خر عیسی گرسنه بر آخُر دامن راه کهکشان پر دُر
حدیقه/ ص 480
اگر جسم و تن آدمی بر آخُر دنیا گرسنه باشد شایسته تر ستپ. بهتر است که جسم را رها کنیم و با زهد و رسیدن به مقام فقر دعا کنیم تا دعایمان مستجاب گردد و به آسمان برود .
و گرنه افرادی که در جستجوی سیر کردن خر وجودی و جسم خویش هستند نمی تونند ارزش واقعی نفس عاقله را دریابند. او همین نکته را در تمثیلی با به کار گرفتن خر عیسی و آواز داوود، نفس عاقله را به عیسی و از خر به صفت جسمانی تعبیر می کند که شایستگی نفس عاقله را نمی دانند، همان گونه که خر ، قدر عیسی را نمی داند و کر لحن داوود را نمی شنود .
قدر عیسی کجا شناسد خر لحن داوود را چه داند کر
سیر العباد الی المعاد/ ص189
آنچه شایسته عروج به عالم بالا و قرب حق است عیسی روح است نه خر تن، به همین جهت عیسی به آسمان جانها رفت .
در این کو پاره چون گردی بر آخور چون خر عیسی بسوی عالم جان شو که چو عیسی همه جانی
دیوان/ص680
اما بعضی از افراد گول خر تن « تعلقات دنیایی » را خورده اند :
عیسی نشسته بیش شما وانگه از هوس دلتان دهد که بندگی خر کنید
گاهی در شعر شاعران از جمله سنایی، با توجّه به این که عیسی از مریم با کره با دمیده جبرئیل در آستین او متولّد گردید و در قرآن کریم نیز از آن حضرت با لقب «روح الله» یاد می شود، لفظ عیسی به تنهایی به کار رفته و رمزی از روح و جان آدمی است، بدون این که در مقابل آن اسمی از خر برده شود. چنان که سنایی در مدح جمال الدّین ابونصر، از جان به عنون عیسی یاد می کند و این روح را مرده خاک و بایستی روح و جان خود را با یاد حق زنده و جاودان نگه داری و گرنه وجود جسمانی تو خواهد مرد و در زیر خاک برای همیشه مدفون خواهد گردید :
گرنه ای از ما چه عیسی چون نپری بر هوا وزمائی همچوماچون خر نوانی در خلاب
دیوان /ص 727
بریز آر جان خوان را چو عیسی که تا همچو عیسی شوی آسمانی
دیوان/ ص676
عیسی در آسمان چهارم:
از بخشهای عمده زندگی حضرت عیسی، برفتن به آسمان چهارم است. بدین گونه که «چون عیسی آخر عمرش بود به بیت المقدّس باز شد. جهودان قصد کشتن او کردند و ان ملک را که در آن زمانه بود با خود یار کردند و گفتند که این عیسی بر هر کسی دعا می کند تا هلاک می شود. تدبیر هلاک وی می کردند. خبر به عیسی رسید. در خانه ای پنهان شد . بعضی گویند که حواریان با وی بودند.
پس جهودان خبر یافتند او کجاست، بیامدند او را بگرفتند و خواستند که بکشند و خدای تعالی جبرئیل را بفرستاد تا بیامد و او را از میان ایشان برداشت و به آسمان برد» (همان،نیشابوری: 382).
گویا خود عیسی قبل از وقوع حادثه، این موضوع را که یکی از حواریون کافر شده و او را به بهایی اندک خواهد فروخت خبر می دهد . توضیح بیشتر را از زبان میبدی می شنویم : «عیسی شبی نشسته بود با حواریان و ایشان را وصیّتها می کرد و نصیحتها می گفت، آنگه گفت: یکی از شما امشب به من کافر شود و مرا به چند درم بفروشد. پیش از آنکه خروه بانگ کند و روشنایی روز پدید آید، تا درین سخن بودند، جهودان بیامدند و در آن میانه شب ببردند و دل زده بودند تا وی را بر دار کنند. الله تعالی آن شب فرمان داد تا جهان تاریک گشت، تاریکی عظیم که ایشان یکدیگر را نمی دیدند. فریشتگان آمدند در آن ساعت و عیسی را رهانیدند از دست ایشان. آن مرد که عیسی را نامزد کرده بود به کفر وبیگانگی، نام وی یهودا بود به جهودان گفت مرا چه دهید اگر من شما را به عیسی دلالت کنم؟ سی درم به وی دادند. وی بیامد و عیسی در خانه بود که روزن به بیرون داشت. چون در خانه شد الله – تعالی – شبه عیسی بر وی افکند. جبرئیل آمد عیسی را از آن روزن به آسمان برد. جهودان از پس آن مرد در رفتند و آن مرد را بر صورت عیسی دیدند، وی را بگرفتند و بر دار کردند و بعد از آن مادر عیسی و زن دیگری آمدند به پای دار می گریستند. ربّ العالمین فرمان داد تا عیسی بیامد و ایشان را گفت: چرا می گریید؟ ایشان گفتند به تو می گرییم. عیسی گفت: شما دلتنگ نباشید که الله – تعالی- مرا به آسمان برد و با من نیکوییها کرد و جز خیر و راحت پیشم نیامد و این مرد را که بردار کردند الله – تعالی- شبه من بر وی افکند تا جهودان پنداشتند که آن من بودم » (کشف الاسرار،1331 : 135).
