( قائم مقامی فراهانی، ۱۳۴۵: ۵۱)
یا در جای دیگری هم سروده :
پــس اُی خــواهر ای دختــر ای همنشیـن تـرا خــود بـــس ایــن بنــدهای گـران
یکــی عبــرت از مــادر خــویـــش گیــر مـشــو مــــایــه عــبــرت دیــگــران
چــو نــام زنــانـــرا فــــرامـــوش کـــرد در ایـــن ســــرزمــــیــن داور داوران
تـو بـاری بــه زشــتـیـش نــامـی مــکـن کــه دختـر بــود حــامــی دخــتــران
( همان: ۳۴)
و یا :
اجتماعی هـست و نـیروی زنان را در فرنگ در دیار ما هم ار زن جمع گردد فرد نیسـت
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
( همان : ۴)
و در پایان امیدوارانه می گوید که آخر، این کوشش دست جمعی آن ها، روزی نتیجه خواهد داد و ندای آزادی اجتماعی زنان در ایران ما هم طنین انداز خواهد شد.
آخـر ایــن بازیچه زن بـر مسند مردان زند تکـیه، وز صهبای عشرت پر شود مینای من
می وزد آخــر نسیـمی از دیـار زنــدگان سـوی این اقلیم و جان یابد از او اعضای من
نغـــمه آزادی نــوع زن از مغـرب زمــین سوی شرق آید و خالی است از من جای من
(همان : ۸۸ -۸۹)
۴-۲- سیمای زن در مجموعه اشعار پروین دولت آبادی
۴-۲-۱- نگاهی به زندگی و شعر پروین دولت آبادی
پروین دولت آبادی از مفاخر ادب معاصر است. او زنی با احساس و اندیشه ای تحسین بر انگیز که خود میگوید سروده هایش بهترین معرف اوست و اعتقادی به بیان تاریخ کلیشهای زندگی خصوصی خود ندارد. اما با همه ی این وجود باید گفت : « پروین دولت آبادی متخلص به پری دختر حسام الدین و صدیقه دولت آبادی، شاعر توانای معاصر است. او در سال ۱۳۰۳ خورشیدی در اصفهان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در اصفهان و تهران به پایان رسانید و بعد ها از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، موفق به دریافت درجه لیسانس شده و سپس در تهران مشغول حرفه دبیری گردید. »(کرمانی، ۱۳۷۹: ۹۴)
پروین دولت آبادی در رشته روانشناسی متخصص است. زبان شعری او با طبعی سرشار و روان، اجتماعی و اخلاقی است. او به محرومان و نومیدان رسیدگی فراوان می کرد. پروین، زن را مظهر قدرت، بار وری، شکوفایی و بسیار والا می دانست و برای مقام مادری او تقدسی بی مانند قائل بود او زن را کلام اول دفتر رهایی و آزادگی دانسته و گفته :
زن کلام اول بـود دفتـر رهــایـی را
آســتان عزت بود خلـوت خـدایی را
یا در جای دیگر به نقش مادری یک زن بالیده و این گونه سروده :
مـن زنم زمینم خاک با فــروتــنی خـوگر
اسم اعظــمم خوانند عــشق جاودان، مادر
(دولت آبادی، ۱۳۷۸ : ۱۷۶)
می بینیم که یک زن فرهیخته، یک شاعر، یک درخت پر بار و پر شکوفه هستی، در کمال بلوغ فکری، در خود نه تنها احساس ضعف و زبونی نمی کند، که در نهایت قدرت، خود را مظهر بار وری می داند و چون پای زمین می گذارد خود را بمانند زمین، با همه جاذبه ها و توانمندی هایش احساس می کند. از نظر او زمین که زایاست، مادر است، مادری شکیبا و فروتن که هنوز هم هزاران رمز و راز ناگشوده دارد. غزل تاج بخش در کتاب خود به نام زن، شعر و اندیشه، در باره ی تشبیهی که دولت آبادی در باره ی زنان به زمین داشته، این گونه برداشت نموده و گفته : « تأکید آگاهانه ی خانم دولت آبادی بر ذات زنانه و زمینی بودن زن، این تداعی لطیف و عارفانه را به وجود می آورد که مگر نه آن است که خداوند متعال در کتابش در آیه ۲۲۳ سوره بقره چنین مفهومی را متذکر شده است ؟
