.« فَإِنْ أَرَادَا فِصالاً عَن تَرَاض مِّنهُمَا وَ تَشاوُر فَلا جُنَاحَ عَلَیهِمَا وَ إِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسترْضِعُوا أَوْلَدَکمْ فَلا جُنَاحَ عَلَیْکمْ….» [۱۶۸]
« اگر پدر و مادر به رضایت و مشورت هم خواستند طفل را از شیر بگیرند گناهى بر آنان نیست.»[۱۶۹]
همچنین در خصوص اتّخاذ تصمیم طلاق هم زن و مرد بایستی به مشورت بپردازند و بر اساس رضایت طرفین در امور مربوط به فرزندانشان عمل نمایند. اسلام از کوچکترین مسئله، که شیر دادن به کودکان و از شیر گرفتن آنان است، از زن و شوهر خواسته است که با یکدیگر به مشورت بپردازند و چیزی که مورد رضایت طرفین است را انتخاب نمایند. مسلماً در امور بزرگتر و مهمتر هم، همین دستور را میدهد. بر عکس زندگی جاهلی که حتی در جزئیترین امور نظر زنان را دخیل نمیدانستند و در همه حال طبق رأی و نظر مرد خانواده و گاهی رئیس قبیله عمل میشد.
۲-۱-۵ تقلیل مدت عده وفات در قرآن
در عصر جاهلی اگر شوهر زنی فوت میکرد، آن زن مجبور بود یکسال تمام به عزاداری بپردازد.[۱۷۰] که در دین اسلام این مدت، به چهار ماه و ده روز تقلیل یافت. خداوند در قرآن کریم فرمودند:
«وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْوَجاً یَترَبَّصنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَهَ أَشهُر وَ عَشراً فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُنَاحَ عَلَیْکمْ فِیمَا فَعَلْنَ فى أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ » [۱۷۱]
«کسانى از شما که بمیرند و همسرانى به جا گذارند، زنان چهار ماه و ده روز، به انتظار بمانند و چون به مدت خویش رسیدند آنچه به شایستگى درباره خویش کنند، گناهى بر شما نیست که خدا از آن چه مى کنید آگاه است.» [۱۷۲]
۲-۱-۶ملغی نمودن زنده به گور نمودن دختران، در قرآن
از جمله رفتارها و عادات زشت اعراب جاهلی زنده به گور نمودن دختران بی گناد در بدو تولد و گاهی در سالهای نخست زندگیشان بود. خداوند در آیات ۸و۹ سوره تکویر مسلمین را از برتر دانستن پسران بر دختران و زنده به گور نمودنشان بر حذر دانسته است. همچنین در سوره نحل نیز به سنت زشت و غیر انسانی وأد اشاره نموده است.[۱۷۳]
« وَ إِذَا بُشرَ أَحَدُهُم بِالأُنثى ظلَّ وَجْهُهُ مُسوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ(۵۸) یَتَوَرَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سوءِ مَا بُشرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلى هُون أَمْ یَدُسهُ فى الترَابِ أَلا ساءَ مَا یحْکُمُونَ)[۱۷۴]
در حالى که هر گاه به یکى از آنها بشارت دهند دخترى نصیب تو شده صورتش (از فرط ناراحتى ) سیاه مى شود، و مملو از خشم مى گردد! از قوم و قبیله خود بخاطر بشارت بدى که به او داده شده متوارى مى گردد (و نمى داند) آیا او را با قبول ننگ نگهدارد، یا در خاک پنهانش کند؟ چه بد حکمى مى کنند؟![۱۷۵]
همچنین خداوند در قرآن میفرماید: قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلَدَهُمْ سَفَهَا بِغَیْرِ عِلْم وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللهُ افْتِرَآءً عَلَى اللهِ قَدْ ضَلُّوا وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ»[۱۷۶]
کسانى که فرزندان خود را از روى سفاهت و جهل کشتند زیان کردند.[۱۷۷]
اینجاست که منّت اسلام بر بانوان و به خصوص زنان درمانده عربستان درک میگردد، که
چگونه اسلام آنان را از چنین مرگ فجیعی نجات بخشید، و به تمامی زنان حق زنده بودن و زندگی کردن همانند مردان عطا نمود، و همچنین کلیه حقوق انسانی را برای آنان به رسمیت شناخت.
