۲-۱۸-۲- پیشینه پژوهش در خارج از کشور
حیطه طرحوارههای ناسازگار اولیه، شکلگیری، پیامدها و چگونگی درمان آن نیز از سالیان دور علاقه پژوهشگران حوزه های گوناگون روانشناسی، بهویژه شناختدرمانگران را به خود جلب کرده و طیف وسیعی از ادبیات روانشناختی را به خود اختصاص داده است. سامانی و همکاران (۲۰۰۷)، در مطالعه تابآوری، سلامت روان و رضایت از زندگی در زمینه پیامدهای تابآوری، به افزایش سطح سلامت روان[۱۰۶] و رضایتمندی از زندگی[۱۰۷] اشاره داشته اند. جوکار (۲۰۰۸)، در مطالعه ای با عنوان نقش واسطهای تابآوری در رابطه بین هوش هیجانی و هوش عمومی با رضایت از زندگی دریافت، تابآوری نقش واسطهای بین انواع هوش و رضایت از زندگی دارد. شهامت (۲۰۱۰)، در مطالعه خود با عنوان پیش بینی نشانه های سلامت (جسمانی سازی، اضطراب و افسردگی) بر اساس طرحوارههای ناسازگار اولیه نشان داد که به طور کلی طرحوارهها توانایی پیش بینی نشانه های سلامت عمومی را دارند. پتروسلی[۱۰۸] وهمکاران (۲۰۰۱) در پژوهشی با عنوان طرحواره شناختی به عنوان واسطه متغیرهای مرتبط بین شخصیت خود آسیبرسان و افسردگی بدین نتیجه دست یافت که حدود ۶۴درصد واریانس آسیبهای شخصیتی و اعتیاد را طرحوارههای محرومیت هیجانی، وابستگی/ بیکفایتی، استحقاق/ بزرگ منشی، خود تحول نیافته / گرفتار و شکست تبیین می کنند. وی نشان داد این طرحوارهها۴۴ درصد نمونههایی که آسیب شخصیتی دارند را درست پیش بینی می کنند. ولبورن[۱۰۹] و همکاران، (۲۰۰۲) در تحقیقی با عنوان پرسشنامه طرحواره فرم کوتاه: تحلیل عاملی و رابطه بین علائم و طرحوارهها روی یک جمعیت ۱۶۴ نفری در یک بیمارستان روانپزشکی نشان داد طرحوارهها قویترین پیشبینیکننده های علایم روانی نظیر اضطراب، افسردگی، پارانوئید و سوء مصرف مواد میباشند.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
دیلاتر[۱۱۰] (۲۰۱۰) در مطالعه خود با عنوان طرحواره مراجعین مضطربتر از حد طبیعی، به بررسی نقش طرحواره درمانی در کاهش اضطراب دانشجویان مضطرب و غیرمضطرب پرداخت. جامعه آماری پژوهش او را ۱۱۰۰ نفر از دانشجویان مضطرب و سالم مراجعهکننده به مرکز کلینیک دانشگاه تشکیل میدادند او دریافت که طرحواره به خصوصی با عامل اضطراب ارتباط ندارد. دانگایوک (۲۰۰۷) در پژوهشی با عنوان طرحوارههای ناسازگار شناختی به عنوان میانجی بین کمال گرایی و پریشانی روانی به بررسی نقش واسطهای طرحوارههای شناختی ناسازگار در رابطه بین کمالگرایی[۱۱۱] و درماندگی روانشناختی[۱۱۲] پرداخته است. یافته های این تحقیق نشان داد طرحوارههای شناختی ناسازگار نظیر ترس از طرد شدن و ناکامی در پیشرفت به عنوان متغیر واسطهای بین کمالگرایی اجتماعی[۱۱۳] و اضطراب عمل می کنند. رایکه بوئر و دیبو، (۲۰۰۹)در تحقیقی با عنوان تحلیل چند عاملی اکتشافی پرسشنامه طرحواره یانگ در یک جمعیت بالینی در مقابل جمعیت غیر بالینی هلندی بیان داشته اند که طرحوارههای یکسانی در سنین کودکی وجود دارد و افرادی که از طرحوارههای سازگار استفاده مینمایند، توانایی بهتری برای مقابله با فشار روانی داشته و زمانی که در زندگی با حادثهای فشارزا مواجه میشوند، کمتر احتمال دارد که دچار مشکلات روانی شوند. چنین کسانی معمولاً رضایت از زندگی بیشتری را نیز گزارش میدهند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
