آیه اول: «فَاستَبِقُو الخَیراتِ» (سوره بقره آیه ۱۴۸ و سوره مائده آیه ۵۱)
و شکی در گرفتن افکنده شده نیست که در صورت نیاز و ضرورت احسان و نیکوکاری است. پس اگر مشروعیت آن نباشد، منجر به تلف شدن آن می گردد که با حکمت باری تعالی منافات دارد. آن خالقی که جواد، کریم، رحیم است.
آیه دوم و سوم: در قرآن مجید حکایت لقطه از زمان های گذشته وارد شده است، همانند: «فَالتقطه آل فرعون» (سوره قصص، آیه ۸).
وابستگان فرعون حضرت موسی را از آب گرفتند.
یا «یَلتقطه بَعضَ السَیّاره» (سوره یوسف، آیه ۱۰)
(آل فرعوم التقاط نمودند یا برخی از عابران او را التقاط نمایند). هرچند در ظاهر این دو آیه چیزی دال بر مشروعیت وجود ندارد، ولی در مضمون آن، تنبیه و اشاره ای به این وظیفه متناسب با شفقت و مهربانی خداوند رئوف دارد. (حلی، مترجم بخشایشی، بیتا، ج۲ ، ص۵۶۹)
آیه چهارم: «گرفتن انداخته شده» واجب است، چون خداوند متعال می فرماید: «تَعاونُوا علی البِر وَ التَقوی» (سوره آل عمران، آیه ۳). «به خیر و نیکوکاری کمک کنید»، و گرفتن چیز افکنده شده به نیت رساندن به صاحبش، از مصادیق خیر و نیکوکاری است. ولی وجوب آن «کفایی» می باشد نه عینی، چون مقصود با قیام فردی که آن را حضانت می نماید، حاصل می شود. (همان)وغرض از یراد این آیه در اینجا آن است که دلالت می کند بر مشروعیت گرفتن لقطه و او عبارت است از انسان و حیوان و مالی که بیابند اورا در جایی بی صاحب ومالک به شرایطی که در شرع مقرر است زیرا که گرفتن آن بقصد محافظت او تا ضایع نشود داخل است در «تَعاونُوا علی البِر وَ التَقوی» خصوصا لقیط.(جرجانی ، ۱۴۰۴ه ق ، ج۲ ،ص۱۹۱)
۲-۱-۲- جایگاه لقطه از دیدگاه احادیث
احادیثی که در مورد برداشتن لقطه می باشند شامل موارد زیر می باشند:
۱ – عَن الصادِق (ع): «اِنَّ عَلیاً صلواتُ اللهِ و سَلامُه علیهم قال: ایاکُم و القطهَ فاِنَها ضاله المُومن وَ هِیَ حریق مِن حَریق جَهَنّم» (صدوق، ۱۴۱۳ هـ .ق، ج۳ ، ص۳۹۲)
از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: «از شیء پیدا شده برحذر باشید که همانا آن گمشدهی مؤمنی است و آن آتشی از آتش جهنم می باشد».
۲ – عَن الحُسَین بنِ اَبی العلاء قالَ ذِکرنا لأبی عَبدالله (ع): «القطهُ فقال: «لا تَعرض لَها فَاِن الناس لو تَرکوها لِجائ صاحبُها حتی یَأخُذها» (مجلسی، ۱۴۰۶ هـ .ق، ج۷، ص۳۳۲)
از حسین بن ابی علاء نقل شده است که برای ابی عبداله (ع) از شیء گمشده یاد کردم که فرمودند: «بر آن تعارض نکنید پس همانا از مردم کسانی است که آن را ترک کند، برای صاحبش تا بیاید و آن را بردارد).
