مرور ادبیات مربوط به جرم شناسی پیشگیرانه نشان می دهد که هر چه از عمر این شاخه نورسته جرم شناسی کاربردی می گذرد، بر تنوع تقسیم بندی انواع پیشگیری از جرم افزوده می شود. این تقسیم بندی ها بر اساس معیارهایی چون: سن ( تقسیم به پیشگیری از جرائم اطفال و بزرگسالان)، طرق پیشگیری ( پیشگیری قضائی با بهره گرفتن از سیستم کیفری، پیشگیری وضعی از طریق کاهش فرصت های ارتکاب جرم و پیشگیری از مجرمیت از طریق کاهش پتانسیل جنایی افراد)، عمومی و اختصاصی بودن (پیشگیری عام و خاص)، سطوح پیشگیری (پیشگیری اوّلیه، ثانویه و ثالث) و معیارهای دیگر شکل گرفته اند.
پایان نامه رشته حقوق
در ادامه به بررسی برخی از این تقسیم بندی ها خواهیم پرداخت.
الف)پیشگیری اوّلیه، ثانویه و ثالث
تقسیم بندی پیشگیری به پیشگیری اوّلیه، ثانویه و ثالث، بر اساس مدل اپیدمیولوژی پزشکی طرّاحی شده است.
-پیشگیری اوّلیه: در پیشگیری اوّلیه که لزوما مخاطبان آن مجرمان نبوده و عموم مردم اند، هدف اصلی از بین بردن فرصت های ارتکاب جرم است. در این گونه پیشگیری از طریق طرّاحی فعالانه تدابیر مناسب و تقویت توانایی های درونی افراد و یا اصلاح متغیّرهای خارجی به افراد فرصت داده می شود تا رفتار هایی را در پیش گیرند که در شرایط حال و آینده برای آنان مفید است.[۶] از نمونه برنامه های مبتنی بر پیشگیری اوّلیه می توان برنامه ی آموزش والدین برای جلوگیری از بی توجّهی و سوء رفتار با کودکان، برنامه هایی در مدارس برای آگاه کردن دانش آموزان از پیامدهای سوء ترک تحصیل و موارد مشابه را نام برد.
–پیشگیری ثانویه: پیشگیری ثانویه به مداخله در مورد افرادی می پردازد که در معرض خطر خارج شدن از مسیر درست زندگی قرار دارند. هنگامی که بررسی ویژگی های شخصیتی فرد حاکی از آن باشد که وی در معرض خطر بزهکاری قرار دارد، اقدامات پیشگیری ثانویه برای رفع شرایط خطر و بازگرداندن فرد به مسیر مثبت زندگی به کار گرفته می شود.[۷]
از آن جا که موضوع پیشگیری ثانویه مداخله در شرایط خطر است نسبت به اقدامات پیشگیری اوّلیه از اولویّت و فوریّت بیشتری برخوردار است. برای نمونه تشکیل گروه پشتیبانی آموزشی برای دانش آموزانی که وضعیّت درسی و حضور آن ها در مدرسه حاکی از خطر شدید ترک تحصیل است و تلاش برای بقاء آنان در مدرسه.
–پیشگیری ثالث: مداخلات پیشگیرانه سطح سوم در شرایطی صورت می گیرد که فرد از مرحله خطر عبور کرده و وارد مرحله بزهکاری شده است لذا این اقدامات به منظور قطع روند بزهکاری، جلوگیری ازحرفه ای شدن مجرم و کاستن از جدیّت بزهکاری صورت می گیرد. با توجّه به ماهیت مداخلات پیشگیرانه سطح سوم و جمعیت هدف آن ها، معمولا این مداخلات در مجموعه های مشخّص مانند مراکز درمانی، کلینیک های بهداشت روانی و یا دفاتر مشاوره انجام می شود. به طور کلی این پیشگیری درصدد جلوگیری از تکرار جرم می باشد.
