به دنبال موافقت وزارتخارجه ایران با مداخلۀ تفنگداران انگلیس در بوشهر و تأیید ضمنی نمایندگان سیاسی دولتهای روس، عثمانی و آلمان، جنرالقنسول انگلیس در تلگرافی به سر جرج بارکلی، لزوم مداخله فوری را در وقایع بوشهر یادآور شد. بر اساس ادّعای وی نگهداری نظم از عهده سیّد مرتضی خارج شده بود و تفنگداران طرفدار سیّد مقدار معتنابهی مالالتجاره انگلیس را غارت کرده بودند. سر ادوارد گری در تلگراف مورخ آوریل ربیعالاول ۱۳۲۷٫ق/۱۹۰۹٫م به بارکلی، موافقت خود را با عملیات نماینده دولت انگلیس در بوشهر تصویب نمود.نماینده سیاسی انگلیس مستقر در بوشهر با سیّد مرتضی تماس گرفت و اتمام حجت نمود تا در اسرع وقت تفنگچیان تحت امر وی بوشهر را ترک نمایند. امّا به دنبال ردّ درخواست او از طرف سیّد، افراد نیروی دریایی انگلیس در ساحل پیاده شدند و ساختمان نمایندگی انگلیس واقع در جنوب بوشهر (سبزآباد کنونی) و محوطه وسیع گمرک واقع در شمال شهر، همجوار بانک شاهی و تجارتخانه وانکهوس و شرکا را به تصرف خود در آوردند.
تلگراف مورخ ۲۰ ربیعالاول ۱۳۲۷/۱۱ آوریل ۱۹۰۹٫م جنرالقنسول انگلیس به سر جرج بارکلی و سر ادوارد گری مؤیّد پیاده شدن نیروی دریایی انگلیس در بوشهر است: «چون جواب مهمی در مقابل اولتیماتومی که به ترتیب مصوبه جنابعالی، دیروز در ساعت پنج بعد از ظهر نمودم نرسید، من بر طبق تعلیمات جناب عالی در اعلانی اشاعه داده و صد نفر قشون از کشتی پیاده نمودم. تفنگچیان هنوز در جزیره [شبهجزیره] بودند، و بیشتر از هر وقت خودسر و خارج از اطاعت. برای تمام اروپاییانی که محتاج حفاظت بودند، مستحفظ گماشته شد. در پیاده شدن قشون هیچ مخالفتی ظاهر نگردید، و بدون هیچ نوع تصادفی پیاده شدند. پنجاه نفر از آن ها در گمرک گماشته شدند. و پنجاه نفر در قنسولخانه انگلیس در بوشهر.»[۳۶]
اسناد تاریخی بیانگر آن است که نمایندگان سیاسی دولتهای خارجی، از جمله دکتر لیستمان، کنسول آلمان در بوشهر، و مسیو کادلو بوسکی، جنرالقنسول روسیه در بوشهر، و قنسولهای فرانسه و عثمانی، از ترفند پیاده نمودن چهارصد نفر تفنگچی دریایی انگلیس در بوشهر، که به ملاحظه برقراری نظم و محافظت از رعایای انگلیس و دول خارجی انجام شد، حمایت کردند. انگلیسیها توانستند به سبب حضور و استقرار افراد نیروی دریایی خود در شهر، اوضاع بوشهر و شبهجزیره را تحت کنترل خود درآورند.
بخش دوم
۳-۲ تأثیر تحولات خارجی بر روند نهضت مشروطه
وقوع انقلاب روسیه، رفت و آمد ایرانیان به کشورهای اروپائی و آشنائی آنان به تحولات اروپا، رواج صنعت چاپ و سپس ترجمه و نشر آثار فرنگی در ایران و یا انتشار سفرنامههای ایرانیان بازگشته از اروپا، از جمله عوامل آگاهی بخش و تأثیرگذار بر روند نهضت مشروطه بودند. برای شناخت واقعی هر پدیده میبایست نخست بستر و زیربنای آن را مورد مطالعه و شناخت قرار داد و سپس به ابعاد دیگر پرداخت. انقلاب مشروطه نیز از چنین چارچوبی خارج نیست. بنابراین برای شناخت و درک چگونگی روی دادن مشروطیت در ایران باید نخست ریشهها را شناخت. [۳۷]
اگر چه انقلاب مشروطه را میتوان ادامه تحولات تاریخی این سرزمین و از سنخ شورشها، نهضتها و نارضایتیهای عمومی کم و بیش دامنه دار میان ملت و دولت ایران دانست، اما با تمام مشابهتهایی که انقلاب مشروطه با سایر حوادث این سرزمین که منجر به تغییرات اجتماعی و حکومتی گردیده دارد میتوان از یک تفاوت عمده نیز نام برد و آن نقش و نفوذ عوامل خارجی و آشنایی با دنیای خارج و بویژه غرب است. [۳۸]اگر به اوضاع و احوال ایران و منطقه در آن دوره نگاهی بیاندازیم، متوجه میشویم که سلاطین قاجار در مقایسه با حکام کشورهایی چون ترکیه، مصر و یا تونس اقدام چندانی برای نوسازی کشور نکردند. قلت دگرگونی قابل درک است، چرا که ایران در مقایسه با کشورهای مدیترانهای و خاورمیانه تماس کمتری با غرب داشت. اما همین که این تماسها فزونی مییابد، شاهد ایجاد تغییر و تحولاتی از یک سو در ارزشهای مسلط بر جامعه و از سوی دیگر بر محیط اجتماعی و کارکرد آن میباشیم.[۳۹]
در واقع جنبش مشروطه را باید آغازگر تحولات بنیادین در تاریخ معاصر ایران دانست. اندیشههای نو و نوگرایی همزمان با جنبش مشروطه و با تاثیر بی چون و چرا از غرب، به گفتمان غالب در اندیشه سیاسی ایران بدل شد.[۴۰]
