اهمیت این بحث در آن است که طبق نظریۀ بوردیو، نیروی محرکه اعمال و رفتار روزمره هر فرد، عادت واره های او است. ( منادی: ۹۶ ) . و تفاوت در عادت واره ها است که تفاوت در رفتار ها و عقاید میان افراد یا گروه ها را ( چرا که اگر عادت واره های مشترک بین افراد وجود داشته باشد، گروه و طبقه شکل می گیرد ) باعث می شود. ( بوردیو، ۱۳۸۰: ۳۷ )
در این جا لازم است به این موضوع اشاره شود که عادت واره ها، عمل را نه به صورت تحمیل بلکه « به صورت یک ضرورت منطقی پیش می برد ( « هیچ کار دیگری نمی توان انجام داد »، « من نمی توانم طور دیگری عمل کنم » ) ( همان: ۳۰۰ ) بنابراین عمل تحت تأثیر شدید عادت واره ها است اما نه به این معنی که بر شخص تحمیل می شوند. تأثیر عادت واره ها بر اعمال شخص به آن صورت است که فرد از “نوعی محاسبه عقلانی » و یا قاعده ای تبعیت کرده است. ( همان: ۳۰۰ )بوردیو بیان می کند در فرهنگ حال حاضر غرب تاکیداتی بر ظاهر افراد صورت گرفته است . در این صورت است که برای کسب موفقیت باید جلوه و ظاهر موفق داشت.یعنی آن که آگاهی متفاوتی از سلیقه [۳۹]و سبک را به وجود آورد(ذکایی،۱۷۶:۱۳۸۶).سلیقه در واقع سلطه عملی توزیع است که جهت گیری هایی انسانی را از حالت های بدنی تا رویه های گوناگون رفتاری،فکری و زیبایی شناختی شکل می بخشد و خود بر اساس سرمایه فرهنگی شکل می گیرد.بوردیو معتقد است که در تبیین زیبایی شناختی باید به دنبال تکوین فردی و جمعی این پدیده تاریخی بود و هر گونه تلاش برای تعریف جوهری آن بی فایده و محکوم به شکست است(بوردیو،۲۸:۱۹۸۹) از نظر بوردیو سبک های زندگی محصول منظم سرمایه فرهنگی هستند که به نوبه خود ،به نشانه هایی ازتشخص اجتماعی تبدیل می شوند.توجه بوردیو به حالات جسمانی و نیز پوشش به عنوان فضایی برای سبک زندگی تا آن جاست که بدن را غیر قابل منازعه ترین مظهر تجلی سلیقه ی طبقاتی می داند. (ذکایی،۱۰۳:۱۳۸۶)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در حقیقت،بوردیو به دنبال تحلیل رابطه ی بین شبکه ی روابط اجتماعی،امکانات یا منش ها و موضع گیری ها یا انتخاب های عاملان اجتماعی در عرصه های متنوع رفتاری است، مانند غذا خوردن،ورزش کردن،موسیقی،سیاست گذاری و نظایر آن.از نظر وی،در فضای اجتماعی دو اصل تمایز گذار مهم وجود دارند که محورهای اصلی نظام تمایز را شکل می دهند: این دو محور عبارت اند از سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی .سر مایه اقتصادی یعنی آن ثروت های مادی که کنشگران و گروه های اجتماعی در مالکیت خود دارند.سرمایه ی فرهنگی نیز آن دانشی را در بر می گیرد که از طریق آموزش و تربیت ناشی از پایگاه اجتماعی انباشته می شود.وی میان ذائقه و ساختار اجتماعی ارتباط برقرار می سازد. ساختارها به روابط اجتماعی ای اطلاق می شوند که میان عاملان اجتماعی با قدرت های نابرابر به وجود می آیند و هدف آنها تداوم و باز تولید حاکمیت و استیلا در درون میدان هاست.ذائقه نیز به انتخاب های فرهنگی یا به عبارتی به برداشت ها و ارزیابی های زیبا شناختی ای اطلاق می شود که بازتاب ساختارهای حاکمیت در منش هاست.از نظر بوردیو،شیوه ی زندگی بیش از هر چیز در ذائقه بازنمایی شده و باعث تمایز میان عاملان اجتماعی و به دنبال آن مرزبندی ها و تمایزها در جامعه می شود.