۵-۲- بحث و نتیجه گیری ۱۱۰
۵-۳-محدودیت های پژوهش ۱۱۷
۵-۴-پیشنهادات پژوهش ۱۱۹
منابع
منابع فارسی ۱۲۱
منابع انگلیسی ۱۲۸
چکیده انگلیسی ۱۴۰
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول ۴-۱- فراوانی (میانگین، انحراف معیار، حداقل و حداکثر ) سن در دو گروه افراد شهری و
روستایی …………۸۶
جدول ۴-۲- نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین میزان سن در دو گروه افراد شهری و
روستایی …………۸۶
جدول ۴-۳- فراوانی (میانگین، انحراف معیار، حداقل و حداکثر ) میزان تحصیلات در دو گروه افراد شهری و روستایی …………۸۷
جدول ۴-۴- نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین میزان تحصیلات در دو گروه افراد شهری و
روستایی …………۸۸
جدول ۴-۵- فراوانی (میانگین، انحراف معیار، حداقل و حداکثر ) MMSE در دو گروه افراد شهری و روستایی …………۸۹
جدول ۴-۶- نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین میزان MMSE در دو گروه افراد شهری و
روستایی ………..۸۹
جدول ۴-۷- فراوانی (میانگین، انحراف معیار، حداقل و حداکثر ) سلامت عمومی در دو گروه افراد شهری و روستایی …………۹۱
جدول ۴-۸٫ نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین میزان سلامت عمومی در دو گروه افراد شهری و روستایی …………۹۱
جدول ۴-۹- نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین زیر مقیاس های سلامت عمومی در دو گروه شهری و روستایی …………۹۳
جدول ۴-۱۰- میانگین و انحراف استاندارد افراد شهری و روستاییبه تفکیک جنسیت در حافظه بینایی و چهره ها …………۹۶
جدول ۴-۱۱- نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین نمره های حافظه بینایی فوری در دو گروه شهری و روستایی …………۹۷
جدول ۴-۱۲- نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین نمره های حافظه بینایی تأخیری در دو گروه شهری و روستایی …………۹۸
جدول ۴-۱۳- نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین نمره های حافظه فوری چهره ها در دو گروه شهری و روستایی …………۹۹
جدول ۴-۱۴- نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین نمره های حافظه تأخیری چهرهها در دو گروه شهری و روستایی …………………………………………………………………………………………………………………………………۱۰۰
جدول ۴-۱۵- نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین نمره های حافظه بینایی فوری در دو گروه زنان و مردان ……………………………………………………………………………………………………………………………………………….۱۰۱
جدول ۴-۱۶- نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین نمره های حافظه بینایی تأخیری در دو گروه زنان و مردان ……………………………………………………………………………………………………………………………………….۱۰۲
جدول ۴-۱۷- نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین نمره های حافظه فوری چهرهها در دو گروه زنان و مردان ………………………………………………………………………………………………………………………………………………..۱۰۳
جدول ۴-۱۸- نتایج t مستقل برای مقایسه میانگین نمره های حافظه تأخیری چهرهها در دو گروه زنان و مردان …………………………………………………………………………………………………………………………………………۱۰۴
جدول ۴-۱۹- همبستگی بین متغیرهای حافظه تصویری، چهرهها، MMSE، سلامت عمومی و دادههای جمعیت شناختی در کل گروه نمونه ……….۱۰۶
فهرست شکلها
عنوان صفحه
شکل ۱-۱- فهرست هجاهای بینایی برگرفته از ابینگهوس ۲۳
شکل ۲-۱- مدل نمایی یا مدل هنجاری حافظه اتکینسون و شیفیرین ۴۱
بررسی عملکرد حافظهی بینایی در بین گروهی از جمعیت شهری و روستایی
(استان فارس, ۱۳۹۲)
به وسیله ی: زهرا شاهوران
چکیده
هدف مطالعه حاضر بررسی عملکرد حافظه بینایی در بین گروهی از جمعیت شهری و روستایی در استان فارس میباشد. به همین منظور (۵۰ نفر زن و ۵۰ نفر مرد ) از شهر شیراز و روستاهای ریچی و کوزرگ واقع در جنوب کوهمره سرخی و روستاهای مظفری و طسوج شهرستان کوار در استان فارس با روش نمونه گیری در دسترس و با در نظر گرفتن سن، جنس و سطح تحصیلات انتخاب گردیدند و از این افراد درخواست شد که در آزمون حافظه بینایی متعلق به مقیاس تجدید نظر شده حافظه وکسلر بزرگسالان(WMS-R)و آزمون حافظه چهره ها و آزمون معاینه مختصر وضعیت شناختی ( MMSE ) و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28) شرکت نمایند. نتایج نشان داد که تفاوت میانگین نمره حافظه بینایی در بین گروه های شهری و روستایی از لحاظ آماری معنادار میباشد و این معناداری به نفع گروه شهری میباشد. هم چنین نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بین حافظه چهرهها در گروههای شهری و روستایی تفاوت معناداری وجود دارد و این نوع حافظه در افراد شهری قویتر است.
