د)راه حل های کانون های تفکر بعداز حوادث یازده سپتامبر درحوزه مهاجرت ۸۸
۱-د)راه حل کانون تفکر هریتیج فوندیشن برای مشکل مهاجرت ۸۹
۲-د) راه کانون تفکر”کامپتیتیواینترپرایزاینستیتیوت” برای مشکل مهاجرت ۹۲
بخش دوم: سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در زمان جرج دبلیو بوش ۹۴
الف)نقش کانون تفکر پناک در حمله امریکا به عراق ۹۶
ب)دکترین جرج دبلیو بوش ۹۹
د)یازده سپتامبر وجنگ عراق ۱۰۱
نتیجه گیری ۱۰۴
منابع ومأخذ ۱۱۶
فهرست جداول
جدول۲- ۱ ۲۳
جدول ۲-۲ ۲۵
جدول ۲-۳ ۴۵
جدول ۲-۴ ۴۹
جدول ۲-۵ ۵۴
جدول ۳-۱ ۶۹
جدول ۳-۲ ۷۷
مقدمه
امروزه در دنیای سرشار از اطلاعات پیچیده و وابسته به یکدیگر، سیاستگذاران برای حمایت از درستی تصمیمات خود و اداره جامعه و شناخت پیامدهای ناشی از اجرای سیاست های اتخاذ شده ، بایستی به دانش تخصصی و اطلاعات پایه ای دسترسی داشته باشند تا بدین وسیله قادر باشند با تکیه بر آن ها و بکارگیری تحلیل هزینه و فایده ، گزینه های سیاستی درست را انتخاب نمایند. اغلب اطلاعاتی که در دسترس سیاستگذاران قرارمی گیرد خام، بی قاعده وغیر قابل اعتمادند وحتی این احتمال نیز وجود دارد که به اصل اطلاعات نیز توسط افرادی که آن را به سیاستگذاران ارائه می دهند به منظورحفظ منافع خود ، صدمه ای وارد آید ودرنهایت اطلاعاتی که دراختیار سیاستگذاران قرار می گیرد مخدوش وناقص باشد. اما در برخی از موارد نیز ممکن است اطلاعات بدست آمده قابل اعتماد و نظامند باشند ولی به دلیل این که اطلاعات فنی و تخصصی هستند براساس آن سیاستگذاران غیر متخصص قادر به تصمیم گیری و ارائه راه حل درست برای مسئله نباشند.(McGann,2000)
از سوی دیگردولت ها باید مسائل را حل کنند اما بوروکراسی ماهیتاً خشک وبی روح می باشد وایده های قدیمی و پیشین رامورد بررسی قرارمی دهد و به ندرت قادر به خلق ایده های جدید است وبرای خود دولت نیز خلق ایده، امری دشوار است. بنابراین هر دولت و هر شکلی از حکمرانی با این سوال دست به گریبان است : “ایده های جدید را ازکجا می توان بدست آورد؟” دولت ها جواب های مختلفی را برای این سوال یافته اند که یکی ازاین جواب ها کانون تفکر است. بنابراین دولت ها برای جبران ضعف سیستم بوروکراسی در ارائه راه حل های جدید و ایده های نو به سمت نهادها وسازمان های غیر دولتی که اصطلاحاً “تینک تنک [۱]” نامیده می شوند گرایش پیدا کرده اند که در زبان فارسی به عناوین مختلفی نظیر اتاق فکر، مخزن اندیشه وکانون تفکر و… ترجمه شده است. اما در این تحقیق از معادل فارسی کانون تفکر استفاده می شود.
