در تحقیقی با عنوان «میزان تأثیر تلویزیون بر رفتارهای خشونت آمیز در میان دانش آموزان مقطع دبیرستان مناطق دو و پانزده شهر تهران » انجام شده است، محقق تأثیر خشونت برنامه های تلویزیون بر نوجوانان را بررسی کرده است که با توجه به اینکه نتایج حاصله در راستای موضوع تحقیق میباشد، آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
«خیدو محاسبه شده از خیدو جدول بزرگتر است بنابراین فرض صفر رد می شود و با %۹۵ اطمینان رابطۀ معناداری توسل به خشونت و تمایل به تماشای صحنههای خشن وجود دارد. همچنین با توجه به ضریب همبستگی پیرسون مشخص می شود که رابطۀ قوی میان توسل به خشونت و تمایل به تماشای صحنههای خشن وجود دارد. جهت رابطه مثبت است، یعنی هرچه تمایل به تماشای صحنههای خشن افزایش مییابد، توسل به خشونت بیشتر می شود. همچنین در بین آمادگیهای پیشین، تأیید خشونت، توسل به خشونت و تقلید از هنرپیشهها ارتباط معناداری وجود دارد».[۱۳۴]
در بررسی تماشای خشونت تلویزیونی و جنسیت، اختلاف معناداری بین این دو متغیر در مییابیم که پسرها علاقۀ بیشتری به تماشای خشونت تلویزیونی نشان میدهند. میان پایگاه اجتماعی-اقتصادی دانش آموزان و خشونت تلویزیونی توسط آنها همبستگی معناداری وجود ندارد. این امر نشان میدهد که نوجوانان متعلق به پایگاههای اجتماعی- اقتصادی مختلف تقریباً به یک میزان به تماشای خشونت تلویزیونی مینشینند. اما از طرف دیگر مشاهده میکنیم که میان پایگاههای اجتماعی- اقتصادی و تأیید خشونت و توسل به خشونت همبستگی معناداری وجود دارد، اما جهت همبستگی منفی است؛ پس نتیجه میگیریم هرقدر پایگاه اقتصادی-اجتماعی نوجوانان بالاتر رود، تأیید خشونت و توسل به خشونت در آنها کاهش مییابد.[۱۳۵]
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
همچنین در تحقیق دیگری در این رابطه نتایج مشابه حاصل شده است. بر اساس نتایج بدستآمده میان میزان تماشای برنامه های خشونتآمیز تلویزیون در نوجوانان دارای پایگاه اقتصادی-اجتماعی پایین و بالا رابطه وجود داشته و شدت این رابطه و شدت این رابطه در نوجوانان پایگاه اقتصادی-اجتماعی پایین بیشتر بوده است. همچنین میان تأیید خشونت تلویزیونی، توسل به خشونت، بروز رفتار انحرافی، بجز مورد اخیر میان پایگاه اقتصادی- اجتماعی پایین و بالا رابطه وجود داشته و شدت این رابطه در نوجوانان دارای پایگاه اقتصادی-اجتماعی پایین بیشتر بوده است.[۱۳۶]
عکس مرتبط با اقتصاد
نوجوانان متعلق به یک پایگاه اجتماعی-اقتصادی خاص ، هنگام تماشای خشونت تلویزیونی و رفتار بازیگران آن، با تکیه بر هنجارها و ارزشهای پایگاه خود، رفتارشان را درقبال آن بازیگران تنظیم می کنند؛ بنابراین اگر هنجارها و ارزشهای پایگاه اجتماعی-اقتصادی نوجوان با هنجارها و ارزشهای بازیگران صحنههای خشونتآمیز تلویزیونی یکسان باشد، هنجرها و ارزشهای بازیگران، هنجارها و ارزشهای نوجوان را تقویت می کند. نوجوان طبقه پایین ناکامیها و کمبودهای زندگی خود را از طریق برنامه های خشونتآمیز تلویزیون تأمین میند اما همین برنامهها برای نوجوانان متعلق به طبقه بالا بیشتر هیجانآور است.[۱۳۷]
میان تماشای خشونت تلویزیونی با تأیید خشونت و ضریب همبستگی میان تماشای خشونت با توسل به خشونت ۱۲۸/ است. وجود رابطۀ معنادار به این معنا است که هر اندازه نوجوان به تماشای خشونت تلویزیونی مینشیند، تأیید خشونت و توسل به خشونت در او افزایش مییابد. نوجوانان متعلق به پایگاه اجتماعی- اقتصادی مختلف خشونت تلویزیونی را از مجرای ذهن خود عبور داده و اگر صحنههای خشونتآمیز تلویزیونی با محیط زندگی، ارزشها و هنجارهای آنان مباینت داشته باشد، صحنههای خشونتآمیز را به عنوان سرگرمی و وسیلهای برای گذراندن اوقات فراغت خود تلقی کرده و در مقایسه با نوجوانان متعلق به پایگاه اجتماعی-اقتصادی که جامعهپذیری آنان در محیطهای خشنتری صورت میگیرد، خشونت تلویزیونی را با دنیای خود یکسان میبینندو به تصور آنان برای رسیدن به هدف باید به خشونت متوسل شد، خشونت را کمتر تأیید می کنند.[۱۳۸]
«۹/۸۳ درصد از نمونهها از رفتارهای خشن هنرپیشههای مورد علاقهشان تقلید کرده اند.
