۱۰- مال زن متعلق به فرزند اوست و مرد ارثی نمیبرد.
۱۱- با مرگ مرد، زن علاوه بر جهیز خود سهمی از مال شوهر هم دریافت میکند.
۱۲- اختیار اموال زن با خود اوست. اجاره دادن، بخشیدن، تجارت کردن، کاسبی کردن و …
۱۳- پس از مرگ مرد زن میتواند شوهر کند. حتی بدون اجازهی فرزندان.
۱۴- ارث مساوی با برادران در صورت نداشتن جهیز.
۱۵- دختران زنان غیر عقدی از برادران جهیز میگیرند.
۱۶- طبقات نجبا و اشراف حق نداشتند با طبقات پست ازدواج کنند و شاه باید از هفت طبقه درجه اول زن انتخاب کند.»[۹]
۲-۱-۳- ازدواج و زناشویی در ایران باستان
زناشویی از مهم ترین وظایف هر ایرانی بوده است و چون ایرانیان دارای خوی پاک و بیآلایش بودهاند برای پیکار باتجرد و زناکاری به موضوع زناشویی اهمیت میدادهاند. تا حدی که امر زناشویی را از فریضههای دینی خود میشمردند.
«چون فرزندان به سن رشد میرسیدند وسایل ازدواج آنها را پدران آماده میکردند، و انتخاب همسر و هم چنین تعدد زوجات که بسیار دیده میشود برای آن است که تعداد فرزندان بیشتر باشد.
زنان عضو خاندان سلطنتی در سلسله مراتبی جای داشتهاند که احتمالاً بر میزان نزدیکی خویشاوندی آنها، با شاه متکی بوده به عبارت دیگر، هر چه خویشاوندی زنی با شاه نزدیکتر بود این امر بیشتر بر مقام آن در میان سایر زنان درباری اثر میگذاشت[۱۰].»
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
۲-۱-۴- ازدواج با محارم
ازدواج با محارم در ایران سابقهای دیرین دارد. در ایران پیش از تاریخ مجسمهای از رب النوع مادر پیدا شده که همسری دارد که در آن واحد، هم شوهر و هم فرزند او محسوب میشده است.
ازدواج خواهران و برادران در عصر حضرت آدم و حضرت ابراهیم مجاز شمرده و زناکاری شمرده نمیشده است ولی در شرع موسی این حکم لغو شد.
«در دوره هخامنشی داریوش دوم با خواهر خود پاریسا تیدا ازدواج کرده بود فرزند ایشان اردشیر دوم پس از مرگ زن اول خود با دو دختر خود آتوسا و آمستریدا ازدواج کرد[۱۱].»
۲-۲- زن در مادر سالاری یا مادر شاهی
«دورانی که زن مقام سروری بر اجتماع و مرد را داشته، نسبت به مدت زمانی که تحت انقیاد مرد درآمده، بسیار طلاییتر بوده است. این دوران که قسمت اعظم آن مربوط به اعصار ما قبل تاریخ بوده تا پنج هزار سال، بلکه بیشتر میرسد و در تاریخ جامعه شناسی به دوره مادرشاهی معروف است که از اواسط عصر حجر تا عصر مفرغ و آغاز عصر آهن ادامه مییابد.[۱۲]»
در عهد مادر سالاری، «زن تنها به عنوان یک الهه و نیروی الهی، مقدس و محترم بود. او با تولد فرزند، چون زمینی به موجودات جهان برکت میدهد و باعث زندگی و پویندگی میشود. زن در عهد مادر سالاری چون چشمهای جوشان است و با شیر دادن به فرزندان خود مایه حیات و زندگی است و حتی در دوره های بعد نیز این اندیشه قوت میگیرد و به عنوان الههی آب در اسطورهها مطرح میگردد.[۱۳]»
«از اواسط عصر حجر (شش یا هفت هزار سال قبل از میلاد مسیح) تا دوران مفرغ همه با هم کار میکردند و دسترنج خود را به میان خانواده و یا اجتماع میآوردند و مادر شاه آن را میان افراد توزیع میکرد.[۱۴]»
«این دوره به دوران مادر شاهی یا دوره کمون: دوره آزادی بشر از اسارتهای اقتصادی معروف است، که فرد و اجتماع یک نوع مسئولیت تعاونی در مقابل یکدیگر داشتند.