در انقلاب مشروطه، مشروعیت سیاسی نظام حاکم از سوی مردم به چالش کشیده شد و ثبات و تعادل جامعه از میان رفت. جامعه با ثبات مانند انسان سالمی است، که وقتی دچار بیماری میشود کارکرد بدنی او دچار اختلال شده است. در این بین سوالات گوناگونی به ذهن متبادر میگردد از جمله اینکه منابع تعادل و ثبات جامعه در دوره قاجار چه بود؟ تزلزل و فروپاشی ثبات سیاسی در نهضت مشروطه در سایه رخداد کدام زمینه ها و عوامل صورت گرفت؟ ظهور نهضت مشروطه همراه با طرح کدام عناصر مشروعیت ساز جایگزین، تکوین یافت؟ طبق دیدگاه کارکردگرایی، می توان بیداری ایرانیان در اثر تماس با غرب (عامل ارزشی ـ محیطی خارجی ) را به عنوان شرط لازمه و تضعیف حکومت در اثر عدم توانایی در هماهنگی با تحولات را به عنوان شرط کافی انقلاب مشروطه شناسایی نمود. [۴۱]انقلاب مشروطه را نیز باید یک انقلاب با نقش و نفوذ عوامل ارزشی ـ محیطی خارجی نامید. منظور از نفوذ و نقش عوامل خارجی، حضور و یا دخالت بیگانگان در انقلاب نیست بلکه منظور اصلی نفوذ فرهنگ غربی و عامل تحرک بخش ارزشی و محیطی خارجی بر تحولات داخلی ایران است. [۴۲]
اگر چه نخستین برخوردهای ایرانیان با تمدن غرب در قرون وسطا از طریق بازرگانان و نمایندگان سیاسی و تجاری ایجاد گردید اما تمایل بیشتر و آشنایی گستردهتر نسبت به غرب پس از شکستهای پی در پی ایران از روسیه در زمان فتحعلی شاه آغاز گردید. ورود برخی از عناصر و آموزههای مدرنیته به جامعه ایران و تعاملی که این پدیده با ساختهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی موجود برقرار کرد، تاثیرات پایداری بر برخی از جنبههای زندگی سیاسی در ایران داشت. یکی از این جنبهها، تاثیری است که آشنایی با غرب برگفتمان و فرهنگ سیاسی ایران، و از آن طریق، بر زندگی سیاسی ایرانیان گذاشت. بخشی از این تاثیر به جنبههای شکلی و صوری زندگی سیاسی، همچون پیدایش نهاد قانون گذاری، تفکیک قوا، محدود شدن قدرت شاه و… مربوط می شود. می توان گفت که در نتیجه این تحولات، برای نخستین بار در تاریخ ایران، «اقتدار نظام سیاسی حاکم»، نه از سوی شاه زادگان، سرداران و رقیبان بالقوه و بالفعل، بلکه از سوی مردم به چالش جدی کشیده شد و «جامعه» رو در روی حکومت ایستاد. [۴۳]
از مهمترین عوامل بیداری جامعه ایرانی میتوان به ضرورت روی آوردن به دانش و فن جدید که از پیامدهای جنگهای ایران و روس به فرماندهی عباس میرزا در عهد فتحعلی شاه بود، اشاره نمود. رفت و آمد ایرانیان به کشورهای اروپایی و آشنایی آنان با تحولات جدید علمی، فنی، اقتصادی و سیاسی غرب بویژه اعزام گروه هایی از محصلان ایرانی به خارج از کشور برای فراگیری دانش و کارشناسان جدید که نخستین گروهها به فرمان عباس میرزا در سال ۱۲۳۰ هـ. ق به انگلستان اعزام گردیدند را نیز نباید نادیده گرفت.
رواج صنعت چاپ که موجب تحول عظیم و تسهیل در نشر روزنـامهها و دیگر آثـار گردید و همچنین رواج و گسترش روزنامه نویسی که به عنوان مهمترین رسانه، اخبار و اطلاعات را در کوتاهترین زمان در همه جا منتشر میکرد، به همراه ترجمه و نشر کتابها و آثار فرنگی که آشنایی همگانی مردم را با پیشرفتهای غرب ممکن می ساخت، همگی ناشی از تحولات غرب بود. در این میان از نقش روزنامههایی که توسط ایرانیان مقیم خارج از کشور چاپ و غالبا بصورت مخفیانه وارد ایران می شدند نیز نباید غافل ماند. از جمله این روزنامه ها می توان به حبلالمتین، ثریا، قانون، پرورش و اختر اشاره نمود که توسط میرزا ملکم خان، سید جمالدین اسد آبادی، میرزا آقاخان کرمانی و دیگر اصلاح طلبان ایرانی خارج از کشور انتشار مییافتند. [۴۴]حتی در میان شهرهایی که شاهد بیشترین جنب و جوش انقلابی بودند، فارغ از تهران که به عنوان پایتخت، به صورت مهمترین مرکز فعالیت های سیاسی و مطبوعاتی محسوب میگردید، از نقش تبریز و مردمان این منطقه و سردارانی چون ستارخان و باقرخان نمیتوان به سادگی گذشت. دلیل اهمیت بیش از حد تبریز نیز مجاورت با دو کشور بزرگ عثمانی و روسیه تزاری و قرار گرفتن در سر راه اروپا بود که باعث می شد تازهترین اخبار و اطلاعات را در خود منتشر نماید.
