- به کارگیری آن به عنوان ابزار تبلیغ و یا پذیرش مسئولیت بدون تبلیغ آن؛
نمونههای زیادی از هر دو نوع استراتژی وجود دارد. به عنوان مثال، موسسههای بدن سازی از مزیت پذیرش مسئولیتهای زیست-محیطی برای استفاده در بازار رقابتی خود بهره برده و محصولاتی جایگزین که دوستدار محیط زیست باشند ارائه نمودند. در مقابل شرکت کوکاکولا[۵۹] مقادیر زیادی سرمایه برای بازیافت، تغییر بستهبندی و فرایند تولید با حداقل مضرات زیست-محیطی اختصاص داده است، ولی از آن به عنوان ابزار تبلیغ شرکت بهره نجسته است. شرکت والت دیزنی[۶۰] نیز به همین صورت برنامه گستردهای برای مدیریت ضایعات در محل تولید تدارک دیده است که در برنامه های تبلیغی توریستی شرکت به آن اشارهای نمیگردد (مورفی[۶۱]، ۱۹۸۵، ص ۱۰).
-
-
-
-
-
-
- مشکلات شرکتها در بازاریابی سبز
-
-
-
-
-
با توجه به ماهیت هر استراتژی و مزیت رقابتی، شرکتها با مشکلات فراوانی مواجه خواهند بود. با وجود این، مشکلاتی نیز همراه با گرایش شرکتها به بازاریابی سبز بروز می کند.
به عنوان مثال ممکن است شرکتها خواسته و یا ناخواسته با بازاریابی سبز خود منجر به انحراف مصرف کنندگان و صنایع گردند. به همین منظور همه شرکتها میبایست اطمینان حاصل نمایند که در ادعاهای زیست-محیطی خود به روشنی مزایای زیست-محیطی را عنوان کرده؛ خصوصیات زیست-محیطی کالا یا خدمات خود را شرح داده؛ نحوه دستیابی به مزایای زیست-محیطی را مشخص نموده؛ مزایای رقابتی را اثبات نموده؛ عوامل منفی را در نظر داشته و تنها از اصطلاحات و تصاویر واقعی و معنادار استفاده نمایند. با این حال گاهی انتظارات مصرف کنندگان نابجا بوده و همراهی با نظرات غیر واقع گرایانه آنها میسر نیست.
در کنار این مسأله، همیشگی نبودن راهکارهای زیست-محیطی مطرح است. به این معنی که راهکار مسئولانه امروز ممکن است در آینده جزو رفتارهای مضر برای محیط زیست محسوب گردد. به عنوان نمونه شرکتهای تولید کننده آئروسل[۶۲]، به جای کلروفلوئوروکربنها([۶۳]CFC) به استفاده از هیدروفلوئوروکربن ([۶۴]HFC) روی آوردند. در حالیکه هیدروفلوئوروکربن ها نیز خود جزو گازهای گلخانهای طبقه بندی میشوند. دراین میان برخی شرکتها دی متیل اتر ([۶۵]DME) را جایگزین این دو ماده کرده اند که ممکن است آن نیز برای لایه ازون مضر باشد (دبتس[۶۶]، ۱۹۸۹، صص ۴۲-۳۹).
تحت شرایط رقابت شدید در میان شرکتها، ممکن است شرکتهای رقیب اشتباهات یکدیگر را ادامه دهند. نمونه پر هزینه این مسأله مربوط به شرکت موبیل[۶۷] بود که کیسههای پلاستیکی قابل بازگشت به طبیعت را ارائه نمود. با وجود آنکه ذاتاً این پلاستیکها میبایست قابل بازگشت به چرخه طبیعی میبودند، در واقعیت این پلاستیک ها در شرایطی امحاء میشدند که قابلیت تجزیه نداشته و خود منجر به آلودگی مضاعف محیط زیست میشدند. شرکتهای مختلف در آمریکا از این شرکت به علت تبلیغ ادعای کذب شکایت کردند (لارنس[۶۸]، ۱۹۹۱، صص ۱۳-۱۲).
به علاوه، محدودیت رشد علم محیط زیست، منجر به عدم اطمینان شرکتها از درستی رفتارها و انتخابهای زیست-محیطی خود گردیده و بنابراین شرکتهایی چون کوکاکولا و والت دیزنی ترجیح می دهند بدون تبلیغ نوع فعالیت خود، تنها به پذیرش مسئولیت اجتماعی شرکت اکتفا نمایند تا از انتقادات آینده در صورت تصمیم اشتباه جلوگیری نمایند.
-
-
- مصرف کنندگان و بازاریابی سبز
-
پذیرش مسئولیت اجتماعی توسط شرکتهای تولیدی، مسئولیت را به طور کامل متوجه شرکتها ننموده و مصرف کنندگان با تقاضای کالاها در ایجاد مشکلات زیست-محیطی نقش دارند. شرکت مک دونالد[۶۹] به طور مداوم در مورد بسته بندی زیاده از حد محصولاتش و تولید زباله مورد انتقاد قرار دارد، در حالیکه مصرف کنندگان بیتوجهای که ضایعات مصرف خود را غیر مسئولانه رها می کنند نیز در آلایندگی محیط زیست نقشی اساسی دارند. بنابراین با وجود نقش اساسی شرکتها در اثر بر محیط زیست، نمیبایست این مسئولیت را تنها متوجه تولیدکنندگان دانست.
