من کنت مولاه فهذاعلی مولاه.(امینی،بی تا،۱/۱۱).هرکس من مولای اویم علی مولای اوست.
امام صادق (ع)فرمود: ولایتنا ولایه الله التی لم یبعث نبیاًقسط الا بها.(کلینی،بی تا،۱/۳۶۲). ولایت ما ولایت خداوند است که جزپیامبرعدلی برای آن مبعوث نشده است
ج) اطاعت از ولی فقیه عادل که در زمان غیبت امام زمان (عج) به نیابت از آن حضرت ولایت امر و امامت امت بر عهده وی میباشد،که در شرایط کنونی که امام معصوم(ع) اعمال حاکمیت خداوند به صورت نیابی از طرف امام زمان(عج)توسط ولی فقیه جامع الشرایط صورت می گیرد و نتیجتا اطاعت از ولی فقیه جامع الشرایط اطاعت از امام معصوم و در نتیجه اطاعت از پیامبر (ص) و قبول و پذیرش حاکمیت خداوند تلقی میگردد. (عمید زنجانی ،۱۴۲۱،۱/۲۵۲). ساختار عمومی حاکمیت، در نظریه جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه است و تفاوت آن با نظریه مشروطه شیعه، که بویژه درآثار محقق نائینی آشکار است بدین گونه است که در آن دوران بر رهیافت سلبی دولت و نفی ولایت سیاسی فقیهان در دوره غیبت بنا شده بود، اما در اندیشه های امام خمینی(ره) که اساس و بنیان جمهوری اسلامی است، آشکارا بر رهیافت ایجابی دولت و تأکید بر ولایت سیاسی فقیهان استوار است. (فیرحی ،۱۳۸۹،۲۴۲)
آیات ذیل بیانگر حاکمیت مطلق خداوند برجهان آفرینش می باشند:
انّالله و انّاالیه راجعون.بقره/۱۵۶٫جهان و هر چه در آن است از او و به سوی او می رود.
ربنّاالذی اعطی کل شی ءٍخلقه ثم هدی.طه/۵٫خداوند وجود را به همه مخلوقات ارزانی کرده وآنها را هدایت کرد.
حاکمیت انسان برسرنوشت خویش: انسان به حکم قضا وقدر حتمی خداوندتبارک برسرنوشت خویش حاکم ودرنهایت مسئول اعمال خودمی باشدقرآن کریم دراین زمینه می فرمایند:
لها ماکسبت وعلیها مااکتسبت.بقره/۲۸۶٫
پس با توجه به این که خود انسان با اختیار خود مسیر زندگی را انتخاب نموده است لذا مسئولیت متوجه خود ایشان می باشد و غیر از خود انسان کسی نمیتواند مسئولیت انتخاب انسان را برعهده بگیرد بنابراین انسان مسئول سرنوشت خویش است و در انتخاب مسیر زندگی خود مختار می باشد.
در انتخاب مسیر اگر چه انسان مختار و آزاد است اما خداوند تبارک از انسان خواسته تا از وحی و هدایت ویژه خداوندی در مسیر زندگی پیروی کند؛
استجیبوالله وللرسول اذادعاکم لمایحییکم.انفال/۲۴٫
انسان به خاطر ایمان به خداوند خود را در برابر خداوند مسئول میداند و برای رضایت خداوند و رسیدن به کمال شایسته خود نسبت به اطاعت از وحی و فرمان الهی احساس مسئولیت میکند. (عمید زنجانی ،۱۴۲۱،۱/۲۵۲). بنابراین دو رشته حاکمیت یعنی حاکمیت مطلق خداوند بر جهان آفرینش و حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش به هم می رسند.
انسان معتقد به توحید با اختیار خود راه خدا و راه وحی را انتخاب میکند و در تمام قلمروهای زندگی، اراده و آزادی خویش را در حوزه مشیّت تشریعی خداوند قرار میدهد و حاکمیت خود را از طریق قبول حاکمیت باریتعالی اعمال می کند و به همین ترتیب جامعه و ملت توحیدی حاکمیت ملی خود را با استقرار حاکمیت خداوند، جامه عمل می پوشاند. (عمید زنجانی ،۱۴۲۱،۱/۲۵۲).
بدین ترتیب حاکمیت انسان در این دیدگاه در طول حاکمیت خداوند می باشد.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
۲-۲-۱۰- نیابت در دوران پیامبر و ائمه
درتاریخ سیاسی پیامبراکرم (ص)و امامان معصوم(ع) دو نوع نمایندگی و نیابت دیده می شود:
۱-نوعی به صورت شخصی و نیابت خاص.