نتیجه گیری : نتایج نشان میدهد که محل اقامت ( شهر / روستا ) از جمله عوامل مهم و تعیین کننده در رشد و تحول توانایی های ذهنی و حافظه است .
واژه های کلیدی: حافظه بینایی، گروههای شهری و روستایی، زنان و مردان
فصل اول
موضوع پژوهش
مقدمه
دههای را که پشت سر نهادهایم ( دهه ۱۹۹۰) دهه مغز نامیدهاند و دانش به دست آمده در روان شناسی و علوم اعصاب در این دهه، بیش از ده قرن پیش بوده است. در عصر حاضر، در تمامی حوزه هایی که به نوعی با ساختمان یا کارکرد دستگاه عصبی سر و کار دارند، تشخیص، پیشگیری، درمان، توانبخشی و حتی پژوهش، نیازمند اندازه گیری دقیق و قابل اعتماد عملکردهای مختل ناشی از ضایعات مغزی و حتی سنجش عملکردهای سالم و طبیعی مغز و ذهن است. از آنجایی که مغز، یک ساختمان محافظت شده ( توسط بافتهای گلیال ) است و دسترسی به آن، چه از طریق دارویی و چه بافتی بسیار محدود و مشکل است، ارزیابی آسیبهای مغزی، بهخصوص آسیب هایی که در ساختمان مغز مشهود نبوده و به صورت اختلال کارکردی نمایان میشوند، بسیار پر اهمیت است. یکی از روشهای بسیار دقیق، کمهزینه و متداول در ارزیابی مغز و ذهن، بررسیهای مبتنی بر رفتار و برون دادهای ذهن است. لذا از طریق ارزیابی عصب – روان شناختی[۱]( نوروپسیکولوژی ) میتوان استنباطهای معتبری درباره ساختمان و کارکردهای آسیب دیده یا سالم صورت داد (گازانیگا[۲]، ۲۰۰۱). در واقع گرایشهای عصب – روانشناختی میکوشند تا رفتارها را با کنش مغزی پیوند دهند و استفاده از این روشها در سنجش زمینههایی نظیر حافظه، استدلالانتزاعی، مسئلهگشایی، تواناییهای فضایی و پیامدهای هیجانی و تشخیص کژکاری مغز، مورد توجه بسیاری از روانشناسان شناختی و دانشمندان علوم عصبی قرار گرفته است ( مارنات[۳]، ۲۰۰۱). متخصصان این حوزه هنگام سنجش کژکاری عصب شناختی بیماران از آزمونهای بسیاری استفاده می کنند. اکثر اطلاعاتی که آنها میتوانند بهدست آورند به واسطه کاربرد فنون پیشرفته غربالکردن نظیر ( ام آر آی و سی تی[۴] ) است . با این حال هنوز هم مجموعه ای از آزمونهای مداد و کاغذی وجود دارد که این متخصصان میتوانند با بهره گرفتن از آنها به اطلاعات سودمند و بیشتری دست یابند ( همان منبع ). امروزه از ارزیابی نوروپسیکولوژیک به عنوان ابزار و وسیله قوی در تعیین محل ضایعه و برنامه ریزی توانبخشی استفاده می شود. در واقع هدف از ارزیابی نوروپسیکولوژیک این است که با گردآوری اطلاعات در مورد احتمال آسیبدیدگی مغزی یک فرد و نوع این آسیب، قضاوت کند و برنامهای در جهت توانبخشی فرد آسیب دیده با توجه به نارساییهای کارکردی او و نیز آنچه در او سالم مانده است تنظیم کند از نظر عصب – روانشناختی، نارساییهای دیده شده در بیماران دچار اختلال حافظه با تخریب کارکرد به لوب میانی گیجگاهی سازگار میباشد. لوب میانی گیجگاهی در بر گیرندهی ساختارهایی مانند هیپوکامپ است که در حافظه نقش مهمی ایفا می کند ( علی پور، ۱۳۹۲).
