ازدواج از نوعی تقدس برخوردار است که در مقایسه با سایر روابط انسانی، تمامیتی بی نظیر دارد بدین معنا که ابعاد زیستی ، اقتصادی، عاطفی، روانی و اجتماعی زندگی را پوشش می دهد.نکته بعدی استحکام این قرارداد است که در قرآن از ازدواج به عنوان پیمانی محکم یاد شده است و جملاتی که در عقد ازدواج و هم زمان با آن از سوی یک طرف گفته می شود و طرف مقابل نیز آن را می پذیرد ، نشان از استواری این پیوند دارد (سالاری فر، ۱۳۸۹).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در اسلام به اصل کفویت اشاره می شود و با مطالعه فرهنگ جوامع گوناگون ملاحظه می شود که در امر انتخاب همسر، تناسب، سنخیت، همشان بودن و همسان گزینی یک قاعده جهانی است . افراد تمایل دارند همسری انتخاب کنند که از ابعاد گوناگون سنی ،تحصیلی ، خانوادگی ،اقتصادی، هوشی، اعتقادی، فرهنگی و نظایرآن با آنها همسان و متناسب باشد(به پژوه، ۱۳۸۸).
عکس مرتبط با اقتصاد
ازدواج ها به دو گروه پایدار و ناپایدار تقسیم می شود. ازدواج پایدار شامل زوج های سنتی ، زوج های دو جنسیتی و زوج های اجتنابی می شود و ازدواج های ناپایدار شامل زوج های معترض و زوج های فاقد قید (جدا از هم ) می گردد.
زوج های سنتی و زوج های دوجنسیتی : نقش های جنسی سنتی را ایفا می کنند و اهداف خانواده را به اهداف فردی ترجیح می دهند، برنامه ریزی روزانه منظمی دارند ، سطح متوسطی از هیجانات مثبت و منفی را نشان می دهند، تمایل به اجتناب از هر گونه تعارض به جز مسائل عمده و اساسی دارند و وقتی درگیر تعارضات می شوند به آن پرداخته و سعی می کنند حلش کنند.در آخرین مرحله بروزمشکل به طور قابل توجهی قانع سازی صورت می گیرد. نقش های جنسیتی برابرنگری را پذیرفته و ایفا می کنند، اهداف فردی را به خانوادگی ترجیح می دهند ، برنامه روزانه آشفته و مکان های زندگی جداگانه ای در خانه دارن، دو همسر با هم مخالفند (ناسازگارند) و سطح بالایی از هیجانات مثبت و منفی را نشان می دهند.
زوج های اجتنابی: آنها نقش های جنسی سنتی را ایفا میکنند، مکان های جداگانه ای برای زندگی دارند، کمتر مهارت های حل مشکل دارند، از هرگونه تعارض اجتناب می کنند و در هنگام تعارض مسائل خود را بیان می کنند ، اما هیچ گونه کوششی برای قانع سازی یا مصالحه (سازش) انجام نمی دهند.(کار،۱۹۷۵،ترجمه تبریزی، ۱۳۸۴).
زوج های متعارض از گروه ازدواج ناپایدار: آنها درگیر تعارضات شده و بدون هیچ کوشش ساختار یافته ای برای حل وارد مذاکره می شوند، تعاملات آنها را سرزنش های ادامه دار ،ذهن خوانی و شخصیت تدافعی شکل می دهد، آنها سطح بالایی از هیجانات منفی و سطح پایینی از هیجانات مثبت را نشان می دهند و الگوها ی تعاملی (تهاجمی-اجتنابی) هستند.
زوج های فاقد قید یا جدا از هم از گروه ازدواج ناپایدار: آنها از تعارضات اجتناب کرده و مهارت های حل مساله کمی دارند، دوره های کوتاه سرزنش گری، ذهن خوانی، و شخصیت تدافعی در تعاملاتشان وجود دارند، سطح پایینی از هیجانات منفی را داشته و تقریبا هیچ هیجان مثبتی را نشان نمی دهند-الگوی تعاملی آنها اجتناب است. کار[۲۴](۱۹۷۵،ترجمه تبریزی، ۱۳۸۴).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
خانواده: تعریف، عملکرد و نقش آن در تعارضات
خانواده چیزی بیش از مجموعه افرادی است که در یک فضای مادی و روانی به سر می برند . خانواده یک نظام اجتماعی و طبیعی است که ویژگی های خاص خود رادارد . این نظام اجتماعی مجموعه ای از قواعد و اصول را ابداع و برای اعضای خود نقش های متنوعی تعیین می کند. علاوه بر این خانواده از یک ساخت نظام دار قدرتمند برخوردار است، صورت های پیچیده ای از پیام رسانی های آشکار و نهان را به وجود می آورد، و روش های مذاکره و مسئله گشایی مفصلی در اختیار دارد که به آن اجازه می دهد تا تکالیف مختلفی را با موفقیت به انجام برساند. خانواده گروه اجتماعی با روابط طولانی و زمان دار است. در حالی که گروه های اجتماعی، پیوستگی روابطشان در اجتماع تعریف شده است. از طرف دیگر در خانواده انواع روابط از قبیل دوستی، عشق، تولید مثل ، همیاری ، حمایت، گفتگو وجود دارد. در حالی که گروه های دیگر اجتماعی یکی از انواع روابط فوق در آن وجود دارد(آزادارمکی، ۱۳۸۹).