۲-نوعی به شکل عام و با تعیین صفات و ضوابط.
۱-نیابت خاص، نیابتی است که شامل نمونه هایی از قبیل افرادی که توسط پیامبراکرم(ص) در هنگام مسافرتهای آن حضرت در مدینه بعنوان جانشین و نایب پیامبر تعیین می شدند، یا اشخاصی مانند مالک اشتر و قیس بن عباده که از طرف امیرالمومنین حضرت علی (ع) به نیابت از طرف امام برای حکومت مصرتعیین شدند. (عمید زنجانی ،۱۴۲۱،۱/۲۵۴).
۲-نیابت عام که به شکل تعیین ضوابط و تعیین صفات است. شامل فقیه جامع الشرایط، که موضوع بحث در ولایت فقیه است و در روایات اسلامی بصورت یک عنوان توصیفی معرفی شده است.(همان).
مقایسه ماهیت کار و مسئولیتهای ناشی از آن، در این دو مورد به نظر میرسد که اشخاص وخصوصیتهای فردی گرچه در انتخاب موثر بودهاند ولی درکیفیت نیابت تاثیر چندانی نداشته اند.(همان).
علامه نراقی درکتاب عوائدالایام میگوید:«ازبدیهیاتی که تردیدی درآن نمی توان داشت این است که وقتی پیامبراکرم(ص) به هنگام مسافرت یا وفات گفت فلانی «وارث» و «خلیفه»و «امین» و «حجت» و «حاکم از طرف من» و«مرجع امور درحوادث» است و «مجاری امور» در دست اوست برداشتی که ازاین سخن می شودجزاین نیست که اختیارات ومسئولیت های حکومتی پیامبربه وی تفویض شده است».(عمید زنجانی ،۱۴۲۱،۱/۲۶۶).
این مطلب اشاره داردبه خطبه غدیر که در مورد وصایت و امامت حضرت علی (ع) که توسط پیامبر ایراد گردیدند.
فقیهی که در رأس قدرت و در مقام رهبری قرار میگیرد، دارای دو خصیصه شرعی است. (خلخالی،۱۴۲۲،مترجم جعفرالهادی،۲۳۵).
حاکمیت در اسلام یا ولایت فقیه و هر دو خصیصه برای رهبری لازم و ضروری است:
۱-حق تشخیص موضوعات سیاسی .
۲-حق تبدیل موضوعات باصدورحکم حکومتی یا ولایی.
در توضیح موضوع اولا باید گفت که تشخیص موضوع سیاسی حق طبیعی برای مسئول کشور است و می توان گفت که در بین همه کشورها مشترک است.اما حق دوم یک حق انحصاری و استثنایی می باشد که در مواقع ضرورت کاربرد دارد و عقود و قراردادهایی که احیاناً به ضرر کشور اسلامی است و مصلحت سیاسی مردم کشور در فسخ آن است با صدور حکم حکومتی ابطال میگردد. (خلخالی ،۱۴۲۲،مترجم جعفرالهادی،۲۳۶-۲۳۷).
غزالی بایادآوری قدر ومنزلت عالی اقتداری که به والی سپرده شده است ،می گوید:
«ولایت نعمتی است که هرکه به حق آن قیام کند، سعادتی یابد که ورای آن هیچ سعادتی نبود؛ و اگر تقصیر کند، در شقاوتی افتدکه پس از کفر، هیچ شقاوت، چنان نبود. دلیل بر بزرگی قدر این نعمت آن است که رسول-صلی الله علیه وآله وسلم-گفت: یک روز زندگی سلطان عادل، بهتر از شصت سال عبادت است.» . (لمبتون،ترجمه،محمد مهدی فقیهی، ۱۳۸۵،۳۱۰).
۲-۲-۱۰-۱- حق حاکمیت و الزام پیامبر(ص)
با توجه به قاعده لطف، بر خداوند حکیم واجب است که برای هدایت بشر، پیامبرانی را برگزیند و آنان را مأمور ارسال اوامر و نواهی خود گرداند. از این رو، پیامبر اکرم(ص)، صاحب ولایت است و حق حکومت و حاکمیت دارد، حق اطاعت شدن دارد و مردم مکلف به اطاعت از وی هستند. این مهم در آیات قرآن هم ظهور دارد: النبیُ اولی بالمؤمنینَ من انفسهم.( قرآن کریم، سوره نساء/۶).
