– پیش شرط هر نوع آموزش موثر، و در نتیجه
– لازمه ی رشد یک اجتماع است.
یک ارتباط ناموثر:
– باعث ایجاد سوء تفاهم می شود.
– منجر به نارضایتی، احساس تنهایی و تعارض در افراد خانواده و جامعه می گردد.
– در طول زمان می تواند اعتماد به نفس فرد را مختل کند و احساس درماندگی و در نتیجه آسیب های روانی و اجتماعی ایجاد نماید.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
– توانایی فرد برای مقابله با مشکلات زندگی را کاهش بدهد.
عناصر اصلی ارتباط(کلامی و غیرکلامی)
ارتباط وجوه مختلفی دارد. به طور ضمنی اشاره شد که ارتباط متضمن دو عنصر اصلی است. این دو عنصر عبارتند از عناصر کلامی و عناصر غیر کلامی ارتباط.
عناصر کلامی ارتباط شامل آن وجهی از ارتباط هستند که اختصاصاً به محتوای کلامی و فرانید بیان کلامی مربوط می گردند.
منظور از محتوای کلام، آن چیزی است که بر زبان می آوریم.برای مثال جذاب بودن محتوای کلام، تهدیدآمیز نبودن آن، شور بر انگیز بودن موضوع صحبت، غم افزا نبودن و نظایر آن، باعث تسهیل ارتباط می گردد. توجه به ابعاد فرهنگی و حتی خرده فرهنگی در محتوای کلام یکی از مهم ترین عوامل در افزایش کارآمدی ارتباط می باشد.
فرایند برقراری ارتباط کلامی شامل چگونگی شروع صحبت، نحوه جمله بندی، زمان بندی ارتباط کلامی، ملاحظات موقعیتی، و بالاخره چگونگی جمع بندی و ختم ارتباط می باشد.
عناصر غیر کلامی ارتباط شامل آن وجهی از ارتباط هستند که اختصاصاً به جنبه هایی غیر از محتوای کلامی و فرایند بیان کلامی مربوط می گردند. در این مقوله می توان تن صدا، آهنگ صدا، تماس چشمی، حالات چهره ای، ژست ها، حالات بدنی و گوش دادن را نام برد.
برخی افراد برای بیان منظور و احساسات خود فقط از کلمات استفاده می کنند در حالی که دیگران برای انتقال پیام خود، علاوه بر کلمات از حالات چهره ای و حرکات بدنی، یعنی آنچه که عناصر غیرکلامی ارتباط می نامیم نیز استفاده می کنند(فتی، ۱۳۹۱).
۲-۶-۲انواع سبک های ارتباطی
الف) سبک ارتباطی پرخاشگرانه
افراد پرخاشگر همواره در پی غلبه و رقابت با دیگران هستند. آن ها همیشه فکر می کنند حق با آن هاست و این دیگران هستند که مسئله و مشکل درست می کنند. از واژ های مستبدانه مثل”باید” زیاد استفاده می کنند. زود خشمگین می شوند و همواره دیگران را مسئول عصبانی شدن خویش می دانند. خصوصیت متداول این افراد ناتوانی در گوش دادن و در میان سخن دیگران حرف زدن است. هنگامی که با آن ها مخالفت می شود به شدت برافروخته می شوند. حاضر نیستند انتقاد و مخالفتی را درمورد دیدگاه هایشان تحمل کنند. از برچسب عای تحقیرآمیز زیاد استفاده می کنند.
ب) سبک ارتباطی سلطه جویانه
این سبک ارتباطی با عناوینی چون پرخاشگری منفعلانه یا غیر مستقیم نیز نام برده می شود. در این افراد کنترل و زورگویی نه به طور آشکار، بلکه به صورت پنهان و با فریب اعمال می شود. فرد خود و دیگران را به عنوان شی و نه انسان، مورد بهره کشی قرار می دهد و سعی می کند آن ها را در جهت منافع خود فریب دهد و مهار کند. افراد سلطه گر معمولا به یک سبک از رفتار و ارتباط خو می گیرند و هرگونه رفتاری خارج از این چهارچوب ها فرد سلطه گر را به شدت مضطرب و نگران می کند. بنابراین سعی در مهار دیگران در جهت حفظ تصورات قالبی خود هستند. چنین اعمالی منجر به احساس امنیت در آن ها می شود. همین امر باعث پدید آمدن احساس محق بودن، نقدناپذیری و به کارگیری دیگران در جهت تحقق افکار و تصورات قالبی آن ها می شود. بدین ترتیب بهره کشی و دید غیر انسانی نسبت به دیگران برای آن ها توجیه پذیر می شود.
