تروریسم و حقوق بشردوستانه
در حالی كه حقوق بشردوستانه هیچگونه تعریفی از تروریسم ارائه نمیكند. ولی بصراحت بسیاری از اقدامات ارتكاب یافته در قالب اقدامات تروریستی را در زمان جنگ ممنوع میكند. مبنای این ممنوعیت، اصل بنیادین و آمره حقوق بشردوستانه تحت عنوان اصل تفكیک میباشد. به موجب این اصل طرفین مخاصمه بایستی در حین مخاصمه بین اشخاص و اهداف غیر نظامی با اهداف و اشخاص نظامی تفكیک قائل شوند.این خود در بستر این واقعیت است كه قربانیان اصلی حملات تروریستی در طول تاریخ بالاخص در زمان جنگ غیر نظامیان بودهاند. از اینرو توسل به خشونت غیر قابل تفكیک همیشه مغایر با قواعد اساسی و بنیادین حقوق بشر دوستانه كه همانا حمایت از غیر نظامیان هست می باشد.[52]
شورای امنیت طی قطعنامه 1465(2003) اعلام داشت هرگونه اقدام علیه تروریسم باید با رعایت تعهدات بین المللی ، به ویژه حقوق بین المللی بشر ، حقوق پناهندگان و حقوق بشردوستانه انجام شود.[53]
گفتار چهارم – ارزیابی نهایی
ورود اصطلاح حقوق بشردوستانه به عرصه حقوق بینالملل ، خود تجلی بارز توسعه و تحول حقوق بینالملل است. زیرا قواعد حقوق بشردوستانه از قبل موجود بوده و بخشی از حقوق جنگ یا حقوق مخاصمات مسلحانه را تشكیل می داده است. اما این اصطلاح به واقع اصطلاح جدیدی است. از اصطلاح حقوق بشردوستانه در هیچ یک اسناد حقوقی تعریف نشده است. در واقع تعریف حقوق بشردوستانه یک عرف جعلی و قراردادی است كه ناظر به قواعد حقوق بشری خاص زمان جنگ است.
شورای امنیت سازمان ملل متحد در قطعنامه 827 (1993) اصطلاح حقوق بین المللی بشر را به صورت عام به كار برده و اعلام داشته كه این اصطلاح مشتمل بر سه حوزه مختلف حقوق جنگ یا حقوق مخاصمات مسلحانه ، جنایات علیه بشریت و جنایت نسل كشی است.
حال همان طور كه ملاحظه می شود، در اینجا شورای امنیت اولاً حقوق بشردوستانه را شاخه ای از حقوق بینالملل بشر می داند و ثانیاً آن را از حیث مفهومی مترادف حقوق جنگ قلمداد می كند كه به نظر چندان صحیح نمی نماید.
در هر حال، اینكه آیا حقوق بشردوستانه شاخه مستقل حقوق بینالملل است یا شاخهای از حقوق بینالملل بشر جای بحث است.
به نظر میرسد ، حقوق بشردوستانه بیش از هر شاخه دیگری از حقوق بینالملل مرهون توسعه و تحول در بستر رویه بین المللی ، مخصوصاً در ربع قرن قرن اخیر است ، چرا كه در این سالها حقوق بشردوستانه كمتر برخوردار از اسناد معاهدهای خاص بوده است.
حال با توجه به كمبود قواعد معاهده ای حقوق بشردوستانه ، به ناچار باید در مرحله دیگر به عرف و سپس به اصول حقوقی مربوط رجوع كنیم تا بستر توسعه و تحول را در یابیم، اما شناسایی عرف در جامعه بین المللی ، مخصوصاً در احراز عنصر اعتقاد حقوقی (opinio Juris)و حتی اصول كلی حقوقی كار چندان آسانی نیست. مسلماً رویه بین المللی می تواند كمك موثری به این شناخت كند.
بنابراین یكی از نقش های مهم رویه بین المللی ، شناسایی و معرفی عرف جدید و اصول موجود و یا با توسل به هر قاعده مرتبط دیگر حقوق بینالملل ، این سكوت را از اثر میاندازد.
