الف-اجزاء امنیت
۱-رهایی از ترس ۲-رهایی از نیاز,دو جزء مهم امنیت محسوب می شوند. در سال ۱۹۴۵ میلادی سازمان ملل گزارش محرمانه ای در اختیار دولتها قرار دارد که نتایج کنفرانس (اجتماع) سانفرانسیسکو بودو توسط سازمان ملل برگزار شد. گزارش مذکور بطور خاص بر این نکته تاکید کرده بود که:در جنگ برای صلح باید در دو جبهه پیش رود. اول جبهه ی امنیت که پیروزی در آن متضمن رهایی از ترس است.دوم جبهه ی اقتصاد و جامعه که معنا آن رهایی از نیاز است.
عکس مرتبط با اقتصاد
فقط برای پیروزی در ین دو جبهه ,دوام صلح را در دنیا بیمه میکند…هیچ یک از شروط نوشته شده از منشور,شورای امنیت را قادر به ساختن دنیایی ایمن از جنگ نمی سازد مگر اینکه مردان و زنان در خانه و محل کار خود امنیت داشته باشند.(مدنی۱۳۷۳,ص۴۸)تهدید های جدید و گسترده ای امنیت انسانی را به خطر می اندازد که از این رو ضمانت اجرا و واکنش های مناسب و راهکارهای شایسته و در خوری را می طلبد.
ب-بخشهای امنیت
امنیت بر حسب تنوع و تعداد خطرها و تهدیدها,بخشهای گوناگونی دارد که اهم آنها :امنیت اقتصادی,امنیت قضایی,امنیت غذایی,امنیت بهداشتی,امنیت در محیط زیست,امنیت فردی,امنیت اجتماعی,امنیت ارتباطات و امنیتسیاست می باشد.امنیت فردی برای مردم از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد.(معمار زاده۱:۱۳۷۴)زیرا با تهدید هایی رو برو است که حیات فردی را به خطر می اندازد مانند:تهدید از جانب افراد و باندها(گروه ها), جنایت(تهدید های خیابانی), تهدید مستقیم علیه کودکان
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲-۴-۲مفهوم امنیت و تحول آن
امنیت به مفهوم سنتی آن عبارت است از امنیت نظامی و توسل به قوای قهریه برای حصول به آرامش و فرار از خطرهای مختلف این مفهوم همیشه در نظر سیاست مداران بوده است نخستین نظریه پردازان صلح و امنیت به ترتیب «هابز» , «ه ک»و«منتسکیو» هستند که در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی مفاهیم مذکور را به دنبال فریضه ی دولت ملی و اصل قرار داد اجتماعی مطرح کرده اند.«هابز» معتقد است:«صلح و امنیت برای رهایی مردم از ترس دایمی از مرگ،ابتلائات فیزیکی و جسمی است…..»(پازارگاد,بی تا:۶۶۸).
«جان لاک» درباره صلح و امنیت نقطه مقابل نظر «هابز» را مطرح میکند و مینویسد:«مقصود از صلح و امنیت تنها آن نیست که زنده باشیم بلکه منظور واجد بودن رفاه و آسایش و ایجاد تسهیلات مشخص می باشد که حق طبیعی ما است و وظیفه ی موسسات دولتی است که آنها را تحصیل و نگهداری کنند»(پازارگاد[۱۳],بی تا,ص۶۶۸)
منتسکیو درباره ی صلح و امنیت عقیده دارد:«چون امنیت نتیجه صلح و اولین قانون طبیعت است لذا بزرگترین اصول در حکومت ,ایجاد امنیت است و مقصود از امنیت تنها حفظ حیات نیست بلکه تامین آزادی است»(پازارگاد,بی تا,ص۶۹۳).
آنچه مهم است اینکه مفهوم امنیت به تدریج و با توسعه جامعه بشری تحول یافته است؛به گونه ای که امنیت دیگر معادل تهدید های مرزی وصرفا فردی و جسمی محسوب نمی شود بلکه ابعاد تازه ای را نیز شامل می گردد.امنیت به مفهوم امروزی را می توان در توسعه سراغ گرفت ونه در اسلحه؛چرا که وسعت بیشتری یافته است و در نهایت ضمانت اجراهای خاص خود را طلب می کند که اسلحه و قوای قهریه از آن جمله می باشد و نه تمام آنها دل نگرانیهای مردم مرتبط با زندگی روزمره آنها و در برابر خطرهایی می باشد که پیش از این بدین گونه معنی نداشته است بنابر این تعریف مندرج در فرهنگ های لغات و تعاریف ارائه شده توسط صاحب نظران درباره مفهوم امنیت بر روی”احساس آزادی از ترس” و”احساس ایمنی” که ناظر بر امنیت مادری و روانی است تاکید دارند و یا به عبارت دیگر امنیت یک پدیده دو وجهی می باشد که از یک سو به معنی ایمنی در مقابل حمله ی استواری و نفوذ ناپذیری ,قابلیت اعتماد و اطمینان از عدم شکست و یا تسلیم و از روی دیگربه معنای عدم اضطراب از تشویش و خطر اشاره دارد.
