خداوند در آیات بسیاری میان امور طبیعی رابطه سببیت را بیان کرده است (روم/۴۸) و (لقمان/۱۰). (توضیح اینکه علیّتها را بر اساس جهانبینی دینی، نباید محصور در عالَم مادّه دانست)
۲-۱۰-۱-۳ مبنای فرجام شناختی
مبنای فرجام شناختی را میتوان مشتمل بر این امور دانست.
۱٫ جهان هستی بیهوده آفریده نشده است، غایت آن خداوند است.
۲٫ فرجام انسانها این دنیا نیست بلکه جهان آخرت است.
۳٫ واقعیت انسانها که در دنیا شکل گرفته در جهان آخرت نمایان می شود.
۴٫ انسانها در جهان آخرت پاسخگوی اعمال خود در دنیا بوده و مجازات و پاداش داده میشوند.
۲-۱۰-۱-۴ مبنای معرفتشناسی
در این بخش، ابزارهای معرفتی دین را برای شناخت حقایق، نام برده شده و به شرح مختصرتجربۀ حسی به عنوان ابزار معرفتی مشترک بین علمجدید و علمدینی پرداخته میشود.
ابزارهای معرفت دین
انسان برای دستیابی به معرفت ابزارهای گوناگونی دارد که آن ها عبارتند از:
حسّ و تجربه، عقل، الهام، وحی، شهود و مکاشفه (رادمنش، (۱۳۹۰) ص ۲۲۳).
در میان این ابزارها، حس و تجربه ابزاری مشترک بین علمجدید و علم دینی میباشد که تجربهگرایان اهتمام جدّی نسبت به آن دارند. در ادامه تفاوت نگرش دینی و سکولار را در رابطه با حس و تجربه به صورت مختصر بیان میشود.
علم دینی یا روش دین، در کار علمی نه تنها تجربه حسّی را فاقد ارزش نمیداند بلکه تأکیدی جدّی نسبت به مطالعۀ طبیعت داشته و آن را یک فضیلت ارزشی برای صاحبان ایمان و صاحبان مقامِ بلندِ ذکر میداند و قرآن کریم در توصیف آنان در سورۀ آلعمران آیۀ ۱۹۰ میفرماید: آنها کسانی هستند که همیشه خدا را در حال ایستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند (و می گویند) بارالها اینها را بیهوده نیافریدهای منزهّی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار. از دیدگاه قرآن مطالعه پدیدههای طبیعی نکات مهمی را به ما می آموزد: در سوره طارق آیه ۵ می فرماید: فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ «پس انسان بنگرد که از چه آفریده شده است؟». قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ «بگو در زمین سیر کنید و بنگرید که خداوند چگونه موجودات را آفرید» (سورۀ عنکبوت، آیۀ ۲۰). درهمان آیه یادآوری میفرماید که با تمام فراوانی نشانهها وچارچوب قوانین برای درک حقایق، هیچ فایدهای برای کسانی که دلهایشان مهر خاموشی خورده نخواهد داشت. وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ (سورۀ یوسف، آیۀ ۱۰۵) چه بسیار آیات و نشانههایی در آسمان و زمین است که مردم بر آنها می گذرند ولی از آنها روی گردانند.
از نظر قرآن این یک غفلت و خواب عمیقی است که بر اثر آن انسانها در همه جا و در هر سو چه در آسمانها و چه در زمین با نشانههای متوالی محسوس مواجه می گردند و از طریق قوای حسّی آنها را حسّ می کنند امّا در آنها دقت لازم را نمی کنند و نمی فهمند از آنها آنچه را باید بفهمند و نمی بینند آنچه را که در ورای آنها باید ببینند. گروهی را که قرآن کریم مدح می کند کسانی هستند که جهان طبیعی را تجربه کرده و با حواس ظاهری آن را درک می نمایند امّا با مواجه شدن با هر نمودی از نمادهای طبیعی و احساس هریک از آنها با حواس پنجگانه، به اسرار پیچیده نظام هستی و به اسرار هر یک از موجودات طبیعی و فراطبیعی آگاهی پیدا می کنند چرا که هر یک از حرکات، فعل و انفعال عناصر طبیعی، رنگها، نسیمها، بوییدنیها، چشیدنیها، شنیدنیها همه و همه برای آنها اشارتها دارد.