از سوی دیگر ، رویه بین المللی هر قدر كه فزونی و شتاب بیشتر داشته باشد، زمینه را برای توسعه و تحول قواعد حقوق بشردوستانه هموار میسازد. این هموارسازی در رابطه با حقوق بشردوستانه بیش از سایر قواعد حقوق بینالملل مهیاست، زیرا وقایع مختلف و متنوعی كه در سطح بین المللی ، مخصوصاً در این ربع قرن اخیر روی داده، جامعه بین المللی را به واكنش واداشته و این واكنش منجر به رویهسازی شده است. كه در این خصوص با تكثر رویه ها مواجهیم.
بخش دوم:
حمایت از حقوق کودک در زمان جنگ در پرتو مقررات بین المللی
فصل اول :کودکان در جنگ
بیتردید كودكان در تمام مخاصمات مسلحانه به یک صورت آسیب نمیبینند. جنگها بوسیله معضلات متعددی كه پدید میآورند در این زمینه قابل تقسیم میباشند. بعنوان نمونه سربازگیری كودكان و تمام مشكلات ناشی از مشاركت آنان در جنگ در سیرالئون ، اوگاندا و موزامبیک یک مسأله معمول بوده در حالیكه در جنگ بالكان به آن شدت و حدّت نبود، كودكان به دلیل قابلیت تأثیرپذیری و سادگی كه ریشه در سن و وضعیت جسمانی آنها دارد و منجر به عدم توانایی آنان در درك وضعیت و مسئولیت پذیری نسبت به وقایع اطراف و نتایج آن می شود مجنی علیهم و متضررین اصلی جنگها میباشند.
در مخاصمات داخلی عرصه جنگ بصورت كامل مشخص نبوده و مردم در جنگ بصورت مجنی علیه ( قربانیان ) و یا جنگجویان دخیل میباشند. ترسیم خط تمایز در این زمینه اغلب بسیار سخت است مثلاً در مورد كودكسرباز این مسئله به وضوح دیده میشود . خشونت علیه جمعیت غیرنظامی توسط هر دو گروه نیروهای دولتی و غیردولتی امری معمول و و عادی است و بسیار اتفاق میافتد كه شهروندان عادی در لشكركشیها عامداً مورد تهاجم قرار میگیرند. [54]
بنابراین افزایش تلفات غیرنظامیان امر غیرقابل اجتناب است .در جنگ دوم جهانی غیرنظامیان 50% كشتهشدگان را تشكیل میدادند كه اكثراً در بمبارانها صورت میگرفت. با اینحال خانم گراشا مایكل در گزارش سال 1996 در ارتباط با تاثیر جنگ بر كودكان اعلام میكند كه بالغ بر 90% تلفات جنگها غیرنظامیان بوده كه
اكثریت غالب این آسیبدیدگان نیز زنان و كودكان میباشند این در حالی است كه یک قرن پیش از این تنها 5% آسیبدیدگان غیرنظامیان بودند.[55]
در طی دهه گذشته تخمین زده میشود كه درحدود 2 میلیون كودك طی شرایط جنگی كشته و بالغ بر 6 میلیون بصورت جدی زخمی و یا معلول و 20 میلیون كودك بیخانمان شدهاند و این كودكان آواره گاهی مجبور به ترك كشور خود و پناهبردن به كشورهای مجاور میگردند. بعلاوه میلیونها كودك از سوء استفاده جنسی آسیبهای شدید روحی ، سوءتغذیه ، بیماری و اثرات متعدد اجبار به ترك خانه و كاشانه خود ، روبرو هستند . جنگها كودكان را از بسیاری از سیستمهای حمایتی ، خانواده ، آموزش ، بهداشت محروم كرده و بر مشكلات آنان می افزایند.
گفتار اول: کودک سرباز
آمارها نشان میدهد در حدود 300.000 كودك بعنوان سرباز در اقصی نقاط دنیا به كار گرفته میشوند. با اینكه بسیاری از این كودكان بكار گرفته شده در مخاصمات دوران نوجوانی خود را سپری میكنند، لكن رفتهرفته كودكان در سنین پائینتر بصورت مستقیم یا غیر مستقیم[56] بكار گرفته میشوند.