مهمترین ناحیه در ارتباط با حافظه و یادگیری، هیپوکامپ میباشد ( کندل[۵]، ۲۰۱۲). هیپوکامپ در کف بطن طرفی در لوب گیجگاهی مغز قرار دارد. تقریباً هرگونه تجربهی حسی باعث فعال شدن حداقل بخشی از هیپوکامپ می شود و هیپوکامپ نیز سیگنال های خروجی فراوانی به تالاموس قدامی، هیپوتالاموس و قسمت های دیگر لیمبیک به ویژه از طریق فورنیکس یعنی توسط مسیر خروجی اصلی خود ارسال می کند. مطالعات زیادی نشان داده است که کارکردهای حافظه بینایی نیاز به سلامت لوب گیجگاهی و بخش هیپوکامپ و هستهی آمیگدال دارد ( براون، تاتل و همکاران[۶]، ۲۰۱۰؛ به نقل از معظمی، ۱۳۹۱). به طور کلی در خارج منطقه بینایی اولیه ( منطقه ۱۷ برودمن )، دو منطقه وسیع در قشر ارتباطی قطعههای پسسری و گیچگاهی وجود دارد که پردازش اطلاعات بینایی و ضبط حافظه بینایی را به عهده دارد. این دو قسمت مناطق ثانویه و ثالثیه بینایی نام دارند که در تقسیم بندی برودمن نواحی ۱۸ و ۱۹ شمارهگذاری شده اند ( اسلوتینک، تامپسون و همکاران[۷] ،۲۰۱۱). ضایعهی قشر ارتباطی قطعهی پسسری و ادامه آن در قطعهی گیچگاهی، باعث اختلال در پردازش و تجزیه و تحلیل اطلاعات بینایی و از بین رفتن حافظه بینایی میگردد ( زایدل[۸]، ۲۰۰۶) . این تحقیق به تفصیل به بررسی عملکرد حافظه بینایی در افراد می پردازد.
۱-۱-بیان مسئله
یکی از بارزترین ویژگیهای انسان و متمایز کننده وی از سایر حیوانات، شناخت عقلانی و تفکر اوست. انسان نه تنها به درک مستقیم از جهان دست میزند بلکه دارای تواناییهایی است برای دریافت و پردازش اطلاعات و این توانایی به مدد تحول و تکامل ساختمان عصبی بسیار منظم و در عین حال پیچیده انسان است که در جریان تکوین فردی حاصل شده است ( مقدم، استکی و همکاران، ۱۳۹۰). یکی از کنشهای شناختی[۹] که نقش عمدهای در فعالیتها و مهارت های شخص دارد « حافظه »[۱۰]است (آیزنگ[۱۱] ، ۲۰۰۰) .
حافظه، مجموعه ای از ارتباط بین فرایند مغزی است که به ما توانایی کسب، اندوزش و بازیابی اطلاعات را میدهد و ما را قادر میسازد که از این اطلاعات در هر زمان استفاده کنیم ( هاکن بری[۱۲]، ۲۰۰۸). در واقع حافظه برای انسانها و سایر اورگانیسم ها و موجودات زنده امری حیاتی است. عملاً تمامی فعالیتهای روزمره مانند صحبتکردن، ادراک یا فهم و حتی جامعهپذیری به اطلاعات یاد گرفته شده و ذخیره شده درباره محیط اطرافمان وابسته است ( تراک- براون[۱۳]، ۲۰۱۳). به نظر میرسد که ما انسانها تقریباً هر چه داریم و یا هر چه هستیم از برکت حافظه است و حافظه پدیدههای بیشمار هستی را یکپارچه میسازد ( کلیسترم [۱۴]، ۱۹۹۸؛ به نقل از ساعد، ۱۳۸۹ ).
