جمعبندی تعریفها:
با توجه به تعریفهای گوناگونی که ازسبک زندگی آورده شد، میتوان دریک جمع بندی، تعاریف را این گونه دستهبندی نمود:
مجموعهی تعریفهایی که سبک زندگی را با رفتار شناسایی میکنند و بالطبع سبک زندگی را براساس چگونگی و نوع رفتار کنشگران و الگوهای خرید کالا معرفی میکنند که این وجوه تمایز رفتار درمصرف، گروههای جامعه را ازیکدیگر متمایز میکند که دراین خصوص، دیوید چینی، سبک زندگی را «سازمان اجتماعی مصرف» نامیده و به اعتقاد وی سبک زندگی راه الگومند مصرف، درک یا ارج نهادن به محصولات فرهنگ مادی است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
تعریفهایی که سبک زندگی را درحیطهی فردی دانسته و درواقع بیشتر جنبه روانشناختی دارند که بالطبع، بیشتر جنبهی ذهنی و بعضاً جنبهی عینی را مدّنظر قراردادهاند؛ براین اساس، به تعبیر فاضلی، مصرفکننده عبارت است از فعالیتهای ذهنی، عاطفی و فیزیکی که مردم به هنگام انتخاب کردن، خریدن و مصرف کردن محصولات و خدمات برای برآوردن نیازهای خود انجام میدهند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
۵-۱) ویژگیهای سبک زندگی
۱-۵-۱) خصیصه گروهی و سبک زندگی:
این سئوال مهم است که آیا سبک زندگی ویژه فرد یا گروه است؟ به دلیل الزام ناشی از کلمه سبک که به وجه گروهی و فردی دلالت دارد، نمیتوانیم صرفاً یک وجه را قبول و انتخاب نماییم؛ ولیکن در مفهوم ارزش جامعهشناختی، میبایست وجه گروهی آن را مد نظر قرارداد؛ البته وجه فردی آن درحوزه روانشناسی مطرح است که تنها نظریهپردازی که سبک زندگی را درسطح فردی آن مورد توجه قرارداده، آلفرد آدلر میباشد؛ ولیکن سایردانشمندان و جامعهشناسان به وجه گروهی آن پرداخته اند؛ بدین ترتیب، سبک زندگی به معنای مجموعه رفتاری، دارای سبک است که اصلی محوری بر آن حاکم باشد و بتوان این مجموعه را خصیصه گروه دانست. فقط ذکر این توضیح لازم است که این گروه موجودیتی نیست که اعضای آن با یکدیگر دارای تعامل دایم باشند و بیشتر از آن منظر گروه است که تعداد قابل توجهی از افراد را در بر میگیرد. این گروه میتواند آماری تعریف شود و اگر سبک زندگی سبب شود که افراد گروه به تعامل پایدار با یکدیگر با هم بپردازند، برخی از خصایص خرده فرهنگ در آن بروز خواهد کرد.
۲-۵-۱) تشخص و سبک زندگی:
آیا لازم است که سبکهای زندگی در جامعه قابل تشخیص و متمایز کننده باشند؟ بوردیو سبکهای زندگی طبقه متوسط را حائز چنین خصیصهای می دانست. تشخیص سبک زندگی در نظر مردم و محقق جداگانه تحلیل میشود. در سبک زندگی باید به دنبال تنوع و دگرگونی بود و اگرچه سبک زندگی بر مبنای ذائقهها و ارزشهای شخصی شکل میگیرد، اما میتوان انتظار داشت که الگوهای قابل تشخیصی داشته باشند که با ویژگیهای اجتماعی فرهنگی همخوان باشند. اگر این الگو ها با جنبههای دیگری از زیست جهان افراد و گروه ها سازگار باشند میتوانند به درک این زیستجهانها کمک کنند و آن ها را به مفاهیم اجتماعی بدل میکند. محققان میتوانند برخی سبکهای زندگی را از بقیه متمایز ساخته و گروهی را که چنین خصیصهای دارند، شاخص سازند؛ ولی این بدان معنا نیست که در سطح جامعه نیز گروهی که چنین سبکی دارد، تشخیصپذیر و برای بقیه قابل شناسایی باشند. غالباً لازمه رسیدن به تشخیص، آن است که گروهی به معنای اعضایی که اهداف مشترک و تعامل پایدار دارند، شکل بگیرد. از آنجا که شکلگیری چنین گروهی را پیش شرط تشکیل سبک زندگی نمیدانیم، تشخیص را هم نمیتوان ویژگی سبک زندگی دانست.