بنابراین زنده به گور نمودن دختران در دوره جاهلیت، فقط به دلیل فقر و تنگدستی نبود، گرچه تنگدستی یکی ازدلایل مهم این امرغیر انسانی بود. اما اصلی ترین دلیل این امر را می توان جلوگیری از ربوده شدن دختران در جنگهای قبیلهای و ایجاد لکه ننگ برای کلّ افراد قبیله نام برد، که در این مورد اعراب اعتقادات بسیار متعصّبانه و متحجّرانهای داشتند.[۱۷۸] اعتقاد به این عقیده برای اعمال اعراب زمانی قوت میگیرد که در متون و اشعار باقیمانده ازدوران جاهلیت مشاهده میکنیم که حتی اگر دختری از قبیله ای با مردی از قبیله دیگر ازدواج مینمود، زنان قبیلهاش برای او آرزوی زائیدن دختر را داشتند، همراه با زایمان بسیار سخت، زیرا معتقد بودند که اگر پسردار شود برای قبیله خودش دشمن زائیده است.
قابل توجه است که در عصر جاهلی گاهی برخی از مردان نیز یافت می شدند که با قانون زنده به گور نمودن دختران مخالفت می کردند، از جمله این افراد زید بن عمرو بن نُفَیل بود که هرگاه می شنید که مردی قصد زنده به گورنمودن دخترش را دارد تمامی موونه و مخارج طفل را تأمین کرده وپدر نوزاد را از کشتن نوزادش منع می نمود. طبرانی از صهصعه بن ناجیه المجاشعی (جد فرزدق) نقل می کند که، روزی صعصعه به پیامبر(ص) عرض کرد که: یا رسول الله، من در دوران جاهلیت عملی را انجام داده ام، آیا اجر و پاداشی برای آن دریافت خواهم نمود؟ پیامبر(ص) فرمودند: چه عملی؟ صعصعه گفت: من سیصد و شصت کودک را از مرگ نجات دادهام و برای مخارج هر کدام، ۲ناقه و ۲۰شتر(اشتری حاملگی آن گذشتهت موودَهَِِ بناقتین و عشراوین: دو شتر که ده ماه ازحاملگی گذشته بود.) [۱۷۹]پرداخت کرده ام، آیا پاداشی به من تعلق خواهد گرفت؟ پیامبر(ص) فرمودند:« لَکَ أجرَه منَّ الله عَلیک بِالإسلام» برای تو پاداشی است، زمانیکه خداوند پذیرفتن اسلام را برتومنت گذاشت.[۱۸۰]
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
۱-۱-۷قوامیّت مردان بر زنان درقرآن
قّوام از ماده قیام به معنای نگهبانی و اصلاح است. سخن خداوند به همین معناست که فرموده است: « اَلرِّجالُ قَوّاموُنَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما اَنْفَقوُا مِنْ اَمْوالِهِمْ……. » [۱۸۱]
«مردان سرپرست زنانند، به دلیل آنکه خداوند برخی از ایشان را بر برخی دیگر برتری داده است، و نیز به دلیل آنکه از اموالشان خرج می کنند… .»
قیّم زن، شوهر اوست او نیازمندیهای زن را بر آورده می کند. منظور آن است که مردان متکفّل امور زنانند، و به کارهایشان میپردازند.[۱۸۲] همچنین گفتهاند: قیام چیزی مخالف نشستن است. قوّام، کسی است که بدون تکیه بر دیگری، بسیار به خویشتن متّکی است. در این آیه منظور کسی است که بر زن در تدبیر امورش و برطرف ساختن نیازمندیهایش اشراف دارد.[۱۸۳]
۲-۱-۸تعدّد زوجات در قرآن
تعدّد زوجات نزد اعراب جاهلی، امری معروف و رایج بود و بین کلیه قبایل اعراب رواج داشت، به گونه ای که اعراب جاهلی به کثرت زنان خویش افتخار میکردند. به طور مثال زمانیکه «غیلان بن سلمه الثقفی» اسلام آورد، دارای ده همسر بود. پیامبر(ص) به وی دستور داد تا از میان زنان خویش تعداد چهار زن را به عنوان همسر خویش انتخاب کند.[۱۸۴] همچنین «قیس بن حارث» میگوید: زمانیکه مسلمان شدم دارای هشت همسر بودم که پیامبر(ص) فرموند: تعداد چهار همسر را برگزین. همچنین، درهنگام طلوع خورشید اسلام، برخی از مردان قبیله ثقیف دارای ده همسر بودند، مانند: «سعود بن معقب» ، «عروه بن مسعود» ، «سفیان بن عبدالله» و «مسعود بن عامر».[۱۸۵]
