به اشتراک گذاشتن اطلاعات به صورت عمودی از سطوح بالای سازمان به سطوح پایین
همبستگی درون سازمانی در طی سلسله مراتب و از سطوح بالا به پایین
بهبود انگیزه و گرایش به سازمان
چنین مزایایی از عدم تقارن اطلاعاتی در محیط کار، عدم اطمینان محیطی و همبستگی کاری ناشی میشوند
لازم به ذکر است که مشارکت در تنظیم و اجرای بودجه باید با توجه به محیط سازمان عملی شود، که مستلزم وجود برخی شرایط اولیه در سازمان است. اگر مشارکت در تنظیم واجرای بودجه در محیط سازمانی و موقعیت نامناسب عملی شود، ( بطور مثال در سازمانی که مقدمات اولیه وجود ندارد ) منجر به شناور سازی بیش از حد بودجه (otley, 1978) ویا سختی بیش از حد بودجه (mcnair, 1991) خواهد شد.
۲-۹-۲-۳) نوع ارزیابی عملکرد:
مؤسسات حسابرسی با کار فشرده روبرو هستند و سنجش کیفیت حسابرسی کاری بس دشوار است، نتایج حاصل از بکارگیری بودجه زمانی برای کنترل هزینه حسابرسی نشانگر وجود فشار برعملکرد حسابرسان است.(mcnair, 1991) توانایی برای دستیابی به بودجه زمانی معیار اولیه برای ارزیابی عملکرد مطلوب در مؤسسات حسابرسی است. (Kelley and seiler, 1982) و بخش اعظمی از حسابرسان بدون توسل به رفتارهای غیر کارکردی قادر به دستیابی به بودجه نمی باشند. (otley and pierce, 1996)
۲-۱۰)تئوری تغییرات تدریجی بودجه[۶۱]:
این تئوری که اولین بار در سال ۱۹۸۰ توسط ویتزمن ارائه شد (Weitzman, 1980)، بیان می کند که عدم تقارن اطلاعاتی در باره قابلیتهای پرسنل تحت مدیریت، سبب می شود تا مدیران در تنظیم بودجه های آتی، عملکرد جاری را مبنا قرار دهند. بنابراین تغییرات در بودجه به علت عملکرد گذشته نامتقارن خواهد بود. بدین صورت که انحراف مساعد منجر به بهبود استانداردهای عملکرد می شود حال آنکه استانداردهای پایین به دنبال انحرافات نامساعد غیرقابل اجتناب خواهد بود.
در تنظیم بودجه ای که در آن پرسنل بر اساس قراردادهای مبتنی بر بودجه پاداش دریافت می نمایند، همواره با دو نوع مشکل انگیزشی روبرو هستیم:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
مشکل انگیزشی ایستا، که اشاره به انگیزش کارکنان در یک دوره معین برای بدجلوه دادن امکانات موجود به منظور تنظیم بودجه با استانداردهای پایین دارد که امکان دریافت پاداش بیشتر را از طریق عملکرد به ظاهر بالا در آن دوره افزایش می دهد.
مشکل انگیزشی پویا (دینامیک)، که در این تحقیق مدنظر ماست، ناشی از واکنش بالقوه سرپرستان برای تغییرات تدریجی در بودجه های آتی است. تغییرات تدریجی تمایل طبیعی سرپرستان را که به طور کامل از قابلیت های عملکردی پرسنل تحت مدیریتشان آگاهی ندارند، در بکارگیری عملکرد جاری پرسنل به عنوان مبنایی برای تنظیم بودجه دوره آتی، می رساند.
بر اساس تئوری تغییرات تدریجی، بودجه دوره آتی برابر بودجه دوره جاری به اضافه تعدیلات مبتنی بر عملکرد واقعی است، که این تعدیلات به علت وجود انحرافات عملکرد از بودجه می باشد.
۲-۱۰-۱) تغییرات تدریجی متقارن: چنانچه تأثیر انحرافات مساعد و نامساعد دوره گذشته در تنظیم بودجه دوره جاری به یک میزان باشد بیانگر وجود تغییرات تدریجی متقارن در بودجه می باشد. (در تنظیم بودجه زمانی حسابرسی، تغییر به سوی استانداردهای عملکرد بالا به علت انحرافات مساعد و تغییر به سوی استانداردهای پایین تر به علت انحرافات نامساعد، به یک نسبت خواهد بود.)