در ابتدای قرن بیستم چالش هایی نظیر، مدیریت اقتصاد صنعتی پیشرفته و افزایش پیمان های خارجی منجر شد تا دولت ها در زمینه علم و عقلانیت احساس نیاز کنند وبرای پاسخگویی به نیازهای خود جذب موسسات تحقیقاتی یا کانون های تفکر شوند تا آن ها با تیم کارشناسان خود برای مسائل روز راه حلی ارائه دهند. کانون های تفکر به عنوان پدیده قرن بیستم سازمان هایی غیرانتفاعی هستند که به تحقیق در حوزه مسائل عمومی وارائه راه حل برای سیاستگذاران می پردازند. یکی از بخش های اصلی رویداد دموکراتیک ایالات متحده امریکا تمایل شهروندان به ایجاد موسسات وانجمن های مستقل ازدولت جهت تأثیرگذاری بر فرایند سیاستگذاری بوده است. وجود این تمایل درایالات متحده امریکا سبب شده است تا طیفی ازموسسات غیرانتفاعی وانتفاعی با هدف اصلی تأثیرگذاری برسیاستگذاران تأسیس شوند. (Esterbrook,1986,P.66)
عکس مرتبط با اقتصاد
این سازمان های تحلیل وتحقیق سیاستگذاری عمومی(که امروزه از آن ها به عنوان کانون تفکر[۲] یاد می شود) نقشی اساسی را در عرصه سیاسی و سیاستگذاری در سطوح ملی ومحلی ایالات متحده امریکا ایفا می کنند. کانون های تفکر ابتدا در ایالات متحده امریکا وبعد ازجنگ داخلی تأسیس شدند. این موسسات وابسته به بخش خصوصی بودند وبا هدف یاری دولت در اتخاذ کارآمدترین سیاست، به اجرای اصلاحات در حوزه مسائل علوم اجتماعی می پرداختند. آن دسته ازکانون های تفکری که با موسسات دانشگاهی ،احزاب سیاسی ویا گروه های فشار مرتبط نیستند را اصطلاحاً کانون های تفکر مستقل وغیر وابسته می نامند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
موسسات غیرانتفاعی، مستقل از دولت عمل می کنند وازهیچ منافع یا حزب سیاسی خاصی حمایت به عمل نمی آورند. این ویژگی جامعه تحقیق سیاستگذاری سبب شده است نه تنها درفرایند سیاستگذاری جایگاه ویژه ای را کسب نمایند بلکه درزمینه تأثیرگذاری وگسترش نیز شاهد رشد چشمگیری باشند. علیرغم این که کانون های تفکربه تحقیقات سیاستگذاری عمومی، تحلیل ومشاوره وارائه راه حل مبادرت می ورزند، سازمان هایی هستند غیرانتفاعی که مستقل از دولت ها واحزاب سیاسی به فعالیت می پردازند ولی وظیفه نخست این سازمان های جامعه مدنی کمک به درک وانتخاب آگاهانه گزینه های مربوط به مسائل داخلی و بین المللی است. براساس نطرسنجی سال ۲۰۰۹ “برنامه کانون های تفکر و جوامع مدنی[۳] “مشخص شد که در جهان ۶۳۰۵ کانون تفکردر۱۶۹ کشور مشغول فعالیت هستند که در این میان امریکای شمالی دارای بیشترین تعداد کانون تفکر می باشد. یعنی ۱۹۱۲ کانون تفکر متعلق به امریکای شمالی است که از این رقم ۱۸۱۵ کانون تفکر تنها در ایالات متحده امریکا فعالیت می کنند.(McGann,2009,P.6)
امروزه بیش از ۱۸۱۵ کانون تفکر ویا مراکز تحقیقات سیاستی در ایالات متحده امریکا وجود دارند که حدود نیمی از این کانون های تفکر موسسات وابسته دانشگاهی[۴] هستند وتقریباَ ۳/۱ آن ها در واشنگتن دی سی مستقر می باشند. براساس گزارش ارائه شده توسط تینک تنک دیرکتوری[۵] در سال۲۰۰۶ مشخص شد بیشتر کانون های تفکر درایالات متحده امریکاحوزه تاثیرگذاری شان عمدتاً سیاستگذاری عمومی است. مهمترین وجه تمایز کانون های تفکر ایالات متحده امریکا نسبت به دیگر کشورها برخورداری ازاستقلال می باشد. امروزه در ایالات متحده امریکا حضوربیش از۱۸۰۰ کانون تفکرمستقل سبب شده است تا(McGann,2009,P.6) امریکا در زمره کشورهایی قرارگیرد که دارای بیشترین کانون تفکرهستند. باتوجه به این مطلب درخواهیم یافت که امریکا ازفضایی استثنایی برای فعالیت کانون های تفکر برخوردار است و نکته قابل توجه این جاست که اکثر این موسسات، تحت حمایت بخش خصوصی قرار دارند، ویژگی که درسایرنقاط جهان کمتر به چشم می خورد.
