د) از نظر صفات: پیرمردی خردمند و موقعیت سنج، دلاوری جنگاور، شجاع و زیرک، سکونتگاه و محل فرمانرواییش کشور مصر.
بهمن را به نزد شاه میبرند. بهمن با دیدن شاه بر او سلام و آفرین میفرستد. شاه مصر دلیل حرفش را میپرسد که چرا گفته است در مصر یک مرد نمی باشد که با دختر شاه ستیز کند. بهمن پاسخ میدهد که اگر شماای شاه از حرف من نارحت شدید من به غیرت و مردانگی ام توهین شده که یک زن بر این همه مرد پیروز شود و یکی یکی آنها را بکشد. شاه مصر از بهمن میخواهد که او هم مانند دیگر گردان هنر خود را بیان دارد و با دخترش به ستیز بپردازد. شاه بهمن قبول میکند و شاه مصر (نصر بن حارث) روز بعد را برای ستیز آن دو معین میکند.( خویشکاری: انجام دادن کار دشواری از قهرمان خواسته می شود-آزمون قدرت، زیرکی، بردباری- نشانه: M)
در شب پارس، بهمن را نصیحت میکند و میگویدای شاه تو هنوز تاب و توان کافی را برای نبرد کردن نداری چند روز بدون خوراک سپری کردی بگذار تنت قوتی بگیرد بعد از آن فکر ستیز باش. شاه بهمن قبول نمی کند و روی حرف خودباقی میماند.
شاه مصر در شب خواستهی بهمن را بیان میدارد و دخترش را از این نبرد منع میکند دختر شاه قبول نمی کند و خود را آماده نبرد با بهمن میکند.
صبح روز نبرد فرا میرسد آوردگاه آراسته میشود دختر شاه مصر نزد پدر میآید و از او میخواهد که آن مرد که خواستار نبرد است را به میدان بخواند. بهمن به سوی شاه میآید و از او اسبی میخواهد شاه نیز دستور میدهد به او اسبی بدهند. بهمن لباس رزم میپوشد و آماده ستیز با دختر شاه مصر. نبرد شروع میشود و بهمن با هنرنمایی که چشم همگان خیره میشود دختر شاه را از اسب بر خاک میافکند و پیروز میدان میشود.
و از این نبرد جز ننگ بر شاه مصر چیزی نمی ماند. بهمن دوباره به مکانی که با پارس در مصر اقامت داشتند بر میگردند. (خویشکاری: ماموریت انجام می گیرد و مشکل حل می شود. نشانه: N)
همای دختر شاه مصر پس از مداوای زخم هایش دچار افسردگی میشود چنانکه نه خوراکی میخورد و نه میخندد و نه با کسی صحبت میکند. و او در این فکر است که این پهلوان از کجا آمده و چگونه مرا شکست داد؟
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
در این هنگام که لؤلؤ آگاه میشود بهمن در مصر است نامهای به پادشاه مصر میفرستد. از پادشاه مصر میخواهد که بهمن را دستگیر کرده و به او تحویل دهد و گرنه کشورش را با خاک یکسان میکند و دریای خون راه میاندازد. نصر حارث(پادشاه مصر) دستور میدهد که به همگان خبر دهند و در شهر جار زنند و بهمن را دستگیر کنند.
خبر به بهمن شاه میرسد و با پارس تصمیم میگیرند که مصر را ترک کنند. در نزدیکی دروازه شهر بازرگانی آنها را میبیند و میشناسد و به شاه مصر خبر میدهد و مشخصات ظاهری آنها را به او میدهد. شاه مصر اینجاست که میفهمد آن کسی که با دخترش نبرد کرده شاه ایران (بهمن) بوده و از دخترش میخواهد با سپاهی انبوه به دنبال بهمن برود و او را دستگیر کند. ( خویشکاری: قهرمان شناخته می شود. نشانه: Q)
همای که هنوز در دلش کینه و انتقام است با شادمانی میپذیرد و با سپاهی گران در پی بهمن میروند. بهمن و پارس در حین فرار متوجه میشوند که هزاران سپاهی به فرماندهی همای به دنبال آنها هستند.