۳-۵-۱) انسجام و سبک زندگی:
از دشوارترین مباحث درباره سبک زندگی، مباحثه بر سر انسجام آن است. ویل که مفصلترین بحث را در اینباره ارائه کرده، معتقد است سبک زندگی به حول مجموعهای منسجم اخلاقی یا زیبایی شناختی با مجموعهای از نیروهای ناشی از سن، درآمد، جنسیت یا حتی جغرافیا انسجام مییابند، یا اساساً سبک های زندگی نامنسجم هستند. لذا انسجام را جزئی از تعریف یا ویژگی سبک زندگی نمیداند. مجموعه رفتاری که یک زندگی خوانده میشود، حول محور اصلی انسجام یافته است. یافتن این محور انسجام به عهده محقق است و بخشی از قدرت تبیینی این مفهوم به یافتن چنین انسجامی بستگی دارد. بخشی از قدرت تبیینی نظریه بوردیو ناشی از آناست که وی نشان داد. سبک زندگی گروهی از جامعه بر حول محور عمل طبقاتی مبتنی بر منش منسجم شده است. در بررسی ارتباط میان انواع سبک زندگی نیز عنصر تبیین کننده، الزامات ناشی از اصل انسجام بخش طیف رفتاری هر عرصه است.
۴-۵-۱) انتخاب کردن و سبک زندگی:
بدون شک میتوان گفت که شرط تحقق سبک زندگی انتخاب است. از آنجا که در دنیای امروز فرهنگ مصرف طیف وسیعی از انتخاب ها را در اختیار مصرفکنندگان قرار میدهد و انتخاب نشانگر ارزشها، نگرشها و ذائقههایی است که مفهوم مصرف به هویت اجتماعی مربوط میشود. ذوق و قریحه فرد و انتخابهای ذوقی او جزو مسئولیتهای اوست که از رهگذر آن مورد قضاوت دیگران قرار میگیرد. بنابراین ذوق و قریحه با حس هویت در هم میآمیزد. سبک زندگی شامل آنگونه رفتارهایی که مردم حق انتخاب به دلیلی برای آن ها ندارند، نمیشود. بر همین دلیل است که هر قدر با دنیای توسعه یافتهتری مواجه می شویم اهمیت سبک زندگی در جامعه افزایش می یابد.
۶-۱) شاخص های سبک زندگی
با توجه به اصل کلی درنظر جامعه شناسان؛ مبنی براین که معمولاً برای درک دقیق و شناخت عمیق مفهومها، ازآن اصطلاحاً تعریف عملیاتی ارائه میدهند؛ یا به عبارتی، مفاهیم را شاخصسازی نموده و مؤلفهها و ویژگیهای آن را تعریف میکنند،تا بدین طریق، درکی صحیح ازآن مفهوم به دست آمده و مصادیق عینی و ملموس آن را درجامعه مشاهده نمایند؛ درخصوص مفهومی به نام «سبک زندگی» نیز، اندیشمندان مؤلفه های متعدد و بسیارگستردهای را مطرح کردهاند که به تعبیر فاضلی سخن گفتن درباره شاخصهای سبک زندگی توأمان سهل و دشوار است، زیرا سبک زندگی بنا برتعریف، مجموعهای ازرفتارها را شامل میشود که دارای مصادیق بسیار زیادی میباشند؛ ازطرفی، قیودی برای رفتارهایی که شاخص سبک زندگیاند، وجود دارد که این مصادیق را محدود مینمایید (فاضلی، ۱۳۸۲: ۱۲۵) ولیکن لاجرم میبایست شاخصهای مهم را براساس نظرات اندیشمندان تلخیص نموده و دستهبندی نماییم.