درقرن بیستم موسسات تحقیق سیاستگذاری به نیاز جامعه برای تحلیل وتفکر مستقل پاسخ گفتند. درواقع شکل گیری موسسات مستقلی که توسط کمک های مالی خصوصی به تحقیق سیاستی وارائه ایده ها ونظرات خود می پرداختند پدیده ای کاملاً امریکایی است که این خود ریشه در سنت های بشردوستانه، دموکراتیک وکثرت گرای ایالات متحده امریکا دارد واز اوایل قرن ۱۹ این پدیده درایالات متحده امریکا مشهود بوده است. درعرصه سیاسی امریکا موسسات تحقیق سیاستگذاری عمومی(کانون های تفکر) پل بین جامعه سیاسی وعلمی هستند.(Lindquist,1989,P.71)
به سختی می توان در فرایند سیاستگذاری ویا در ادارات ودستگا ه های حکومت امریکا جایی را مشخص کرد که کانون های تفکر در آن قسمت ها حضوری نداشته اند، این موسسات که در ایالات متحده امریکا در طیف وسیعی از حوزه های سیاست خارجی وداخلی دارای تخصص می باشند همواره به دنبال انتقال ایده های خود به کنگره، قوه مجریه، بوروکراسی واخیراً قوه قضائیه بوده اند. دانشمندان زیادی براین عقیده اند که نظام سیاسی مبتنی بر تفکیک قوا وغیر متمرکز وضعف سیستم حزبی ایالات متحده امریکا به گسترش و توسعه کانون های تفکر دراین کشور کمک شایانی نموده است در چنین فضای قابل نفوذی کانون های تفکر ازموقعیت ودسترسی بیشتری به سیاستگذاران برخوردارند، درکنگره امریکا بدون احتساب تعداد زیادی از کارکنان وکمیته های پشتیبانی، به تنهایی ۵۳۵ نماینده منتخب حضور دارند که کانون های تفکر قادر به برقراری ارتباط با آن ها جهت ارائه ایده های سیاستی خود می باشند. با وجود چنین شرایطی،کانون های تفکر به چندین کانال برای جلب توجه سیاستگذاران متوسل می شوند که عبارتند از: سخنرانی در برابرکمیته های کنگره، ارائه خلاصه کتبی موضوعات سیاستی به اعضای کنگره، دعوت ازنمایندگان وسناتورها جهت شرکت درسمینارها وکارگاه ها وروابط با آژانس های حکومتی.
الف)اهمیت موضوع:
دولت ها باید مسائل را حل کنند اما بوروکراسی ماهیتاً خشک وبی روح می باشد وایده های قدیمی و پیشین رامورد بررسی قرارمی دهد و به ندرت قادر به خلق ایده های جدید است وبرای خود دولت نیز خلق ایده، امری دشوار است. بنابراین دولت ها برای جبران ضعف سیستم بوروکراسی در ارائه راه حل های جدید و ایده های نو به سمت نهادها وسازمان های غیر دولتی که اصطلاحاً “کانون تفکر” نامیده می شوند گرایش پیدا کرده اند.کانون های تفکر به عنوان یکی ازپدیده های قرن بیستم، موسساتی هستند غیرانتفاعی ومستقل که به صورت بی طرفانه به تحلیل وارزیابی مسائل ،ایده پردازی وارائه راه حل می پردازند وهمواره کوشش می کنند تا ایده وراه حل های خود را در دستور کار سیاستگذاران قراردهند. ویژگی استقلال وبی طرفی کانون های تفکر سبب شده است تا در دنیا به خصوص ایالات متحده امریکا که مهد کانون های تفکر تلقی می شود از جایگاه ویژه ای در بین سیاستگذاران ودولت ها برخوردارگردند.این موسسات توانسته اند در فرایند سیاستگذاری ایالات متحده امریکا نقش مهمی را ایفا کنند، به عنوان مثال یکی از فضاهایی که کانون های تفکر سعی بر داشتن حضوری پر رنگ در آن را دارند عرصه انتخابات ریاست جمهوری امریکا است. درطی دوره مبارزات انتخاباتی کانون های تفکر با ارائه ایده ها و راه حل های خود در زمینه مسائل مختلف داخلی وخارجی به نامزدها در صدد هستند تا برای ایده ها وراه حل های خود بازاریابی کنند و ایده های خود را دردستورکار سیاستگذاران قرار دهند، نامزدها نیز با بکارگیری ایده های آن ها سعی در دستیابی به سمت ریاست جمهوری را دارند.حتی بعد از پیروزی در انتخابات نامزدها از کانون های تفکر ومحققان آن ها در رده های مختلف دولت خویش به منظور ارائه مشاوره وراه حل بهره می گیرند به نحوی که ایده وراه حل های کانون های تفکر چارچوب اصلی سیاست داخلی وخارجی دولت آینده را تشکیل می دهند.