عکس مرتبط با اقتصاد
دوران مادر سالاری برنامه ریزی شده و آگاهانه به وجود نیامده بود. یک عهد ناخود آگاه بود که به طور طبیعی و بر اساس مسایل و مشکلات آن دوره به وجود آمده است[۱۵]. «زن در این زمان مقامی برتر و مهم تر از مرد داشته است وجوه امتیازی چون نگهبانی آتش، دارا بودن خصال مهرورزی و صفای باطن، تخصص در ساختن ظروف گلی و ابزار و آلات حاجت دست اجتماعات، سرپرستی و بر عهده داشتن مسئولیت امور خانواده و آوردن فرزند، دست داشتن در کار زراعت و گله داری و همکاری با مردان او را ممتاز میسازد[۱۶].»
در دوران مادر سالاری کارها بین زن و مرد تقسیم میشد و هیچ یک بر دیگری برتری نداشت. یکی ارباب و دیگری برده نبود «هرگز یکی، زن یا مرد، همه قدرتها را قبضه نمیکند و دیگری را در سایه نمیاندازد و به بردگی نمیکشاند. بر عکس از دوران پارینه سنگی تا عصر آهن، زن و مرد با انصاف و عدالت و مساوات خواهی نسبی وظایف و تکالیف را بین خود قسمت میکنند.[۱۷]»
در امپراتوری ساسانی بنابر قوانین متداول از قدیم زن شخصیت حقوقی نداشت. یعنی زن شخص فرض نمیشد بلکه شیء پنداشته میگردید[۱۸].
البته این اطلاعات در خصوص وضع زنان و دختران طبقهی ثروتمند است و از زنان طبقه پایین اطلاعی در دست نیست. «زنان و کودکان و حتی بردگان بدون تردید وضعشان در حال ترقی و تحول از پایین به بالا بود. آنان در راهی بودند که میبایست به طرف استقلال و رهایی از بردگی جسمانی و عقلانی هدایتشان کند.[۱۹]»
داشتن مقرری یومیهی دختران از سن معین نشانهی دیگری برای استقلال زنان است[۲۰].
زن در این عهد نقش اجتماعی و جایگاه اقتصادی مهم تر و ارزشمندتری داشته است. «هنوز پرده نشینی وظیفهی اصلی زنان درباری و اطاعت محض به مثابه خصلت کامل و بی منازع زن کوچه و بازار و ده در نیامده بود.[۲۱]»
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در نظام خانوادگی دوره ساسانیان تعداد ازدواجها در اختیار زن نبوده بلکه از اختیارات و حقوق ثابت شده مردان بودند. مردان در تعدد همسر، هیچ محدودیت نداشتند، مردان اگر توان مالی داشتند به تعداد زیاد زن میگرفتند. مردان که توان مالی و اقتصاد بالای داشتند به اندازه یک دوره تسبیح، زن در حرمسرای خود، میتوانستند داشته باشند[۲۲].
«در دوره ساسانی مطابق با حقوق ثابت شده آن زمان انواع متعددی زناشویی وجود داشت که تاریخ نگاران این ازدواجها را به سه دسته تقسیم نمودهاند.[۲۳]»
۲-۲-۱- انواع ازدواجهای ساسانی
۱- پادشاه زن و چکر زن
این نوع ازدواج مختص طبقه اشراف بود، بدین معنا بود که در خانواده اشراف دو طبقه از زنان شوهردار وجود داشت، «زنی که دارای مقام اول بود «پادشا زن» وزن که دارای مقام دوم بود «چکر زن» نامیده میشد. با وجود که «پادشاه زن» از لحاظ نسب و مقام خانوادگی، هم طبقهی همسر خود بود و کدبانوی منزل محسوب میشد ولی حق به عهده مرد بود. «چکر زن» نقطه مقابل «پادشاه زن» بود. و از خانواده پایین تر و فقیرتر بود که بیشتر خدمت کاری میکرد و به پادشاه زن یاری میرساند.
او تمام تلاش خود را میکرد که به مقام «پادشاه زن» ترقی کند، در غیر آن تا آخر عمر خدمت کاری میکرد، شوهر وظیفه نداشت که مانند پادشاه زن، چکر زن خود را تا آخر عمرش نگه داری کند و یا فرزندان دختر او را در خانه بپذیرد[۲۴].»