ب) پیشگیری قضایی، وضعی، اجتماعی (جامعوی و رشدمدار):
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
–پیشگیری قضایی: این نوع پیشگیری که با به کارگیری ابزارهای حقوق کیفری اعمال می شود از طریق ارعاب، ناتوان سازی و بازپروری به پیشگیری از ارتکاب جرم می پردازد. پیشگیری قضائی یا کیفری تداعی بخش گام های آغازین در تاریخ حقوق کیفری است که با بهره گرفتن از خصوصیّات ارعابی و بازدارندگی مجازات، در پی مقابله با جرم و پیشگیری در سطح فردی و جمعی بوده است. طبق بند ب ماده یک لایحه پیشگیری از جرم، پیشگیری قضائی عبارت است از مجموعه تدابیر و اقداماتی که دستگاه قضایی در خصوص اصلاح مجرمان و استفاده مناسب از قرارهای تأمین و ضمانت اجراها و جلب اعتماد عمومی نسبت به نهادهای عدالت کیفری اتخاذ می کند[۸]. این نوع پیشگیری بعد از ارتکاب جرم صورت می گیرد و هدف آن جلوگیری از تکرار جرم در آینده است. پیشگیری قضایی در واقع پیشگیری در معنای موسّع است.
-پیشگیری وضعی: اقدامات وضعی پیشگیرنده، ناظر بر اوضاع، احوال و شرایطی است که مجرم را در آستانه ی ارتکاب جرم قرار می دهند. این اوضاع و احوال که در جرم شناسی وضعیّتهای ماقبل بزهکاری یا وضعیّت های پیش جنایی نام دارند[۹]، فرایند گذار از اندیشه به عمل مجرمانه را تحریک یا تسهیل کرده و نقش تعیین کننده ای در آن ایفا می کنند[۱۰]. بزه دیده یا آماج جرم جزو این وضعیّت ها قلمداد می شود[۱۱]. بنابراین، پیشگیری وضعی با تغییر وضعیّت های ما قبل بزهکاری و دشوار کردن ارتکاب جرم، بالا بردن خطر شناسایی، دستگیری بزهکار و کاهش سود و لذت مورد انتظار مجرم، وی را در تعرّض به هدف یا بزه دیده خاصی مردد می کند و بدین ترتیب فرض بر این است که در چنین شرایطی، بزهکار از عملی ساختن اندیشه ی خود نسبت به آن بزه دیده صرفنظر خواهد کرد.
– پیشگیری اجتماعی: اقدامات اجتماعی، فرهنگی و… که در سطح جامعه برای مردم اجرا می شود تا نیازهای آنان برطرف شود، به تدابیر پیشگیرانه اجتماعی موسوم اند. این قسم از پیشگیری به دو دسته جامعه مدار و رشدمدار تقسیم می شود.[۱۲]
۱-پیشگیری جامعوی : منظور از پیشگیری جامعوی یاجامعه مدار مداخلات و اقداماتی است که برای تغییر درشرایط اجتماعی که بر بزهکاری درجوامع تأثیر می گذارند طرّاحی شده اند. بر طبق این دیدگاه، شلوغی و ازدحام جمعیت، نارسایی خدمات عمومی،کمبود مسکن، حاشیه نشینی و دشواری های حمل و نقل بر بزهکاری تأثیر می گذارند و برخی از اماکن شهری به سبب ساخت کالبدی از ظرفیت های جنایی بالا برخوردارند. این نوع پیشگیری با شناسایی مکان های وقوع جرم و ویژگی های ساختاری جوامع و اصلاح آن ها صورت می گیرد.
۲-پیشگیری رشدمدار: در این نوع پیشگیری با شناسایی اطفالی که زودتر از سنین معمول رفتارهای ناسازگار، منحرفانه و مجرمانه از خود نشان داده اند، تلاش می شود تا ضمن شناسایی خلأها، کمبودها یا مشکلات عاطفی، تربیتی، تحصیلی، فرهنگی و… که به این دسته از رفتارها منجر شده اند، با خود آنان یا در صورت لزوم با اعضای خانواده آنان، معلمان و همکلاسی ها در مدرسه، همسایگان در محله، گروه همسالان وهمبازی ها و… برخورد متناسب صورت گیرد.[۱۳]
پیشگیری رشدمدار در فصل آینده بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
گفتار دوم: تعلیم و تربیت
بند اوّل : مفهوم تعلیم و تربیت
معنای لغت کثیر الاستعمال تربیت، برخلاف تصور عمومی نه تنها برای همه ی استعمال کنندگان روشن نیست بلکه اکثر متخصّصان هم درباره ی مفهوم آن اتفاق نظر کامل ندارند. اولویّت این مبحث ناشی از آثار نامطلوبی است که خواه ناخواه بر عدم ادراک صحیح معنای تربیت از طرف متولیّان آن یعنی مربیّان و دیگر کسانی که از دور و نزدیک در تحقّق تعلیم و تربیت نسل جوان مشارکت دارند، مترتب می شود. زیرا عدم ادراک معنای صحیح تربیت ممکن است سبب شود که در فعالیت های تربیتی من جمله محتوای کتب درسی، آن چه در واقع وسیلهای بیش نیست هدف انگاشته شود و جریان رشد و تعلیم و جامعه پذیری در نیمه راه متوقف شود. بنابر گفته ی امانوئل کانت، یکی از بزرگترین فیلسوفان غربی، «تعلیم و تربیت بزرگترین و دشوارترین مسائل مبتلی به انسان است».[۱۴]
تعلیم در لغت به معنای ،«آموزش»، «علمی یا هنری را به کسی آموختن»[۱۵] ،«دانش آموختن»[۱۶]و تربیت در لغت به معنای،«پروردن»، «پروراندن»، «پرورش دادن»، «ادب و اخلاق به کسی آموختن» و «ایجاد کردن تغییرات مطلوب در کسی یا چیزی»[۱۷] می باشد. ترکیب این دو واژه، تعلیم و تربیت را می سازد که از نظر اصطلاحی تعاریف متعددی توسط اندیشمندان در این باب ارائه شده است، از جمله: «آشکار کردن یا به تعبیر دیگر فعلیت دادن استعدادها و قوای پنهانی فرد»[۱۸]، «تعلیم و تربیت عبارت است از یک عمل اجتماعی که اشخاص را تحت تأثیر و نفوذ محیط برگزیده و مضبوط( به ویژه مدرسه) قرار می دهد تا شایستگی اجتماعی کسب کنند و به حدّ نهایی رشد و تکامل فردی برسند.»[۱۹]
شایان ذکر است که آن چه از مفهوم تعلیم وتربیت در این تعاریف و به طور کلی در تحقیق حاضر مد نظر است، همانا معنای اخص تعلیم وتربیت است، به عبارت دیگر تعلیم وتربیت به معنای خاص می باشد که مخصوص نوع بشر است.
در بیان تفاوت تعلیم و تربیت همین بس که تعلیم جنبه ی نظری دارد و سبب رشد فکری یادگیرنده می گردد و سطح معلومات و آگاهی های او را افزایش می دهد، بنابراین به عنوان مقدمهی عمل است و وسیله ای است برای تربیت. تربیت جنبه ی عملی دارد، بدین معنا که مربّی باید کاری کند که متربّی بر اساس آگاهی های خود عمل کند و استعدادهایش را به فعلیّت برساند.
بند دوم: تعلیم و تربیت از دیدگاه دانشمندان:
از زمانی که اوّلین نسل انسانی پا به عرصه ی حیات گذاشت نیاز به تعلیم و تربیت را در وجود خود احساس کرد. تربیت در تمام ابعاد و عرصه های زندگی افراد، مورد توجّه صاحبنظران قرار گرفته است. بازتاب وسیع این مسأله در آثار اندیشمندان، حاکی از آن است که تعلیم و تربیت مطلوب فرزندان، دغدغه ی اصلی در تمام ادوار بوده است. بیان نظراتی چند در این خصوص مفید فایده به نظر می رسد.
–افلاطون : «منظور من از آموزش و پرورش، آموزشی است که عادات مناسب بر نخستین غرایز فضیلتی کودک عرضه شود و شادی و الم به شیوه ای صحیح در نفوس نامتعقل بذر افشانی گردد. آموزش شادی یا الم که به دوست داشتن یا تنفر داشتن نسبت به آن چه باید دوست داشت یا از آن متنفر بود می انجامد، آموزش و پرورش خوانده می شود.»[۲۰]
-ژان شاتو: «آدم تربیت شده کسی است که بلد باشد با عقل، نیروهای شدید و شبه حیوانی طبیعت اش را با هدایت آن ها به نقطه ی کمالشان مورد استفاده قرار دهد. بنابراین تربیت کردن، یاری کردن کودک است تا به شخصیت آزاد و منضبطی که همان موجود اخلاقی است برسد، یا بهتر بگوییم، آن ها را در خود بسازد.»[۲۱]
-جان دیوئی: « به طور کلی تربیت مجموعه فرایندهایی است که از طریق آن گروه یا جامعهای، چه کوچک باشد و چه بزرگ قدرت ها و مقاصد مکتب خویش را منتقل می کند تا بقای خود و رشد و دوام خویش را تضمین کند.»[۲۲]
-امیل دور کیم با نگرش اجتماعی خاص خود، تربیت را عملی می داند که نسل بزرگسال بر نسلی که هنوز برای زندگی در جمع رسیده و پخته نیست، اعمال می کند و هدف آن فعال ساختن و توسعه ی حالات جسمی، فکری و مغزی او به گونه ای است که مطلوب جامعه ی سیاسی در تمامیت آن و نیز مطلوب محیط خاصی که فرد بدان تعلق دارد می باشد.[۲۳]