اولین مرحله حافظه، حافظه حسی[۱۵] نامیده می شود. حافظه حسی به عنوان محل ذخیرهی محرک حسی عمل می کند. یک خاطرهی حسی یک کپی برابر اصل از آن چه دیده می شود یا شنیده می شود را اندوخته می کند. حافظه حسی کار نگهداری اطلاعات برگرفته شده از محیط را برای چند ثانیه و یا
کمتر به عهده دارد ( کرودر[۱۶]، ۱۹۹۲). این قسمت از حافظه در ارتباط مستقیم با حافظه ما بوده و مدت زمان نگهداری اطلاعات در این حافظه از چند هزارم ثانیه تا چند ثانیه متغیر است ( چلبیانلو، ۱۳۸۳ ). اطلاعاتی که درون حافظه حسی قرار میگیرند در برگیرندهی تمام محرکهای اصلی است که مورد توجه واقع شده اند. مثلاً حافظه حسی بینایی شامل یک تصویر کوتاهی است از یک منظرهای که دیدیم و حافظه حسی صوتی شامل یک پژواک زود گذر از صدایی است که ما شنیده ایم. اطلاعاتی که ما دریافت کرده ایم، آنقدر در حافظه حسی باقی میماند تا به حافظه کوتاه مدت انتقال بیابند. برای اینکه ما از حافظه حسی آگاه شویم، اطلاعات باید بسیار مختصر ارائه شوند، به گونه ای که بتوانیم اثری از آنها را مشاهده کنیم مثلاً رعد و برق در شب نمونه خوبی برای آگاهی از حافظه حسی دیداری است ( لاک و هالینگورث[۱۷]، ۲۰۰۸ ). در حافظه حسی برای هر کانال حسی، حافظهای وجود دارد. حافظه بینایی[۱۸] برای محرکات دیداری، حافظه پژواکی[۱۹] برای محرکات شنیداری، حافظه بساوشی[۲۰] برای حس لامسه، حافظه شامهای[۲۱] برای حس بویایی و حافظه چشایی[۲۲] برای حسچشایی که مهمترین نوع حافظه حسی، حافظه بینایی و شنوایی است ( قلی زاده، خیرالدین و همکاران، ۱۳۸۹). یکی از مهمترین کانال های حسی که انسان از طریق آن اطلاعات زیادی را دریافت می کند و به حافظه خود میسپارد بینایی است ( هیل و هیل[۲۳]، ۲۰۰۸ ) .
در طول دهههای گذشته، تحقیقات مربوط به حافظه بینایی در چند خط پژوهشی مختلف دنبال شده است. یکی از این خطوط پژوهشی، مربوط به تفاوتهای جنسیتی در کارکردهای شناختی به طور اعم و حافظه بینایی به طور اخص بوده است. به عنوان مثال تحقیقات نشان میدهد که در زمینه حافظه مکان یابی اشیاء تفاوتهای جنسی وجود دارد و معمولاً زنان در این مورد بهتر عمل می کنند ( گالاگر[۲۴] و همکاران ، ۲۰۰۶ ، لاچینی[۲۵] و همکاران، ۲۰۰۵؛ گوئده و همکاران [۲۶]، ۲۰۰۸). هم چنین زنان در مقایسه با مردان در تکالیف مربوط به حافظههای کلامی کوتاه مدت و یادگیری واژگان جدید بهتر از مردان عمل می کنند ( کاشانسکیا، ماریان و همکاران[۲۷] ، ۲۰۱۱). تحقیقات پارسونز، ریزو و همکاران[۲۸] ( ۲۰۰۵) نیز نشان داد که زنان در تکالیف کلامی و مردان در تکالیف فضایی بهتر عمل می کنند. لنتون، بلیر و همکاران[۲۹] (۲۰۱۱) نشان دادند که زنها نسبت به مردها از حافظه کوتاهمدت قویتری برخوردارند. نتایج چندین مطالعه نشان داد که زنان دارای تمایل برای عملکرد بهتر در فرایندهای حافظه کلامی هستند، در حالی که مردان دارای عملکرد بهتری در حافظه بینایی هستند ( دردیل، ورهاف و همکاران[۳۰]، ۲۰۱۳، تراهان،گوینتانا[۳۱]، ۱۹۹۹ ). نتایج برخی از تحقیقات نشان میدهد که زنان دارای عملکرد بهتری در حافظه بینایی و