زوجین وخانواده ها از دیگر گروه های انسانی هستند که از بسیاری جهات، از قبیل شدت و نوع عملکرد متفاوت هستند . در موجودات انسانی خانواده جایی است که با بیشترین عشق یا تنفر را در آن تجربه می کنیم یا از عمیق تربن رضایت لذت می بریم و از عمیق ترین دردها رنج می بریم. در خانواده ها عملکرد یک عضو بر کل خانواده اثر می گذارد. خانواده یک سیستم با پویایی متعادل است استرس ها و کشمکش های زندگی خانواده، به طور اجتناب ناپذیری بر روی تک تک اعضای آن اثر می گذارد. وقتی کل یک سیستم با یک قسمت آن با بی تعادلی مواجه می شود سیستم در جهت باز گرداندن آن به تعادل قبلی عمل می کند(مک لیور[۲۵] ۱۹۹۹، به نقل از مرادی، ۱۳۸۰).
تعارض: تعریف، انواع و آثار
عبارت است از یک حالت هیجانی منفی که به علت ناتوانی در انتخاب حداقل یکی از دو هدف ناسازگار به وجود می آید. به سخن دیگر تعارض زمانی پیش می آید که انگیزه ها و خواست های درونی و برونی انسان در تضاد با یکدیگر فعالیت کنند(شاملو،۱۳۷۷).
تعارض در سطوح مختلفی چون درون فردی ، که مورد نظر این پژوهش است به رفتار های آگاهانه ای گفته می شود که به دلیل بی توجهی به خواسته های دیگران و به منظور ممانعت از تحقق اهداف سایر افراد صورت می گیرد(ملکی حاج آقا، ۱۳۸۴).
اساسا سه نوع تعارض وجود دارد، یکی از آنها، تعارض میان احساسات است و از آنجا که وجود تفاوت میان انسان ها امری اجتناب ناپذیر است، در هر رابطه مهمی ممکن است احساسات خصمانه نیرومند و تعارض هایی که به وجود بیایند که معمولا با به کارگیری روش هایی برای آن، تعارض قابل حل است. اما نوع دیگر، تضاد بین ارزش ها ست که برای این نوع از تعارض به ندرت راه حلی وجود دارد، با این وجود باز هم برای درک شرایط، استفاده از روش های حل تعارض، می تواند به افرادی که باور های متضادی دارند کمک کنند تا یکدیگر را بفهمند و تحمل بیشتری برای درک شرایط یکدیگر کسب کنند. سومین نوع تعارض، تعارض بین نیازهاست که پس از حل شدن مسائل ارزشی و احساسی غالبا به صورت موضوعات اساسی، باقی می مانند، که باید حل و فصل شوند . تعارض می تواند خلاق یا مخرب باشد. و در صورتی که ماهرانه با آن برخورد شود حتی می تواند به صمیمیت بیانجامد (بولتون[۲۶]، ترجمه سهرابی، ۱۳۸۱).
نحوه ی برخورد انسان ها با تعارضات را، تفاوت های فردی آنها تعیین می کند . خصوصیاتی مثل قدرت تصمیم گیری، رشد فکری ، موقعیت سنجی، آستانه تحمل اولویت سنجی تعیین هدف زندگی و … در چگونگی برخورد با تعارض و شیوه حل آن موثر است. تعارض زمانی به وجود می آید که فرد نتواند از دو راه سازش ناپذیر، دست کم یکی را انتخاب کند. پس می توان گفت تعارض زمانی به وجود می آید که رفتار جانشینی وجود دارد و استرس به عنوان یک تعارض حل نشده است که به تبع تعارض اصلی پدید می آید. تعارض حالت هیجانی را آشفته می کند، به فعالیت شناختی آسیب می زند و ممکن است تعادل حیاتی بدن را مختل نماید. اختلال هیجانی تعارض به صورت دودلی ، اضطراب زود رنجی ، خشم، افسردگی و احساس گناه است. تعارض علاوه بر اینکه در تهییج پذیری تاثیر دارد شناخت را نیز مختل می کند تحت شرایط تعارض زا الگوی تفکر شخص اغلب آشفته می شود(شاملو،۱۳۷۷).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
تعارضا ت زناشویی و رویکرد ها
به هرنوع تنازع بر سر تصاحب پایگاه ها و منافع قدرت که در جهت خلاف امتیازات زوج مقابل و افزایش امتیازات خود به وقوع می پیوندد، تعارض زناشویی گفته می شود(ثنایی، ۱۳۷۹).