۲- ازدواج استقراضی
«ازدواج استقراضی را ازدواج «عاریتی» مینامیدند. بدین معنا بود که یک زن شوهردار مدتی با مرد دیگری زندگی میکرد. در ازدواج استقراضی از لحاظ قانون آن زمان تنها رضایت شوهر اول زن لازم بود که همسر خود را برای مدتی به مرد دیگری قرض بدهد در این معامله زن هیچ اختیار به رد چنین تعهدی نداشت، فقط مانند کالای بود که میتوانست، در اختیار هر کسی باشد. جالب تر این که کودکان که حاصل ازدواج استقراضی بود، متعلق به شوهر اول زن بود و شوهر دوم زن که پدر اصلی کودکان محسوب میشد، فقط تا زمانی که مدت زمان ازدواج استقراضی تمام نشده بود، از کودکان سرپرستی میکرد، بعد از ختم مدت زمان، زن و کودکان حاصل از ازدواج استقراضی را به منزل شوهر اول میفرستاد[۲۵].»
۳- ازدواج با محارم
جامعه ایرانی باستانی، ازدواج با محارم را به بهانهی حفظ پاکی نسب و خون خانواده جایز میشمرد. از «بطریق ماربها» یکی از ایرانیان عصر انوشیروان، چنین نقل شده است: «عدالت خاصه پرستندگان «اهورا مزدا» به نحوی جاری میشود که مرد مجاز است با مادر و دختر و خواهر خود مزاوجت کند».
او مثالهای را که زرتشتیان برای تقدیس این عمل روایت میکردهاند، متذکر میشود[۲۶].»
۲-۵- طلاق زن در ایران باستان
در ایران باستان طلاق به معنای امروزی وجود نداشته، «در واقع زن حق طلاق گرفتن را نداشت و زمانی که شوهرش او را نمیخواست، او را اختیار میداد که به طور مستقل خود را اداره کند. در این صورت زن میتوانست، شوهر دوم اختیار کند، اما زن مطلقه محسوب نمیشد، فقط اجازه مییافت که ازدواج دیگر نماید[۲۷].»
در ازدواج جدید زن «خدمتکار» همسر تازهی خود بود، «فرزندان که در ازدواج تازه و در مدت حیات شوهر اولش به دنیا میآمد، متعلق به شوهر نخستین بود. بنابراین زن همچنان تحت سرپرستی و قیمومیت شوهر اول باقی میماند[۲۸].»
۲-۳- سیمای زن در شاهنامه فردوسی
زن در شاهنامه دارای مقامی بلند و ارجمند است و در جای جای شاهنامه ستایش میشود. زنانی که در شاهنامه حماسه میآفرینند کمتر از مردان نیستند. در واقع از لحاظ جنسی، با مرد فرق دارند، اما از لحاظ روحیه و شجاعت و وفاداری چون مردان استوار و پا برجا هستند. برای همین «زنان به تبع مردان اعتباری دارند و برترین زنان، مردانهترین آنان است … و مردانگی فضیلتی است که زنان بزرگوار از آن بهرهای دارند و یا از زن و مرد، آنان که از مردانگی بهره مندند بزرگند.[۲۹]»
فردوسی این بلند آوازه ترین حماسه سرای یکی از معدود کسانی است که در پهنهی ادب فارسی به زن نگاهی مثبت دارد. گاه او را تا مقام فرشتگان بالا میبرد و مظهر خوشبختی میداند[۳۰]. در دور اندیشی و پارسایی و عقل و درایت و دلاوری و تیز هوشی همچون مردان مورد ستایش قرار میگیرد[۳۱].
یکی از مشهورترین زنان شاهنامه فرانک مادر فریدون همسر آبتین است. مادری فداکار که فرزند خود، فریدون را از دست ضحاک ظالم و ستمکار میرهاند.
تهمینه مادر سهراب و همسر رستم پهلوان، زنی مهربان و پر عاطفه است. مادری که پس از مرگ فرزند تنها یک سال دوام میآورد.