مفهومش این است که کل اختیاراتی که انسان نسبت به خویشتن دارد، پیامبر(ص) از خود او سزاوارتر است. بر این اساس، اطلاق این آیه، تمامی مسائل فردی، اجتماعی و خصوصی، مسائل مربوط به حکومت، قضاوت و … را شامل میشود. از این رو، اطاعت از الزامات سیاسی پیامبر(ص) بر مردم واجب است؛ زیرا خداوند متعال ـ که اطاعت خویش را بر مردم واجب ساخته است ـ به مقتضای ربوبیت تشریعیاش، اطاعت پیامبر را بر مردم واجب ساخته است، یعنی به او حق حاکمیت و حق فرمان دادن داده است. فلاسفه نیز این حق پیامبر(ص) را از باب قاعده لطف تحلیل میکنند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲-۲-۱۰-۲- حق الزام و حق حاکمیت ائمه معصومین
در فلسفه سیاسی اسلام، همانگونه که خداوند متعال حق حاکمیتی به پیامبر(ص)عطا نموده است، بعد از ختم رسالت، هدایت بشر تعطیل نمیگردد، بلکه این مهم از طریق جانشینان پیامبر(ص) صورت میگیرد. و براساس آیه شریفه سوره نساء /۵۹:
یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. از آن جا که اطاعت از اولیاء خداوند به دنبال اطاعت از خداوند آمده است، هدایت بشر توسط پیامبر و ائمه صورت میگیرد و وظیفه مردم اطاعت از آنان است به این دلیل که از طرف خداوند به آنها حق حاکمیت اعطاء شده است و راه سعادت و تعالی بشر در گرو اطاعت از آنان است.
۲-۲-۱۰-۳- بررسی نظام دارای امام معصوم و نظام مبتنی بر جانشین معصوم
امام، حداقل، ضامن حکومت اسلامی در تئوری است. ابن جماعه لزوم امامت را بر این آیه قرآنی است وار میکند:«ای داود، ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق داوری کن». در این دیدگاه نصب امام برای حفظ دین، دفع اعدا، گرفتن داد مظلومان از ستمگران، و همچنین گرفتن مالیات و صرف درست آن می باشد، البته که نیاز اساسی، تامین نظم و ثبات است که امور مردم تنها به وسیله یک سلطان مقتدر انجام میگیرد. (لمبتون،۱۳۸۵،ترجمه، محمد مهدی فقیهی، ۳۶۳). وظیفه امام به گفته شیخ مفیدعبارت است از:«نیابت پیامبر در تنفیذ احکام شریعت، اقامه حدود، حفظ شریعت، تأدیب مردم.». (لمبتون،۱۳۸۵،ترجمه،محمد مهدی فقیهی، ۵۶۵). ایشان در مورد نیاز جامعه به امام و حاکم در زمان غیبت میگوید:غیبت امام، نیاز جامعه رابه امام وحاکم به عنوان حافظ شرع وحجّت خداوند،درمیان مردم روی زمین پایان نمی دهد.به نظر می رسد که درعقیده ایشان لزومی نداردکه امام معصوم شخصاًعمل کند.همان گونه که پیامبران درزمان حیات خود اغلب ازطریق جانشینان ونایبان خود عمل می کردند.(همان)
در نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه، اگرچه فقیه بعنوان ولی امر از کلیه اختیارات و مسئولیتهای ناشی از اداره جامعه اسلامی و اجرای احکام الهی که برای نظام حکومتی پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) وجود دارد، برخوردار می باشد ولی دارای تفاوتهایی می باشدکه این تفاوتها در مقایسه بین نظام مبتنی بر امامت معصوم(امامت بالاصاله یا امامت اصلی)با نظام مبتنی برامامت فقیه وجود دارد که از آن جمله می توان موارد زیر را نام برد. (عمیدزنجانی، ۱۴۲۱، ۱/۲۶۸).
۱ـ در نظام مبتنی برامامت معصوم صفات برجسته و انحصاری معصوم(ع) او را نه تنها رهبر بلکه بعنوان یک نمونه کامل انسانی و اسوه و الگوی برای جامعه معرفی می کند.
۲-در نظام مبتنی بر امامت معصوم(ع)، معصوم دارای اختیارات و قدرتهای اختصاصی مانند ولایت تکوینی و هدایت بامر(یهدونَ بامرنا) می باشد.