۸/۸۱ درصد از نمونهها از زدوخورد بازیگران، روش دفاع از خود را یادگرفتهاند.
۹/۸۴ درصد وقتی فیلمهای زدوخوردی میبینند، دچار هیجان میشوند.
۹/۴۷ درصد معتقد بودند که حادثهها و زدوخوردهایی که در فیلم نمایش میدهند، همان چیزهایی است که در زندگی اتفاق میافتد.»[۱۳۹]
کلیۀ این آمار نشاندهندۀ این واقعیت است رفتار خشونتآمیز در برنامه های تلویزیونی بر رفتار نوجوانان و به طریق اولی بر کودکان(چرا که از سن پاییتری برخوردار بوده و قدرت تمیز در آنها کمتر است) تأثیرگزار است. این در حالی است که مسئولین و والدین بر این باورند که میزان خشونت برنامه های تلویزیونی دولتی ایران نسبت به نمونههای خارجی خود بسیار کمتر است و در نتیجه نسبت به اثار آن بر کودکان و نوجوانان غافلاند.
در ادامه محقق به این نتایج دست یافته است: «همبستگی میان میزان تماشای تلویزیون در شبانهروز و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۶۲۱/ و همبستگی میان میزان تماشای تلویزیون در تعطیلات و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۷۹۱/ به دست آمد که انتظارات تحقیق را برآورده می کند. همبستگی میان نوع فیلم و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۷۹۲/ بود که رابطۀ قوی میان نوع فیلم و تمایل به تماشای صحنههای خشن را تأیید می کند. همبستگی میان زمان تماشای برنامه های تلویزیونی و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۶۰۲/ بود که انتظارات تحقیق را برآورده می کند. همبستگی میان نظارت والدین و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۵۳۸/- بود که جهت رابطه منفی است. یعنی هرچه نظارت والدین کمتر باشد، تمایل به تماشای صحنههای خشن افزایش مییابد.»[۱۴۰] ممکن است که علت نظارت کم والدین این باشد که تلویزیون ایران یک رسانۀ ملی است. بنابراین والدین به بدآموز بودن برنامهها باور داشته و نظارت کمی بر فرزندان خود اعمال می کنند.
همبستگی میان تقلید از هنرپیشهها و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۵۹۱/ بود. جهت رابطه مثبت است، یعنی هرچه تمایل به تماشای صحنههای خشن افزایش مییابد، تقلید از هنرپیشهها بیشتر می شود. همبستگی میان توسل به خشونت و تمایل به تماشای صحنههای خشن ۷۳۵/ بود. جهت رابطه مثبت است. یعنی هرچه تمایل به تماشای صحنههای خشن افزایش یابد، توسل به خشونت بیشتر می شود، بنابراین حمایتکنندۀ تحقیقاتی است که نشان دادهاند که با ورود رسانه های تصویری به جامعه، میزان رفتارهای انحرافی نیز افزایش یافته است.[۱۴۱]
یافته های مربوط به « بررسی رابطه بین تماشای فیلم های جنسی و خشونت بار با سازگاری روانی –اجتماعی غربزدگی و پیشرفت تحصیلی در نوجوانان دبیرستان های شهر اهواز »که حاکی از این بود که بین تماشای فیلم های ویدیویی پرخاشگرانه و پیشرفت تحصیلی همبستگی منفی وجود دارد . در حالی که بین تماشای فیلم های پرخاشگرانه و غربگرایی همبستگی مثبت وجود دارد . جامعه آماری این پژوهش تمامی نوجوانان دختر و پسر دبیرستانهای غیر انتفاعی اهواز شامل ۲۲۰ آزمودنی بود که بصورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شده بودند . [۱۴۲]
نتایج « نظرسنجی از والدین دربارۀ تأثیر برنامه های تلویزیون بر رفتار کودکان » نشان میدهد که ۵۸% از والدین پاسخگو معتقد بودند که فرزندشان در رفتارهای خود به تقلید از برنامه های تلویزیونی می پردازند، ۴۱%از پاسخگویان عقیده داشتند که برنامه های تلویزیون در تحریک پرخاشگری و خشونت فرزندان آنها تاثیر داشته است .[۱۴۳]
یافته های تحقیق « جنبه های خشونت در برنامه های تلویزیونی » حاکی از این بود که ۸۵% از پاسخگویان به اثرات منفی فیلمهای پلیسی و جنایی خشونتآمیز بر روی کودکان مثل پرخاشگری –الگو برداری بزهکاری و خشونت خیالبافی اشاره کرده بودند . همچنین ۸۰%از پاسخگویان اظهار کرده بودند که کودکان و نوجوانان رفتار خشونت امیزی را که از تلویزیون می بینند تقلید می کنند . ۵۲% از پاسخگویان نیز به اثرات منفی صحنه های خشونتآمیز کارتونها بر رفتار کودکان و نوجوانان تاکید کرده بودند، مانند تقلید حرکات منفی بازیگران – پرخاشگری و گستاخی، خشونت و تند خویی، دعوا و کتک کاری و بوجودآمدن اختلالات روانی مثل ترس و اضطراب .[۱۴۴]
