در بیشتر تحقیقات مربوط به پایگاههای هویت، محتوی به طور عملی در سه حوزه: مذهب، شغل و نقش جنسی تعریف میشود. اما هویت نوجوانان در یک حوزه مشابه ممکن است عناصر متفاوتی داشته باشد. برای مثال در حوزه مذهب ، بعضی از نوجوانان ممکن است روی عقاید و درک شخصی خودشان از مسائل معنوی تاکید کنند و بعضی ممکن است به موقعیت اجتماعی حاصل از رعایت اعمال مذهبی و بیان اعتقاد دینی توجه کنند و عدهای نیز انتظارات مذهبی والدین و اعضای فامیل برایشان از اهمیت برخوردار باشد (برزونسکی ،۲۰۰۳).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
یک رویکرد متفاوت به محتوای هویت، تمرکز روی ماهیت اسنادها و عناصری است که هویت فرد طبق آن ها تعریف میشود. برای مثال، چک و همکارانش سه محتوا برای هویت تعریف کردهاند:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
هویت شخصی [۷۷]
هویت جمعی [۷۸]
هویت اجتماعی [۷۹] (چک و همکاران ، ۱۹۸۲ به نقل از برزونسکی ، ۲۰۰۳).
هویت شخصی ریشه در اسنادهای خود خصوصی ، از قبیل اهداف و ارزشهای شخصی، خودآگاهیها و وضعیتهای روانی منحصر به فرد دارد.
هویت جمعی روی انتظارات و هنجارهای دیگران مهم و گروههای مرجع مثل خانواده، گروه اجتماعی، کشور، مذهب و غیره تاکید دارد.
هویت اجتماعی به عناصر خود عمومی از قبیل شهرت، محبوبیت و تاکید روی دیگران برمیگردد.
نتایج تحقیقات برزونسکی روی دانشجویان امریکایی نشان میدهد انواع اسنادهایی که نوجوانان برای تعریف و تبیین هویتشان به کار میبرند بنا به سبک پردازش هویتی که دارند متفاوت است. افرادی که از یک سبک اطلاعاتی استفاده میکنند روی اسنادهای خود شخصی (مثل اهداف، ارزشها و معیارهایشان) تاکید دارند و میزان بازخوردهای مربوط به خود را که منجر به تاکید دیدگاههای شخصیشان میشود اساس خود ارزیابیهایشان قرار میدهند.
افرادی که سبک هنجاری را جهت پردازش اطلاعات مربوط به هویتشان به کار میگیرند، احساسی که از خود دارند مبتنی بر عناصر خودجمعی (مثل: خانواده، مذهب یا کشور) است. معیار ارزش این نوجوانان، ارزشها و انتظارات افراد مهم زندگیشان است و هدف آن برمبنای افزایش عزت نفس جمعی – مثلا از طریق مقایسه گروههایی که آن ها را از سایرین متمایز میکند- تنظیم شده است. برعکس، افرادی که از سبک سردرگم / اجتنابی استفاده میکنند. درکشان از هویت مبتنی بر عناصر خود اجتماعی (مثل محبوبیت، شهرت و تاثیر روی دیگران) است. خودارزیابیهای این افراد براساس انتظارات فوری و موردی و تقاضاهای موقعیتی است.
توجه اصلی آنها روی حضور مطلوب و اثرگذاریهای مناسب اجتماعی در جهت حفظ عزت نفس اجتماعیشان است (برزونسکی ۲۰۰۳).
ساختار هویت : تعهد هویت
در مدل پایگاههای چها گانه هویت، ساختار در اصطلاح تعهد تعریف شده است. تحقیقات شناختی اجتماعی (بریکمن[۸۰] ۱۹۸۷ ، کمبل[۸۱]۱۹۹۰، میوس[۸۲]، لرما[۸۳]، هلسن[۸۴] و لبرگ[۸۵] ۱۹۹۹) نشان میدهند که تعهدات ثابت شخصی نقش مهمی را در تقویت عملکرد شخص و سلامت روانی- اجتماعی وی بازی میکند. تفاوت در میزان تعهد به تفاوتهایی که افراد در قدرت و روشنی معیارهای مربوط به خود، اعتقادات و باورهای خود دارند، مربوط میشود (به نقل از برزونسکی ، ۲۰۰۳).
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
طبق نظر بریکمن” تعهد به رفتار فرد، تحت شرایطی که او سعی دارد طور دیگری عمل کند ثبات میبخشد.” تعهد یک چارچوب ارجاعی جهت دار و هدفمند ایجاد میکند که رفتار و بازخوردهای آن در درون این چارچوب بازبینی، ارزیابی و تنظیم میشود (بریکمن، ۱۹۸۷ به نقل از برزونسکی، ۲۰۰۳).