تفاوت مطالعه طبیعت، میان علم دینی و تجربهگرایی: در روش دینی، مطالعه طبیعت و نمودهای آن، اولین گام برای کشف مجهولات و کار علمی می باشد؛ اما تفاوت آن با مطالعه و آزمایش طبیعت و عناصر آن از دیدگاه تجربهگرایان، این است که، تجربهگرایان، به دنبال چگونگی حرکت و فعل و انفعالات جهان طبیعی بوده و در پی غایات و چرایی آن نیستند؛ و اگر به دنبال چرایی و غایات هم باشند، علتیابی آنها فراتر از بُعد مادّی نخواهد رفت؛ چرا که در دیدگاه تجربهگرایان، ماوراء طبیعت ارتباطی به کار علمی ندارد. امّا از دیدگاه دین، مطالعه طبیعت، هنگامی ارزشمند بوده و به یک قانون علمی و کلی منتهی می شود که با نگاه آیت و نشانه بودن نسبت به لایههای درونی جهان هستی به مطالعه پرداخته شود. بر این اساس، قرآن کریم هر جا نمونهایاز ابعاد وجودی جهان طبیعی را متذکر شده و از انسانها می خواهد تا درباره آن فکر کنند در همان جا، بدون فاصله و یا با قرینه، به نشانه و آیت بودن آن نسبت به ابعاد درونی آن تاکید می کند. آیت آن چیزی است که مورد توجه و مورد قصد برای رسیدن به مقصود باشد و وسیلهایبرای رسیدن به مقصود. بر این اساس، نشانه بودن نمودهای طبیعی نسبت به لایههای درونی و ناپیدایی آن مثل رابطه معنا بالفظ می باشد و بسیار واضح است که الفاظ را معنای آن جاندار نموده و بدون معنا، کلمات و الفاظ هیچ ارزشی ندارند. بنابراین از نظر قرآن، تجربه اشیاء طبیعی و فهرست، طبقه بندی نمودن حرکت و فعل و انفعالات آن در صورتی پژوهشگر را به واقعیت بدون خطا می رساند که از تجربه حسّی اشیاء، به ابعاد و لایههای درونی آن و در نهایت به علت العلل جهان هستی و صفات فعلی خداوند پی برده شود؛ چرا که بالاترین مراتب هر چیزی و علت همه علتها خداوند متعال است و همه امور را او تدبیر و مدیریت می کند (رادمنش، (۱۳۹۰) صص ۲۳۴-۲۲۵).
اما با مبنای تجربهگرایی (که برای خود اشیاء طبیعی استقلال قائل می باشد و در پی علتیابی تنها در گستره جهان طبیعی می باشد و نه فراتر از آن)، هیچ گاه به قاعده جهان شمول و کلی نخواهیم رسید چرا که عالم و حوادث آن، لحظهلحظه، از عالم غیب تدبیر میشود. یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُون. (سوره روم، آیه ۷) آنان تنها از ظاهر دنیا آگاهی دارند و از آخرت غافلند.
خلاصه اینکه هر یک از اشیاء و عناصر طبیعی دارای ابعاد و لایههای درونی متعددی بوده و حرکات و فعل و انفعالات طبیعی آن، به عنوان نشانهایاز ابعاد متنوع درونی و غیر حسّی آنها می باشد؛ اما در نهایت قرآن کریم همه جهان هستی را جلوه اسماء و صفات حضرت حق دانسته و از بالاترین تا ضعیفترین مراتب هستی را نشانه و آیت بزرگ خداوند متعال می داند. بر این اساس و تنها با آن نگاه، می توان راهی برای شناخت علتهای چهارگانه [مادی – صوری، غائی- فاعلی] پیدا کرد و به یک قانون کلی و جهانشمول نایل گردید. بنابراین این علوم مختلف از یکدیگر گسسته نیستند، بلکه یک وحدت ارگانیک دارند؛ اندیشه وحدت خالق و انسجام عالم خلقت، اصل حاکم بر علوم و فنون اسلامی است. هنر اسلامی، ارجاع کثرت به وحدت را نشان می دهد و علم اسلامی یا روش دین در کار علمی، وحدت تدبیر را در عالم در لایههای غیر مادی جهان طبیعت پی می گیرد. با این بینش بود که متفکران مسلمان، علوم طبیعت را جدای از دین تلقی نمی کردند و به دنبال طرحهایی بودند که با آنها بتوان کلّ جهان خلقت را توضیح داد. بر اساس همین بینش بود که دنبال نتایج زودرس نبودند و حتی علومی را که در زمان خودشان فواید علمی و مادی بر آنها مترتب نمی شد مورد توجه قرار می دادند. قبل از تکوّن علم جدید، مطالعه طبیعت، هم جهات فیزیکی را در بر داشت و هم جهات متافیزیکی را و رشتههای مختلف دانش بهسان ساقههای درختی بودند که ریشه آن متافیزیک بود. در واقع در بینش اسلامی و دینی، همه رشتههای مختلف علم حائز اهمیت است؛ بخشی از دانش ما از طریق وحی و توسط پیامبران به ما رسیده و بقیه از طریق مشاهدات و تعقل و شهود آمده است (گلشنی، (۱۳۸۰) صص ۶۹-۶۸).
