میانگین نمره اختلاف
گروه کنترل
3
به منظور بررسی فرضیه ” آموزش رویکرد شناختی – اجتماعی بندورا بر باورهای خودکارآمدی جانبازان
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
اثر دارد” از آزمون t مستقل استفاده گردید. بدین منظور میانگین اختلاف نمرات گروه آزمایش و گواه در
سطح 01 /0 مورد آزمون قرار گرفت که نشان دهنده معنا دار بودن تفاوت میانگین این دو گروه می باشد.
فصل پنجم:
بحث ونتیجه گیری
مقدمه:
در فصول گذشته پس ازبررسی موضوع پژوهش ، مفاهیم نظری و تجربی ومواد مربوط به شیوه اجرای پژوهش به تجزیه وتحلیل داده های پژوهش پرداخته شد و نتایجی حاصل گردید. در این فصل به بحث درباره نتایج به دست آمده با توجه به دیگر پژوهشهای انجام گرفته پرداخته می شود.
یافته ها
پس از تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گرفتن ازروش های آمارتوصیفی و استنباطی با مقایسه میانگین دوگروه مستقل توسط آزمون t، مقدار t برابر 8/4 بدست آمده که در مقایسه با t بحرانی جدول بزرگتر می باشد . لذا می توان نتیجه گرفت که درسطح معناداری آلفای (01/) بین میانگین اختلاف نمرات گروه کنترل و آزمایش تفاوت معنا داری وجود دارد . به بیان دیگر تأثیرمتغیرمستقل تفاوت آشکاری درنمرات میانگین گروه آزمایش ایجاد نموده است .
فرضیه پژوهش : آموزش رویکرد شناختی اجتماعی برافزایش باورهای خودکارآمدی جانبازان مؤثراست .
بحث و نتیجه گیری :
یافته های حاصل ازتحلیل آزمون t برای دو گروه مستقل نشان می دهد که آموزش رویکرد شناختی– اجتماعی بندورا ازطریق 8 جلسه ارائه شده توسط پژوهش گر، نمره خودکارآمدی عمومی را درآزمودنیها به طورمعناداری افزایش داده است . ازنتایج این تحقیق می توان چنین نتیجه گرفت که اجرای عمل آزمایشی و شرکت درجلسات آموزش باورهای خودکارآمدی توانسته است با رهایی ازافکار وبیانات مخرب و جایگزینی نگرش مثبت درافزایش توانمندی واعتماد به نفس مؤثرمی باشد که محصول این امربالا رفتن باورهای خودکارآمدی است .همچنان که ازتحقیق موضوعات مرتبط با این پژوهش برمی آید رویکرد شناختی– اجتماعی به عنوان یک واسطه شناختی دررشد وافزایش باورهای خودکارآمدی وتوانمندی افراد نقش و تأثیرقابل توجهی دارد.
این نتیجه با نتایج تحقیق غفاری ( 1386) همسو است . غفاری با بهره گرفتن ازنظریه شناختی- اجتماعی بندورا به آموزش این رویکرد برای افزایش باورهای خودکارآمدی شغلی معلمان پرداخت . این پژوهش در دو گروه 15 نفری ازمعلمان فریدونکنار انجام شد. نتایج تحقیق حاکی ازآن است که سبک شناختی- اجتماعی باعث افزایش باورهای خودکارآمدی معلمان شده است .
درتحقیق دیگری که توسط شماعی زاده (1384) برروی 30 نفر ازدانشجویان مراجعه کننده به مرکز کارآفرینی دانشگاه اصفهان انجام شد ، مشخص شد که مشاوره شغلی به سبک شناختی – اجتماعی خودکارآمدی عمومی و کارآفرینی دانشجویان اصفهان را افزایش داده است .
همچنین نتایج این پژوهش با نتایج پژوهش های پیشین ازجمله : می فیلد و ویور[101] (2000) که با بهره گرفتن از نظریه یادگیری اجتماعی و توجه به خودکارآمدی به آموزش کارآفرینی پرداختند، همسو می باشد. دراین پژوهش که در دوگروه پنج نفری از دانشجویان کلاسکو انجام شد، با بهره گرفتن ازتکنیکهای نظریه مذکور وچهارفرایند تقویت خودکارآمدی سعی شده است تا به آموزش کارآفرینی اقدام گردد و نتایج این پژوهش حاکی از آن است که این سبک آموزش سودمند بوده است .