در سال ۱۹۹۴، آژانس حفاظت محیط زیست آمریکا ([۷۰]EPA) مطالعه ای بر روی دلایل آلایندگی محیط زیست انجام داد. نتایج این تحقیق مبین آن بود که مصرف کنندگان نقش فعالی در بهبود محیط زیستشان ایفا ننموده و بیش از اندازه مسئولیت آلودگی محیط زیست را متوجه شرکتها میدانند. آنچه مسلم است، بازاریابی سبز نیازمند آن است که مصرف کنندگان محیط زیستی پاکیزهتر را تقاضا نموده و حاضر به پرداخت هزینه های آن نیز باشند. این هزینهها می تواند شامل پرداخت پول بیشتر برای خرید کالاهای سبز، تغییر روش زندگی و یا حتی الزامات قانونی باشد. بدون تمایل مصرف کنندگان به پرداخت چنین هزینههایی، بازاریابی سبز تنها با مسئولیت شرکتها به شکست منجر خواهد شد. شرکتها نیز علاوه بر تغییرات مرتبط با تولید کالا میتوانند مصرف کنندگان را مجبور به مصرفی مسئولانهتر و تغییر رفتار نماید. مصرف کنندگان نیز به نوبه خود میتوانند شرکتها را مجبور به تبعیت از الزامات زیست-محیطی نمایند (پولونسکی، ۱۹۹۴، صص ۵۳-۴۴).
-
-
- برچسب گذاری[۷۱]
-
انواع مختلفی از برچسب گذاری وجود دارد که هدف از آن ارائه اطلاعات راجع به خصوصیات زیست-محیطی کالا است (کیس[۷۲]، ۲۰۰۴،صص ۳۶-۳۲).
در نوعی از برچسب گذاری، ذینفعان از طریق یک فرایند مشاورهای با صاحبان صنایع، کارشناسان و مصرف کنندگان شاخص هایی را تعریف نموده و کالاها بر اساس دستیابی به میزان مشخصی از شرایط، حائز دریافت برچسب میگردند. فایده این نوع برچسب گذاری که “برچسب زیستی[۷۳]“ نامیده می شود، آن است که این فرایند نوعی گواهیدهی است که در فرایند خود تندیس و یا مهری را به عنوان جایزه به تولیدکنندگان محصولات ایمن از نظر زیست-محیطی اهدا می کند )حسن و واندرمروه[۷۴]، ۱۹۹۴،صص ۱۱۸-۱۰۱) و از آنجا که اشخاص مستقلی در این ارزیابی دخیل هستند، بنابراین مصرف کننده بیش از گواهی خود تولید کننده به آن اعتماد می کند. ( موسکا[۷۵]، ۱۹۹۹،صص ۳۲۵-۳۲۳).
در نوع دیگری از برچسب گذاری ادعاهایی چون قابلیت بازیافت؛ بدون ازون؛ یا مثلا ۶۰% بدون فسفات مطرح شده و با بهره گرفتن از سمبلها و یا نوشته های پذیرفته شده در فرهنگ ارتباطات تجاری ارائه می شود.
در کنار این نوع برچسب گذاری روشی مشابه برچسب گذاری ذینفعان نیز وجود دارد که تلاش دارد مشکلات مرتبط با برچسب گذاری ذینفعان را مرتفع نماید. چرا که در برچسب گذاری ذینفعان تمام کالاها میتوانند با بهره گرفتن از محدوده وسیع شاخص های انتخاب شده، برچسب زیست-محیطی دریافت کنند ولی در برچسب گذاری شخص سوم، عملکرد کالاها بر اساس شاخص ها، توسط موسسه مستقل سوم آزمایش شده و با بررسی چرخه تولید کالا، شاخص های زیست-محیطی چون میزان مصرف منابع طبیعی؛ انرژی؛ میزان تولید فاضلاب؛ آلاینده های هوا و زبالههای جامد ارزیابی میگردد.
-
-
- دولتها و بازاریابی سبز
-
از طرف مقامهای دولتی محدودیتهایی برای کاهش تولید محصولات مضر برای محیط زیست اعمال می شود و در همین راستا قوانینی برای کاهش ضایعات تولیدی وضع گردیده و از طریق صدور گواهیهای زیست-محیطی به اجرا گذارده میشوند. به علاوه تعلق مالیات به برخی از کالاها نیز به منظور جلب مشارکت مردم و صنایع در حفاظت از محیط زیست میباشد. یکی از مجموعه قوانین مدون، با عنوان “دستورالعمل بازاریابی زیست محیطی” توسط کمیسیون تجارت استرالیا ([۷۶]ATC) انتشار یافته است تا بازاریابی سبز را کنترل نموده و اطمینان حاصل نماید که مصرف کنندگان نیز اطلاعات لازم برای ارزیابی ادعاهای زیست-محیطی را دارند (پولونسکی، ۱۹۹۴،صص ۱۰-۱).