جنگ روسیه و ژاپن در سالهای ۵ – ۱۹۰۴ و انقلاب ۱۹۰۵ روسیه نیز به مشروطهخواهان ایران که از سال ۱۹۰۱ در حال رشد بودند نیروی مضاعفی بخشید. عده زیادی اهمیت این امر را در این نکته میدانستند که تنها قدرت آسیایی که دارای قانون اساسی بود، تنها قدرت اروپایی را که قانون اساسی نداشتشکست داده بود. از این مقدمه چنین نتیجه گرفته میشد که قانون اساسی «راز قدرت» غرب می باشد و هر کشوری که قانون اساسی دارد، کشوری سربلند و فاتح خواهد بود.انقلاب روسیه نیز که پیامد دیگر جنگ بود، نشان داد که یک قیام تودهای ممکن است یک سلطنت استبدادی را تضعیف و وادار به پذیرش قانون اساسی نماید. بدین ترتیب خون تازهای به رگهای آزادی خواهان ایرانی تزریق شد. صرفنظر از اینکه اشخاص یا گروه های معینی در نتیجه فشار غرب بر ایران منتفع یا متضرر شده بودند، گروه های متنوعی، در جامعه وجود داشتند که دلایلی برای ناخشنودی از قاجار و تعدیات غرب داشتند. پیشهورانی که وضعیتخود را از دست داده بودند آشکارا ناراضی بودند. حتی تجار موفق فکر میکردند که رفتار مطلوبتری با بازرگانان غربی میشود. برای مثال غربیها از عوارض جادهای و مالیاتهای داخلی معاف بودند در حالی که تجار ایرانی باید چنین هزینه هایی را تقبل میکردند. تعداد بسیار زیادی از تجار و کارگران ایرانی که به هندوستان، ماورای قفقاز شوروی و ترکیه مسافرت میکردند، می توانستند به چشم خود، اصلاحات به عمل آمده در آن کشورها را ملاحظه کرده و با افکار آزادی خواهانه و مبانی جدید آشنا شوند. افکاری که متضمن راه هایی بود که بدان وسیله دولتها و از جمله ایران میتوانست تغییر کرده و به روشهایی روی آورد که به تقویت بنیه داخلی و بهبود شرایط آنها منجر شود. [۴۵]البته در این میان از نقش روشنفکران ایرانی که معمولا غرب را از نزدیک درک کرده بودند نیز نباید به سادگی گذشت. به عنوان مثال اندیشه های آزادی خواهی، دموکراسی، قانون اساسی و پارلمانتاریسم نخستین بار از طریق سفرنامه هایی چون سفرنامه میرزا صالح شیرازی، سفرنامه ابوالحسن ایلچی، سفرنامه مصطفی افشـار، سیـاحت نامه ابراهیم بیک و سفرنامه رضا قلی میرزا وارد ایران شد. حیرت، مقایسه و علتیابی دلایل پیشرفت غرب و عقبماندگی ایران، سه مرحلهای بود که تقریبا تمام روشنفکران و غرب دیدهها خود را غرق آن میکردند. در مرحله اول آنان مبهوت پیشرفتهای گسترده علمی، صنعتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی غرب میشدند، در مرحله دوم به مقایسه ایران و غرب میپرداختند و در مرحله آخر درصدد علتیابی پیشرفت غرب و واپس ماندگی ایران بر میآمدند. به تدریج به سبب آشنایی و توجهی که اندیشهگران ایرانی به سیر و گسترش جنبشهای مشروطهخواهی بورژوازی غرب داشتند، احساس کردند که نظام حاکم بر ایران دیگر تحمل ناپذیر است. آنان هر انگیزه خصوصی و فردی که داشتند، بدان باور بودند که ایران هنگامی از امنیت، آسایش، آبروی بین المللی، اهمیت و ثبات برخوردار خواهد شد که حکومت استبدادی آن ریشهکن و یک نظام مشروطه دموکراسی گونه غربی جایگزین آن گردد. [۴۶] با این حال میزان آگاهی نوخواهان از اروپا و معنی مشروطه و قانون یکسان نبود.[۴۷] از جمله مصادیق این امر در سخن یکی از رهبران انقلاب مشروطه، یعنی آیت الله سید محمد طباطبایی نهفته است؛ وی میگوید: « ما ممالک مشروطه را که خودمان ندیده بودیم، ولی آنچه شنیده بودیم و آنهایی که ممالک مشروطه را دیده، به ما گفتند[ که] موجب امنیت و آبادی ممالک است. ما هم شوق و عشقی حاصل نموده، ترتیب مشروطیت را در این مملکت برقرار نمودیم.» [۴۸] از این سخن میتوان چنین نتیجه گرفت که اگر چه رهبران انقلابی الگوی خود را در لیبرالیسم و مشروطهگرایی به سبک غرب یافته بودند و حتی در نگارش و تدوین قانون اساسی نیز به اقتباس از قوانین اساسی بلژیک و فرانسه پرداختند، اما نه تنها مردم عادی که حتی بسیاری از رهبران و روشنفکران نیز تلقی درستی از مشروطه، قانون و آزادی نداشتند. چنانچه آنانی که مدافع قانون بودند و بر ضرورت آزادی تکیه میکردند، خود تاب مشاهده مخالفانی همچون مشروعهخواهان را نیاورده و شیخ فضلالله نوری را به سبب بیان نظراتش به دار آویختند ؛ و شاید بتوان این عمل را نقطهی آغاز شکست مشروطهخواهی محسوب کرد.[۴۹]
۳-۲-۱ روابط سیّد مرتضی اهرمی با آلمانها
با تکیه بر اسناد موجود در کتاب آبی و گزارشهای روزنامه حبلالمتین، یکی دیگر از دلایل توطئه و اقدام انگلیسیها علیه سیّد مرتضی و مشروطهخواهان بوشهری، نزدیکی سیّد به آلمانها بودهاست که از مدّتها قبل تلاش میکردند تا نفوذ خود را در کرانههای شمالی خلیج فارس و به ویژه بوشهر گسترش دهند.
در اینجا ضروری به نظر میرسد مختصراً سابقه فعالیتهای سیاسی اقتصادی دولت آلمان در بوشهر شرح داده شود.
در سال ۱۸۷۱٫م (۱۲۵۰٫ش) بیسمارک، صدر اعظم آلمان، پس از در هم شکستن چند قدرت اروپایی، تأسیس امپراتوری آلمان (رایش دوم) را اعلام کرد. آلمانها بعد از سالها تفرقه، در اواخر قرن نوزدهم، سیاست توسعهطلبی خود را در اروپا شروع کردند و این سیاست در زمانی آغاز شده بود که به نوشته پل کندی، آن ها هم قدرت، توانایی و تجهیزات لازم را برای تغییر وضعشان در اروپا در دست داشتند و هم افراد و مواد اولیه را؛ که این دو عامل میتوانست وسایل قدرت لازم را برای ایجاد تغییرات مورد نظر فراهم نماید.بیسمارک اعلام کرده بود مهمترین خواسته آن ها، پس از تشکیل «رایش دوم»، داشتن مستعمرات در جهان است. این خواسته با کینه و نفرت رقیب دیرینه آلمان، یعنی فرانسه، به دلیل شکست از آن کشور، ترس روسیه و مخالفت انگلیس روبهرو گردید. همانگونه که از نتایج کنگره برلین در سال ۱۸۸۴٫م (۱۲۶۴٫ش) برمیآید، پس از کشمکشهای فراوان، آلمان توانست در افریقا، چین و اقیانوس آرام مستعمراتی بهدست آورد، امّا این سهمیه ناچیز هرگز اشتهای سیریناپذیر آلمانها را اشباع نکرد.
آلمانها، اگرچه هدف اصلی خود را در ایران حفظ اهداف تجاری ذکر میکردند، رقابتهای بینالمللی و تقویت توان نظامی و ضربه زدن به منافع رقبای خود در هر گوشه دنیا، بخش دیگری از برنامههای زمامداران آن کشور بود.حضور آلمانها در منطقه خلیج فارس بخشی از این سیاست بود که از مدتها پیش اسباب دلهره و نگرانی انگلستان را موجب شده بود؛ زیرا موفقیتهای سیاسی اقتصادی آلمان از سالها پیش از جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ــ ۱۹۱۸٫م) عرصه را بر انگلیسیها در آن منطقه تنگ کرده بود.