حضرت امام (ره) در کتاب ارزشمند چهل حدیث بعد از توضیح و تشریح یک حدیث عمیق از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، علوم مختلفه را با نگاه آیت و نشانه بودن، داخل در علم حقیقی و الهی دانسته و می نویسد: بدان که بسیاری از علوم است که بر تقدیری داخل یکی از اقسام ثلاثه است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله ذکر فرمودند؛ مثل علم طب و تشریح و نجوم و هیئت و امثال آن، در صورتی که نظر آیت و علامت به سوی آنها داشته باشیم؛ و علم تاریخ و امثال آن، در صورتی که با نظر عبرت به آنها مراجعه کنیم. پس آنها داخل شوند در (آیه محکمه) که به واسطه آنها علم به الله یا علم به معاد حاصل یا تقویت شود؛ و گاه شود که تحصیل آنها داخل در (فریضه عادله) و گاه داخل در (سنت قائمه) شود (خمینی، (۱۳۷۲) ص ۳۹۶).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
۲-۱۰-۱-۵ مبنای انسانشناختی
انسان چیست؟ این سؤال، موضوعی است که طی تاریخ اهمیت داشته است. در مورد چیستی انسان چند بحث مهم وجود دارد، افزون بر این، جایگاه انسان در نظام علمینیز باید به صورت خاص مورد توجه قرار گیرد. در اینجا ابتدا درباره مبنای عمومیانسانشناختی نظامهای رفتاری بحث می شود و در پی آن مبانی اختصاصی انسانشناختی نظام علمیبیان می شود.
۱٫ چیستی انسان
انسان موجودی است مرکب از جسم و روح، هدفمند، کمالجو، دارای کرامت و فطرت پاک است. غایت انسان قرب الهی است که به صورت اختیاری براساس ایمان و عمل صالح حاصل می شود.
۲٫ رابطه انسان با خدا
نظریه تبیینگر رابطه انسان با خدا، نظریه خلیفه الهی انسان است این نظریه برگرفته از آیاتی است که حکایت از مقام انسان در دنیا می کند. خداوند در آیه سی ام بقره میفرماید:
(به خاطر بیاور) هنگامیرا که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد». (فرشتگان) گفتند: (پروردگارا) آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد خونریزی کند؟ «ما تسبیح و حمد تو را به جا میآوریم و تو را تقدیس میکنیم». پروردگار فرمود: «من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید».
اگرچه درباره تفسیر این آیه میان مفسران اختلاف دیدگاه وجود دارد اما برخی بر این باورند که مراد از خلیفه در این آیه نوع انسان است که شامل حضرت آدم و فرزندان او می شود. در تأیید مطلب نیز به آیاتی از قبیل آیه ۶۹ اعراف و آیه ۱۳ و ۱۴ یونس استناد شده است. همچنین براساس همین دیدگاه مراد آیه جانشینی خداوند است. دلیل مطلب نیز ادامه همین آیه است که خداوند میفرماید:
سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست میگویید اسامی اینها را به من خبر دهید.
و در نهایت اینکه امر مورد خلافت اطلاق دارد و شامل امور مختلفی از قبیل عمران زمین سیاست و حکومت می شود. از مجموع این مطالب استفاده می شود که جایگاه انسان در نظام خلقت، خلیفه بودن انسان است. این عنوان به خوبی رابطه انسان با خدا را به تصویر میکشد. خلیفه کسی است که نمی تواند نسبت به آنکه او را برگزیده است بی اعتنا باشد.