همچنین سولیوان وماهالیک (2000) با بهره گرفتن از اصول وتکنیکهای مشاوره شغلی شناختی – اجتماعی به افزایش باورهای خودکارآمدی حرفه ای زنان پرداختند. در این پژوهش ، مشاوره شغلی براساس رویکرد شناختی- اجتماعی برای یک گروه 31 نفری اززنان به مدت 6هفته اجراشد. در این جلسات مداخلاتی بر اساس چهارمنبع اطلاعاتی خودکارآمدی (موفقیتهای اجرایی ، یادگیری جانشینی ، برانگیختگی هیجانی و متقاعد سازی) انجام شد که نتایج پژوهش نشان داد که پس از جلسات ، خودکارآمدی زنان شرکت کننده در تصمیم گیری حرفه ای ، اکتشاف حرفه ای و تعهد حرفه ای نسبت به گروه کنترل افزایش یافت . این یافته با نتایج پژوهش حاضرهمسومی باشد، چرا که درهر دو مورد استفاده ازرویکرد بندورا توانسته است خودکارآمدی را افزایش دهد .
در رویکرد شناختی- اجتماعی مؤلفه هایی وجود دارد که با بهره گرفتن از آنها می توان خودکارآمدی را افزایش داد، یکی ازمنابع تجربیات گذشته فرد می باشد . در واقع تعبیری که افراد از تجربه های پیشین خود دارند در اقدام و یا عدم اقدام آنان به فعالیت های بعدی تأثیر ویژه ای دارد. اگر کسی معتقد باشد که قبلاً وظایف مشابهی را با موفقیت انجام داده است ، احتمالاً با وظایف و فعالیت های بعدی بیشتر با نگاه مثبت برخورد خواهد کرد و اگر با شکست مواجه شده باشد با تکالیف بعدی با نوعی نگاه منفی رو به رو خواهد شد . بندورا معتقد است که حل یک مسئله یا موقعیت در انجام یک وظیفه خاص ، تجربه هیجانی را ایجاد می کند که موجب تمایل و گرایش به درگیر شدن برای رسیدن به حد تسلط در مسائل آینده درافراد می شود . از جمله برای کارآمد کردن افراد به آنان کمک شود تا تسلط شخصی خود را در مورد برخی مسائل یا مشکلات تجربه کنند . با انجام دادن موفقیت آمیز یک کار یا حل یک مشکل، افراد احساس تسلط را در خود پرورش می دهند. تسلط شخصی می تواند با فراهم آوردن فرصت انجام دادن موفقت آمیز کارهای دشوارتر که سرانجا
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
م به تحقق هدفهای مطلوب منتهی شود، پرورش یابد. روش کار آغازکردن با کارهای ساده و سپس پیش رفتن با گامهای کوچک به سوی کارهای دشوارتر است. تا اینکه شخص احساس تسلط پیچیدگی مسائل را تجربه کند. با آگاه کردن افراد از میزان موفقیت شان می توان به آنها کمک کرد تا به طورفزاینده ای احساس کارآمدی کنند. یک راه برای این کار شکستن کارهای بزرگ و مهارتهای پیچیده به اجزا و مهارتهای جزئی تر که به آسانی انجام شوند و سپس واگذارکردن فقط یخشی ازآنها درهرزمان به افراد است. موفقیتهای کوچک که کسب شد، تشویق شوند و موفقیتشان بزرگ جلوه داده شود . وظایف یا کارها به صورت تصاعدی می توانند گسترش یابند، به گونه ای که همزمان با تسلط آنها وظایف گسترده تر و پیچیده تر ازآنها خواسته شود و به این ترتیب فرصتی فراهم شود تا آنها قدم به قدم موفق شوند. پیروزیهای کوچک ممکن است فی النفسه بی اهمیت به نظر برسد، اما احساس حرکت ، پیشرفت و کامیابی را ایجاد می کند. شناسایی و قدردانی از پیروزیهای کوچک زمینه حرکتی را بوجود می آورد که افراد را به احساس کارآمدی و شایستگی هدایت کند.
دومین مؤلفه افزایش باورهای خودکارآمدی در رویکرد بندورا، الگو سازی است ، که به مشاهده ی رفتاردیگران به عنوان الگو درحین انجام وظایف اشاره دارد . افراد نه تنها از تجربیات خود درس می گیرند بلکه از طریق مشاهده رفتارهای دیگران هم یاد می گیرند. این یادگیری موفق به افراد این امکان را می دهد که بدون انجام فرایند آزمایش و خطا یک رفتارجدید را بیاموزند. در بسیاری از موقعیت ها این آنها را از ریسکهای هزینه بردار و اشتباهات احتمالی سرنوشت سازحفظ می کند. مشاهده به صورت نمادین رمز گذاری می شود و به عنوان یک راهنما برای عمل آینده مورد استفاده قرار می گیرد .