موقعیت خاص استراتژیک بندر بوشهر، که دارای مرزهای وسیع با خلیج فارس میباشد، سبب گردیده بود در نیمه دوم قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، با توجه به رقابت قدرتهای بزرگ، اکثر دولتهای بزرگ دنیا در این شهر بندری دفتر نمایندگی سیاسی و تجاری دایر نمایند. دولت آلمان نیز یکی از قدرتهای بزرگ آن روزگار بود که در بوشهر قنسولگری تأسیس کرد. شرکت تجاری وانکهوس که یکی از شرکتهای تجاری آلمان در منطقه خاورمیانه به شمار میرفت، در بندر بوشهر رسماً از سال ۱۳۲۴٫ق/۱۹۰۶٫م فعالیت خود را شروع کرد.
ظهور آلمان در عرصه مناسبات دیپلماتیک جهان و سیاستهای توسعهطلبانه خاورمیانهای این کشور، که منافع روسها و انگلیسیها را به طور یکسان در این منطقه به مخاطره میافکند، دولتهای روس و انگلیس را برآن داشت که نگذارند هیچ حقی از آن ها در ایران ضایع گردد.
به گزارش روزنامه حبلالمتین آلمانها و به ویژه نماینده سیاسی جدید آلمان در بوشهر، واسموس، که به تازگی از سفر زنگبار به بوشهر مراجعت کرده، و با هدف تضعیف منافع انگلیسیها فعالیت میکرد، از سیدمرتضی اهرمی و ملّیون حمایت میکردند. این مساله از دید تیزبین انگلیسیها مخفی نماند. نویسنده حبلالمتین پر بیجا ننوشته است که «سیّد [مرتضی اهرمی] به خیال خام خویش میخواست آلمان را حامی خود قرار دهد. آلمانیها هم از دیرباز ساعی بودند که به یک بهانه نفوذی در خلیج فارس پیدا نمایند. مسلم است که انگلیسیها هم بر این امر هرگز رضا نخواهند داد. این بود که انگلیسیها بر قلع و قمع سیّد از بوشهر و خلیج فارس مصمم شدند.» [۵۰]
سر پرسی کاکس، سر قنسول انگلیس در بوشهر، در گزارشهای خود به سال ۱۳۲۹٫ق/ ۱۹۱۱٫م در همین باره مینویسد: «دکتر لیستمان در ۲۰ آوریل عازم مرخصی شد و به جای ایشان آقای واسموس، که از زنگبار آمده بود، عهدهدار امور گردید. نامبرده از اوضاع ایران آگاهی نداشت و به زبان فارسی نیز آشنا نبود. وی در شرایطی بسیار دشوار وارد بوشهر شد و راجع به اطلاعات محلی کاملاً وابسته به میرزا و مترجمش میباشد. میرزا فردی دسیسهگر بود که میخواست در آن شرایط نگرانکننده، که عملاً منافع و امنیت جانی تمامی خارجیان ساکن بوشهر در گرو سیاست دولت انگلستان و نمایندهاش بود، با رفتار حسابشدهاش مشکلاتی برای این نمایندگی به وجود آورد.»[۵۱]
شایان نگرش است که نمایندگی سیاسی انگلیس در بوشهر از ارتباط تنگاتنگ سیّد مرتضی با آلمانیها و این مساله که در آن شرایط حسّاس تاریخی، آن سیّد بزرگوار میخواست از آن ها بر ضد انگلیسیها استفاده نماید، کاملاً آگاه بوده است. کاکس چند بار به طور کنایه و غیر رسمی به واسموس درباره بحرانی بودن اوضاع محل تذکر داده بود، امّا واسموس نیز ضمن انکار ارتباط خود با ملّیون اظهار کرده بود که او خود را به کلی از دسیسههای موجود در بوشهر برکنار داشته است.[۵۲]
البتّه اگر سیّد مرتضی قصد نزدیکی به آلمانها را نداشت، انگلیسیها هرگز با وی به مخالفت برنمیخاستند؛ این سیاستی بود که آن ها، همان زمان در تهران نیز در پیش گرفتند و به حمایت از رؤسای مشروطهخواه اقدام کردند. در آن صورت انگلیسیها نیروی نظامی در بندر بوشهر پیاده نمیکردند و سیّد هم دچار آن تنگناها نمیشد.
۳-۲-۲ سیدمرتضی اهرمی و سرانجام قیام او
سیر حوادث بعد از استبداد صغیر و روی کار آمدن جناح قدرتمند بختیاریها در مرکز، که در جهت اهداف میراثخواران انقلاب گام برمیداشتند، از طرفی نارضایتی تجّار بوشهر که ظاهراً از ناامنی و آشوبهای چندماهۀ شهر متضرر شده بودند و از طرف دیگر توطئههای پنهان و مداخله مستقیم تفنگداران انگلیس در وقایع بوشهر، اوضاع را به گونهای باژگونه ساخت که نتیجه نهایی آن، عقبنشینی سیّد مرتضی و نیروهای تحت امر وی از مواضع قبلی خود بود.همانگونه که پیش از این آمد، مرحوم آیتاللّه آخوند خراسانی نیز طی نامهای برای سیّد مرتضی خواستار همراهی و همگامی وی با احمدخان دریابیگی شده بود، و این در حالی بود که مرحوم آخوند خراسانی به دلیل تعدّیات احمدخان در بندر لنگه و بوشهر، در ۲۸ شوال ۱۳۲۷٫ق در نامهای به سپهدار تنکابنی و سردار اسعد بختیاری، صدر اعظم و وزیر داخله وقت، به شدّت به عملکرد احمدخان حمله کرده، در بخشی از نامه خود چنین آورده بود: «جنابان مستطابان اجل اشرف رئیسالوزراء و وزارت جلیله داخله دامت تأییداتهما، با حالت جهالت اغلب اهالی بنادر فارس که شرف خود را در تهیّه اجرای مفاسد [مقاصد] اجانب پنداشتهاند، البته مکشوف، و جناب دریابیگی هم جز فراهم نمودن موجبات چپاول و دخل خود مقصد دیگری ندارد، رواج مشروطیت در بنادر با چنین حامل غیرمترقبه فیالحقیقه آن نقطه عظیم از ایران جزء جزایر انگلستان محسوب است، علاج فوری و فرستادن حاکمی با علم و کفایت، بیطمع و وطنخواه شایسته، ترتیب اهالی واجب… .[۵۳]اگرچه این نامه بیانگر آن است که مرحوم آخوند خراسانی در کمتر از پنج ماه بعد از قیام سیّد مرتضی از اقدامات ضد مردمی احمدخان دریابیگی آگاهی یافت، امّا حمایت اولیه او سبب گردید احمدخان هر چه سریعتر بر اوضاع بوشهر مسلط گردد.با وجود حجم گسترده توطئهها علیه سیّد مرتضی و نیروهای مشروطهخواه، در آغاز او و طرفدارانش از مواضع خود عدول نکردند و درصدد برآمدند با نیروهای احمدخان دریابیگی مقابله نمایند. در پانزدهم جمادیالاول سال ۱۳۲۷٫ق تفنگچیان تنگستانی به مقابله با نیروهای حکومتی برخاستند و در بعضی از خانهها سنگر گرفتند. نیروهای دولتی نیز مواضع و سنگرهای احرار تنگستانی را بمباران کردند و آنچنان تلفاتی بر ملّیون وارد ساختند که آن ها قرآن نزد احمدخان دریابیگی فرستادند و امان خواستند.