۴ـ کم رنگ بودن آموزه ها و اعتقادات دینى خانواده
از آموزههاى مهم دین این است که باید در هر حال ، احترام والدین را پاس داشت و از آزار و اذیت آنان پرهیز کرد و در حدود دین از دستورات و خواستههاى آنان پیروى کرد. اگر فضاى حاکم بر محیط خانواده از سلامت دینى و اعتقادى برخوردار نباشد و بى بند و بارى و گناه در آن رایج باشد، نه چنین انگیزهاى در فرزندان وجود دارد و نه والدین توانایى کنترل اخلاقى و تربیتى آنان را خواهند داشت و بدترین نوع فرزندسالارى در چنین زندگیهایى حاکم است که پدر و مادر بى هیچ واهمهاى ، با میل و رغبت ، عنان اختیار خود را به دست فرزندان فاسد خویش سپرده که به هر سو آنان را بکشانند تسلیم آنها هستند و چون تربیت دینى ندیدهاند ، پاس حرمت والدین را نیز نخواهند داشت ، به ویژه اگر زمانى آنها بخواهند در برابر خواستهاى از فرزندان خود بایستند ، با بدترین نوع برخورد و توهین و حتى ضرب و شتم ، از سوى آنان مواجه خواهند شد.
۲-۲-۸ آثار منفى فرزندسالارى
۱ـ تضییع حقوق و احترام والدین
«پدر و مادر نسبت به فرزند، داراى حقوقى هستند که خداوند بزرگ توجه به آن را در ردیف رعایت حقوق خویش دانسته است. قرآن مجید مىفرماید : « و قضى ربک إن لا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا» (اسراء، آیه ۲۳ )
پروردگارت حکم کرد که جز او نپرستید و نسبت به پدر و مادر خود نیکى کنید.
گویا این سیاق و ترکیب بىتناسب با جنبه خالقیت حق نباشد ، زیرا خداوند، آفریدگار بشر و والدین واسطه آفرینش اویند.
در نظام حقوقى اسلام، گرچه اولاد نیز داراى حق بر عهده والدیناند، ولى نباید از یاد برد که حقوق پدر و مادر همچون اطاعت مشروع، احسان، تواضع و خاکسارى و مانند آن، از امورىاند که ذاتاً با فرزندسالارى دمسازى ندارند در حالى که حقوق فرزندان مانند کفالت، تربیت، تأمین مصالح و غیر آن، از امورى است که جز با فرمان بردارى از والدین و پذیرش مدیریت آنان به دست نمىآید و معمولاً در خانوادههاى فرزندسالار حقوق والدین به فراموشى سپرده مىشود و این نخستین نقطه انحراف و میوه تلخ این پدیده در درون خانواده است.
۲ـ تهدید شدن ارزش ها و سنت هاى مفید :
هر جامعهاى به تناسب اوضاع فرهنگى ، مذهبى ، ملى ، اجتماعى و حتى اقتصادى خود ، داراى ویژگیها و خصوصیاتى است که مجموعه آن ، هویت آن جامعه را در قبال سایر جوامع، متمایز و معین مىسازد. این ارزشها امورىاند که هر ملتى آن را در گذار زمان و طول تاریخ حیات خویش فرهنگسازى کرده و سینه به سینه آن را از نسلى به نسل دیگر منتقل کرده است. بى تردید پاسداشت این ارزشها خود مهمترین عامل ثبات و امنیت همه جانبه آن ملت است و به ویژه عناصر کلیدى و اساسى آن، از عوامل عمده و توانمند حفظ وحدت و یکپارچگى جامعه در برابر انواع تهاجمات بیگانه به شمار مىرود.
عکس مرتبط با اقتصاد
انتقال این ارزشها به طور شفاف و به دور از هر گونه خرافه و پیرایه منطق گریز ، از مهمترین وظایف نسل پیش نسبت به نسل جدید و آیندهسازان جامعه است و بى توجهى بدان ، زیانهاى بزرگى درپى خواهد داشت.