۲-۱۰-۲)تغییرات تدریجی نامتقارن: چنانچه تأثیر انحرافات مساعد دوره گذشته در تنظیم بودجه دوره جاری نسبت به انحرافات نامساعد بیشتر باشد، با تغییرات تدریجی نامتقارن بودجه روبرو هستیم. (در تنظیم بودجه زمانی حسابرسی، تغییر به سوی استانداردهای عملکرد بالا به علت انحرافات مساعد نسبت به تغییر به سوی استانداردهای پایین تر به علت انحرافات نامساعد، بیشتر خواهد بود.)
ویتزمن برای آزمون متقارن بودن تغییرات تدریجی در بودجه مدل زیر را در سال ۱۹۸۰ ارائه داد :
Bt+1– Bt = a0 + a1(At– Bt) + a2Dt (At– Bt)
Bt+1: بودجه سال مالی t+1
Bt: بودجه سال مالی t
At: عملکرد واقعی سال مالی t
Dt: متغیر دوارزشی با مقدار ، ۱ برای ( At< Bt) و صفر برای( At> Bt)
۲-۱۱)مفاهیم انحراف بودجه ای و تئوری تغییرات تدریجی بودجه:
مفاهیم انحراف بودجه ای در مصالحه بین هزینه و کیفیت نهفته است. انحرافات مساعد دلالت بر وقوع هزینه کمتر از مقدار پیش بینی شده است، که به آسانی برای مدیران قابل رویت نیست، در مقابل انحرافات نامساعد دلالت بر وقوع هزینه ها بیش از مقدار پیش بینی شده است، که مدیران موسسات سعی در حذف آن دارند. با این وجود، این نتایج ممکن است برای مدیران کمتر قابل رویت باشد، زیرا کسری بودجه دائمی با فشار بودجه زمانی و رفتارهای تهدید کننده کیفیت مرتبطند که به آسانی قابل مشاهده نبوده و لزوماً منجر به شکست حسابرسی نخواهد شد. (Bedard et all, 2007)
از آنجائیکه بودجه به عنوان معیار تصمیمات پیشرفت شغلی و حرفه ای است(Sweeney & pierce,2004) ، کسری بودجه دوره قبلی منجربه تحمیل فشار بر اعضای تیم رسیدگی خواهد شد.(buchheit 2006) تحقیقات انجام شده وجود فشار بودجه زمانی ناشی از کسری بودجه را تأیید می کند، نتایج بدست آمده حاکی از ارتباط کسری بودجه و رفتارهای کاهنده کیفیت در تیم رسیدگی است.(dezoort et all, 1997) برای مثال بر اساس یافته های اوتلی و پیرز در سال ۱۹۹۷ ، سرپرستان حسابرسی به این امر واقف هستند که بودجه ۴۵ درصد تیم های رسیدگی تحت مدیریتشان، در عمل غیرقابل دسترسی می باشد. در چنین شرایطی اعضای تیم رسیدگی انتخاب های کمی خواهند داشت. با فرض اینکه آنها تمایلی به گزارش زمان اضافی نداشته باشند، آنها می توانند:
بدون گزارش زمان صرف شده، فعالیتهای اضافی را اجرا نمایند.
تلاش نمایند تا عملیات حسابرسی را در مدت زمان کمتر و با کار سخت به اتمام برسانند.
متوسل به رفتارهای کاهنده کیفیت شوند.
