«کتابى است که آن را به سوى تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون آورى »
بدین ترتیب رسالت قرآن هدایت بشر و راهنمایی آنان برای خروج از تاریکی ها بسوی نور است. پس بر هر انسانی لازم است که درصدد تحقیق و بررسی پیرامون دین و شناخت دین حق برآید، دینی که تضمین کنندهی سعادت دنیا و آخرت هر انسانی باشد. از جمله انگیزه های پی جویی دین را می توان در موارد زیر جستجو کرد:
۳-۱-۱. حقیقت جویی فطری
از ویژگی های روانی انسان میل فطری و غریزی به شناخت حقایق و اطلاع از واقعیت هاست که از آغاز کودکی در هر انسانی ظاهر می شود و تا پایان عمر ادامه دارد . همین فطرت حقیقت جویی که گاهی به نام حس کنجکاوی نامیده می شود و می تواند انسان را وادار کند تا درباره ی مسائلی که در چار چوب دین می شود بیندیشد .[۴۹]
۳-۱-۲. دست یابی به مصلحت و منفعت پایدار
دستیابی به مصلحت و منفعت انگیزهی نیرومند دیگری برای اندیشیدن در مورد دین می باشد. وقتی می دانیم که پیامبران (ص) آمده اند تا بشر را بسوی سعادت و خوشبختی در دو جهان دعوت کنند و در راه رسانیدن پیام از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند حتی جان خود را نیز فدا می کنند، در صدد تحقیق پیرامون دین و شناخت آن بر می آییم، زیرا پذیرفتن دعوت ایشان مستوجب منافع احتمالی بی نهایت و برخورداری از سعادت و نعمت های ابدی است. ضمناً آن ها انسان ها را به یک زندگی سالم و انسانی دعوت می کنند و می گویند که پس از مرگ جهانی وسیع و لذت های ابدی در انتظارشان است زندگی سرشار از اطمینان و آرامش روان و به دور از هر گونه مرض و اندوه و اضطراب و ترس را مژده می دهند.[۵۰]
۳-۱-۳. کمال جویی انسان
ارزشمندترین چیز برای انسان رسیدن به کمال بالاتر یعنی کمالی که به آن نرسیده است، می باشد. پس انسان طالب کمال مطلق است. چون در کمالهای نسبی همیشه چیزی وجود دارد که انسان فاقد آن است به همین دلیل تا به کمالی می رسد متوقف نمی شود و مسیر را پایان یافته نمی داند. بلکه به دنبال کمال جدیدی است ضمناً انسان در جهانی نامحدود زندگی می کند. پس اگر بخواهد در مجموع زندگی خود سعادتمند باشد و به کمال برسد در حالی که خود به تنهایی قادر به شناخت روابط حاکم به هر دو جهان و در نتیجه قادر به شناخت کمال حقیقی نیست و راه رسیدن به آن را نمی داند . بدیهی است که به دنبال اموری برود که ادعا می شود چنین امکانی را برایش فراهم میکند. دین یکی از این امور است.[۵۱]
کسانی که در صدد شناختن دین حق برنمی آیند یا پس از شناختن آن از روی لجاج و عناد کفر میورزند و تنها به خواسته های حیوانی و لذتهای زود گذر و مادی بسنده می کنند در واقع حیوانی بیش نیستند. در قرآن کریم آمده است:
«وَ الَّذِینَ کَفَرُو یَتَمَتَّعُونَ وَ بَأکُلُونَ کَمَا تَأکُلُ الأنعام»[۵۲]
«و [حال آنکه] کسانى که کافر شدهاند، [در ظاهر] بهره مىبرند و همان گونه که چارپایان مىخورند، مىخورند » چون استعدادهای خود را تباه می کنند به کیفری دردناک خواهند رسید.
«ذَرهُمَ یَأکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَ یُلههِمُ الأمَلُ فَسَوفَ یَعلَمُونَ»[۵۳]
«بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان کند، پس به زودى خواهند دانست.»