۳ – عَن اَبی خَدیجِه عَن اَبی عَبدالله (ص) قالَ: « کَانَ الناسَ فِی الزمن الاَوَّل اذا وَجَدُوا شَیءً فَاخَذو احتبس و سَیَعود کَماکان ای فِی زَمان قائم (عج)» (کلینی، ۱۳۸۹-۱۳۸۸، ج۹، ص۷۲۳)
از ابی خدیجه نقل شده که ابی عبداله فرمود: در زمان های اولیه هنگامی که کسی چیزی را می یافت، پس آن را برمیداشتند. آن را نزد خود نگهداری می کردند و هیچ گامی برای آن برنمیداشتند. تا اینکه خواهان او بیابد و خود او آن را بگیرد و این نزد مردم بزرگتر از آن بوده و این به دوران قائم (عج) بازمیگردد.
۴ – عَن الحلبی عَن اِبن عَبدالله (ع) فِی حَدیث فِی اللقطه. قال: «وَ کَان عَلیِ بن الحُسَین (ع) یا یَقول لِاَهله لَا مَسوُها» (حر عاملی، ۱۴۰۹ هـ .ق، ج۱۷، ص۳۴۸)
از حلبی نقل شده که ابی عبداله در سخنی درباره شیء پیدا شده فرموده است: آن برای اهلش و هر کسی که سزاوار ان است می باشد، و آن را بر ندارید.
۵ – عَن اَبی الحَسَن ماضی (ع) قَال: «لقطه الحَرَم لا تَمس بِیَد وَ لا رجل و لوان الناس تَرکوها لِجاء صاحِبها و اخَذها» (همان)
از ابی الحسن ماضی گفته شده: یافته شده که در حرم است نباید دست زده شود و باید ترک شود تا اینکه صاحب آن بیاید و آن را ببرد.
و احادیثی که در مورد حکم تعریف و صدقه دادن لقطه می باشند، شامل موارد زیر می باشد:
۱ – عن محمد ابن مسلم عن ابن جعفر (ع) قال: سالته عن لقطه قال: «لا تعرفها فان ابتلیت بها فعرفها سنه فان جاء طالبا و الا فاجعلها فی عرض مالک یجری علیها ما یجری علی مالک حتی یجیء لها طالب فان لم یجیء لها طالب فاوص بها فی وصیتک. قال: وسأله عن الورق یوجد فی داری فقال ان کانت الدار معموره فی لاهلها و ان کانت احق بما وجدت. (مجلسی، ۱۴۰۶ هـ .ق، ج۷ ، ص۳۳۳)
از محمدبن مسلم نقل شده است که درباره شیء پیدا شده از ابن جعفر پرسیدم و ایشان فرمودند: یا آن را برندارید و یا اگر آن را برداشتی پس آن را تعریف کن به مدت یکسال تا اینکه صاحبش بیاید و در غیر این صورت آن را در نمایش و معرض دید جایی قرار بده که برای آن صاحب پیدا شود و چنانچه خراب شده و ویران شده باشد، شخص خودت بر آن شایسته تر هستی به آنچه که یافته ای.
۲ – عن سدید قال: «سأل رجل ابا عبدالله (ع) عن اللقطه و انا اسمع، فقال: «تعرفها سنه، فان وجدت صاحبها و الا فَاَنتَ اَحَق بِها (صدوق، ۱۴۱۳ هـ .ق، ج۳ ، ص۲۹۵)
از سدید نقل شده است که: مردی درباره شیء پیدا شده ای از ابا عبدالله سؤال کرد و من نیز گوش می دادم، پس گفت: آن را یکسال معرفی کن و بشناسان تا اینکه صاحب آن پیدا شود و در غیر این صورت تو شایسته به آن هستی.
۳ – عن علی (ع): «انه وجد دیناراً علی عهد رسول الله (ص) فذکره للنبی (ص) فامره ان یعرفه فلم یعرف فامره ان یأکله ثم جاء صاحبه و امره ان یغمره (الهلندی ابرهان فوری ، ۱۴۱۳ هـ .ق، ج۱۵، ص۱۹۶)
از حضرت علی (ع) نقل شده است که همانا در دوران رسول خدا (ص) دیناری را یافتم پس موضوع آن را برای پیامبر ذکر کردم پس دستور داد که آن را بشناسانم و معرفی کنم پس آن را کسی نشناخت پس دستور داد که آن را بخور و چنانچه صاحب آن آمد دستور به پس دادن و جبران هزینه آن داد.