۳٫ رابطه انسان با خود
انسان مالک خویشتن نیست، بلکه خدا مالک است. در نتیجه حوزه تصرفات او در وجود خویش محدود به اموری است که خداوند اجازه داده است. هر چند در بسیاری از مکتبهای مخلوق بودن انسان مورد بحث نیست، اما اینکه در نظامهای اجتماعی رابطه انسان با خود چگونه تنظیم می شود مورد گفتگو است. در همین جهت مفهوم خویشتنمالکی یکی از وجوه فردگرایی لیبرالی است. به موجب این مفهوم هر کس مالک خود و زندگی و کار خویش است. قواعد رفتاری این حوزه و تنظیم آن به خود انسان بستگی داشته و در حوزه تشریع خداوند و قانونگذاری دولت و الزامهای جامعه قرار نمیگیرد. در برابر این اندیشه دیدگاه خدامالکی مطرح است. در مباحث پیشین گذشت که انسان خلیفه خداست و براساس آموزههای وحیانی خداوند به لحاظ تکوینی مالک همه چیز است مقتضای این دو امر این سخن است که انسان در برابر خدا مسئول شمرده شده و حتی در برابر خود نیز مسئولیت دارد؛ بنابراین، وی مجاز به هرگونه تصرف در جان خود نیست. بلکه حدود تصرفات وی را شارع حکیم تعیین می کند. در این رویکرد نه تنها در حوزه روابط اجتماعی اراده تشریعی خدا را نفی نمی شود بلکه با توجه به ماهیت انسان و ارتباط با خالق و هماهنگ با هدف قواعد حاکم بر روابط انسانها متأثر و مبتنی بر اراده تشریعی خداوند دانسته می شود. با مراجعه در مبانی این بینش در مییابیم که اولاً انسان از لحاظ فلسفی مختار و در چارچوب ضوابطی به لحاظ حقوقی آزاد است. افزون بر این، قاعده اولیه این است که انسانها از لحاظ حقوقی برابرند و در حوزه روابط اجتماعی شخصی بر شخص دیگر سلطه و حکومت طبیعی ندارند؛ اما براساس مفاهیم اسلامیاگرچه اصل عدم سلطنت پذیرفته شده است ولی ولایت متقابل مورد پذیرش است. خداوند در قرآن میفرماید: وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیم (توبه: ۷۱) از این رو آیه مسلمانان کاملاً مستقل از یکدیگر نیست، بلکه در روابط اجتماعی وظایفی نسبت به یکدیگر دارند که ممکن است زیر عنوان حق در برابر تکلیف نیز قرار نگیرد. این وظیفه نه تنها در امور دنیوی است بلکه وظیفهای است در برابر سرنوشت اخروی انسان در نظام علمی اگر گفته می شود شخص نمی تواند علوم گمراه کننده تولید کند به دلیل چنین وظیفهای است. البته در علم برای گمراهی ممنوعیتهایی وجود دارد اما برای پاسخ گویی و بررسی و جلوگیری از انحرافات این علوم باید در نظام علمی بررسی شوند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۴٫ رابطه انسان با طبیعت
خداوند طبیعت را مسخّر انسان کرده و توان بهره مندی از آن را به او داده و نسبت به این امر او را هدایت کرده است. در ادامه نخست رابطه انسان با طبیعت به طور کلی و سپس رابطه انسان با طبیعت در نظام علمی را مورد بحث قرار خواهد گرفت.
اول. رابطه انسان با طبیعت
یکی از مباحث مهم در حوزه شناخت انسان، رابطه انسان با طبیعت است. براساس مفاهیم وحیانی قرآن زمین و آسمان و هر آنچه در آن است مسخر انسان است و خداوند آنها را در خدمت انسان قرار داده است. به این مطلب گاه به صورت موردی و گاه قاعدهای کلی مورد اشاره شده است. خداوند در آیاتی از ابراهیم میفرماید: خداوند همان کسی است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان آبی نازل کرد و با آن میوهها را خارج ساخت و روزی شما قرار داد و کشتی را مسخر شما گردانید تا بر سطح دریا به فرمان او حرکت کنید و نهرها را نیز مسخر شما گردانید. (ابراهیم/۳۲) خورشید و ماه را که با برنامه منظمیدر کارند به تسخیر شما در آورد و شب و روز را مسخر شما ساخت. (ابراهیم/ ۳۳) این آیات همه نشانه این مطلب است که خداوند طبیعت را برای انسان مسخر کرده است. هدف این تسخیر این است که انسان با تصرف در آنها بتواند به اهداف زندگی اش برسد. البته این امر در پی همان غایت کمالی انسان است و به همین سبب در ادامه آیات این چنین مردم به تفکر و تأمل و شکر دعوت شدهاندتا رابطه انسان با خدا قطع نشود و قرب الهی حاصل شود.
دوم. رابطه انسان با طبیعت در نظام علمی
گفتیم که طبیعت مسخر انسان است. لوازم چنین تسخیری اموری است که در نظام علمیمؤثر واقع می شود. علامه طباطبایی درباره نظام طبیعت میگوید: اجزای عالم مشهود همه بر طبق یک نظام جریان دارد و نظام واحدی بر همه آنها حاکم است، بعضی با بعضی دیگر مرتبط و همه با انسان متصل اند. خداوند با تدبیر حکیمانه و از رهگذر حواس آنها را به انسان تعلیم داده است که خود این مسئله با ماهیت انسان هماهنگ است، زیرا انسان موجودی متفکر است و خداوند چگونگی تصرف و استعمال هر موجودی را به وی نشان میدهد تا به هدفش برسد. با مراجعه به آموزههای وحیانی جنبههای پنهانی این تدبیر خود را به خوبی نشان میدهد و همه حکایت از برنامهای کلان در طبیعت می کند. خداوند در قضیه فرزندان آدم که یکی دیگری را به قتل رساند به کلاغی اشاره می کند که مبعوث شد تا زمین را بکاود و در نتیجه آن به قاتل نشان داد که چگونه جسد برادرش را دفن کند. در این ماجرا کلاغ از رسالتش آگاه نبود و فرزند آدم خبری از تدبیر حکیمانه پروردگار نداشت گو اینکه کلاغ نمیدانست مأمور خدای سبحان است و قاتل خبر نداشت که خدا او را تدبیر می کند. نکته درخور توجه در این برنامه حکیمانه زمینه علم و آگاهی است که برای قاتل فراهم میآید. به واقع خداوند طبیعت را مسخّر انسان گردانیده و به او حواس درک و ابزار اندیشیدن داده است تا با آنها به تفکر بپردازد و قضایای علمیبسازد و به کمال برسد. البته اینکه انسان تا چه قدر می تواند در طبیعت تصرف کند، آیا می تواند در جریان حیات دخالت و تصرف کند و مخلوقات خداوند را تغییر دهد یا انسان را با شبیه سازی تولید کند و بسیاری از سؤالات باید پاسخ گفته شود. یکی از آیاتی که میبایست در این مورد بررسی شود آیۀ ۱۱۹ سورۀ نساء است که در آن تغییر خلقت یا آفرینش الاهی دستوری شیطانی تعبیر شدهاست.
۵٫ رابطه نظام علمیمسلمانان با جامعه کفار
روابط با کفار در چند مرحله قابل بررسی است: نخست اینکه قطع رابطه قلبی به ما دستور داده شده است. مرحله دوم آثاری است که به لحاظ حقوقی بر این امور وضع شده است، مانند غذای کفار، ذبیحه آنان، عدم ازدواج با آنان و تمایزات دیگری که باید حفظ شود. سوم مرز بندی دیگری که از لحاظ سیاسی وجود دارد و روایت دیگر میفرماید: چهارم بحث تعامل علمی با کفار است که قواعد و ضوابط خاص خودش را دارد. برای نمونه، در منابع آمده است که به گفته نگاه کن نه به گوینده، یعنی در دنیای علم، علم را باید جدای از عالم بررسی کرد و در تولید علم نیز صرفاً نباید به اشخاص تکیه کرد. در جای دیگر میفرماید: الامام الباقر (ع) فی قوله تعالی «فلینظر الانسان الی طعامه» «عِلمه الذی یاخذوه مِمَّن یأخذوه» یعنی ممکن است شخصیت عالم در علم تولیدی او اثر گذاشته باشد و لذا تعامل علمیباید آگاهانه و هوشمندانه باشد.
۲-۱۰-۲ مبانی ارزشی
مبانی ارزشی، بایدها و نبایدهای حقوقی و اخلاقی مبتنی بر مبانی بینشی است که رفتارها را در راه رسیدن به اهداف نظام علمیسامان میدهد. مبانی ارزشی را به حوزه عمومیو اختصاصی تقسیم می شود.
۲-۱۰-۲-۱ مبانی ارزشی عمومی
منظور از مبانی عمومیمبانی ارزشی است که اختصاص به نظام خاصی ندارد و شامل همه حوزههای رفتاری می شود.