ج) سبک ارتباطی سلطه پذیرانه(منفعلانه، عدم ابراز وجود)
افراد سلطه پذیر دل مشغولی پرهیز از برخورد با دیگران را دارند، حتی اگر این کار به قیمت ضایع شدن حق آن ها تمام شود. آن ها معمولا حق را به دیگران می دهند و برای خود ارزش و احترامی قائل نیستند. چنین افرادی در مقابل انتقاد بسیار مضطرب می شوند و معمولا بر خلاف میل خود عمل می کنند. هنگام ارتباط با آن ها، علائم اضطراب مانند حرکات زائد: مالیدن دست ها به هم، وول خوردن، بریده بریده حرف زدن و نفس عمیق کشیدن مشهود است. برای پیدا کردن علت مشکلات، معمولا خودشان را سرزنش می کنند و گاهی این سرزنش به قدری شدید است که ماهیت خودآزاری پیدا می کند. هنگام برخورد با مشکل به جای حل مسئله برای پاک کردن صورت مسئله تلاش می کنند. در هنگام صحبت کردن با دیگران سعی می کنند در چشم دیگران نگاه نکنند.در جمع ساکت هستند. پرخاشگری غیر مستقیم دربین این افراد دیده می شود. ترس از ناراحت کردن دیگران به دلیل میل شدید به دوست داشتنی جلوه کردن سبب میشود به جای بیان منطقی ناراحتی یا ابراز مستقیم عصبانیت خود از دست دیگران، خشم خود را به صورت غیرمستقیم تخلیه کنند.
د) سبک ارتباطی قاطعانه(ابراز وجود)
یک فرد قاطع، هم حق خود هم حق دیگران را محترم می شمارد. این افراد نکات مثبت ومنفی را هم در خود هم در دیگران به صورتی منصفانه می بینند. در حل تعارضات بیشتر بر گفتگو تأکید دارند و مایل به برقراری رابطه با دیگران هستند. توانایی گفتگوی روشن، شنوندهی حرف دیگران بودن، منصف و صریح بودن در این افراد مشهود است. نسبت به افکار و احساسات دیگران حساسیت نشان می دهند( قربانی، ۱۳۸۴).
۳-۶-۲اجزای ارتباط
عناصر کلامی و غیرکلامی ارتباط هر کدام اجزای خود را دارند. این اجزا را می توان به این صورت تعریف نمود:
محتوای کلام: اینکه موضوع گفتگو چیست، خود می تواند به ادامه ارتباط یا قطع آن منجر گردد.
توجه به ابعاد فرهنگی و خرده فرهنگی: هنگامی که گوینده و شنونده به ویژگی های فرهنگی و حتی خرده فرهنگی فرد مقابل توجه نمی کنند، ارتباط قطع می شود.
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
چگونگی شروع صحبت: نوع آغاز محاوره، یعنی اولین جملات و اولین نشانه های غیرکلامی برقراری ارتباط، تعیین کننده تداوم ارتباط هستند.
نحوه جمله بندی: چگونگی جمله بندی به اندازه خود محتوای کلام دارای اهمیت است.
زمان بندی ارتباط کلامی: هر ارتباط زمان خاصی دارد. برخی از این زمان بندی ها عمومی و کلی هستند و تقریباً همگان آن را رعایت می کنند. مثلاً کسی نیمه ی شب به دیگری تلفن نمی زند. ولی برخی زمان بندی ها ظرافت بیشتری دارند و کسانی که ارتباط بین فردی موفق تری دارند این زمان بندی ها را به خوبی رعایت می کنند. منظور از زمان بندی، هم زمان برقراری ارتباط، هم مدت آن و هم طول کلام در هز یک از زمان هایی است که فرد نقش گوینده را در ارتباط به عهده می گیرد.