چنین وظیفهاى در فضاى فرزندسالارى غیر قابل تحقق است ، بلکه به وضعیتى نیازمند است که در آن، والدین داراى جایگاهى برتر نسبت به فرزندان خویش باشند تا زمینه این انتقال، بهتر فراهم گردد. البته انجام این کار ، تنها به آنچه گفتیم منوط نیست ولى نقش اساسى و عمده آن در این خصوص غیر قابل انکار است.
۳ـ اخلال در امر تربیت :
در وظایف اساسى پدر و مادر نسبت به فرزند ، تربیت و ادب نیکو است.
حضرت موسى بن جعفر (ع) مى فرمایند :شخصى به محضر پیامبر اکرم (ص) شرف یاب شد و از آن حضرت در باره حق فرزند پرسید ، پیامبر گرامى در پاسخ فرمودند : اینکه نام نیکو برایش برگزینى و او را تربیت شایسته کنى و نیز او را در جایگاه مناسب و خوبى قرار بدهى ؛ شاید مقصود از فراز آخر انتخاب همسرى شایسته و نیک باشد.
در حدیث دیگر حضرت صادق (ع) مى فرمایند : فرزندانتان را گرامى بدارید و آنان را نیکو ادب کنید تا مورد بخشش خداوند قرار گیرید.
و بدیهى است تربیت و تأدیب اجتماعى و اخلاقى و نیز برگزیدن همسرى پسندیده و مقبول براى فرزند از سوى پدر و مادر ، جز با پذیرش جایگاه برتر آنان و قبول شایستگى بیشتر و صلاحیت افزون تر آنها در تشخیص مصلحت جوان خود ، امکان پذیر نیست در حالى که در وضعیت فرزندسالارى چنین موقعیتى براى والدین پذیرفته نیست ، بلکه در بسیارى از موارد، آنان هستند که مدعى انتخاب راه و روش برتر در زندگى براى والدین خود مىشوند.
البته آنچه گفتیم منافاتى ندارد که برخى از فرزندان، با حفظ احترام و احسان به پدر و مادر ، در اثر تحصیلات و آگاهىهاى بیشتر ، آنان را نسبت به بعضى امور و دانستنیهاى لازم راهنمایى دهند و اشتباهاتشان را با زبانى نرم و فروتنانه تذکر دهند.
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
۴ـ غلبه احساسات بر تعقل :
از ویژگیهاى برجسته دوران نوجوانى و جوانى غلبه احساسات بر نیروى عقلانى است. این احساسات که بیشتر ریشه در تخیل دارد تا تعقل، اگر با تدبیر و اندیشه مهار نگردد ، نتایج زیانبارى به بار خواهد آورد.
افراط در دوستیها و دشمنی ، بزرگنمایى و اهتمام بیش از حد به برخى امور و یا حوادث جزیى ، غرور و خودخواهى، شاعرانه فکر کردن ، میل به انزوا و پرهیز از درگیر شدن و برخورد با واقعیتهاى زندگى و … بخشى از عواطف و احساسات دوران بلوغ و نوجوانى را تشکیل مىدهد. و به روشنى پیداست که زندگى را نمىتوان بر اساس آن پایه ریزى کرد. و هر خانوادهاى که بنیان خود را بر آن پىریزى کند ، به شدت در معرض آسیبهاى جدى و دستخوش تزلزل و بى ثباتى خواهد بود. و از ویژگیهاى خانواده فرزندسالار ، مبنا قرار گرفتن احساسات در روابط و مناسبات درونى و بیرونى آن است.