دو مورد اول و دوم افسردگی و نارضایتی پرسنل را به دنبال خواهد داشت، در حالیکه مورد سوم اقدام قانونی علیه حسابرسان را به دنبال خواهد داشت که منجربه زیان مالی و از دست رفتن اعتبار حرفه ای خواهد شد. مطالعات قبلی وقوع برخی از این موارد را بیان می نمایند. نتایج این مطالعات نشان می دهد که فشار بودجه زمانی با کاهش اثربخشی حسابرسی مرتبط است و برخی از حسابرسان حتی در شرایط پر مخاطره، به علت فشار بودجه زمانی شواهد مشکوک و سوال برانگیز را می پذیرند. (coram et all, 2000)
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
نتایج تحقیقات آتی در ایرلند نشان می دهد که اگرچه بروز رفتارهای تهدید کننده کیفیت در سالهای اخیر کاهش یافته است، ولی سرپرستان حسابرسی همچنان توسط مدیران حسابرسی برای دستیابی به بودجه ها تحت فشارند. آنها معتقدند که فشار بودجه مستمر منجر به بروز رفتارهای کاهنده کیفیت خواهد شد که شناسایی چنین رفتارهایی مشکل بوده و سازوکارهای لازم برای ممانعت از چنین رفتارهایی توسط موسسات پیش بینی نشده اند. (Sweeney and pierce, 2006)
بنابراین اگر بودجه عملیات حسابرسی به درستی تهیه شود، بهترین موازنه بین اثربخشی و کارایی به وقوع خواهد پیوست. با این وجود شرکای موسسات حسابرسی ممکن است، سودآوری جاری را در این بدانند، که با کسری بودجه زمانی پروژه های حسابرسی مواجه باشند تا مازاد بودجه زمانی. زیرا هزینه مازاد بودجه ای آنی و قطعی است، در حالیکه هزینه و ریسک کسری بودجه غیرحتمی و معوق است.
(Bedard et all, 2007)
در مجموع بودجه هایی که انحراف کمی دارند، تیم رسیدگی را تشویق به کوشش مجدانه برای دستیابی به اهداف خواهد نمود که منجربه ارتقای کارایی خواهد شد. زیرا دستیابی به بودجه زمانی برای پیشرفت در حرفه مهم است. از سوی دیگر حسابرسان سطوح پایین تمایلی به صرف زمان اضافی برای انجام پروژه های حسابرسی نخواهند داشت، که منجربه بروز رفتارهای کاهنده کیفیت خواهد شد.
(Bedard et all, 2007)
۲-۱۲)بررسی پیشینه تحقیق:
در زمینه بودجه زمانی حسابرسی در ادبیات حسابرسی تحقیقات زیادی موجود است. هر کدام از این تحقیقات از زوایای مختلفی به بررسی موضوع پرداخته است. این تحقیقات بیشتر به بعد اخلاقی و تأثیر بودجه زمانی در رفتار حرفه ای حسابرسان پرداخته اند، اگرچه در برخی موارد به بررسی ویژگیهای بودجه مانند، دقت و صحت و وضوح بودجه زمانی و تأثیر آن بر عملکرد پرداخته شده است.
۲-۱۲-۱) تحقیق پالرموس:
در سال ۱۹۸۹ پالرموس در تحقیقی به بررسی ارتباط نوع قرارداد حسابرسی با حق الزحمه حسابرسی و ساعات حسابرسی در ۳۶۱ شرکت که صورتهای مالی حسابرسی شده منتشر می کردند، پرداخت. او در این تحقیق قرارداد حسابرسی را به دو نوع مقطوع و غیرمقطوع تقسیم بندی نموده و اثر این دو را از لحاظ اشتراک ریسک و عوامل کارایی روی حق الزحمه و ساعات حسابرسی مورد یررسی قرار داد. نتایج تحقیق نشان می دهد که با انعقاد قراردادهای مقطوع، حسابرسان ریسک مسئولیت عدم اطمینان بیشتری را تقبل می کنند و انگیزه های بیشتری برای کارایی دارند. ساعات حسابرسی به طور معناداری تحت تأثیر قرارداد حسابرسی قرار نمی گیرد و حق الزحمه حسابرسی در قراردادهای مقطوع به طور معناداری پایین تر می باشد. (palmrose, 1989)
۲-۱۲-۲)تحقیق آلدرمن و دیتریک:
در سال ۱۹۸۲ تحقیقی توسط آلدرمن و دیتریک در مورد بروز رفتارهای غیرحرفه ای حسابرسان انجام شد. نتایج تحقیقات این دو نشان می دهد که وقوع رفتارهای غیرحرفه ای یک امر غیرمعمول برای حسابرسان نیست. آنها دریافتند که برخلاف نتایج تحقیق قبلی رفتارهای غیرحرفه ای در شرکتهای بزرگ نیز وجود دارد. ضمن آنکه بروز چنین رفتارهایی در سطح حسابرسان و کمک حسابرسان بیش از سطوح دیگر است. آن دو همچنین معتقدند که نتایج مطالعات قبلی به دلیل آنکه حسابرسان با کمتر از یک سال تجربه و غیرCPA منظور نشده اند، ممکن است که واقعیت رفتارهای حرفه ای را کمتر از آنچه که هست بیان نموده باشد.(Alderman and deitrick)
۲-۱۲-۳)تحقیق کلی و مارگیم:
در سال ۱۹۸۷ ، کلی و مارگیم تحقیقی در مورد بروز رفتارهای غیرحرفه ای و ارتباط آن با نوع قرارداد حسابرسی (مقطوع و غیرمقطوع) صورت گرفت. این دو معتقدند که محیط رقابتی شدید برای ارائه خدمات حسابرسی و وجود روش مناقصه منجربه کاهش قابل ملاحظه ای در حق الزحمه میگردد. مؤسسات حسابرسی نیز دز جهت نگهداری حاشیه سود در یک سطح قابل قبول ناگزیر از کاهش هزینه های خود می باشند. این امر نخستین دلیل برای کاهش بودجه زمانی و فشار بر حسابرسان می باشد. این فشار منجربه ازبین رفتن کیفیت حسابرسی می گردد که در کوتاه مدت قابل رویت نیست. نتایج تحقیق حاکی از آن بود که بروز رفتارهای غیرحرفه ای در قراردادهای مقطوع بیش از قراردادهای غیرمقطوع میباشد.