ملاحظات موقعیتی: جایگاه اجتماعی افراد، مکان، و فضای اجتماعی از دیگر عواملی هستند که می توانند به ارتباط موثر یا ناموثر منجر گردند.
چگونگی جمع بندی و ختم ارتباط: علاوه بر آغاز کلام، چگونگی ختم ارتباط و گفتگو نیز عاملی مهم در برقراری ارتباط موثر است.
تن صدا:افرادی که در برقراری ماهر وکارآمد هستند ،به کشش های آوایی کلام خود در طول محاوره توجه دارند.
آهنگ صدا:علاوه بر کشش های آوایی،ریتم وآهنگ کلام نیز به موثر واقع شدن ارتباط کمک کی کند.به سبک کلام افرادی که از موفقیت اجتماعی برخوردارند توجه کنید.این افراد عوامل فوق الذکر را در کلام خود رعایت می کنند.
تماس چشمی:به خاطر داشته باشید که ارتباط تنها گفتن وشنیدن نیست.تماس چشمی ابزاری خوب است جهت انتقال پیام های ظریف اجتماعی،حفظ توجه مخاطب،و انتقال عاطفه است.
حالات چهره ای:چهره ونوع حرکات ابرو ودهان نیز پیام هایی به سمت مخاطب می فرستند که ارتباط را تسهیل کرده ویا با مانع مواجهه می سازد.حالات چهره به شدت به فرهنگ وابسته اند.
ژست ها:افرادی که در برقراری ارتباط ماهر هستند،به کلام ،چشم، وحالات چهره اکتفا نکرده واز دست ها،انگشت ها،پاها،وباقی اندام های بدن برای انتقال پیام استفاده می نمایند.
حالات بدنی:سبک نشستن،ایستادن،وراه رفتن یک فرد نیز به طور خودکار پیام هایی به مخاطب منتقل می سازند.
برخی انواع پیام ها مانع از برقراری ارتباط موثر می شوند. این نوع پیام ها در زیر ذکر شده اند.
۱)دستور دادن،هدایت کردن،ابلاغ کردن
۲)اخطار،تهدید،هشدار دادن
۳)موعظه،نصیحت
۴)توصیه،پیشنهاد یا راه حل ارائه دادن
۵)وادارسازی از طریق استدلال،سخنرانی یا بحث کردن
۶)قضاوت کردن،انتقاد کردن،مخالفت کردن ومقصر شمردن دیگری
۷)تحسین،تایید،موافقت،ارزشیابی مثبت
۸)اسم روی هم گذاشتن، مسخره کردن وتحقیر کردن
۹)تفسیر ،تحلیل وتشخیص پزشکی وروانشناسی روی هم دیگر گذاشتن
۱۰)اطمینان بخشی، هم حسی وحمایت
۱۱)وارسی، بازجویی وبازپرسی
۱۲)پرت کردن حواس،عوض کردن صحبت وگول زدن(نوری، ۱۳۷۳).
۷-۲مبانی نظری برنامه آموزش مهارتهای زندگی
نظریه یادگیری اجتماعی ، پایه مطالبی که در آموزش مهارت های زندگی به کار برده می شود اطلاعاتی است که از نحوه یادگیری از طریق مشاهده ی رفتار دیگران و پیامدهای آ به دست می ایدو در واقع مبتنی برنظریه یادگیری اجتماعی بندورا(۱۹۷۷) می باشد. در این نظریه یادگیری اجتماعی بندورا یادگیری فرایندی فعال و مبتنی بر تجربه است و به همین جهت افراد خصوصاکودکان در جریان یادگیری و آموزش فعالانه به امریادگیری مهارت های زندگی می پردازند. بنابرایندر این روش ها که شرکت فعال افراد در گروه های مختلف سنی را در فراگیری ، تسهیل می بخشد استفاده می شود.این شیوه ها شامل تشکیلگروه های کوچک یا گروه های دو تایی، بارش فکری و بحث و مناظره می باشد(نوری قاسم آبادی، ۱۳۷۷).