-به نظر جورج کرشن اشتاینر عمل تربیتی عملی قائم بالذّات است که لازمه ی وجود هر جمعیت انسانی است. این عمل در پی هدفی طبیعی که فرد منزوی بدون برخورداری از کمک جامعه به آن نائل تواند شد، نیست. به عبارت دیگرموجود روحانی قسمی موجود حیوانی که به درجه ای از کمال خود رسیده باشد نیست؛ موجود روحانی تألیفی بدیع و ترکیبی بی همتا از ارزش های فرهنگی است و هر آدمیزاده ای این ارزش ها را به روش خاص خود در وجدان خویش چنان که فردیّتش اقتضا می کند سازمان می دهد.[۲۴]
-آگونس کنت: « پیشرفت و ترقی بشر به آموزش و پرورش صحیح بستگی تمام و کمال دارد. تعلیم و تربیتی صحیح است که حس تفاهم را بین افراد پرورش دهد. »[۲۵]
–افلاطون درجایی دیگر می گوید: «تعلیم و تربیت عبارت است از کشف استعدادهای طبیعی و شکوفا ساختن آن ها. »[۲۶]
–ارسطو: «تعلیم و تربیت مجموعه ای از اعمال است که به وسیله خانواده یا دولت برای ایجاد فضایل اخلاقی و مدنی در افراد صورت می گیرد.»[۲۷]
-فارابی: «تعلیم و تربیت عبارت است از هدایت فرد به وسیله ی فیلسوف و حکیم برای عضویت در مدینه فاضله به منظور دستیابی به سعادت و کمال او در این دنیا و کمال نهایی در آخرت.»[۲۸]
–بوعلی سینا : «تعلیم و تربیت عبارت است از برنامه ریزی و فعالیت محاسبه شده درجهت رشد کودک، سلامت خانواده و تدبیر شئون اجتماعی، برای وصول انسان به کمال دنیوی و سعادت جاویدان الهی. »[۲۹]
–امام محمّد غزالی: از آراء تربیتی غزالی استفاده می شود که تعلیم و تربیت در دیدگاه ایشان عبارت است از نوعی تدبیر نفس و باطن از طریق اعتدال بخشی تدریجی به قوا و تمایلات به وسیله معرفت، ریاضت و استمرار، برای نیل به انس و قرب الهی.[۳۰]
–شهید مرتضی مطهری: در دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری، تعلیم، پرورش و استقلال دادن به نیروی فکری و زنده کردن قوهی ابتکار متعلّم است و تربیت، پرورش دادن و به فعلیت در آوردن استعدادهای درونی که بالقوه در یک شئ موجود است، می باشد؛ از این رو کاربرد واژهی تربیت فقط در مورد جانداران صحیح است؛ زیرا غیر جانداران را نمی توان به مفهوم واقعی پرورش داد آن طور که یک گیاه یا حیوان و یا یک انسان را پرورش می دهند. از همین جا معلوم می شود که تربیت باید تابع و پیرو فطرت، طبیعت و سرشت شئ باشد. اگر بنا باشد یک شئ شکوفا شود باید کوشید تا همان استعدادهایی که در آن هست بروز کند، بنابراین تربیت در انسان به معنی پرورش دادن استعدادهای او می باشد و این استعدادها در انسان عبارتند از: «استعداد عقلی(علمی و حقیقت جویی)، استعداد اخلاقی(وجدان اخلاقی)، بعد دینی(حس تقدیس و پرستش)، بعد هنری و ذوقی یا بعد زیبایی و استعداد و خلاقیت (ابتکار و ابداع).[۳۱]
–امام خمینی (ره): ایشان تربیت را هدایت دانسته اند و آن را وسیله ی شکوفایی فطرت و استعدادهای نهفته انسان تلقی می کنند. انسان دارای ابعاد متعدد وجودی است که لازم است با فراهم سازی موقعیت های تربیتی مناسب، مجموعه استعدادهای وی به رشد برسد.[۳۲] امام خمینی (ره) تربیت واقعی را تربیتی می دانند که اسلامی باشد: «در این باره شکی نیست که برترین مکتب تربیتی، مکتب اسلام است»[۳۳]و«البته هر گونه تربیتی را نمی توان تربیت کامل دانست و باید توجّه داشت که تربیت کامل و مفید در پرتو ایمان به خدا و تعالیم انبیاء صورت می پذیرد.»[۳۴]
بند سوم : ابعاد تعلیم و تربیت
تربیت فرایندی است که در سراسر عمر انسان اتفاق می افتد و جنبه ی تکاملی دارد. تربیت دارای ابعاد متعدد و گوناگونی است. حضرت امام خمینی ره در نگاهی همه گیر به امر تعلیم و تربیت، معتقد بودند که باید به تمام ابعاد این امر توجّه کافی مبذول داشته شود.[۳۵] از جمله: تربیت معنوی، تربیت اخلاقی، تربیت فکری و عقلانی، تربیت اجتماعی و… .تربیت کامل تربیتی است که به تمام ابعاد توجّه داشته باشد و همه جانبه باشد.[۳۶]
آن چه از ابعاد گوناگون تربیت در باب موضوع این تحقیق اهمیت بیشتری دارد، بعد اجتماعی تربیت یا همان تربیت اجتماعی است. تربیت اجتماعی در جایی تصور می شود که برای انسان های دیگر در اجتماع حقوق و تکالیفی در نظر گرفته شود. لذا لازمه ی نظام تربیت اجتماعی منسجم، در نظر گرفتن حقوق متقابل افراد انسانی در جامعه می باشد و این نظام باید بتواند با ساده ترین روشها متربیّان خود را به حقوق اجتماعی یکدیگر آشنا ساخته و رفتاری مطابق با آن ها را درخواست نماید.
مربیّان، از تربیت اجتماعی کودکان و نوجونان اهدافی چند را دنبال می کنند. برخی هدف از تربیت اجتماعی را ایجاد آمادگی برای انطباق با محیط اجتماعی می دانند[۳۷] و عده ای به طور مفصل برای تربیت اجتماعی اهدافی را به شرح ذیل بیان کرده اند:
۱٫ رعایت حقوق همه انسان ها و مراعات انصاف در برخورد با آن ها.
۲٫ تقویت روحیه ی خدمت رسانی و ایثارگری نسبت به سایر افراد جامعه و به طور کلی ایجاد روحیه ی دگر خواهی.
۳٫ پرورش روحیه ی عدالت خواهی و داوری به حق و پذیرش آن.
۴٫ شناخت هنجارهای موجود در جامعه و احترام به آن ها.
۵ .ایجاد عادت به نظم وانضباط درهمه ی مناسبات فردی و اجتماعی
۶ .و …
آن چه گفته شد تنها بخشی از اهداف تربیت اجتماعی می باشد. روشن است که اگر در راستای تربیت اجتماعی کودک و نوجوان به اهدافی از این دست نائل آییم، به طور قطع از بروز بخش اعظمی از انحرافات اجتماعی و رفتارهای مجرمانه پیشگیری کرده ایم. از این جاست که به ضرورت توجّه به ابعاد تربیتی مخصوصا تربیت اجتماعی پی برده می شود.
گفتار سوم: تحلیل محتوا
روش تحلیل محتوا در اصل، تحلیل نظام مند بسامد واژه ها، عبارت ها، مفاهیم و….در کتابها، فیلم ها و سایر انواع مواد است.[۳۸] هدف از این نوع روش تحقیقی، توصیف عینی و کیفی محتوای متون به صورت نظام داراست.
حوزه کاری تحلیل محتوا منابع مکتوب، شفاهی و تصویری مربوط به موضوعی خاص، نظیر کتاب ها، مجلات، روزنامه ها، سخنرانی ها، تصاویر و…است. به عنوان مثال اگر محقق بخواهد میزان حضور و اثرگذاری مفهوم یا مفاهیمی را در یک متن یا مجموعه ای از متون بررسی کند، از روش تحلیل محتوا استفاده می کند. در این روش فرض بر این است کلماتی که در یک نوشته یا نمادها و سمبل هایی که در یک رسانه منعکس می شود، نشان دهنده مفاهیم و ذهنیت هایی است که ورای آن نمادها و سمبل ها قرار گرفته است. مثلا کتابی می خوانیم یا فیلمی می بینیم، سپس می گوییم موضوع کتاب یا فیلم چیست و چگونه مفهوم و موضوع منتقل شده است. در این جا به تحلیل محتوا دست زده ایم. وقتی که قرار است در یک متن تحلیل محتوا صورت بگیرد، محقق یکایک اصطلاحات بکار رفته در متن را شناسایی و ضبط می کند وآن ها را براساس یک سلسله مشخّصه هایی که در صورت مسأله شکل گرفته گروه بندی می کند.[۳۹]
در روش تحلیل محتوا روی دو مفهوم مقوله و واحد بیشتر تأکید می شود. مقوله عبارت است از واحدها و عناصری که به دلیل وجوه مشترک تعریف شده ای کنار هم قرار می گیرند. همچنین واحد یا مفهوم عبارت است از عنصری که به عنوان یک کمیّت تلقی می شود.[۴۰]
مثال: مفاهیم پیشگیرانه از جرم در کتاب های درسی.