در مخالفت و کینه توزی جهودان با عیسی مسیح جای هیچ گونه سخنی نیست. آنان پیوسته در آزار و اذّیت او و حتّی مادرش بودند و در همه حال از تحقیر و توهین و دشنام به آنان کوتاهی نمی کردند.
بنا به قول مشهور رفتن حضرت عیسی تا آسمان چهارم است، اما حضرت رسول(ص) فرموده اند که در شب معراج « عیسی را به آسمان دوم دیدم » (همان، متی:141).
امّا با توجّه بدانچه در اناجیل چهارگانه آمده است و بنا به اعتقاد مسیحیان، حضرت عیسی به صلیب کشیده شده است و چلیپا نیز از اشکال قابل توجّه در نظر آنان است .
در نظر انان جهودان عیسی را آخر روز پنجشنبه بگرفتند و روزآادینه بر دار کردند وآان روز را « جمعه الصلبوت » می نامند. ولی او را روز یکشنبه در گور کردند. سنایی به همین مطلب اشاره می کند:
زآنکه عیسی است را سوی لاهوت هست در راه جمعه الصلبوت
حدیقه/ ص 112
هر چند به صلیب کشیدن عسی با به آسمان رفتن او مقارن و گاه منطبق است، ولی حادثه ای است که در اناجیل چهارگانه به طور جداگانه آمده است و ما جریان بر دار کشیدن او را از انجیل متی نقل می کنیم :
«… وعیسی را تازیانه زده به جهت مصلوب شدنش تسلیم نمود. سپس سپاهیان حاکم عیسی در دیوان خانه آورده جمیع سپاه را بر وی جمع نمودند و و را برهنه نموده ج
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
امه سرخش پوشانیدند و تاجی از خار بافته بر سرش نهادند و نی به دست راستش دادند و پیش روی وی زانو زده استهزاء کنان می گفتند: سلام ای پادشاه یهود و آب دهن بر وی افکنده، ان نی را گرفته بر سر او زدند و بعد از آنکه استهزایش نمودند جامه را از برش در آورده به لباس خودش او را پوشانیدند و به جهت صلبش بردند و در اثناء بیرون رفتن ایشان شخص قورئنی را که مسمّی به شمعون بود یافته او را جهت برداشتن صلیبش مجبور ساختند و به مکانی که به گلگثا مسمّی بود یعنی محل کاسه سر رسیدند و سرکه ممزوج به مُر به جهت آشامیدن به وی دادند و او چشیده نخواست که بیاشامد، پس او را مصلوب نموده، بر لباس وی قرعه افکنده تقسیم نمودند تا انچه به وساطت پیغمبر گفته شده بود کامل گردد که به درستی که لباسم را با خود تقسیم نمودند و بر پیراهنم قرعه افکندند » (همان،انجیل متی:68آیات26-36)
اما در اسلام با توجه به آیه شریفه « و قولهم انا قتلنا المسیح ابن مریم رسول الله و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم و ان الذین اختلفوا فیه لفی شک منه ما لهم به من علم الا اتباع الظن و ما قتلوه یقینا بل رفعه الله الیه و کان الله عزیزا حکیما » (نساء،157و158) . آن حضرت به دار آویخته نشده است و خداوند او را به سوی خویش بالا برده است. سنایی جایگاه عیسی را آسمان چهارم می داند:
ای سنایی گرت قصد آسمان چارست همچوعیسی پیش دشمن یکزمان بردار باش
دیوان/ ص761
چون دعا را نهاد خواهد برخ عیسی آمین کند زچارم چرخ
حدیقه/ ص 635
و در عروج آن حضرت به آسمان چهارم، بیان می دارد که او اسرار عالم ملکوت را با دیده بصیرت و لاهوتی خویش دیده است و آنگه در این دنیا و تعلقات آن گرفتار مانده است، اگر بتواند از هجوم خواهشهای نفسانی و لذّتهای زودگذر این دنیا جان سالم به در برد می تواند همانند عیسی به عالم برتر بر رود و با چشم دل، اسرار حق را دریابد :
دیده خطهاء خطه ملکوت همچوعیسی به دیده لاهوت
آنکه در بند این جهان آویخت سود کرد زلشکرش بگریخت