علاوه بر مبنای تئوریکی یادگیری مشاهده ای، مبنای دیگر آموزش مهارت های زندگی بر اساس تئوری یادگیری شناختی نوین است که مبتنی بر عملکرد سالم روانی انسان می باشد و در این تئوری سه اصل مطرح می شود: فرض یا اصل اول این است که کودک زندگی خود را بایک توانایی ذاتی جهت عملکرد روانی سالم آغاز می کند این توانایی ذاتی شامل تمایل به یادگیری و انگیزش جهت رشد و شکوفایی توانایی های بالقوه در جهت اکتساب سبک زندگی اجتماعی سالم می باشد. بنابراین در این دیدگاه بالا بودن عزت نفس فطری است و نیازی به یادگیری و رشد و افزایش ندارد. فرضیه یا اصل دوم این تئوری آن است که بزهکاری و دیگر رفتارهای انحرافی از طریق یادگیری حاصل می شوند که دراین میان نقش خانواده بسیار مهم است. بدین معنا که در معرض شرایط تعارض واختلاف قرار گرفتن ودیگر اشکال ناسالم عملکرد خانواده و والدین می تواند در فراگیری و بروز رفتارهای انحرافی مؤثر باشد. همچنین نوجوان در شرایطی است که هر عاملی را که متفاوت و یا در تعارض با الگوی او باشد باعث احساس ناامنی مانند خشم، اضطراب و افسردگی در وی می شود. اصل سوم این است که هر توانایی ذاتی کودک برای سلامتی و عملکرد روانی تکامل یافته می تواند برای مقابله با رفتارهای بزهکارانه فعال شود. بنابراین اگر شرایطی موجود باشد فرد می تواند توانایی تفکر خود را به کار اندازد و از این طریق عملکرد اجتماعی و روانی سالم خود را به دست آورد. ( آقاجانی ، ۱۳۸۱).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
طبق مدل تئوری یادگیری شناختی نوین افراد خطر آفرین سطوح بالاتری از احساس ناامنی آموخته شده دارند و از طرفی آن ها می توانند به چهارچوب های شناختی که ناامنی کمتری را تحریک می کنند دست یابند(پاشایی، ۱۳۸۸).
۸-۲سازگاری اجتماعی[۲۰]
سازگاری اجتماعی به عنوان مهمترین نشانه سلامت روان از مباحث مهمی است که توجه روانشناسان،جامعه شناسان ،روانکاوان وبه ویژه مربیان را در دهه های اخیر جلب کرده است.پیش ازآنکه روانشناسی و روانکاوی در دنیای ناشناخته درون انسان به کاووش بپردازد وپیش ازآنکه بهداشت روانی ونقش آن و حفظ سلامت ارتباطهای اجتماعی شناخته شود اغلب ناسازگاری ها ورفتارهای غیر اجتماعی وضد اجتماعی به علت های نامعلوم نسبت داده می شود و به جای هرنوع درمان وکمکی به فرد صرفاً از راه مجازات های غیر عادلانه ظلمی مضاعف بر او روا می داشتند،تردیدی نیست که انواع بزهکاری ها وجرائم اجتماعی ریشه در نابسامانی های روانی دارد که آن نیز اگر علل بیولوژیک نداشته باشد معلول محیط اجتماعی ناسالم است(منینجر،۱۳۶۹).
انجمن روان پزشکان آمریکا(۱۹۹۴) سازگاری اجتماعی را چنین تعریف می کند، هماهنگ ساختن رفتار به منظور بر آورده ساختن نیازهای محیطی که غالبا مستلزم اصلاح تکانه ها، هیجان ها یا نگرش هاست(حجازی، ۱۳۸۴).