بیتردید توسعه سلاحهای سبك در افزایش شركت كودكان در مخاصمات مسلحانه و سربازگیری كودكان نقش اساسی دارند. بر خلاف سلاحهای قدیمی كه اغلب سنگین ، طاقت فرسا و پیچیده از جهت استفاده بودند، امروزه سلاحها به قدری سبک است كه كودكان به راحتی توانایی حمل و استفاده از آنها را دارند و بنابراین میتوانند با وجود نداشتن فیزیک بدنی شبیه جنگجویان معمولی در مخاصمه مشاركت كنند.
این امر موجب جبران مسئله كمبود نیرو جهت استفاده در گروه جنگجویان دولتی و غیردولتی میگردد. همچنین بر طبق گزارشات ، بسیاری از فرماندهان كودكان را به دلیل اطاعت و حرف شنوی و قابلیت تأثیرپذیری بر بزرگسالان ترجیح میدهند.
كودكان بدلیل عدم آگاهی كامل به حقوق خود جهل نسبت به بسیاری از اهداف واقعی جنگ بسیار آسان تحت تلسط قرار میگیرند و به راحتی میتوان آنها را تبدیل به سربازان بیرحم و خونریز نمود. كودكان بسیار راحتتر به استخدام نیروهای نظامی در میآیند و به آسانی مخاصمه را ترك نكرده و تمایلی به این كار از خود نشان نمیدهند. لازم به ذكر است برخی فرماندهان نظر مخالف داشته و آنها را بدلیل اشتباهات مكرر و رفتار غیراصولی شایسته توبیخ پیدرپی میدانند[57].
كودكانی كه از گروه نژادی و مذهبی و یا قومی خاصی هستند گاهی بعنوان وسیلهای جهت ایجاد مانع، رعب و وحشت و نابودی آن گروه بكار گرفته میشوند.جالب است که بدانیم بسیاری از كودكان كه دزدیده شده و مجبور به فعالیت در نیروهای نظامی میشوند دختر هستند. این دختران جهت جنگیدن در یک دسته خاص و یا حتی فرماندهی گروه و یا دستهای كه در آن قرار دارنداستفاده شده و در بسیاری موارد جهت ازدواج و بهرهكشی جنسی سربازان اجبار میشوند. آنها اغلب تحت تهاجم جنسی و تجاوز قرار داشته و بسیاری از آنها توسط متجاوزان حامله میشوند. بسیاری از آنها از سوی شوهرانشان یا سربازان به بیماری ایدز مبتلا میشوند. این بهرهكشی گاهی حتی بعد از آزادی یا نجات آنها ادامه دارد. این دختران به ندرت به آغوش جامعه بازگردانده میشوند و به سمت و سوی خودفروشی جهت كسب درآمد سوق داده میشوند.
كودكان همچنین بدلیل گرفتن انتقام خون خانوادهشان بصورت اختیاری وارد نیروهای نظامی میشوند . سایر كودكان جهت دریافت حمایت و همچنین نیازهای خوراك، پوشاك و پول و یا حداقل دریافت اسلحهای كه با آن بتوانند نیازهای خود را تأمین كنند وارد نیروهای نظامی میگردند[58].
آنهایی كه كودكان را به عنوان سرباز استخدام میكنند اغلب خود را مصون از قواعد حقوق بین الملل راجع به بكارگیری افراد زیر 15 سال، تلقی میكنند. ارائه آمار دقیقی از وضعیت استخدام كودكان در طول مخاصمات مسلحانه كار سختی است و این عمل با مانع دیگری به دلیل رشد كودك سرباز و ورود او به سن بزرگسالی در دوران جنگ پیچیدهتر میشود. این عمل آمیخته با فقر اطلاعاتی راجع به سن و تولد و ثبت آن ، سوء تغذیه و رشد كودكان كه موجب سختتر شدن امكان برآورد سن كودك میشود مواجه است. كودكانی كه زمانی در مخاصمه شركت داشتهاند یا درگیر آن بودهاند، خطرات متعددی از قبیل جسمی ، روحی و روانی ، اجتماعی ، احساسی مواجه میشوند و بسیاری از آنها به زمان طولانی و كمكهای فراوان جهت فائق آمدن بر مشكلاتشان نیازمند هستند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
توسعه حقوق در حمایت از كودكان و استفاده از آنها در مخاصمات
از جمله اولین اقدامات در مسیر توسعه حمایت از کودکان ایجاد محدودیت سن 15 سال برای ورود به نیروهای نظامی بود که در پروتكل های الحاقی 1977 ژنو تشریع گردید[59].