براى نمونه ، در بسیارى از زندگىهاى فرزند سالار ، والدین رفت و آمد و ایجاد ارتباط با خانوادهاى را به مصلحت نمىدانند و به دلایل مختلف ، آن را به زیان خود و فرزندان خویش احساس مىکنند ، در حالى که فرزند آنها ، چون از آن خانواده به هر دلیلى خوشش مىآید ، اصرار مىکند که این روابط برقرار گردد. و یا برعکس گاهى والدین آمد و شد با برخى را مفید ، سالم و به صلاح مادى و معنوى خود و فرزندان تشخیص مىدهند ولى فرزند ، احساسى غیر آن دارد و در برابر مصلحت اندیشى والدین خود مقاومت و مخالفت مىکند. در خانواده فرزندسالار ، حاکمیت از اوست و پدر و مادر على رغم میل و تشخیص خود که با ملاکها و معیارهاى عقلى و دینى به آن رسیده است عمل مىکند و به خواسته نوجوان و یا جوان خود تن مىدهد و نمونههایى دیگر از این قبیل.» ( برگرفته از ماهنامه پیام زن،شماره ۱۰۰ )
۲-۲-۹ (۱۰) اشتباه بزرگ والدین
« لوس کردن فرزند: همه والدین فرزندان خود را دوست دارند و تمام آنچه دارند و ندارند را برای فرزند خود طالب هستند، که به هر حال هزینه بر است.
۱ (لوس کردن فرزند:
همه والدین فرزندان خود را دوست دارند و تمام آنچه دارند و ندارند را برای فرزند خود طالب هستند، که به هر حال هزینه بر است. پدر و مادرهای زیادی هستند که با این محبت افراطی باعث لوس شدن فرزند شده و تازه بچهها با داشتن این همه چیز خوشحال به نظر نمیرسند. این باعث میشود که بچهها هرگز راضی به نظر نرسند و مرتباً تقاضای بیشتری کنند .
۲) تربیت نامناسب:
زمانی که شما اینقدر تنبلی به خرج میدهید که فرزندان خود را به طور صحیح تربیت کنید ، در نتیجه این وظیفه خطیر را به عهده اطرافیان فرزندتان قرار میدهید. هرگز به فرزند خود اجازه ندهید که در خانه طوری رفتار کند که انگار به سیاره شیطنت و بازیگوشی پا گذاشته است.زیرا همین رفتار را در خانه دیگر هم خواهد داشت و این اصلاً خوشایند نیست .در حالیکه باید در خانه دیگران مؤدبتر و بهتر از منزل باشند.اگر شما نتوانید آنها را به طور صحیح تربیت کنید دیگران اقدام میکنند.
۳ )عدم مشارکت در مدرسه فرزندان:
بعد از خانه، مدرسه محلی است که بچهها در آن بیشترین ساعت را حضور دارند و بنابراین معلمان و همسن و سالان نقش مهمی در زندگی آنها دارند. بنابراین تعجبانگیز است که شما رغبت به این محل ندارید و سعی میکنید از مدرسه فرزندتان فاصله بگیرید و خود را درگیر مسائل مربوط به آنها نکنید.مهم نیست که کدامیک از – پدر یا مادر- در مدرسه حضور داشته باشند، مهم حضور یکی از شما است. شما حتی باید از طریق ایمیل با معلم فرزندتان درتماس باشید. این نشان دهنده حساسیت شما بر روی تربیت و رشد فرزندتان است و معلم را ملزم به دقت و هوشیاری بیشتری نسبت به تربیت فرزندتان میکند.
۴) عدم اعتدال در تشویق فرزندان:
زمانیکه فرزند خود را تشویق میکنیم ، باعث افزایش عزت نفس آنها میشویم ، اما باید مراقب بود که در این مورد حد اعتدال را رعایت کنیم. اجازه بدهید که تشویق در وقت مناسب و تنها زمانی که کار فرزندتان واقعاً لایق تشویق است این کار انجام شود. اگر به طور غلوناکی آنها را به خاطر کار معمولی که انجام دادهاند تشویق و قدردانی کنید باعث میشود که آنها نسبت به ارزش واقعی دست آورد خود دچار انحراف فکری شوند .