کلامی و مهارت های زبانی هستند و مردان دارای عملکرد بهتری در استدلال انتزاعی، حل مسائل ریاضی و همچنین مهارت های فضایی هستند ( دادین، سالگادو و همکاران[۳۲]، ۲۰۰۸، فیلیپس، ۱۹۹۲، پستما، هانک و همکاران، ۱۹۹۹). همچنین گیورن، ماتر و همکاران[۳۳](۱۹۹۸) نشان دادند که زنان دارای حافظه بینایی بهتری برای اشکال انتزاعی نسبت به مردان هستند. فرگوسن، کروز و همکاران[۳۴] ( ۲۰۰۷) نشان دادند که مردان دارای مزیت در حافظه بینایی هستند. نتایج بوت، چن و همکاران[۳۵] (۲۰۱۰) نشان داد که پسران دارای مهارت های بینایی، فضایی بهتر و دختران توانایی کلامی بیشتری نسبت به پسران میباشند. ترویا، هریس و همکاران[۳۶] ( ۲۰۰۰) دریافتند که از آنجایی که پسران و دختران شیوه های متفاوتی در یادگیری و بهبود حافظه دارند، دختران در عملکردهای شناختی از جمله حافظه بینایی بهتر عمل می کنند. هالپرن و لورینگ[۳۷] (۲۰۰۰) نشان دادند که مردان در حافظه بینایی بهتر از زنان عمل می کنند که این نتایج با پژوهش درور و وکسلین[۳۸] ( ۱۹۹۲) که نشان دادند مردان دارای عملکرد سریعتری نسبت به انتقال مواد در حافظه بینایی هستند همسو است . در برخی تحقیقات گزارش شده است که زنان در تکالیف کلامی ( برن باوم، باکستر و همکاران[۳۹]، ۲۰۰۰) و حافظه بازشناسی بینایی ( مک گیورن،۲۰۰۰ ) بهتر از مردان عمل می کنند، اما در تکالیف حافظه فضایی مردان عملکرد بهتری دارند ( پست ما، جاگر و همکاران [۴۰]، ۲۰۰۴) علاوه بر تحقیقات مربوط به جنسیت، بخشی از ادبیات تحقیق به بررسی عملکرد حافظه بینایی در گروهها و جمعیتهای مختلف پرداخته است. به عنوان مثال تورگسن[۴۱] (۲۰۱۰) بیان می کند که کودکانی که دچار اختلال یادگیری هستند در حافظه بینایی خود نقایصی دارند.کوهن، وولف و همکاران[۴۲](۲۰۱۱ ) نشان دادند که بین حافظه بینایی موسیقی دانان وغیر موسیقیدانان تفاوت معنا داری وجود ندارد. کرسپو، دازا و همکاران[۴۳] (۲۰۱۲) در پژوهشی نشان دادند که افراد کمشنوا به طور عمیق و شدید در تکالیف ارزیابی مربوط به حافظه دیداری، تأخیر نشان دادند. چن، تسای و همکاران[۴۴] (۲۰۱۲) در پژوهشی نشان دادند که عملکرد کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی در حوزه حافظه بینایی به طور قابل ملاحظهای از کودکان گروه کنترل ضعیفتر است. نقص در حافظه بینایی و توانایی بینایی – فضایی در بیماران وسواسی هم گزارش شده است ( بونه[۴۵] و همکاران، ۱۹۹۱؛ زیلنسکی[۴۶] و همکاران، ۱۹۹۵ ؛ به نقل از پیورسل، ماروف و همکاران[۴۷]، ۱۹۹۸). همچنین دیرسون، سیلوا و همکاران[۴۸] (۲۰۰۳) و شین، پارک و همکاران[۴۹] (۲۰۰۴) رابطه بین نقایص حافظه دیداری را با شدت علائم وسواسی نشان دادند. تحقیقات آلنسو، لباد و همکاران[۵۰] (۲۰۰۸) آندرس و گاستو [۵۱] ( ۲۰۰۵) نشان میدهد که افراد مبتلا به اختلال وسواسجبری دچار نقص در حافظه بینایی هستند. دکرسباخ و بارتر[۵۲] (۲۰۰۰) نیز یادآور شدند بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری به طور معناداری در عملکرد حافظه بینایی به واسطه اختلالاتی که در سازماندهی استراتژهای دستهبندی