۴ – عن زیدان خالد الجهنی، ان رسول الله (ص) سئل عن القطه فقال: «عرفها سنه فان اعترفت، فادها. فان لم تعترف، فاعرف عفاصها و وعاءها ثم کلها. فان جاء صاحبها فادها الیه. (ابن ماجه، ۲۷۵-۲۰۷ هـ .ق، ج۲، ص۸۳۸)
از زیدان خالد جهنی نقل شده است که از رسول خدا (ص) درباره شیء پیدا شده پرسیدم پس فرمودند: آن را به مدت یک سال تعریف کن، اگر کسی آن را شناخت آن را به او باز پس بده و اما اگر کسی آن را نشناخت، بنابراین اول ویژگی های ظرفیتی آن سپس ظرفیت و گنجایش و بعد کل صفات آن را بشناسان، اگر صاحب آن آمد آن را به او پس بده.
۵ – رجل وجد فی بینه دینار فقال: ایدخل منزله غیره فقلت: نعم کثیر قال: هذه لقطه قلت: و رجل وجد فی صندوقه دنیاراً قال: یدخل احدیده فی صندوقه غیره او یضع فیه شیئاً؟ قلت: لاقال: فهوله (مجلسی، ۱۴۰۶ هـ .ق، ج۷ ، ص۳۳۴)
مردی در خانه اش دیناری یافت، پس گفتند آیا در منزل او به غیر او کسی وارد می شود؟ گفتم: بله زیاد. گفت: این گمشده می باشد. گفتم آن مرد در صندوقش هم دیناری یافته است. گفت: آیا به غیر از او کسی دست در صندوق می کند تا که چیزی در آن قرار دهد؟ گفتم نه، گفت: پس آن دینار مال خود اوست.
۶ – قال ابو عبدالله (ع): لابأس بلقطه العصا و الوتد و الحبل و العقال و اشباهه و سئل عن الشاه الضاله بالفلاه فقال: للسائل: هی لک اولا خیک او للذئب قال: و ما احب ان امسها، و عن العبیر الضال ایضا قال: مالک و له بطنه و عائه، و خفه حداؤه و کرشه سقاؤه، خل عنه. (همان، ص۳۳۷)
ابوعبداله فرمود: اگر شیء پیدا شده عصا، کمان، ریسمان و یا طنابی که پای شتر را به آن می بندند یا مشابه اینها باشد، اشکالی ندارد و از او از جایگاه گمشده در صحرا سؤال شد، پس گفتند: همانا آن برای توست یا برادر تو یا گرگ بیابان گفت: من دوست ندارم که آن را حتی بردارم و همچنین بوی خوب گمشده را هم هیچ علاقه ای به آن ندارم. گفت که شکم او یا ظرفیت آن و معده پر یا خالی آن و هرچیز دیگر آن برای تو نیست.
۷ – عن ابی یعفور قال: قال ابوعبدالله: جاء رجل من اهل المدینه فسألنی عن رجل اصاب شاه قال فامرته ان یجلسها عنده ثلثه ایام یسأل عن صاحبها الاباعها و تصدق بثمنها. (همان، ص۳۳۹)
از ابی یعفور نقل شده که ابوعبداله فرمودند: مردی از اهالی شهر آمد و از من پرسید از مرد مصیبت زده ای که مال دارایی اش را گم کرده باشد. گفت: پس به او دستور دادم که سه روز را نزد او باشد و به دنبال صاحب آن پرس و جو کند تا اینکه صاحب آن را بیابد، در غیر این صورت آن را بفروشد و با آن صدقه بدهد.