پژوهش سامر و کازارلی[۱۱۴] (۲۰۰۴)، با عنوان تأثیر دلبستگی بزرگسالان بر شریک زندگی و کیفیت رابطه نشان دادند، طرحوارههای بیاعتمادی/ بدرفتاری، محرومیت هیجانی، استحقاق/ بزرگ منشی و خودانضباطی و خود کنترلی ناکافی با کاهش رضایت از روابط عاشقانه مرتبط است. تیان و بارانف (۲۰۰۷)، در مطالعه خود با عنوان پرسشنامه طرحواره یانگ: نقد و بررسی مسائل اندازه گیری و روانسنجی، دریافتند تعاملهای ناکارآمد پدر و مادر پیش بین بسیار خوبی برای طرحوارههای ناسازگار اولیه و تعامل کمتر کودکان در روابط میان فردی آینده است. رایت و همکاران (۲۰۰۹)، در پژوهشی با عنوان بدرفتاریهای هیجانی دوران کودکی و پریشانی روانی بعدی در دانشجویان: نقش واسطای طرحوارههای ناسازگار، نشان دادند سبک والدینی بر شکل گیری طرحوارهها و طرحوارهها در آسیبشناسی روانی روابط میان فردی آتی افراد اثر دارد.
ییلماز و همکاران (۲۰۱۱)، در پژوهشی به بررسی مهارتهای ارتباطی دانشجویان با توجه به طرحوارههای ناسازگار اولیه پرداختند. آنها با مطالعه ۲۱۰ دانشجو دریافتند، آثار طرحوارههای ناسازگار اولیه و جنسیت دانشجویان، باهم درسطح مهارتهای ارتباطی آنان معنادار نیست؛ اما عامل جنسیت به تنهایی اثر معناداری برسطح مهارت ها داشت؛ بهگونهای مهارت های ارتباطی دانشجویان دختر بالاتر از پسران بود. آنها این نتیجه گیری را مطرح کردند که جنسیت عامل مهمی در سطح مهارت های ارتباطی افراد است. برودی و کارسون، (۲۰۱۲) در پژوهشی با عنوان رابطه خودآسیبی با مکانیسمهای دفاعی رشدنایافته نه با مصرف مواد در نوجوانان اسکاتلندی، بین مکانیسمهای رشدنایافته با رفتارهای خودآسیبی ارتباط معناداری یافتهاند. آنها دریافتند که خود زنی افراد، مرتبط با مکانیسم دفاعی ناپخته است نه با مصرف مواد یا استفاده اخیر از الکل و باید تحقیقات و توجه بالینی بیشتری به مکانیسمهای دفاعی ناپخته افراد خود زن در متوقف کردن آنها از این رفتار داده شود. بوند و پری[۱۱۵] (۲۰۰۴) در پژوهشی با عنوان تغییرات بلند مدت سبکهای دفاعی با درمان روانکاوی در بیماران افسرده و اضطرابی و اختلالات شخصیتی به این نتیجه رسیدند که دفاعها نقش مهمی در سلامت روانی ایفاء می کنند. بررسی های متعدد نیز از این فرض حمایت کرده اند که سلامت جسمی و روانی افراد بطور معناداری با مکانیسمهای دفاعی آنها در ارتباط است.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
در تحقیقی که توسط پلیتری (۲۰۰۲) انجام شد، رابطه بین هوش هیجانی و مکانیسمهای دفاعی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که هوش هیجانی با سازوکارهای دفاعی و در نتیجه با سازگاری روانشناختی، رابطه مثبت معنیدار دارد. همچنین افرادی که از سازوکارهای دفاعی مناسب استفاده می کنند، هوش هیجانی بالایی داشته و نیز در بین مؤلفه های هوش هیجانی، بهرهوری هیجانی بیشترین همبستگی را با سازوکارهای دفاعی دارد. نکته جالب توجه، پژوهشی است که توسط ون و همکاران (۲۰۰۹) انجام شده، در این پژوهش ارزش پیشبینیکنندگی سبک دفاعی بر پیامد رواندرمانی افسردگی بررسی شده و نشان داده شد که بیماران بهبود یافته از افسردگی از کارکرد دفاعی کلی رشدیافتهتری برخوردارند. این یافته بر اهمیت تغییر و تحول سازوکارهای بنیادی چون سبکهای دفاعی در نتیجه درمان تأکید دارد. این یافته همخوان با دیدگاه رایج در مورد همبستگی میزان رشدیافتگی مکانیسمهای دفاعی و آسیبشناسی روانی است. بخشی پور و همکاران (۲۰۰۳) در مطالعه خود با عنوان حمایت اجتماعی با سلامت روان دانشجویان نشان دادند که رضایت از زندگی و حمایت اجتماعی به شکل معناداری سلامت روانی را پیش بینی می کنند. جاج و همکاران، (۱۹۹۷) در پژوهشی با عنوان علل جهت مند رضایت شغلی: یک رویکرد ارزیابی هستهای، خبر از وجود رابطه بین سن با رضایت از زندگی میدهند.