تحقیق «تحلیل محتوای خشونت در برنامه های تلویزیونی »از میان تمامی فیلم های سینمایی و سریالهای تلویزیونی که در ۶ ماهه دوم سال ۱۳۷۹ از شبکه های ۱-۳- ۵- پخش شده بود با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی ساده از هر شبکه یک سریال ایرانی –یک سریال خارجی و ۶ فیلم سینمایی انتخاب و بررسی کرد نتایچ عمده بدست امده به شرح زیر است :«۱-اعمال خشونت امیزی چون شلیک کردن با اسلحه –کشتن افراد –مشت زدن –لگد زدن – تخقیر کردن –قلدری کردن –تهدید کردن – دزدی و تخریب اموال بیشترین فراوانی و درصد را داشته است . ۲- در ۷۱% موارد خشونت در فیلم ها و سریال ها از نمای نزدیک نشان داده شده است. ۳- ۶۰% اعمال خشونتآمیز در فیلمها و سریالها «اعمال واقعی» بوده اند . ۴- خشونت نشان داده شده در فیلم ها و سریال ها عمدتا عمدی نه سهوی و عملی نه کلامی بود ه است.»[۱۴۵]
تحقیق « بررسی آثار تماشای برنامه های خشونت آمیز تلویزیون بر رفتار پرخاشگرانه کودکان » سعی کرده است که نظریه ها و پژوهش های انجام شده در زمینه تاثیر مشاهده برنامه های خشونتآمیز تلویزیون بر کودکان را مورد بررسی قرار دهد وی در مطالعات خود به این نتیجه رسیده است که تماشای برنامه های خشونت امیز تلویزیون در کودکی اثار مخربی بر رفتار اینده کودکان به جا میگذارد .[۱۴۶]
یافته ها ی پژوهش « تحلیل محتوای کارتون دی جی مون از منظر خشونت» عبارتند از : « نزدیک به زمان ۱/۳ مدت زمان نمونه مورد بررسی دارای پلان های خشونت امیز بوده همچنین تقریبا نیمی از سکانس های مورد بررسی دارای خشونت فیریکی بوده است . ۲- ۲۸% از خشونت های فیزیکی را شخصیت های دیجیمون انجام میداده اند ۳- تهدیدهای کلامی “نابودت می کنم –لعنتی – حسابت را می رسم – بیشترین فراوانی را داشته است . ۴- در ۲۴% از سکانس های نمونه مورد بررسی پیامد های خشونت نمایش داده شده است . ۵- در ۷۲% از نمونه تعقیب و گریز شخصیت ها وجود دارد . ۶- در حدود نیمی از نمونه مورد بررسی ترس و وحشت شخصیت ها نمایش داده شده است .»[۱۴۷]
از نتایج این تحقیقات چنین برمی آید که تلویزیون در نهایت می تواند انگیزههای پرخاشگرانه را که از قبل در نوجوان وجود داشته است، تغذیه کند. با این حال نباید این واقعیت را نادیده بگیریم که اگر رفتار خشونتآمیز از لحاظ اجتماعی امری مذموم و نابخردانه است چه ضرورتی دارد که صحنههای خشونتآمیز در تلویزیون به نمایش درآید؟ آیا نمیتوان صحنههای جذاب و دییدنیتر تهیه کرد و به نمایش گذاشت؟ چرا برنامه های خاص کودکان و نوجوانان در تلویزیون محدود است و چرا این همه صحنههای خشونتآمیز پخش می شود؟چرا تلویزیون به خشونت آن هم از نوع عمدی گرایش دارد؟ مانند استفاده از خشونت برای ابراز قدرت و یا اقتدار نسبت به انسانهای دیگر، معرفی خشونت به عنوان روش مناسب برای حل مشکلات و نیز خشونت برای تفریح، آیا تلویزیون واقعاً خشونتی را که در زندگی انسان وجود دارد منعکس می کند یا تماشاگران خود را به افراط در خشونت ترغیب می کنند.
به شبکه های تلویزیون پیشنهاد می شود که برنامه های عاری از صحنههای خشونتآمیز بسازند. اگر برنامهها حاوی خشونت است سعی کنندتعداد وقایع خشونتآمیز آن به حداقل کاهش یابد. همچنین به جای نمایش صرفاً هیجانانگیز یا سرگزمکننده از خشونت، میتوان آن را به گونه ای به تصویر کشید که گرایش به خشونت را در جامعۀ مخاطبان کمرنگ کند. برای مثال نمایش و شرح جایگزینهای خشونت جسمانی، از جمله: نمایش درد و رنج حاصل از خشونت به ویژه در میان خانواده، دوستان و گروه قربانیان در سراسر داستان، ابراز اکراه و ندامت مکرر شخصیتهای اصلی خشن فیلم از ارتکاب اعمال خشونتآمیز و نمایش خشونتی که بیشتر کیفر در پی دارد و نه پاداش.