۳-۱-۴. ضرورت شکرگذاری منعم
انسان ها همه از مزایای حیات برخوردارند . دستگاه گوارش، تنفس، قلب و دیگر اعضای بدن هر یک به نوبهی خود ارزشمند تر از حد تصور ما هستند. نور خورشید و گیاهان و معادن و منابعی که در خاک نهفته اند، همه و همه از نعمات الهی اند که در اختیار آدمی است از همه والاتر هوش و استعداد شگرف انسان ها که کوه ها را خرد کرده و از آب و آهن عظیم ترین قدرت ها و ظریف ترین پدیده ها را می سازد. جای پرسش است که آیا نباید این منعم بزرگ را بشناسیم و او را سپاس گوییم. در عرصه ی هستی ما موظفیم در نعمت های وجود بیندیشیم آن گاه به حکم وظیفه سپاس منعم و خالق خویش را بازشناسیم. آن کس که هنوز راه درست را بازنیافته و در بیراهه سرگردان است باید از پا ننشیند تا با برهانی راهگشا و دلیلی محکم و راه حق و دین درست را بازشناسد و آن گاه که به سر چشمه ی حیات معنوی دست یافت، با خاطره ی آکنده از آرامش و سرشار از نشاط به سپاس گذاری خالق خویش بنشیند.
۳-۲. ضرورت نیاز انسان به دین
انسان به صورت مستقل توانایی آن را ندارد که بتواند به کمال مطلوب و سعادت واقعی خویش دست یابد زیرا ابزارهای شناخت او محدودتر از آن هستند که بتواند او را در شناخت راه و برنامه ای که او را به سعادت برساند کمک کنند. از این رو، لازم است که برنامه ای باشد که انسان ها را در جهت دادن به زندگی و حرکت تکاملی یاری دهند تا بتوانند در هر شرایط وظیفه خود را بشناسند و نیروهایشان را در راه رسیدن به هدف مطلوب به کار بگیرند.
۳-۲-۱. هدفمندی آفرینش انسان
هدف از آفرینش انسان این است که با انجام دادن افعال اختیاری مسیر تکامل خود را به سوی کمال نهایی بپیماید، کمالی که جز از مجرای اختیار و انتخاب به دست نمی آید . به دیگر سخن:
انسان برای این آفریده شده که با عبادت واطلاعت خدای متعال شایستگی دریافت رحمت هایی را پیدا کند که ویژه ی انسان های کامل است . اراده ی حکیمانه ی خداوند اصالتاً به کمال و سعادت انسان متعلق است. اما از آن جا که این کمال و سعادت جز از راه انجام دادن افعال اختیاری حاصل نمی شود مسیر زندگی بشر را دو راهه و دو سویه قرار داده تا زمینه ی انتخاب و گزینش برایش فراهم شود. و طبعاً یک راه آن هم به سوی شقاوت و عذاب خواهد بود که بالتّبع مورد اراده ی الهی واقع می شود.
اختیار و انتخاب آگاهانه علاوه بر قدرت بر انجام کار و فراهم شدن زمینه های بیرونی برای انجام کارهای گوناگون و میل و کشش درونی به سوی آن ها نیاز به شناخت صحیح نسبت به کارهای خوب و بد و راه های شایسته و ناشایسته دارد و در صورتی انسان می تواند راه تکامل خویش را انتخاب کند هم هدف و هم راه رسیدن به آن را بشناسد . پس مقتضای حکمت الهی این است که ابزار و وسایل لازم برای تحصیل چنین شناخت هایی را در اختیار بشر قرار دهد و گرنه هدف آفرینی که رسیدن به کمال انسان است محقق نشده که این کاری عبث و بیهوده تلقی می شود و بر خلاف حکمت الهی است.[۵۴]
چنان که در قرآن آمده: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لا تُرْجَعُونَ [۵۵].
«آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدهایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمىشوید؟»
علامه طباطبایی ضرورت وجود دین برای بشر را بر اساس دو اصل هدایت عمومی و فطرت بشر تقریر و تبیین کرده است. به مقتضای اصل هدایت عمومی خداوند هر موجودی را متناسب با ویژگیهای آفرینشی او هدایت کرده است. مطالعه ی نظام حاکم بر زندگی موجودات مختلف جهان طبیعت این حقیقت را به روشنی آشکار می سازد. هر پدیده ای در زندگی خود سیر ویژه ای را با نظمی خاص طی می کند به گونه ای که مراحل پیشین مقدمه ی مراحل بعدی می باشد چنانچه مراحل بعدی نتایج قبلی به شمار می رود و آخرین مرحله از آغاز مورد توجه بوده و همه ی مراحل قبلی در آن جهت قرار دارند. انسان نیز از این هدایت عمومی و تکوینی برخوردار است. با این تفاوت که دارای قوه ی تعقل و حیات عقلایی است. بدین جهت به زندگی اجتماعی و مبتنی بر قانونی عالمانه و عادلانه نیاز دارد. قانونی که با شرایط و ویژگی های تکوینی هماهنگ باشد. مقتضای ربوبیت و حکمت خداوند این است که از طریقی این هدایت بشری را برآورده سازد و آن راه همان هدایت وحیانی است که توسط پیامبران و در قالب شریعت های آسمانی در اختیار بشر قرار داده شده است.[۵۶]
۳-۲-۲. نارسایی دانش بشری
شناخت عادی و متعارف انسان ها که از همکاری حس و عقل به دست می آید هر چند نقش مهمی در تأمین نیازمندی های زندگی ایفا میکند، اما برای بازشناختن راه کمال و سعادت حقیقی در همه ی ابعاد فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، دنیوی و اخروی کافی نیست. زیرا انسان نمی تواند با بهره گرفتن از خرد و دانش خود قانون جامع و کامل مورد نیاز خود را تدوین کند چون آدمی به رازهای سعادت همه جانبه ی روحی و عادی آگاهی کامل ندارد و مجهولات او بسیار است. هیچ گاه نمی تواند برنامههایی را برای سعادتمندی در زندگی ارائه دهد که پاسخ گوی تمام نیازهایش باشد. [۵۷]
اشکال دیگر این که اگر آن چه را که عقل دریافته و برنامه ها و ایدئولوژی هایی که ارائه می دهد به فرض صحت کامل داشته باشد ضامن اجرایی برای آن ها وجود ندارد، زیرا در بسیاری موارد آن چه را که خود قبول دارد بدان پای بند نیست. مسئله ی بعدی وجود زورمندان و ظاغوتیان است که اجازه نمی دهند حق از باطل تمییز داده شود پس در برنامه ها و ایدئولوژ ی های صحیح بشر خلل وارد میسازند. [۵۸]
اما محدودیت عقل به معنای نفی ارج و اعتبار آن نیست. تنها در قیاس با نیازهای گسترده ی آدمی است که سخن از محدودیت عقل میرود. چنان چه وقتی سخن از ناکافی بودن حس می رود به معنی انکار نقش آن در دستگاه معرفتی انسان نیست کیست که نداند خرد و عقل بدون حس نمیتواند ارمغانی درخور داشته باشد و البته حس نیز بدون عقل کاری از پیش نمی برد. ماجرای عقل و وحی نیز چنین است. خرد در پرتو وحی مشتعل می شود و با نشأت گیری آن گام در وادی ناشناخته ها می گذارد اما وحی نیز به اشارت عقل است که اقبال می یابد و در خانه ی دل خردورزان است که درخت وحی به بار می نشیند.
۳-۳. نقش عمده دین در تضمین سلامت فردی و اجتماعی
۳-۳-۱. دین و زندگی فردی
از دیدگاه شهید مطهری، دین در زندگی فردی انسان دو نقش عمده دارد ، اول بسط شخصیت او و دوم دور کردن او از خودخواهی است. منظور از بسط شخصیت، گسترش ابعاد وجودی انسان و دنیای او خصوصاً نسبت به عالم ماورای ماده و حس و نمایاندن حقایق سراپرده ی وجود است.
نتیجه ی این بسط شخصیت خارج کردن خودخواهی و خودپرستی از وجود انسان است که باعث می شود قلب او کانون محبت و ایمان و خداخواهی شود .[۵۹]
۳-۳-۱-۱. رفع نیازهای فطری
آموزه های دین چونان چشمه ساری است که رافع نیازها و تشنگی های متعالی آدمی است . نیازهای عمده ی انسان به سه دسته ی کلی تقسیم می شوند: ۱. نیازهای مادی مانند تفریح، آسایش روانی و نیاز جنسی؛ ۲. نیازهای متعالی روحی به سان شناخت خود، معنا دادن به زندگی، تعیین هدف و کسب تعالی و کمال نفس؛ ۳. نیازهای اجتماعی.
آدمی به اقتضای طبیعت و فطرت خویش در پی برآوردن هر چه بهتر این نیازها هستند. معرفی دین به آنان به عنوان ابزاری است که نه تنها می تواند فرد و جامعه را در ابعاد مادی مدد رساند و با راه کارهای پیشنهادی خود از افراط و تفریط برهاند، قادر است که ابعاد متعالی آدمی را نیز شکوفا سازد. بدین معنا که شناخت و عمل به دین، انسان را در ارضای نیازها و به کارگیری سرمایه های خویش از تندروی و کندروی باز میدارد. به فرموده ی امام علی (علیه السلام) در توصیف سلامت دین عترت پیامبر (ص)، ما تکیه گاه میانه ایم، عقب ماندگان به ما می رسند و پیش تاختگان به ما بازمی گردند.[۶۰]
۳-۳-۱-۲. سلامت نفس و تکامل اخلاق
نقش عمل به آموزه های دینی در کسب سلامت نفس جایگاه والایی دارد . همه خویشتن را دوست دارند، از گزند آن می هراسند و مشتاقند که راه کارهای کسب کمال یا آسیب نفس را بشناسند.