۸ – عن رجل من بنی رواس قال: التقطت ثلاثهائه در هم فعرفتها فلم یعرفها احد، فأتیت علیا فسألته فقال: تصدق بها، فان جاء صاحبها خیرته، فان اختار الاجر کان له و إلا غرامتها و کان لک اجرها (الهلندی البرهان علاء الدین ۱۴۱۳هـ .ق، ج۱۵، ص۱۹۲)
مردی از بنی رواس گفته است سیصد درهم یافتم و آن را معرفی کردم پس کسی آن را نشناخت. بنابراین نزد علی (ع) آمدم و از او پرسیدم درباره آن، پس گفت: با آن صدقه بده همانا اگر صاحب آن آمد، صاحب اختیار است که اجر و ثواب آن را برای خود بخواهد و در غیر این صورت باید عوض آن را به او پس دهد که در این صورت پاداش آن برای تو است.
۹ – عن زیدابن خالد الجهنی عن رسول الله (ص) انه قال: من اوی ضاله فهو ضال ما لم یعرفها. (النیسابوری، بیتا، ج۳، ص۱۳۵۱)
از زیدبن خالد جهنی نقل شده که همانا رسول خدا فرمودند: هر گسی که گمشده اش طولانی شد، مدت درازی طول کشید به مرور زمان فراموش می شود.
۱۰ – عن ابی عبدالله (ع): ان امیر المؤمنین (ع) سئل عن سفره وجدت فی الطریق مطروحه کثیر لحمها و خبزها و جبنها و فیها سکین، فقال امیرالمؤمنین (ع): یقوم ما فیها ثوم یؤکل لانه یفسد و لیس له بقاء فان جاء طالبها غرمواله الثمن. (صدوق، ۱۴۱۳ هـ .ق، ج۳، ص۲۹۸)
از ابی عبداله (ع) آمده که همانا امیرالمؤمنان (ع) از سفرش که در آن در طول راه خرابه ای را که در آن مقدار زیادی گوشت و نان و پنیر بود را یافته است پرسید: پس گفت هر آنچه که در آن سیر (مواد خوردنی) باشد، خورده می شود زیرا که فاسد می شوند و برای آن بقاء و دوام وجود ندارد و همانا زمانی که صاحب آن آمد، باید پول و بهاء آن را به او پس دهد.
۱۱ – قال رسول الله (ص): من وجد لقطه فلیشهد ذاعدل او ذوی عدل. ثم لا بغیره و لا یکتم. فان جاء و بهاء فهو مال الله یوتیه من یشاء. (ابن ماجه ۲۷۵-۲۰۷ هـ .ق، ج۲، ص۸۳۷)
رسول خدا فرمودند: هر کس چیزی را یافت پس بر آن شخص صاحب عدل و عادل را برای خود شاهد و گواه می گیرد و در آن تغییری ایجاد نمی کند و آن را نیز پنهان و مخفی نمی کند و اگر صاحب آن آمد، او بر آن شایسته تر است (صاحبش) در غیر این صورت آن دارایی های خدا می باشد و آن را به هر آن کس که بخواهد عطا می کند.
۱۲ – عن عبدالله بن جعفر قال کتبت الی الرجل (ع) اسأله عن الرجل اشتری جزو را او بقره للاضاحی فلما ذبحها وجد فی جوفها صره فیها دراهم او دنانیرأ و جواهرا، لمن یکون ذلک؟ قال فوقع (ع). عرفها البائع فان لم یکن یعرفها فالشیء لک رزقک الله إیاه. (الطوسی، ۱۳۶۵ هـ .ش، ج۲ ، ص۱۱۷)
عبداله بن جعفر گفته است که نامه ای به سوی شخصی نوشته و در آن از مردی که حیوانی برای قربانی کردن خریده یا گاو برای قربانی کردن خریده است و هنگامی که آن را کشته در شکم آن درهم یا دینار یا جواهری یافته. سؤال پرسیدم که آن برای چه کسی می باشد. گفت: بر اوست که آن را به فروشنده تعریف کند؛ پس اگر آن چیز برای فروشنده نبود و آن را نشناخت، پس آن برای تو می باشد و آن رزق و روزی است برای تو از جانب خداوند.