وقتی که فاصلهی آنها به هم نزدیک میشود بهمن از همای میخواهد که تن به تن با هم بجنگند. که اگر در این جنگ همای پیروز شود میتواند بهمن را به نزد لؤلؤ فرستد و یا هر کار و تصمیمی که دلش خواست بگیرد. همای قبول میکند و دو پهلوان با یکدیگر به نبرد میپردازند. در این پیکار نیز بهمن پیروز میدان میشود. همای با دیدن این همه دلاوریها شیفتهی بهمن میشود و پیشنهاد ازدواج را میدهد . بهمن نیز قبول میکند. و با ازدواج آن دو شاه مصر نیز خشنود و خرسند میشود و در نزد بهمن زمین میبوسد و در گنجهای فراوان را به روی او باز میکند. مدتی را به عیش و خوشی می گذرانند، چنانکه بهمن دیگر کتایون را از یاد می برد. ( خویشکاری: قهرمان عروسی می کند و بر تخت پادشاهی می نشیند. نشانه: W)
همای
الف) از نظر قهرمان و ضد قهرمان: همای نیز مانند پدرش به عنوان شخصیتی ضد قهرمان وارد صحنه ی داستان می شود ولی با دیدن رشادت ها و دلاوری های بهمن شیفته ی او شده و با او ازدواج می کند و یکی از یاریگران شاه می شود.
ب) از نظر تیپ و نوع: دختر پادشاه مصر(نصر حارث) و همچنین همسر شاه بهمن است.
ج) از نظر ایستایی و پویایی: شخصیت همای به دلیل تغییرات رفتاری که در جریان داستان دارد دارای شخصیتی پویا است.
د) از نظر صفات: دختری که در شمشیر زنی و چوگان بازی از هزاران مرد برتر است، ماه پیکر و نیکو سرشت، وفادار و خردمند، سکونتگاهش کشور مصر.
بهمن هر دم با دیدن آن چهره ی دل افروز شادان و خرم میشد. بعد از آن بهمن به ستایش آفریدگار میپردازد که به عنوان یک فرد بیگانه در کشوری صاحب تاج و تخت شده است.شاه مصر برای جشن ازدواج این دو هزاران غلام با گنجها و گوهرهای فراوان و اسبها و دیباهای گران بها تقدیم میکند.
در اینجا بهمن به فکر انتقام از لؤلؤ و کتایون میافتد و با شاه مصر یعنی پدر زن خویش مشورت میکند.
بعد از رایزنیها سپاهی با پنجاه هزار گرد آراسته به همهی وسایل جنگی تشکیل میدهند و به سمت ایران و به نبرد با لؤلؤ حرکت میکنند. بهمن و همای همسرش فرماندهی سپاه را بر عهده میگیرند. و از طرف دیگر لؤلؤ با شنیدن لشکرکشی بهمن اردشیر را فرامی خواند و سپاهی به گفته ی شاعر(هشتادو ده شش هزار) یعنی لشکری با صد و چهل هزار سوار برای جنگ تدارک میبیند. بهمن شاه با پیمودن چند منزل در بین راه چادر میزند و سپاهیان را گرد خود میآورد و بر تخت مینشیند و نامهای به لؤلؤمینویسد.
شاه بهمن در نامه اش لؤلؤ را نکوهش و تهدید می کند تو و کسی که تو را بر تخت نشانده بر خاک خواهم کشید لؤلؤ با شنیدن سخنان بهمن بر خود می لرزد و کتایون را سرزنش می کند و می گوید به راستی که من لایق این همه بزرگی نبودم. و در حق شاه ایران جفا کردم. کتایون با شنیدن حرف های لؤلؤ در جواب می گوید: ای خیره سر بیهوده مگوی. بدان که مردان بدین گونه سخن نمی گویند و تو نیز قوی باش و جوابی دندان شکن به بهمن بده و به ستیز با او برو. لؤلؤ نیز در نامه ای که به او می نویسد او را به نبرد فرا می خواند. ( خویشکاری: راضی شدن به مقابله. نشانه: C)
چون شاه گرانمایه ی ایران پاسخ را بخواند، بیاسود. روز دیگر، شاهنشاه به همراه همه ی سپاهیان آهنگ رزم می کند. دو لشکر مقابل یکدیگر صف آرایی می کنند واز سپاه شاه بهمن آماده ی نبرد با نعیم از سپاه لؤلؤ می شود.
ماهیار
الف) از نظر قهرمان و ضد قهرمان : او شخصیتی ضد قهرمان دارد و در سپاهی در مقابل قهرمان داستان می جنگد.
ب) از نظر تیپ و نوع : از سران سپاه لولو و یاریگر و حامی شریر.
ج) از نظر پویایی و ایستایی: شخصیت او شخصیتی پویاست زیرا اوجزء سران سپاه قهرمان (شاه بهمن ) بود ولی به دلیل اغواگری های شریر (لولو) به او پیوسته و شخصیتش دگرگون شده است.