اعراب جاهلی در مورد تعداد همسران خویش، دارای هیچ قید و بندی نبودند، یعنی با هر تعداد همسر، که میل داشتند، ازدواج مینمودند. ابن هشام در سیره خود می گوید: عبدالمطلب پدربزرگ پیامبردارای شش همسرده پسر وشش دختر بود.[۱۸۶]
خداوند در قرآن کریم درباره تعدد زوجات چنین میفرماید:
« وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلا تُقْسِطوا فى الْیَتَمَى فَانکِحُوا مَا طاب لَکُم مِّنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلَث وَ رُبَعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تَعْدِلُوا فَوَحِدَهً أَوْ مَا مَلَکَت أَیْمَنُکُمْ ذَلِک أَدْنى أَلا تَعُولُوا.»[۱۸۷]
« اگر بترسید که مبادا درباره یتیمان مراعات عدل و داد نکنید پس آن کس از زنان را به نکاح خود درآورید که شما را نیکو و مناسب با عدالت است: دو یا سه یا چهار (نه بیشتر) و اگر بترسید که چون زنان متعدد گیرید راه عدالت نپیموده و به آنها ستم کنید پس تنها یک زن اختیار کرده و یا چنانچه کنیزى دارید به آن اکتفا کنید که این نزدیکتر به عدالت و ترک ستمکارى است.» [۱۸۸]
بنابراین در عصر اسلامی، مردان موظّف به رعایت قانون تعدد زوجات با شرط رعایت عدالت در میان همسرانشان، شدند. برعکس دوران جاهلیت که نه تنها قانونی جهت حداقل یا حداکثر تعدّد زوجات وجود نداشت، بلکه در رفتار با بانوان نیز کمترین احترامی دیده نمیشد.
۲-۱-۹متعه در قرآن
«متعه» از جمله ازدواجهای مرسوم در عصر جاهلی است، که خداوند با فرستادن آیهای آنرا مورد پذیرش قرار داد و در صدر اسلام بدان عمل میشد، خداوند در سوره نساء به ازدواج موقت اشاره نموده است:
«… فَمَا استَمْتَعْتُم بِهِ مِنهُنَّ فَئَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضهً وَ لا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَضیْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِیضهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً»[۱۸۹]
«و اگر زنى را متعه کردید _ یعنى با او قرارداد کردید در فلان مدت از او کام گرفته و فلان مقدار اجرت (به او) بدهید، _ واجب است اجرتشان را بپردازید، و بعد از معین شدن مهر، اگر به کمتر یا زیادتر توافق کنید گناهى بر شما نیست، که خدا دانایى حکیم است.» [۱۹۰]
۲-۱-۱۰ممنوعیت «نکاح المقت» در قرآن
در عصر جاهلی شکلهای گوناگونی از ازدواج رواج داشت، که برخی از آنها در دین اسلام مورد قبول واقع شد و اکثر آنان ملغی گشت. از جمله ازدواجهای رایج در عصر جاهلی که اسلام آنرا ملغی اعلام نمود، ازدواج با دو خواهر به طور همزمان بود. که خداند در آیه ۲۳ سوره نساء فرمودند: «..ان تَجمَعوا بَینَ الاُختَین الّا ما قد سلَفَ انّ اللّهَ کانَ غفوراً رحیماً»[۱۹۱]
مگر دو خواهرانى که در دوره جاهلیت گرفتهاید، که خدا آمرزنده رحیم است.[۱۹۲]
همچنین «نکاح مقت» یا ازدواج با بیوه پدر از جمله ازدواجهای رایج در عصر جاهلی بود که اعراب جاهلی بسیار راغب به انجام آن بودند. از آنجا که در عصر جاهلی، قانون خاصی برای حداقل سنّ ازدواج، تفاوت سنّی میان زن و شوهر و انواع ازدواجها وجود نداشت، ازهر مردی که فوت مینمود همسران بیشماری و در سنین مختلفی به جا میماند، که گاه کم سن و سال تر از پسران میّت بودند، لذا پسر ارشد میّت اقدام به ازدواج با بیوه پدر خویش مینمود.