کردن معنایی، هنگام رمزگردانی از خود نشان می دهند دچار نقص هستند و همچنین نقایص حافظه دیداری در میان بزرگسالان مبتلا به اختلال وسواسی – جبری شستشو مشاهده شده است (سیلوا و منزیس[۵۳]، ۲۰۰۳). تحقیقات مولر[۵۴] (۲۰۰۴) نشان داد که افراد مبتلا به وسواس جبری در حافظه بینایی در مقایسه با گروه سالم علمکرد ضعیفتری دارند. در پژوهش، باتنرو لانگ فلت[۵۵] (۱۹۹۱) حافظه کوتاه مدت بینایی کودکان و نوجوانان عادی و کمشنوا را مقایسه کردند، آنها دریافتند که وقتی سوالات به صورت دیداری و غیر کلامی باشد و به طور همزمان اجرا شود، تفاوت معنا داری از لحاظ حافظه دیداری کوتاهمدت بین افراد عادی و کمشنوا وجود ندارد، اما وقتی سوالات بهصورت زنجیرهای منعکس می شود افراد کمشنوا پیشرفت پایینتری از خود نشان میدهند. تحقیقات هریس و کیل [۵۶](۲۰۰۶) نشان داد که کودکان کمشنوا در تکالیف حافظه بینایی عملکرد بهتری دارند . لوپز – کرسپو، مندز و همکاران [۵۷](۲۰۱۲) نشان دادند که کودکان ناشنوا در تکالیف مربوط به حافظه دیداری تأخیر نشان دادند. مکلاتچی، گال بریت و همکاران [۵۸] (۱۹۸۷) نشان دادند که ورزش بوکس اثر معناداری بر نقصان حافظهی بینایی دارد. لورنت، دامات و همکاران[۵۹] (۲۰۰۰) نشان دادند که بین حافظه دیداری بستگان درجه اول بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا با گروه گواه تفاوت معنا داری وجود ندارد. هاس و ما و همکاران[۶۰] ( ۲۰۱۲ ) در مطالعه خود نشان دادند که بین حافظه بینایی بیماران اسکیزوفرنی و افراد عادی تفاوت معنا داری وجود دارد. برخی محققان نشان دادند که کودکان مبتلا به بیش فعالی- نقص توجه در مقایسه با کودکان عادی دچار نقص در مهارت های حافظه بینایی هستند (گرافورد و دوی[۶۱]، ۲۰۰۸، داگلاس[۶۲]، ۲۰۰۵، گلدشتاین و گلدشتاین[۶۳]، ۱۹۹۸). ولاکس و کاراپیتکساس [۶۴](۲۰۰۳) نشان دادند که کودکان مبتلا به اختلال نوشتن از مشکلات شناختی که تحتتأثیر حافظه بینایی است رنج میبرند.در کنار این تحقیقات، بخشی از ادبیات تحقیق مربوط به این موضوع است که محل اقامت ( شهری / روستایی ) چه تأثیری روی تواناییهای شناختی افراد دارد. به عنوان مثال بوت و استونسون[۶۵] ( ۲۰۰۸) نشان دادند که تفاوت در عملکرد شناختی مرتبط با محل اقامت، سن، جنس و حضور در مدرسه است. نتایج زولا[۶۶] ( ۲۰۱۰) نشان داد که اقامت تأثیر زیادی در حوزه تسلط کلامی و سرعت پردازش اطلاعات دارد اما اثر اقامت در حوزه های حافظه ضمنی کلامی و بینایی بر توجه متوسط بود و همچنین اثر اقامت در حوزه اجرایی کوچک بود. لیپینسکی، چیلد و همکاران[۶۷] (۱۹۹۰) در پژوهشی به این نتیجه دست یافتند که محل زندگی نمی تواند به عنوان توضیحی برای تفاوت در نمرات عملکرد دیداری – فضایی و عملکرد ترتیبی کلامی در بین پسران شهری و روستایی باشد. به طور کلی همانطور که گفته شد، درباره ی مقایسه ی عملکرد حافظه ی بینایی در بین افراد شهری و روستایی مطالعات کمی صورت گرفته، از این رو هدف مطالعه حاضر بررسی عملکرد حافظه بینایی در بین گروهی از جمعیت شهری و روستایی با در نظر گرفتن عامل جنسیت است.
