واژگان کلیدی: تناسخ (ملکی، ملکوتی)، نفس، بدن، معاد، تجسم اعمال.
کلیات
۱- مقدمه
شکر و سپاس خداوندی را که فیاض الوجود است ، خداوندی که آثار قدرت او بر چهره روز روشن و تابان است، و انوار حکمت او در دل شب تار درخشان، معبودی که اساس خلقتش بر مبنای حکمت و اصل آفرینش بر پایه مصلحت استوار است، ارسال رسل و انزال کتب فرمود تا الوهیّتش تحقق یابد. پس الوهیّت اقتضای معاد و قیامت را دارد و چون در حقیقت معاد همان بازگشت به سوی مبدأ اوست، پس مبدأ عالم حقیقتی است که هم آغاز است و هم انجام، هم موجب پیدایش جهان است و هم سبب پرورش آن به سوی هدف نهایی که همان معاد است.
و درود و سلام بر برگزیده انسانیت و منجی بشریت، پیغمبر ختمی مرتب، سیدالانبیاء، محمد مصطفی باد، او که نمونه اعلای انسان کامل است.
و سلام و تحیّت بر ادامه دهندگان راه و هادیان خلق به سوی دین او و ستارگان پرنور هدایت، اهل بیت عصمت و طهارت باد، همانان که وجودشان در کنار قرآن، مساوی با هدایت و نادیدهگرفتنشان برابر با ضلالت است.
از جمله مسائلی که توجه انسان را عمیقاً به خود جلب میکند، مسأله مرگ و معاد است. اینکه سرنوشت او پس از مرگ به کجا می انجامد؟چه سرنوشتی در انتظار اوست؟ آیا یکباره راهی دیار فنا و نیستی میگردد؟ عالم پس از مرگ چه ویژگیهایی دارد؟
وضعیت انسان بعد از وقوع مرگ چگونه است؟ براساس مکتب پیامبران الهی، با مرگ انسان روح آدمی از بدن جدا شده به عالم برزخ منتقل میشود و در آن سرا به حیات خویش ادامه میدهد، اگر از نیکان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم میشود و اگر از بدان باشد به کیفر کارهای ناپسند خویش میرسد تا زمانی که قیامت شود.
قضای الهی بر این تعلق گرفته که روح بشر پس از مرگ، دوباره به دنیا باز نگردد و زندگی جدیدی را در این جهان آغاز نکند، بلکه برزخ بماند تا قیامت آغاز شده و به سرای جاودان آخرت منتقل شود.
اما در این میان طرفدران تناسخ معتقدند که:
معادی در کار نیست و سرای جزا همین جاست. به عقیده اینان نفس انسانها پس از مفارقت از بدن، بنابر اعمال و رفتاری که داشته است و چگونگی کسب اخلاقیات و صفات پسندیده یا نکوهیده، به ترتیب به کالبد اشرف تر از کالبد قبلی خود یا پستتر از کالبد قبلی خود منتقل میشود، تا دوران نعمت و یا نقمت را بگذرانند، و همین دور همچنان تا ابد باقی خواهد ماند و پاداش و عقاب همه نفوس در همین دوران است.
آنان همچنان اذعان دارند که:
عود ارواح به دنیا برای جبران نقایص و به منظور استکمال نفس و نیل به مدارج عالی انسانی است. همچنین میگویند یکی از علل بازگشت ارواح به دنیا این است که خوبان در زندگی، دوباره از پاداش اخلاق حمیده و اعمال پسندیده برخوردار گردند و بدان نیز کیفرخوی ناپسند و رفتار زشت خود را ببینند. چه بسا افرادی که با سجایای انسانی زیست کرده و عمرشان به پاکی طی شده است اما همواره گرفتار محرومیتهای گوناگون بوده و دوران حیاتشان با فقر و تنگدستی یا آلام و بیماریها سپری گردیده است.
اینان در زندگی بعد به پاداش اخلاق پسندیده خود نایل میشوند و از نعمت و رفاه و سلامت جسم برخوردار میگردند. و چه بسا افرادی که در زندگی پیشین دارای اخلاق زشت و رفتار ناپسند بودهاند و از انواع نعمتها بهرهمند بودهاند و ارواح اینان در زندگی بعد به تناسب اخلاقشان یا در پیکر حیوانات و حشرات و… تعلق میگیرد، یا به صورت انسانهای ناقص، معلول و … باز میگردند و در هر صورت گرفتار عذاب روحی و جسمی هستند.
طرفداران تناسخ برای هر شکلی از بازگشت روح به دنیا نام مخصوصی گذاشتهاند که عبارت است از:
اگر به صورت انسان برگردد آن را «نسخ» مینامند و اگر به صورت حیوان عود کند، «مسخ» مینامند و اگر روح انسان در نباتات حلول کند، «مسخ» مینامند و اگر روح آدمی به جماد تعلق گیرد «رسخ» مینامند
اما اسلام؛ بازگشت ارواح به دنیا برای انجام کارهای خوب یا گرفتن پاداش و جزا را قبول نداشته و قرآن صریحاً آنرا رد میکند.
همانطور که قرآن میفرماید:
«کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» «آیه ۲۸ سوره بقره»
«چگونه به خدا کافر میشوید درحالی که شما اجسام بیروحی بودید و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را میمیراند و بار دیگر شما را زنده میکند؛ سپس به سوی او باز میگردید.»
این آیه از جمله آیات متعددی است که عقیده به تناسخ را صریحاً نفی میکند و میگوید: بعد از مرگ یک حیات بیش نیست و طبعاً این حیات همان زندگی در رستاخیز و قیامت است و به تعبیر دیگر آیه میگوید: شما مجموعاً دو حیات و مرگ داشته و دارید نخست مرده بودید (در عالم موجودات بیجان قرار داشتید) خداوند شما را زنده کرد (که مربوط به عالم برزخ است) سپس میمیراند و بار دیگر زنده میکند (که قیامت است).
حال اگر تناسخ صحیح بود، تعداد حیات و مرگ انسان بیش از دو حیات و مرگ بود، بنابراین عقیده به تناسخ که گاهی نام آن را تغییر داده «عود ارواح» مینامند از نظر قرآن باطل و بیاساس است.
نوشتار حاضر ابتدا به بررسی تناسخ در ادیان معتقد به آن میپردازد (ودا، برهما، بودا) و سپس تناسخ را در مکتب فلسفی فیلسوفانی چون (شیخ اشراق و صدرا) مطرح میکند و به این نتیجه میرسد که تناسخ از نظر اسلام (قرآن) باطل میباشد.
باید اذعان داشت که شیخ اشراق به عنوان فیلسوف فرهنگها تلاش میکند با بیان آرای مکاتب فلسفی (ایرانی، یونانی، هندی) نظرات آنها را با مکاتب فلسفی خود مقایسه کرده و حتی آنها را هضم کند. از اینرو سهروردی تناسخ را در دو سطح معرفی میکند، در سطح اول تلاش شیخ اشراق و در سطح دوم: هر چند سهروردی بر محور تفکر مشائی سیر کرده است و کلیت نظرات بوعلی را میپذیرد اما با توجه به مبانی معرفتشناسی و هستی شناسی خود تلاش میکند با ذوق اشراق ماجرای سعادت و شقاوت نفوس پس از مفارقت از بدن را به گونهای اشراقی توجیه کند. لذا با توجه به ویژگیهای انوار مدبره، ارتباط آنها با یکدیگر: و لذات و آلام آنها و با تأکید بر مجرد بودن خیال و تحقیق ادراکات اخروی در خیال منفصل (عالم مُثل) سرنوشت نفوس را بدون اینکه تناسخ جایی در آن داشته باشد تبیین میکند. همچنین صدرالدین شیرازی بر اساس نظریه حرکت جوهری، نحوه ایجاد و بقای نفس را به گونهای تعریف میکند که تناسخ مطلقاً ناممکن است. و اذعان دارد که بین نفس و بدن یک ترکیب اتحادی طبیعی وجود دارد.
این رساله جمعاً در ۵ فصل تنظیم شده و در هر فصل به موارد ذیل پرداخته شده است.در فصل اول این نوشتار ابتدا تاریخچهای از تناسخ ارائه شده است و خاستکاه اولیه تناسخ بیان شده و سپس در ادامه مطالب دینهای معتقد به تناسخ نام برده شده است. سپس تناسخ در اسلام را بیان نموده و به معرفی گروهی به نام غلات شیعه و دو فرقه از آنها پرداخته شده است. در قسمت آخر فصل اول دلایل طرفداران تناسخ مطرح گردیده است. در فصل دوم که آراء و نظرات فیلسوف بزرگ مسلمان شیخ شهاب الدین سهروردی در مورد تناسخ بیان گردیده است. در این فصل اقسام تناسخ از نقطه نظر ایشان و سپس دیدگاه ایشان درباره تناسخ از کتاب (مجموعه مصنفات شیخ اشراق که مشتمل بر الالواح العمادیه، کلمه الفصوف، اللمحات است) بیان گردیده است و اذعان شده است که شیخ اشراق با توجه به ویژگیهای انوار مدبره، ارتباط آنها با یکدیگر، و لذات و آلام آنها و با تأکید بر مجردبودن خیال و تحقیق ادراکات اخروی در خیال منفصل (عالم مُثل) سرنوشت را بدون اینکه تناسخ جایی در آن داشته باشد تبیین میکند.در ادامه مباحث در فصل سوم دیدگاه های صدرالدین شیرازی در مورد تناسخ مطرح شده است که همگی برگرفته از کتابهای معتبر ایشان همچون اسفار، المبدأ و المعاد، الشواهد الرجوبه و …. میباشد. که در که در این فصل ابتدائاً بحث نفس و تجرد نفس و سپس آیات و احادیث شاهد بر تجرد نفس بیان گردیده است.
در فصل چهارم اقسام تناسخ از دیدگاه صدرا مطرح گردیده و سپس به ابطال مطلق تناسخ از دیدگاه این فیلسوف پرداخته شده است و یکی از شبهاتی که از طرف تناسخیون مطرح بوده به نام شبهه جهل مرکب و پاسخی که صدرا به آن داده ست بیان گردیده است. و پس از آن به بیان تناسخ ملکوتی و اثبات عقلی آن پرداخته شده است.
فصل پنجم و یا فصل آخر که اختصاص پیدا کرده است به نمونههای قرآنی در رد تناسخ و معاد جسمانی را از دیدگاه آیات و روایات بیان میدارد.
آنچه که لازم به یادآوری است اینکه: هدف این نوشتار صرفاً شرح و تبیین دیدگاه های بزرگان و صاحبنظران در مورد تناسخ است. از این رو به دلیل اهمیت و دشوار بودن موضوع و نداشتن تخصص علمی در موضوع موردنظر از داوری بین دیدگاهها و ترجیح برخی از نظرها بر سایر دیدگاهها از دریچه دید خود پرهیز نموده و فقط به نقل و تشریح سخنان آنان اکتفا کردم.
۲- ضرورت تحقیق
اعتقاد به معاد حیات پس از مرگ، از اساسیترین اعتقادات اسلامی است که رد و انکار آن، باعث کفر و خروج از اسلام میشود. یکی از مسائلی که در ادامه مبحث معاد بررسی میشود، تناسخ است.
بحث از تناسخ، در جهت ارائه تصویری روشن و واضح از معاد، ضرورت دارد: در واقع، یکی از مهمترین مبانی اثبات معاد و قیامت ابطال تناسخ است؛ و بدیهی است که بدون ابطال تناسخ، اعتقاد به نشئهای غیر از این عالم دنیا را استوار نمیگردد.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
۳- پیشینه تحقیق
تناسخ آموزهای است که از دیرباز فکر اندیشمندان را به خود معطوف داشته؛ بحثی که در علمالنفس فلسفی از جایگاه ویژهای برخوردار است، به گونهای که هم در فلسفه نفس بازتابهای در خور توجهی دارد و هم در دیگر مباحث فلسفی. علاوه بر این، نمیتوان از بازتابهای کلامی آن نیز غافل شد. از اینرو اندیشمندان مسلمان به فراخور توان فکری خویش، در کتب فلسفی به بررسی آن پرداختهاند و غالباً به امتناع عقلی آن گرایش نشان دادهاند.
اما از سوی محققان و صاحبنظران مسلمان پژوهشی به صورت نوشتار حاضر به ثبت نرسیده است. ما در این رساله علاوه بر بیان نظریات فلاسفه اسلامی پیرامون اصل تناسخ، مقایسهای بین نظرات فلاسفه اسلامی و ادیان هندی انجام دادهایم.
۴-سوال اصلی تحقیق
بازتاب مسئله تناسخ در فلسفه اشراق و حکت متعالیه چگونه بوده است؟
۵-سوالات فرعی تحقیق
تاریخچه و منشأ پیدایش تناسخ چیست؟
آیا اعتقاد به تناسخ در میان مسلمانان رواج داشته است؟
قرآن کریم چگونه به بحث تناسخ پرداخته است؟
دیدگاه شیخ اشراق در مورد تناسخ با چه بیانی صورت گرفته است؟
اقسام تناسخ از دیدگاه ملاصدرا به چه صورت است؟
تناسخ در کلام متکلمان به چه صورت بیان شده است یا عکسالعمل متکلمین مسلمان به مسئله تناسخ چه بوده است؟
۶ – فرضیههای تحقیق
اعتقاد به تناسخ یک اصل بنیادی در مکاتب هندی است.
۲- تناسخ قابل دفاع عقلانی نیست.
۳- اصل تناسخ با مبانی اسلامی مغایر است.
۴- برخی از فلاسفه مسلمان حالاتی از تناسخ را پذیرفتهاند.
۷-اهداف تحقیق
این پژوهش میتواند نکات مبهم این بحث را روشن نماید و مقایسهای مابین اندیشههای گذشتگان باشد.
۸-روش تحقیق
روش تحقیق، توصیفی و تحلیلی میباشد که در ابتدا با مراجعه به کتابخانههای معتبر، اینترنت، لوحهای فشرده، کتب، مجلات، پایاننامهها، مطالب پیرامون موضوع را جمع آوری کرده، سپس فیشبرداری و مورد بررسی قرار داده شده تا این رساله تدوین شود.
فصل اول
ادیان و تناسخ
۱-۱-تناسخ در بستر تاریخ
«تناسخ»، که تعبیر دیگری از آموزه «انتقال روح» «Transmigration» است، به عنوان یک عقیده عمومی در بسیاری از نظامهای اندیشه فلسفی و باورهای مذهبی در فضاهای وسیع جغرافیایی و تاریخی مطرح است. هرچند در زمان کنونی، این باور را نسبت به برخی جوامع مطرح میکنند، ولی شواهدی وجود دارند مبنی بر اینکه در برخی از دورهها، در همه بخشهای جهان رشد کرده و به صورتهای گوناگون، در میان طوایف وحشی، که در اقصی نقاط کرهخاکی ساکنند، رواج یافته است.
قطبالدین شیرازی مینویسد:
«گروه اندکی از قدما که از تحصیل و تحقیق، بهره کمی برده بودند به تناسخ اعتقاد داشتند».
(سهروردی، ۱۳۶۶، ص۴۷۶).
معروف است که فیثاغورث به تناسخ اعتقاد داشته است. کاپلستون مورخ فلسفه غرب از او به عنوان تناسخی نام میبرد. (کاپلستون، جلد اول).
درباره او میخوانیم که فیثاغورث گفت: «آن سگ را مزن، زیرا من از او صدای دوست متوفای خود را میشنوم» (ویل دورانت، ۱۳۶۹، ص۴۲۶).
همچنین در تورات از اینگونه تحولات یاد شده است: [«کاموس»، پسر یکی از پادشاهان فنیقیه به صورت مار درآمد.] ( فلسفی، ۱۳۳۷، ص۱۲۳).
به دیگر سخن، اعتقاد به تناسخ از دیرباز در میان ملل و اقوام گوناگون مطرح بوده، به گونهای که تقریباً در طول تاریخ بشر، همیشه گروه یا گروههایی بودهاند که به تناسخ باور داشته، و برخی آن را از جمله اعتقاداتی دانستهاند که علاوه بر جنوب شرق آسیا، در اروپا نیز رواج دارد. تا جایی که حتی برخی آن را به همه مذاهب فکری نسبت داده. چنین گفتهاند: «ما من مذهب الا وللتناسخ فیه قدم راسخ»
(شهرستانی، ۱۳۶۰، ج دوم، ص۹).
جان بی.ناس نیز در این باره میگوید: همه مذاهب عالم، از بدویان وحشی تا امم متقدم، که دارای فرهنگ متعالیاند، همه بیش و کم قدمی در راه عقیده به تناسخ برداشته (جان.بی.ناس، ۱۳۷۳، ص۱۵۵)
۱-۱-۱-ادیان دوره ماقبل تاریخ
این دوران شامل فرهنگهایی میشود که قبل از دوره نگارش بوده است و تاریخدانان کوشیدهاند که از آثار به جا مانده در غارها، نقوش روی دیوار و وسائل زندگی و ابزار مورد نیاز، قضاوتهایی درباره طرز تفکر آنها داشته باشند.
این مورخان اظهار داشتند که:
“مردمان این فرهنگها، برخوردهای متفاوتی با امواتشان داشتهاند. در حالت اول آدمیان دیرینه بر آنند که اموات نه فقط زنده و باقی هستند، بلکه دارای همان اشتیاقها و حوایج ایام حیات هستند و بر همین اساس همراه با آنان اسباب و اشیاء قیمتی و اثاث البیت را دفن میکردند.
در مورد برخی از اموات، به نوعی احترام و قداست قائل بودهاند و بر آنها قربانی میکردهاند از روح آنها برای امور دنیوی مدد میگرفتهاند. و در مورد برخی دیگر، بیم مزاحمتهایی را داشتهاند و برای جلوگیری از مزاحمتهای آنان، تدابیری میاندیشیدهاند، مثلاً انبوهی از سنگ بر روی جسد مرده قرار میدادند یا بدن او را با طنابهایی محکم میبستند و یا اینکه مسیر بازگشت را پر از خار میکردهاند تا پای مرده به آن خارها گیر کند و تنواند بازگردد به جادو و طلسم و … برای دفع آنها متوسل میشدهاند. در همان حال، برای استرضای خاطر آنها و خشنودی روح ایشان، بعد از دفن هدایایی به آنها تقدیم میکردند.»
از جمله عقاید دیگری که دربارۀ اموات وجود داشته آن است که اشخاص بدخو و جفا کار بعد از مردن، همچنان دارای صفات موذی خواهند بود، از این رو به صورت شیاطین در میآیند؛ در صورتی که نیکوکاران جنبۀ تقدیس پیدا کرده در عالم اساطیر رفته و پهلوانهای نامی شده تا به حدی که منزلت الوهیت پیدا میکنند.
این تحلیل نشان میدهد که آنها زندگی پس از مرگ انسانها، زندگیای از نوع دیگری میدانستهاند، نه به صورت یک زندگی مجدد در قالب جسمی دیگر زیرا اگر آنها اعتقاد به تناسخ داشتند، نباید از مردگان خود ترسی داشته باشند و یا امید به آنها ببندند چون هم اکنون آنها را به صورت انسان یا حیوان دیگری، تزد خود مییافتند. نه ارواحی که غایب از دیدگان آنهایند و میتوانند بر امور زندگی آنها مسلّط باشند. (جان بیناس، ۱۳۸۶، ص۲۵-۲۳)