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
گفتار دوم: تبعیض، فصل مشترک نقض تمامیت جسمانی و روانی کودکان
تبعیض در مقوله های متعددی وجود دارد ،از جمله تبعیض نژادی ،قومیتی،زبانی،جنسیتی و… از میان این موارد آنچه در برنامه های تلویزیونی کشور ما برجسته تر است تبعیض جنسیتی است. این بدان معنا نیست که انواع دیگر تبعیض وجود ندارد ،بلکه این نوع تبعیض نسبت به کودکان اثر بیشتری دارد .لذا در این گفتار به بررسی اثر تبعیض جنسیتی بر کودکان پرداخته،آنگاه وجود این نوع تبعیض را در برنامه های تلویزیون ایران بررسی می کنیم.
الف) تبعیض و کودک
دو مفهوم تبعیض نژادی و تبعیض جنسی مشابهتهای بسیار دارند: تبعیض نژادی نشان دهندۀ تصویرها، نگرشها، رفتارها و کلیشههای تبعیضآمیز نسبت به یک قوم است و تبعیض جنسی، شکلهای متعدد نابرابری بر اساس جنسیت را در برمیگیرد. اگر شیوه های تفکر و رفتار فردی کمابیش آگاهانه به تبعیض جنسی آغشته باشد او را طرفدار تبعیض جنسی مینامند. به بیان روشنتر «تبعیض جنسی عبارت است از برخورد یا عملی که بر اساس جنسیت افراد به تحقیر، طرد، خوارشمردن و کلیشهبندی آنان می پردازد.»[۱۴۸] و به عبارتی وسیعتر «تبعیض جنسی گرایشی است که برای تکریم یک جنس به تحقیر جنس دیگر می پردازد.»[۱۴۹]
پیشداوری، یعنی باور و عقیدهای پیش ساخته که تحمیلی محیط، زمانه و آموزش و پرورش است و به مفهوم کلیشه بسیار نزدیک است: کلیشه چیزی است که بی هیچ تغییری تکرار و بازتولید می شود، با الگویی ثابت و عام انطباق دارد و از تشخیص خصوصیات فردی عاجز است: تصویر ذهنی یکنواخت و قالب بندی شدهای که برای اعضای یک گروه مشترک استو عقیدهای به غایت ساده شده، رفتاری عاطفی و یادآوری بیآزمون و بررسی را نشان میدهد.[۱۵۰] «کلیشهها اعم از نژادپرستانه یا جنس پرستانه فطری نیستند، بلکه آفریدهای اجتماعیاند.»
۲-محتوای کلیشهها
کلیشهها در بر گیرندۀ تصاویر، نگرشها، احساسها یا اعمال هستند که به طور مختصر به آنها اشاره میکنیم. کلیشهها ممکن است به جنبۀ جسمانی یک گروه انسانی(زنان یا مردان) یا به صوصیات فکری، عاطفی و یا به جنبهای از موقعیت اجتماعی یک گروه انسانی مربوط شوند.
این نظر که «مردان پرخاشگرند» نیز داوری ناشی از تبعیض جنسی است، زیرا که پرخاشگری را به ویژگی فطری مردان تبدیل می کند و نقش تربیت را در زندگی پسرها و دخترها نادیده میگیرد؛همان ترتیبی که پسرها را به پرخاشگری نسبت به دیگران تشویق می کند و دخترها را به خودداری از پرخاشگری یا به هدایت آن بر ضد خودشان میکشاند.
گفتارها یا تصویرهایی که در آنها زنان چنان نمودار میشوند که گویی فقط کدبانو و مادرانی هستند که صرفاً با شوهر یا فرزندانشان رابطه دارند نیز گفتارها و تصویرهایی تبعیضآمیز هستند، زیرا که به واقعیات زیر توجهی ندارند: تمام زنان فقط همسر یا مادر نیستند، بلکه زنان تنهایی نیز هستند(زنان مجرد، بیوه، مطلقه و…) که از انسانیت هیچ کم ندارند. زندگی تمام زنان به رابطۀ متقابل به شوهر و فرزندان خلاصه نمی شود. در سرتاسر جهان بسیاری از زنان در کنار این روابط نوعی زندگی اجتماعی نیز دارند.