یکی از زنان پهلوان و دلیر شاهنامه گرد آفرید خواهر هجیر و دختر گژدهم است. دختری زیبا که برای نجات سپاه و دژ سپید لباس مردان میپوشد و دلیرانه به جنگ سپاه تورانی به فرماندهی سهراب میرود و با سیاستی هوشمندانه از چنگ سهراب فرار میکند.
رودابه همسر زال و مادر رستم از دیگر زنان شاهنامه است. که وقتی با مخالفت در ازدواج با زال روبرو میشود، بر تصمیم خود پا فشاری میکند و دلیل عشق خود را مردانگی زال بیان میکند و سفیدی موی او را بی اهمیت میداند. رستم در جنگ با اسفندیار از مادر خود رودابه نیز نام میبرد و به وجود او میبالد. و در این راه یاوری مهربان و کاردان او را همراهی میکند: مادرش سیندخت.
مهراب به شدت نگران و خشمگین است. میترسد که سام و منوچهر به خاطر عشق رودابه و زال به کابل هجوم آورند. هر چه خشم دارد بر سر زنش سیندخت میریزد. سیندخت زنی است مدیر و فداکار. او خشم شوهر را درک میکند و درد او را درد خود میداند. سیندخت با این احساس نسبت به شوهر، از مهراب میخواهد که نگران نباشد و کار را به دست او بسپارد. مهراب میپذیرد. سیندخت سوار اسب پیش سام میرود، سام این فرستاده را- با آنکه زن است- با کمی تامل میپذیرد. سیندخت با سام به مذاکره مینشیند. سیندخت نظر سام را به ضرورت حفظ صلح جلب میکند.
سام هنوز نمیداند که این زن کیست و آنگاه که پی به حقیقت میبرد با او محبت فراوان میکند، سیندخت نخستین شهبانوی برازندهی شاهنامه است. آمیزش خردمندی و وقار با عواطف زنانه و مادرانه در شخصیت این زن به راستی تحسین برانگیز است. او در نهایت زیرکی و کاردانی کار عشق دختر خویش رودابه را با زال، جهان پهلوان ایرانی به سامان میآورد. زنی چیره زبان و برخودار از توانایی در رام کردن شوی سرکش و آتشین مزاج خویش است.
در شاهنامه رابطه پهلوانان با زنان چنین است که آنها زن را صاحب شخصیت میشناسند. یکی از ازدواجهای سیاسی شاهنامه ازدواج سیاوش با فرنگیس است. فرنگیس بعد از کشته شدن شوهر از فرزندش کی خسرو مراقبت میکند و به تربیت او میپردازد.
یکی دیگر از زنان شاهنامه همای است وی نخستین زن در شاهنامه است که به حکمرانی دست مییابد. او سی و سه سال پادشاهی میکند سراسر عدل و دادگری.
ولی چنان بر قدرت دل میبندد که دیگر جایی برای مهر مادری باقی نمیگذارد و فرزند را پنهانی به آب میسپارد.
دختران شهر کجاران شاهنامه زنانی هستند زیبا و پر تلاش که از دسترنج خود روزگار میگذرانند و شغل آنها ریسندگی است.
فردوسی از همسر انوشروان که زنی مسیحی است با وجودی که هم آیین ایرانیان نیست به نیکویی یاد میکند.
یکی از زنان مشهور شاهنامه سودابه دختر شاه هاماوران است زیبا، بلند قامت چون سرو، گیسو کمند و دهانی پر از در.
سودابه برخلاف میل پدر و به خاطر برقراری صلح با کاووس ازدواج میکند و حتی با تهدیدهای پدر هم همسرش را ترک نمیکند.
او عاشق ناپسری خود سیاوش میشود سیاوش، از نظر زیبایی و خردمندی، چیره زبانی، هوشیاری و بینادلی گوی سبقت را از همگان ربوده است او در واقع نقطه مقابل کاووس شاه که پیرمردی بدخلق است میباشد.
سودابه در راه رسیدن به هدف خویش از سیاست دوگانه ترغیب و ارعاب بهره گرفت. از یک سو وی را به پادشاهی پس از پدر دلگرم داشت و از سوی دیگر تهدید کرد که او را از چشم شاه خواهد انداخت.
سیاوش تمنای سودابه را رد کرد و دلیل آورد: «چنین با پدر بی وفایی کنم؟» و سودابه با مکر و حیله گناه را به گردن سیاوش انداخت.