این نکته قابل توجه است، برای این که دستهبندی شاخصها اولاً: دقیق و سنجیده بوده و ثانیاً: به واقعیت نیز نزدیکتر باشد، میبایست آن ها را براساس بیشترین، ملموسترین و قابل مشاهدهترین موارداستفاده مردم درزندگی روزمرهشان درنظر گرفت، بنابراین، نکتهی مهم، قابل تشخیص بودن آن میباشد؛ به طوریکه سوبل نیز به آن اشاره کرده و گفته است: شاخص سبک زندگی باید ابزاری بوده و درجامعه قابل تشخیص باشد؛ اگرچه برخی براین ویژگی سبک زندگی تشکیک میکنند؛ ولیکن به نظر میرسد، این ویژگی درگونهشناسی سبک زندگی بسیار مهم و درخور توجه باشد؛ زیرا درکمان را نسبت به مفهوم سبک زندگی عمیق و کاملتر می کند.
نکته دیگر قابل دسترس بودن و داشتن قدرت انتخاب کنشگران می باشد؛ به گونهای که نمیتوان سبک زندگی را برحسب الگوی خرید اتومبیل گرانقیمت بررسی کرد، چرا که سبک زندگی، می بایست براساس رفتارهایی سنجیده شود که یا داشتن توان مادی دراراده کنشگر برای انجام دادن یا ندادن آن بیتأثیر باشد، یا میزان تأثیر آن ها به حدی است که اکثر اعضای جامعه قادربه انجام آن شوند؛ البته ازاین منظر چه بسا میان دیدگاه های بوردیو و سوبل تقابلی وجود داشته باشد؛ زیرا بوردیو استفاده ازمحصولات فرهنگی و هنری را _که غالباً هزینه زیادی دربرندارد_ شاخص سبک زندگی می دانست؛ درحالی که سوبل هزینهکردن خانوارها براساس انتخاب ۱۷ کالای مصرفی را به منزله شاخص سبک زندگی درنظر میگرفت (فاضلی، ۱۳۸۲: ۱۲۶).
سوبل درسال ۱۹۸۱ کتابی با نام «سبک زندگی و ساختار اجتماعی؛ مفهوم، تعریفها و تحلیلها» منتشر کرد و اصول و شاخصهای خود را درتحلیل سبک زندگی برشمرد. وی سبک زندگی را «شیوههای متمایز زندگی» مینامد و معتقد است که میتوان با سنجش رفتار بروز یافته و قابلمشاهده، شاخصسازی نموده و درتحقیقاتی به تفکیک سبکهای زندگی دست یافت. سوبل، دربحث جامعی به این نتیجه میرسد که شاخصهای سبک زندگی باید بیانگرانه باشند؛ بدانمعنا که هریک ازاین شاخص ها به خودی خود مبین وجهی اززندگی و درجامعه قابل تشخیص باشند. حال با توجه به این که او سبک زندگی را دروهله نخست، مجموعه رفتار میدانست، سنجش رفتار و یافتن شاخص بیانگرانه درآن تنها با تبیین الگوهای مصرف ممکن بود. مصرف به اعتقاد سوبل، ازتجارب زندگی است و سبک زندگی ازتجارب کنشگران حاصل میشود که آن ها نیز به نوبه خود تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی قراردارند. به نظر سوبل، الگوهای سبک زندگی متغیرهای پنهان هستند که به مثابه سازههای نظری براساس رفتارهای مشاهدهپذیرساخته می شوند؛ براساس این نظریه است که وی مدل خود را برپایه رابطه سبک زندگی با ۱۷ نوع کالای مصرفی بنا نهاده است (خادمیان، ۱۳۸۸: ۱۴۴-۱۴۳)
درمورد مؤلفههای سبک زندگی عدهای ازمحققان براین باورند که سبکهای زندگی را باید صرفاً براساس فعالیت و رفتار تعریف کرد و نه ارزشها و نگرشها (فاضلی، ۱۳۸۲: ۷۹)؛ درمقابل عدهای ازنظریهپردازان همانند میگل و یوهانسون نیز معتقدند: ارزشها مهمترین مؤلفه سبک زندگی را تشکیل میدهند؛ مطابق این دیدگاه، سبک زندگی یک فرد اساساً بیانگر ارزشهای اوست. ازنظر میگل و یوهانسون، پدیده سبک زندگی درسه سطح متفاوت قابل مطالعه میباشند: ارزشی، نگرشی و کنشی. آنان ازچهار مؤلفه برای سنجش مفهوم سبک زندگی استفاده کردهاند که سه مؤلفه آن را درسطح نگرش و یک مؤلفه را درسطح کنش اندازهگیری کردهاند. درسطح نگرش، آنان به ارزشهای جمالشناسانه جوانان اکتفا کرده و ذایقه جوانان را نسبت به انواع موسیقی، انواع گونههای فیلم و انواع سبکها یا مدهای لباس مورد بررسی قرارداده اند. درسطح کنش نیز فعالیتهای مختلف جوانان را دراوقات فراغتشان مورد توجه قراردادهاند و با بهره گرفتن ازآماره تحلیل عاملی نسبت به شناسایی ابعاد و الگوهای سبک زندگی درهرچهار حوزه اقدام کردهاند (صالحی، ۱۳۸۶: ۴۰) (Johanson&Miegel,1992: 71-72)
این نکته نیز حایزاهمیت است که شاخصها یا معرفهای سبک زندگی بسته به حوزه مورد بررسی متفاوت میباشند و هیچیک ازآن ها به تنهایی نمی تواند پدیده سبک زندگی را بهطور کامل تبیین کند. مهمترین زمینه ها یا حوزههایی که تحقیقات سبک زندگی درجهان برآن ها متمرکزبوده اند، عبارتنداز: سبکهای زندگی بهداشتی، سبکهای زندگی فراغتی و مصرف فرهنگی.