خداوند در قرآن کریم، با فرستادن آیهای اعراب را از نکاح و ازدواج با بیوه پدر برحذر داشته است:[۱۹۳]
« وَلا تَنْکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ » [۱۹۴]
«و با زنى که پدر شما با او ازدواج کرده ازدواج نکنید، که باطل است، مگر آنچه که در دوره جاهلیت انجام شده، که این عمل از مصادیق فاحشه و باعث خشم خدا و طریقه اى زشت است.»[۱۹۵]
همچنین از جمله عادات زشتی که در عصر جاهلی رواج داشت، این بود که گاهی از ازدواج مجدّد زنی بیوه، جلوگیری و ممانت به عمل میآمد و یا اینکه با در تنگنا قرار دادن وی، مقداری از مهریه داده شده به وی را پس میگرفتند. خداوند در قرآن به این عمل زشت اعراب اشاره نموده است و انجام آنرا کاری حرام تلقّی نموده: یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا یحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا ءَاتَیْتُمُوهُنَّ إِلا أَن یَأْتِینَ بِفَحِشه مُّبَیِّنَه »[۱۹۶]
«هان اى کسانى که ایمان آوردید این براى شما حلال نیست که به زور از شوهر رفتن زن میت جلوگیرى کنید، تا بمیرد، و شما ارث او را بخورید، و در مضیقه شان بگذارید تا چیزى از مهریهاى که از شما گرفته اند به شما برگردانند… »[۱۹۷]
۲-۱-۱۱نهی از زنده به گور نمودن دختران
خداوند در قرآن کریم به عادت زشت اعراب جاهلی، اشاره مینماید و آنان را از این عمل نهی میفرماید:
«و لا تَقتُلوا أََولَدَکُم خَشیَهَ إملَقِ نَحنُ نَحنُ نَرزُقُهُم وَ إیّاکُم إنَّ قَتلَهُم کانَ خِطاً کَبیراً.»[۱۹۸]
«فرزندان خود را از ترس فقر و تنگدستی نکشید ما به شما و آنها روزی میرسانیم، همانا کشتن آنان گناهی بس بزرگ است.»
۲-۱-۱۲ نهی از تبرِّج
خداوند طی آیاتی در قرآن کریم، همسران «پیامبر(ص)» را از انجام عادات زشت و نکوهیده دوران جاهلی برحذر میدارد. هرچند که این آیات، در خصوص همسران پیامبر اسلام است ولی کلیه زنان مومن و مسلمان، بایستی این دستورات را سرلوحه زندگی خویش قرار دهند.
«یَنِساءَ النَّبىِّ لَستنَّ کَأَحَد مِّنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتنَّ فَلا تخْضعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطمَعَ الَّذِى فى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفاً(۳۲) وَ قَرْنَ فى بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبرَّجْنَ تَبرُّجَ الْجَهِلِیَّهِ الأُولى وَ أَقِمْنَ الصلَوهَ وَ ءَاتِینَ الزَّکوهَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ »[۱۹۹]
«اى زنان پیامبر! شما مثل احدى از سایر زنان نیستید، البته اگر تقوى پیشه سازید، پس در سخن دلربایى مکنید، که بیمار دل به طمع بیفتد، و سخن نیکو گویید. (۳۲) و در خانه هاى خود بنشینید، و چون زنان جاهلیت نخست خودنمایى نکنید، و نماز بپا دارید، و زکات دهید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید، خدا جز این منظور ندارد که پلیدى را از شما اهل بیت ببرد، و آن طور که خود مى داند پاکتان کند (۳۳) [۲۰۰]
۲-۱-۱۳ امر به معروف و نهی از منکر
یکی از زمینه های مشارکت سیاسی زنان، در مسأله امر به معروف و نهی از منکر نسبت به افراد جامعه است. خداوند در قرآن کریم صریحاً نسبت به اقدام به این موضوع اساسی در تداوم حیات بشری امر می فرمایند: [۲۰۱]
«و لتَکُن مِنکُم امَّه یَدعونَ الی الخَیرِ وَ یَأمُرونَ بِِالمَعروفِ وَ یَنهونَ عَنِ المُنکُرِ…»[۲۰۲]
«باید از میان شما گروهی به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی باز دارند.»[۲۰۳]
«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَت بَعْضهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْض یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصلَوهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوهَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ أُولَئک سیرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ » [۲۰۴]
«مردان و زنان مؤمن بعض از ایشان اولیاء بعض دیگرند، امر به معروف مى کنند و از منکر نهى مىنمایند و نماز به پا مىدارند و زکات مىپردازند و خدا و رسولش را اطاعت مى کنند، آنها را خدا به زودى مشمول رحمت خود مى کند، که خدا مقتدریست شایسته کار.»[۲۰۵]
آیات قرآن کریم، حاکی از این است که امر خطیر و حیاتی برای جامعه، یعنی امر به معروف و نهی از منکر، بر زنان نیز همچون مردان واجب است، مطمئناً کسیکه از طرف خداوند دارای چنین صلاحیتی است، قادر به انجام این عمل نیز هست. لازمه انجام امر به معروف و نهی ازمنکر، داشتن حضور مستمر و پررنگ در بطن جامعه و تشخیص خوب و بد امور است، زیرا کسیکه از وقایع اجتماع خویش ناآگاه است، هرگز قادر به انجام این دستور الهی نخواهد بود. پس به طور غیر مستقیم میتوان از این آیه موافقت خداوند به حضور داشتن زنان در عرصه اجتماع را متوجه شد، همچنین می توان به این نکته پی برد که خداوند که خود آفریننده این موجود است مطلع است که زنان نیز همانند مردان قادر به تعقل هستند.