۱-۲- ضرورت و اهمیت پژوهش
شاید بهترین روش برای اهمیت حافظه بینایی این سوال است که زندگی بدون حافظه بینایی چگونه است؟
حافظه به صورت قدرتی فوقالعاده در تمام پدیدههای هستی وجود دارد و قویترین نوع آن در انسان نهفته است، ولی در همهی افراد یکسان نیست. افرادی که از راه دیدن و تمرکز روی صفحه و تصویربرداری از مطالب بهتر میآموزند، نگه میدارند، یادآوری می کنند و مطالب را دوباره به صحنهی فعال ذهن خود میآورند از حافظه دیداری برخوردارند. این نوع حافظه در امر یادگیری دخالت دارد
( فنون، ۱۳۸۸). و برای انجام تکالیف محاسبه مسائل ریاضی، کپیکردن اشکال، جورکردن از راه دیدن، یادگیری طرز استفاده از بازیها و وسایل بسیار مهم است. حافظه دیداری در یادگیری در بازشناسی و به یادآوردن حروف الفبای نوشته شده، اعداد خزانهی لغات دیداری به همان اندازه مهم است که تکامل هجیکردن و مهارت های زبان نوشتاری. بنابراین بسیاری از مشکلات یادگیری( به خصوص خواندن و نوشتن ) به کاستی حافظهی بینایی ارتباط پیدا می کند. (جانت[۶۸]،۲۰۰۵ ). امروزه اعتقاد بر این است که بیش از ۷۰ درصد آموختهها و تجارب از طریق چشم به دست میآید. تجارت دنیای بینایی نقش مهمی در تکوین عملکرد شناختی مغز دارد. اطلاعات دقیق و سریعی که از بینایی به دست می آید برای عملکردهای شناختی مغز حیاتی هستند( ون هاف، وندر کمپ و همکاران[۶۹] ۲۰۰۲). به طور کلی، نارسایی ویژه در یادگیری گروه ناهمگنی از کودکان را در بر میگیرد که مشکلاتی را در حوزه های گوناگون یادگیری دارند. این مشکلات اثرات مادامالعمری را برای فرد ایجاد می کنند که به نظر می رسد خیلی بیش از خواندن، نوشتن و حساب کردن باشد و حوزه هایی هم چون سلامت ( باگ هاوان ، ۲۰۰۴)، بهداشت روانی، روابط بین شخصی، ادامه تحصیل، امکانات استخدامی و …. عمیقاً تحتتأثیر قرار میدهند. نکتهی مهمی که در زمینه این نارساییها وجود دارد، این است که اگر به موقع تشخیص داده شوند، میتوانند موفقیت چشمگیری در زندگی این افراد ایجاد نمایند، به ویژه در حال حاضر که فناوریهای نوین می تواند در حمایت آموزشی و جبرانی این افراد نقش مهمی داشته باشد ( کاظمی و سیف، ۱۳۹۰).