تقویت و تشویق در قبل یا درحین انجام عمل نیز در ایجاد و تقویت باورهای خودکارآمدی مؤثر است. مثلاً گفته شود که آنها الزامات کسب موفقیت را دارند و در مواجهه با ناملایمات و سختی ها می توانند پشتکار بیشتری به خرج دهند و باور کنند که با تحمل سختی ها ، قوی تر و تواناترمی شوند . تجربه هایی که اطمینان توانمندی فردی را فراهم می کنند ، به وی اجازه می دهند که مشکلات و شکستها را بدون از دست دادن شایستگیها تحمل کنند . متقاعد سازی نیز باورهای خودکارآمدی را افزایش می دهد . متقاعد سازی هم تقویت وتشویق درونی است و هم بیرونی ، طوریکه باورهای کارآمدی افراد تحت تأثیر گفته های افراد دیگر در خصوص توانایی و قابلیتهای آنها قرار دارد.معلمان، مربیان، مشاوران ، والدین دوستان و… می توانند باورهای خودکارآمدی را با تشویق کلامی یا غیر کلامی افزایش دهند. دلگرمی ها برای ترغیب افراد در تمرکز کردن بر نقاط قوت خود و شایستگی هایشان و نادیده گرفتن نارسایی ها و عملکردهای ناموفق گذشته شان به کار می رود. تقویت درونی مثلاً اینگونه که همه روزه به ذهن خود بگویند که به خود اعتقاد راسخ دارند وتوانا، لایق و مصمم هستند که به موفقیت برسند ، که آن درواقع استفاده ازتصدیقهای مثبت است. اینکه در هر لحظه چگونه با خود سخن گفت 95/0 از احساسات مثبت و یا منفی را شکل می دهد. روحیه و احساسات ناشی از اتفاقاتی نیست که در اطراف رخ می دهد، بلکه تعبیر و تفسیر از این رویدادهاست که مهم است .
یکی دیگر از مؤلفه های افزایش باورهای خودکارآمدی ارزیابی افراد ازوضعیت فیزیولوژیکی و روانی از طریق کاهش بازخوردهای فشار روانی، تغییر دادن گرایشها و تفسیرهای منفی ازحالتهای جسمانی می باشد . بهترین روش برای اصلاح باورهای خودکارآمدی افراد، کاهش استرس و سپس تغییر گرایشهای عاطفی منفی آنها وتفسیرهای آنها از وضعیت جسمی شان است ، مهم ادراک وتفسیری است که افراد از وضعیت فیزیولوژیک خود دارند نه شدت بازخوردهای فیزیکی و عاطفی . بنابراین به افراد آموزش داده شد که وضعیت انگیختگی عاطفی خود را به عنوان یک تسهیل کننده انرژی زای عملکرد در نظر بگیرند. راه های دیگری برای بهبود وضعیت فیزیولوژیکی و روانی افراد وجود دارد، شوخ طبعی از چند طریق به ما کمک می کند تا با تنش مقابله کنیم . شوخ طبعی احساس خودکارآمدی ما را بالا می برد و کمک می کند تا کمتر دچارتنش شویم . برهیجانات منفی از قبیل خشم ، غمگینی ، وافسردگی غلبه کنیم . می توانیم یک واقعه تنش زا را ساده فرض کنیم و به جای اینکه با ترس یا هراس عکس العمل نشان دهیم به آن به عنوان یک رویداد نزدیک شویم. ورزش نیز فرصتی برای کنترل خشم، افسردگی، و اضطراب می باشد و باعث بهبود وضعیت فیزیولوژیکی از فشار روانی، افزایش اعتماد به نفس و …می شود . استفاده از تکنیک تن آرامی نیز می تواند مؤثر باشد ، تا فرد بتواند آرامش خود را بازیابد یا خستگی و تنش را از خود به سرعت دور کند. بندورا بیان می کند خودتنظیمی و همچنین خودکنترلی می تواند باعث کاهش هیجانات فیزیکی و روحی باشد . کنترل افکار، احساسات و اعمال ، فرد را به باورهای خودکارآمدی بالا می رساند. این سخن که اکثر اوقات همانی می شوید که به آن فکر می کنید، درست است. تکرار عبارات مثبت و قدرتمند می تواند ذهن را طوری برنامه ریزی کند تا این عبارات مثبت را باور کنیم . تصویر سازی ذهنی مثبت نیز خودکارآمدی را افزایش می دهد. خودسنجی های افراد از نتایج رفتارشان هم محیط آنها و هم باورهای آنها را شکل وتغییر می دهد که به ترتیب رفتارهای بعدی را شکل می دهد. .