بوردیو ذائقه ی انسان را امری ذاتی و طبیعی نمی داند،بلکه معتقد است که این ذائقه در نظام مبتنی بر تمایز سلسله مراتب فرهنگی و اجتمای قرار می گیرد.نوع ذائقه نشان دهنده ی طبقه ی افراد است؛مثلا میان خورد و خوراک ،پوشاک ،خانه ی مسکونی و اتومبیل ما نوعی تناسب برقرار بوده و همگی اینها به عنوان نشانه های زندگی ما معرف تصاویر ذهنی خاص گروه یا طبقه ای است که به آن تعلق داریم(شویره:۱۹،۱۳۸۵)
عکس مرتبط با اقتصاد
کار عمده بوردیو این است که نشان می دهد اگر چه مصرف و فعالیت های سبک زندگی می توانند بیانگر هویت اجتماعی باشند و در شکل دادن به این هویت نقش داشته باشند اما در تحلیل نهایی این جایگاه های طبقاتی و تجربه های زندگی خانوادگی و اجتماعی است که می تواند تفاوت ها را در تبیین هویت اجتماعی بیان کند.بوردیو بر این نکته تاکید می کند که سلیقه ها و فعالیت ممکن است طی تجربیات بعدی تغییر یابد،اما استدلال می کند چنین گزینه ای به شکل تغییر نا پذیری طبق منطق ساختاری عمل می کند.(لس هیوود و همکاران،۳۱۹:۱۳۸۴)
“شیوه زندگی “خود را بیش از هر چیز در سلیقه یعنی در برداشت ها و ارزیابی های زیبا شناختی یعنی در حقیقت در انتخابهای فرهنگی بازیگران گروه های اجتماعی نشان می دهد که سبب تمایز یافتن آنها از سایر گروه ها و بازیگران،مرزبندی و شکل گیری و باز تولید ساختارها و منش ها می شود .سلیقه ، نه انتخاب ذاتی،بلکه حاصل انعکاس یافتن ساختارهای حاکمیت در منش ها ،یعنی حاصل قدرت نمادین است .(فکوهی،۳۰۲:۱۳۸۱)
۲-۲-۲-۲-۵ رویکرد انتقادی:
۲-۲-۲-۵-۱ انتخاب عقلانی
نظریه انتخاب عقلانی به عنوان پاردایمی که در بین کنش های اجتماعی به فاعل کنش تاکید بیشتری دارد از اهمیت زیادی بر خوردار است فرض اساسی این نظریه این است که آدمیان مخلوقاتی عالم و قاصدند که فعلشان مسبوق به دلیل و سنجش عاقلانه است.(لیتل،۲۶۳:۱۳۸۱)به همان سان برای تبیین اثر جمعی فاعلان اجتماعی لازم است بدانیم غرض شان از رفتار چیست چه می خواهند و به چیزی باور دارند.کنشکر با در نظر گرفتن دو هدف، از میان گزینه ی مختلف دست به انتخاب می زند:یکی این که گزینه ی انتخابی،از حیث فایده بخشی خرد پسند باشد و دیگر این که از حیث اولویت بندی عاقلانه به نظر آید.بنابر این ،برای درک کنش یک کنشگر،باید اهداف،اعتقادات و باورها و نیز قواعد حاکم بر انتخاب را بشناسیم.(همان:۷۰)بخش بزرگی از ان چه بر تصمیم کنش گر تاثیر می گذارد،ارزش ها هستند.ارزش ها،شکل دهنده ی خواسته ها و عقایدند و در نهایت با ملاحظه ی مجموع متغیرهای وضعیتی کنشگر را وادار به عمل و انتخاب می سازند. در معنای دیگر ،می توان گفت که رفتارهای کنشگران بر اساس گرایش ها شکل می گیرد و این ارزش ها هستند که می توانند مجموعه ای از گرایش ها را توضیح می دهند(دی مور،۲۲:۱۹۹۳) به این ترتیب،کنش گران بر اساس ارزش ها ی خود و به تبع آن ،اهداف خویش و ب اساس قواعد تصمیم گیری دست به کنش و انتخاب می زنند. پس ، ارزش ها را می توان عقاید پایداری تعریف کرد که از طریق آن ها شکل ویژه ای از رفتار یا حالتی نهایی از زندگی-چه به شکل فردی یا اجتماعی- بر حالات و اشکال دیگر مرجح می شود(روکیج،۵:۱۹۷۳)کنشگر اجتماعی بر اساس ارزش هایی که در ذهن دارد،دست به عمل و انتخاب عاقلانه می زند.