در ایران نیز تشکیل کانون های تفکر برای پرداختن به مسائل داخلی وخارجی وارائه راه حل یک ضرورت است.اما تاکنون در این زمینه اقدامات موثری برای توسعه این گونه موسسات صورت نپذیرفته است. مرکز پژوهش های مجلس در طی گزارشی براهمیت کانون های تفکر در شناسایی کارآمدی دولت و ارائه راهکار برای رفع ناکارآمدی ها تأکید داشته است وخاطرنشان ساخته است که فعالیت کانون های تفکر باید به رفع ناکارآمدی ها منجر شود وبرای به وجود آمدن چنین اصلی لازم است که آن ها در شرایط مناسبی قرار گیرند تا کشور را ازطریق احصاء ناکارآمدی ها وتدوین برنامه هایی برای کارآمدی در مسیر توسعه واقعی هدایت کنند.
ب)پرسش تحقیق:
کانون های تفکر با چه ابزاری بر سیاستگذاری ایالات متحده امریکا تأثیر می گذارند؟
ج)فرضیه تحقیق:
کانون های تفکر از طریق راه حل یابی بر سیاستگذاری ایالات متحده امریکا تأثیر می گذارند.
د)پیشینه تحقیق:
در ایران در زمینه کانون های تفکر ونقش آن ها بر فرایند سیاستگذاری ایالات متحده امریکا مطالعات وپژوهش های مفصل وجامعی صورت نگرفته است واغلب مطالعات محدود به چند مقاله می شود که این رقم نسبت به کارهای آکادمیک وژورنالیستی انجام شده در کشورهای دیگر بسیار ناچیز به نظر می رسد.البته در چند سال اخیر با مورد توجه قرارگرفتن کانون های تفکر وجایگاه آن ها در فرایند سیاستگذاری کنفرانس هایی برگزار شده است، ازجمله همایش کانون های تفکر ودولت نهم که در آن به تاریخچه ونقش کانون های تفکر به عنوان موسسات غیر دولتی بی طرف در رفع ناکارآمدی های دولت وارائه راه حل برای مسائل مختلف اشاره شده است.ولی هنوز کانون های تفکر در ایران موضوعی جدید وناشناخته است ودر زمینه آن آثار مکتوب بسیار اندک است وکمتر محققان ومترجمان درجهت ترجمه آثاری در این زمینه گام برداشته اند.
ه)روش تحقیق:
در این پژوهش از روش مطالعه اسنادی وتوصیفی-تحلیلی بهره گرفته شده است.اما در این پژوهش توصیف پدیده مورد نظر، با تکیه بر تجزیه وتحلیل وقایع صورت گرفته وسعی شده تا تحلیل منطقی از رویداد ها ارائه گردد.روش جمع آوری داده ها نیز به صورت روش کتابخانه ای بوده وبا مطالعه اسناد ومدارک مربوطه سعی می شود تا اطلاعات به صورت نظام دار جمع گردد.
و)مشکلات تحقیق:
مهمترین مشکل پژوهش حاضر درگرد آوری منابع آن تبلور یافته است چرا که منابع این پژوهش کاملاً انگلیسی و تهیه شده از طریق سایت های مختلف اینترنتی می باشد و مطالب و کتب فارسی وحتی انگلیسی در این زمینه در ایران بسیار اندک بوده است.