تعارض فرایندی است که ضمن آن اعمال و رفتار یک فرد با اعمال و رفتار فرد دیگر تداخل می کند هنگامی که دو فرد به عنوان یک زوج با هم زندگی می کنند به دلیل ماهیت تعامل انسانی، اوقاتی در زندگی پیش می آید که نیازها برآورده نمی شوند و در نتیجه زوجین نسبت به یکدیگر احساس خشم و ناامیدی و یا نارضایتی می کنند که به این حالت تعارض زناشویی گفته می شود(برنشتاین[۲۷]، ترجمه سهرابی۱۳۸۲).
رویکرد [۲۸]MRI: اساسی ترین ایده این رویکرد این است که تلاش های غیر موثر در حل مشکلات سرانجام منجر به حفظ و تداوم این مشکلات می شوند. بنابراین وظیفه اصلی سنجش در این رویکرد، ردیابی الگو های رفتاری تکرارشونده ای است که شامل راه حل های صورت گرفته غیر موثر می باشد. درمان به خودی خود، باید الگو های مرضی را از بین ببرد. برای این کار به طور غیر مستقیم از مراجعین تقاضا می شود از تلاش برای حل مشکلاتشان دست بکشند. راه حل های غیر موثر در چهار مقوله عمده جای می گیرندکه عبارتند از: ۱) کوشش در جهت خود جوش ساختن عمدی خود با دیگران. ۲)استفاده از راه حل هایی که ظاهرا خطری ندارند، در حال که خطر ریسک پذیری غیر قابل اجتنابی دارند. ۳)تلاش برای حل مشکلات از طریق بحث رودررو. ۴)تایید شک یک شاکی یا دفاع از عملکرد او است(کار،۱۹۵۷، ترجمه تبریزی ۱۳۸۴).
رویکرد ساختاری: اساسی ترین ایده در این رویکرد این است که ساختارهای سازمانی مشکل ساز خانواده، ظرفیت خانواده را به نحوی به مخاطره می اندازد که هنگام گذر از مراحل چرخه زندگی با استرس های درون خانوادگی یا برون خانوادگی غیر قابل پیش بینی مواجه می شود. مرزها مبهم یا خشک و بیش از حد درهم فرو رفته و یا بی قید و بند است. بی قید بندی و در هم فرو رفتگی هر دو راه کارهای اجتناب از تعارض هستند. این راه کارها زوجین را از رنج حاصل از حل تعارض و اصلاح قوانین معاف می سازند.
رویکرد شناختی رفتاری: فرضیه اساسی مبین این نکته است که رفتار و شناخت های مشکل ساز یاد گرفته می شوند و از طریق الگو های تعاملی تکراری تداوم می یابند. الگوهای تعاملی ممکن است از نوع تقلید، شرطی سازی کلاسیک و یا ترکیبی از این ها باشد. تحقیقات شناختی رفتاری نشان داده اند که روابط در خانواده ها و زوج های آشفته و غیر آشفته با یکدیگر متفاوتند(کار،۱۹۵۷، ترجمه تبریزی ۱۳۸۴).
زوج های آشفته دارای الگو های رفتاری منفی بیشتری هستند که با تقویت متقابل منفی ، تداوم می یابد و از سوی دیگر طرحواره های شناختی منفی بر فرایند تفکر اعضای خانواده حکمرانی می کند. این طرح واره ها توجه انتخابی منفی، و انواع خاصی از اسناد ها، انتظارات، فرضیات و استاندارد های تهدید کننده روابط خانوادگی را در بر می گیرد که باعث تداوم الگو های رفتاری منفی می گردد.
رویکرد هیجان مدار: بر اساس این دیدگاه تعارض در زندگی زناشویی زمانی اتفاق می افتد که همسران قادر به ارضای نیازهای دلبستگی یکدیگر برای ایمنی، امنیت و رضایت نیستند. به عبارت دیگر روابط زناشویی آشفته، نشان دهنده ی شکست زوجین در برقراری رابطه ی همراه با الگوی دلبستگی ایمن است. این گونه همسران در برآوردن نیاز های دلبستگی یکدیگر، به پاسخ های هیجانی مثل ترس، نگرانی، ناامیدی، صدمه ی عاطفی و آسیب پذیری دچار می شوند. این پاسخ های عاطفی اولیه به طور کامل بیان نشده و تبدیل به پاسخ های هیجان ثانوی مانند خشم، خصومت، انتقام جویی یا احساس گناه مفرط می شود(کار،۱۹۵۷، ترجمه تبریزی ۱۳۸۴).