(Kelley and margheim, 1987)
این دو همچنین در تحقیق دیگری در سال ۱۹۹۰ با بهره گرفتن از مدل بهبود یافته «استرس سازمانی ایوانسویچ و ماتسون» در سه بخش از دو مؤسسه بزرگ حسابرسی به بررسی تأثیر فشار بودجه زمانی روی رفتار غیرحرفه ای حسابرسان و این که چطور تنوع ویژگی اعضای تیم حسابرسی می تواند تأثیرات غیرحرفه ای فشار بودجه زمانی را تعدیل کند، پرداخته اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که یک رابطه U شکل معکوسی بین فشار بودجه زمانی و میانگین درصد کسر گزارشگری در وقت وجود دارد. همچنین درصد کسر گزارشگری در زمان، در حسابرسی های کوچک، بیشتر است. (Kelley and margheim, 1990)
۲-۱۲-۴)تحقیق ریچارد هاستون:
در تحقیقی که در سال ۱۹۹۹ توسط ریچارد و هاستون انجام شد، تأثیر مشترک فشار حق الزحمه و ریسک صاحبکار بر تصمیمات بودجه ای مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که در صورت وجود فشار مدیران نسبت به افزایش ریسک کمتر واکنش نشان می دهند. در صورت وجود فشار نرخ ها، ساعات بودجه شده کمتر اگرچه سودآوری کوتاه مدت را افزایش می دهد، ولی با استانداردهای حرفه ای و منافع بلندمدت مؤسسه در تضاد است و اثربخشی حسابرسی را به خطر می اندازد.علاوه براین نتایج این تحقیق نشان می دهد که در افزایش ریسک صاحبکار در موارد وجود فشار نرخ حسابرسی نسبت به موارد عدم وجود آن، مدیران حسابرسی روش های حسابرسی کمتری را برنامه ریزی خواهند کرد که توأم با کاهش قابلیت اعتماد روشها و بررسی حوزه های ریسک کمتری است. و سرانجام در صورت افزایش ریسک صاحبکار، علی رغم وجود فشار نرخ، مدیر حسابرسی انتظار دارد که زمان بیشتری نسبت به ساعات بودجه شده صرف انجام حسابرسی شود. (Houston, 1999)
۲-۱۲-۵)تحقیق دیوید اوتلی و برنارد پیرز:
در سال ۱۹۹۶ ، اوتلی و پیرز در تحقیقی وجود رابطه معکوس U شکل بین سختی بودجه و رفتارهای غیرحرفه ای پرداختند. با توجه به طرز تلقی حسابرسان از سرپرستان حسابرسی به عنوان ارکان تأثیرگذار بر مؤسسه، این تحقیق بر سرپرستان حسابرسی متمرکز بود. این تحقیق در ۳ مؤسسه از ۶ مؤسسه بزرگ حسابرسی ایرلند صورت گرفت و برای آزمون فرضیه ها از پرسشنامه های ارسالی از طریق پست الکترونیکی استفاده شد که در مجموع از ۳۵۶ پرسشنامه ارسالی ۲۶۰ مورد به محققین عودت داده شد که مورد استفاده قرار گرفتند. فرضیات این تحقیق به صورت زیر بیان می شوند.
۱ – با افزایش در سختی بودجه بروز رفتارهای کاهنده کیفیت حسابرسی از سرپرستان در ابتدا افزایش می یابد تا به حداکثر برسد و از این مرز به بعد افزایش در سختی بودجه با کاهش در این رفتارها همراه است.
۲ – با افزایش در سختی بودجه زمانی، کمتر گزارش نمودن ساعات حسابرسی توسط سرپرست در ابتدا افزایش می یابد تا به حداکثر برسد و از این مرز به بعد افزایش در سختی بودجه با کاهش در کمتر گزارش نمودن ساعات حسابرسی همراه است.
۳ – با افزایش تأثیر صاحبکار در بودجه زمانی، قابلیت حصول بودجه زمانی کاهش می یابد.
۴ – با افزایش تأثیر برنامه حسابرسی در بودجه زمانی، قابلیت حصول بودجه افزایش می یابد.
۵ – با افزایش میزان مشارکت سرپرستان در تعیین بودجه زمانی، قابلیت حصول بودجه زمانی افزایش می یابد.
بر اساس نتایج آزمون، مشاهده شد که با افزایش در سختی بودجه زمانی رفتارهای غیرحرفه ای حسابرسان در برخی سطوح ثابت و در برخی دیگر افزایش می یابد، که بیانگر رد فرضیه های ۱و۲ است . فرضیه های ۳و۴و۵ بر اساس نتایج آزمونهای آماری پذیرفته شد. (otley and peierce, 1996)
۲-۱۲-۶)تحقیق گیست ودیویدسون:
گیست و دیویدسون در تحقیقی در سال ۱۹۹۹ به بررسی تأثیر عوامل صاحبکار بر انحرافات بودجه زمانی پرداختند. این مطالعه ماهیت توصیفی داشت و و در صدد بیان تأثیر ویزگی های مشتری از قبیل اندازه، پیچیدگی و ریسک شرکت بر انحرافات بودجه زمانی حسابرسی بود. اطلاعات مورد نظر تحقیق از ۴ مؤسسه بزرگ حسابرسی گردآوری شد و مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که تفاوت بین بودجه زمانی و ساعات گزارش شده حسابرسی به عوامل منعکس کننده اندازه، ریسک، پیچیدگی عملیات و سودآوری صاحبکار وابسته داست. همچنین تحقیقات این دو نشان می دهد که قدرت تبیین عوامل صاحبکار بستگی به سطوح کارکنان به ویزه سرپرستان دارد. به طور مثال تفاوتها در دستیابی به بودجه زمانی در میان شرکا، سرپرستان و حسابرسان به عوامل صاحبکار بستگی دارد در حالیکه در مورد مدیران حسابرسی این رابطه برقرار نمی باشد. همچنین نتایج این تحقیق نشان می دهد که با افزایش اندازه شرکت صاحبکار، سرپرستان و شرکا انتظار فزونی ساعات گزارش شده بر ساعات بودجه ای را دارند. (gist and Davidson, 1999)
۲-۱۲-۷)تحقیق چارلز مالون و رابرتز:
در سال ۱۹۹۶ چارلز مالون و رابرتز مدلی از عوامل به وجود آورنده رفتارهای تهدید کننده کیفیت حسابرسی ارائه کردند. این مدل درصدد تبیین رابطه بین رفتارهای کاهنده کیفیت با ویژگیهای فردی حسابرس، ویژگیهای حرفه ای، کنترل کیفیت مؤسسات حسابرسی و روش های بررسی، ساختار مؤسسات حسابرسی و درک حسابرسان از فشار بودجه زمانی می باشد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که توان حسابرسان در کنترل کیفیت مؤسسه حسابرسی رابطه معکوسی با بروز رفتارهای کاهنده کیفیت دارد. همچنین نیاز به پیشرفت در میان حسابرسان، دارای رابطه معکوس با این رفتارها است. علاوه بر موارد مذکور هیچ گونه ارتباط دیگری بین رفتارهای کاهنده کیفیت حسابرسی و سایر عوامل تبیینی بالقوه مشاهده نشد.یافته های این تحقیق پیشنهاد می کند که کنترلهای داخلی بایستی ارزیابی و بررسی شوند و در اجرای برنامه حسابرسی از روش های منظم استفاده شود و درک حسابرسان از روشها بهبود یابد.
( charles malone et all, 1996)