امام علی (علیه السلام) می فرماید:
«الدّین یعصِم»
«دین حافظ و نگهبان انسان از بدی هاست.»
یا این که فرمودند:
«صیر الدین جنه حیاتک و التقوی عدۀ وفاتک»[۶۱]
«دین را سپر زندگی و تقوا را توشه ی آخرت بگردان.»
راه کارهای دین برای جوشش احساس مسئولیت، باروری توان اندیشه و خردورزی در مسایل حیاتی و مورد نیاز امداد در حل صحیح و موفق آسیب های زندگی و هدایت به سوی کمال همواره کارساز است.
ایمان الهی به کمال اخلاقی، آزادسازی آدمی از بند اسارت نفس و زنجیر مادی گرایی و هواپرستی می انجامد.
به توصیه ی مولی الاوصیاءحضرت علی (علیه السلام):
«علیکم بلزوم الدین و التقوی و الیقین، فهن احسن الحسنات و بهن ینال رفیع الدرجات»[۶۲]
«بر شما باد ملازمت دین و تقوا و یقین زیرا این ها بهترین نیکی ها هستند و انسان از گذر آن ها به درجات معنوی میرسد. ”
در میان آثار ونقش دین مداری در حیات فردی می توان به اموری چون تقویت استقلال در برابر وابستگی، ابتکار، آینده نگری، توفیق شغلی و تحصیلی، مبارزه با موانع شکست، کسب نشاط و تقویت اراده، رفع اضطراب و کسب سلامت تن و روان، کامیابی در گزینش رفیق و شریک و همسر، معنا بخشی به زندگی، بهره وری نیکو از عمر، شکوفایی توانایی های انسان اشاره کرد.
۳-۳-۱-۳. دین و زندگی اجتماعی
دین از آن جا که در زندگی انسان نقش اساسی در تأمین سعادت فردی دارد بالتّبع در عرصه ی اجتماعی هم نقش مهمی به عهده دارد . اهمیت آن از این رو است که دین به طور مستقیم در قانون، حکومت، سیاست، حقوق و عدالت تأثیر دارد و به تعبیراستاد مطهری دارای یک فلسفه ی اجتماعی است. نقش غیر مستقیم آن در شکل دهی زندگی اجتماعی دارای دو وجه است: وجه اول درونی یعنی بین ارزش ها و هنجارهای داخلی هر اجتماعی ارتباط صحیح برقرار می کند و آن ها را جهت دار می کند؛ و وجه بیرونی آن ، این است که برکلیت حرکت یک جامعه، جهت هدفدار و رسالت ایده آل واقعی می بخشد و جامعه را از یک اجتماع بی هدف و بی سرانجام خارج کرده، به جامعه ای با اهداف عالی الهی و انسان تبدیل می نماید.[۶۳]
نمونه هایی از کارکردهای اجتماعی دین عبارتند از: تحقق نظام اجتماعی نمونه و مردم سالاری دینی، مشورت گرایی و بهره وری از آرای دیگران، گسترش عدل و داد ، ظلم ستیزی، آزادی معقول اجتماعی، رشد اخوت و پیوند صادقانه ی شهروندی ، هم یاری و خدمت رسانی مشفقانه به هم نوعان، کرامت و عزت بخشی به فرد و جامعه. از دیگر ویژگی های دین این است که انسان را مسئولیت دار و مسئولیت شناس می نماید. این که دین پشتوانه وحامی قانون است یعنی از آن جا که هر اجتماعی به قانون نیاز دارد و قوانین وضع شده برای جوامع نیازمند مبانی دینی می باشد، از این رو، دین می تواند پشتوانه ی قانون اجتماعی و جهت دهنده به آن باشد. این ها نمونه هایی از فواید اجتماعی دین بود که به آن اشاره شد.[۶۴]
تحقیقات انجام شده درباره نقش و اختیار و اکراه در پذیرش دین الهی- فایل ۳