نسِاؤُ کُمْ حَرْثٌ لکم فَأتُواْ حَرْثَکُمْ أنَّی شِئتُم و قَدمِوُا لانفُسکُِمْ و اتقواللهَ وَ اعلَمُوا أَنَّکُمْ مُّلَقُوهُ و بَشّرِالمُوْمِنینِ : زنان شما کشت زار شمایند پس برای کشت بدان ها نزدیک شوید هر گاه مباشرت آنان خواهید و برای ثواب ابدی چیزی پیش فرستید و خدا ترس باشید و بدانید که نزد خدا خواهید رفت و ای رسول تو بشارت ده اهل ایمان را. شکوهمندی مفهوم در همین نکته است که چنین زن خود را زمین می داند و بار مسؤلیت شگرف و بسیار زیبای مادر بودن را با تمام وجود احساس می کند و صبورانه و مقاوم همه رنج هایش را قبول دارد چون معتقد به عزتی ازلی است و مهم تر آن که خود را اسم اعظم می داند. »
(تاج بخش، ۱۳۷۸ : ۹۳)
دولت آبادی پژوهشی چشم گیر در زمینه های گوناگون ادبی دارد. زبان او غزل و دیگر گونه های شعر فارسی است. مایه اشعارش اندوه و رنج و غم است و غزلیاتش روان و روح پرور. او اشعار فراوانی برای کودکان سروده است. « اغلب اورا به عنوان شاعر کودک می شناسند. او کودکان را مظهر پاکی و صفا می داند. و آثار زیادی نیز برای آنان سروده است که عبارت از : ۱- بر قایق ابرها ۲- گلهای بادام ۳- باز بهار میرسد ۴- مرغ سرخ پا کوتاه ۵- گلها را بشناسید. اما مجموعه ای برای بزرگ سالان سروده که در کتابی بنام مهر تاب به چاپ رسیده است و کتاب تحقیقی نیز دارد به نام منظور خردمند. »(حافظیان، ۱۳۷۹ : ۱۲۱)
در زیر دیدگاه خانم دولت آبادی را در مورد زن، بیان داشته ایم :
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
۴-۲-۲- نگاه پروین دولت آبادی به زن
پروین دولت آبادی، نظر، دیدگاه ها و اهداف خود را برای بزرگ سالان، اغلب در قالب مناظره بیان کرده است. یکی از مناظراتی که دیدگاه دولت آبادی را در مورد زن، نشان می دهد، مناظره زن و بید بن است. پروین در این مناظره، مدیونی زن را از این درخت، به دلایل زیر ذکر کرده است. از نظر او، این درخت توانسته نشان ها، خصوصیات و ویژگی های یک زن را از جوانب مختلف، بیان دارد که در زیر به آن پرداخته می شود.
زن خالق عشق :
از نظر دولت آبادی یکی از ویژگی های قابل توصیف یک زن، که همه شاعران در مورد آن نیز شعر گفته اند و در ضمیر آن ها هم نهادینه شده است، عشق آن هاست. از دید او، زن، منبأ و منشأ عشق است. در این مناظره به نظر پروین سر افشانی و سر افرازی درخت بید بن، نشانۀ عشق آن درخت است و عشق آن درخت هم نمادی از عشق زن بوده که در بند آخر، زن نیز مدیون این درخت شده و گفته که این درخت بسیار زیبا توانسته است، عشق آن ها را، برای همگان ترسیم کند و به معرض نمایش بگذارد.
به تو مدیونم
ای سبز زمرّد گون
ای بید بر آشفته ی مست
ای سر افشانده به شیدایی
از عشق و جنون
جان پر باری زن را مانی.
(دولت آبادی، ۱۳۷۸: ۲۸۴)
دولت آبادی در بیت دیگری از این مناظره، بار دیگر، زن را دارای عشق و مهری می داند که همانند گرمی خورشید آشکار، دائمی و امید آور بوده و از نظر او، هیچ گونه شک و تردیدی در آن نبوده و نیست.
عشق خیز و مهرآمیز، سینه سوز خورشیدم
پیک پاک امیدم، نیـست شــک و تردیــدم.
(همان : ۱۷۵)
زن، آزادگی و استقامت :
مطلب دیگری که در مناظره که پروین در این مناظره ی زن با بید بُن، به آن پرداخته، بیان آزادی و آزادگی یک زن است. دولت آبادی مدیونی زن را در این بند از مناظره اش از درخت بید بن، به این دلیل می داند که بید بن توانسته با توجه به آن پیکرۀ عظیم و ریشه های محکمش، با هر نسیمی برقصد و به اطرافیان لطافت و زیبایی ببخشد. به نظر او، این مساله ترسیم کننده ی خصوصیات و ویژگی های یک زن است که با وجود مشکلات و سختی های که در زندگی داشته و دارد، توانسته بر این سختی ها فائق آید و بر آن ها بخندد و آن ها را نا دیده بگیرد و بی توجه به آن ها، راه آزادی و آزادگی در پیش گیرد.
به تو مدیونم
چشم انداز تو و پیکر دلآرایت
نازم آن ناز نوازش گر سر تا پایت
مست و سودا زده
صد بوسه بر آن جوی زدی
پای در سلسله پیچیده و تن بسته به خاک
راه آزادگی
از آن سرگیسوی زدی
تو در این پیکر آشفته
جان پر باری زن را مانی.
(دولت آبادی، ۱۳۷۸: ۲۸۵)
از دیدگاه دولت آبادی، دلایل متعددی می توان برای مدیونی زن از درخت بید بُن ذکر کرد که تعدادی از آن ها به این شرح بوده است. او گفته درخت بید، استقامت، سر افرازی، عشق و سر بلندی یک زن را به خوبی و درستی، به طور واضح نشان می دهد و بیان می دارد. او سر سبزی و روئیدن بید بُن در همه ی فصول از سال، گرما، سرما، باد، باران در زیر آفتاب سوزان و غیره را، در واقع بیان گر زحمات و از خود گذشتگی، فداکاری و جان فشانی سراسر عشق زنان، می داند و به خاطر این که این درخت بید به خوبی توانسته این جلوه ها و خصوصیات را نشان دهد، به آن مدیون گشته اما با همه این تفاسیر در مصرع آخر بند آخر این مناظره، در توصیف ذم شبیه به مدح، زن را برتر از بید معرفی کرده و گفته هر چند تو جوهره عشق و خصوصیات یک زن را به زیبایی هر چه تمام تر نشان می دهی ولی بار وری و بار ور شدن که مخصوص زنان بوده و در وجود آن ها به ودیعه نهاده شده است، تو از آن محرومی و همین خصیصه، نشان دهنده ی برتری و عظمت یک زن نسبت به تو است.
به تو مدیونم
امید هم آمیزان را
به تو مدیونم
این سبک باری از خویش فرو ریزان را
تو در این پیکر آشفته
چه شور افکن و شیرین کاری
جان پر باری زن را مانی
جوهر عشقی
هر چند تنی بی باری.
(دولت آبادی، ۱۳۷۸ : ۲۸۴)
پروین دولت آبادی در مناظره ی دیگری به نام زن و زمین، از جهات بسیار زیادی، زن را به زمین و خاک همانند کرده و آن دو را به هم تشبیه نموده که به شرح زیر است:
زن جوهره هستی :
از نظر پروین، زن همانند خاک بوده که به لحاظ روئیدن، استعداد فراونی برای پذیرش و رویش انواع و اقسام گیاهان و درختان دارد و نیز همانند خاک تداوم زنجیره هستی، پیدایش آن، زاد و ولد و جریان سیال جهان را، در خود نهفته دارد.
گفــتمش چـنان خاکم، جوهر حیات زن سر فرازی صد باغ، ریشه می زند در من
(همان : ۱۷۴)
دولت آبادی می گوید این زنان درجهان آفرینش و پهنه ی هستی، همانند جانی هستند برای تن. از نظر او، این دنیا و هستی با تمام مظاهر و مخلوقاتش همانند کالبدی می باشد که با وجود زن، معنا و مفهوم پیدا می کند. اگر زن نباشد این هستی هم به خودی خود رو به انقراض گذاشته چون از نظر او، زن منبع و منشأ زاد و ولد و ترویج نسل بشریت است.
در بلـور تــن بــاری، عــطر جـان چو بنشیند