سیستمهای حسی عامل بسیار مهمی در فرایند رشد زبان و گفتار میباشد. سیستمهای بینایی و شنوایی بسته به این که تحریکات بینایی باشند یا شنیداری آنها را به صورت پیام از محیط بینایی دریافت می کنند ولی باید توجه داشت که صرف دریافت تحریکات از طریق بینایی و شنوایی منجر به ایجاد شناخت و نهایتاً رشد زبانی نخواهد شد بلکه باید این اطلاعات به نحوی ثابت و دائمی ذخیره شده و نگه داشته شود تا در صورت نیاز به این منبع مراجعه کنیم (اگزلی، ۲۰۰۲) [۷۰].
از طرف دیگر، شرط داشتن شناخت از یک پدیده، درک اطلاعات و جزئیات مربوط به آن است. فرایند درک یک پدیده نیز، بعد از فرایند ذخیرهسازی اطلاعات مربوط به آن پدیده صورت میگیرد. بنابراین فرایند درک که مهمترین عامل زبان محسوب می شود خود به ذخیرهسازی اطلاعات ( حافظه ) بستگی دارد. ذخیرهسازی اطلاعات بر حسب نوع پیام ( شنوایی یا بینایی) توسط حافظه بینایی یا حافظه شنیداری و یا هر دوی آنها صورت میگیرد. اگر فردی ضعف در حافظه بینایی داشته باشد این اطلاعات قابل ذخیره نبوده و هیچ درکی نیز از آن حاصل نخواهد شد و فرد در زمینه رشد زبانی و گفتاری دچار نقص خواهد شد؛ چرا که دامنه خزانه حافظه بینایی کم است و تصاویر اشیاء، حروف، کلمات، جملات در حافظه وی به طور دقیق ضبط نشده اند ( افتخاری و سعد اللهی، ۱۳۸۶).
شناخت یک پدیده هم از طریق بینایی است و هم از طریق شنوایی. به عنوان مثال، کودک در عین این که رادیو را میبیند اسم آن را نیز از زبان اطرافیان خود میشنود. پس پیام هم باید در حافظه بینایی و هم در حافظه شنیداری ضبط شود که در صورت ضعف حافظه کودک قادر به برقراری ارتباط بین پیامبینایی و شنیداری نخواهد بود که همین امر در نهایت منجر به مشکلات زبانی و گفتاری خواهد شد
( افتخاری و سعد اللهی، ۱۳۸۶).
در سالهای اخیر، مطالعات مختلفی بر روی افرادی که دچار کاستی و نقص در حافظه بینایی هستند انجام شده است و دانش ما را درباره این نوع حافظه به نحو چشمگیری افزایش داده است. بر اساس مطالعات مشخص شده است که حافظه بینایی یکی از مهمترین کانالهای حسی برای دریافت اطلاعات است و در برقراری ارتباط انسان با دنیای خارج و تصحیح هر چه بهتر و دقیق تر این ارتباط نقش مهمی ایفا می کند ( مبینی، ۱۳۸۰). در واقع بدون حافظه بینایی ما قادر به ضبط اماکنی که از آنها عبور کردهایم، شناسایی دوستانمان و حتی آدرس منزلمان نیستیم. در یک کلام نمیتوانیم تمام نکاتیرا که از طریق دیدن برایمان مطرح شده است را ضبط و شناسایی کنیم ( ولاکس و کاراپیتساس، ۲۰۰۸).
۱-۳- اهداف تحقیق
۱-۳-۱- اهداف علمی:
تبیین تفاوت عملکرد حافظه بینایی در افراد شهری و روستایی استان فارس.
۱-۳-۲- اهداف کاربردی :
از جمله اهداف کاربردی این پژوهش مشخص کردن نقش محل اقامت ( شهری / روستایی ) در عملکرد حافظه بینایی افراد میباشد. این پژوهش می تواند یاریگر متخصصان بالینی، روانپزشکان، روانشناسان،پژوهشگران، نوروسایکولوژیستها و سایر افراد در جهت شناخت بر ارزیابی مشکلات حافظهی بینایی افراد شهری و روستایی و بدینسان راهنمایی در جهت راهبردهای تقویت حافظه بینایی گردد.
۱-۴- اهداف تحقیق:
۱-۴-۱- هدف کلی: