“
کلونینجر تلاش کرده است با نگاه و تأکید بر پارامترهای زیست شناختی، یک چهار چوب نظری محکم در باب شخصیت پدید آورد که هم شخصیت بههنجار و هم نابههنجار را در بر می گیرد (ملایری، ۱۳۸۷).
بر اساس این دیدگاه، شخصیت از اجزای سرشتی و منشی تشکیل شده است. سامانههای سرشتی در مغز دارای سازمان یافتگی کارکردی متشکل از سامانههای متفاوت و مستقل از یکدیگر (بخش قشری سیستم لیمبیک، مناطق حسی کرتکس، بادامه، هسته دمدار و پوتامه) برای فعالسازی، تداوم و بازداری رفتار در پاسخگویی به گروههای معینی از محرکها است. سرشت اساس یادگیریها و هیجاناتی است که از طریق رفتارهای هیجانی و خودکار کسب می شود و به عنوان عادات قابل مشاهده در اوایل زندگی فرد دیده می شود و در تمام عمر ادامه مییابند. افرادی که دارای سرشت مشابهی هستند تحت تاثیر رشد منش، ممکن است رفتارهای متفاوتی از خود نشان دهند. منش شامل دریافتهای منطقی درباره خود، دیگران و دنیا است و بیشتر ویژگیهایی را شامل می شود که تحت تاثیر عوامل محیطی در ساختار شخصیتی فرد پدید آمده است. درک این ابعاد به وسیله پرسشنامه TCI که توسط خود فرد تکمیل می شود فراهم شده است.
۲-۱-۱-۷- ابعاد سرشت عبارتند از:
نوجویی:
که تنوع طلبی یا محرک خواهی هم نامیده می شود، نمایانگر پاسخ به چیزهای تازه و نو (جدید) است. این خصوصیت باعث جستجوی مشتاقانه برای محرکهای تازه و ناآشنا شده، بالقوه باعث خلاقیت و کشفیات می شود. این ویژگی، مواردی مانند تکانشگری، برونریزی خشم، بیثباتی در روابط و خودمحوری را به دنبال دارد. نوجویی شامل چهار صفت است که عبارتند از تحریکپذیری کنجکاوانه در مقابل انعطافناپذیری، اسرافکاری در مقابل صرفهجویی، تکانشگری در مقابل تأمل و بینظمی در مقابل انضباط خشک. افرادی که نوجویی بالا دارند بسیار سریع هیجانزده می شوند، کنجکاو، مشتاق، پرشور، تکانشی و نامرتب هستند و خیلی زود کسل می شوند (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳).
اجتناب از آسیب:
به عنوان ترس از شرایط نامطمئن تعریف می شود و عبارت است از بازداری اجتماعی، شرم در برابر غریبهها، آستانه تحریکپذیری پایین، نگرانی بدبینانه نسبت به مشکلات، حتی در شرایطی که برای اکثر مردم نگران کننده نیست (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳).
پاداش- وابستگی:
رفتاری که درگذشته تقویت دریافت کردهاست، حتی در شرایطی که تقویت ادامه نداشته باشد نیز تکرار می شود و افراد در میزان این تداوم رفتاری که پس از قطع تقویت وجود دارد با هم فرق می کنند (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳).
پشتکار:
راهبرد سازکارآنهای است برای مواقعی که تقویت به صورت متناوب و سهمی ارائه می شود و پیامد کار همواره ثابت میماند. زمانی که پیامدها به سرعت تغییر می کنند پشتکار بهیک ویژگی ناکارآمد تبدیل می شود. افراد با پشتکار بالا، ناکامی و خستگی را به عنوان یک چالش مینگرند و حتی زمانی که با نقص و یا انتقاد مواجه می شوند، به راحتی کارها را رها نکرده و در واقع سعی می کنند با کار اضافی آن کار را جبران کنند. این افراد به دنبال موفقیتهای بیش از اندازه هستند. بر عکس افرادی که پشتکار پایینی دارند به صورت سست، غیرفعال، غیرقابل اطمینان، ناپایدار و سرگردان عمل می کنند. این افراد در زمانی که احتمال دادن تقویت ثابت باقی میماند (مثل حقوق ماهانه ثابت برای کارکنان یک مجموعه)، معمولا در اقدام به کارها بسیار کند عمل می کنند و داوطلب انجام کاری نمیشوند.
۲-۱-۱-۸- ابعاد منش عبارتند از:
خودراهبری:
خودراهبری بر پایه پنداشت از خویشتن به عنوان یک فرد مستقل استوار است. احساساتی نظیر وحدت، احترام، عزت نفس، کارآمدی، رهبری و امیدواری، از این خود انگاره نشأت می گیرند.
همکاری :
برپایه پنداشت از خویشتن به عنوان بخشی از جهان انسانی و جامعه قرار دارد که از آن حس اجتماعی، رحم و شفقت، وجدان و تمایل به انجام امور خیریه مشتق می شود. واژه همکاری در برگیرنده تفاوتهای فردی در میزان هویتیابی جمعی و پذیرش دیگران است. افرادی که حس همکاری بالایی دارند، افرادی همدل، صبور، مهربان، حمایت کننده و با انصاف هستند و از کمک کردن به دیگران لذت میبرند.
خودفرآوری:
خودفرآوری بر پایه مفهوم از خویشتن به عنوان بخش وحدت یافتهای از جهان و منابع پیرامون آن است که از این خود انگاره احساساتی چون مشارکت عارفانه در امور، ایمان مذهبی، متانت و صبوری غیر مشروط نشأت می گیرد. افرادی که در این خرده آزمون نمرات بالا به دست می آورند، زمانی که درگیر روابط اجتماعی بوده و یا در حال انجام کاری هستند، از مرزهای فردی خود فراتر می روند. به نظر میرسد که آنها در دنیای دیگری سیر می کنند و دارای تجربیات اوج هستند و اکثراً افرادی خلاق هستند. برعکس افرادی که سطح خودفرآوری پایینی دارند در روابط خود و یا در هنگام تمرکز بر کارها خودآگاه باقی میمانند و به ندرت تحت تأثیر هنر و زیبایی قرار می گیرند (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳).
۲-۱-۲- خودکشی
خودکشی یکی از معضلات اجتماعی است که امروزه با توجه به پیچیدهتر شدن تعاملات و ارتباطات در بیشتر جوامع رو به افزایش است آمارها نشانگر آن است که نابسامانیهای اجتماعی، ناملایمات زندگی و عدمتوانایی مقابله با مشکلات از جمله دلایلی است که به ویژه مردان را در معرض بسیاری از آسیبهای روانی و تمایل به خودکشی قرار می دهد (پورافکاری، ۱۳۷۳).
بالا رفتن میزان آن نزد گروه ها، اقشار و طبقات مختلف اجتماعی، نگرانی فزایندهای را برای جوامع امروز به وجود آورده است. امروزه خودکشی، خصوصاًً در جوامع صنعتی در ردیف پنج علت اول مرگ و میر قرار دارد. خودکشی هشتمین علت مرگ و میر در ایالت متحده و دومین علت مرگ در فاصله سنی ۱۴ تا ۲۵ سال در آمریکاست. میزان خودکشی در سالمندان نیز افزایش یافته و هم اکنون میزان خودکشی سالمندان در سطح بین المللی ۱۱- ۷ و در آمریکا ۱۶ نفر در هر صد هزار نفر تخمین زده می شود. پدیده خودکشی یک ناهنجاری اجتماعی است که در ایران نیز شیوع دارد. کارشناسان سازمان بهزیستی کشور رتبه جهانی ایران را در خودکشی ۵۸ اعلام نموده اند (محمدی و سعادتی، ۱۳۸۳).
خودکشی یک رفتار بدون مقدمه نیست. از جمله خصوصیات افرادی که خودکشی می کنند شامل: ناتوانی آنان در یافتن راه حل مسائل، فقدان راهبردهای مدارا برای کنار آمدن با عوامل استرسزای اضطراری، عدم انعطافپذیری و محدودیت تعداد راه حلهای ارائه شده از طرف آنها، است (نوروزی، ۱۳۷۳).
۲-۱-۲-۱- تعاریف خودکشی
“