ارزش ها معیارهایی هستند برای آن چه خوب یا بد،مطلوب یا نامطلوب تلقی می شودو بنابراین ،نظام ارزشی،نظامی است مربوط به ترجیحات:تر جیهی برای شکل خاص از رفتار در مقابل حالت نهایی متضاد آن (همان:۱۰)به همین دلیل است جهت گیری ارزشی فرد ،تا حدی نشان دهنده جهت کنش اوست.ارزش ها به این ترتیب تبدیل به معیاری برای ارزیابی و ارزش گذاری می شوند.به کمک ارزش ها ،فردی که جامعه پذیر شده است این امکان را پیدا می کند تا آرمانها،ایده آل ها و اهداف را ارزشگذاری نماید.کارکرد ارزش ها از جنبه اجتماعی،که در تعامل با جنبه های فردی قرار دارد،ارائه ی شیوه ای تقریبا یکسان و مطلوب از نظر اجتماع برای اندیشیدن و عمل کردن و در نتیجه،تحقق همبستگی اجتماعی است.ارزش ها به رغم پایداری شان ، تغییراتی را نیز تجربه می کنند.بسیاری از نویسندگان بر دگر گونی ارزش ها تا کید کرده اند.مثلا بعضی معتقدند که امروزه در غرب ارزش ها بیشتر بر انتخاب های شخصی متمرکز است و رشد فردی و نیز خشنودی شخصی –به جای تسلط نهادهای دینی-اصول عمل انسانها را تعیین می کند(همان:۷)
۲-۲-۲-۵-۲ نظام سرمایه داری
جهانی که امروز در آن زندگی می کنیم تحت سیطره نظام سرمایه داری است پایه و اساس این نظام تولید بیشتر به دنبال آن مصرف روز افزون کالاهای تولیدی است و رأس آن طبقه سرمایه داری است و خود این وسیله نقلیه ،شرکتهای قدرتمند هستند (اسکلیر،۱۲:۱۳۷۴)در این میان رسانه ها و خصوصا تلویزیون نقش اساسی ایفا می کنند .افراد برای ساعتها به این وسیله خیره شده و ایجاد روحیه ای غیر انتقادی و ضروری برای فروش کالاهایی که بسیاری از آن ها در بهترین شرایط برای نیازهای اساسی اهمیت حاشیه ای دارند،آمادگی شوند(همان:۱۰۴) فرد در جامعه کنونی که مواجه با انبوه تولیدات مصرفی است قدرت اختیار را ازدست داده و جبری که او را به مصرف هر چه بیشتر فرا می خواند تحمیل می نماید .عرصه محصولات مختلف آرایشی ،لباسهای تولیدی بر اساس مدلهای متناسب با هنجارهای اجتماعی که در حقیقت بر اساس ایجاد مدهای جدید تولید می شود فرد را بی اختیار به سمت مصرف این محصولات فرا می خواند و بین رعایت هنجارهای اجتماعی دو سویه خرید و مصرف این کالاها دست به انتخاب می زند
۲-۲-۲-۲-۶رویکرد روانشناسی اجتماعی
۲-۲-۲-۲-۱ قاعده اکتشافی
از آنجا که هنجارهای پوشش و آرایش ریشه در اعتقادات دینی دارد نگرش افراد به دین و دینداران در رعایت این هنجارها موثر است.یعنی اگر افراد نسبت به دین نگرش مثبتی داشته باشند احتمال این که این هنجارها را رعایت کنند افزایش می یابد.نگرش را می توان نوع خاصی از باور بر شمرد که اجرای احساسی ارزیابی کننده دارد.در یک معنی ،نگرش ،ارزشیابی اندوخته شده ،خوب یا بدی از یک شی یا مورد است.بر اساس قاعده اکتشافی اگر این نگرش مثبت باشد می توان شاهد پیامدهایی از قبیل طرفداری کردن ،روی آوردن،تمجید و تحسین کردن،حفاظت کردن و غیره بود.بر عکس اگر این نگرش منفی باشد.پیامدهایی شامل طرفداری نکردن ، پرهیز کردن،سرزنش کردن و غیره است به همراه خواهد داشت(ارونسون،۱۶۲:۱۳۸۲)
۲-۲-۲-۲-۷رویکرد فمینیسم:
فمینیسم جنسیت را از نقطه نظر هستی شناختی؛ یک بر ساخته ی اجتماعی تلقی کرده و به لحاظ معرفت شناختی دانش زنانه را با قدرت در ارتباط می گذارد نقد فیمینستی به طور خاص به روابط جنسیت در جوامع و به طور عام به ایده ی جنسیت به عنوان اصل ساختاری در جامعه ی انسانی معطوف است. از این منظر زنان در طول تاریخ چون موجوداتی پنهان ،خاموش ؛به حاشیه رانده شده و ابژه های مبادلی مادی از سوی مردان باز نمایی شده اند فیمینیست ها وظیفه ی خود را ساخت شکنی این ساختارها ی تاریخی و اشکال متنوع مردانه می دانند. آنان بر این باورند که زن معاصر به دنبال شالوده شکنی از بسترها و عناصر زندگی اجتماعی مردانه بوده و خواهان تثبیت یک هویت جدید ؛مستقل و رها از سلطه مردانه به هر شکلی ممکن هستند (محمد پورو همکاران۱۳۸۸) از دیدگاه ایشان فضای دگرگون یافته ی زندگی معاصر این امکان را برای زنان فراهم ساخته که خود را از ریشه های سنتی هویت یابی مردانه رها کرده و به باز تعریف عناصر هویتی جدید خود بپردازد در این فرایند شیوه مصرف سبک زندگی و رفتار و تمایزهای نشانه شناختی نقش مهمی را ایفا می کنند.
عموما اندیشه های فمنیستی را در سه جریان قرار می دهند :موج اول ،موج دوم و موج سوم.موج اول فمیینیسم که به آن موج قدیم نیز اطلاق می شود.به جنبش زنان در آمریکا و انگلستان برای کسب حق رای بین سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۲۰ اشاره دارد.این جریان فکری و اجتماعی به دنبال ایجاد تساوی میان حقوق زنان و مردان بود(وودهد،۶۹:۲۰۰۳)
دومین موج فمنیسم تحت تاثیر جریانات سیاسی چپ نو،با شعارهای آزادی بخشی و مبارزه با ظلم و ستم شکل گرفت.در این دوره،علاوه بر حوزه عمومی،از حوزه خصوصی و زندگی شخصی (مانند احساسات جنسی ،عواطف و امثال آنها)سخن به میان آمد(آّوت والاس،۳۹۱)
موج سوم فمنیسم هم ازآغاز دهه ۹۰ مطرح شد.تفاوت های جنسیتی بین زن و مرد را به عنوان اموری پیچیده و متغیر و فراتر از ساختارهای جسمی و بدنی می دهد.موج سوم به تنوع،تکثر،تعدد و احترام به تفاوت ها به عنوان شاخص ها ی اجتماعی نگاه می دارد و گرایش به رفع هر گونه تبعیض و نابرابری داشت.در این دوره،ما شاهد فمینیست های جهان سوم ،مسلمان و سیاه هستیم.
از نظر فمنیسم موج اول و دوم ،حجاب به شکل های مختلف نماد عینی ستم علیه زنان می باشد،لباسی محدود کننده و دست و پا گیر و شکلی از کنترل اجتماعی که انزوا و پایگاه اجتماعی و سیاسی فرودستانه زنان را به نوعی دینی مورد تایید قرار می دهد.آنها حجاب را شمایلی از متفاوت بودن اسلام می دانند و به عنوان نماد ظلم علیه زنان مسلمان آن را مورد نکوهش و انتقاد قرار می دهند.این اندیشمندان به همین دلیل ،حجاب را بزرگترین عامل پدر سالاری در جوامع اسلامی نامیدند .(سیار پور،۶۷:۱۳۸۶)
۲-۲-۳ تحلیل تئوریک:
همانطور که در مبانی مفهومی و نظری تحقیق اشاره شد.سبک پوشش یک نوع” کنش” است که این کنش همانند سایر کنش ها تحت تاثیر قواعد خاصی است و بر اساس تئوریها ی جامعه شناختی و روانشناسی اجتماعی انجام یک کنش تحت تاثیر عوامل متفاوتی است .توجه به این قواعد و اعمال اجتماعی می توانند تا حدی نگاه به پوشش و لباس را در گروه ها ی مختلف و خرده فرهنگهای گوناگون جامعه نشان می دهد.
در مورد عوامل موثر بر نوع پوشش قبل از هر چیز ذکر این نکته لازم است که علی رغم نقش عوامل ساختاری(مانند جنسیت ،سن و …)بر انتخاب الگوی مصرف ،در جامعه امروز مردم قدرت انتخاب بیشتری پیدا کرده و عوامل ساختاری بخشی،نظیر طبقه،قومیت ،زبان،روز به روز اهمیت خود را در تعیین الگوهای مصرف از دست می دهند و مردم بر مبنای علایق و منافع فردی دست به انتخاب می زنند. (گیبینز و ریمر :۱۱۶:۱۳۸۱)
با توجه به توده ای شدن مصرف در دوره معاصر،آرای بیان شده از سوی صاحب نظرانی چون بوردیو و گیدنز و گافمن از کفایت نظری بیشتری در تحلیل پدیده پوشش در جامعه بر خورار است،زیرا در نظرات یاد شده،ضمن تاکید بر مفاهیمی همچون تشخص،تمایز و هویت فهم مصرف را در یک پارادایم فرهنگی مورد توجه قرار می دهند.
بوردیو کنش انسانها را برخاسته از عادت واره آنها می داند. مفاهیم فضای اجتماعی و عادت واره کلید فهم نظریات بوردیو است. او فضای اجتماعی را به جای طبقه قرار می دهد و براین اساس جایگاه فرد درفضای اجتماعی بر اساس میزان سرمایه کلی ( اقتصادی، فرهنگی) و وزن هر یک از این سرمایه ها تعیین می شود و به واسطه میزان و ساختار سرمایه شان موضع گیری هایی را نسبت به جهان اطراف خود بر می گزیند که بیانگر علایق و سلیقه های آنهاست و هویت آنها بر اساس این موضع گیری ها شکل می گیرد .
عادت واره نتیجه اشغال بلند مدت یک جایگاه درفضای اجتماعی است. پس عادت واره بر اساس ماهیت جایگاه افراد درجهان اجتماعی تغییر می پذیرد، یعنی به نوعی عادت واره و جایگاه اجتماعی درجهان خارجی به یکدیگر پیوند می خورند . بر این اساس از نظر بوردیو تطابقی میان فضای طبقات اجتماعی و فضای رفتارهای هر یک از افراد وجود دارد به عبارت دیگر میان عادت واره و انتخاب های عاملان اجتماعی درعرصه های متنوع از جمله نوع پوشش رابطه وجود دارد و دررقابت همین عادت واره است که افراد اعمال و افعال خاصی را بر موارد دیگر ترجیح می دهند و هنجارهای خاص خود را درمورد آنها دارند.
علاوه بر این میزان سرمایه فرهنگی و اقتصادی نیز انتخاب الگوهای سبک پوشش را متاثر می سازد.بوردیو معتقد است نظام سلیقه های بر آمده از منش های طبقاتی نیز بر تعیین نوع و میزان مصرف موثرند.سلیقه نیز مفهومی است که در این تحقیق از بوردیو اخذ شده و عاملی است که در انتخاب افراد برای پوشاک موثر می باشد.وبلن بر مصرف تظاهری اشاره می کند که برخی افراد هزینه و مصرف بیشتری در امر پوشاک دارند تا بدین وسیله تعلق خود را به طبقات بالاتر نشان دهند.
هویت شخصی و هویت اجتماعی از آرای زیمل، گافمن و جامعه شناس معاصر آنتونی گیدنز بر گرفته شده است . این متفکران در مورد هویت شخصی و اجتماعی نظریه پردازی کرده و تلاش کرده است که در تحلیل هویت بر شکاف میان فرد و جامعه و کنش و ساختار پل بزند و فرایندهای هویت یابی و هویت سازی در دوران مدرن را با در نظر گرفتن تاثیرات دو سویه افراد و ساختارهای اجتماعی تبیین کند. مطابق این رویکرد “خود” یک هویت اجتماعی اولیه و بنیادی و الگویی برای فهم همه هویت های بعدی است و جنسیت در نحوه تشکیل خود نقشی تعیین کننده دارد،زیرا به تجربه فرد سامان می بخشد و آن را در خویش ادغام میکند(جنکینز،۱۰۳:۱۰۳)
در نظریه انتخاب عقلانی کنش گران را کنش گرانی عقلانی می داند که به دنبال اهدافی مشخص به کنش می پردازند،بنابراین کنش گران عقلانی می کوشند تا در این تبادلات بیشترین منافع و کمترین زیان را نصیب خود کنند و افراد برا ساس ارزشهای شخصی و اجتماعی دست به عمل می زنند .
همچنین درجریان پیشرفت علم و تکنولوژی، هر روز شاهد افزایش ارتباطات از طریق وسایل ارتباط جمعی هستیم. دراین روند سریع وچشمگیر، افراد با هنجارها وارزش های مختلف آشنا می شوند. بدین ترتیب ازطریق رسانه ها الگوهایی ازگروه های مختلف اختیارنموده و رفتار خود را مطابق با ارزش ها و قواعد آن گروه می نمایند.
از سوی دیگر برای پرداختن به سبک پوشش باید توجه به مفهوم دینی حجاب را هم در نظر گرفت در نتیجه متغیر دینداری و دستوراتی که در این زمینه در دین اسلام حایز اهمیت است مورد بررسی قرار می گیرد.
۲-۲-۴ فرضیه های پژوهش:
در زیر فرضیات مستخرج از مدل علی تحقیق آورده شده است:
– بین سلیقه با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد.
– بین ارزش های زنان نسبت به پوشش با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد
– بین هویت شخصی زنان با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد
– بین هویت اجتماعی زنان با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد
– بین میزان دینداری زنان با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد
– بین میزان مصرف رسانه ای با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد
– بین میزان سرمایه فرهنگی با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد
– بین میزان سرمایه اقتصادی با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد
– بین میزان مصرف پوشاک با سبک پوشش زنان رابطه وجود دارد
– بین ویژگی های( سن ،میزان تحصیلات،تاهل وشغل و منطقه.. .) زنان با سبک پوشش آنها رابطه وجود دارد
۲-۲-۵ مدل علی تحلیل
وسایل ارتباط جمعی
سلیقه
میزان دینداری
سرمایه فرهنگی
ارزشها
سبک پوشش
هویت فردی
سرمایه اقتصادی
هویت اجتماعی
میزان مصرف
متغیرهای زمینه ای
سن
تحصیلات
شغل
منطقه
وضعیت تاهل
مقدمه
در این فصل به ویژگی های روش شناسی تحقیق می پردازیم که شامل روش تحقیق،نوع تحقیق،سطح تحقیق،جامعه آماری،حجم نمونه،نمونه گیری،فرضیات تحقیق،تعیین و تعاریف عملیاتی متغیرها ،ابزار جمع آوری اطلاعات،اعتبار و روایی اندازه گیری و روش تجزیه و تحلیل داده ها می شود.
۳-۱ روش تحقیق:
با توجه به ماهیت موضوع تحقیق و نیز گستردگی جامعه آماری از روش تحقیق پیمایشی استفاده شده است.این پژوهش از حیث معیارهای مختلف طبقه بندی روش های تحقیق در علوم اجتماعی ،از نوع مطالعات مقطعی ،پهنانگر،توصیفی-تبیینی و کاربردی است که در سطح جامعه شناسی خرد به اجرا در می آید.با توجه به معیار زمان (مقطعی –طولی) از نوع مقطعی است،زیرا تاثیر متغیرهای مستقل را بر متغیر وابسته در یک برهه از زمان مطالعه می نماید.چون این تحقیق بر روی نمونه نسبتا وسیعی انجام می گیرد که قدرت تعمیم پذیری به جامعه آماری دارد،با در نظر گرفتن معیار ژرفایی از نوع پهنانگر می باشد.از آنجا که واحد تحلیل و مشاهده در این بررسی،افراد هستند،از نظر معیار وسعت(کلان،میانه،خرد) در سطح خرد انجام می گیرد.پژوهش حاضر به توصیف متغیر وابسته ،یعنی به بررسی سبک پوشش زنان و تبیین عوامل موثر بر آن می پردازد.بنابراین از حیث سطح تحقیق(توصیفی،طبقه بندی،تبیینی) از نوع توصیفی و تبیینی است و چون در صدد تشخیص علل و عوامل موثر بر پوشش و در پی ارائه پیشنهاداتی می باشد با توجه به معیار هدف(متعهدانه،کاربردی و بنیادی) ،کاربردی است.
۳-۲ مطالعه مقدماتی:پیش آزمون