۲-۴-۳ابعاد امنیت
امنیت دارای دو بعدی داخلی و خارجی است که با یکدیگر مرتبط هستند .در بعد داخلی تهدیدهای آشکار و پنهان در درون مرزها نا امنی بوجود می آورد از قبیل تهدیدات سیاسی(شورش ,جدایی طلبی,انقلاب)بحران اقتصادی,نظامی(جنگ داخلی و…)وآشوب های اجتماعی که هر کدام مردم را تحت فشار قرار میدهند. در بعد خارجی نیز امنیت می تواند از ناحیه مسائل سیاسی ,نظامی و اقتصادی(تحریم هایاقتصادی,تفرقه ها)تهدید شود.
۲-۴-۴ویژگیهای امنیت
۱-نسبی بودن امنیت: در جهان امروز دستیابی به امنیت مطلق نا ممکن است زیرا قدرت که مبنای تحصیل امنیت محسوب می شود,متغییر متفاوت ونسبی است و به تبع آن امنیت حاصل برای دولت ها نیز نسبی می باشد. بنابر این با تغییر میزان قدرت و وجود تهدیدات بالقوه و بالفعل حتی قوی ترین دولت ها نیز امنیت مطلق ندارند به طور خلاصه امنیت مطلق دست یافتنی نیست و هیچ نوع نظم اجتماعی نمی تواند همه ی بی ثباتیها,خطرها,ویرانی ها و مرگ را از بین ببرد.
۲- ذهنی بودن امنیت : اصولا احساس امنیت یا عدم امنیت یک برداشت یا امر ذهنی است که ریشه در اعتقادات و باورهای مذهبی ,اخلاقی,فرهنگی مردم و رهبران یک کشور دارد.
۳-تجزیه ناپذیر بودن امنیت: بدین معنی که امنیت در مقابله کردن با حاکمیت و استقلال یک کشور رابطه ای مستقیم دارد.یعنی اگر در شهر یا استانی از یک کشور جنگ داخلی یا ناامنی پدید آید.نمی توان ادعا کرد چون در دیگر شهر ها امنیت به هم نخورده است امنیت ملی کامل است.
۲-۴-۵تحول امنیت
به طور کلی واژه امنیت عمدتا به نوعی احساس روانی اطلاق میگردد که در آن به خاطر مبرا بودن از ترس وضعیت آرامش و اطمینان خاطر حاصل میگردد.پدیده هایی که ممکن است باعث ترس شده و آرامش و اطمینان خاطر افراد را مختل سازند.بسیار متعدد و درعین حال پیچیده اند. با گذشت زمان و ایجاد تغییراتی در توقعات ونیازهای انسانها,متغییر های جدیدی برای تعریف امنیت وارد عرصه می شوند.برای مثال امروزه پدیده هایی چون تخریب محیط زیست از مهمترین عوامل بر هم زننده امنیت بشر تلقی می شود در حالی که تا صد سال پیش چنین چیزی اصلا متصور نبود باری بو زان از محققان برجسته مطالعات امنیتی,امنیت اجتماعات بشری را که غالبا در شکل امنیت بین المللی تعریف میگردد,به پنج مقوله تقسیم نموده است:نظامی,سیاسی,اقتصادی,اجتماعی و زیست محیطی این پنج بخش جدا از یکدیگر عمل نمیکنند بلکه هر یک از آنها دارای کانون مهمی در دوران مسئله امنیت و روشی برای تنظیم اولویتها بوده و از طریق ارتباطات قوی همگی به همدیگر متصل هستند به طور خلاصه تغییرات که در مفهوم امنیت از نگاه تاریخی رونماگردیده به قرار ذیل می باشند:
عکس مرتبط با محیط زیست
۱-قبل از ۱۹۴۵:در این دوران امنیت جنبه نظامی دارد و توصیه سیاستمداران و نظامیان در آن دوره این است که دولت ها با داشتن توان نظامی برتر ,امنیت بیشتری به دست آورند.یعنی آمادگی نظامی هدف ایده آل امنیت به حساب می آمده است.