مقوله: مفهوم پیشگیری مقوله ای است که از عناصر واحدهایی چون پیشگیری عام وخاص، فردی و اجتماعی و… تشکیل شده است.
واحد: وقتی می خواهیم بدانیم در کتب درسی در چند مورد، از مفاهیم پیشگیرانه استفاده شده است باید ابتدا اقسام مفاهیم تربیتی پیشگیرانه از جرم مورد شناسایی واقع شوند.
به طور کلی هدف تحلیل محتوا این است که مشخّص شود گرایش یک متن و…. به کدام سمت است و سپس نتیجه گیری شود که این پیام چه تأثیری می تواند بر مخاطب داشته باشد.
گفتار چهارم : کتب درسی
کتاب درسی ابزاری است که معلم آن را برای برانگیختن دانش آموزان و دادن حداکثر آگاهی و درک و فهم درباره یک مسئله مورد استفاده قرار می دهد و در حقیقت معلم هوشمند آن را به نحوی به کار می گیرد که برای سطوح و انواع مختلف دانش آموزان مناسب باشد.[۴۱]
بند اوّل: ماهیت کتب درسی
با وجود تنوع و گوناگونی منابع و فنّاوری های آموزشی، کتاب های درسی هنوز یکی از عناصر مهمی هستند که در فرایند یادگیری، معلّم و دانش آموز از آن بهره می برند. حتی بعضی از نویسندگان پا را فراترگذاشته و ادعا کرده اند که تنها دلیل فوق العاده برای توضیح دادن یک علم دریک زمان معین ، مقدمه ای از کتابی است، که در هر رشته عرضه شده است. [۴۲]
ساختار کتاب های درسی باید به گونه ای پایه ریزی شود که زمینه ساز تحقق فرایند یادگیری مطلوب و مؤثر باشد. کتاب درسی باید از ویژگی هایی مانند جامعیّت، تناسب با اهداف، تناسب با ویژگی های مخاطب، سودمند بودن برای فراگیران، پیوند اجزاء و عناصر محتوا، ارتباط و هماهنگی با کتاب هایی که قبلا فراگیران خوانده اند یا بعدا خواهند خواند، انتخاب شیوه سازماندهی مناسب، ارائه سؤال های پژوهشی، معرفی منابع بیشتر و… بهره مند باشد.[۴۳]
ویژگی های فنی و ظاهری کتاب می تواند به صورت مستقمیم و یا غیر مستقیم بر تسهیل فرایند یادگیری، انگیزه دانش آموزان و تسهیل درک مفاهیم و تعمیق یادگیری تاثیرگذار باشد. نتیجه مطالعات نشان می دهد که دو عامل اصلی تاثیر گذار بر کیفیت کتاب های درسی در جریان یادگیری، نوع محتوای دروس و مقطع و دوره تحصیلی می باشد. بنابراین، ضرورت توجّه جدی به نقش کتاب های درسی در موقعیت های مختلف یادگیری ضروری است.[۴۴]
به طور کلی کتاب درسی باید دارای ویژگی های که در ذیل آمده است باشد:
۱- کتاب درسی بر مبنای اهداف یادگیری مشخّص تالیف می شود.
۲- در محتوای کتاب درسی باید فعالیت های یادگیری مناسب لحاظ شده باشد.
۳- در محتوای کتاب درسی باید زمینه های ایجاد انگیزه در یادگیرنده تدارک دیده شده باشد.
۴-کتاب درسی باید با توجّه به شرایط و واقعیّات تالیف شده باشد.[۴۵]
۵-کتاب درسی، متنی سازمان یافته است که باید اهداف آموزشی را در قالب نوشتار، تصاویر و تکالیف، ارائه و اهداف آموزش و پرورش را با کلاس درس، پیوند دهد.