این اولین باری بود كه بحث سربازگیری و بكارگیری كودكان توسط راهكارهای الزام آور حقوق بین المللی مورد خطاب قرار گرفته است. سپس كنوانسیون ملل متحد در ارتباط با حقوق كودك 1989استاندارد حداقل سن 15 سال برای استخدام در نیروهای نظامی را بیان کرده است. متاسفانه ماده 38 همچنین این امر را كه كودكان بین 15 تا 18 سال كه توسط مقررات و قواعد منع سربازگیری می توانست كاملاً محدود گردد را وانهاده است برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
د انجام موفق وظایف پیش بینی شده را حائز باشند.
سیاست مزبور بعنوان نمونهای قابل اعمال در نیروهای پلیس و ارتش در سراسر جهان بوده و اطمینان حاصل می گردد كه ملل متحد از نیروهایی بهرهمند میگردد كه هنگام انجام وظایف خود برترین استانداردهای سازمان را رعایت میكنند لازم به یادآوری است كه نیروهای پلیس و ناظران نظامی حداقل می بایست 25 ساله باشند.
قطعنامه [67]1379 ملل متحد بصورت ویژه از دبیر كل در خواست كرد تا لیست كاملی از كلیه طرفین مخاصمانی كه در حال بررسی شورای امنیت است و یا در آینده به توصیه مجمع عمومی مقرر است بر طبق ماده 99 در شورا مطرح شود و بعنوان تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی تلقی میشود و در آن از كودكان استفاده میشود را تهیه كند. بر طبق ماده99 در پاسخ به این درخواست سومین گزارش دبیر كل در خصوص كودكان و مخاصمات مسلحانه شامل اسامی 23 عضو شامل هر دو گروه دولتها و شورشیان در پنج عرصه مختلف مخاصمه نظیر افغانستان ، بروندی ، كنگو ( جمهوری دموكراتیک ) مطرح بود. گزارش دبیر كل شامل كشورهای دیگری نیز می شد كه موضوع آنها در صحن شورا مطرح نبود لكن از كودك سرباز استفاده می كردند.
نماینده ویژه در امور كودكان و مخاصمات مسلحانه انتشار این گزارش را بعنوان یک اقدام ابتكاری و سنت شكن تلقی كرد و اقدام كرد. این اقدام شروع یک رویه سیستماتیک در زمینه روشنگری و گزارش رفتار متخاصمان در طور مخاصمه با كودكان است. وی همچنین ابراز امیدواری كرد تا معرفی و شناسایی طرفین مخاصمه ای كه در آن حقوق كودكان نقض می شود و به تشویق دولتها و طرفهای درگیر جهت رعایت این حقوق كمك نماید.
در قطعنامه دیگرش را امنیت از دولتها و طرفهایی كه نام آنها در لیست 1379 آمده است خواسته شده تا موانع لازم برای جلوگیری از بكار گرفتن كودكن در جنگ را بنماید[68]. شورای امنیت قصه خود دائر بر اتخاذ اقدامات مناسب جهت هدف قرا ردادن یكموضوع در گزارش آتی در صورتی كه مشخص شود طرفین درگیر اقدامات لازمه را اتخاذ نكرده اند ، اعلام كرد.
پیشرفتهای منطقهای
در سطح منطقهای شاهد آن هستیم كه منشور ، آفریقا راجع به حقوق و رفاه كودكان مصوب 1990 كودك را تمام افراد زیر 18 سال معرفی كرده و كلیه دولتهای عضو را موظف به رعایت قواعد حقوق بشر دوستانه در ارتباط با كودكان و عدم سربازگیری آنان كرده است [69]. بعلاوه در 1999 كنفرانس ،آفریقایی جهت بررسی وضعیت كودك سراباز برگزار شده و اعلامیه ما پوتو راجع به استفاده از كودك سرابز را صادر كرد.
این اعلامیه نیز خواستار تمام استفاده از كودك را زیر 18 سال بعنوان سرباز گردید.