تحقیقات نشان داده است که میزان بالای تعهد با تصمیمگیری هوشیارانه و مقابلهای متمرکز بر مشکل رابطه مثبت و با تعویق توجه عقلانی و اضطراب قبل از تصمیمگیری رابطه منفی دارد. مطالعات برزونسکی همچنین نشان میدهد که تعهد هویت با سبکهای پردازش هویت رابطه دارد. افرادی که فرایندهای اطلاعاتی و هنجاری را به کار میگیرند تعهدات قویتری نسبت افراد دارای سبک سردرگم/ اجتنابی دارند (فارسی نژاد ، ۱۳۸۴).
برزونسکی سه مدل متفاوت آزمایش جهت نقش تعهد در ارتباط بین سبکهای هویتی و متغیرهای برونداد شخصیتی پیشنهاد میکند:
۱- مدل اثر مستقیم: در این مدل فرض میشود سبکهای پردازش هویت و تعهد هویت به طور مستقیم و مستقل با تغییرات یک متغیر برونداد ارتباط دارند.
۲- مدل اثر تعدیلگر: در این مدل محققان فرض میکنند که قدرت و جهت ارتباط بین سبک پردازش هویت و یک متغیر برونداد و با سطوح مختلفی از تعهد تغییر میکند.
۳- مدل اثر رابطهای: در این مدل فرض بر این است که رابطه بین سبکهای پردازش هویت و یک متغیر برونداد، وقتی که اثر متغیر تعهد کنترل میشود، به طور معنیدار تقلیل پیدا میکند (برزونسکی، ۲۰۰۳).
طبق تحقیقاتی که برزونسکی انجام داد چنین نتیجه گرفت افراد دارای سبک پردازش اطلاعاتی و هنجاری هویت قویتر و خود واضح تری نسبت به افراد سبک مغشوش دارند. تعهدات ضعیفتر با سطوح پایین جسارت شخصی ، مسئولیت پذیری و سطوح بالای افسردگی رابطه دارد (برزونسکی، ۱۹۹۲).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
انواع سبک های پردازش هویت
همان طور که دیدیم مدل برزونسکی روی تفاوت های فردی در زمینه پردازش شناختی – اجتماعی نوجوانان در رویارویی با مسائل مربوط به خود و هویت تاکید کرده است. در این راستا وی سه جهت گیری متفاوت فرایندی یا سه سبک پردازش هویت را مشخص کرده است:
سبک اطلاعاتی
طی تحقیقاتی که برزونسکی و سایر محققان هویت روی سبک های هویتی انجام داده اند به این نتیجه رسیده اند که نوجوانانی که از سبک اطلاعاتی استفاده می کنند به طور فعال اطلاعات مربوط به خود را جستجو و ارزیابی می کنند . این افراد خود بازخورد دهنده، وظیفه شناس ، گشوده نسبت به تجارب، مساله مدار و تصمیم گیرنده های حساس و به موقعی هستند (برزونسکی،۲۰۰۴).
افراد اطلاعات مدار تمایل به بررسی راه حل های چندگانه و کاوش درباره نقش های گوناگون – قبل از اینکه به هر یک از آنها متعهد شوند _ دارند. این افراد نگرشی همراه با تردید درباره ساختارهای خودشان دارند و نیاز بالایی برای شناخت و پیچیدگی شناختی احساس می کنند (برزونسکی، ۲۰۰۳).
تحقیقات برزونسکی و کوک[۸۶] نشان داده است که این افراد دارای اهداف شغلی و تحصیلی روشن و مشخص هستند و در محیط تحصیلی از خود مختاری تحصیلی،عملکرد تحصیلی بالا، انتظار پیشرفت ، درگیری آموزشی و توسعه روابط بین فردی بیشتری نسبت به همسالان خود در دو سبک دیگر برخوردارند. این افراد هویت خودشان را به صورت شخصی (ارزش های من و…) تعریف می کنند (برزونسکی و کوک،۲۰۰۰).
سبک هنجاری
تحقیقات برزونسکی و کوک نشان داده است نوجوانانی که از سبک پردازش هویت هنجاری استفاده می کنند ، در ارتباط با مسائل هویتی به شیوه همنوایی با تجارب و تجویزات گروه های مرجع و سایر افراد مهم زندگیشان عمل می کنند. آن ها به طور خودکار، ارزش ها و عقاید دیگران را بدون ارزیابی آگاهانه می پذیرند و درونی می کنند.