همچنین آیه «و المؤمِنینَ و المُؤمِنات بَعضُهُم اولِیاءِ بَعضِِِ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهونَ عَن المُنکَر…» «مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند که به کارهای پسندیده وادار می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند» دلیل دیگری بر عمومی بودن امر به معروفات و نهی از منکرات، و مختص مردان نبودن آن است. این آیه شریفه به مشارکت زنان در امور اجتماعی و سیاسی تشویق می کند. زیرا امر به معروف و نهی از منکر، زمانی امکان پذیر است که فرد از مسائل جامعهاش آگاه باشد و در آن مشارکت مستمر داشته باشد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
حضرت علی(ع) درباره حضور زنان در مسائل اجتماعی چنین فرمودند:
«لا تَحبَسوا النِساء مِن الخُروجِ الی العِیدینِ فَهُوَ عَلیهُنَّ واجِب. » [۲۰۶]
زنان را از رفتن به نمازهای عید فطر و قربان باز ندارید که بر آنان واجب است. لازم به یادآوری است که آنچه را که طبق آیات امر به معروف و نهی از منکر، چه در گفتار و چه در کردار بر مردان امر شده، شامل بانوان نیز میگردد، زیرا آیات امر به معروف و نهی از منکر عام است.
براساس دیدگاه « آمارتیاسن» از جمله شاخصههای توسعه نیافتگی جوامع، وجود تبعیض میان زنان و مردان است. یعنی در هر جامعهای که حقوق زنان پاس داشته شود، آن جامعه پیشرفت خواهد نمود و برعکس اگر جامه ای زنان را در امور گوناگون اجتماعی شرکت ندهد، هرگز توسعه نخواهد یافت.[۲۰۷] دین اسلام نیز که خواستار پیشرفت جوامع مسلمین است، هرگز به اسارت نیمی از افراد جامعه که سازنده و تربیت کننده نیمی دیگرند، نیست.
۲-۱-۱۴امتیازات مالی زنان در قرآن
۲- ۱-۱۴-۱ارث
اسلام برای زنان نیز مانند مردان حق ارث، تملک دارایی، وصیت، هبه، خرید و فروش، اجارهدادن دارایی، و صدقه را قرارداد.[۲۰۸] علمای اخبار از مردی از انصار یاد می کنند که قبل از اینکه آیه ارث نزول یابد، فوت کرد و از او چهار دختر به جا ماند. پسر عموهای دختران تمامی اموال عمویشان را برداشتند. مادر این دختران برای شکایت به نزد رسول اکرم(ص) رفت و قضیه را بازگو نمود و از اوضاع بد مالی خود و دخترانش به ایشان شکایت نمود. پیامبر (ص) هم از برادرزادهگان مرد فوت شده خواست تا اموال را به صاحبان اصلی اش برگردانند. آنها نیز چنین گفتند: ما قدرت دفاعی داریم ولی این دختران نمیتوانند شمشیر به دست بگیرند و بجنگند و نمیتوانند اسب سواری کنند. پس ارثیه عمویمان به ما میرسد. در آن هنگام این آیه نازل شد، که خداوند متعال به کسانیکه زنان را از ارثشان منع کرده اند و حق ارث را مخصوص مردان دانسته اند فرمود:
« لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ.» [۲۰۹]
«براى فرزندان ذکور سهمى از ماترک ابوین و خویشان است و براى فرزندان اناث نیز سهمى از ترکه چه مال اندک باشد و چه بسیار نصیب هر کسى از آن ترکه (در کتاب حق ) معین گردیده است». خداوند در سوره النساء ظلمی که در زمینه ارث بر زنان وارد میگشت را ملغی نمود.[۲۱۰]
پس از این قضیه، آیه ارث نازل گردید:
« یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلَادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ وَإِنْ کَانَتْ وَاحِدَهً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کَانَ لَهُ إِخْوَهٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصِی بِهَا أَوْ دَیْنٍ آَبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ لَا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعًا فَرِیضَهً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا » [۲۱۱]