۲-۲٫ موضعگیری نظری درخصوص مهارتهای هیجانی
۲-۲-۱٫ تعریف مهارتهای هیجانی
مهارتهای هیجانی شامل طبقه وسیعی از مهارتها میباشند از قبیل: توانایی در شناسایی هیجانات، ابراز هیجانات،همدلیکردن ومدیریت هیجانات چالشبرانگیز.به عبارت دیگر مهارتهای هیجانی شامل روشهای اکتسابی هرفرد برای شناسایی کردن،سازماندهی کردن وابراز هیجاناتش وهمچنین نحوه پاسخگویی او به هیجانات دیگران میباشد (کردوا، جی و وارن،۲۰۰۵).
۲-۲-۲٫ تعریف هیجان
واژهای که تحت عنوان هیجان به آن اشاره میشود اصطلاحی است که روانشناسان و فلاسفه بیش از یک قرن درباره معنای دقیق آن به بحث و جدل پرداختهاند. درفرهنگ لغات انگلیسی اکسفورد، معنای لغوی هیجان چنین ذکر شده است « هرتحریک یا اغتشاش در ذهن، احساس عاطفه، هر حالت ذهنی قدرتمند یا تهییج شده».
لغت هیجان را برای اشاره به یک احساس، افکار، حالتهای روانی و بیولوژیکی مختص آن و دامنهای از تمایلات شخص برای عمل کردن براساس آن به کار میبرند (مارشال ریو،۱۳۸۵).
۲-۲-۳٫ابعاد هیجان
هیجانها نوعاً واکنشهای موقتی، انطباقی وبیولوژیک هستند که معمولاً (ولی نه ضرورتاً) توسط محرک بیرونی به سرعت ایجاد میشوند.
جایگاه اصلی تجلی هیجان چهره میباشد. چهره یا صورت میتواند شماری از هیجانات را نشان دهد. حالات چهرهای برای هیجان تاحدودی ذاتیاند. حالات چهره ممکن است هیجانات را بیان کند اما هدف واقعی آنها ممکن است ارتباط با دیگران باشد.ما میتوانیم چهره خود را به خوبی کنترل کنیم.طوری که خیلی کم احساس واقعی به چهره نفوذ کندوحائزاهمیت است که بدانیم صدا وصوت نافذتر ازچهره است و کمترکنترل میشود.برای آگاهی ازاحساس واقعی افرادگوش دادن به صدای آنها ممکن است بهتر از تماشای چهره آنان باشد.مردان به صدا توجه میکننددرحالی که زنان به چهرهها نگاه میکنند(بردباری، ۱۳۸۴).
تعدادی از نظریهپردازان چندین هیجان مشابه را در مجموعه واحدی جای میدهند اما جملگی آنان بر این مطلب اتفاق نظر دارند که عنوان برخی از مهمترین هیجانها عبارتند از:
خشم:
بسیاری از روشهای کنترل اجتماعی بزرگسالان و خردسالان به اجتماعی کردن چگونگی واکنش خشم به موقعیتهای مختلف مربوط است. نظریه روانکاوی اصطلاحات مختلفی را در این زمینه به کار میبرد که دربرگیرنده اشکال مختلف خشم است. مثلاً سادیسم، پرخاشگری، غریزه مرگ، تغییر تنفر، دشمنی و امسال آن. روانشناسان آکادمیک ضمن اظهارنظر در مورد هیجان عموماً اصطلاحات خشم و ترس را پایهای برای تحلیلهای خود قرار دادهاند چنانکه الگوی این هیجانها الگوی اصلی همه هیجانهاست.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
شادی:
نتیجه تحقیقات این است که خشم و شادی دارای نکات مشترک بیشتری هستند تا هیجان، خشم، ترس یا خشم واندوه.درهنگام خوشحالی جریان خون درسطح بدن افزایش مییابد و درحالت غم واندوه ونگرانی کاهش مییابد (پلاچیک، ۱۳۸۵). خلاصه مطلب اینکه درهنگام شادی حالتهایی نظیر لذت،آسودگی، خرسندی، سعادت،شوق،تفریح، احساس غرور، لذت جسمانی، وجد، خشنودی و حالتهایی از این قبیل… به انسان دست میدهد (گلمن، ۱۳۸۳).