د) از نظر صفات : او جنگجویی از ایرانیان است که از هیبتش نره شیر نیز از بیم او بیشه را رها
می کند.
ماهیار با دلاوری هایش در روز نبرد دو سپاه یکی از پهلوانان تازی به نام نعیم را به خاک می غلطاند. اولین نبرد بین این دو پهلوان شکل می گیرد که با کشته شدن نعیم حارث برای نبرد با ماهیار وارد میدان می شود.
حارث
الف) از نظر قهرمان و ضد قهرمان: او به عنوان یاریگر و حامی قهرمان داستان(بهمن) وارد صحنه می شود.
ب ) از نظر تیپ و نوع: حارث فرزند شاه مصر است. و می توان او را جزء شاهزادگان محسوب کرد.
ج) از نظر ایستایی و پویایی : او از همان ابتدای کار بدلیل پیمانی که پدرش با شاه بهمن می بندد ( برای نابودی لولو ) کمر بر خدمت به او بسته و دلیرانه می جنگد و شخصیتی ایستا دارد.
د) از نظر صفات : او جنگاوری باهوش است جثه ای قوی دارد و مهارتی دقیق در شمشیر زنی.
فرزند شاه مصر که با ماهیار میجنگد با جنگاوری شگفت انگیزی که از خود نشان می دهدبه جز ماهیار دو تن دیگر از سران و پهلوانان سپاه لؤلؤ را نیز میکشد.
حارث: در روز دوم نبرد با مهران فرهاد میجنگد.
مهران فرهاد
الف) از نظر قهرمان و ضد قهرمان: مهران فرهاد شخصیتی ضد قهرمان دارد و به عنوان یاریگر و حامی شریر محسوب می شود.
ب) از نظر تیپ و نوع : از سران و پهلوانان سپاه لولو .
ج) از نظر ایستایی و پویایی: مهران فرهاد دارای شخصیتی پویاست زیرا در اول کار جزء یاریگران و پهلوانان سپاه قهرمان بوده ولی با خدعه ی شریر به بیراهه افتاده است.
د) از نظر صفات : جوانی دلیر و شجاع اما نادان ،سکونتگاهش کشور ایران، در مردانگی سرآمد همه ی مردان و از سوگند خوردگان لولو ،پایگاهی در نزد لولو داشت. پدرش فرهاد گرانمایه و نیای او کسی چون گودرز کشواد بود، و از سوی مادر به کیقباد می رسید.او به عنوان یاریگر و حامی شریر وارد صحنه می شود.
حارث و مهران بعد از معرفی یکدیگر به رجز خوانی میپردازند هر یک از نژاد یکدیگر سخن میگویند و بعد از هنرنمایی و جنگاوری آن دو چهار بار با هم نبرد کردند. و در آخر حارث با زدن تیغی از فرق سرتا حلق مهران را میشکافد و از از اسب به خاک میافکند. و آشنایان در عزایش خاک بر سرو صورت میریزند.
بعد از مهران، اردشیر وارد جنگ با حارث میشود.
اردشیر
الف) از نظر قهرمان و ضد قهرمان :اردشیر به عنوان ضد قهرمان و به عنوان یاریگر شریر وارد میدان می شود.
ب) از نظر تیپ و نوع : از سرداران وپهلوانان ایرانی که جزء سپاه لولو می باشد.
ج) از نظر ایستایی و پویایی : شخصیت اردشیر نیز دچار تغییراتی در اثنای داستان می شود و او نیز از جمله شخصیت های پویا می باشد.
د) از نظر صفات: پهلوانی نامدار که پشت و پناه سپاه لولو می باشد، هیکل و جثه ای بسان پیل دارد ، در رزم همتا ندارد ، سکونتگاهش کشور ایران است.
بهمن به محض دیدن اردشیر او را شناخت و خواست تا حارث را از جنگیدن با او منصرف کند حارث قبول نکرد. و بعد از ستیزی که بین آن دو پهلوان رخ میدهد حارث کشته میشود و بهمن و پدر حارث و همای خواهرش اندوهناک و عزادارمی شوند.
نامه نوشتن شاه بهمن به پهلوانان کشور ایران.نوع خویشکاری:( یاری طلبیدن قهرمان . نشانه: ۱B)
شاه بهمن طی نامه ای که به پهلوانان سپاه ایران می نویسد اول به ستایش خدا میپردازد و بعد از آن چنین بیان میدارد که اگر اردشیر از راه بیراه شد شمایان چرا این کار را کردید؟و از آنها میخواهد که شبانه لؤلؤ را ترک گویند و به سمت او بیایند که هرچه پاداش بخواهند به آنها میدهد. بهمن به فرستادهای که روانهی ایران میکند میگوید که نامه را به فرشادهنگ آن مرد متین بده.
