشی انجام داده و دانستنیهای عملی، فرهنگی و اجتماعی دانشآموزان و دانشجویان را تکمیل میکنند (معتمد نژاد، ۱۳۸۵: ۵ و دادگران، ۱۳۸۵: ۱۱۰ و ۱۰۹).
البته برخی معتقدند ورود رسانه جمعی به عرصه آموزش موجب کاستن خردهفرهنگها و تقویت جامعه تودهوار میشود. معنی جامعهتودهدار این است که ما بهخاطر رسانههای جمعی گرایش بیشتری پیدا میکنیم به اینکه به شیوه یکسانی صحبت کنیم، به شیوه یکسانی فکر کنیم و کنش و واکنش ما مثل هم باشد. در کنار این گرایش به یکدستسازیها، این اتهام وجود دارد که رسانههای جمعی مانع رشد فرهنگی میشوند (سورین و تانکارد، ۱۳۸۶: ۴۵۳).
ج) کارکرد سرگرمسازی و پرکردن اوقات فراغت: وسایل ارتباط جمعی بهعنوان مهمترین ابزار تفریحی و سرگرمی افراد بهشمار میرونند؛ که با پخش و انتشار برنامههای سرگرمکننده بر الگوی رفتار اوقات فراغت انسانی اثراتی تعیینکننده دارند و از این طریق است که فرد از تنهایی و زندگی سخت روزمرهاش رهایی مییابد و با محیط بیرونی تماس برقرار میکند (دادگران، ۱۳۸۵: ۱۲۶) و بهگفته برخی، دائقه و سلیقه عمومی از نظر هنری بالا میرود. اما کسانی هم معتقدند رسانهها، با این برنامههای سرگرمکننده انسانها را بهسمت غفلت تشویق و ترغیب کرده و سلیقه عمومی را تنزّل داده، مانع رشد توجه به هنر و تمجید آن شده و هنر متعالی را خراب میکنند (سورین و تانکارد، ۱۳۸۶: ۴۵۴).
د) کارگرد نوگرایی و توسعه: فرایند توسعه رابطه پایداری با تعامل میان مردم و مشارکت فعال گروههای اجتماعی دارد که این امر صورت نمیگیرد، مگر در پرتو نظام جامع ارتباطی-اطلاعاتی؛ که میتواند تا حدّ زیادی در رفع اختلافات و تضادهای موجود در ارزشها و رفتارهای مردم و فراهم آوردن محیط مساعد برای توسعه ملی مؤثر باشد. از جمله نخستین کسانی که در بحث از توسعه به موضوع ارتباطات و رسانهها و نقش آن ها در فرایند تغییر و نوگرایی توجه کردهاند، دانیل لرنر[۱۳] آمریکایی است که پژوهشی را در سال ۱۹۵۸، تحت عنوان گذر از جامعه سنتی: نوسازی خاورمیانه ارائه کرده است. الگوی نوگرای لرنر که الگوی قدیمی عرصه ارتباطات و توسعه بهشمار میرود، چهار متغیر را در برگرفته است: شهرنشینی، سوادآموزی، استفاده از رسانهها و مشارکت.
او با ارائه یک رابطه خطی نشان داد، که افزایش شهرنشینی موجب اشاعه سواد شده و سواد هم با بهره گرفتن از رسانهها، رابطه داشته و در شهرهایی که تجمّع مهارتها و منابع، شکل اقتصاد صنعتی جدیدی را بهوجود میآورند، با افزایش جمعیّت تعداد باسوادان افزایش مییابد. هرچه میزان سطح سواد بالا میرود، بر سطح استفاده از رسانهها و در نتیجه سطح معلومات و دانش افراد افزوده میشود و این فرایند به افزایش حس مشارکت(اقتصادی و سیاسی) در مردم می انجامد. سپس لرنر با تجدیدنظر در مدل کاملاً خطی خود، بهسوی نوعی سیر خطی مرکب تمایل یافت که در آن رابطه رسانهها و سوادآموزی، وضعیت متقابل به خود میگیرند. مارشال مکلوهان[۱۴] (۱۹۱۱-۱۹۸۰) زیست و سیدحمید مولانا[۱۵] نیز در زمرهی دانشمندانی هستند که به این مقوله توجّه کردهاند (باهنر، ۱۳۸۷: ۲۸-۳۲ و دادگران، ۱۳۸۵: ۱۳۱-۱۳۲).