داوریهایی که مرد را چنان معرفی می کند که گویی در برابر زن و فرزندان همیشه نقش رئیس و برتر را داردکلیشهای است مبتنی بر تبعیض جنسی، زیرا که در بسیاری از خانوادهها زن وشوهر به طور مشترک به تصمیم گیری دربارۀ زندگی خانوادگی، فرزندان و زندگی شغلی خود میپردازند. در واقع ذهن انسان با کلیشهسازی به عملی دوگانه دست میزند: از یکسو خصوصیات و تواناییهایی را به زنان نسبت میدهد که در مردان نشانی از آنها نیست و از سویی دیگر مردان را از ویژگیها و تواناییهایی بهرهمند میسازد که زنان از آن محرومند. البته تقسیم کلیشههای تبعیضآمیز میان دو جنس، دو کفۀ ترازو یکسان نیست؛ مردان بسیار بیش از زنان از ارزشهای مثبت بهرهمندند و زنان بویژه به صورت افرادی بیبهره از این صفات به اصطلاح «مردانه» و برخوردار از صفات معروف به «زنانه» ترسیم میشوند که گویا مردان فاقد آنها هستند.[۱۵۱]
«دنیای سیاست و رسانه های گروهی نیز حامل نابرابری جنسی هستند. کودکان از رهگذر رسانه های گروهی از یکسو مردان را مشاهده می کنند که همه جا، در دولت، در مجلس، در گردهماییهای سیاسی یا صنفی و در سازمانهای بین المللی در جلو صحنه قرار دارند و از سوی دیگر میبینند که زنان از صحنه غایبند و یا اگر هم حضور دارند، منشیها، ماشیننویسها و مترجمانی را تشکیل می دهند که نقشهای فرعی به عهده دارند یا خاموش باقی میمانند.»[۱۵۲]
کلیشههای تبعیض جنسی که دختران را به سبب جنسیتشان از استقلال محروم میسازد، مانع پیشرفت آنان می شود و برابری امکانات و تمام اصول برابری جنسی در منشورهای ملی و بین المللی را نیز نفی می کند. از سوی دیگر تواناییهای خلاق دختران و زنان که اسیر سرطان اندیشهها و عادات کلیشهای و فلج کننده شده اند، از شکوفایی باز میمانند و جامعه نیز با محروم شدن از این تواناییها در حقیقت سرمایۀ انسانی سرشاری را از دست میدهد.[۱۵۳]
تصاویر کلیشهای پسرها در رسانه های گروهی نیز پسران و مردان را از شکوفایی همه جانبه احساسات و انسانیتشان باز میدارد. دنیای بیرحمانهای که در آن به سر میبریم چه بسا حاصل همین پرورش و هددایت تک بعدی پسر بچهها و مردان به سوی خشونت، رقابت، پرخاشگری و بیاعتنایی و بیاحساسی باشد.
یونسکو در سال ۱۹۸۰ گزارشی با عموضوع «زنان در رسانه ها» منتشر ساخت.گزارش متشکل از دو بخش است که بخش اول مطالعه ای است که خانم جرزی توپلیتز مدیر مدرسۀ استرالیایی فیلم و تلویزیون با عنوان« تحقیق در مشارکت زنان در رادیو، تلویزیون و فیلم در چهار کشور(استرالیا، بریتانیا، کانادا و ایالات متحده آمریکا)» انجام داده است. بخش دوم، گزارشی است که در قالب مصاحبههایی از شرکت کنندگان در سمپوزیومی است که در مورد زنان در سینما در ایتالیا برگزار شد.
در اینجا به بخش اول گزارش اشارهای خواهد شد.«تحقیق در مشارکت زنان در رادیو، تلویزیون و سینما در چهار کشور» در راستای دهۀ زنان بود که سازمان ملل یالهی ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۵ را به این نام، نامگذاری نموده بود. این تحقیق به دنبال این بود تا نقشهای که زنان در حرفهای دیداری-شنیداری ایفا می کنند و اینکه تا چه میزان در فرایند تصمیم گیری نقش دارند را دریابد. اینگونه تصور می شود که هنگامی که زنان در موقعیتهای تصمیم گیری قرار میگیرند میتوانند به اصلاح تصویر زنان در رسانه ها کمک کند.[۱۵۴]
نابرابری و تبعیض جنسیتی زمانی در جامعه باقی خواهد ماند که بازتولید شود. به بیان دیگر، نابرابری و تبعیض جنسیتی چیزی نیست جز بازتولید خودش. معادله ای ساده به نظر می رسد که شاید تصور شود؛ پس به راحتی می توان آن را متوقف کرد اما با همه این سادگی، بسیاری از ما در طول زندگی روزمره خود به نوعی این نابرابری و تبعیض را بازتولید می کنیم. همه ما از روی الگوها و نقشه هایی که در طول زندگی فراگرفته و درونی کرده ایم، عاملان بازتولید وضع موجود هستیم. این الگوها و نقشه ها که در واقع همان «کلیشه های تبعیض جنسیتی» هستند، باورهایی تعمیم یافته اند که دانش، نگرش و رفتار ما را در قالبی جنس گرا، سامان می بخشند، تا آن گونه عمل کنیم که نابرابری و تبعیض موجود بتواند پابرجا باقی بماند.
نهادهای اجتماعی مختلفی که ما در طول زندگی روزمره خود می سازیم، ابزارهای اصلی ترویج کلیشه های جنسیتی هستند. خانواده، آموزش و پرورش، رسانه ها، بنگاه های اقتصادی، نهادهای قانونی – قضایی و تشکل های سیاسی، همگی با سهمی مختلف و در سطوحی متفاوت، مروجان کلیشه های تبعیض جنسیتی هستند. در این میان، پیشتازترین نهادها آنهایی هستند که همگام با فناوری های روز، به ویژه فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی، کلیشه های جنسیتی را در سرتاسر جامعه منتشر می کنند. و تلویزیون یکی از پیشرفته ترین فناوری ترویج کلیشه های تبعیض آمیز جنسیتی است. حالت «ناب» تلویزیون را می توان در «آگهی های بازرگانی» جست وجو کرد؛ حالتی ناب از لحاظ سرعت، قطعیت و قدرت تاثیرگذاری.