مبانی نظری
نظام های مردم سالار به صرف تأسیس وتشکیل احزاب سیاسی وبرگزاری انتخابات آزاد وعادلانه ساخته نمی شوند.راه حل توفیق دراستقرار مردم سالاری، توسعه واصلاحات اقتصادی،”حکمرانی”است که دربرگیرنده آداب وسنت ها، نهادها وفرایند هایی است که تعیین می کند چگونه تصمیمات دولت به صورت روزانه گرفته شوند.(میدری،خیرخواهان،۱۳۸۳،ص۳۵۱،).
دراواخر قرن بیستم، واژه حکمرانی مورد توجه خاص دانشمندان اجتماعی، سازمان های خیریه[۶]و جامعه مدنی قرار گرفت. علت این توجه ناشی از این حقیقت است که حکمرانی را می توان در مورد طیف وسیعی از موضوعات، روابط وموسسات درگیر فرایند مدیریت امور خصوصی ودولتی بکار برد. واژه حکمرانی[۷] به خوبی نشان می دهد که حکومت ها باید برروی چه چیزهایی متمرکز شوند.(UN,2006,p.1).
دراین جا بایستی به این نکته اشاره کرد که حکمرانی با حکومت به یک معنا نیست وحکمرانی متفاوت از حکومت است. حکومت شیوه خاصی از اقدام است که در آن برداشت کافی از قدرت وجود دارد. یعنی منطق آن برحول مفهوم قدرت وتحمیل استقرار است، اما درفضای حکمرانی دولت محدود شده وجایگاهی برای استفاده از قدرت باقی نمی ماند وروابط یکجانبه جای خود را به روابط چند جانبه می دهد. فضای حکمرانی، فضایی افقی است ودولت خود را در یک سطح با دیگر نهادها قرار می دهد. دراین فضا کنشگران غیردولتی به قدری از یکدیگر استقلال دارند که نمی توانند چیزی را بردیگری تحمیل نمایند. اما درعین حال آن قدر به یکدیگر وابسته اند که می دانند بدون یکدیگر قادر به اقدام نیستند. به این ترتیب فضای حکمرانی دیگر فضای دولت محور نیست، بلکه سازمان های جامعه مدنی وبخش خصوصی نیز ایفاگر نقش هستند ونقش پل ارتباطی بین شهروندان ودولت را برعهده می گیرند.
به طورکلی نظریه سیاسی آنگلو امریکن از واژه حکومت برای اشاره به نهادهای رسمی دولت وانحصار آن ها دراعمال قدرت اجباری مشروع استفاده می کند. حکومت براساس توانایی درتصمیم گیری وقابلیت اجرای آن تصمیمات مشخص می شود. به طور خاص حکومت عبارت است ازفرایند سازمانی ورسمی که درسطح دولت ملت به حفظ نظم عمومی وتسهیل اقدام جمعی می پردازد. (Stoker,1998,P.17)
حکمرانی به ما نشان می دهد به همان نحوکه ساختارهای رسمی دولتی یکی از ابزارهای اتخاذ واجرای تصمیمات هستند درسطح ملی ساختارهای غیر رسمی نیز ممکن است وجود داشته باشند که برتصمیم گیری ها اثرگذار باشند.به طور کلی چشم انداز حکمرانی، پیش فرض های مرسوم که بردولت متمرکز بوده ومعتقدند دولت تنها نهادی است که از نیروهای اجتماعی ناشی شده است را به چالش می کشد ومدعی است که بخش خصوصی وجامعه مدنی به واسطه میزان وحوزه نقش شان درحل مسائل جمعی بدون تکیه برمنابع رسمی دولت مشخص می شوند وبخش خصوصی وسازمان های غیرانتفاعی درفضای حکمرانی نقش موثری را ایفا می کنند(۲۷-Stoker,1998,P.19)
ازسوی دیگر حکمرانی نباید فقط به حکومت تقلیل داده شود زیرا سه جنبه حکمرانی: دولت، جامعه مدنی وبخش خصوصی درجامعه مستقل هستند. به این ترتیب اولین پیغام حکمرانی به چالش کشیدن ادراک های قانونی/ رسمی ازسیستم های حکومت است. سیستم هایی که برپایه حاکمیت، ازانحصار اجبار برخوردارباشند جایگاهی فراتر از سایر گروه های اجتماعی برای خویش درنظرمی گیرند. بنابراین باید گفت مفهوم حکمرانی برهمیاری حکومت وجامعه مدنی مبتنی است، این مفهوم براین اصل بنیادی استواراست که حکومت ها به جای آن که به تنهایی مسئولیت کامل اداره جامعه را درتمام سطوح آن برعهده گیرند بهتراست درکنار شهروندان، بخش خصوصی ونهادهای مردمی به عنوان یکی از نهادهای مسئول اداره جامعه محسوب شوند. با ورود شهروندان یا به مفهوم سازمان یافته ترآن، جامعه مدنی، به عرصه تصمیم گیری وسیاستگذاری، جریان اداره کشور از یک نظام اقتدارگرا وآمرانه به فرایندی مردم سالار ومشارکتی تبدیل خواهد شد.