سازگاری اجتماعی جریانی است که به وسیله آن روابط میان افراد و گروه ها و عناصر فرهنگی در وضعیتی رضایت بخش برقرار می شود. به عبارت دیگر روابط میان افراد و گروه ها به گونه ای برقرار شده باشد که رضایت متقابل آن ها را فراهم سازد. بدین ترتیب سازگاری اجتماعی مکانیزم هایی است که توسط آن ها یک فرد توانایی تعلق به یک گروه را پیدا می کند. به همین علت لازمه سازگاری اجتماعی ، بروز تغییراتی درز فرد بوده آن نیز مستلزم یکپارچگی مکانیزم هایی است که توسط آن ها گروه یک عضو جدید را می پذیرد(یمنی دوزی سرخابی، ۱۳۷۱).
سازگاری فرایندی است که در آن ، تجارب یادگیری اجتماعی شخص، باعث ایجاد نیازهای روانی او می گردد ونیز امکان کسب توانایی و مهارت هایی را فراهم می سازد که از آن طریق می توان به ارضای نیازها پرداخت. هرگاه تعادل جسمی و روانی فرد به گونه ای دچار اختلال شود که حالت ناخوشایندی به وی دست دهد، برای ایجاد توازن نیازمند به کارگیری نیروهای درونی و خمایت های خارجی است. دراین صورت، اگر در به کارگیری سازوکارهای جدید موفق شسود و مسله را به نفع خود حل کند می گویند فرایند سازگاری به وقوع پیوسته است. ابعاد سازگاری شامل سازگاری جسمانی ، سازگاری روانی، سازگاری اجتماعی و سازگاری اخلاقی است که در رأس همه، سازگاری اجتماعی قرار دارد. پیش درآمد رسیدن به سازگاری های روانی، اخلاقی وجسمانی، سازگار شدن از لحاظ اجتماعی است(والی پور، ۱۳۸۰).
مزلو معتقد است وقتی احساس احترام درونی کنیم و به خود احترام بگذاریم، به احساس ایمنی درونی و اعتماد به خویش دست می یابیم وخود را ارزشمند وشایسته احساس می کنیم و زمانی که فاقد احترام به خود باشیم در مقابله با زندگی، احساس حقارت، دلسردی و ناتئانی خواهیم کرد. برای دستیابی به احساس احترام به خود، باید خویشتن راخوب بشناسیم و بتوانیم فضایل و نقاط ضعفمان را به روشنی تشخیص دهیم. اگراین نیازها را ارضا کنیم ، آنگاه به سوی عالی ترین نیاز، یعنی نیاز به تحقق خود رو می آوریم و می توانیم استعدادهای خویش را شکوفا سازیم(مزلو، ۲۰۰۰).
رفتار آدمی تحت تأثیر عوامل محیطی قرار دارد و شخصیت انسان در صورتی به کمال میرسد که بین او ومحیط تعامل و تبادل مناسبی وجود داشته باشد. فشارهای اجتماعی تأثیر فراوانی بر رفتار فرد دارند و از سوی دیگر انسان موجودی انعطاف پذیر است. او نه تنها با محیط سازگار می شود، بلکه محیط را نیز بنا بر خواسته خود دگرگون می کند(ولش و کارن، ۲۰۰۱).
به طور کلی نمی توان در مورد سازگاری به ویژه سازگاری اجتماعی تعریفی واحد ارائه داد، چرا که سازگاری اجتماعی امری کاملا نسبی است و باید آن را متناسب با شرایط بومی و اجتماعی تعریف کرد. سازگاری طیف گسترده ای دارد و جنبه هایی چون خانواده، همسالان و اجتماع را در بر می گیرد که در رأس همه آن ها سازگاری اجتماعی قرار دارد(تینتو، ۱۹۹۳).
سادوک و سادوک(۲۰۰۳ به نقل از رحیم نیا و رسولیان، ۱۳۸۵) سازگاری را یک مفهوم عام می دانند که همه راهبردهای اداره کردن مو قعیت های تنیدگی زای زندگی، اعم از تهدیدات واقعی و غیر واقعی را شامل می گردد. هرگاه تعادل جسمی و روانی فرد به گونه ایس دچار اختلال شود که ناخوشایندی به وی دست دهد، برای ایجاد توازن نیازمند به کارگیری نیروهای درونی و حمایت خارجی است. در این صورت اگر در به کار گیری سازو کارهای جدید موفق شود و مسئله را به نفع خود حل کند، فرایندسازگاری ایجاد شده است. ابعاد سازگاری شامل سازگاری اجتماعی، عاطفی، جسمانی و اخلاقی است(مظاهری، ۱۳۸۵).