۱۳ – فی الصحیح عن عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله (ع) قال: من أصاب مالاً او بعیراً فی فلاه نا الارض قدکلت و قامت و نسیها صاحبها لما لم یتبعه فأخذها غیره فاقام علیها و انفق نفقه حتی احیاها من الکلال و من الموت فهی له، و لا سبیل له علیه و انما هی المثل الشیء المباح. (همان)
از عبدالله بن سنان نقل شده است که ابی عبدالله (ع) فرمودند: کسی که مال یا شتری را در صحرا و بیابان از دست داده و صاحبش فراموش می کند آن را و کسی غیر از او آن را بردارد، پس آن شخص واجب است که بر آن انفاق کند. تا زمانی که زنده است و اگر زمانی زمین گیر شد، و مرگ او را فرا رسید، هیچ راهی برای او وجود ندارد و آن شیء در نزد او همانند یک شیء مباح می باشد.
۱۴ – حسین بن کثیر از پدرش نقل می کند که گفت: مردی از امیرالمؤمنین (ع) در مورد لقطه پرسید. فرمود:
« یعرفها، فإن جاء صاحبها، دفعها إلیه، و الّا حسبها حولاً. فإن لم یجیء صاحبها، او من یطلبها تصدق بهاء فإن جاء صاحبها بعد ما تصدق بهاء، ان شاء اغترمها الذی کانت عنده و کان الاجرله و ان کره ذلک احتسبها و الاجرله». (حر عاملی، ۱۴۰۹ هـ .ق، ج۱۷، ص۵۵۱)
یابنده آن را تعریف می کند؛ اگر صاحب آن آمد، آن را به او می دهد. در غیر این صورت آن را یک سال نگه می دارد. پس اگر صاحبش یا خواهان آن نیامد، آن را صدقه می دهد. اگر صاحبش بعد از آنکه آن را صدقه داد آمد و مال را در خواست کرد، یابنده به او بدهکار خواهد شد و اجر معنوی صدقه برای یابنده است و اگر آن را نخواست، نزد خداوند مأجور خواهد بود و پاداش معنوی برای اوست.
۱۵ – حضض بن غیاث روایت کرده است که از امام صادق (ع) پرسیدم: مرد سارق مسلمانی، مقداری درهم و اموال دیگر نزد مرد مسلمان دیگری به امانت می گذارد. ایا امانت گیرنده باید مال را برگرداند؟
امام (ع) فرمود: «لا یردّه، فإن أمکنه ان یرده علی اصحابه فعل، و إلّا کان فی یده بمنزله القطه یصیبها فیعرفها حولاً ، فان اصاب صاحبها ردّها علیه و الّا تصدّق بهاء فإن جاء طالبها بعد ذلک خیّره بین الاجر و العزم، فان اختار الاجر فله الاجر و ان اختار العزم غرم له و کان الا جرله. »
مال را به او نمی دهد، اگر توانست مال را به صاحبان اصلی آن بدهد، همین کار را بکند، در غیر این صورت مال به عنوان لقطه ای که یافته است، در نزدش خواهد ماند و آن را یک سال تعریف خواهد کرد. اگر صاحبش را یافت، آن را به او می دهد، در غیر این صورت آن را صدقه می دهد. اگر صاحبش آمد، او را میان پاداش معنوی و غرامت مال مخیّر می کند، اگر اجر معنوی را برگزید، اجر برای اوست و اگر غرامت مال را برگزید، یابنده به او بدهکار خواهد شد و پاداش معنوی برای یابنده است.