رویکرد تجربه نگر: ویتاکر معتقد است که اختلال خانواده هم از جنبه ساختاری و هم از بعد فرایندی مورد توجه قرار می گیرد. از لحاظ ساختاری امکان دارد که مرزهای خانوادگی درهم ریخته یا نفوذ ناپذیر، باعث عملکرد ناسازگار خرده نظام ها، تبانی های مخرب، انعطاف ناپذیری نقش ها و جدایی نسل ها از هم گردند.مشکلات مربوط به فرایند می توانند موجب فروپاشی مذاکره و توافق اعضا برای حل تعارض شوند و شاید باعث گردند تا صمیمیت، دلبستگی یا اعتماد از بین برود (گلدنبرگ،۱۹۹۲،ترجمه برواتی و همکاران ۱۳۸۲).
واکنش های هیجانی:
هیجان ها بسیار پیچیده تر از آن هستند که ابتدا به چشم می خورند. در نگاه اول ، همگی هیجان ها را به عنوان احساس می شناسیم ، ما شادی و ترس را می شناسیم زیرا جنبه احساسی آن ها طبق تجربه ما خیلی بارز هستند. اما به همان صورتی که بینی بخشی از صورت است ، احساس ها نیز فقط جزئی از هیجان ها هستند. هیجان ها چند بعدی هستند. آن ها به صورت پدیده های ذهنی ، زیستی، هدفمند و اجتماعی وجود دارند. هیجان ها تا اندازه ای احساس های ذهنی هستند مثل زمانی که عصبانی یا خوشحال هستیم. اما هیجان ها واکنش های زیستی نیز هستند، یعنی پاسخ دهنده های بسیج کننده انرژی که بدن را برای سازگار شدن با هر موقعیتی که فرد با آن مواجه شده ، آماده می کنند. هیجان ها هدفمند هم هستند، خیلی شبیه گرسنگی که هدف دارد. برای مثال خشم میل انگیزشی برای انجام دادن کاری مانند جنگیدن با دشمن یا اعتراض به بی عدالتی را در ما ایجاد می کند. هیجان ها پدیده های اجتماعی نیز هستند، علایم قابل تشخیص چهره ای، ژستی و کلامی می فرستیم که دیگران را از کیفیت و شدت هیجان پذیری ما با خبر می کنند(ریو[۲۹]، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۵).
پل کلینجینا[۳۰] و آن کلینجینا[۳۱](۱۹۸۱) تعریفی را ارائه کرده اند که عناصر اصلی تعریف قبلی را شامل می شود. بر طبق این تعریف، هیجان حاصل تعامل بین عوامل ذهنی ، محیطی و فرایند های عصبی و هورمونی است. آن ها در تایید این تعریف، معتقدند که هیجان ناشی از تجاربی عاطفی، مثل لذت یا ناراحتی است و باعث می شوند تا فرد تبیین های شناختی خلق کند، برای مثال علت ها را به خود یا محیط نسبت دهد. همچنین باعث انواع سازگاری های درونی مثل بالارفتن ضربان قلب می شود و رفتارهایی را فرا می خواند که اغلب، و نه همیشه، بیانی (خندیدن یا گریستن) هدفمند(کمک کردن یا اجتناب کردن) و انطباقی (حذف چیزی که تهدیدی بالقوه برای بقا محسوب می شود) هستند. بر اساس این تعریف، هیجان ناشی از فرایندهای زیست شناختی آموخته شده و شناختی است. دیگر عملکرد های مهم هیجان عبارت از رفتار پاداش دهنده و تنبیه کننده است. وقتی فرد هیجان بسیار مثبتی را تجربه می کند به احتمال زیاد به رفتارهایی می پردازد که موجب تولید مجدد آن هیجان شود. به همین صورت، وقتی فرد هیجانی بسیار منفی را تجربه می کند، از رفتارهایی که باعث بروز مجدد آن هیجان می شود، اجتناب می کند(فرانکن،۱۹۳۹،ترجمه شمس اسفند آباد،محمودی و امامی پور، ۱۳۸۴).