درفرهنگ لغت امریکایی “هریتیج ” واژه “حکمرانی”به عنوان فعالیت، شیوه عمل یا قدرت حکمراندن، دولت معنا شده است. درفرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد، حکمرانی فعالیت یا روش حکمراندن، اعمال کنترل یا قدرت بر فعالیت های زیر دستان، نظامی ازقوانین ومقررات تعریف شده است. (میدری وخیرخواهان،۱۳۸۳،ص۱۹۳)
طرح توسعه سازمان ملل متحد: حکمرانی عبارت است از اعمال قدرت اقتصادی، سیاسی واداری برای مدیریت امور عمومی یک کشور درهمه سطوح. حکمرانی مشتمل بر سازوکارها، فرایند ها ونهادهایی است که از طریق آن شهروندان وتشکل ها منافع خود را ابراز نموده، حقوق قانونی خود را استفاده نموده، تعهدات وتکالیف خود را ایفاء واختلافات خود رابا میانجی گری حل می نمایند(UNDP.2002).
شاید دقیق ترین تعریف حکمرانی درگزارش کمیسیون حکمرانی جهان یا “همسایگی جهانی ما(۱۹۹۵)” آمده باشد:”حکمرانی مجموعه ای ازروش های فردی ونهادی، عمومی وخصوصی است که امور مشترک مردم را اداره می کند. حکمرانی فرایندی پیوسته است که ازطریق آن منافع متضاد یا متنوع را همساز نموده واقدام همکاری جویانه اتخاذ می گردد. حکمرانی شامل نهادهای رسمی است که برای تضمین اجرای قانون، قدرت پیداکرده اند، همچنین قراردادهای غیر رسمی که مردم ونهادها بر سرآن ها توافق نموده اند یا درک می کنند که به نفع آن هاست.(میدری وخیرخواهان،۱۳۸۳،ص ۱۹۴)
جری استوکر درمقاله ای تحت عنوان”حکمرانی به مثابه نظریه: پنج برداشت”برداشت های مختلفی از نظریه حکمرانی را درپنج دسته زیر جای می دهد.
۱)حکمرانی به مجموعه ای ازنهادها وکنشگرانی اشاره دارد که ریشه در دولت دارند اما فراتر از آن هستند.
۲)حکمرانی روشن کننده ابهام موجود در مرزها ومسئولیت ها برای حل مسائل اجتماعی واقتصادی است.
۳)حکمرانی نشان دهنده وابستگی قدرت موجود در روابط میان نهادهای حاضر در اقدام جمعی است.
۴)حکمرانی مربوط می شود به شبکه های خود اداره کننده مستقل کنشگران
۵)حکمرانی مشخص کننده ظرفیت برای انجام اموری است که متکی به قدرت دولت برای صدور فرمان یا استفاده ازاقتدارآن نیستند این پدیده دولت را قادربه استفاده از ابزارها وتکنیک های جدید برای راهنمایی وهدایت می بیند.