و حدیثی در مورد برداشت مال توسط برده: سالم بن مکرم جمال گوید: ذریع محاربی از امام صادق (ع) پرسید: اگر برده ای مال گمشده یافت و آن را برگرفت حکمش چیست؟
فرمود: به مملوک چه ارتباطی دارد که آن را بردارد و بعد حکم لقطه را انجام دهد. مملوک که از خود اختیاری ندارد. پس مملوک اقدامی نکند یعنی آن را تصرف نکند زیرا این کار شایسته آزاد است و بر اوست که تا یک سال در مجامع عمومی آن را معرفی کند، پس اگر صاحبش آمد آن را به او دهد و چنانچه طالبی پیدا نشد (با ضمان) جزء مال خویش کند، پس اگر از دنیا رفت آن مال، میراث بازماندگان او از فرزندان و غیره می شود، و اگر صاحبش بعداً آمد، به او رد می کنند. (صدوق، ۱۴۱۳ هـ .ق، ج۴، ص۳۹۸)
شرح: «لقطه احکام و مسئولیت هایی دارد که با وضع برده مناسب نیست. مثلاً تعریف آن در مجامع عمومی کاری است که مزاحم با حق مولای او است، و نیز تملک آن بعد از مدت تعریف و یأس از پیدا شدن صاحبش در مورد بنده معنی ندارد، با این حال خبر دلالت ندارد بر اینکه حرام است بنده لقطه ای را تصرف کند برای یافتن صاحبش، حتی بدون اجازهی مولایش، بلکه از این خبر کراهت فهمیده می شود حتی با اجازهی مولایش و خبر بعد مؤید آن است. (همان)
حدیثی در مورد اجرت برای لقطه: وهب بن ابوالبختر بنی محمد از پدرش (ع) روایت کرد که من از آن حضرت سؤال کردم اجرش را که برای پیدا کردن بندهی فراری یا حیوان گمشده معین می کنند (یعنی جعاله) گرفتن آن چه صورتی دارد؟
فرمود: اشکالی ندارد. (همان، ص۴۰۰)
حسین بن زید از جعفربن محمد از پدرش (ع) روایت کرد که فرمود: امیر مؤمنان (ع) درباره مردی که حیوان گمشدهی شخصی را یافته بود و به امید اجرت به سوی صاحبش می برد، اما حیوان در راه تلف شده بود، فرمود: وی ضامن آن است، اگر قصد آن نداشت که اجرت بستاند و حیوان می مرد، ضامن آن نبود. (همان)
روایاتی که اشاره به این دارند که یابنده می تواند لقطه را تملک کند:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
روایاتی که در آن امر شده لقطه بعد تعریف، در کنار مال خود قرار گیرد:
در روایت محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق علیهم السلام نقل شده که فرمود:«…اگر خواهان لقطه آمد (آن را به او بده)، درغیراین صورت، آن را کنار مالت بگذار، حکم آن مانند حکم مال خودت است تا هنگامی که خواهان آن بیاید.(عاملی ،۱۴۰۹ه ق، ج۱۷ ، باب ۲ ازباب لقطه ،ص۳۵۰)
در روایت علی بن جعفر آمده که یک سال لقطه را تعریف کن اگر صاحبش را نشناخت، آن را در کنار مالش حفظ کند تا خواهان آن بیاید.(همان ص۳۵۲)
در این گروه از روایات احتمال دارد اذن تصرف در لقطه به مقدار تصرف در مال عاریه باشد، پس مثلا اذن در خوردن یا فروش آن نخواهد بود . این احتمال را عبارات«تا خواهان آن بیاید » در هر دو روایت و «آن را کنار مالت حفظ کن» در روایت دوم تقویت می کند.(حائری ،۱۳۹۱ش، ص۴)
روایات دیگر که لقطه مانند مال یابنده است، از جمله روایت حلبی: اگر برای آن خواهانی آمد(آن را به او بده )، در غیر صورت، آن مال مانند مال خودش خواهد بود. (طوسی،۱۳۶۵ه ش،ج۶، ص۳۸۹، ح۱۱۶۳).
داودبن سرحان در روایتی که سند آن معتب نیست از امام صادق (ع ) نقل می کند که آن حضرت در باره لقطه فرمود: یک سال آن را تعریف می کند سپس مانند سایر اموالش خواهد بود.(همان)
روایت ابراهیم بن عمر:..درغیراین صورت، لقطه مانند مال خودت خواهد بود.(همان ج۹ص۳۴۱)