در آگهی های تلویزیونی در «کوتاه ترین زمان ممکن» تلاش می شود «کلیدی ترین موضوعات» با تاثیرگذاری بالایی در ذهن مخاطب جای گیرد.اگرچه در ظاهر، آگهی های تلویزیونی عمدتاً پوششی برای تبلیغ کالاهای نظام سرمایه در بازار هستند، اما در پس این ظاهر، آن چیزی که عمدتاً پنهان باقی می ماند، کلیشه های برآمده از نظام مردسالاری است؛ کلیشه هایی که به طور غیرمستقیم – و در عین حال موثر – تبعیض و نابرابری میان زن و مرد را در جامعه ترویج می کنند. در این آگهی ها نشان داده می شود که کالاها، خدمات، نیازها و نقش ها، همگی قابل تقسیم به دوگانه یی «زنانه- مردانه» هستند. مایع ظرفشویی زنانه، تلفن همراه مردانه، آشپزی زنانه، حساب های بانکی مردانه، خانه داری زنانه، مهندسی مردانه و بسیاری زنانه و مردانه دیگر همراه کالاها و خدمات تبلیغاتی از طریق تلویزیون به درون خانه ها راه می یابند.آگهی های تلویزیونی از موارد همسویی نظام سرمایه و نظام مردانه هستند. هر دو مصرفی را تبلیغ می کنند که بازتولیدکننده موجودیت شان است.
مصرف کالاهای جنس گرایی که هم سود سرمایه را بالا می برد، هم نفع مردسالاری را و ما از طریق مصرف تولیدات سرمایه و مردسالاری، مناسبات تبعیض آمیز آنها را بازتولید می کنیم. آگهی های تلویزیونی ما را تشویق می کند نمادهایی زنانه را برای زنان و نمادهایی مردانه را برای مردان مصرف کنیم. برای پی بردن به جدیت و هنگفتی سود سرشار این تبلیغات می توان به تکنولوژی پیشرفته آگهی های بازرگانی توجه کرد؛ انیمیشن هایی با کیفیت بالا که حتی در برنامه های کودک تلویزیون نیز سابقه ندارد و همه را مجذوب خود می کند و از همین رو است که کودکان از مخاطبان اصلی آگهی های جنس گرای تلویزیونی هستند. به طوری که در جریان پخش این آگهی ها، پسربچه ها یاد می گیرند که چگونه نقش های مردانه را بازی کنند و دختربچه ها یاد می گیرند تا مادران و همسران ایده آل آینده باشند. نظام سرمایه و نظام مردانه، چشم اندازی بلندمدت از نابرابری و تبعیض را نشانه رفته اند. آنها کودکان را از امروز آماده پذیرش نقش های نابرابر آینده شان می کنند.
به نظر می رسد نابرابری و تبعیض را پایانی نیست. گویی مدار بازتولید تبعیض جنسیتی تا ابد استوار است اما در این میان سنت و تاریخ مبارزه و تغییر، درسی دیگر دارد؛ درسی درباره چگونگی شکستن چرخه بازتولید تبعیض و نابرابری. مدار بازتولید را نمی توان تنها با سکوت یا خاموش کردن تلویزیون ها متوقف کرد. مدار بازتولید نظم موجود، تنها در برابر «بدیلی مقاوم»، متوقف می شود یعنی مدار نهادین دیگری که بتواند الگوهای نمادین بدیل وضع موجود را ترویج کند؛ رسانه بدیلی که بتواند تبعیض و نابرابری نهفته در کلیشه های موجود را آشکار و واژگون سازد. شاید تکنولوژی های جدیدتری همچون رسانه های اینترنتی بتوانند انحصار تلویزیون را به عنوان رسانه برتر شکسته و مجال مشارکت همگانی را برای تحقق برابری و آزادی مهیا سازند.[۱۵۵]
برای از بین بردن زمینه های تحقیر زنان و دختران در عرصه های فرهنگی و تبلیغی کشور، روانشناسان و کارشناسان امور تربیتی معتقدند آنچه در پیدایی و تکوین مرام، منش و روش زندگی فرد نقش بسیار مهم و حساسی را به عهده دارد، فرایند چگونگی احساس، ادراک و اندیشیدن فرد است که آن هم انعکاسی از تعاملات اجتماعی، انتظارات و توقعات دیگر است.