در اثنای درگیری، احمدخان تلاش نمود با احضار شیخ حسینخان چاهکوتاهی به بوشهر و فرستادن وی نزد سیدمرتضی، به منظور اصلاح بین طرفین، او را متقاعد سازد، از شهر خارج شود. امّا شیخ حسینخان در این مأموریت موفق نشد. در این زمان سربازان پادگان و عدهای از اهالی بوشهر که انگلیسیها کاملاً احساساتشان را علیه سیّد مرتضی و طرفدارانش تحریک کرده بودند به قصد تسخیر منزل سیّد مرتضی، که در محله کوتی جنب نایبقنسولگری انگلیس قرار داشت، هجوم بردند و خانه سیّد را به توپ بستند. طی جنگ، بسیاری از طرفداران سیّد که کار را بر خود سخت میدیدند، بدون مقاومت صحنه جنگ را ترک کردند و از اطراف وی پراکنده شدند.[۵۴]سیّد مرتضی، که وضعیت را بدین گونه دید، تسلیم گشت و صلح را پذیرا شد. روز شنبه مورخ ۱۸ جمادیالاول ۱۳۲۷٫ق رؤسای لشکری، همراه کسبه و دکانداران و جمعی از تجّار بوشهر، که تغییر موضع داده بودند، در دارالحکومه (امیریه) اجتماع کردند، استشهادی نوشتند و به این بهانه که حضور سیّد مرتضی در شهر مایه اغتشاش و اختلال نظم است، اخراج و تبعید وی از بوشهر را خواستار شدند. هنگامی که خواسته و مراسله مخالفان و عدهای از علمای بوشهر به سیّد مرتضی رسید، وی جوابی به این مضمون به آن ها داد: «من مدتی است مظلومیت اختیار کردهام، در باب حرکت اشرار [احرار] حضرت ولی عصر (عج) را شاهد خود قرار میدهم که بیاطلاع هستم و اگر به مسافرت من اصرار دارید، باید جنرالقنسول انگلیس ضمانت به من بدهد که سه روز مهلت داشته باشم و بعد از آن روانه شوم و الاّ برای دفاع حاضرم.[۵۵]
استمهال سیّد مرتضی در پاسخ آن نامه، مخالفان را، که در نابودی وی همعقیده شده بودند، خشنود نساخت؛ به گونهای اصرار و ابرام بر حرکت سیّد از بوشهر تداوم یافته و آن ها برای دستیابی به اهداف خود، سیّد اسداللّه خارقانی[۵۶] را، که به نمایندگی از جانب مرحوم آخوند خراسانی به بوشهر آمده بود، نزد وی فرستادند.بر اساس نوشتههای حبلالمتین، مذاکرات سه ساعت به طول انجامید، امّا نتیجهای حاصل نشد! در این اثنا از طرف نیروهای دولتی دو توپ بر خانهای که مشرف بر منزل سیّد بود، نصب، و خانه وی را گلولهباران کردند[۵۷]. بعد از تخریب بخشی از منزل سیّد، تفنگچیان حامی وی، که در منزل سنگر گرفته بودند، از آنجا گریختند. به دنبال این وقایع، صحنهای حادث شد که روزنامه حبلالمتین به بهترین وجهی آن را ترسیم کرده است: بعد از فرار تفنگچیان سیّد مرتضی «سربازها به مجردی که داخل منزل راه یافتند، به غارت و چپاول پرداختند، هر چه موجودی بود، در اندک مدتی بردند. حتّی در اتاقها را هم برداشته و غارت کردند. به حیثیتی که حالا تمام آن خانه هم دارای یک در هم نیست.[۵۸]سیّد مرتضی چون این رفتار وحشیانه را مشاهده کرد، از آنجایی که میدانست همه این فتنهها از کجا سرچشمه میگیرد، همراه دو تا سه نفر از اتباع خود به سمت قنسولگری انگلیس حرکت کرد، امّا در بین راه دستگیر شد و سربازان دولتی او را به شدّت مضروب ساختند.«حرکات آن ها با جناب سیّد مرتضی سلّمهاللّه یک پرده کوچک از روز ۲۳ جمادیالاول ۱۳۲۶٫ق و کردار ناهنجار سربازان سیلاخوری نسبت به سیّدین حجّتین و اسرای بهارستان را مجسم مینمود، و آدمی نبود که تماشای این پرده مدهش بنماید. مثلاً همانگونه که جهانگیرخان بیچاره را گرفته و بدون اینکه بفهمد تقصیر و گناهش از چیست، به ضرب و زجرش اقدام کردند، اینجا هم سربازان دولتی که دیروز بود، از فرط گرسنگی در نزد اجانب متحصّن شده بودند، آنچه از دستشان برمیآمد، در حق سیّد کوتاهی نکردند.»[۵۹] بر اساس اسناد موجود سیّد مرتضی، زایر خضرخان تنگستانی را، که از رؤسای تنگستان بود، نزد احمدخان دریابیگی فرستاد و مجدداً امان خواست، امّا سربازان دولتی به این درخواست سیّد وقعی ننهادند و به شرارتهای خود ادامه دادند. سرانجام سیّد تسلیم شد. بعد از دستگیری سیّد که مستر چیک ویسقنسول انگلیس در بوشهر نیز در آن صحنه حضور داشت ـ وی را در میان هلهله و غریو و هیاهو به طرز موهنی به دارالحکومه بردند و تسلیم حکومت کردند. فوراً دستور توقیف او صادر گشت و اجرا شد.[۶۰]در بحبوحه درگیری سیّد مرتضی با نیروهای دولتی، سردار اسعد بختیاری در تلگرافی از تهران برای احمدخان دریابیگی، پیروزی احمدخان را بر سیّد تبریک گفته، و خواستار رفع فتنه و فساد او شده است. متن تلگراف سردار اسعد که در جریده حبلالمتین به چاپ رسیده، چنین است: «جناب جلالتمآب دریابیگی حکمران بنادر دام اقباله و اعضای انجمن ولایتی دامت تأییداتهم به حمداللّه اردوی ملی باشکوه و وقار وارد اهالی شهر با نهایت نشاط و مسرّت پذیرایی و استقبال نمودند. پیشقراول اردو هم به منظریه مأمور شد، و انشاءاللّه تعالی با موافقت و اتفاق حضرت سپهدار [محمّد ولیخان تنکابنی] عازم تهران خواهیم شد. البته جناب اجل عالی و عموم اعضای انجمن ولایتی در ترتیبات و انتظامات بوشهر و تمام بنادر اهتمامات وافیه خواهید فرمود، که ذرّه اختلاف و بینظمی واقع نشود، و انشاءاللّه تا کنون از شرّ زحمات و خرابکاریهای سیّد مرتضی آسوده شدهاید، و رفع فتنه و فساد او را فرموده، منتظرم اخبار ولایت و انتظامات آنجا خاطر این خادم ملّتخواه را مسبوق و مسرور دارید.» (علیقلی بختیاری)[۶۱]چند روز بعد از دستگیری و توقیف سیّد مرتضی، رئیسعلی دلواری که از تغییر اوضاع بوشهر اطلاع حاصل کرده بود، با عدهای از رؤسای دشتی تصمیم گرفت تجدید قوا نماید و به بوشهر حمله کند و سیّد را از زندان عمّال استبداد مستخلص سازد، ولی احمدخان دریابیگی که از قصد رئیسعلی آگاه شده بود، سیّد را به کشتی مظفری، که در وسط دریا لنگر انداخته بود، منتقل کرد.