بنابراین، درخصوص شاخصهای سبک زندگی که ازگستردگی زیادی برخوردار است و به تعبیر راجر برون که معتقد است، این تفاوتها، در بیاهمیتترین چیزها ازقبیل: عادات نوشیدن و خوردن سالاد شکل گرفته تا انتخاب کلمات و طرز پوشش و عادت نشستن، همچنین، شیوههای تربیت کودکان (مثلاً: میزان سختگیری به آن ها درمورد دستشویی و نظافت)، رفتارهای جنسی، بهداشتی، مذهبی و سیاسی و میزان عصبی یا روانی بودن (Brown,1965: 132)، به نظر می رسد با این گسترهی زیاد شاخصها، اگر به جزییات آن ازجمله: روش پختوپز، سیگارکشیدن، خوردن سالادو… پرداخته شود، اولاً: نمیتوان فهم صحیح، دقیق و کاملی ازسبک زندگی درک نمود؛ ثانیاً: درگونهشناسی سبکها، خلل ایجاد خواهد شد و چه بسا نتوان سبکها را به طور واقعی شناسایی نموده و دستهبندی نمود و البته تعداد آن نیز بیشمار خواهدشد؛ ثالثاً: موارد جزیی و _اصطلاحاً پیش پاافتاده_ نقش فعالی درسبک زندگی ندارند و چه بسا اینگونه عوامل دراثر ایجاد عوامل اصلی و کلیدی شکل بگیرند؛ ازطرفی، شاخصهای جزیی، فاقد معنای خاص بوده و بیانگر الگوی رفتاری ویژهای نمیباشند.
عکس مرتبط با سیگار
به هرحال، دراین جا سعی داریم، ضمن بیان برخی شاخصهای سبک زندگی ازدیدگاه نظریهپردازان، درپایان، با توجه به نکات فوق، به منظور درک بهتر این شاخصها، یک دستهبندی ازآن ها انجام دهیم.
شاخصهایی که ماکس وبر درشکلگیری سبک زندگی مؤثر دانسته است، عبارتنداز: شیوههای رفتار، لباس پوشیدن، سخن گفتن، اندیشیدن و نگرشهایی که مشخصکننده گروههای منزلتی متفاوت می باشد (تامین، ۱۳۷۳: ۱۱۰)؛ تورستین وبلن نیز با توجه به مصرف متظاهرانه که درخصوص طبقهمرفه آمریکا بیان نموده و هم چنین، مفهوم مد ومدگرایی را مطرح کرده است، شاخصهایی ازقبیل: اثاثیه و دکوراسیون منزل، نوع پوشاک و لباس، رفتارهای بیانگر نجیبزادگی و طبقهمرفه، شیوههای گذران اوقات فراغت و تفریح، داشتن پیشخدمت و… را معرفی نموده است.