سازمان كشور های آمریكایی نیز در این زمینه قطعنامه ای در ماه می سال 2000 تصویب و كشورهای عضو خود را دعوت به رعایت حقوق بین المللی بویژه پروتكل الحاقی راجع به شكت كودكان در مخاصمات مسلحانه و كنوانسیون 182 سازمان بین المللی كار نمود.
شورای اروپا همچنین نگرانی خود را نسبت به استفاده از كودكان د رمخاصمات مسلحانه بارها اعلام نموده است.
بنابراین مشخص می گردد رشد اقدامات منطقه ای بخش قابل توجهی از روند ممانعت از نقض حقوق كودك در جنگ را تشكیل داده و پاسخی به كسانی است كه فكر میكنند این یک مسئله نسبی فرهنگی و مرتبط به امور داخلی بوده و می بایست از طریق استاندارهای ملی به نظم در آید.
گفتار دوم:کودکان آواره و پناهنده
بخش اعظمی از پناهندگان در مخاصمات اعم از بین المللی و داخلی را کودکان تشکیل میدهند. این پناهجویان کوچک ممکن است به همراه خانوادهشان و یا به تنهایی از خانه و کاشانهشان بدور افتاده و در جستجوی سرپناهی برای خودشان باشند. آنچه در ذیل میآید جستاری است در جهت حمایت از این کودکان.
تعریف پناهنده
واژه پناهنده معمولاً كم و بیش به افرادی اطلاق میشود كه در حالت گریختن بویژه از صحنههای درگیری میباشند ، هر چند این افراد شامل مفهوم خاص حقوقی پناهنده نباشند.
مفهوم پناهنده درکنوانسیون مربوط به وضعیت پناهندگان مصوب 1951 :
این كنوانسیون منبع اصلی تشخیص افراد تحت شمول تعریف پناهندگی و حقوق آنها و تكلیف كشور میزبان میباشد.كنوانسیون مزبور در پاسخ به بیخانمانیهای وسیع مردم در طول جنگ دوم جهانی تهیه گردید. این كنوانسیون به مباحث رویداده در قبل از سال 1951 پرداخته است . با اینحال بدلیل نیاز به تداوم حمایت از افراد بی خانمان پروتكل 1967 پناهندگان محدوده زمانی مذكور در 1951 را ازمیان برداشت و بدین ترتیب كنوانسیون نسبت به هركس كه معیارهای پناهندگی را داشته باشد، فارغ از زمان پناهندگی وی ، اعمال میشود برای كسب وضعیت حقوقی حاكم بر پناهندگی معیارهای خاص آن میبایست وجود داشته باشد. كنوانسیون 1951 پناهندگان، پناهنده را افرادی تعریف میكند كه :
در خارج از كشور خود بسر ببرد.
ناتوان از بهرهمندی از حمایتهای دولت متبوع و یا بیتمایل نسبت به بازگشت به كشور خود باشد.
چنین ناتوانی و یا عدم تمایل مربوط به ترس از تعقیب و محاكمه باشد[70].
تحت تعقیب به دلیل مسائل نژادی ، مذهبی ، ملیتی ، عضویت در یک گروه اجتماعی یا سیاسی خاص باشد.
جالب توجه اینکه تعریف مزبور ، میان كودك و بزرگسال تمایزی ایجاد نمیكند و
شامل گریختن از درگیری بین المللی و یا داخلی نبوده و اكثراً افرادی كه از مخاصمه فرار میكنند معیار فوق را بصورت كامل حائز نمیشوند . با اینحال زمانی كه مخاصمه یا اشغال منجر به تعقیب گروه های متعددی میگردد كه این گروه ها بیتمایل و ناتوان از بهرهمندی از حمایتهای دولت متبوع و یا حمایتهای دولت حامی در زمان اشغال باشندمیتوان آنها را بعنوان پناهنده تلقی نمود.
در مواردی كلیه اعضای گروهی كه بصورت جمعی بیخانمان شدهاند میتواند بعنوان پناهنده تلقی شود. در شرایط اضطراری چنین موانعی تشخیص موردبهمورد وضعیتهای افراد را بعنوان پناهنده سخت و دشوار میكند. گاهی جهت امكان فراهم ساختن کمکهای موردنظر شناسایی گروهی افراد صورت میگیرد كه منجر به پذیرفتن افراد گروه بعنوان پناهنده در همان نگاه اول میگردد.