سودابه برای رسیدن به او دست به حیله و نیرنگ میزند و این نیرنگها باعث نابودی سیاوش میشود. سیاوش به توران زمین میرود و در همان جا بیگناه کشته میشود و در نهایت رستم انتقام او را از سودابه میگیرد:
و چنین است که داستان سودابه که با وفاداری آغاز شده بود با بدفرجامی ناشی از هوس گناه آلود به پایان رسید. فردوسی در مقابل خیانت سودابه که باعث کشته شدن سیاوش است دو بیت سروده است که در آن زنان بد کنش نکوهش شدهاند:
بگیتی بجز پارسا زن مجوی زن بد کنش خواری آرد بروی
زن و اژدها هر دو در خاک نه جهان پاک از این هر دو ناپاک به
با توجه به داستانهای شاهنامه یکی از برجسته ترین خصوصیات زنان ستودهی شاهنامه آزادگی، عفت و فداکاری آنان است و این نکته بسیار مهم که زنان گام اول را در ابراز عشق بر میدارند و تا پایان به مرد محبوب خود وفادارند (مانند تهمینه).
در میان زنان شاهنامه فقط دو مورد خیانت به چشم میخورد یکی سودابه و دیگری گردیه خواهر بهرام چوبین.
در شاهنامه فردوسی چهرهی زنان پاک و روشن است سرشار از فداکاری و گذشت، پر از پند و نصیحت زنان شاهنامه (سیندخت، تهمینه، گرد آفرید، رودابه …) زنانی به تمام معنا هستند؛ اینها هم دلیر و شجاع هستند و هم ظرافتها و خصوصیتهای زنان را دارا هستند.
۲-۴- زن در اساطیر ایران
«پرستش الهه- مادر یکی از ریشه دارترین اعتقادات مذهبی در طول حیات بشر میباشد که قدیمی تر از ظهور خدایان متعدد و قبل از تجسم خدایی در مظاهر مذکور و پدر خدایی بوده و در نخستین مراحل تمدن بشر یعنی دوران کهن سنگی گسترش یافته است.[۳۲]»
«زن در نظر مردم ایران قدیم، مظهر حیات و آفرینش بوده و بدین مناسبت مجسمه های زیادی از این مظهر آفرینش و بقا که در طول این دوران مظهر فراوانی و باروری و گاهی قهر و غضب نیز بوده، در نقاط مختلف از تپههای ما قبل تاریخ به دست آمده است[۳۳].» «هر نوع تقدس و الوهیت، منهای عنصر زنانه، قادر نیست انسان را به سرچشمه زلال رضایت و خرسندی برساند[۳۴].»
۲-۴-۱- اسطورههای اهورایی
در ایران باستان سه الهه به صورت ممتاز مورد پرستش قرار میگرفت: ۱٫ الهه مادر که «دئنا» نامیده میشد. ۲٫ الهه همسر که «آرمیتی» نامیده میشد. ۳٫ الهه دختر که معروف به «آناهیتا» بود[۳۵].
«دئنا» یکی از بانو خدایان زرتشتی، همسان ساخته «چیستی» بانو خدای دانایی و آگاهی آیین میثره است.[۳۶]»
«سپند آرمئتی، بانو خدای طبقه شبانان است. زمین با چراگاه های فراوان و آن چه از زمین به دست میآید در حیطه نگهبانی اوست او مظهر فرمانبرداری مؤمنان است.[۳۷]»
«آناهیتا» یا «ناهید» فرشته نگاهبان عنصر آب است اسم کامل او «اردوی سور آناهیتا» به معنی رود قوی پاک، آب توانای بی آلایش است[۳۸]. «در ایران باستان مقام الوهیت آناهیتا از سایر خدایان دیگر بالاتر بوده و در حقیقت او هم شان اهورا مزدا، بزرگترین خدا بوده و برایش در سراسر ایران و کشورهای هم جوار عظیم ترین پرستشگاه برپا شده است. و جشن مهرگان برای آناهیتا برپا میداشتهاند»[۳۹].
«میترا» یا «مهر» فرشته عهد و میثاق و فروغ و فرشته مهر و دوستی و روشنایی داشتهاند. مهر را نمایندهی جنگاوری و دلیری برای حمایت از صلح و صفا و دوستی و پیمان بود[۴۰].»