2-3- تعاریف مدیریت
مدیریت به عنوان هنر انجام دادن کار بوسیلۀ دیگران و نه شخص مدیر به اهداف سازمان نایل می شوند(هگل ریگل،1998).
مدیریت عبارت است از دستیابی به هدفهای سازمانی از طریق هدایت (هرسی و بلانچارد2).
مدیریت عبارت است از فرایند برنامه ریزی،سازماندهی ،هدایت،و نظارت برکار اعضای سازمان و کاربرد کلّیۀ منابع قابل دسترسی برای به هدفهای تعیین شدۀ سازمان (استونر،1995).
در جای دیگری مدیریت به صورت فرایند دستیابی به هدفهای سازمانی با همکاری افراد ،از طریق آنان و سایر منابع سازمانی تعریف شده است . این تعریف سه ویژگی دارد که بر اساس آن مدیریت (1) مجموعه ای فرایندی از فعالیتهای مستمر و مرتبط است ،(2)متمرکز بر تحقق اهداف سازمانی سازمانی و(3) از طریق همکاری با افراد و استفاده از سایر منابع سازمانی به این اهداف سازمانی دست می یابد (سرتو،1994).
به اعتقاد جوبیتن:
مدیریت یعنی استقامت، پشتكار، منسجم بودن در كارها، یا ایجاد انسجام در كارها، مدیریت یعنی بسیج كردن تمام اعضای سازمان در راستای به ثمر رساندن تعهدات سازمان، استفاده از حداكثر توانایی و امكانات موجود در راستای مسیر حركت و سازمان (امین شایان جهرمی، 1382).
ماری پاركرفالت[16] معتقد است:
مدیریت یعنی هنر انجام دادن كار به وسیله دیگران (علاقهبند، 1373).
مدیریت، فعالیتی است منظم، در جهت تحقق هدفهای معین كه از طریق ایجاد روابط میان منابع موجود، انجام دادن كار با مشاركت افراد دیگر، و شركت فعال در تصمیمگیری صورت گیرد (علاقهبند، 1373).
مدیریت عبارت است از كاربرد تكنیكهای مختلف ادارهی امور یک گروه انسانی (پرهیزگار، 1377).
مدیریت عبارت است از ایجاد ارزش افزوده در منابع (انسانی و مادی) در اختیار سازمان با توجه به ارزشهای حاكم بر سازمان و جامعه.
مدیریت را میتوان علم و هنر متشكل و هماهنگ كردن و رهبری و كنترل فعالیتهای گروهی به منظور حصول به هدف یا هدفهای مشترك خاص تعریف كرد(علاقهبند راد، 1380).
مدیریت عبارت است از اجرای خطی و مشی، در چهارچوب حدودی كه قبلاً بوسیله اداره تعیین شده است (كیا، 1373).
مدیریت عبارت است از انجام عملیات برای حصول به هدفهای یا هدفهای از پیش تعیین شده از طریق هدایت و تلفیق مساعی افراد. مدیریت استفاده مناسب و بهینه از منابع، امكانات موجود به منظور نیل به هدف یا هدفهای معین است. مدیریت علم و هنر یافتن و به كار گماردن شایستهترین افراد، تلفیق مساعی فكری و جمعی آنان و هماهنگ كردن این مساعی در جهت هدف یا هدفهای موردنظر سازمان است (علاقهبند ، 1380).
«مونی و رالی» در مورد تعریف مدیریت چنین بیان میكند كه مدیریت نیروی حركت دهندهای است كه سبب عمل هدایت، كنترل و برنامه ریزی میشود (امین شایان جهرمی، 1382).
مدیریت یعنی: كار كردن با افراد و بوسیله افراد و گروهها برای تحقق هدفهای سازمانی (پال هرسی و بلانچارد، 1383).
2-4- وظایف مدیریت
بر بنیان تعریفهایی از وظیفه مدیریت شده است میتوان گفت كه وظیفه مدیریت عبارت است از:
الف- انجام امور از طریق دیگران.
ب) تصمیم گیری
ج) تخصیص منابع محدود برای رسیدن به اهداف تعیین شده.
هنری منیز برگ وظیفه مدیر را در چهارچوب 10 نقش اصلی تعریف می کند او این 10 نقش را به سه طبقه تقسیم میكند: الف) شخصی ب)اطلاعاتی ج) تصمیمی
نقش شخصی عبارت است از: مدیر سمبولیک (پوشالی)- رهبری- روابطی.
نقش اطلاعاتی عبارت است از: نظارت، سخنگویی، انتشار دادن مطالب برای دیگران.
نقش تصمیمی عبارت است از: از بین بردن مشكلات و گرفتاریها، تخصیص منابع، مذاكره كنندگی و ریسك كنندگی (امین شایان جهرمی، 1382).
فایول وظایف مدیران را در پنج كاركرد بشرح زیر میداند.
برنامه ریزی: مطالعه آینده و تنظیم برنامه عملیات.
سازماندهی: تهیه مواد و سازمان انسانی كار یعنی سازمان دادن منابع انسانی و مادی.
فرماندهی: به كار گماردن كاركنان.
هماهنگی: اتحاد و ارتباط دادن همه فعالیتها به یكدیگر.
كنترل: بررسی اینكه یا همه چیز بر طبق قوانین و دستوراتی كه قبلاً تعیین شده بود انجام میگیرد یا نه؟ (سید عباس زاده، 1380).
لوتر گیولیك[17] كار مدیر اجرایی را به اولین حروف كلماتی كه وظایف مدیریت در بردارد نسبت داد كه عبارتنداز: (POSDCORB) كه به نمایندگی از كلمات زیر به كار رفته است:
برنامه ریزی كردن[18] ، سازماندهی كردن[19]، كارگزینی و استخدام كاركنان[20]، هدایت و راهنمایی كردن[21]، هماهنگی كردن[22]، گزارش دادن[23]، بودجه بندی[24].
البته این وظایف بعداً مورد تجدید نظر قرار گرفت و وظایف مدیر به شكل زیر تغییر كرد:
برنامهریزی، سازماندهی، كارگزینی، هدایت و راهنمایی، كنترل، ابداع[25] و نمایندگی[26
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
] (امین شایان جهرمی،1380).
2-5- تاریخچه مدیریت
بطور دقیق برای مدیریت نمیتوان مبدایی را تعیین نمود. بشر در طول تاریخ جهت ادامه زندگی خود، به نحوی از انحا از مدیریت استمداد جسته است. چه در ادواری كه بشر به علت كمبود امكانات با مشكلات معیشتی روبرو بوده است، چه در ایامی كه در مقابل قهر و غضب طبیعت، ناگزیر به بهرهكشی از علم و دانش و بهرهبرداری از امكانات به طور گروهی چشمگیر نبوده و نیازی به حداكثر استفاده از وقت و سرمایه و نیروی انسانی احساس نمیشده است. لذا دانش مدیریت مانند سایر رشتهها چون طب و نجوم به صورت مدون، جهت استفاده دیگران در قالب جملات نقش نبسته است، ولی جهش علمی و شكل پذیری اماكن صنعتی در اواخر قرن نوزدهم، زمینه را برای تشكیل نطفه مدیریت علمی مساعد ساخت. زمینهای كه به متفكران اجتماعی امكان داد تا فرزند دانش آنها به شكل سایر علوم در قرن بعد متولد شود (مجد، 1380).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
شواهد و قرائن موجود در تاریخ كهن كشور ما نیز نشان میدهد كه ایرانیان از نخستین اشاعه دهندگان، افكار و نظریات مدیریت بودهاند. اخیراً یكی از استادان و نویسندگان مدیریت آمریكا به نام جرج[27] كه به نگارش تاریخ افكار اداری پرداخته است، به چند اسم اشاره كرده است كه از مبتكران بنام افكار اداری بودهاند ولی این نویسنده ملیت آنها را كه ایرانی بودهاند مشخص نساخته است.
كورش از این اشخاص كه نویسنده به نام (Cyrus) و به عنوان یكی از مبتكران مدیریت نظامی نام برده و نوشته است: كورش جمله متقدمان در فن اداره امور بوده است (كیا، 1377).
2-6- مهارتهای مدیریت و مدیریت آموزشی
برای اینكه شخص مدیر بتواند از عهده وظایف مدیریت برآید و فعالیتهای جمعی را در جهت اهداف از پیش تعیین شده سوق دهد، باید دارای مهارتهایی باشد كه در انجام این مهم توفیق یابد.
موضوع مهارتهای مدیریت از جمله مسائلی است كه از ابتدای تكوین دانش مدیریت تا به امروز مورد توجه بوده و به شیوههای مختلف به آن پرداخته شده است. بعضی از مطالعات، دارای شیوه مطالعه سنتی بوده و بعضی از آنها از شیوههای تجربی بهرهمند بودهاند آنچه در زیر آورده میشود عبارت از مواردی است كه به طور تركیبی از هر دو شیوه فوق استنباط شده است (عباسزاده، 1381).
2-6-1- مهارتهای سه گانه مدیران
رابرت كاتز در 1955 با انتشار مقالهای با عنوان مهارتهای مدیر موفق، مهارتهای لازم برای مدیران را در سه دسته فنی، انسانی و ادراكی معرفی نمود كه با استقبال فراوان در محافل مدیریتی روبرو شد. (كاتز، پیشگفتار توتونچیان، 1370، ص 95) در فعالیت دیگری ریچارد اسكات به سال 1981، ضمن انتشار كتابی با عنوان سازمانها سیستمهای حقوقی، حقیقی و باز، مفاهیم و نظریههایی كه درباره سازمان و مدیریت در قرن اخیر ارائه شده است را در قالب سه دیدگاه مذكور، دستهبندی و به مانند ظرفی در بر گیرنده نظرات و رویكردها معرفی نمود(اسكات، ترجمه بهرنگی، 1380).
در این بخش، ابتدا اجمالی از دیدگاه صاحبنظران در مورد مهارتهای مدیران ارائه شده و سپس با توجه به مهارتهای سه گانه مدیران از نظر رابرت كاتز، از گروهبندی ریچارد اسكات استفاده شده و مفاهیم و نظریههای مرتبط با هر مهارت با تأكید بر كاربرد آن در آموزش و پرورش آمده و در ادامه به شاخصهای آن مهارت پرداخته شده است.
2-7 – بررسی دیدگاه صاحبنظران در مورد توانائیها ی مدیریت
1ـ رابرت كاتز
به نظر «رابرت كاتز» مهارت عبارت از تواناییهایی است كه لزوماً ذاتی نبوده و قابل پرورش است و در وظایف تعیین شدهای كه مدیر به انجام میرساند نه در توانایی بالقوه او انعكاس مییابد.
او اعتقاد دارد كه مدیر رفتار دیگران را هدایت میكند و نیز مسئولیت هدفهای مشخصی را كه در اثر این رفتارها محقق میشود بر عهده دارد.
بر این اساس برای مدیریت موفق و مؤثر باید مدیر به سه مهارت زیر آراسته باشد:
ـ مهارت فنی ، مهارت انسانی ، مهارت ادراكی.5
2ـ دیوید ریپلی[28]
صاحبنظر دیگری كه در خصوص مهارتهای مدیران اظهار نظر كرده دیوید ریپلی است. او مدل كاتز را با تغییر ارائه نموده است.
به نظر ریپلی مدیران باید واجد مهارتهای زیر باشند:
ـ مهارتهای مفهومی (ادراكی)
ـ مهارتهای انسانی در دو بخش كلی، یكی مهارتهای فنی سرپرستی و دیگری ارتباطات و مذاكره.
ـ مهارتهای فنی، در دو بخش كلی، یكی موضوعات اصلی و علوم تخصصی و دیگری تكنولوژی جدید.
3ـ پیتر دراكر[29]
دراكر با پذیرفتن لزوم مهارتهای سه گانه فنی، انسانی و ادراكی برای مدیران دو مهارت دیگر را نیز لازم میشمارد. مهارتهای لازم دیگر عبارتند از:
ـ مهارتهای طراحی[30]، مهارت حل مسأله[31].
4ـ آدیزس[32]
آدیزس برای مدیران، چهار مهارت را بعنوان نقشهای مدیر توضیح میدهد كه عبارتند از:
تولید، نوآوری، اجرایی، تركیبی.
به زعم وی هر یک از نقشها از جزء سیستم تشكیل گردیدهاند.
نقش تولیدی: شامل مهارتهای اقتصادی و فنی
عکس مرتبط با اقتصاد
نقش اجرایی: شامل مهارتهای ادراكی و ساختاری
نقش نوآوری:
شامل مهارتهای اطلاعاتی و تصمیم گیری