به اعتقاد استوکر هریک ازاین برداشت ها منجر به تعریفی متفاوت از مفهوم حکمرانی شده اند. دریک رابطه مبتنی برحکمرانی گرچه ممکن است یک سازمان بر فرایندی خاص از تبادل مسلط شود اما هیچ سازمانی به تنهایی قادربه فرماندهی نیست. حکومت یا دیگر نهادها درسطح ملی ممکن است به دنبال تحمیل کنترل خود باشند. اما همواره تنشی مداوم میان خواست اقدام معتبر و وابسته به رضایت وعمل دیگر بازیگران وجود دارد. (Stoker,1998,P.18)حکومت کردن از دیدگاه حکمرانی همواره یک فرایند تعاملی است زیرا هیچ بازیگر واحدی چه خصوصی وچه دولتی، به تنهایی دانش ومنابع لازم برای حل یک جانبه مشکلات راندارد (Kooiman,1993,P.215) همان طور که قبلاً گفتیم درحکمرانی سه نوع رژیم اصلی مشارکت دارند که عبارتند از: دولت، جامعه مدنی وبخش خصوصی. هرچه گفت وگو وارتباط این سه بخش بیشتر باشد حکمرانی به میزان بیشتری تحقق یافته ومسیر حرکت جامعه در جهت رسیدن به توسعه اقتصادی و اجتماعی هموارتر خواهد شد.
بررسی های ادبیات موجود اکثراً به این نتیجه رسیده اند که واژه حمکرانی به روش های مختلف به کار برده شده ومعانی مختلفی نیز به خود گرفته است. ( Rhodes,1996.25-27) اما این توافق پایه ای نیز وجود دارد که حکمرانی مربوط به توسعه اشکال حکومتداری به شکلی است که مرزهای میان ودرون بخش های خصوصی وعمومی دچارابهام شوند. ماهیت حکمرانی را تمرکز آن بر مکانیسم های حکومتداری تشکیل می دهد که متکی براقتدار ومجازات های دولت نیستند. مفهوم حکمرانی به ایجاد ساختار یانظمی اشاره دارد که ظاهراً قابل تحمیل نیست ونتیجه کنش وواکنش میان کنشگران متنوع حکومتدار وتأثیرات ایشان بریکدیگر است.
شوالیه معتقد است با توجه به مباحث مطرح شده در فضای حکمرانی شاهد وقوع موارد زیر خواهیم بود: الف) در فرایند تصمیم گیری ازاین به بعدکنشگران متفاوتی وارد خواهند شد ودولت تنها تصمیم گیر محیط سیاسی باقی نخواهد ماند. این کنشگران جدید مایل به فعالیت می توانند رسمی ویا غیررسمی وهم از بخش دولتی و یا بخش خصوصی باشند.هم چنین می توانند محلی ویا منطقه ای ویا بین المللی باشند.
ب) ازاین پس راه حل ها باید راه حل های اجتماعی وبرخاسته از تفاهم میان کنشگران متفاوت باشد. مبنای راه باید مذاکره ومصالحه باشد. دراین راه حل یابی جدید دولت می پذیرد که کنشگری مساوی با دیگرکنشگران بوده وتصمیم برخاسته از یک عمل جمعی است به این ترتیب باید گفت که حکومت به عنوان ابزار اعمال قدرت دولت با آمدن حکمرانی تغییرات زیادی می یابد واز حالت سلسله مراتبی(بالا-پایین)خارج می شود وایده وستفالیایی حکومت که در
آن دولت ملت هایی مستقل وبا حاکمیت اصلی هستند جای خود را به کنشگران مختلف می دهند.