فرشاد هنگ
الف) از نظر قهرمان و ضد قهرمان: قبل از فرستادن نامه بهمن به عنوان شخصیتی ضد قهرمان ولی با روی آوردن به سپاه بهمن به عنوان یاریگر قهرمان ایفای نقش می کند.
ب) از نظر تیپ و نوع: از پهلوانان سپاه ایران .
ج) از نظر ایستایی و پویایی: فرشاد هنگ به دلیل تغییر رفتاری که در شخصیت او شکل می گیرد شخصیتی پویاست.
د) از نظر صفات: مردی دلیر و جوانمرد، باهوش ، سینه اش چون سینه ی پیل رویش به رنگ خون نژادش از همه ی ایرانیان برتر.سکونتگاهش کشور ایران.
فرشادهنگ با سی و هشت پهلوان به پیش شاه آمدند و زمین بوسیدند و پوزش خواستند.
روز جنگ و ستیز (نبرد بعدی) فرا میرسد لؤلؤ از رفتن پهلوانان نگران میشود، اردشیر او را دلداری میدهد و روز نبرد حریف میطلبد و پهلوانانی که فرار کردهاند را خیانت کار مینامد. در این بین پادشاه مصر پدر حارث عزم میدان نبرد میکند بهمن شاه ابتدا رضایت نمیدهد ولی با اسرار شاه شام راضی میشود.
شاه مصر
الف) از نظر قهرمان و ضد قهرمان: شاه به مصر به عنوان شخصیتی قهرمان محسوب می شود ودر داستان یکی از یاریگران شاه بهمن ایفای نقش می کند.
ب) از نظر تیپ و نوع: او پادشاه کشور مصر است و دارنده ی حکومتی بزرگ و سپاهیانی جنگاور.
ج) از نظر ایستایی و پویایی: شخصیت شاه مصر شخصیتی ایستا می باشد زیرا در تمامی داستان هیچ گونه تغییر رفتاری در او به وجود نمی آید.
د) از نظر صفات: مردی سالخورده است که صد سال سن دارد، جنگجویی دلیر است ،او با جامه ای سیاه رنگ از برای غم کشته شدن فرزندش حارث و گرفتن انتقام وارد میدان می شود. سکونتگاهش کشور مصر است.
شاه شام (مصر) با ادرشیر وارد ستیز میشوند و به محض این که میخواهند شروع به جنگیدن کنند یک سپاه از دور به نزد اردشیر میآید و یک پهلوان درخواست جنگ با اردشیر را می کند و با او به نبرد میپردازد و اردشیر را شکست میدهد و در بند کرده به نزد بهمن میآورد. بهمن نیز دستور میدهد اردشیر را در بند کنند و به گوشهای ببرند.در این جا لؤلؤ سواری میطلبد که جان آن مرد که اردشیر را در بند کرده بگیرد. (خویشکاری :فرمان کشتن داد. نشانه: ۱۳A)
یکی از غلامان به نام خورشید مینو آمادهی نبرد آن مرد میشود.
خورشید مینو
الف) از نظر قهرمان و ضدقهرمان: خورشید مینو شخصیتی ضد قهرمان دارد و به عنوان یاریگر شریر وارد صحنه می شود.
ب) از نظر تیپ و نوع: از پهلوانان ایرانی سپاه لولو .
ج) از نظر ایستایی و پویایی: او نیز دارای شخصیتی پویاست زیرا فریب و نیرنگ لولو به سپاه او پیوسته و پشت بر شاه خود کرده است.
د) از نظر صفات:او غلامی است که رخسارش همچون خورشید درخشان است، جنگاور و پهلوان. کمتر از بیست سال دارد با زره و تیر و کمان و سپر گیلی وارد نبرد می شود.او در نبردش هیچ جوشن و کلاهخود و برگستوان ندارد.
خورشید مینو با شروع نبرد ضربتی به سر آن مرد وارد میکند که ضربه تیر از کلاهخود عبور کرده و سر آن مرد را زخمی میکند. آن مرد شتابان میگریزد و به سمت بهمن می آید و تا به به بهمن میرسد، بهمن او را میشناسد او پیروز توس همان پهلوانی است که لؤلؤ او را در بند کرده بود اکنون از بند رها شده و به کمک شاه بهمن آمده است.شاه بهمن از دیدن او بسیار خوشحال می شود. ( خویشکاری: دیدار با یاریگری که خدمت خود را عرضه می دارد. نشانه:۹F)