ه) کارکرد همگنسازی: وسایل ارتباط جمعی، موجب نزدیکی سلیقهها، خواستها و انتظارات تمامی ساکنان یک جامعه شده و جوامع را از عصر محدودههای جدا خارج میگردانند. ورود وسایل ارتباط جمعی به جامعه، خردهفرهنگها و فرهنگهای خاص و مجزا را ناپدید کرده و بهنوعی تشابه میان تمامی ساکنان یک جامعه بهوجود میآورد و مردم آن جامعه، از سبک زندگی و علایق و خواستههایی که رسانههای جمعی ارائه میدهند، پیروی میکنند (ساروخانی، ۱۳۸۵: ۸۷-۸۸). براساس جامعهشناسی ارتباطات، مخاطبان، تودههای عظیمی از انسانهای پراکنده با ویژگیهای ناشناخته هستند؛ که هیچگونه پیوندی باهم نداشته و وجه مشترک آن ها همان اثری است که از رسانه میگیرند. در واقع این رسانهها هستند که عامل پیونددهنده انسانها با یکدیگر بوده و به آن ها هویت جمعی میبخشند. بر این مبنا، کارکرد اصلی وسایل ارتباط جمعی، همان مخاطب قراردادن تودهها و نه گروههای خاص است. بهبیان ژان کازنو، رسانهها به تودهسازی میپردازند (آشنا، ۱۳۸۰: ۱۹-۲۰ و ساروخانی، ۱۳۸۵: ۸۸).
و) کارکرد راهنمایی و رهبری: نقش رهبریکننده وسایل ارتباطی و اثر آن ها در بیداری و ارشاد افکار عمومی، امری واضح بوده و روز بهروز بر اهمیت آن افزوده میشود، در نظامهای دموکراسی، وسایل ارتباط جمعی میتوانند در راه گسترش ارتباط میان رهبریکنندگان و رهبریشوندگان، خدمات مهمی را انجام داده و بهعنوان آیینه تمامنمای افکار عمومی در جلب همکاری مردم و شرکت دادن آن ها در امور اجتماعی، تأثیر فراوانی بهجای بگذارند.[۱۲] البته رسانههای گروهی با انگیزهسازی در مخاطب، میتوانند ایجاد مشارکت اجتماعی که از عمدهترین نقشهای رسانههاست، را بهدنبال داشته باشند. این مهم، یعنی انگیزهسازی برای مشارکت، نیازمند شناخت درست از نیازهای مخاطبان است. توجه به فرهنگهای محلّی مناطق گوناگون یک کشور نیز در انگیزهسازی حائز اهمیت است (کریمی، ۱۳۸۲: ۲۲-۲۴).
ز) کارکرد بحرانزدایی: رسانههای گروهی میتوانند در عرصه مقابله با بحرانهای اجتماعی، به ایفای نقش بپردازند و در کاهش بحرانهای مختلفی مانند بحران هویت یا حوادث تهدیدکننده ثبات اجتماعی، کارکرد مؤثری داشته باشند (همان: ۱۷۰).
ح) کارکرد آگاهسازی: هرچند این وظیفه با مقوله آموزش از طرفی و مقوله خبررسانی جمعی از طرف دیگر، تداخل دارد، اما رسانهها باید علاوهبر انتقال اخبار و اطلاعات، به تحلیل درست اخبار و تشریح آنان نیز بپردازند. تحلیل عِلّی پدیدههای خبری و آگاهسازی انسانها از این علل، موجب تغییر در جهانبینی انسانها میشود. بههمین سیاق وسایل ارتباط جمعی بایستی موجبات آگاهی انسانها از کالاهای مورد نیاز را فراهم سازند. این وظیفه، یعنی آگاهسازی، از آنرو از تبلیغ متمایز است که در آن، هیچ کوششی برای خرید کالایی خاص وجود ندارد، همانگونه که هیچ کوششی نیز برای ایجاد گرایش بهسوی دیدگاه خاص وجود ندارد (ساروخانی، ۱۳۸۵: ۹۱-۹۲).
ط) اعطای پایگاه اجتماعی: این وسایل با دادن معروفیّت به اشخاص و گروهها به آشکار کردن یا ارتقای پایگاههای آنان میپردازند (همان: ۸۴).
ی) حمایت از هنجارهای اجتماعی (وظیفه ی اخلاقی)
ک) انتقال میراثهای فرهنگی و اجتماعی از نسلی به نسل دیگر
ل) نقش و کارکرد بیان عقاید
م) ایجاد همبستگی میان اجزای جامعه در پاسخ به نیازهای محیطی (دادگران، ۱۳۸۵: ۱۰۷)
ن) کارکرد تبلیغی (معتمدنژاد، ۱۳۸۵: ۷)
پس از آشنا شدن با کارکردهای رسانه های جمعی به بررسی دلایل انتخاب تلویزیون (شبکه های ملی و ماهواره ای) خواهیم پرداخت.
۲-۱۹ نگاهی به شبکه های تلویزیونی و کارکرد آنان
۲-۱۹-۱ تعریف فراغت
مفهوم فراغت، الزاماً مترادف با تفریح نیست؛ بلکه زمان آزادى است که فرد در اختیار دارد و آن را به میل خود صرف مىکند. بهعبارت دیگر، فراغت مجموعهاى از فعالیتها است که فرد با رضایت خاطر یا براى استراحت یا براى سرگرم شدن و یا افزایش اطلاعات یا آموزش و مشارکت اجتماعی، داوطلبانه پس از فارغ شدن از کارهاى موظف شغلی، خانوادگى و اجتماعى بدان مىپردازد (جلالی فرهانی، ۱۳۸۹). در ادوار مختلف تعاریف متفاوتی از فراغت ارائه شده است زیرا مفهوم فراغت و چگونگی آن در زمانهای مختلف متفاوت بوده است. یقیناً در عصری که فراغت تنها به معنی دست کشیدن از کار و استراحت، رفع خستگی و کسب آمادگی برای کار مجدد بوده است، نمی توانست با حال مطابقت داشته باشد. چنانچه کارل مارکس با توجه به وضع موجود در دورهی خویش فراغت را اینگونه تعریف کرده: بعد از ساعات کار طولانی روزانه فقط فرصت استراحت باقی میماند که نتیجه اجباری کار است (پورصادقی، ۱۳۸۱، صص ۱۲ و ۱۳). به تدریج با افزایش فراغت مفهوم آن نیز به معنی زمانی تبدیل شد که فرد از کلیه فعالیتهای مربوط به تعهدات و مسئولیتهای شغلی، اجتماعی و زیستی و اخلاقی و خانوادگی فارغ شده (هرچند همچنان نمیتوان عملاً حتی در اوقات فراغت، زمانی را تصور کرد که فرد هیچ تعهدی نداشته باشد) و وقت و فرصت موجود را آزادانه صرف انجام فعالیت های گوناگون می کند که هیچ کدام اجبار والزام خارجی در آن مشهود نیست. فراغت از وقت آزاد منفک است وقت آزاد شامل زمان فراغت هم میشود به عبارت دیگر اگر اوقاتی راکه صرف انجام و رسیدگی امور شخصی میشود مثل ساعات خواب ،غذا،خوردن و بهداشت شخصی را از زمان آزاد کسر نماییم، اوقات فراغت بدست میآید (همان :۱۲ و ۱۳). در تعریفی آمده: اوقات فراغت به فرد امکان میدهد که کارهای تکراری و قراردادی را که نهادهای اساسی جامعه به او تحمیل میکنند پشت سرگذارد و به حوزههای فراتر از خویشتن پابگذارد که درآن نیروهای آفرینندهاش آزادانه بتواند با ارزشهای مسلط تمدنش به مخالفت برخیزد یا آن ها را تقویت کند. خواندن یک کتاب، فرا گرفتن یک هنر، پرداختن به یک فعالیت ورزشی، تماشای تلویزیون، گوش کردن به رادیو یا نوار، رفتن به سینما، تئاتر، میهمانی، یاگردش همه میتوانند بخشی از گذران اوقات فراغت باشد (قلیزاده ۱۳۸۱). فراغت اگر دارای نتایج مادی و یا ایدئولوژیک باشد، نیمه فراغت است.
۲-۱۹-۲ انواع فراغت
در بررسی نحوه گذران اوقات فراغت و شیوهها و وسایل مورد استفاده در گذران اوقات فراغت تحقیقات متعددی صورت گرفته است و نتایج گوناگونی را به دست داده است. بسیاری از محققین جهت بیان وسایل مورد استفاده در گذاران اوقات فراغت به شکل های مختلفی آن را تقسیم بندی نمودند. برخی شیوههای گذران اوقات فراغت را به صورت فردی و جمعی در نظر گرفتند. گروهی دیگر آن را به صورت فعال و غیر فعال در نظر گرفتند. گروهی دیگر بر اساس میزان فراوانی اوقات فراغت تقسیم بندی نمودهاند. در بررسی حاضر ابتدا همزمان از دو شیوه در تقسیم بندی اوقات فراغت استفاده میکنیم به شرح زیر:
تقسیم بندی شیوه های گذران اوقات فراغت بر اساس جمعی و فردی
تقسیم بندی شیوه های گذران اوقات فراغت بر اساس فعال و غیرفعال
از ترکیب این دو تقسیمبندی طبقهبندی شیوههای گذران اوقات فراغت، به صورت جدول ذیل بدست میآید:
جدول ۲-۱: طبقه بندی شیوه های گذران اوقات فراغت
حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق محف