حدیقه/ ص 185
سوزن عیسی:
در واقع به آسمان رفتن عیسی، داستان مشهور سوزنی است که در گریبان پلاس او پیدا شد و باعث گردید او را فراتر از آسمان چهارم نبرند. چنان که آورده اند: «خدای تعالی او را به آسمان چارم برد . چون آنجا رسید امر آمد فرشتگان را، بنگرید تا با وی از دنیا هیچ چیز نیست؟ اگر نیست وی را به آسمان هفتم آرید. نگاه کردند با وی سوزنی یافتند در گریبان پلاس که چهل سال بود تا آنرا پوشیده داشت و ان وقت سه شبانه روز بود که تا عیسی علیه الٌسلام چیزی نخورده بود. چون آن سوزن دیدند با وی ندا آمد که عیسی را هم آنجا بدارید. بیت المعمور را مسکن وی کردند تا روز قیامت ان وقت از آسمان به زمین آید، مهدی(عج) با وی یار گردد» (عتیق نیشابوری،همان: 47). در روایت دیگری آمده که چون عیسی را به آسمان بردند پیراهنی از پشم پوشیده بود که مریم رشته و بافته و دوخته بود. چون به آسمان رسید از حق تعالی ندا شنید که ای عیسی بینداز از خود زینت دنیا را » (همان، حیات القلوب: 441).
داستان عیسی و سوزن، در ادبیات، خاصه ادبیات عرفانی بازتاب گسترده ای دارد، چنان که در نظر سنایی، سوزن رمزی از تعلّقات دنیایی است و مانع اوج و تعالی انسان می گردد، همانگونه که مانع برتر رفتن عیسی گردید، پس باید به کلّی از تعلّقات دنیایی گسست.
از زبان سنایی بشنویم:
روح را چون ببرد روح امین چرخ چهارم فزود ازوتزیین
دادمر جبرئیل را فرمان خالق و کردگار هر دو جهان
که بجویید مر ورا همه جای تا چه دارد زنعمت دنیای
چون بجستند سوزنی دیدند بر زه دلق او بپرسیدند
کز پی چیست با تو این سوزن گفت بهر ستر عورت من
که به خلقان ز زینت خلقان قانعم ور چه نیستم خاقان
تا بود زنده ژنده پیراهن هست محتاج رشته و سوزن
جمله گفتند خالق مایی بر همه حالها تو دانایی
بر زه دلق سوزنی است ورا نیست زین بیش چیزی از دنیا
ندا آمد ز ربّ رئوف که کنیدش در آن مکان موقوف
بوی دنیا دمد همی زین تن چرخ چارم بود ورا مسکن
گرنه این سوزنش بدی همراه برسیدی به زیر عرش اله
سوزنی روح را چون مانع گشت به مکانی شریف قانع گشت
بزماند از مکان قرب و جلال سوزنی گشت روح را به وبال
ای جوانمرد پند من بپذیر دل زدنیا و زینتش برگیر
حدیقه/ ص 392
لذا شرایط رسیدن به وصال حق، ترک همه دنیاست و گرنه حتی یک سوزن مانع عروج عیسی می گردد. بازتاب سوزن عیسی در شعر شاعرانی مانند عطار نسبت به سنایی گسترده تر است. او نیز همانند سنایی، سوزن را مظهر تعلقات دنیایی می داند که حتّی کوچک ترین آن مانع صعود روح به عالم برتر است :
ز دنیا رشته تاری را بمگذار که شد از سوزنی عیسی گرفتار
اسرار نامه/ ص170
همین یک سوزن دلیل وابستگی تو به دنیاست و بینگر آن است که دهها رهزن می تواند مانع حرکت و پیشرفت تو گردد:
سوزنی را پای بند ره عیسی ساختند حب دنیا پای بند است از همه یک سوزنست
دیوان/ص 85
بدین ترتیب برداشت سنایی از واقعه مربوط به عروج عیسی تا آسمان چهارم این است که کمترین وابستگی به تعلقات دنیایی مانع صعود سالک می گردد و برای رسیدن به قرب حق از همه چیز ، حتی یک سوزن باید گذشت .
عیسی و دجّال:
دجال در کتابهای لغت «به معنی کذّاب ضبط شده و فعل آن را به معنی آب طلا و آب نقره دادن نوشته اند و گفته الند که دجّال، مسیح کاذب است که به اعتبار تمویه و فریبکاری به این نام خوانده شده است» (همان، اعلام قران:458).