«در این میان نوع تلقی و برداشت افراد جامعه از نقش و جایگاه زنان و دختران، از اهمیت بسیار بالایی در تکوین شخصیت بانوان ئر اجتماع برخوردار است. عرصۀ فرهنگ و تبلیغ از عرصه های مهم ظهور و انعکاس تلقی و برداشت مذکور است.»[۱۵۶]
آنچه امروز از چهرۀ زن در صفحات روزنامهها و صحنههای سینما و تلویزیون و برنامه های رادیو و حتی تصاویر و مطالب کتب درسی ترسیم می شود، حاکی از ماهیت رویکرد و باور مردم و مسئولان فرهنگی-تبلیغی کشورمان نسبت به مقام و موقعیت بانوان میباشد که باید اعتراف کنیم متأسفانه هنوز فرهنگ و باور مردسالار و تبعیضآمیزعلیه زنان بر اغلب وسایل دیداری، شنیداری و نوشتاری ما حاکم است.[۱۵۷]
یک نمونه از پژوهشهایی که در مورئ جایگاه زنان در رسانه های غربی تهیه شده است به شرح ذیل است:« برنامه های تلویزیون بر اساس تحلیلهای سربیم(۱۹۷۴) به سه طریق الگوهای قالبی را به کودکان و نوجوانان آموزش میدهد: ۱- مردها بیش از زنان در برنامهها نشان داده میشوند؛ این رقم را تحلیلگران حدود سه مرد در برابر یک زن گزارش دادهاند. ۲- مردان و زنان در فعالیتهای مختلفی اشتغال دارند؛ مردان بیشتر به کارهای علمی و صنعتی و فنی و زنان به مار در خانه(نظافت، آشپزی و لباسشویی). ضمن آنکه کار خانه بسیار با ارزش است، اما نمی تواند همۀ توان زنان محدود به آن باشد. ۳- زنان بیش از مردان ناراحتیها و احساسهای منفی را بروز میدهند. مردان مسایل را بهتر حل می کنند و زنان در حل مسائل به یاری زنان نیاز دارند.»[۱۵۸]
بعد از پیروزی انقلاب و بازنگری به جایگاه و منزلت زن و آغاز روند رو به تکامل در ساختار فرهنگی کشور و ارائۀ تصویری انسانی از زنان و نیز مشارکت و حضور گسترده و فعال بانوان در ادارل امور کشور، زمینه های رفع تفکر و تلقی تبعیضآمیز علیه زنان فراهم گردید. اما به رغم تمام تلاشها و اقداماتی که در این زمینه انجام شد، هنوز بسیاری از آثار و عوارض فرهنگ مردسالار در لایه هایی از اجتماع(مردم و مسئولان)به جای مانده است.
بیشترین نمود عوارض مذکوردر رسانه های گروهی است. به طوری که همه روزه مشاهده میکنیم در اغلب فیلمهای سینمایی، سریالهای تلویزیونی از زنان به عنوان عناصری کمسواد، ضعیف، منفعل، مقلد، فرودست، نقزن، سطحینگر، سادهلوح، عامل گسست خانواده، مصرفزده و … یاد شده و به انحای مختلف مورد تحقیر و اهانت مکرر و مداوم قرار میگیرند. گویی زنان هنری جز خرید، مصرف، غیبت، چشم و همچشمی،فخرفروشی، فضولی در امور خصوصی دیگران، خودآرایی، خودنمایی، توطئه علیه همسر و مادر شوهر و … ندارند.
بعضی معتقدند همۀ اینها بدان علت است که اغلب تهیهکنندگان و کارگردانان فیلمها و سریالها یا از جایگاه و منزلت زنان در جامعه بی اطلاعاند و یا نوعی تفکر مردسالار (که تحقیر زن از مؤلفه های مهم آن به شمار میآید)بر ارکان کشور حاکم است.
ب) تبعیض در برنامه های تلویزیون :آسیب شناسی برنامه های تلویزیونی دربردارنده تبعیض
موضوعاتی که در رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی طرح و نهادینه می شود، محصولات فکری دو گروه عمده از افراد است؛ مدیران رسانه و عوامل برنامهساز.مدیران دربارۀ سیاستهای کلی و ارائۀ راهکار و ایجاد هماهنگیهای لازم برای انجام بهتر امور تصمیم گیری می کنند و عوامل برنامهساز با نگاهی به سیاستگذاریها و راهکارهای ارائه شده به تولید برنامه در زمینۀ موضوعات گوناگون میپردازند. بنابراین این دو گروه نقش بسیار مهمی در فرایند اجتماعی شدن اعضای جامعه دارندو حضور آنهایی که فکر و خلاقیت لازم را داشته باشند در چگونگی این فرایند بسیار مؤثر است. وجود طرز فکرهایی که نگرشی مناسب به این موضوع داشته باشند عامل بسیار مهمی در چگونگی طرح مسائل زنان و نهادینه شدن ارزشها و هنجارهای متناسب با آن در سطح جامعه است.[۱۵۹]
با توجه به اهمیت نقش رسانه ها در تأثیرگذاری بر نگرشهای ما دربارۀ جهان پیرامون، نظریهپردازان فمینیستی رسانه ها بر این باورند که جهانی که بوسیلۀ رسانه هابه ویژه رادیو و تلویزیون برای ما ترسیم می شود، جهانی مرد محور است که نقش زن در آن عمدتاً به درون خانه و یا مشاغل اندکی که زنانه تلقی میگردند، محدود می شود.