شناخت و هیجان:
وقتی رویداد یا عملی را تجربه می کنیم، دست به تفسیر موقعیت بر حسب هدف ها و بهزیستی خود نیز می زنیم(در مسابقه پیروز شدم و احساس شادی می کنم ) یا ( در امتحان موفق نشدم و افسرده ام ). این قبیل تفسیر ها، ارزیابی شناختی نامیده می شود. تفسیر موقعیت به ما کمک می کند تا نوع هیجان احساس شده و شدت آن را مشخص کنیم.ارزیابی شناختی می تواند نقش عمده ای نیز در تمایز هیجان ها داشته باشد. برخلاف برانگیختگی خود مختار، ارزیابی های ما چندان متنوع اند که می توانند مبنای تمایز میان انواع گوناگون احساس هیجانی باشند، و علاوه بر آن سرعت فرایند ارزیابی احتمالا در حدی است که می تواند با سرعت بروز برخی از هیجان ها برابری کند. ارزیابی شناختی، غالبا به تنهایی می تواند کیفیت تجربه هیجانی را نیز تعیین کند(اتکینسون[۳۲] و همکاران،۲۰۰۰،ترجمه براهنی،۱۳۸۵).
انواع واکنش های هیجانی:
واکنش های هیجانی از دو دیدگاه زیستی و شناختی قابل بررسی است. دیدگاه زیستی معمولا روی چند هیجان اصلی تاکید دارد که حداقل دو یا سه و حداکثر ده تا هستند . نانسی استین بر ۴ هیجان شادی ، غم، خشم و ترس تاکید دارد، زیرا این هیجان ها واکنش به فعالیت های اساسی، چون موفقیت، شکست، ممانعت و بلاتکلیفی را منعکس می کنند. ایزارد[۳۳]، ده هیجان را بر اساس نظریه هیجان های متمایز خود معرفی می کند که شامل خشم ، ترس، اندوه، شادی، نفرت، تعجب، شرم، گناه، علاقه و حقارت می باشد. دیدگاه شناختی قاطعانه تاکید دارد که انسان ها خیلی بیشتر از دو یا ده هیجان که دیدگاه زیستی معرفی می کند، تجربه می کنند . نظریه پردازان شناختی می گویند البته درست است که تعداد محدودی مدار عصبی، جلوه های صورت ، واکنش های بدنی(مثل واکنش های جنگ و گریز) وجود دارد، اما چند هیجان مختلف می توانند از یک واکنش زیستی ایجاد شوند. برای مثال یک پاسخ فیزیولوژیکی، مانند بالا رفتن سریع فشار خون، می تواند مبنای زیستی خشم و حسادت یا رشک باشد. از طرفی چون در این دیدگاه موقعیت ها را می توان بسیار متفاوت تعبیر کرد و از آن جایی که هیجان ها از ترکیب ارزیابی شناختی، زبان ، دانش شخصی، تاریخچه، جامعه پذیری و انتظارات فرهنگی به وجود می آید، انسان ها تعداد زیادی هیجان را تجربه می کنند(ریو، ترجمه سید محمدی،۱۳۸۵).
فرایند های مولد تعارض
فقدان گفتگو: در یک رابطه صمیمی عدم تبادل عقاید و احساسات، موقعیتی ویژه برای همسران ایجاد می کند که آنها مجبور می شوند به نوعی این خلاهای ارتباطی را پر کنند اگر فقدان گفتگو ادامه یابد اعتماد سرکوب شده و هر دو فرد ممکن است مظنون و دفاعی شوند. فقدان رهبری موثر و تصمیم گیری : فقدان در مورد این که چه کسی در مقام مسئولیت و رهبری است و این که کارها چگونه باید پیش برود و انجام گیرد، می تواند منبع تعارض باشد به عنوان مثال اگر همسری در یک رابطه انتظار تصمیم گیری مشارکتی را داشته باشد و دیگری فردی قدرت طلب باشد، همسران مشغول کشمکش در مورد این مسئله می شوند و لذا تعارض شکل می گیرد (مارکمن[۳۴] و استانلی[۳۵] و بومبرگ[۳۶]، ۲۰۰۱).
تعارض های ارزشی: داشتن نظام ارزشی خشک و متعصب و تفاوت های موجود در نگرش ها ، اعتقادات و انتظارات ممکن است باعث تداخل در تصمیم گیری مناسب شود. ارزش و اعتقادات متفاوت همسران را مستعد انتخاب اهداف یا روش های متفاوت برای نیل به اهداف مشابه می کند و از آن جایی که هر هدف نیاز به سرمایه گذاری، وقت ، تلاش و گاهی فداکاری است همسران نمی توانند یک هدف را بدون تاکید دیگری دنبال کنند. این نوع اختلاف نظر ها در یک رابطه باعث تعارض می گردد (مارکمن و همکاران، ۲۰۰۱).