۵) عدم اعطای مسئولیت به فرزندان :
فرزند شما نباید به خاطر انجام کارهای عادی و روتین چیزی دریافت کنند. چون آنها عضوی از خانه هستند ، نه مهمان حاضر در هتل. هرکس که در خانه زندگی میکند موظف به انجام امور مربوط به خانه است، از شستن ظرفها گرفته تا گردگیری و ……
دادن پول اضافی روش فوق العادهای برای تشویق است اما در عوض انجام کارهای فوق العاده نه کارهایی که وظیفه روتین هر عضو خانواده است.بچه باید بخشی از مسئولیت زندگی مشترک با خانواده را به دوش بگیرند. آنها برده شما نیستند اما مطمئناً در تعطیلات و مرخصی دائم هم به سر نمیبرند.
۶) عدم رفتار صحیح با همسر:
هر طور که با همسر خود رفتار کنید، به عنوان الگو برای آینده آنها خواهید بود. یعنی آنها نیز دقیقاً همین طور به همسر خود رفتار خواهند کرد. اگر به صورت غیر صحیح با همسر خود رفتار کنید و مرتباً در حال مشاجره باشید آنها نیز به همین سبک رفتار میکنند. بچه ها بیشتر از آنچه شما به عنوان نصحیت به آنها گوشزد میکنید ، از رفتار شما پیروی میکنند. اگر با همسر خود به احترام و توام با عشق رفتار کنید، ارزش خانواده را به فرزند خود نشان میدهید و بعلاوه آنها از داشتن یک پناهگاه امن در این دنیای وحشی بیشتر احساس امنیت خواهند کرد.
۷) داشتن توقعات غیر واقعی از فرزند:
اگر با بچه ها سرو کله می زنید از آنهان انتظارات معقول و منطقی داشته باشید، به خصوص بچههای کوچک. اگر برای شام جایی دعوت هستید و از کودک دو ساله خود انتظار دارید که درست مانند یک شاهزاده کوچک رفتار کند سخت در اشتباهید. اگر د رخیال و رویای خود انتظار دارید که فرزندتان یک ستاره ورزشی و یا علمی شود ، در حالیکه او تنها مایل به نوازندگی پیانو است ، لازم است راجع به توقع خود تجدید نظر کنید. انتظار شما از آنها باید شادی آنها باشد.
۸) عدم آموزش فرزندان برای دفاع از خود و خواسته هایشان:
خیلی از والدین تمام نیاز فرزندان را برآورده میکنند و به این ترتیب ارزش کار سخت وعدم وابستگی را در فرزند از بین میبرند. به این ترتیب نسلی از آدمهای بی بو و خاصیت و به اصطلاح پهلوان پنبه ظهور خواهد کرد. بچههای امروزه انتظار دارند که همه کارها برایشان انجام شود. اینکه آن ها را محکم و پر طاقت تربیت کنید و از آنها بخواهید که اموراتشان را خود انجام دهند دلیل عدم دوست داشتن آنها نیست . بلکه نشانه عشق واقعی است.
۹) تحمیل کردن گرایش وتفکر خود به فرزندان:
اجازه دهید که بچهها بچگی کنند. والدین نباید تمایلات و گرایش و نقطه نظرهای خود را به فرزندشان تحمیل کنند . اینکه فرزند خود را از اشتیاقات خود آگاه کنید خوب است اما آنها را تحمیل نکنید. اجازه دهید همان طور که هستند رشد کنند . بدون تحمیل عقاید وخواستههای شما.