آنچه در اینجا مورد گفتگو است مبانی نظام علمیاست که در ادامه به آنها پرداخته میشود.
۱٫ اصل آزادی
از آنجا که انسان موجودی مختار است و دستیابی به قرب الهی در ذات خود عملی اختیاری و اصل بنیادینی در نظامهای رفتاری به ویژه نظام علمیاست و آزادی مقید به عدم اضرار به خود و دیگری است.
۲٫ اصل سلطنت نکرده انسانی بر انسان دیگر: (اصل استقلال)
شخصی از لحاظ طبیعی بر شخص دیگر سلطنت ندارد و از این رو، اشخاص مساوی اند؛ و در نظام علمیهیچ شخصی نسبت به دیگری امتیازی ندارد.
۳٫ اصل ولایت متقابل و مسئولیت
مسلمانان در جامعه هر چند استقلال دارند، اما به صورت متقابل بر یکدیگر ولایت دارند و از آن جهت در برابر یکدیگر مسئول اند. از این رو، آنان میتوانند نسبت به یکدیگر امر به معروف و نهی از منکر کنند.
از آنجا که انسان هدفی دارد و آخرتگراست مصالح او در جهت این هدف با اهمیت است. رعایت چنین مصلحتی از طریق وحی امکانپذیر است.
۲-۱۰-۲-۲ مبانی اختصاصی نظام علم و فناوری
مبانی اختصاصی نظام علم و فناوری
مبانی اختصاصی نظام علم و فناوری را در قالب بیانیه ارزشهای نظام علم و فناوری بررسی می شود. ابتدا با پرداختن به عناوین ارزشها به شرح و تفسیر آن پرداخته می شود.
مبحث اول: بیانیه ارزشهای نظام علم و فناوری جمهوری اسلامیایران
مبانی ارزشی که حاکم بر تمامیعرصهها و مشخص کننده سیاستها، جهت گیریها، اولویتها و باید و نبایدهای آموزش، پژوهش و فناوری است عبارتند از:
۱٫ توحید محوری علم و فناوری
۲٫ علم هدایتگر و هدفمندی آخرتگرایانه علم و فناوری
۳٫ عدالتمحوری، فرصتهای برابر و پرورش استعدادها متناسب با الگوی مردمسالاری دینی
۴٫ کرامت انسان با تکیه بر آزادگی و تقویت روحیه تتبع و بررسی علمی
۵٫ آزاداندیشی و تبادل آرا و تضارب افکار
۶٫ تکریم علم و عالم، ارزشمندی فعالیت علمیو ضرورت احترام حقوقی و اخلاقی به آفرینشهای فکری
۷٫ علم توانمندساز و ثروت آفرین (علم نافع)
۸٫ صفشکنی علمیبه ویژه در بازبینی و طراحی علوم انسانی در چارچوب جهانبینی اسلامی
۹٫ تقدم مصالح عمومیبر منافع فردی و گروهی و تقویت روحیه تعاون و مشارکت
۱۰٫ ارج گذاشتن به تجربیات و دستاوردهای علمیبشر و بهرهگیری از آنها در چارچوب نظام ارزشی کشور
۱۱٫ تعامل فعال و الهامبخش با محیط جهانی و فرایندهای توسعه علم و فناوری در جهان
۱۲٫ اخلاقمحوری، مسئولیتپذیری آحاد جامعه علمی و نهادهای مرتبط با آن
مبحث دوم: تحلیل و شرح بیانه ارزشها
در ادامه ارزشهای دوازدگانه فوق شرح و تحلیل می شود.
۱٫ توحید محوری علم و فناوری
توحید محوری به معنای نفی غیر خدا در عقیده و عمل از اصلیترین ارزشهای ادیان توحیدی و به ویژه اسلام است. اعتقاد به خداوند یکتا بنیادترین اصول دین مبین اسلام قلمداد می شود چنان که تلاش پیامبر (ص) برای برقراری جامعهای توحیدی بوده است.
این اصل به لحاظ بینشی ابعاد گوناگون مهمیدارد که به طور خلاصه به آنها اشاره میکنیم:
الف منشأ جهان هستی خداوند یکتا است. او اصل تمام موجودات و مقوم آنها است.
افزون بر دلایل عقلی، آیات متعددی در قرآن کریم بر این مطلب دلالت دارد که به مواردی از آن ها در بخش مبانی بینشی اشاره شد.