رئیسعلی دلواری و تفنگچیان وی قبل از اینکه به بوشهر هجوم آورند، پیشنهادهایی به احمدخان نمودند. از جمله تقاضاهای آن ها موارد ذیل بود: ۱ــ سیّد را با احترام به مقام خود عودت دهند تا کما فیالسابق به کار خویش مشغول شود؛ ۲ــ خانه او را، که خراب کردهاند، تعمیر و مرمّت کنند و به حال خود برگردانند؛ ۳ــ اسباب او را به موجب تفصیلی که خودش میدهد، مرجوع گردانند؛ ۴ــ به عوض آن چهار نفری که در آن معرکه کشته شدهاند، چهار نفر به ایشان بسپارند تا آن ها را بکشند، و گرنه به هیچکس اعتنا نخواهند کرد و به بوشهر حملهور خواهند شد.(!)[۶۲]احمدخان دریابیگی، که با تکیه بر مراسله مورخ ۲۰ ربیعالاول ۱۳۲۷٫ق از حمایت بیدریغ دولت انگلیس و نیروهای مستقر در بوشهر برخوردار بود، به خواست مجاهدان تنگستانی ترتیب اثر نداد. در این اثنا مأموران حکومتی، که در سرکوب سیّد مرتضی و احرار تنگستانی نقش کارساز داشتند، خواستار تشویق و جایزه شدند. فاتحان تهران، که در آن زمان در باغ شاه مستقر بودند، تلگرافی به این مضمون به بوشهر ارسال کردند که «چون مأمورین نظامی در این حرکت بوشهریان ممانعتی نکرده، و از اشرار جلوگیری ننموده بودند، باید تمام آن ها را مأخوذ و محبوس نمایند.» چند روز بعد حکومت باغ شاه تلگراف دیگری صادر کرد که طی آن از قصور و کوتاهی مأموران حکومتی چشمپوشی گردیده بود. شیخ ابوالقاسم نام و شیخ اسداللّه را، که به همکاری با سیّد مرتضی مجتهد اهرمی متهم شده بودند، بعد از چند روز حبس به انجمن شهر آوردند. آن ها به قرآن سوگند دادند تا مصدر بلوا و آشوبی نشوند، و سپس آزاد گشتند.جناب سیّد مرتضی پس از هیجده روز توقیف در کشتی مظفری، سرانجام با صوابدید نماینده انگلیس در تاریخ ۸ رجب ۱۳۲۷٫ق مطابق با ۲۶ جولای ۱۹۰۹٫م به همراه خانوادهاش به نجف اشرف تبعید گردید.[۶۳]
۳-۲-۳ ریس علی دلواری مشروطه خواه بوشهر
مردم مبارز بوشهر دشتی دشتستان و تنگستان از دیر باز در راستای پاسداری از مرزهای میهن اسلامی در برابر هر گونه تجاوز و اشغال بیگانگان از خود مقاومت و ایستادکی نشان داده وهمواره کوشیده اند تا با جانبازی و فداکاری کیان ایران اسلامی را حفظ کنند. دولت بریتانیا از دهها سال پیش در بوشهر حضور استعماری داشته و دستکم از زمان کریم خان زند رسما” در این شهر دفتر نمایندگی وبعدها قنسولگری دایر کرده است. در چند سده اخیر مردم این خطه چندین بار به مصاف متجاوزان انگلیسی رفته و هر بار حماسه آفریده اند در سال ۱۲۵۴ ه.ق. / ۱۸۳۸ م ، ۵۰۰ نفر از نیروهای ارتش بریتانبا با چندین فروند کشتی به خارگ و بوشهر یورش بردند که با مقاومت مردم بوشهر و تنگستان مجبور به عقب نشینی شدند. رهبر مذهبی این قیام و مقاومت مردمی مرحوم شیخ حسن آل عصفور بود در سال ۱۲۷۳ ه.ق/ ۱۸۵۶ نیز انگلیسی های متجاوز بار دیگر با ده ها فروند قایق و کشتی جنگی و هزاران نفر سرباز مسلح به خارگ و بوشهر حمله ور شدند این باز نیز با سد استوار ایستادگی مردم مراجه گشتند. در نبردی که در قلعه تهمنی اتفاق افتاد صدها نفر مزدور هندی و انگلیسی و چندین آدمیرال وافسر بلند پایه نیروی دریایی هند و انگلیسی به هلاکت رسیدند در این نبرد نا برابر امام قهرمانه ساحمد خان فرزند رسید باقرخان تنگستانی فرمانده سپاه کوچک مقاومت ایرانیان نیز پس از ساعت ها نبرد دلیرانه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.رئیسعلی دلواری در سال ۱۲۹۹ ه.ق. / ۱۸۸۱ م در روستای دلوار از توابع تنگستان متولد شد. پدرش زائیر محمد نام داشت که سمت کد خدایی دلوار را عهده دار بود و بعدها به معین الاسلام ملقب گردید. مادر رئیسعلی شهین نامیده می شد. در سال ۱۳۲۴ ه.ق. / ۱۹۰۶ نسیم مشروطیت بر ایران وزیدن گرفت و ایران از خواب چند هزار ساله بیدار شد با شروع مشروطیت رئیسعلی در حالی که بیش از ۲۵ سال نداشت از جمله پیشگامان مشروطه خواه در جنوب ایران بود و همکاری نزدیکی با محافل انقلابی و عناصر مشروطه طلب در بوشهر تنگستان و دشتی آغاز کرد. وی از جمله محدود رهبران تنگستانی بود که صادقانه به مشروطیت ایمان داشت و در دفاع از اصول آن حاضر به هر گونه فداکاری بود. با کودتای ضد انقلابی لیاخوف روسی علیه مشروطه خواهان در ۱۳۲۶ ه.ق. / ۱۹۰۸ و بمباران مجلس شورای ملی و استقرار دیکتاتوری محمد علی شاه در بوشهر کانون مقاومت علیه استبداد صغیر به وجود آمد مرکز این کانون روحانی برجسته ای چون آیت الله سید مرتضی علم الهدی اهرمی قرار داشت[۶۴] .سید مرتضی با همکاری رئیسعلی دلواری، خالوحسین برخونی و تفنگچی های تنگستانیو دشتی طی یک هجوم ناگهانی دراوایل سال ۱۳۲۷ ه.