۱۰) عدم وفای به قول و عهد:
اگر فرزندتان را به خاطر نقاشی روی دیوار تهدید به تنبیه کردن میکنید ، حتما این کار را انجام دهید. متاسفانه پیروی از قولهایی که به فرزندتان میدهید زندگی را کمی سخت میکند اما افزایش اعتماد به گفته شما چیزی مهمتر است. اگر شما به گفتههای خود عمل نکنید ، بچهها به این نتیجه میرسند که بین قول و عمل شما تناسبی نیست و در نتیجه به شما اعتماد نخواهند کرد.» (برگرفته از اینترنت)
۲-۳ دیدگاه و نظر اندیشمندان در را بطه با فرزند سالاری
۲-۳-۱ دید گاه روانشناسان
روانشناسان معتقدند محیط خانه اولین و بادوامترین عامل در رشد شخصیت افراد یک خانواده است. خانواده و نفوذ والدین در فرزندان به جنبههای ارثی محدود نمیشود، بلکه در تمام ابعاد وجودی فرد نقش مؤثری ایفا میکند. کودکان از طریق خانواده و محیط کوچک خانه، با دنیای خارج آشنا میشوند، طرز معاشرت و روابط اجتماعی با دیگران را میآموزند و راه و رسم زندگی، اخلاق و فلسفه اجتماعی و آداب و رسوم آن را فرا میگیرند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲-۳-۱-۱ دید گاه دکتر بنیامین اسپاک
مطابق نظر دکتر “بنیامین اسپاک” به والدین توصیه شد که از حس طبیعی خود پیروی کنند و از برنامههای انعطافپذیری استفاده نمایند که هم با نیازهای خود آنان و هم با نیازهای کودک سازگاری دارد اما در حال حاضر والدین احساس میکنند که سهلگیری، روش مناسبی برای فرزندپروری و ارتباط صحیح والد – فرزندی نیست، لذا نیازمند شیوه جدیدی هستیم که حد فاصل دو روش فوق باشد، یعنی روش “کنترل در حد اعتدال” که هم از افراطگرایی روش اول به دور باشد و هم دچار تفریط روش دوم نشود.
۲-۳-۱-۲ دیدگاه ملیحه ساجدی
ملیحه ساجدی کارشناس روانشناسی هم خودخواهی، نامحتاط بودن و داشتن خواستههای بیشمار، بیحوصلگی،ناشکیبایی، استفاده از راه های خشونت بار برای تحقق خواستهها و نپذیرفتن ناکامی را از خصوصیات اخلاقی کودکان خانوادههای فرزند سالار میداند و میگوید: فرزندان خانوادههای فرزند سالار معمولاً سست عنصر و بیاراده یا حداقل کم ارادهاندو این سالار بودن زمینه ساز بزهکاری در عرصه حیات اجتماعی کودکان میشود.
وی با بیان اینکه در خانوادههای فرزند سالار روحیه اطاعت از قانون و احترام به مقررات اجتماعی و رعایت آداب اخلاقی به حداقل ممکن تنزل میکند افزود: فرزندسالاری ظلم بزرگی به فرزندان است چون باعث میشود کودکان به بلوغ اجتماعی نرسند و به دلیل این که خواستههایشان به سرعت برآورده میشود، فرصت تمرین و تجربه اندوزی و کسب مهارتهای زندگی را برای رسیدن به خواسته هایشان نمییابند.
۲-۳-۲ دیدگاه جامعه شناسان
۲-۳-۲-۱ دیدگاه گینز برگ (Ginzberg)
گینز برگ میگوید روشهای تربیتی فرزندمدار زمانی به وجود آمد که هم نظام ارزشی والدین و هم رفتار آنان تغییر کرد و شیوه سنتی و تربیتی نسل گذشته کنار گذاشته شد و ارزشها و روش های تازهای بر روابط والدین و فرزندانشان حاکم گردید، به این معنی که فرزندان در نظام تربیتی امروز دوست والدین تلقی میشوند، روابط بچه ها با والدین خیلی صمیمانهتر شده و هم شأن خود آنان محسوب میشوند و از منزلت یکسانی با والدین برخوردارند و والدین هم نظرات و خواسته های فرزندان را جدی تلقی میکنند.
۲-۳-۲-۲ دید گاه ابوالقاسم صمیمی
ابوالقاسم صمیمی کارشناس جامعهشناس معتقد است: بیشتر والدینی که هم اکنون در خانواده آنها فرزند سالاری حاکم است در کودکی در خانوادههای پدرسالار رشد کردهاند و به همین دلیل احساس میکنند آن شیوه رفتاری را نباید در مورد فرزندان خود داشته باشند و به نوعی سعی میکنند فضای لازم را برای تحقق خواستههای آنان فراهم کنند.
کودکان خانوادههای فرزندسالار همان انتظاری را که از خانواده خود دارند از جامعه نیز دارند به همین دلیل پس از ورود به جامعه چون به اصطلاح لی لی به لالای آنها گذاشته نمیشود دچار یاس و ناامیدی می شوند ارتباط خود را با جامعه قطع میکنند.
وی معتقد است: والدین ناگزیزند برای تامین نیازهای خانواده و بچههایی که خواسته هایشان هر روز رو به فزونی است بیشتر از معمول کارکنند و احتمالا چندین شغل داشته باشند که یکی از پیامدهای آن خستگی مفرط و نداشتن وقت کافی برای رسیدگی به امور مربوط به بچهها و حتی همسران به یکدیگر است.
صمیمی افزوده است: در خانوادههای فرزند سالار فعالیتهای پدر و مادر برای برآوردن نیازهای فرزندان کوچک و بزرگ خود متمرکز میشود و تا آنجا پیش میروند که فراموش میکنند خودشان هم در مقام زن و شوهر نیازهایی دارند. این احساس دیده نشدن والدین در خانواده در دراز مدت به احساس تنفر پدر و مادر از فرزندان منجر میشود.
وی یکی دیگر از پیامدهای منفی فرزندسالاری را ایجاد خشم و نفرت در والدین نسبت به بچه اذعان میدارد. والدین، ضمن دوست داشتن بچه ها، به طور ناخودآگاه تنفری نسبت به آنان پیدا میکنند. پدر یا مادری که اقتدارش را از دست داده، احساس میکند نقشش در خانه از خدمتکار هم کمتر است چون دست کم از خدمتکار تشکر زبانی میشود ته دلش معترض است و به خود و به زمین و زمان و گاهی اوقات به بچهها ناسزا میگوید. در این شرایط، آشیانه محبت به آشیانه تنفر بدل میشود و خشونت یا دست کم سکوتی مرگبار برخانه و خانواده سایه میافکند.
۲-۴ پیشینه تحقیق
۲-۴-۱ پیشینه خارجی
به دلیل جوان بودن فرزند سالاری کتابی در این رابطه منتشر نشده و فقط تعدادی مقاله یا گفتمان در این رابطه در اینترنت توانستیم پیدا کنیم که به اختصار در مورد نظرگاه هر کدام به توضیح میپردازیم.
سودریک نوریده بورگ موضوع: موقعیت خانوادگی فرزندان
* سودریک نوریده بورگ، در کتاب جوانان در جوامع مدرن در مقالهای تحت عنوان ملاحظاتی در باب موقعیت خانوادگی فرزندان گفته است که نظام تربیتی امروز بیشتر به تربیت شخصیت فرزند و به ویژگیهای شخصیتی او توجه میکند و او را به رسمیت میشناسد، بین والدین و فرزندان اطاعت و زورگویی دیگر جایی ندارد و بچههای بزرگتر در بسیاری از تصمیمگیریهای خانواده شریکاند و رابطه آنان با والدین کاملاً افقی دوستانه است.
فند (Fend)
* فند (Fend)، در مطالعات خود اذعان داشته قلمرو تصمیمگیری والدین در خانوادههای فرزند محور روز به روز کاهش پیدا میکند و قلمرو تصمیمگیری فرزندان افزایش مییابد، یا بهتر است بگوئیم کنترلهای خانوادگی و کنترلهای والدین روی بچهها کاهش پیدا میکند. در خانوادها انتظار والدین از بچهها و همچنین خواسته عاطفی ایشان از بچه هاف در یک چیز خلاصه میشود و آن این است که درس بخوانند و رفتاری تربیت شده و با تشخص از خود نشان دهند. وی نتیجه گرفته که در این خانوادهها، والدین فشار خیلی زیادی به خود میآورند تا کارایی خودشان را بالا ببرند و در زندگی دائماً با نگرانی و ترس و دلهره دست به گریبان هستند.
گینز برگ موضوع: «ارزشها و ایده آلهای جوانان آمریکایی»