هلن اینگهام که پژوهشی دربارۀ بازنمایی زنان در تلویزیون آمریکا انجام داده، معتفد استتلویزیون عموماً به عنوان رسانهای که ایدئولوژی فرهنگ جوامع غربی معاصر، یعنی پدر سالاری را تقویت می کندپذیرفته شده است. نمایش زنان در تلویزیون اگرچه افزایش یافته تا نشان دهندۀ افزایش نقش زنان در جامعه واقعی باشد، ولی جای این پرسش باقی است که آیا ایدئولوژی برنامه های تلویزیونی هم تغییر کرده است یا خیر.[۱۶۰]
رسانه ها ریشه و اساس یک جامعۀ پدرسالار را در جوامع امروز مرتباً بازتولید می کنند و با توجه به نظریۀ گیدنز در خصوص نقش تلویزیون در تعیین نگرشهای مخاطبین میتوان ملاحظه کرد که تا چه اندازه زنان در این بازتولید، با توجه به نگاه متفاوت زنانه، می تواند در تعدیل نگرشهای مخاطبین متأثر از تولیدات جامعه مردسالار مؤثر باشد. حضور زنان در نقشهای تولیدی در رسانه ها البته به شرطی که خودشان تحت نفوذ تفکر مردسالار قرار نگرفته باشند، می تواند نقش مهمی در بازتولید آگاهی اجتماعی داشته باشد.
با توجه به مطالب فوق لزوم توجه به ساختار نیروی انسانی شاغل در رسانه ها از بعد کمّی، و بررسی نقشی که زنان به لحاظ کیفی در این ساختار ایفا می کنند برای بررسی موقعیت زنان در رسانه حائز اهمیت است. در این بخش موقعیت و نقش زنان در رادیو و تلویزیون ایران مورد بررسی قرا میگیرد. لازم به ذکر است که نقش زنان برنامهساز در رادیو و تلویزیون می تواند در توسعۀ نگاه مثبت به زنان و نقشهای گوناگون خانوادگی، اجتماعی و شغلی ایشان بسیار مهم باشد و در ایجاد فضایی تفاهمآمیز و مبتنی بر درک متقابل در جامعه دخیل باشد.
ابتدا به ارائۀ آمار حضور زنان در مشاغل گوناگون رسانهای در سازمان صداو سیمای ایران به طور کلی میپردازیم.
تعداد و درصد شاغلان در صداوسیما به تفکیک جنس[۱۶۱]
در تمامی دورهها تنها حدود ۱۴ درصد از کارکنان سازمان صداوسیما را زنان تشکیل می دهند و بیش از ۸۵ درصد مردان هستند. در مقایسه سه دوره با هم معلوم می شود که اگرچه تعداد زنان شاغل در هر دوره نسبت به دورۀ قبل بیشتر شده است ولی تعداد نسبی زنان شاغل بهصورتی کند رو به افزایش است.
مجموعه عناوین شغلی زنان در صداوسیما در چهاردستۀ اصلی تولیدی، اداری-مالی، خدماتی و فنی-مهندسی طبقه بندی شده است.
تعداد و درصد زنان بر حسب عناوین شغلی در صداوسیما[۱۶۲]
باتوجه به اطلاعات کسب شده، نسبت زنان در مشاغل «اداری- مالی» در هر دو دوره بیش از دیگر انواع شغل است. در این دسته بیشتر زنان شاغل به ترتیب ماشیننویس، منشی و حسابدار بوده اند. اما مشاغل تولیدی از نظر فراوانی نسبی در مرتبۀ دوم اهمیت قرار دارند. از آنجا که در این تحقیق این دسته از مشاغل موضوعیت دارد، جزئیات آن در جدول ذیل ارائه میگردد. تعداد و درصد زنان بر حسب عناوین شغل تولیدی در صداوسیما[۱۶۳]
بر اساس اطلاعات موجود ، تقریباً تمامی مشاغل تولیدی از مشارکت زنان برخوردار هستند. در مورد اینکه چند درصد از زنان در تلویزیون و چند درصد در رادیو مشغول به کار هستند، اطلاعات کاملی به دست نیامد اما در مصاحبههای گروهی مشخص شد که زنان بیشتر در رادیو شاغل هستند تا در تلویزیون.یکی از متغیرهایی که می تواند برای تأیید این مطلب مورد توجه واقع شود، تعداد ساعت برنامه هایی است که به وسیلۀ زنان در هر یک از این دو رسانه تهیه شده است.
میزان درصد برنامه های تهیه شده به وسیلۀ زنان به تفکیک رادیو و تلویزیون[۱۶۴]
مطابق این جدول بیشترین ساعت برنامۀ تهیه شده به وسیلۀ زنان با ۷/۸۴درصد در رادیو بوده و تنها ۳/۱۵درصد ار برنامه هایی را که زنان تهیه کرده اند برنامهای تلویزیونی است. بنابراین بیشتر زنان شاغل در صدا و سیما در رادیو مشغول هستند و کمتر در تلویزیون به کار تولیدی میپردازند.
نکتۀ جالب توجه در مورد برنامه های تلویزیونی تهیه شده بوسیلۀ زنان این است که نزدیک به نیمی(۴۹درصد)از این برنامهها مربوط به شبکۀ جامجم است و ۵۱ درصد بقیه میان چنج شبکۀ دیگر تقسیم شده است. به عبارت دیگر بیشترین میزان فعالیت تهیهکنندگی زنان در شبکۀ جامجم که برای پخش در خارج از کشور ساخته می شود ساماندهی شده است که این موضوع حاوی پیام معناداری است.