ق. / ۱۹۰۹ م بوشهر را از لوث وجود عناصر مستبد و وابسته به دربار محمد علش شاه پاکسازی کرد و اداره امور گمرک و انتظامات شهر و ادارات دولتی را عهد دار شد. تصرف گمرک بوشهر که در گرو وام انگلیسی ها بود بر دولت بریتانیا گران آمد از این رو آنان برای تضعیف مشروطه خواهان و استمرار سلطه بر حیات اقتصادی و سیاسی جنوب ایران شروع به سرکوب عناصر انقلابی و مشروطه خواه کردند و در همین راستا ی فروند ناو جنگی به سواحل بوشهر اعزام کردند انگلیسی ها از این فرصت شود جسته رسما” با ده ها نفر تفنگدار دریایی بوشهر را به اشغال در آودره ضمن بیرن راندن تفنگچی های تنگستانی و دشتی سید مرتضی علم الهدی را نیز به طور موهن و زشتی بازداشت و به بندر بصره تبعید کردند. اما رئیسعلی دلواری مردی نبودکه از عقاید خود دست بردارد به همیندلیل نیز فعالیت های گسترده ای علیه منافع انگلیسیها آغاز کرد در همین راستا گمرک دلوار راتصرف و از قید سلطه انگلیسی ها آزاد نمود.[۶۵]انگلیسیها برای سرکوب رئیسعلی احمد خان دریا بیگی حاکم دست نشانده و خائن بوشهر را تحریک کردند که به دلوار حمله کند. احمد خان با پشتگرمی و حمایت مالی و تدارکاتی استعمارگران جند بار به تنگستان لشکر کشید و با دهها سرباز و چندین قبضه توپ صحرایی به دلوار یورش برد این حملات بامقاومت سرسختانه رئیسعلی و یارانش سرانجام دفع شد و حاکم مزدور بوشهر در نیل به اهداف شرم خود ناکام ماند. نظام السلطنه مافی نیر با هزاران سرباز پیاده و سواره به اهرم و دلوار لشکر کشید که با مقاومت قهرمانانه رئیسعلی و زائر مخفرخان اهری روبرو شد و ناچار به عقب نشینی گشت.احمد خان دریا بیگی که خود نتوانسته بود ضربه موثری به رئیسعلی وارد کند برخی از خوانین با نفوذ تنگستان را تشویق کرد تا به دلوار حمله برند این جنگ و گریز تا آستانه جنگ جهانی نحست ادامه داشت حملات فوق نه تنها خللی در اراده رئیسعلی وارد نکرد بلکه اراده او را در دفاع از ارزشهای اسلامی و حراست از مرزهای میهن را سختر نمود. در آستانه جنگ جهانی لول ، نیروهای انگلیسی که از قدرت یافتن قوای روس در شمال وبرخی اتفاقات در جنوب ایران نگران شده بودند به بهانه حفظ نظم و امنیت راه های جنوب با اعلام یک ضرب الاجل به دولت وثوق الدوله شروع به اشغال تدریجی جنوب ایران نمودند. این حرکات برای رئیسعلی قابل تحمل نبود و آن را نقض آشکار حاکمیت ملی و استقلال ایران می دانست . از این روی در نامه هائی به مجلس شورای ملی و علمای نجف اشرف ،خواستار برخورد دولت ایران و رهبران مذهبان مقیم عتبات مقدسه شد .در این میان علمای نجف با ارسال پیامهایی بخ خوانین جنوب ایران از آنان خواستند تا با ایجاد اتحاد ضد انگلیسی مبادرت نمایند . رئیسعلی که همراه خود را مطیع علمای دین می دانست بلافاصله دست به کار شد . علیرغم کدورت های قبلی با سفر به مناطق مختلف تنگستان و دشتی کوشید تا به اختلافات موجود میان خوانین و کدخدایان منطقه پایان دهد و آنان را علیه بریتانیا گردهم آورد . خود نیز اختلاف و درگیری با برخی از خوانین تنگستان را کنار گذاشت و اتحادی ضد انگلیسی بخ وجود آمد . دیری نپائید که آتش جنگ جهانی اول در اروپا شعله ور شد . در یک طرف آلمان اطریش و دولت سلمان عثمانی قرار داشت و در طرف دیگر انگلیس ، روسیه ، فرانسه .هنوز چند ماهی از آغاز جنگ در اروپا سپری نشده بود که شراره های آن دامن ایران را نیز گرفت و با وجودی که ان کشور رسمأ اعلام بی طرفی کرده بود از شمال , غرب و جنوب مورد یورش و تهاجم قرار گرفت و رسمأخاکش به اشغال درآمد . با وقوع جنگ و کشیده شدن پای یک دولت سلمان به آن , علمای نجف بلافاصله علیه روس و انگلیس اعلام جهاد کردند . به دنبال فتوای علمای نجف , علمای جنوب ایران از جمله آیت الله سید عبدالحسین لاری , آیت الله سید عبدالله مجتهد بلادی بوشهری و شیخ محمد حسین برازجانی نیز علیه قوای انگلیس و آتش مشابه نشان داده وکلیه مسلمانان را به نبرد با تجاوزگران فرا خواندند و رسمأ از دولت عثمانی جانبداری نمودند . به دنبال اعلان جهاد از طرف علما و مجتهدین , رئیسعلی و دیگر مبارزان تنگستانی و دشتی شروع به حمله به قوای انگلیسی مستقر در بوشهر کردند .