در شکل گیری سازگاری اجتماعی عواملی چون شیوه های تربیتی، ارزش ها و اعتقادات حاکم بر فرد و جامعه، همسالان، خانواده و آموزش و پرورش مؤثر هستند. یکی از عواملی که بر نحوه رفتار و سازگاری فرد در اجتماع مؤثر است عزت نفس است.سازگاری اجتماعی با عوامل گوناگونی چون وراثت، محیط، خاناده، شیوه های تربیتی و هویت جنسی ، عضویت گروهی و … ارتباط دارد. برای تغیر سازگاری اجتماعی می توان از رویکرد هایی نظیر رویکردهای شناختی- رفتاری و عقلانی- عاطفی استفاده کرد(گلستانی، ۱۳۷۲).
سازگاری اجتماعی دارای مؤلفه ها و نشانه های خاصی است. یکی از نشانه های سازگار بودن با محیط و اجتماع، داشتن استقلال است. استقلال یعنی توانایی انجام کارها بدون کمک گرفتن از دیگران، توانایی تحمل تنهایی وحتی لذت بردن از آن. مسئولیت پذیری نیز از نشانه های دیگر سازگاری اجتماعی است. آینده نگری و درک این امر که تصمیمات و اقدامات امروز می تواند بر زندگی و فردای فرد تأثیر بگذارد نیز از ویژگی های فرد سازگار است. توانایی تصمیم گیری، حفظ اعتدال و میانه روی در امور زندگی نیز از دیگر ویژگی های فردی می باشد که دارای سازگاری اجتماعی است. این افراد توانایی برنامه ریزی برای تمام ساعات خود را دارند و تا جایی که امکان دارد در تمام ابعاد زندگی خود جانب اعتدال را نگه می دارند و از افراط و تفریط خودداری می کنند( حجازی، ۱۳۸۴).
جنبه دیگری از سازگاری اجتماعی، مهارت های اجتماعی است. مهارت های اجتماعی رفتارهای انطباقی فرا گرفته شده است که فرد را قادر می سازد باافراد دیگر روابط متقابل داشته باشد، واکنش های مشابه بروز دهد و از رفتارهایی که پیامد منفی دارد اجتناب ورزد. مهارت های اجتماعی شامل مهارت در تشخیص خصوصیات گروه، ارتباط گیری باگروه، گوش دادن، همدردی، ارتباط غیرکلامی، در تشخیص احساسات خویش و مهارت کنترل خویش است. شخصی که دارای مهارت اجتماعی است ، می تواند به انتخاب و ارائه رفتار مناسب در وضعیت معین دست بزند. مهارت اجتماعی به عنوان رفتارهای انطباقی یاد گرفته شده است که فرد را قادر می سازد تا با افراد دیگر رابطه متقابل داشته باشد و از خود پاسخ های بروز دهد. این رفتارها را به پنج رفتار جزئی تر تقسیم می کنند که هر یک از آن ها می تواند موجب تسهیل روابط بین فردی شود. آن ها شامل همکاری، گفتار مناسب، مسئولیت پذیری، همدلی و خویشتن داری هستند. بروز مهارت های اجتماعی ضعیف به عدم پذیرش فرد توسط دیگران منجر می شود. رشد مهارت های اجتماعی به منظور سازگاری اجتماعی در روابط بین فردی نیازمند سلامت عاطفی – روانی و هوشمندی هیجانی است. بدین ترتیب مهارت های اجتماعی به رفتارهای آموخته شده و مقبول جامعه اطلاق می شود، رفتارهایی که شخص می تواند با دیگران به گونه ای ارتباط متقابل برقرار کند که به بروز پاسخ های مثبت و پرهیز از پاسخ های منفی می انجامد(نادری، ۱۳۸۸).