پیش بینی رضایت شغلی زنان شاغل در مشاغل خدماتی غیر دولتی مشهد
تنن بام و همکاران، (۲۰۰۷) در مطالعه ای با عنوان چه چیزی ادراک زنان سالخورده را از سلامت مرتبط با کیفیت زندگی تحریک می کند؟ نشان دادند تفکرات غیرمنطقی نظیر نیاز به تأیید دیگران، انتظار بالا از خود، دلواپسی و اضطراب، اجتناب از مشکلات و درماندگی برای تغییر با عزت نفس پایین و نارضایتی از زندگی رابطه دارد. اوستین[۱۱۶] و همکاران، (۲۰۰۵) در پژوهشی با عنوان رابطه شخصیت، بهزیستی و سلامت با ویژگی هوش هیجانی نشان می دهند که هوش هیجانی با میزان رضایت از زندگی، گستره شبکه اجتماعی و کیفیت آن رابطه مثبت و با پریشانی روانشناختی رابطه منفی دارد. نتایج پژوهش استرسلی و همکاران، (۲۰۰۰) با عنوان خوشبینی شاخص سلامت روانی: با بهره گرفتن از ارزیابی روانی هوشمندانه نشان میدهد که خوشبینی به طور منفی با افسردگی و به طور مثبت با رضایت از زندگی، سلامت جسمانی و روانی و وقوع کمتر اختلالات روانی و عزت نفس بالا رابطه دارد. هامارت و همکاران (۲۰۰۱) در پژوهشی با عنوان پیشبینیکننده های رضایت از زندگی در جوانان و بزرگسالان نشان دادند که خوشبینی از عوامل مؤثر بر افزایش سطح سلامت روان و در نتیجه رضایت از زندگی است.
فروالد[۱۱۷] و همکاران (۲۰۰۱) در پژوهشی با عنوان رابطه بین کاهش اضطراب و کیفیت زندگی نشان دادند که کاهش مشکلات هیجانی از جمله اضطراب نقش مهمی در افزایش سطح رضایت از زندگی دارد. مالتبی و همکاران، (۲۰۰۴) در پژوهشی با عنوان شخصیت و مقابله: زمینهای برای بررسی عبادت و سلامت روان دریافتند افرادی که رضایت از زندگی بالاتری دارند از سبکهای مقابلهای مؤثرتر و مناسبتر استفاده می کنند، عواطف و احساسات مثبت عمیقتری را تجربه می کنند و از سلامت عمومی بالاتری برخوردارند. عدم رضایت از زندگی با وضعیت سلامتی ضعیفتر، علائم افسردگی، مشکلات شخصیتی، رفتارهای نامناسب بهداشتی و وضعیت ضعیف اجتماعی همبسته است. آدلر و فاگلی، (۲۰۰۵) در مطالعه ای با عنوان تفاوتهای فردی در یافتن ارزش و معنا به عنوان پیشبین منحصر به فرد بهزیستی نشان دادند که رضایت از زندگی از میزان خودآگاهی به خوشبینی و معنویتگرایی فرد متأثر است، به عبارت دیگر هر چه افراد خودآگاهتر و خوشبینتر و از معنویتگرایی بالاتری برخوردار باشند، به همان میزان از رضایت بالاتری برخوردارند. لی و همکاران (۲۰۰۴) در مطالعه پیش بینی رضایت از زندگی در پرستاران کرهای به بررسی سطح رضایت کاری و فرسودگی شغلی و رضایت از زندگی در میان پرستاران پرداخت و مشخص گردید بین رضایت از زندگی و رضایت کاری رابطه مثبت و بین رضایت از زندگی و فرسودگی شغلی رابطه منفی وجود دارد.
فصل سوم
روش اجرای پژوهش