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
بندورا یک مدل خودنظم بخشی موسوم به خوداثربخشی را وضع کرد . خوداثربخشی براین استوار است، که
هر نوع تغییر آگاهانه ای
که دررفتار اتفاق می افتد به وسیله دریافت فرد از توانایی خود، برای انجام رفتار
مورد نظر صورت می گیرد. یعنی شما با مشاهده اینکه افراد دیگر با موفقیت با رویدادهای زندگی روبرو می
شوند خود اثربخشی را توسعه می دهند. خوداثربخشی با عکس العمل نشان دادن نسبت به رویدادهای زندگی با عمل، انعطاف پذیری، و پافشاری افزایش می یابد .
بندورا یکی ازراه های افزایش خودکارآمدی را توانایی منحصربه فردانسان برای خودانتقادی درنظرمی گیرد، چون باعث می شود افراد تفکر و رفتار خاص خودشان را ارزیابی و تغییر دهند .
نتایج حاصل از تأیید فرضیه پژوهش حاضر ، بیانگر آن است که :
اجرای عمل آزمایشی و شرکت در جلسات آموزش باورهای خودکارآمدی توانسته است با ایجاد خودباوری و افزایش توانمندی و رهایی از افکار و بیانات مخرب مؤثرمی باشد که محصول این امرافزایش باورهای خود کارآمدی است .
محدودیت ها
بیان محدودیت ها درهر پژوهشی به محققان کمک می کند تا با شناخت موانع و کمبودها با دیدی باز و شناختی دقیق به تحقیق بپردازند . در این پژوهش نیز محدودیت هایی وجود داشت که به آنها اشاره می شود.
– چون این تحقیق در مورد جانبازان با درصد جانبازی متفاوت ، صورت گرفته در نتیجه :
قابل تعمیم به همه جانبازان نمی باشد .
– محدود بودن منابع فارسی و لاتین در زمینه جانبازان
– محدود بودن جامعه آماری یعنی جانبازان تهران
– محدود بودن نمونه یعنی جانبازان باشگاه ورزشی شهید مهرانی
– محدود بودن تحقیقات روان شناسی در زمینه جانبازان
– تفاوت های شخصیتی از جمله میزان تحصیلات ، سن و ….
– عدم انسجام اطلاعات در مراکز تحقیقاتی بنیاد که موجب سردرگمی درجهت کسب اطلاعات در زمینه
پژوهش شد.
– عدم خوشبینی و آگاهی جانبازان نسبت به تحقیقات روانشناسی و نگرش منفی دراین زمینه
– عدم همکاری بنیاد شهید و امور جانبازان در زمینه ارائه اطلاعات که در نتیجه آمار جانبازان در این
پژوهش ذکر نشده است .
پیشنهادها
– با توجه به اینکه پژوهش حاضر برروی جانبازان مرد صورت گرفته ، پیشنهاد می شود که با جانبازان زن وهمچنین هسران جانبازان نیز انجام شود .
– جامعه آماری این پژوهش از میان جانبازان با در صد جانبازی متفاوت می باشد، پیشنهاد می شود این پژوهش درباره جانبازان با درصدهای جانبازی مشابه نیز انجام گیرد.
– الگوی مشاوره بر اساس رویکرد شناختی – اجتماعی به جهت تمرکز بر باورهای خودکارآمدی می تواند به توسعه این باورها در زمینه های مختلف کمک نماید . پیشنهاد می شود از این الگو در جهت ارتقاء سطح خودکارآمدی در زمینه های دیگر استفاده شود.
– با توجه به اهمیت برنامه آموزش باورهای خودکارآمدی و تخصصی بودن آن پیشنهاد می شود سازمان ها و نهادهای مختلف به منظور اجرای این برنامه از مشاوران و افراد متخصص که به آموزش این مهارت ها مسلط می باشند ، استفاده نمایند.