پارسونز نیز شاخصههایی ازمدلهای فناوری مدرن را که بیانگر سبک زندگی بوده، معرفی کرده است که عبارتنداز: خودروهای خانواده، یخچال، ماشین لباسشویی، تلویزیون؛ البته با توجه به این پارسونز، برمدرن بودن شاخصها تأکید داشته، بنابراین، استفاده ازمستخدم و اشیای قیمتی و عتیقه را ازشاخصهای سبک زندگی حذف نموده است (Parsons, 1964:515)
گوردُن (Gordon) پس ازبازنگری شاخصههای اولیه که مدنظر داشته است، مؤلفههایی ازقبیل الگوهای مصرف، نوع لباس، نحوه صبحتکردن، نگرشها و الگوهای مربوط به نقاط تمرکز علاقهمندی درفرهنگ مانند امور جنسی، عقلانیت، دین، خانواده، میهن دوستی، آموزش، هنرها و ورزش را نام برده است (Gordon,1963: 19)
براساس تحقیقات میدانی که «چاپین» _موسوم به مقیاس اتاق نشیمن_ انجام داده و بسیار مشهور است، مواردی ازقبیل محل سکونت، نوع خانه و وسایل اتاق نشیمن را معرفی کرده است (Chapin, 1935: 37)
کلاکهون دریک جمعبندی درمورد شاخصههای مورد مطالعه سبک زندگی در دهه پنجاه به رفتارهای شخصی مصرفی که حاکی ازترجیحات فردی است، اشاره کرده است؛ مواردی ازقبیل: نحوه استفاده ازصنایع فرهنگی، تفریحی و ورزشی، نحوه بازی کردن و لباس پوشیدن (مهدوی کنی، ۱۳۸۷: ۵۹)
ویلیام لوید وارنر در دهه ۱۹۳۰ با بهره گرفتن ازمفهوم منزلت و حیثیت اجتماعی وبر، چارچوب نظری تحقیقاتش را درراستای قشربندی و بررسی سبک زندگی دریانکی سیتی برشاخصهایی ازقبیل: محل اقامت خانواده، شیوه کسب معاش، نحوه گذران اوقات فراغت و سلیقه فرهنگی، تفریحات و سلیقههای ورزشی، به تفاوتهای دینی و چشماندازهای اخلاقی، ارزشهای سیاسی، الگوهای زندگی خانوادگی، روابط زناشویی و تربیت کودک درتحقیقات خود پرداختهاست (تامین، ۱۳۷۳: ۱۴۴-۱۳۷) بنابراین، با توجه به نظریه وارنر یا میگل و یوهانسون و برخی محققان، ارزشهای تفاوتهای دینی و اخلاقی درچگونگی سبک زندگی و مؤلفههای آن بسیار تأثیرگذار است که میتوان متناسب با این تفاوتها، مؤلفههای آن را نیز مشخص نمود.
ابرین و دیگران معتقدند مؤلفههای سبک زندگی درشهرنشینی آمریکای اواخر دهه شصت درمواردی مانند: محل زندگی، مشارکتهای محلی، نوع منزل (با حیاط، گاراژ، کارگاه …) نوع مدرسه محل تحصیل فرزندان تجسم مییافت (مهدوی کنی، ۱۳۸۷: ۶۰)
ون هوتن نیز عناصر سبک زندگی را درخانواده چنین توصیف کرده است: اثاثیه، اشیاء هنری، انواع لباس پوشیدن، متون خواندنی، آلات موسیقی، سلیقه درغذا و مشروبات، روش پخت، نوع صحبت کردن درخانه (چه درکلمات و گرامر، چه درعناوین گفتگوها) نوع گذران اوقات فراغت، بودجهبندی، روابط با فرزندان، ضوابط و روشهای تربیت کودک، تراکم جمعیت ساکن درخانه و محل (پرسروصدابودن…) نوع و ویژگیهای اشتغال (اعضای خانواده، نوع لباس کار یا محل کار، فاصله محل کار تاخانه، میزان مأموریتها و زمان دوری ازخانه) (همان: ۶۱)
ازنظرگیدنز که سبکهای زندگی را به صورت عملکردهای روزمره میداند، شاخصهایی ازقبیل: پوشاک و لباس، خوردن ونوع غذاونوشیدنی، محیط کار و کلیه انتخابهای سرنوشت ساززندگی مدنظر میباشد که وی معتقداست این شاخصها، درچگونه بودن افراد درجامعه بسیارمؤثرهستند و درواقع بیانگر هویت فردی آنان درقالب الگوهای سبکهای زندگی میباشد (گیدنز، ۱۳۷۸: ۱۲۰).
بوردیو نیز درکتاب معروف خود _یعنی تمایز_ بررسی سبکهای زندگی را ابتدا همان دارایی کالاهای تجملی یا فرهنگیای میداند که افراد جمع نموده اند؛ مانند: خانه، ویلا، قایق تفریحی، ماشین، اثاثیه، نقاشیها، کتابها، نوشابهها، سیگارها، عطر، لباسها و سپس، انواع فعالیتهایی که ازدیگران متمایز میکنند ازقبیل: ورزشها، بازیها، تفریحات (پیادهروی یا کوهپیمایی، اسکی یا سوارکاری، گلف یا تنیس)، لباس پوشیدن، رسیدگی به ظاهر بدن خود، نحوه استفاده اززبان (Bourdieu.1984: 173)
۷-۱) جمعبندی شاخصهای سبک زندگی
با توجه به این که سبک زندگی تحت تأثیر عوامل گوناگونی قرارگرفته و اساساً منشاء شکلگیری آن نیز عوامل متعددی ازقبیل اقتصادی و غیراقتصادی میباشد، بنابراین، به همین دلیل نیز، دارای شاخصهای فراوانی است؛ که دراین رابطه نیز می توان به گیدنز استناد نمود؛زیرا وی سبک زندگی را مجموعهای نسبتاً منسجم ازهمه رفتارها و فعالیتهای یک فرد معین درجریان زندگی روزمره معرفی کرده است (گیدنز، ۱۳۷۸: ۳۲۵)؛ ولیکن، با توجه به جمعبندی نظرات متعدد نظریهپردازان سبک زندگی، چند نکته حایزاهمیت است که عبارتنداز:
عکس مرتبط با اقتصاد
نکته اول: همان طور که درتعریف سبک زندگی اشاره شد، سبک زندگی به تدریج، به عنوان جایگزینی برای طبقه اجتماعی محسوب شد، و درواقع، راهی را بازکرد برای تعریف ارزشها، نگرشها و رفتارهای هویت افراد که اهمیت آن برای تحلیلهای اجتماعی روزبه روز افزایش مییابد، بنابراین، درانتخاب شاخصها، میبایست این نکته مورد توجه قرارگیرد، به همین دلیل نیز نگارنده اولویت را برشاخصهای کلیدی و مهم داده و معتقداست، چه بسا اهمیت دادن به شاخصهای جزیی، ما را ازاین نکته غافل نموده و یا سبب میشود به درک عمیق و کاملی دست نیابیم.
نکته دوم: بیشترین شاخصهای ارائه شده ازسبکهای زندگی پیرامون مصرف و الگوهای مصرف است؛ به طوری که اساساً نظریهپردازان، یکی ازمهمترین منشاءهای شکلگیری سبکهای زندگی را مصرف معرفی نمودهاند؛ البته مصرف را نیز ازدوجنبه مادی و غیرمادی (فرهنگی) نگریستهاند که چه بسا بتوان گفت، با توجه به ارزان بودن و کمهزینه بودن مصرف فرهنگی ازسایرانواع فعالیتها و حتی ازمصرف مادی، بیشترین توجه نظریهپردازان درخصوص شاخصها دراین حوزه بوده است، زیرا علاوه برکمهزینه بودن، کنشگران نیز دارای قدرت زیاد انتخاب و خرید میباشند؛ ازطرفی، با توجه به نظرات برخی جامعه شناسان ازجمله بوردیو که سلیقه و قریحه را ازعناصر مهم سازنده درسبک زندگی معرفی کرده و حتی بحثی مستقل را به آن اختصاص داده است، بیشترین نقش را درچگونگی انتخاب کنشگران، درمصرف فرهنگی ایفا می کند که اینگونه شاخصها عبارتنداز: مطالعه کردن (کتاب، روزنامه و مجله)، بازدید ازموزهها و رفتن به نمایشگاههای هنری، مشاهده رسانهها (تلویزیون و ماهواره)، استفاده ازرایانه و اینترنت، رفتن به تئاتر وسینما، استفاده ازموسیقی و سایراشکال جمال شناسانه، اهمیت دادن به کالاهای هنری مانند تابلوهای نقاشی، برنامهریزی برای تعطیلات و رفتن به مسافرت، شرکت کردن درانواع فعالیتهای هنری
شایان ذکراست، برخی ازنظریهپردازان، فعالیتهای فراغتی را ازمصرف فرهنگی به طور مجزا مورد بررسی قرارداده و بالطبع شاخصهای هریک را نیز به طور جداگانه معرفی کردهاند؛ البته وجوه مشترک فعالیتهای فراغتی و مصرف فرهنگی بسیاراست؛ به طوری که، گاهی اوقات مصرف فرهنگی نیزبخشی ازفعالیت فراغتی به شمار میرود و بالعکس، مانند شاخصهای دیدن فیلم و تلویزیون، استفاده ازرایانه و اینترنت، رفتن به تئاتر و سینما، گوش دادن به موسیقی، مسافرت رفتن…؛ ولیکن این نکته نیز حایزاهمیت است که فعالیتهای فراغتی و مصرف فرهنگی، دارای وجوه متمایزی میباشند، که دراین صورت، هرفعالیت فراغتی، مصرف فرهنگی به شمار نمیرود؛ مانند شاخصهای استراحت کردن، تفریحات وگردشهای تفریحی ، دیدوبازدیدهای عمومی، بازدید ازنمایشگاهها
دکتر شهابی درمقاله خود تحت عنوان «سبک های زندگی جهان وطنانه درمیان جوانان ایرانی و دلالت های سیاسی آن ها»، آورده است: فورناس، یک تقسیم بندی افقی و عمودی ازمؤلفه های سبک زندگی ارائه داده است؛ ازنظر وی، به لحاظ عمودی می توان رفتار آشکار، کنش ها وعادات را ازنگرش ها و ذایقه ها که درالگوهای مصرف و یا دربیانات شفاهی متجلی می شود، تفکیک نمود؛ ازلحاظ افقی نیز ازدیدگاه وی چند پارامتر، شیوه یا پاره نظام دردرون هرسبک زندگی وجود دارد که وی چهارنوع ازاین شیوه ها را برای سبکهای زندگی معرفی کرده است که عبارتنداز:
ظاهرافراد: لباس، سبک مو و مشخصات وی؛
رفتار(ژست ها، حرکات و مناسک)؛
ذایقه یا قریحه (استفاده ازموسیقی و سایراشکال جمال شناسانه)؛
زبان مخفی شامل تکیه کلام، گنجینه لغات و الگوی تکلم (آزادارمکی،۱۳۸۶: ۳۸)
سگالن نیز مؤلفههای سبک زندگی را به طور کلیتری درسه دسته قرارداده است که عبارتنداز:
مسکن: فضای داخلی خانه و تفسیمبندی فضاهای خصوصی و فضاهای عمومی و تفریحی داخلی و خارجی
معاشرت و شبکه روابط خویشاوندی و اتکا درامور وحوادث و تأثیر این روابط برنوع گذران اوقات فراغت
نوع نگاه و رفتار درمورد اشتغال زنان و تقسیم کار درزندگی زناشویی (سگالن، ۱۳۷۰: ۸۴ و۲۵۹)
دکترمهدوی کنی درکتاب خود ابتدا، تقسیم بندی فرن را مبنی بر سه گروه فعالیت ها (مانند کاروسرگرمی)، علاقهمندیها (مانند خانواده و رسانه) و عقاید (مانند موضوعات سیاسی و اجتماعی) آورده و سپس تقسیمبندی چهارگانه خود را آورده است که عبارت است از: اموال (سرمایه ای و مصرفی)، فعالیت ها (عادات، شغل، گذران اوقات فراغت و…)، نگرش ها و گرایش ها و رابط انسانی (ازفردی تا اجتماعی) (مهدوی کنی، ۱۳۸۷: ۶۳).
البته محمدفاضلی نیز درکتاب مصرف و سبک زندگی خود، ضمن تأکید بردودسته شاخصهای مصرف فرهنگی و فعالیتهای فراغتی، چند دسته شاخصها را نیز تحت شاخصهای پراکنده آورده است که عبارتنداز: مدیریت بدن، الگوهای خرید، نامگذاری کودکان، رفتار خانوادگی، الگوی مصرف غذا و متفرقه؛ نکته جالب توجه اینکه ایشان، شاخص نامگذاری کودکان را با بهره گرفتن ازنظر لیبرسون که درخصوص تفاوت درقریحه و تأثیر آن برنامگذاری کودکان، انجام داده است، آورده و اشاره کرده است با توجه به اینکه افراد درنامگذاری هیچ محدودیت ساختاری و مادی خاصی ندارند، با این عمل میتوانند حداکثر انتخابگر بودن خود را نشان دهند، به همین لحاظ نیز این شاخص، یکی از بهترین شاخصها برای مطالعه سبک زندگی میباشد (فاضلی، ۱۳۸۲: ۱۲۹-۱۲۷).
با توجه به اینکه دربررسی مفهوم سبک زندگی بهطور مکرر نیز مرورشد، اساساً درخصوص سبک زندگی و شاخصهای آن، آنچه که ازابتدای این مفهوم با آن قرین بوده، رفتارهای مصرفی و تأکید برجنبههای عینی زندگی انسانها بوده که به نظر میرسد، ابتدا درخصوص نیازهای اولیه مانند: خوراک، پوشاک و مسکن بوده است که به تدریج با گسترش نظریات مربوط به مصرف فرهنگی، جنبههای ذهنی و نیازهای ثانوی انسان ها مانند: نگرش ، ارزش ها و گرایشها نیز مطرح و گسترش یافته است که به نوعی بیانگر سایرجنبههای رفتارهای مصرفی ازجمله مصرف فرهنگی میباشد.
بنابراین، همانگونه که ازسیاق تعریفهای سبک زندگی ازمنظر نظریهپردازان برمیآید، رفتارانسانها همان جنبهی عینی و تبلوریافته ذهنیت آنان بوده و به نوعی چگونگی ارتباطات عاملیت و ساختار درمباحث بوردیو و گیدنز موضوعیت مییابد؛ بدین ترتیب، ما شاخصهای سبک زندگی را به شرح زیر دستهبندی مینماییم؛ اگرچه هریک ازشاخصها متناسب با نقش و تأثیراتشان درزندگی فردی و اجتماعی انسانها، هم اولویتبندی میشوند و هم ازسطح اهمیت بیشتر یا کمتری برخوردار خواهند بود؛ بنابراین، دریک جمعبندی میتوان شاخصهای سبک زندگی ازمنظر جامعهشناسان را اینگونه دستهبندی نمود که عبارتنداز:
رفتار فردی: مدیریت بدن و خودآرایی، انتخاب پوشاک و خوراک؛
رفتار خانوادگی: اثاثیه منزل، شیوه آرایش منزل، داشتن پیشخدمت، تفسیمبندی فضاهای خصوصی و فضاهای عمومی، نامگذاری فرزندان، ضوابط و روشهای تربیت کودک؛
رفتار اجتماعی: انتخاب ماشین، مسکن و دوستان، شغل و جایگاه شغلی؛
رفتار فرهنگی: استفاده ازرایانه و اینترنت، مدرک تحصیلی، مطالعه کردن (کتاب، روزنامه و مجله)، بازدید ازموزهها و رفتن به نمایشگاههای هنری، اهمیت دادن به کالاهای هنری مانند تابلوهای نقاشی، شرکت کردن درانواع فعالیتهای هنری؛
رفتارهای فراغتی: مشاهده رسانهها (تلویزیون و ماهواره)، رفتن به تئاتر وسینما، موسیقی گوش کردن، ورزش کردن بودن، دسترسی به ماهواره، برنامهریزی برای تعطیلات و رفتن به مسافرت، استراحت کردن، تفریحات وگردشهای تفریحی ، دیدوبازدیدهای عمومی، بازدید ازنمایشگاههای عمومی؛
رفتار اقتصادی: الگوی مصرف، چگونگی استفاده نمودن ازپول، قدرت خرید، مطابق مدروزخریدکردن
رفتار سیاسی: عضویت در گروهها و احزاب سیاسی، شرکت در همه انتخابات، میانگین میزان به فکر مسائل سیاسی بودن، اطلاع ازاخبارسیاسی روز؛
دینداری: شرکت دراجتماعات دینی، حضور دراماکن مذهبی، انجام دادن مناسک دینی؛
جمع بندی گفتمان سبک زندگی جامعه شناسان