مراحل رشد تعارضات زناشویی
مرحله اول: در مرحله اول کمترین میزان تعارض وجود دارد و این مرحله معمولا در زوجینی که مدت کوتاهی از ازدواجشان می گذرد مشاهده می شود. تعارض بیش از ۶ ماه ادامه نیافته و بی میلی یا تنش مهمی را در رابطه ایجاد نکرده است. همسران در این مرحله به خوبی به درمان پاسخ می دهند.
مرحله دوم : در این مرحله تعارض بیش از ۶ ماه به طول می انجامد. سرزنش و مثلث سازی در این مرحله وجود دارد. هر دو نارضایتی خود را ابراز می کنند. در این مرحله گرچه زوجین اوقاتی را با همدیگر به تفریح می روند ، ولی سردی رابطه نیز آشکارا وجود دارد و برای پاسخ به استرس، الگو های تعاملی همدم طلب- دوری گزین، والد-کودک، یادآور- طفره رو را نمایش می دهند. درمان در این مرحله تمرکز بر خود، به جای سرزنش همسر می باشد( یانگ[۳۷] و لانگ[۳۸] ۱۹۹۸به نقل از ملک سعیدی، ۱۳۸۸).
مرحله سوم:در این مرحله زوجین، تعارضی همراه با خشونت را نشان می دهند و خشم و کنترل یکدیگر ، موضوعات اولیه تعارضات این نوع زوجین هستند. سرزنش و تحقیر ، قطبی سازی و دعوا بر سر قدرت آشکارا وجود دارد. ارتباطات بسته و اعتماد پایین است. درمان مفید در این مرحله تمرکز بر کاهش قطبی سازی و فعال سازی مجدد عاطفی و باز سازی اعتماد است .
مرحله چهارم: در این مرحله بالاترین استرس در رابطه وجود دارد . دعوا بر سر قدرت است. در نتیجه روابط ضعیف، انتقاد شدید و سرزنش زیاد بوده و خودافشایی و همکاری وجود ندارد. از آنجایی که خشم در حد بالایی در این مرحله وجود دارد، درمان به شکل جدی تری می بایست جریان یابد(یانگ[۳۹] و لانگ[۴۰] ۱۹۹۸به نقل از ملک سعیدی، ۱۳۸۸).
واکنش های زوجین در تعارضات زناشویی
شیوه های متفاوت واکنش های افراد در برابر اختلافات زناشویی را بررسی نموده و چهار واکنش متداول را مشخص نموده است که عبارتند از:
به صدا درآمدن: این واکنش وقتی اتفاق می افتد که فرد شروع به بیان مشکلات زناشویی نماید، تلاش به مصالحه کند ، کمک بطلبد ، تلاش برای تغییر موقعیت خود وطرف مقابل کند و به طور کلی برای اصلاح رابطه اقدامی انجام دهد این واکنش تلاشی برای نجات رابطه دچار مشکل است و زمانی به کار می رود که فرد قبلا از رابطه رضایت داشته باشد و همچنین احتمال می رود زنان از این واکنش بیشتر استفاده نماید.
وفا داری : پاسخ محافظه کارانه ای است که تلاش برای حفظ وضعیت نشان می دهد. فرد ناخشنود اما وفادار، در انتظار بهبودی رابطه با فرض اینکه مسائل با گذشت زمان حل خواهند شد، با مشکلات روبرو می شوند. این واکنش زمانی بروز می کند که فرد مشکلات رابطه را جزئی می بیند و چاره ای دیگر در زندگی نمی یابد.در این حالت فرد سرمایه گذاری زیادی در رابطه کرده و نارضایتی او شدید نیست.
غفلت : این واکنش با گزراندن زمان کمتر با یکدیگر، بی اعتنایی و امتناع از بحث در مورد مشکلات و بد رفتاری با طرف مقابل مشخص می شود. غفلت وقتی بیشترین احتمال بروز را خواهد داشت که شخص قبل از وجود مشکلات عینی از رابطه رضایت نداشته باشد( راسبالت[۴۱] ،۱۹۷۸، به نقل از عامری).
خروج: این واکنش ممکن است به شکل ترک خانه ، بدرفتاری ، یا پایان دادن به رابطه باشد. وقتی افراد معتقد باشند که چیز کم ارزشی را از دست می دهند، احتمال بیشتری وجود دارد که رابطه را ترک کنند. این مسئله وقتی پیش می آید که رابطه رضایت بخش نبوده و سرمایه گذاری کمی در رابطه انجام شده باشد و همچنین انتخاب هایی در زندگی وجود داشته باشد(راسبالت،۱۹۷۸، به نقل از عامری،۱۳۸۲).