این افراد تحمل کمی در برابر موقعیت های جدید و مبهم دارند و دارای اهداف شغلی و آموزشی مشخصی هستند که البته این اهداف از بیرون کنترل می شود و انعطاف ناپذیرند (برزونسکی و کوک۲۰۰۰).
افرادی که از سبک هویت هنجاری استفاده می کنند، هویت خود را بیشتر روی اسنادهای جمعی (مثل: مذهبم، کشورم، افتخار ملی ام) تعریف می کنند. تلاش این افراد برای حفظ ساختار خود منجر به رفتارهای کلیشه ای و تحریفات شناختی می گردد (برزونسکی،۲۰۰۳). اهداف شغلی و تحصیلی این افراد از بیرون کنترل می شود و انعطاف ناپذیر است.
سبک سردرگم / اجتنابی
نوجوانانی که از این سبک استفاده می کنند تا جایی که ممکن است از مواجهه با مسائل و تعارضات مربوط به هویت دوری می کنند. رفتارشان براساس عوامل موقعیتی و لذت طلبی تعیین می شود. تحقیقات نشان داده است که استفاده از سبک هویت سردرگم / اجتنابی با شیوه مقابله با بحران هیجان مدار ،خود ناتوان سازی[۸۷] منبع کنترل بیرونی و راهبردهای ضعیف اسنادی و شناختی رابطه دارد (برزونسکی ،۲۰۰۴).
این افراد هویت خود را بیشتر روی اسنادهای اجتماعی چون شهرت و محبوبیت تعریف می کنند (برزونسکی ، ۲۰۰۳).
این افراد فاقد اهداف تحصیلی و شغلی ثابت و روشن هستند و از سطوح پایین مهارت های تحصیلی، خویشتنداری و خود مختاری برخوردارند.
رابطه بین سبک های پردازش هویت و پایگاه هویتی
افراد در پایگاه های متفاوتی از نظر فرایند های شناختی – اجتماعی که جهت تصمیم گیری ، حل مسائل شخصی و پردازش اطلاعات مرتبط با خود استفاده می کنند نیز متفاوتند. افرادی که دارای پایگاه های هویتی موفق [۸۸] و دیررس [۸۹] هستند به استفاده از سبک اطلاعاتی بیشتر گرایش دارند. یعنی در دو پایگاه ، فرایند کاوش گری فعال است و اطلاعات در جریان تصمیم گیری مربوط به هویت جمع آوری شده یا در حال جمع آوری هستند و تفاوت این دو پایگاه در میزان تعهدات آن هاست.
افرادی که در پایگاه هویتی زودرس[۹۰] قرار دارند از سبک پردازش هنجاری استفاده می کنند. این افراد کمتر تجربه کاوشگری داشته و به تجویزات و انتظارات سایرین مهم در زندگیشان متعهد شده اند و همنوایی با عقاید و خواسته های دیگران از ویژگی های بارز این افراد است.
افرادی که در پایگاه مغشوش[۹۱] هستند از سبک پردازش هویت سردرگم/ اجتنابی استفاده می کند. این افراد فاقد تعهدات مربوط به هویت هستند و به راهبردهای تعویق، تعلل و دوری گزینی گرایش دارند (وایت ، ۱۹۸۸).
بحران هویت
تطبیق پایگاه ها و سبک های هویتی بر اساس فرایندهای کاوشگری و تعهد
(وایت و همکاران، ۱۹۸۸)
مرحله بلوغ و نوجوانی، مرحله ای است که روان تحلیل گران به طور کلی و فروید به خصوص در مقایسه با مراحل قبل، کمتر درباره آن نگاشته اند. می توان گفت که در اینجا صحبت از مرحله است و نه دوره بلکه بیشتر سخن از یک بحران است بحرانی که به صورت بحران نوجوانی معمولا به صورت ناگهانی به مرحله نهفتگی پایان می بخشد (منصور و دادستان، ۱۳۸۳). بحران نقطه عطفی در زندگی فرد به سوی وضعیتی بهتر یا بدتر شمرده می شود (کاپلان ، ۱۹۹۱ ) .
واژه crisisبه معنی بحران از واژه یونانی krisis مشتق شده است. که تغییرات قاطعی را می رساند که در جریان یک تحول پیش می آید و نمودار دگرگونی های عمیق است.
تعبیر نوجوانی به مثابه یک مرحله بحرانی ودر اصل از فلاسفه یونانی، به خصوص ارسطو است. اما کسی که برای اولین بار به شکل شایان توجهی بلوغ و بحران را توصیف کرد ژان ژاک روسو[۹۲] است. روسو درکتاب چهارم” امیل” به زبان ادبی زیبایی، با تشبیه بروز بلوغ جنسی به طوفان، در آن یک انقلاب و زایش دوباره می بیند. یک سال ونیم پس از او، استانلی هال در نظریه “زایش دوباره” از نوبه این تشبیه استناد جسته است. پس از هال،پژوهشهای بسیار، چه در امریکا و چه در اروپا به طور مستقیم یا ضمنی این مفهوم را تصدیق و تایید کرده اند (رجب پور، ۱۳۸۶).
از نظر فروید نوجوانی بر یک بحران خود دوستداری وهمانند سازی مبتنی است و این بحران با اضطراب های شدید در رابطه با واقعیت و تمامیت خود وجنس همراه است (منصور و دادستان ، ۱۳۸۳) .
اریکسون به ۸ مرحله تکاملی در زندگی انسان قایل است و هر یک از این مراحل ۸ گانه، اوج یک بحران وحل آن است. اما بحران لزوماً ضمیر ناخوشایند و عرضی ندارد. بلکه تنها نمایانگر یک نوع حساسیت یا شکست پذیری خاصی است که از عدم تعادل ناشی می شود. عدم تعادل نیز در نتیجه رشد امکانات بالقوه جدید درفرد است. بنابراین، در اینجا ضمیر مثبت بحران مورد نظر می باشد.
از نظر اریکسون نوجوان برای ساختن هویت خود، در یک زمان با دو گروه از امور دیگر درگیر است. او باید هم با تغییرات درونی، شناختی و بدنی خود سازگار شود هم ، در همان زمان، ناگزیر از سازگاری با مجموعه ای از نظام بخشها و نظامهای بیرونی و خارجی است. او می بایست با تمام این مسائل درگیر شود، این دگرگونی ها را پشت سر گذارد، و از خلال آنها هویت خود را بسازد واز سلطه بزرگسالان خارج شود به دلیل همین دگرگونی های فراوان وهمه جانبه، ورود به مرحله نوجوانی برای وی مانند ورود به کشوری بیگانه است. که نه با زبان، نه با آداب و رسوم و نه بطور کلی با فرهنگ آن کشور آشناست.
هنگام جستجوی هویت بروز برخی از مشکلات طبیعی است. مسلماً ابهامات و سردرگمی هایی بروز می کند. اما پریشانی های شدید و ادامه دار طبیعی است. روان شناسان مشکلات از نوع نخست را ” بحران هویت طبیعی” نامیده اند و از بحران در اینجا نقطه عطف در رشد روانی فرد است.
آنچه مشخص است این است که نامطمئنی های آنها به مرور از بین می رود (رجب پور، ۱۳۸۶) .
رابطه هویت و ازدواج ( صمیمیت و دوستی ) :
عاشق شدن طریقه دیگری برای نیل به تعریفی از خود به شمار می رود. در فرایند عاشق شدن نوجوان با برون افکنی خود انگاره[۹۳] نامنسجم و آشفته خود در معشوق و به تدریج دیدن واضح تر آن در وی می کوشد خود را بشناسد (رفیعی،۱۳۸۱).
به عبارت دیگر او چنان غرق در خود، تصویر خود ونه دیگران، و آینده خود است که نمی تواند از عهده وظیفه نیل به صمیمیت برآید. عشق نوجوانی کوششی است برای دستیابی به هویت از طریق معشوق، من کیستم؟ معشوق او. رابطه عاشقانه دو بزرگسال اما رابطه دو خود سازه مستقل است که می خواهند موجودیتی فراتر از جمع جبری خود را بیافرینند.
صمیمیت واقعی زمانی امکان پذیر می شود که فرد نخست به یک هویت مستقل دست یافته باشد. تنها به شرطی که فرد از هویت خود مطمئن شده باشد، می تواند در یک رابطه دوجانبه همه چیز خود را به طرف مقابل واگذار کند. ابهام و نگرانی ناشی از آشفتگی در هویت، اعم از هویت جنسی، هویت شغلی، خودانگاره (تصویری که فرد از خود در ذهن دارد) و تن انگاره تصویر ذهنی فرد درباره بدن خود) ، مانع از آن می شود که فرد بتواند خود را آزادانه و محبت آمیز به شریک جنسی خود واگذارد یا اساساً هر گونه رابطه عمیق و دیرپایی برقرار کند. این که از برخی جوانان مقاوم در برابر ازدواج شنیده می شود که نمی خواهند متعهد به کسی شوند ، نمونه ای از اختلال در این مرحله از رشد است (رفیعی ،۱۳۸۱) .
خود پنداره و هویت