۲-از ۱۹۴۵ تا۱۹۹۰:مفهوم امنیت گسترده تر شد و دیگر محدود به مسائل نظامی نماند.قدرت از شکل نظامی آن به اشکال اقتصادی,اجتماعی و فرهنگی نیز تعمیم یافت.
۳-از۱۹۹۰به بعد: در این دوران جهان به مشابه یک دهکده است و مفهوم امنیت در دوره نخست به بعد نظامی –سرزمینی یک جاذبه دارد و نه مانند دوره دوم ابعاد مختلف نظامی ,اقتصادی سیاسی و اجتماعی یک جاذبه,بلکه به دلیل یک دست شدن جامعه ی جهانی همه مسائل به یکدیگر مرتبط و نزدیک می شود که یکی از این مسائا امنیت است.به عبارت دیگر در چنین جهانی امنیت یک کشود مساوری با امنیت همراست وبر عکس… یعنی مفهوم امنیت یک مفهوم متقابل مساوی و یکسان برای همه دولت هاست.
۲-۴-۶تبارشناسی مفهوم امنیت
مقوله ای به نام “امنیت”,قدمتی به وسعت تاریخ بشری دارد.در تاریخ ما ,جامعه ای را سراغ نداریم که دیر زمانی فارغ از دغدغه ها و معضلات امنیتی,روزگار را سپری کرده باشد.اریک کاوش تبارشناسانه,مفهوم امنیت را می توان دارای قدمتی طولانی تر از مفهوم “اجتماع” و “جامعه” دریافت. آدمی آن زمان نیز که هنوز هیبت و هویتی نیافته بود به امنیت ,به چشم آشنایی همیشه همراه می نگریست. لکن نخستین مباحث فلسفی و سیاسی در این عرصه را شاید بتوان در گفتمان های فلاسفه ای همچون:«افلاطون» و «ارسطو»یافت.اندیشمندان فوق بر ایجاد و حفظ امنیت به مشابه یکی از اهداف و وظایف حکومت اصرار می ورزیدند.«ارسطو» به صورت تقریبی و «افلاطون» با تاکید«عدالت» را به عنوان بنیادی ترین وسیله و ابزار حکومتی جهت نیل به امنیت معرفی کرده اند.چند قرن بعد نظریه پردازان عصر روشنگری ,از جمله:«هابز»,«لاک»,«رسو»و نتسکیو,در گفتمانهای فلسفی و سیاسی خود به مفهوم امنیت منزلتی رفیع تر ارزانی داشتند. «هابز»شرایط «پیش جامعه ای »را ترسیم میکند که در آن هیچ گونه قواعد اقتدار آمیز قانونی و اخلاقی و معینی وجود ندارد.«هابز»این حالت را« شرایط طبیعی» می نامد. در چنین وضعیتی جستجوی امنیت مشغله ذهنی مسلط آدمیان گردیده و آنان برای رهایی یافتن از ترس دائمی از مرگ و بدن های فیزیکی و جسمی در مسیر نیل بدان (صلح و امنیت)گام مینهند. به نظر «هابز»,مردم به ایجاد و تاسیس حکومت از آن دو علاقه مند شدند که آنها را در مقابل تجاوز خارجیان و صدمه یکی بر دیگری مصون و محفوظ می نماید.لذا «شرایط اجتماعی »از منطر وی به شرایطی اطلاق میگردد که مردمان طی قراردادی قدرت را به حاکمیت و حکومت وا گذاشته تا زمینه زیست رضایت آمیز آنان را فراهم آورد.«جان لاک» از رویکردی فراگیرتر ,معتقد است که :« مقصود از صلح و امنیت تنها آن نیست که زنده بمانیم- بلکه منظور دستیابی به رفاه ,آسایش و ایجاد تسهیلات مشخص است که حق طبیعی ماست.» به اعتقاد«روسو»انسانها همواره در پی کسب منافع شخص ,آشکارو آنی خود در مقابل(دراز مدت) هستند.وی در اینجا به نقش مرکزی و تعیین کننده «اعتماد»در روابط ملل و این مشکل که چگونه می توان آن را در شرایط آنارشی وهرج ومرج به دست آورد اشاره می کند.