حکمرانی مردم سالار نیازمند سازوکارهایی است که ازطریق آن شهروندان به طور عادی بتوانند در فرایند سیاستگذاری، مشارکت نمایند. دولت ها غالباَ واهمه دارند که با این کار، فرایند سیاستگذاری کند شود، درحالی که هراندازه فرایند سیاستگذاری فراگیرترباشد، سیاست ها، قوانین ورویه های اداری حاصله ازچنین فرایندی، حساسیت پذیرتر وپاسخگوترخواهد بود. حکمرانی همچنین نیازمند نهادهای پاسخگویی است که مانع سوءاستفاده ازقدرت شوند. اصول قانون اساسی که چگونگی توزیع، بازبینی وترازسازی قدرت را پیش بینی می کنند به گونه ای کارآمد مانع سوء استفاده از قدرت وپدید آورنده ثبات هستند. درعین حال به سازوکارهای اضافه تری به منظور به حداقل رسانیدن سوء استفاده از قدرت به صورت همیشگی نیاز است و در این حالت است که حکمرانی نقش خود را ایفا می نماید(میدری،خیرخواهان،۱۳۸۳،ص۳۵۲)
کانون تفکر
سازمان های تحلیل، تحقیق سیاستگذاری عمومی(که امروزه از آن ها به عنوان کانون تفکر[۸] یاد می شود) نقشی اساسی را در عرصه سیاسی و سیاستگذاری در سطوح ملی ومحلی ایالات متحده امریکا ایفا می کنند. کانون های تفکر یا سازمان های برنامه ریزی سیاستی[۹] را به شیوه های مختلفی تعریف وطبقه بندی می کنند. (Durst&Thurber,1989) کانون تفکر موسسه تحقیقاتی، غیرانتفاعی ومستقلی است که به بررسی وارائه راه حل درطیف وسیعی ازمسائل سیاستی می پردازد. این کانون های تفکر به عنوان موسسات تحقیقاتی متخصص در مسائل سیاست داخلی وخارجی به طورسنتی به مثابه ناظران بی طرف امور سیاستی قلمداد می شوند که به تحقیقات علمی می پردازند ومصمم هستند تا نظر کارشناسی خود را به تصمیم گیران ارائه دهند. بعد از جنگ جهانی دوم کانون های تفکردستخوش دگرگونی اساسی قرارگرفته است، برخی ازکانون های تفکر ابتدا به منظور تقویت تصمیم گیری به مقامات حکومتی مشاوره های بی طرفانه ارائه می دادند وبرخی دیگر به طور موثر در زمینه بسیاری از مسائل داخلی وخارجی به لابیگری می پرداختند. به عبارت دیگرزمانی کانون های تفکر را«محل امن برای تفکر»[۱۰] قلمداد می کنند که محققان بتوانند در یک خلوت نسبی ودر محیطی به دور از محدودیت های آموزشی واجرایی دانشگاهی به تحقیق بپردازند. البته این گونه به نظر نمی رسد که این سازمان ها باید خود را از جامعه سیاستگذاری محفوظ بدارند بلکه برعکس بسیاری از تحقیقات صورت گرفته توسط کانون های تفکر ممکن است از واقعیت فاصله داشته باشند وافراد وابسته به این سازمان هاکاملاً از نقش خود در فرایند سیاستگذاری آگاه باشند وگاهی برخی از کانون های تفکرکه درخارج از واشنگتن قرار دارند نظیرموسسه هوور[۱۱] ترجیح دهند که خود را از تغییرات سیاست امریکا دور نگه دارند وبرخی دیگر از« محل امن برای تفکر» خارج شده وتمایل دارند که در شبکه تصمیم گیری واشنگتن جایگاه مهمی را به خود اختصاص دهند.(Abelson,1992,pp7-14)
کانون های تفکرکه دارای عملکردی منحصربه فرد هستند به تحقیقات سیاستگذاری عمومی ،تحلیل ومشاوره مبادرت می ورزند وسازمان هایی هستند غیرانتفاعی که مستقل از دولت ها واحزاب سیاسی به فعالیت می پردازند ولی وظیفه نخست این سازمان های جامعه مدنی کمک به درک وانتخاب آگاهانه گزینه های مربوط به مسائل داخلی و بین المللی است. اما این کانون های تفکر چند نقش اساسی دیگری را نیز برعهده دارند:
الف)نقش های کانون های تفکر
● وظیفه میانجی گری بین دولت ومردم را برعهده دارند که برای مقامات دولتی اعتبار واعتماد به همراه می آورد.
● در مباحث سیاستی آگاهانه وبی طرفانه صحبت می کنند.
● مسائل سیاستی روز، برنامه ها وطرح ها را شناسایی[۱۲]، بیان[۱۳] وارزیابی[۱۴] می کنند.