۱-۸-۲مراحل فرایندسازگاری اجتماعی
مراحل فرایند سازگاری یا عدم آن عبارت است از:وجود انگیزه ،محدودیت ویا تعارض، تنش عاطفی،پاسخ ،کم شدن تنش وتاثیر در ارضاء احتیاجات که معمولاً با محرومیت یا تعارض مواجه است. مقصود از محرومیت هر نوع ممانعت از برآوردن احتیاج است. در تعارض جلوگیری از تمایل وجود دارد. هر فرد در جریان سازگاری تا اندازه ای احساس تعارض خواهد نمود ولی اگر شخص مجبور باشد از میان دو عاملی که از لحاظ قدرت یکسان است یکی را انتخاب کند،ممکن است دچار تعارض شدید گردد.
زمانی که فرد دچار محرومیت یا تعارض می گردد به او هیجان عاطفی دست می دهد، درنتیجه سعی می کند تا از شدت هیجان بکاهد،این احتیاج به کم کردن هیجان عاطفی فرد را به قدم بعدی در سازگاری که عکس العمل است سوق می دهد.اگر در جریان سازگاری انگیزه سبب ایجاد محرومیت وتعارض نشود عکس العمل ممکن است سریع وقاطع باشد. دراین گونه مواقع رفتار ثابت است ولی اگر محرومیت وتعارض شدید ومکرر باشد شخص می کوشد تار اه های متعددی برگزیند وممکن است به رفتارهای متفاوتی متوسل شود مثلاً ممکن است به توجیه ، جبران، برون فکری وخیال بافی زیاده از حد دست بزند. وقتی شخص راه حل را پیدا کند از هیجان کاسته می شود. بنابراین می توان گفت سازگاری صورت گرفته است. ممکن است سازگاری فرد از نظر اجتماعی پسندیده وقابل قبول نباشد. قدم آخر در سازگاری عبارت است از تاثیر .اگر به رفتار فرد پاداش داده شود به احتمال قوی رفتار مذکور در آینده تکرار می شود واگر رفتار او باعث ناراحتی شده باشد از تکرار آن خودداری خواهد نمود(میرویسی، ۱۳۸۵).
اجتماعی شدن یک فرایند دو جانبه ی بین فرد وجامعه است.به همین دلیل فرایندی پیچیده به شمار می آید که ابعاد گوناگونی دارد. کسب مهارت های اجتماعی، چگونگی برقراری ارتباط باسایر افراد وسازگاری اجتماعی، از جمله ی این ابعاد هستند. از سازگاری اجتماعی تعاریف بسیار ی به عمل آمده است. اسلبی و گورا[۲۱] (۱۹۸۸؛ نقل از عابدینی، ۱۳۸۱) سازگاری اجتماعی را مترادف با مهارت اجتماعی می دانند. از نظر آنان مهارت اجتماعی عبارت است از : توانایی ایجاد ارتباط متقابل با دیگران در زمینه ی خاص اجتماعی به طریق خاص که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد. در حالی که اسلوموسکی و دان[۲۲] (۱۹۹۶) سازگاری و مهارت اجتماعی را فرایندی می دانند که افراد را قادر می سازد تا رفتار دیگران را درک و پیش بینی کنند، رفتار خود را کنترل و تعاملات اجتماعی خود را تنظیم کنند.
عوامل متعددی در سازگاری شخصی و اجتماعی افراد نقش دارند که نظریه و دیدگاه های مختلف تربیتی، روان شناختی و جامعه شناختی برآن تأکید کرده اند. ایواتا و همکاران(۲۰۰۰) در مروری جامع عوامل مؤثر در سازگاری اجتماعی را به شش دسته ی عمده تقسیم می کنند که هریک از آن ها نیز به عوامل جزیی تری تقسیم شده اند. این عوامل عبارتند از:
الف) محرمیت های جسمانی ناشی از نقص عضو،تغذیه ی نادرست وبد، محرومیت از خواب وخستگی روانی، فرایندهای عاطفی آسیب زا وآسیب های مغزی.
ب) عوامل روانی ـاجتماعی ـ محیطی نظیر تغییرات سریع و مهم اجتماعی نظیر بیکاری، جنگ ،بلایای طبیعی، ازهم پاشیدگی کانون خانواده، فقر واعتیاد.