۲-۴-۷نیروی انتظامی وامنیت
در نظام جمهوری اسلامی ایران،براساس ماده ۳قانون نیروی انتظامی ،هدف ازتشکیل این نیرو،استقرار نظم وامنیت وتامین آسایش عمومی وفردی ونگهبانی وپاسداری ازدستاوردهای انقلاب اسلامی،درچارچوب این قانون ،درقلمرو کشورایران،است.درماده ۴همین قانون ،۲۶وظیفه برای نیروی انتظامی برشمرده شده که می توان ،ابعاد این وظایف راباتوجه به شمای زیر ،مورد توجه قرار می دهد(بیات و همکاران ،۱۳۷:۱۳۸۷)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
وظایف پلیس
وظایف پشتیبانی وظایف اصلی
۱-وظایف نیروی انسانی ۱-وظایف ا نتظامی
۲-وظایف لجستیکی ۲-وظایف امنیتی
۳-وظایف تحقیقاتی ۳-وظایف ضابطی
۴-وظایف خدماتی
۴-وظایف اخلاقی وارزشی ۵-وظایف نظامی
۶-وظایف اجتماعی
جدول ۵-۲ :وظایف نیروی انتظامی
دراین خصوص توجه به سه اصل،ضروری است:
۱-دررسیدن به اهداف خود،باجامعه همکاری وازنیروی مردمی استفاده نماید.
۲-پلیس درراستای اهداف خویش،نباید فقط به مقابله با وقوع جرم اکتفا کند،بلکه باید در زمینه پیشگیری،فعال تر عمل کند.
۳-حضورفعال پلیس ،بایددرجامعه کاملا مشهود وملموس باشد ودرمواقع حضور،باید قوی وفعال وآگاهانه عمل کند.
اما،حصول به چنین هدفی مستلزم این پیش شرط اساسی است که حساسیت واهمیت سازمان هاونهادهای مسئول،درجهت ایفای نقش کلیدی خود درجامعه که بی شک درتولیدامنیت نقش دارد،نبایدنادیده گرفته شودودرواقع ،پلیس باید بداند ،بدون مشارکت مردم واقدامات پلیس نیز به تنهایی ،نمی تواندضامن استقرار نظم وامنیت درجامعه باشد.دراین زمینه ،اصول زیر می باید توسط پلیس مورد توجه قرار گیرد:
-تلاش برای اعتمادسازی وجلب مشارکت مردمی؛
-افزایش آگاهی واطلاع رسانی دقیق مردم؛
-حفظ حقوق مردم از طریق اعتماد متقابل؛
-حفظ ویا ارتقاء ظرفیت های سازمانی متناسب بانیازهای جامعه؛
-افزایش فغالیت های خدماتی،باهدف کاهش فعالیت های انتظامی؛
-سپردن برخی مسئولیت هابه مردم ویا گروه های مردمی(بیات وهمکاران،۱۴۷:۱۳۸۱).
اگر مردم امید واثربخشی داشته باشند،مشارکت بیشتر می شود.اگر مردم احساس کنند که تماس آن ها باپلیس واطلاع رسانی درباره همه ابعاد انتظامی،تاثیر گذار است،این کار را انجام می دهند.(شرافتی پور،۱۷:۱۳۸۶)
۲-۵اعتماد
اعتماد۱ در فرهنگ انگلیس آکسفورد به عنوان اتکا یا اطمینان به نوعی کیفیت یا صفت یک شخص یا یک چیز یا اطمینان به حقیقت گفته ای” توصیف می شود.در فرهنگ فارسی معین ,اعتماد به معنی تکیه کردن بر واگذاشتن کاری به دیگران,سپردن چیزی به کسی و در معنی اسمی ,وثوق و اطمینان تعریف شده ست.(طالقانی و دیگران,۸۹:۱۳۸۹)
علی رغم انجام پزوهش های مختلف در مورد اعتماد ,در میان اندیشمندان علوم اجتماعی توافق کاملی در خصوص این مفهوم وجود ندارد.اعتماد را می توان به سه دسته :اعتماد به فرد,اعتماد به گروه و اعتماد به سازمان تقسیم بندی نمود.این سه دسته اعتماد با یکدیگر رابطه تنگاتنگی دارند.بسیاری از محققان معتقدند که اعتماد واژه ای است با معانی مختلف ؛به طوری که کوفت۲(۲۰۰۷)اشاره می کند:اعتماد ۱۷ معنی مختلف دارد (کوفتا[۱۴]؛۱۳:۲۰۰۷).
پودراگ۲(۲۰۰۸)تمایل به آسیب پذیری را چنین توصیف میکند:وقتی افراد در روابطشان با دیگران ریسک هایی را می پذیرند,آنان نسبت به طرف دیگر که به اواعتماد می کنند آسیب پذیر می شوند.(پودراگ[۱۵]؛۵:۲۰۰۸).