منابع اختلافات و تعارضات زناشویی
دخالت یا اعمال نفوذ خانواده اصلی:یکی از مهم ترین عواملی که اثر قاطعی بر بروز مشکلات زناشویی و تعارض زوجین دارد مربوط به خویشاوندان زن و شوهر یا خانواده اصلی آنهاست. دخالت یا اعمال نفوذ خانواده های اصلی که غالبا به صورت پنهانی و در پوشش های زیبا عرضه می شود می تواند یکی از پایه های جدی تعارضات زناشویی از شروع تا پایان هر ازدواج باشد.
منابع درونی: منابعی از تعارض هستند که در افراد زمانی شروع می شود که غرایز، سائق ها و ارزش هایی برخلاف فرد دیگری در میان باشد. این نوع تعارض اساسا با یک شخص نیست بلکه با خود شخص و فشارهای درونی که از نبرد درونی حاصل می شود، می باشد. نتیجه این تنش های درونی این است که افراد در موقعیت هایی که این تنش ها تحریک یا تقویت می شوند شروع به نزاع می کنند. ترس های غیر منطقی یا اضطراب ها یا نیاز های عصبی می تواند منبع اصلی اصطکاک زن وشوهر باشد(رایس[۴۲]،۱۹۹۶، به نقل از فریدی۱۳۸۵).
منابع جسمی: خستگی جسمی یکی دیگر از این عوامل است. فرسودگی جسمانی ، تحریک پذیری، آشفتگی هیجانی ، بی حوصلگی و کاهش تحمل را به دنبال دارد. این امر باعث می شود افراد کارهایی را انجام دهند و حرف هایی را بر زبان بیاورند که به طور معمول انجام نمی دهند(مرادی، ۱۳۸۰).
منابع بیرونی:منابعی هستند که در رابطه با دیگران واقع می شوند. همه زوجین مشکلات زناشویی دارند، اما زوج های ناخرسند به احتمال بیشتری از غفلت و کمبود عشق، عاطفه و بی رضایتی از ارضای میل جنسی، درک ، احترام و همکاری، نسبت به زوج های خرسند شکایت دارند. اشتباهات آنها توسط همسرشان بزرگ جلوه داده می شود و باعث می شود که احساس بی ارزشی کنند این شکایت ها مرکز تعارضات می شود و عدم ارتباط، ناتوانی در حل تعارضات و کنار کشیدن از دیگر افراد، این تعارضات را همیشگی می کند.
منابع محیطی یا موقعیتی : این منابع شامل مواردی مانند شرایط زندگی، فشار های اجتماعی بر اعضای خانواده، وقایع غیر منتظره که بر عملکرد خانواده آسیب می زند، می باشد. مثلا فرزند بیشتر در خانواده استرس ها و تعارضات بیشتری را ایجاد می کند. بعضی مواقع یک رابطه زناشویی در حالتی از تعادل باقی می ماند تا اینکه بعضی وقایع ناگهانی، این رابطه را می شکند. مرگ یکی از والدین ممکن است باعث تعارض در زندگی زوجین شود و زوج داغدیده ممکن است از همسرش منزوی شود(ولگات و هاگس[۴۳]،۱۹۹۹، به نقل از فریدی، ۱۳۸۵).
اشتباهات اساسی در ارتباطات زناشویی
ایجاد ارتباط برای زیر نفوذ خود قرار دادن
گاهی اوقات ما یک رابطه را برای به دست آوردن خواسته هایمان آغاز می کنیم خواه طرف مقابل توانایی برآوردن آن را داشته باشد و خواه نداشته باشد، قهر می کنیم اخم می کنیم تهدید می کنیم چاپلوسی می کنیم و آنچه در توان داریم برای ایجاد احساس ناراحتی در طرف مقابلمان انجام می دهیم این نوع رفتار گرچه ممکن است به طور موقتی موثر باشد اثر بسیارناگواری در طولانی مدت بر سلامت رابطه خواهد داشت آن را رها کنید برای خواسته و پیشنهادات نفر دیگر احترام قائل گردید اگر او نمی خواهد خواسته شما را برآورده کند ببینید می توانید خودتان آن را به خود بدهید(کارتر[۴۴]، ۲۰۰۳).
ایجاد ارتباط برای فریب دادن
با اینکه نیازی به گفتن ندارد این یکی از خطرناک ترین انواع رفتار است که بسیاری از رابطه ها را نابود می کند . دروغ ها گزافه گویِی ها بازی دادن ها و نیرنگ های متداول همگی باعث پریشانی و رنجش می گردند. آنها بنیان رابطه را به لرزه در می آورند و در نهایت شکافی عمیق در اعتماد به وجود می آورند. نسبت به خطر آن هشیار باشید و پیش از اینکه آغاز شود متوقفش کنید اگر این چیزی است که برای شما آشنا به نظر می رسد ابتدا آن را در رفتارهای خودتان مورد سنجش قرار دهید اگر صادق باشید دیگر مایل به پذیرش فریب دیگران نخواهید بود در روابط خود راستی و درستی را پیشه کنید (بارتون[۴۵]، ۲۰۰۳).
پیام های متناقض
پیام های متناقض چیزی گفتن و چیز دیگری را انجام دادن است که یک فرم بسیار رایج فریب و نیرنگ می باشد همچنین این می تواند به صورت قول دادن لفظی یا عملی و انجام ندادن آن در بیاید. پیغام های متناقض باعث پریشانی بسیار می گردد همیشه به اعمال فرد توجه نمایید معمولا اعمال نسبت به گفتار هم ترازی بیشتری با حقیقت داد. اگر گفتارشان با اعمالشان در تناقض بود آنچه که گفته می شود را نادیده بگیرید .درک کنید که شخص دارای تعارض بوده و اجـازه ندهیـد شمـا را نیز دچار آن احساس نماید(شرود[۴۶]، ۲۰۰۲).
ایجاد ارتباط بابت ثابت کردن حق خود و اشتباه دیگری:
پیش از آنکه بتوانید یک ارتباط موثر را آغاز کنید، باید نگاهی موشکافانه به قصد و غرض خود بیاندازید آیا برای اینکه توسط دیگران فهمیده شوید ارتباط برقرار می کنید، برای بدست آوردن خواسته ها، یا هدف دیگری را فراسوی سخنانی که در حال بیان آنها هستید دنبال می کنید؟ بسیاری از زوج ها به مرحله ای می رسند که فقط می خواهند ثابت کنند حق با آنها بوده و نفر دیگر در اشتباه است (و همیشه این طور بوده است). این نوع رابطه همانند نبرد می ماند. این سخنان مملو از خشم وسرزنش بوده و سبب می گردد نفر دیگر احساس کوچکی نماید. حرف های ردو بدل شده در چنین رابطه ای هرگز گوش داده نمی شوند. هر چند که آنچه با صدای واضح و بلند خوانده می شود خشم و عداوت موجود در مراودات است.
جهت رفع این مشکل، تصمیم بگیرید همدیگر را سرزنش نکنید و به صحبت های یکدیگر با خلوص نیت گوش کنید. تصمیم بگیرید که در صدد ثابت کردن چیزی برنیامده و در عوض برای ایجاد یک پل برای درک متقابل پیدا نمایید. این تصمیمات در موفقیت یک رابطه بسیار مفید خواهد بود(فالیکو[۴۷]، ۲۰۰۰).
سبک های حل تعارض:
یادگیری چگونگی مقابله موثر با تعارض یکی از مهمترین گام های ایجاد روابط توانمند است. به دلیل اینکه حل تعارض بسیار حیاتی است بسیاری از درمانگران تلاش شان را بر درک و شرح رویکرد های سودمند و تشخیص موارد دارای پیامد متمرکز کرده اند. ،۵ سبک حل تعارض را مشخص می کنند که همه ی سبک ها دارای فواید و مضراتی هستند:
سبک رقابتی: زوجینی که از سبک رقابتی حل تعارض استفاده می کنند تمایل به پرخاشگری و عدم مشارکت دارند. منافع خودشان را به هزینه دیگری دنبال می کنند، افراد دارای این سبک با مقابله مستقیم و تلاش برای برنده شدن بدون انطباق اهداف و آرزوهایشان با اهداف و آرزو های دیگران ، کسب قدرت می کنند. برای این افراد زندگی میدان کارزار است یک سبک رقابتی معمولا برای رشد و پرورش صمیمیت سازنده نیست.
سبک مشارکتی: زوجین برای رسیدن به اهداف شان بسیار قاطع عمل می کنند اما میزان نگرانی آن ها برای دیگران نیز زیاد است این افراد با جملات زیر شناخته می شوند (هنگامی که با فردی دجار تعارض می شوم، تلاش می کنم که به طور خلاق برای یافتن گزینه های جدید با او کار کنم) (کیلمن[۴۸] و توماس[۴۹] ۱۹۷۵ به نقل از محققی،۱۳۹۰).
سبک توافقی: زوجین در نقطه میانی پرخاشگری و مشارکت قرار دارند و با این عبارات شناخته می شوند ) هنگامی که اختلاف نظر وجود دارد هر دو باید بخشی از ضرر را متحمل شوید و سهم خود را بپردازید). سبک توافقی از سبک اجتنابی صریح تر است، اما به اندازه ی سبک مشارکتی منجر به حل مسائل نمی شود.