اندوه :
آثار ناشی ازکمبود ومحرومیت را به طور کاملاً طبیعی میتوان مشاهده کرد. اشکال مهم و پایدار این آثار را مالیخولیا و یا روانپریشی ملالانگیز و تظاهرات طبیعی آنان را به نام حزن یا اندوه نامیدهاند اندوه با عشق و شادی تضادی ذاتی دارد. داروین در این مورد میگوید «تمامی حالات یک فرد خوشحال درست متضاد آن حالاتی است که یک فرد غمگین از خود بروز میدهد» (پلاچیک، ۱۳۸۵). درهنگام اندوه حالتهایی نظیر غصه، تأثر، عبوسی، مالیخولیا، دلسوزی به حال خود،احساس تنهایی و حالتهایی از این قبیل…به انسان دست میدهد (همان منبع).
نفرت:
الگوی دفع یا نفرت در اساس یک نوع واکنش رهایی است که موجود زنده به وسیله آن ماده یا شئی را که خورده است دفع کند. داروین در تعریف نفرت میگوید: نفرت در سادهترین معنی عبارت است از حالتی که ذائقه را آزار میدهد و چون نفرت موجب رنجش میشود همراه با حرکاتی مانند تحقیر، اهانت، خوار شمردن، اکراه، بیرغبتی، بیزاری و… است (همان منبع).
تعجب:
احساس تعجب بیشتر با ترس و سایر هیجانها همراه است. احساس تعجب به ترس تبدیل میشود و با علائمی نظیر شگفتی، حیرت، بهت و از این قبیل همراه است (همان منبع).
۲-۲-۴٫تاثیر مهارتهای هیجانی بر وضعیت روانشناختی
پژوهشگران مختلف ابراز داشته اند که مهارتهای هیجانی بر سلامت حافظه و نیروی عقل، ادراک، معنا بخشی تجربه ها، داوری صحیح، تصمیم گیری مناسب و رشد روانی- اجتماعی فرد تاثیری چشمگیر میگذارد و افرادی که از مهارتهای هیجانی بالایی برخوردارند، قدرت بیشتری برای سازگاری با مسایل جدید روزانه دارند. هم چنین مهارتهای هیجانی بالا با برون گرایی، انعطاف پذیری، دلپذیر و با توان بودن، هماهنگ کردن احساسات مختلف، شناسایی این احساسات و تاثیر آن ها بر مغز و رفتار همبستگی دارد (بردبار، ۱۳۸۴).
در مقابل، مهارتهای هیجانی پایین با رفتارهای مساله ساز درونی ، سطوح پایین همدلی، ناتوانی در تنظیم خلق و خو، افسرده خویی، اعتیاد به الکل و مواد مخدر، انحرافات جنسی، دزدی و پرخاشگری همراه است (همان منبع).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
با ارزیابی مهارتهای هیجانی میتوان میزان موفقیت های فرد را در زندگی فردی و اجتماعی پیش بینی کرد. در بررسی ها روشن شده است که عوامل کامیابی افراد برجسته، ناشی از احساسات مثبت است که آنان در خود ایجاد می کنند و برعکس افراد ناموفق کسانی اند که احساسات منفی را در خود پرورش میدهند.این عوامل احساسی مثبت عبارتند از احساس عزت نفس، دوست داشتن و عزیز داشتن خویش، خویشتن پذیری، خوش مشربی، ماجراجویی، بردباری و… ازجمله احساسات منفی می توان از بدبینی، ترس از شکست، اضطراب ، احساس ناتوانی، احساس حقارت ، ترس ازتنبیه ، احساس عدم امنیت ، فرار از پذیرش مسئولیت، احساس گناه و… نام برد (گنجی، ۱۳۸۱).
دکتر “جیم نیومن” در کتاب خود به نام “ترمزهای خودرا رها کنید”، احساسات منفی را به نوعی ترمز در زندگی و احساسات مثبت را به نوعی گاز در زندگی تشبیه می کند که سرعت کامیابی را افزایش می دهد. بعضی شرکت ها برای استخدام کارکنان خود علاوه بر آزمون عمومی، آزمون خوش بینی و بدبینی هم اجرا میکنند. تحقیقات نشان داده است کسانی که در آزمون اخیر نمره خیلی خوش بین را به دست آورده اند بسیار موفق هستند، زیرا افراد خوش بین وقتی شکست می خورند، شکست را به عواملی نسبت می دهند که آنها را میشود تغییر داد و نا امید نمی شوند (هیلگارد، ۱۳۸۵).
۲-۲-۵٫ تقویت مهارتهای هیجانی
مهارتهای هیجانی به عنوان یک عامل سازمان دهنده برای تفکر و برنامه ریزی مربیان تعلیم وتربیت به اثبات رسیده است و به کوشش های پراکنده ای که به عنوان پیشگیری اولیه محسوب می شود، انسجام بخشیده و آن ها را در یک دیدگاه متحد ارائه میدهد، مثل برنامه هایی که بنیان مدرسه ای دارند و در پیشگیری از جنایت، پیشبرد سلامت روان ، سلامت عمومی و حتی پیشگیری از بیکاری استفاده می شوند (بردبار، ۱۳۸۴).
یادگیری مهارتهای هیجانی در منزل و با تعامل کودک- والد شروع می شود، بنابراین فرصتهای یادگیری مهارتهای هیجانی همیشه مساوی نیست چرا که ممکن است والدین محدودیت های روانی داشته و در نتیجه قادر به هدایت یک جریان یادگیری شناختی- هیجانی نباشند. هم چنین امکان دارد برخی از یادگیریها در مدرسه صورت گیرد، مثلا در ارتباطات غیر رسمی معلم و کودک. جای دیگری که مهارتهای هیجانی آموزش داده میشوند برنامه استاندارد می باشد.
طبق نظر کارول دو فالکو (۱۹۹۷)، جوانان محتاج مهارت هایی هستند که معمولا در بطن یک برنامه آموزشی مدرسه به حساب نیامده است و این مهارتها عبارتند از کنترل تکانه، کنترل استرس، حس همدلی، حل مساله و مساله گشایی. برای اینکه دانش آموزان را به مرحله آموزشی بالاتری برسانیم باید ببینیم در کجا و در چه حالتی هستند و به آن ها منابع و مهارتهایی ارائه دهیم تا بتوانند با عوامل فشار زا مقابله کرده و کنار بیایند و سپس بتوانند به یادگیری موثرتر بپردازند. بدون این مهارتهای اجتماعی و هیجانی، عوامل فشار زا مانع از رسیدن دانش آموزان به ظرفیت بالقوه تحصیلی خود میشوند. دوفالکو از برنامههایی که مهارت های اجتماعی را به عنوان قسمتی از برنامه های جامع و مداوم آموزش میدهد حمایت کرده و می گوید: بهتر است این قابلیت ها از دیدگاه پیشگیری اجرا شوند یعنی برنامههایی که برای همه دانش آموزان انجام میشود نه فقط دانش آموزان مشکل دار. این برنامه ها باید مانند سایر مهارتهای تحصیلی آموزش داده شوند که عبارت است ازارائه مطلب ، الگو، تمرین ، کاربرد و پاداش (بردبار، ۱۳۸۴).
۲-۲-۶٫ نظریه های مهارتهای هیجانی
۲-۲-۶-۱٫ نظریه مایروسالووی(۱۹۹۰)
مدل مهارتهای هیجانی مایر و سالووی یک رویکرد مبتنی بر توانایی است.زمانی که آن ها برای نخستین باراین مفهوم را به کار بردند،مقصود آن ها این بود که توجه روشن تری نسبت به رابطه بین هیجان وشناخت (استدلال) ایجاد کنند در این مدل، مهارتهای هیجانی به عنوان توانایی درک وتظاهر هیجانی، فهم وبکار گیری هیجانها واداره هیجانها جهت تقویت رشد شخصی تعریف می شود.اما اخیرا سالووی و مایر درتجدید نظر درمورد تعریف اولیه خود مهارتهای هیجانی را براساس کفایتهای اختصاصی آن شامل :
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
توانایی درک و ابراز هیجان به شکل صحیح
تسهیل هیجانی تفکر
فهم و تحلیل اطلاعات هیجانی و به کار گیری آگاهی هیجانی
توانایی تنظیم هیجانی جهت ارتقا رشد هیجانی و عقلانی و سلامت ، تعریف نمودند .
با تعریف اخیر از مفهوم مهارتهای هیجانی، آن ها تحلیل خود از توانایی های مرتبط با هیجان را به چهار حوزه از مهارت ها تقسیم کرده اند و آنها را رشته نامیده اند.
دریک نتیجه گیری کلی می توان گفت که مایر و سالووی مهارتهای هیجانی را به عنوان توانایی و استدلال درباره هیجانها تعریف می کنند. درنظرآنها ،مهارتهای هیجانی نقش مهمی دربسیاری ازحوزه های زندگی بازی می کنند، اماسایر مهارتها وکفایتها نیز مهم هستند .
۲-۲-۶-۲٫ رویکرد مختلط
این رویکرد مبتنی بر توانایی وسایر ویژگیها، مانند انگیزش وحالتهای هوشیاری است که مهارتهای هیجانی را باسایرمهارتها و ویژگیهایی مانند بهزیستی وسلامت، انگیزش وتوانایی برقراری رابطه با دیگران ترکیب میکند.باعمومیت یافتن مهارتهای هیجانی تعریف آن به طوراساسی تغیریافت.
بابیان تغییرمختصرتوجه مولفان درمهارتهای هیجانی به سمت مفهوم انگیزش(خودانگیزی)وروابط اجتماعی (اداره روابط) تغییرجهت یافت.این تغییرمفهومی موجب شدکه توانایی فهم وپردازش با برخی از ویژگیهای دیگر ترکیب شود ویک رویکرد جدید درحوزه مهارتهای هیجانی به نام رویکرد مختلط بوجودآید .
در قالب این رویکرد یک مدل متفاوت دیگر توسط بار-آن در سال ۱۹۹۷ ایجاد شد و مهارتهای هیجانی را شامل مجموعه ای از توانایی ها ، کفایتها و مهارتها ی غیر شناختی که توانایی فرد را در کسب موفقیت در مقابله با شرایط و فشارهای محیطی تحت تاثیر قرار می دهد تعریف نمود . بنابر توصیه بار- آن کسانیکه در صدد تعریف و سنجش مفهوم مهارتهای هیجانی هستند بایستی تا حد امکان این مفهوم را روشن، دقیق و عملیاتی تعریف کنند. در نتیجه، این رویکرد موجب می شود که مفهوم مهارتهای هیجانی ملموس تر شده و کار برد آن آسان تر گردد .
۲-۲-۶-۳٫ مدل مهارتهای هیجانی گلمن (۱۹۹۵،۱۹۹۸)
یکی از برجسته ترین نظریه پردازان مهارتهای هیجانی دانیل گلمن است که در ابتدا نظریه خود را با الهام از یافته های مایر و سالووی پایه ریزی کرد، اما وی رویکرد خود را بسط داده مولفه های زیادی را وارد چارچوب نظری خود کرد. گرچه برخی شباهتها وپیوستگی بین نظریه گلمن و نظریه مایر و سالووی وجود دارد اما تفاوتهایی نیز بین آنها دیده می شود، به عنوان مثال مدل مهارتهای هیجانی گلمن شامل مولفه هایی مانند انگیزش وهمدلی است و اینها عواملی هستند که مایر وسالووی معتقدند که آن سوی مرز مهارتهای هیجانی قابل گسترش اند .
گلمن در سال ۱۹۹۵، پنج حوزه اصلی شامل :
آگاهی از هیجانهای خود
مدیریت هیجانها
خود انگیزی
شناسایی هیجانهای دیگران
اداره روابط
را جزء مهارتهای هیجانی مشخص نمود. او سپس در سال ۱۹۹۸ رویکرد اولیه خود را گسترش داد تا مهارتهای بیشتری را شامل شود و در نهایت مدل مهارتهای هیجانی خود را مشتمل بر ۲۵ کفایت اصلی مربوط که در پنج مقیاس جا داشتند پایه ریزی نمود . وی براین عقیده است که افراد برای برتری یافتن بر چالشها باید مهارتهای هیجانی را پرورش دهند که به قرار زیر است:
خودآگاهی : شناخت احساسات خود به هنگام وقوع آن ها از ارکان اصلی مهارتهای هیجانی است . توانایی نظارت لحظه به لحظه براحساسات، کلید بینش روانشناختی و خود شناسی است. آگاهی از هیجانها به ویژه هنگام اخذ تصمیم های مهم زندگی مانند انتخاب همسر یا یک حرفه، شخص را مطمئن تر می سازد. گلمن خودآگاهی را ریشه و اساس مهارتهای هیجانی میداند و آن را چنین تعریف می کند: درک عمیق و روشن احساسات ، هیجانها ، نقاط ضعف و قوت، نیازها وسائق های خود. وی معتقد است افرادی که سطح خود آگاهی بالاتری دارند به دلیل شناخت توانایی خود، همیشه از اعتماد به نفس و عزت نفس بالاتری برخوردارند. این افراد در کارهای خود دقیق بوده و امیدواری آن ها غیرواقع بینانه نمی باشد و مسئولیتی را قبول می کنند که درحد توان آنها باشد.همچنین،این افراد با خودودیگران صادق بوده وبه خوبی می دانند که هر احساس تا چه اندازه بر آن ها و اطرافیان تاثیر می گذارد .
مدیریت هیجانها : ابراز واکنش های هیجانی مناسب ، قابلیتی است که براساس خود آگاهی تکوین می یابد. توانایی تغییر عواطف منفی مانند اضطراب، خشم وافسردگی یک مهارت هیجانی مهم به شمار می آید . ویژگی انعطاف پذیری هیجانی به شخص درغلبه برمشکلات و موانع اجتناب ناپذیر زندگی یاری می رساند . افرادی که فاقد توانایی خود تنظیی هستند ، دائما در معرض احساس پریشانی به سر می برند. خود تنظیمی هیجانی به معنی سرکوب هیجانها و یا ایجاد سد دفاعی محکم در برابر احساسات و خودانگیزی نیست ، بلکه بر عکس یک شیوه انتخاب برای نحوه ابراز احساست و روش ابراز آن هاست ، به شکلی که این روش ابراز بتواند هم جریان تفکر را تسهیل و هم از انحراف آن جلو گیری نماید.
خود انگیزی : توان تمرکز بر هدفی خاص برای دستیابی به موفقیت ضروری است. خود کنترلی هیجانی مانند به تاخیر انداختن ارضای نیازها و کنترل تکانه ها، در دستیابی به اهداف زندگی بسیار حائز اهمیت است. اشخاصی که توان مهار هیجانهایشان را دارند و علی رغم نا کامی ، امیدوار وخوشبین هستند، عموما در انجام وظایف خود سازنده تر و موثر تر عمل می کنند.بسیاری از روانشناسان خودانگیزی را شرط بقاء میدانند.به عقیده آنان انسان سالم هیچ کاری را بدون هدف از پیش تعیین شده، انجام نمیدهدو برای دستیابی به هدف ویا حتی انتخاب آن، خودانگیزی لازم است.
شناسایی هیجانهای دیگران (همدلی): همدلی یکی دیگر از مهارتهای مبتنی بر خود آگاهی هیجانی ، برای اثر بخشی روابط بین فردی بسیار بنیادی است. کسانی که با سرنخ های اجتماعی ظریف به خوبی آشنا هستند ،احساسات دیگران را خوب درک کرده و در روابط شغلی و شخصی شان بسیار موفق ترند. گلمن همدلی را عبارت از :”درک احساسات و جنبه های مختلف دیگران وانجام یک عمل مناسب و واکنش مورد علاقه آن” تعریف می کند . این مولفه با احساس مسئولیت درقبال دیگران نسبت بیشتری دارد، زیرا هر چه اطرافیان برای ما اهمیت بشتری داشته باشند ، بیشتر سعی می کنیم تا درمقابل آنها واکنش مناسبی نشان دهیم و شرایط واکنش مناسب نیز درک نوع احساس طرف مقابل است .
اداره روابط (مهارتهای اجتماعی): هنر برقرای رابطه به مهارت مدیریت هیجانهای دیگران نیازمند است. کفایت اجتماعی تعیین کننده محبوبیت، رهبری و اثرمندی بین فردی است . گلمن معتقد است افرادی که تمایل دارند درایجاد رابطه بادیگران موثرواقع شوند،باید توانایی شناسایی،تفکیک وکنترل احساس خود را داشته باشند،سپس ازطریق همدلی یک رابطه مناسب برقرار کنند ،حتی دراین میان خودانگیزی هم درمیزان روابط اثرگذار است.
هریک از این پنج حوزه به میزان زیادی مجموعه ای ازعادات وپاسخ های آموخته شده را نشان می دهند،و درنتیجه می توان با روشهای مناسب ،آنها را بهبود بخشید. (بردبار،۱۳۸۴).
۲-۲-۶-۴٫ مدل مهارتهای هیجانی بار-آن (۱۹۹۷)