نیروهای انگلیسی برای سرکوب عناصر مخالف از هیچ تلاشی دریغ نورزیدند . در این راستا موقر الدوله به همکاری گارد حفاظت قنسولاگری بریتانیا در بوشهر , به روستای ریشهر حمله کرد و با زائر علی تنگکی کدخدای ریشهر مشغول نبرد شد . زائر علی در یک نبرد کاملأ نا برابر چندین نفر از سربازان انگلیسی را به هلاکت رساند و خود با وجود آنکه زخمی شده بود موفق به فرار و تحصن در امامزاده عبدالمهیمن گشت . اما انگلیسی ها از او دست بر نداشتند و ضمن محاصره سه روز امام زاده و جلوگیری از ورود آب و غذا به این روستا , موفق به دستگیری او شدند . جرم اصلی زائر علی ارتباط با رئیسعلی بود .نیروهای اطلاعاتی بریتانا در یک اقدام به سابقه و غیر قانونی , قنسول آلمان در بوشهر را به همراه دو تن از مأموران یک شرکت تجاری آلمان به اتمام جاسوسی علیه انگلیسی بازداشت و به هندوستان تبعید کردند . این عمل نقض آشکار به طرفی و حتی استقلال ایران بود و به همین دلیل نیز خشم علماء مردم , خوانین و در رأس همه رئیسعلی را برانگیخت و او را وا داشت تا بر شدت مبارزه علیه انگلستان بیفزاید . رئیسعلی در یورش های شبانه ضربات و تلفات موثری بر انگلیسیها وارد آورد .[۶۶] در یکی از این شبیخونها , که در دوم رمضان ۱۳۳۳ ه ق / ۱۲ ژوئیه ۱۹۱۵ م رخ داد , رئیسعلی دو تن از افسران بلند پایه انگلیسی را به همراه چند نفر سرباز مزدور هندی به هلاکت رساند . این اقدام رئیسعلی برای دولت بریتانیا غیر قابل تحمل بود . از این رو کشده شدن آن دو افسر را بمانه قرارداد و در ۲۶ رمضان , ۸ اوت شبانه بوشهر را به چهار ناو جنگی و صدها نفر سرباز به اشغال خود درآورد . چند روز پس از اشغال بوشهر نیروی دریائی بریتانیا برای نابود کردن رئیسعلی و یارانش در سوم شوال ۱۳۳۳ / ۱۳ اوت ۱۹۱۵ با چندین فروند ناو جنگی و صدها سرباز هندی و انگلیسی دلوار یورش برد . رئیسعلی که پیشاپیش از حمله به دلوار پاگاهی داشت بلافاصله اقدام به تخلیه دلوار و عقب نشینی تا کتیکی به کوههای اطراف , منطقه ای معروف به کلات بوجیر کرد .سربازان متجاوز انگلیسی و هندی هنگامی وارد دلوار شدند که تقریبا” این روستا خالی از سکنه بود آنان خشمگینانه شروع به گلوله باران منازل مسکونی و قطع نخل های دلوار کردند. پس از جنگ دلوار رئیسعلی به حملات شبانه خود به بوشهر و پادگان انگلیسیها افزود و با همفکری دیگر خوانین منطقه طرح حمله سراسری به بوشهر و آزاد سازی آن را پی ریخت. در گیرو دار تدارک این حمله بود که در شب ۲۳ شوال ۱۳۳۳/ سوم سپتامبر ۱۹۱۵ م هنگامیکه او قصد شبیخون به عمارت سفید سبزآباد را داشت ، در محلی به نام تنگک صفر از پشت مورد اصابت گلوله یکی از همراهان خائنش قرار گرفت و در دم به شهادت رسید.وی هنگام شهادت ۳۴ سال داشت و تنها یک کودک خردسال به نام غلامحسین از او برجای مانده بود. شهادت رئیسعلی خون دلیران تنگستانی را به جوش آورد. آنان در یک عمل انتقامی چند روز پس از مرگ نا به هنگام رئیسعلی حمله سنگین و سراسری خود را به قوای اشغالگر بریتانیا در بوشهر آغاز نمود. در آغاز پیروزی با مجاهدین بود اما تمام شدن فشنگ کمبود آب آشامیدنی و از همه مهمتر رسیدن قوای کمکی برای دشمن این حمله را به فاجعه ای مبدل کرد. در این نبرد خالو حسین برد خونی خان بردخون به اسارت نیروهای دشمن در آمد. دشمن خالو را در عمارت ملک به محاکمه کشیدو سپس او را به بصره تبعید کرد. خالو حدود یک سال در اسارت به سر برد. چندی پس از این وقایع در اوایل محرم ۱۳۳۴ / نوامبر ۱۹۱۵ م نیروهای غیور ژاندارمری در شیراز طی یک قیام مسلحانه قنسول انگلیس در فارس و تنی چند از مقامات انگلیسی را باز داشت و از طریق برازجان به اهرم اعزام کردند امرای انگلیسی حدود نه ماه در قلعه اهرم در اسارت به سر می بردند تا سرانجام با خالو حسین و جمعی دیگر از اسرای ایرانی تبعید شده به هندوستان مبادله شدند.
نبرد بین دلیران دشتی دشتستان و تنگستانی تا پایان جنگ جهانی اول کم و بیش ادامه یافت و در این راستا زائر خضر خان، شیخ حسین خان چاهکوتایی و غضنفر السلطنه برازجانی بارشادت و فداکاری بسیاری جلو حرکت قوای انگلستان از بوشهر به شیراز را سد کردند و مزاحمت های بسیاری برای دشمن فراهم آوردند.
نیروی دشمن چندین بار به مصادف دلیران رفت و هر بار با تحمل ضربات مهلکی مجبور به عقب نشینی شد.در بیرون از بوشهر و دشتستان نیز دلیر مردانی چون ناصر ویران کازرونی وصولت الدوله قشقایی به نبرد با سربازان انگلیسی پداختند و با خون و باروت به اشغالگران فهماندند که ایرانی تسلیم ناپذیر است و هر گاه دین و میهنش را در خطر بیند مرگ را با آغوش باز پذیرا می شود.[۶۷]
فصل چهارم
انگلیس و علما
بخش اول
رویارویی انگلیس و علما در نهضت مشروطه ۴-۱
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir