ص۲۱۳ـ خاقان: لقب پادشاه ترکان و پادشاه چین. / سنجر: پادشاه سلجوقیان. لقب سلطان محمد خوارزمشاه.
ص۲۱۳ـ خار بر جگر شکستن: کنایه از آزار دادن.
ص۲۱۳ـ رنگ به رخسار شکستن: پریدن رنگ. افسرده یا هراسناک شدن.
ص۲۱۳ـ کدو: کوزه و پیاله شراب.
ص۲۱۴ـ پا از گلیم بیرون نهادن: زیادهروی و تجاوز از حد.
ص۲۱۴ـ حرف بر لب اظهار شکستن: خاموش شدن. ایستادن از سخن گفتن.
ص۲۱۴ـ شاهدارو: بهترین دارو، دارویی که سودمندتر از داروهای دیگر باشد. استعاره از شراب.
ص۲۱۴ـ طشت از بام افتادن: رسوا شدن.
ص۲۱۵ـ ریسمان بر حلق انداختن: اسیر و منقاد کردن.
ص۲۱۵ـ چگل: یکی از شهرهای ترکستان قدیم که مردم آن به زیبایی مشهور بودند.
ص۲۱۶ـ یعسوب: پادشاه زنبوران عسل. / یعسوبالدین: لقب امیرالمؤمنین علی(ع).
ص۲۱۶ـ گنج روان: کنایه از گنج قارون که گویند پیوسته در زیر زمین حرکت میکند.
ص۲۱۶ـ تو یوسف با زیب و فر گردون زلیخا کز هنر / تیغ و ترنج از صبح و خور در امتحان انگیخته:تیغ و ترنج به ترتیب به صبح و خورشید تشبیه شده است.تلمیح به بخشی از داستان حضرت یوسف و زلیخا دارد که در قرآن نیز آمده است:
«فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَهٍ مِّنْهُنَّ سِکِّیناً وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَـذَا بَشَراً إِنْ هَـذَا إِلاَّ مَلَکٌ کَرِیمٌ» (یوسف/ ۳۱)
ص۲۱۶ـ گر مفخر شروانیان در باغ مدح اخستان… : شروانیان: ساکنان شروان. / شروان: ولایتی در جنوب شرقی قفقاز که شروانشاهیان به آنجا منسوبند.منظور از مفخر شروانیان، خاقانی است.
اخستان: فرزند خاقان اکبر ابوالهیجاء فخرالدین منوچهربن فریدون شروانشاه ملقب به جلالالدین و مکنی به ابوالمظفر. آغاز و انجام شهریاری او معلوم نیست ولی به احتمال قویتر او به سال ۵۶۳ه . ق فرمانروائی شروان داشته است .وی ممدوح خاقانی بوده و به رسم پدر خود، به خاقانی توجه داشت و ویرا اکرام بیحد میکرد. (لغتنامه دهخدا)
ص۲۱۶ـ دروای: نگون، معلق. دل دروای: دل پریشان.
ص۲۱۶ـ … هند جگرخواره ببین کز من فغان انگیخته:منظور از هند جگرخواره، سرزمین هند است که برای شاعر زیستن در آن پر از رنج و عذاب است.
هند: همسر ابوسفیانکه در جنگ احد حاضر بود و پس از قتل حمزه عموی پیامبر(ص)، پارهای از جگر او را به دندان گرفت و بدین سبب به هند جگرخواره یا آکلهالاکباد معروف شد.
عاجزم از چنگ این هند جگرخوارم برآریا رسول اﷲ مسلمانی ز کافر میخری
(نظیری، ۱۳۸۹: ۴۵۹)
ص۲۱۷ـ آن مه نگر کز تاب می خورشیددیدار آمده…:
فقیر این قصیده را به اقتفای قصیده خاقانی سروده است:
عید است و پیش از صبحدم مژده به خمّار آمده بر چرخ دوش از جام جم یک نیمه دیدار آمده
(خاقانی، ۱۳۷۵: ۵۵۰)
ص۲۱۷ـ بنگر در آن زلف دوتا پهلوی آتش کرده جا … :آتش در اینجا استعاره از رخسار درخشان و سرخ معشوق است .
ص۲۱۸ـ گردون کشد رخت تو را عرش آورد تخت تو را/ خصم نگونبخت تو را گردنکشی وار آمده:
رخت کسی را کشیدن کنایه از فرمانبرداری و چاکری است (غاشیهکش). وار: رسم و عادت، شیوه.
ص۲۱۸ـ بهر تو دارم از دل غمپرور آینه… : استقبال از قصیده خاقانی است با مطلع:
ما فتنه بر توایم و تو فتنه بر آینهمارانگاه درتو، تو را اندرآینه
(خاقانی، ۱۳۷۵: ۵۷۳)
فقیر در قصیده خود یک بیت از خاقانی نیز تضمین کرده است.
ص۲۱۸ـ … تو سادهرویی و ز تو سادهتر آینه:
سادهروی: غلام امرد. / سادگی آینه به معنای صاف و هموار بودن آن است و البته بدون غبار بودن.
ص۲۱۸ـ … از تاب عارضت بگدازد هر آینه: قافیه معموله است.
ص۲۱۹ـ از نیمشاعران سخن من مجو از آنک م ناید همی از آهن بدگوهر آینه : بیت از قصیده خاقانی تضمین شده است.(خاقانی، ۱۳۷۵: ۵۷۵)
ص۲۲۰ـ … شراب ناب را مشمر حریف آبدندانی:
آبدندان: گول و سادهدل، احمق. / ناب با دندان ایهام ترجمه دارد.
ص۲۲۰ـ عمرم به بیدلی گذرد هر صباح و شام / گه زلف دل برد ز من خسته گاه روی:
زلف و روی در سیاهی و سپیدی مضمراً به شام و صبح تشبیه شده است.
ص۲۲۱ـ تیغ تو راست خاصیت کهربا کزو / در جنگ خصم را شده چون برگ کاه روی:
روی چون برگ کاه شدن: زردرویی، کنایه از هراس و اضطراب. / جنگاوری تو در میدان نبرد باعث هراس دشمنان شده است.
ص۲۲۳ـ …دارم دلی به سینه چو آتش درون سنگ:
سنگ نماد خاموشی است، در حالی که درونش ناآرام و پر سوز و آتش است. شاعر سینه خود را از این رو به سنگی تشبیه کرده که درونش پر از شرر است.
ص۲۲۳ـ …گر کهکشان به کینه کمر بسته است تنگ:کمر بستن: آماده شدن برای انجام کاری. / شکل دایرهوار کهکشان را به کمر بستن آسمان تشبیه کرده است.
شما نمیتوانید موارد درون زبالهدان را ویرایش کنید. مورد را به بیرون از زبالهدان منتقل و سپس آن را ویرایش کنید.
(الزهاوی،۱۹۷۲، ج۱: ۶۷۹)
(ما رهبر و سرپرست داریم، ولیکن شمشیرش کند و شکسته است، رهبر عراقی هیچگاه سلاح کند و بیارزش نداشت. نه شمشیرش برنده است و نه لشکرش بسیار، انسانی که برای خود احترام قائل باشد هیچگاه ذلت و خواری را نمیپذیرد.)
شاعر در این بیت به شیوۀ هجو در معرض مدح، پادشاه را نقد کرده است. ابتدا عنوان “رهبر” را برای پادشاه استفاده میکند، که معنایی والاتر از پادشاهی دارد و سپس او را متهم میکند به اینکه با وجود سرپرستی و راهبری دیگران، حداقل لوازم پادشاهی یعنی سلاح و سپاه در مقابل دشمنان ندارد، تا چه برسد به رهبری. همچنین در بیت آخر با بیان عبارتی در باب حکمت، با بهره گرفتن از شیوۀ تعریض، پادشاه را تندتر نقد میکند و با زبان طنز او را به مقابله با دشمنان ترغیب میکند.
عبدالحمید در ابتدا با ادعای پیشبرد اصلاحات و بهبود اوضاع تمامی مردم، قدم در وادی سلطنت گذاشت؛ اما بعد از گذشت چندی در مقابل قانون و قانونطلبان ایستاد و مشروطه را حدود سه دهه به حالت تعلیق درآورد. در این مدت قانون فقط دستورات و اوامر شخص سلطان بود، که در برابر استعمارگران خاضع، اما در مقابل مردم خود بسیار تندخو و بیرحم بود. زهاوی در این زمان قصیده"حتی مَ تغفلُ” (غفلت تا کی؟!) را سرود که باعث تبعید وی به عراق گردید.
اَلا فَانتَبِه لِلأمـرِ حَتّـی مَ تغفلُ
أما عَلَّمَتکَ الحـالُ ما کنتَ تَجهَلُ؟!
وَمـا هـی إلا دُولـهٌ هَمَـجِیَّهٌ
تَسُـوسُ بِما یُقضی هَواها وَ تَعمَلُ
فَتَـرفَعُ بِالإعزازِ مَن کانَ جاهِلاً
وَ تَخفُضُ بِالإذلالِ مَن کـانَ یَعقِلُ
إذا نَـزَلوا أرضاً تَفاقَـمَ خَطبُها
کَـأنَّهُم فیـهـا البَـلاءُ المُوکَّلُ
(همان: ۲۹۰)
(هان! مراقب حکومت باش، تا کی در غفلت خواهی ماند؟! آیا حوادث پیش آمده تو را از ناآگاهی بیرون نساخت؟ این حکومت، حکومتی وحشی است که فقط براساس خواسته های خود کشور را مدیریت میکند. جاهلان را با عزت و افتخار به بلندپایگی میرساند و عاقلان را با خواری و ذلت به مرتبهای دون میکشد. هرگاه حاکمان آن به سرزمینی فرودآیند، مصیبتهایش افزون گردد، گویا آنها در آنجا بلایی حتمی بودند.)
شاعر در این قصیده به زبان طنز استبداد حمیدی را به چالش میکشد و چنین میگوید:
أیَـامُرُ ظِـلُّ اللهِ فی أرضِه بِما
نَهـی اللهُ عَنه وَ الکِتـابُ المنزَّلُ
وَ کَـم تُعَّد الأقوامُ أنَّک باذُلٌ
حقُوقاً لَهم مَغضُـوبهٌ ثُمَّ تَبخَلُ
تَقُـولُ إذا عَمَّ الفَسـادُ فإنَّنی
بِاصـلاحِه فی فُـرصَـهٍ مُتکفِّلُ
أبَعدَ خَرابِ المُلکِ وَ إذلالِ أهلِه
هدفهای این پژوهش نیز با توجه به سوالات مطرح شده در بالا به صورت زیر میباشد:
-
-
- تعیین تفاوتهای موجود در الگوهای باندی گونه های مختلف بلوط با بهره گرفتن از cDNA-AFLP در حالت تنش خشکی نسبت به کنترل برای شناسایی باندهای Informative در هر گونه به طور جداگانه.
-
-
- مقایسه الگوهای باندی بیان شده هر یک از بافتهای ریشه و برگ.
-
- مقایسه پاسخهای مورفولوژیکی، فیزیولوژیکی و جذب عناصر در سه گونه بلوط زاگرس و شناسایی مقاومترین گونه بر اساس پارامترهای مورد مطالعه.
۱-۲- کلیات
۱-۲-۱- نقش آب در اعمال گیاهان
اهمیت آب در تولید محصولات گیاهی غیرقابل انکار است. وجود هر گونه حیات، متکی به وجود آب است. بسیاری از اعمال حیاتی گیاهان توسط آب کنترل می شود و اکثر اندامها و سلولهای گیاهی دارای مقدار قابل توجهی آب هستند و میزان آن در بافتهای مختلف متفاوت بوده از ۲ درصد در بعضی بذور خشک تا ۴۰ درصد در بافتهای چوبی در حال خواب و همچنین ۸۰ تا ۹۵ درصد وزن بافتهای غیر چوبی مثل برگها و ریشهها و در میوههای آبدار (مثل هندوانه) دیده می شود. کلیه فعالیتهای فیزیولوژیک درختان مثل کربنگیری، تنفس و تعرق به وجود آب بستگی دارد (مروی مهاجر،۱۳۸۴ ). آب هم حلال است و هم وسیلهای برای انتقال مواد به داخل گیاه است. کمبود آب در گیاه باعث توقف رشد و ادامه این کمبود منجر به اختلالات برگشتناپذیر میگردد و گاهی هم موجب مرگ گیاه می شود. که این عمل در نواحی گرم و خشک و یا گیاهانی که بر اساس ویژگی گونه ای دارای تبخیر شدید میباشند، به سرعت اتفاق میافتد (لسانی و مجتهدی، ۱۳۸۱).
۱-۲-۲- تنش
اصطلاح تنش به هر عامل محیطی که بطور بالقوه تأثیر نامطلوبی بر موجودات زنده داشته باشد، اطلاق می شود (افلاطون و دانشور، ۱۳۷۲). تنش نتیجه یک سری روند غیرعادی از فرایندهای فیزیولوژیکی بوده و متأثر از یک یا ترکیبی از عوامل زیستی و محیطی میباشد، به عبارتی تنش عبارت است از قرار گرفتن ارگانیسم تحت تأثیرشدتی از یک یا چند عامل محیطی که موجب افت ظاهری، بازده و یا ارزش ارگانیسم می شود (حکمت شعار، ۱۳۷۲).
تنشهای محیطی به ویژه خشکی از مهمترین عوامل کاهش رشد در مراحل رشد و نمو گیاه میباشد. تنش معمولاً به عنوان یک عامل خارجی که اثرات سوء برگیاه بجا میگذارد تعریف می شود و خشکی شایعترین تنش محیطی (غیر زنده) است که تقریباً تولید ۲۵ درصد از زمینهای جهان را محدود می کند. مسئله خشکی و کم آبی در ایران همواره یکی از مهمترین مسائل و مشکلات کشاورزی بوده به طوری که کشورمان با متوسط نزولات آسمانی معادل ۲۴۰ میلی متر در زمره مناطق خشک و نیمه خشک دنیا طبقه بندی می شود (سرمدنیا، ۱۳۷۲).
گیاهان عکسالعملهای متفاوتی را برای مقابله با تنش و حفاظت خود از آسیبهای وارده ناشی از تنش بروز می دهند. تحمل یا مقاومت به تنش[۸] یکی از پاسخهای گیاه برای تطابق با شرایط نامساعد محیطی است (تایز و زایگر[۹]، ۲۰۰۲). بردباری به معنای توانایی سازگاری، اجتناب یا تحمل تنشهاست. سازگاری[۱۰] (مانند توسعه بافت آیرانشیم در شرایط غرقابی و کاهش سطح برگ در شرایط خشکی) نوعی بردباری دائمی در برابر تنشها است که تحت تنشهای طولانی مدت با تغییرات مورفولوژیکی، فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی ایجاد می شود (کوپمن[۱۱] و همکاران، ۲۰۱۰). سختواره شدن نیز نوعی سازگاری تدریجی گیاه در برابر تنش محیطی است. اما اجتناب[۱۲] روشی است که گیاه طی آن از مواجه با تنش دوری می کند (مانند چرخهی زندگی کوتاه گیاهان علفی، به خواب رفتن در شرایط سخت محیطی). تحمل نیز نوعی پاسخ مقاومتی گذرا به منظور کاهش یا ترمیم خسارت ناشی از تنش به کمک تغییرات مورفولوژیکی، فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی (مانند افزایش میزان اسمولیتها در تنش خشکی) میباشد (تایز و زایگر، ۲۰۰۲).
۱-۲-۳- تنش خشکی
در مورد خشکی تعاریف مختلفی ارائه شده که هر کدام مفهوم خاصی از خشکی را بیان می کند. متخصصین کشاورزی، خشکی را به معنی کمبود طولانی و قابل توجه رطوبت خاک یا ذخیره آب خاک در ناحیه ریشه گیاهان میدانند که این عامل در ارتباط با مراحل حساس رشد گیاه میباشد (زهراوی، ۱۳۷۸).
کرامر (۱۹۸۳)، خشکی را به عنوان نبود یا کمبود بارندگی در مراحل حساس رشد گیاه تعریف نموده است. به عقیده وی طول دوره بدون بارندگی که موجب صدمه به گیاه می شود، تابع نوع گیاه، ظرفیت نگهداری آب خاک و همچنین شرایط اتمسفری که بر روی میزان تبخیر و تعرق تاثیر میگذارد، میباشد. از طرف دیگر ویتز[۱۳] (۱۹۷۱) خشکی را دورهای که کمبود آب چه به صورت حاد و چه به صورت مزمن، رشد گیاه را تحت تاثیر قرار میدهد و مانع رشد طبیعی آن می شود، تعریف مینماید. رایجترین تعریف خشکی توسط ادمیدز[۱۴] و همکاران (۱۹۸۹) مطرح شده است، آنها معتقدند که کمبود یا تنش رطوبت هنگامی افزایش مییابد که تقاضای تبخیر اتمسفر بالای برگها (یعنی تبخیر و تعرق پتانسیل) از ظرفیت و توانایی ریشهها برای استخراج آب از خاک (یعنی تبخیر و تعرق حقیقی) تجاوز نموده و فراتر رود. بیشتر دانشمندان فیزیولوژی گیاهی، از تعریف ادمیدز و همکاران برای خشکی استفاده مینمایند. صرف نظر از خشکی، فصلی که تحت عنوان خشکسالی نیز تعریف می شود و امکان عملکرد اقتصادی را در طول فصل خشک محدود نموده و یا از آن جلوگیری مینماید نیز جدی و مهم میباشد. بروز خشکیهای احتمالی و اتفاقی که از الگوی نامنظم بارندگی ناشی می شود و به صورت متناوب و غیر قابل پیش بینی در مراحل مختلف رشد و نمو گیاهی به وقوع میپیوندد، موجب صدمات عمده قابل مشاهده و همچنین غیر قابل مشاهده در گیاه میگردند (آرئودیو[۱۵]، ۱۹۸۹).
تنش کمبود آب و تنش خشکی در منابع مختلف معمولا به صورت معادل یکدیگر به کار میروند ولی برخی منابع برای این دو واژه تمایزی در نظر گرفتهاند. خشکی یک اصطلاح هواشناسی بوده و بیانگر دورهای است که در آن مقدار بارندگی کمتر از مقدار تبخیر و تعرق پتانسیل باشد. چون کمبود باران باعث تنش کمبود آب خواهد شد، لذا واژه تنش خشکی برای مواردی که تنش در اثر عدم وقوع بارندگی مفید ایجاد شده است بهکار میرود و بعبارت دیگر، در این حالت تنش کمبود آب به طور طبیعی مدنظر است. از طرفی اگر گیاه به طور مصنوعی تحت شرایط تنش رطوبتی قرار گیرد در این صورت واژه تنش کمبود آب بهکار برده میشود. چنانچه در اثر خشکی، رطوبت داخلی گیاه به کمتر از ۵۰% مقدار عادی خود برسد در این صورت گیاه دچار کمبود آب میگردد و چنانچه رطوبت داخلی گیاه کمتر از مقدار عادی ولی بالاتر از ۵۰% باشد پسآبیدگی[۱۶] میگویند (سرمدنیا و همکاران، ۱۳۶۸). خسارت وارده به گیاه در اثر تنش خشکی، بسته به طول مدت خشکی، زمان وقوع تنش، فراوانی وقوع تنش، نوع گیاه و خصوصیات ذاتی خاک متفاوت است. کاهش محتوای آب خاک تاثیر منفی بر روابط آبی گیاه (بابو و رائو[۱۷]، ۱۹۸۳)، فتوسنتز (باگساری[۱۸] و همکاران،۱۹۷۶)، تغدیه مواد معدنی، متابولیسم و رویش دارد. تقسیم بندیهای متفاوتی برای مکانیسمهای مقاومت به تنش خشکی در گیاهان ارائه شده است. سه مکانیسم عمده مقاومت به تنش کمبود آب در گیاهان شامل (۱) مقاومت به خشکی از طریق گریز از خشکی (مانند گیاهان علفی یکساله)، (۲) مقاومت به خشکی از طریق اجتناب از خشکی با بالا نگهداشتن پتانسیل آبی در بافتها و (۳) مقاومت به خشکی از طریق تحمل پتانسیل آبی پایین در بافتها میباشد (لویت[۱۹]، ۱۹۸۰ و جیو[۲۰]، ۱۹۹۱).
۱-۲-۴- جنگلهای زاگرس
کوههای زاگرس که از شمال غرب تا جنوب غرب ایران گسترش مییابد به علت جذب رطوبت ابرهای بارانزا از نواحی غرب با مبدا دریای مدیترانهای، شرایط لازم را جهت استقرار و گسترش پوشش جنگلی به وجود آورده است. جنگلهای این ناحیه از پیرانشهر در آذربایجان غربی و در امتداد رشته جبال زاگرس و بختیاری تا اطراف فسا در استان فارس ادامه مییابد. طول این نوار جنگلی بیش از هزار کیلومتر و عرض آن ۵۰ تا ۱۰۰ کیلومتر است که معمولا منقطع بوده و فقط در قسمت کوههای بختیاری از پیوستگی بیشتری برخوردار میباشد (مهاجر، ۱۳۸۵). بودرو[۲۱](۱۹۶۱) ایران را با متوسط بارندگی ۲۵۰ میلی متر در سال در رده مناطق خشک جهان طبقه بندی نموده و جنگلهای زاگرس واقع در دامنههای غربی ایران را نیز جزء جنگلهای نیمه خشک معرفی کرده است و آن را از ناحیه Pontic، از منطقه Euro – Siberian، وابسته به اقلیم Holarctic میداندکه آب و هوای شبهمدیترانهای با بارانهای زمستانه- بهاره و خشکی تابستانه دارد و میزان بارندگی سالانه از ۵۰۰ تا ۷۵۰ میلی متر نوسان دارد. اما طبق نظر جزیرهای و ابراهیمی رستاقی (۱۳۸۲) جنگلهای زاگرس با اقلیم مدیترانهای جز جنگلهای خشکیگرا هستند و میتوان آنها را دنباله پوشش جنگلی ارمنستان دانست که در خارج از مرز ایران، در عراق، ترکیه، سوریه، لبنان و اردن نیز گستردگی دارد. با توجه به تعداد زیادی از گونه درختی و درختچهای که در جنگلهای زاگرس وجود دارند، درصد بالای ترکیب گونه بلوط در اکثر نقاط به صورت غالب است و میتوان گفت جنس بلوط مشخص کننده سیمای ظاهری این جنگلهاست، به همین دلیل این جنگلها اکثرا به جنگلهای بلوط مشهورند (مهاجر، ۱۳۸۵). قدمت تکوین این جنگلها، بنا به مطالعات گردهشناسی که در جنگلهای بلوط انجام گرفته به بیش از ۵۰ قرن میرسد و در این مدت طولانی جنگلها به شدت در معرض بهره برداری و آسیب قرار گرفتهاند که علاوه بر کاهش انبوهی و حجم درختان سرپا، منجر به ایجاد گسستگی در یکپارچگی جنگلها گردیده است که حاکی از تجاوزات دیرینهی انسان و دام میباشد. همچنین کشاورزی محدود، به علت خاک خیلی سست و ضعیف و عدم تجدید حیات، به علت چرای سنگین و فرسایش خاک، مانع رشد نهالها می شود که در نتیجه وسعت این جنگلها را روز به روز کاهش میدهد (فتاحی، ۱۳۷۳).
از مهمترین گونه های درختی و درختچهای حوزه زاگرس میتوان به گونه هایی از قبیل بلوط ایرانی (Quercus brantii)، دارمازو (Q. infectoria)، ویول(Q. libanii)، کیکم (Acer monspesulanu)، بنه(Pistacia khinjuk)، کلخونگ(P. mutica)، بادام(Amygdalus scoparia)، داغداغان(Celtic caucasica)، دافنه(Daphne sp.)، ارس(Juniperus excels) و گلابی(Pyrus sp.) اشاره نمود (طاهری آبکناری، ۱۳۸۷).
بر اساس مناطق رویشی، رویشگاه گونه های مختلف زاگرس را به دو بخش متمایز تحت عنوان زاگرس شمالی و زاگرس جنوبی تقسیم نموده اند. زاگرس شمالی رویشگاه ویژه Olivier Quercus libani است که البته در قسمت هایی از این حوزه با Q. infectoria Olivier یا Q. brantii Lindl یا با هر دو مخلوط میگردد. اما زاگرس جنوبی که دارای اقلیم خشکتری نسبت به زاگرس شمالی است، رویشگاه ویژه گونه Q. brantii است (جزیرهای و ابراهیمی رستاقی، ۱۳۸۲).
۱-۲-۵- جنس بلوط
جنس بلوط (Quercus L.) از مهمترین جنسهای تیرهی راش (Fagaceae) به شمار می آید که گونه های مختلف آن سطوح وسیعی را در جنگلهای هیرکانی، ارسباران و زاگرس پوشش می دهند (پناهی، ۱۳۹۰). تنوع قابل ملاحظه و کارکردهای متعدد گونه های بلوط، ارزش آنها را دو چندان مینماید. قابلیت سازگاری زیاد با شرایط مختلف رویشگاهی، امکان تکثیر با هر دو روش تجدید حیات جنسی (تولید بذر) و غیر جنسی (تولید جست)، مقاومت زیاد در برابر آفات و امراض، تولید محصولات غیر چوبی متنوع از جمله مزایای درختان بلوط میباشند (دیوان فر، ۱۳۶۱ و طباطبایی و قصریانی، ۱۳۷۱؛ ثابتی، ۱۳۷۳؛ فتاحی، ۱۳۷۳؛ پورهاشمی، ۱۳۸۲؛ جزیرهای و ابراهیمی رستاقی، ۱۳۸۲؛ صادقی و همکاران، ۱۳۸۸؛ پناهی، ۱۳۹۰؛ هیورد و استون[۲۲]، ۲۰۰۵). در برخی مناطق جنگلی ایران همانند زاگرس میتوان رمز بقاء و پایداری اکوسیستمهای جنگلی را مرهون وجود گونه های مختلف بلوط در این جنگلها دانست، به طوری که انعطافپذیری زیاد و نرمش اکولوژیکی مطلوب بلوطها توانسته طی سالیان و قرنهای گذشته، فشارهای مختلف وارده بر این جنگلها را تحمل نموده و به نوعی با آنها سازگار شده است (پناهی، ۱۳۸۶)
خانواده راش یا پیاله داران از شاخه نهاندانگان دو لپهای بوده و دارای ۹ جنس در سراسر دنیا میباشد (بورگارت[۲۳]، ۱۹۹۹). جنسهای این خانواده عبارتند از:
Castanea L., Castanopsis Spach., Chrysolepis Hjelmqvist, Colombobalanus Nixon & Crepet, Fagus L., Formanodendron Nixon & Crepet, Lithocarpus, Blume, Quercus L., Trigonobalanus Forman.
این خانواده در ایران دارای سه جنس به نامهای راش، بلوط و شاه بلوط میباشد. جنس بلوط یکی از متنوعترین گروه ها از درختان مناطق معتدله است که با بیش از ۵۰۰ گونه در نواحی معتدله و نیمه حاره یافت می شود. این جنس به واسطه داشتن کاسه، میوه بدون شکاف و وجود فقط یک میوه داخل آن از دو جنس دیگر متمایز میگردد (مظفریان، ۱۳۸۳). آرایش برگها بر روی شاخه در بلوط به صورت مارپیچی یا حلزونی میباشد و در گونه های زیادی دارای لوب در حاشیه است. اما در بعضی گونه ها به صورت دندانهای و یا دارای برگهای کامل با یک حاشیه صاف یافت می شود. گلها تک جنسی میباشد و یک درخت ممکن است تنها دارای گلهای ماده یا گلهای نر و یا دارای هر دو گل نر و ماده نیز باشد. گلها در بهار تشکیل میشوند. خوشههای گل نر، استوانهای باریک است و باد گردهافشان و بدون گلبرگ میباشند. میوهی بلوط فندقه است که این میوه ها دارای ۱ تا ۶ سانتی متر طول و ۸/۰ تا ۴ سانتیمتر پهنا هستند. این میوه ها بسته به نوع میوه بین ۶ تا ۲۴ ماه رسیده میشوند و داخل یک ساختار فنجانی شکل قرار دارند که کوپول نامیده می شود.
سه گونه بلوط موجود در جنگلهای زاگرس از نظر ویژگیهای گیاهشناسی، شرایط اکولوژیک، ویژگیهای جنگلشناسی، فرم پرورشی و ریخت شناسی تفاوتهایی با یکدیگر دارند. گونه بلوط ایرانی Q. brantii Lindl نسبت به سایر گونه های بلوط از انعطاف پذیری اکولوژیکی بیشتری برخوردار است، بطوریکه در خاکهای مختلف با منشا تشکیلاتی آهکی و PH قلیایی فاقد آبشویی، آهک و رس استقرار مییابد و در شرایط مختلف فیزیوگرافی به راحتی مستقر می شود و دامنه پراکنش آن مانند سایر گونه ها محدودیت زیادی ندارد. این گونه نیازهای رطوبتی آن کم بوده به طوری که در خاکهای خشک نیز سازگار می شود. دارای برگهای بسیار پهنی میباشد. همچنین کرکهای فراوان سطح زیرین برگها این گونه جاذب گرد وغبار هوا بوده و به تصفیه جو کمک شایانی مینماید. این گونه در برابر آفات و امراض مقاومت بالایی داشته و به دلیل سیستم ریشه دوانی عمیق و گسترده، در برابر بادهای شدید مقاوم است (پورهاشمی، ۱۳۸۲). برگها یکنواخت و تخم مرغی شکل با حاشیه دندانهدار میباشد، کرکهای ستارهای و انبوه روی برگ و کرکهای نرم و خزی زرد رنگ پشت آنرا فرا گرفته است. روزنهها بیضوی شکل و هم سطح برگ هستند و سلولهای محافظ آنها کمی برجسته بوده و حاشیه آنها توسط موم پوشانده شده، ولی حفره روزنه قابل مشاهده است (پناهی، ۱۳۹۰). به صورت فرم دانه زاد، شاخه زاد و آمیخته با هم یافت میشوند. این گونه در شرایط جنگلی دارای تاج سبک و متقارن میباشد، تنه درخت با فرم دانهزاد و واقع در تودههای انبوه، نسبتا صاف و مستقیم و تا ارتفاع ۶ متر بدون شاخه میباشد. ارتفاع این درخت به ۲۰ متر نیز میرسد و قطر آن تا ۱۴۰ سانتیمتر گزارش شده است.
گونه ویول Q. libani Olivier از نیازهای اکولوژیکی بیشتری نسبت به دو گونه برودار و دارمازو برخوردار است و در خاکهایی که شرایط تغذیهای مناسبتری دارند، پراکنش دارند. رویشگاه اصلی این گونه خاکهای نیمه عمیق تا عمیق میباشد. سیستم ریشهای عمیق دارند و مقاومت آن در برابر بادهای سنگین و طوفان زیاد میباشد. این گونه درشتترین بذر را در بین بلوطهای بومی ایران تولید مینماید. دارای برگهای مستطیلی تا تخممرغی یا سرنیزهای هستند. قاعده برگها گرد یا قلبی شکل و برگها ۶ تا ۱۵ سانتی متر طول دارند. عرض برگ ۲ تا ۶ سانتیمتر میباشد. سطح رویی برگ فاقد کرک و سطح زیرین آن کرکدار و در بعضی مواقع بدون کرک است. برگها دندانهدار و دندانهها کوتاه و باریکاند. رگبرگها در طرفین برگ موازی همدیگرند. روزنهها تقریبا همسطح برگ و بیضوی شکل هستند، سلولهای محافظ بعضی از روزنهها کمی برجستهاند. موم لایهای نرم حاشیه روزنهها را کاملا پوشانده و فقط حفره روزنهها قابل مشاهده است (پناهی، ۱۳۹۰). این گونه دارای تاج گسترده و نامتقارن میباشد. تنه آن در جوانی صاف و بدون شیار و به رنگ قهوهای و در سنین بالا شیاردار و به رنگ خاکستری در می آید. طول تنه غالبا کوتاه و از ارتفاع حدودا ۲ متری شاخه های اصلی از آن منشعب میگردد.
گونه دارمازو Q. infectoria Olivier از نظر نیازهای اکولوژیک حدواسط دو گونه برودار و ویول است. به دلیل لوبدار بودن حاشیه برگها زیبایی خاصی داشته و رنگ سبز پررنگ و براق برگهای آن بعلاوه میوههای کشیده و نسبتا سبک آن، از جمله ویژگیهای زیباشناختی این گونه به شمار میرود (پناهی، ۱۳۸۸). دارای برگهای چرمی و واژ تخممرغی کشیده با قاعدهی گرد یا قلبی نامتقارن میباشد، روی برگ صاف و براق و پشت آن کرکدار است. روزنهها برجسته و حاشیه آنها کاملا توسط موم پوشانده شده، اما حفره روزنه قابل مشاهده است (پناهی، ۱۳۹۰). تاج این گونه پهن گرد و کشیده است و پوست تنهی آن در جوانی صاف و در سنین بالا ترک خورده، شیاردار و به رنگ خاکستری درمی آید. ارتفاع متوسط این گونه ۱۰ متر میباشد و گاهی به ۱۸ متر نیز میرسد (جزیرهای و ابراهیمی رستاقی، ۱۳۸۲).
۱-۲-۶- اثر تنش خشکی بر روی خصوصیات مورفولوژیکی درختان
تأثیر خشکی بر روی کیفیت و کمیت محصول بسیار عمیق است. تنش خشکی باعث تغییرات آناتومیکی و مورفولوژیکی درگیاهان شده و در نتیجه رشد و بهره وری را کاهش میدهد، و منجر به برخی سازگاریها نسبت به تنش خشکی می شود که می تواند در میان گونه های مختلف اختلاف داشته باشد (لویت، ۱۹۸۰). اختلافات مورفولوژیکی در بین گونه های مختلف در سازگاری آنها به محیطهای گوناگون کمک می کند (بزاز[۲۴]، ۱۹۷۹ ؛ چاپین[۲۵]، ۱۹۸۰). بنابراین در هر محیطی گیاهان با مورفولوژی و اندازه های متفاوت وجود دارند و این حالت در اکوسیستمهای مدیترانههای و خشک بیشتر دیده می شود (کومرو[۲۶]، ۱۹۸۱). مشخصات مرفولوژیکی اندامهای برگ، ریشه، ساقه و اندازه بذر ممکن است زندهمانی گیاه را در محیطهای تنشزا تحت تأثیر قرار دهد (ریچ و همکاران،۱۹۹۲). همچنین مطالعات نشان میدهد که هر چه گیاه تغییرپذیری و انعطاف مرفولوژیک و فیزیولوژیک بالاتری داشته باشد، مقاومتش به تنش بیشتر است، یعنی بعد از تنش زودتر می تواند به حالت طبیعی خود برگردد و در حالت تنش نیز کمتر تغییر مییابد (والادارس و همکاران[۲۷]، ۲۰۰۲). بنابراین از آن جایی که خشکی روی خصوصیات مورفولوژی برگ (آبرامز[۲۸]، ۱۹۹۰ ، کورو[۲۹]، ۲۰۰۶ ؛ مزوروس[۳۰]، ۲۰۰۸ و نظری ۲۰۱۲)، میزان بیوماس (فورت[۳۱]، ۱۹۹۷ ؛ رویو[۳۲]، ۲۰۰۱ ؛ گیگر و توماس[۳۳]، ۲۰۰۲ ؛ پولوس[۳۴]، ۲۰۰۷ و نظری ۲۰۱۲)، ارتفاع نهال (رویو، ۲۰۰۱)، رشد و زندهمانی (ژانگ[۳۵]، ۲۰۰۵ ؛کورو، ۲۰۰۶) و نسبت ریشه به ساقه (باچرالد[۳۶]، ۱۹۸۶ ؛ وانگ[۳۷] ،۲۰۰۳ ؛ سالوادور[۳۸]، ۲۰۰۴ ؛ بارگالی و تیواری[۳۹]، ۲۰۰۴ ؛ گروزونگ[۴۰] و همکاران، ۲۰۰۸ ؛ سوسیلوتو و برنینگر[۴۱]، ۲۰۰۷ ؛ نظری، ۲۰۱۲) تاثیر میگذارد، گونه های حساس و مقاوم به خشکی را میتوان حتیالامکان با کمک این صفات از یکدیگر تشخیص داد. شناخت این خصوصیات و مطالعه هرچه بیشتر روی آنها میتواند ما را در تشخیص مقاومترین گونه به خشکی راهنمایی کند.
۱-۲-۶-۱-تعداد برگ
تنش خشکی نه تنها اندازه برگ را محدود می کند بلکه همچنین باعث محدودیت در تعداد برگ نیز می شود (تایز و زایگر، ۲۰۰۲). ریزش برگ یا تولید برگ کمتر، یکی از واکنش های سازگاری است و مکانیسم متداولی برای بقاء گیاهان در مواجهه با تنش خشکی میباشد (زهراوی، ۱۳۷۸). هر چند که ریزش برگ ممکن است اتلاف تعرقی آب برگ را کاهش دهد ولی می تواند ظرفیت فتوسنتزی را نیز کاهش دهد (دامسین و رامبال[۴۲]، ۱۹۹۵).
فیشر و ترنر[۴۳] (۱۹۸۷) گیاهان را از نظر تاثیر تنش خشکی در ریزش برگها به دو دسته تقسیم نمودند:
الف – گیاهان تابع خشکی: این گیاهان فعالیت فتوسنتزی خود را طی دوره تنش خشکی متوقف می کنند. گیاهان یک ساله و گیاهان دایمی که دارای خزان در موقع خشکی هستند از این جمله اند.
ب – گیاهان فعال به خشکی: این گیاهان فعالیت فتوسنتزی خود را طی دوره تنش خشکی حفظ مینمایند. گیاهان دایمی همیشه سبز چوبی و گیاهان CAM از این جملهاند.
در واقع بلوطها دارای یک سری صفات مرفولوژیک در برگ هستند که آنها را در مکانهای باز، شدت نور بالا یا خشک سازگار می کند (آبرامز[۴۴]، ۱۹۸۶). برگهای گونه های مختلف بلوط دارای مشخصات مرفولوژیکی و آناتومی مختلفی هستند که توانایی آنها را در برابر خشکی بهبود میبخشد (گوردن[۴۵] و همکاران، ۱۹۸۹). همچنین در اثر تنش کمبود آب نسبت قند محلول به نشاسته افزایش مییابد و از آنجایی که نشاسته به عنوان مادهای برای رشد محسوب می شود، توسعه برگ کاهش پیدا می کند و یا حتی متوقف می شود (دیکسون و توملینسون[۴۶]، ۱۹۹۶). به طوریکه مشخصاتی مثل کاهش اندازه برگ، افزایش ضخامت برگ، افزایش ضخامت کوتیکول، افزایش تراکم روزنهای، کاهش اندازه روزنهها و کاهش تعداد برگها (گوردن و همکاران، ۱۹۸۶) همگی عکسالعملهایی هستند که مقاومت به خشکی را افزایش داده و با کاهش حرارت بالای برگ و آسیبهای فتوشیمیایی و کمک به نگهداشتن حداقل میزان فتوسنتز طی استرسهای آبی گونه بلوط را حفظ می کنند (آبرامز[۴۷] و همکاران، ۱۹۹۴).
۱-۲-۶-۲- رشد ریشه و ساقه
وقتی در طی استرسهای آبی رشد برگ کم می شود، انرژی در برگ (relative sink strength) کاهش مییابد و این امر باعث انتقال جذب به قسمت های پایینی گیاه از جمله ریشه و ساقه می شود، بنابراین رشد ریشه افزایش و نسبت ساقه به ریشه کاهش مییابد که این می تواند پاسخی عمومی در برابر استرس آبی باشد (دیکسون و همکاران، ۱۹۹۶). برخی ویژگیهای گیاهان مانند نسبت ریشه به ساقه، تراکم بیشتر طول ریشه، نفوذ عمیقتر ریشه در خاک و تراکم بیشتر ریشه های نازک باعث جذب بهتر آب و موادغذایی در تنش خشکی می شود (بوت[۴۸]، ۱۹۸۹). وقتی هر یک از فاکتورهای رشد محدودکننده باشد، آب و مواد غذایی در ریشهها حفظ می شود و در نتیجه نسبت ریشه به ساقه افزایش مییابد. نسبت ریشه به ساقه بهترین شاخص برای پتانسیل زندهمانی نهال در مناطق خشک است (تامپسون[۴۹]، ۱۹۸۵). نهالهایی با سیستم ریشه بزرگتر، آب بیشتری را جذب می کنند (کارلسون و لسترن[۵۰]، ۱۹۸۷). کمبودهای ملایم آب رشد ریشه را تحت تأثیر قرار میدهد و بنابراین نسبت بیوماس ریشه به ساقه توسط یک تعادل عملکردی بین جذب آب توسط ریشه و فتوسنتز توسط ساقه تعیین می شود، بهعبارت دیگر یک ساقه تا زمانی رشد می کند که جذب آب توسط ریشه برای رشد بیشتر آن محدود کننده شود و برعکس ریشه تا زمانی رشد می کند که تقاضا برای مواد فتوسنتزی ساقه با تولید آن مواد برابر نباشد و کاهش آب این تعادل عملکردی را تغییر میدهد. این عوامل باعث رشد ترجیحی ریشه به اعماق خاک مرطوب می شود و در نتیجه نسبت ریشه به ساقه در شرایط کمبود آب افزایش مییابد (تایز و زایگر، ۲۰۰۲).
الگوی مطلوب رشد ریشه بستگی به ترکیبی از توزیع بارندگی در طول سال، عمق خاک، خصوصیات فیزیکی خاک (بافت و ظرفیت نگهداری آب) و تقاضای آب اندامهای هوایی در یک محصول در حال رشد و رقابت بین گیاهی دارد. بسیاری از ویژگیهای ریشه جذب آب را تحت تأثیر قرار می دهند که شامل وزن کل، توزیع عمومی، حداکثر عمق جستجوکننده، انشعابات، قطر تارهای کشنده و احتمالا ایجاد گره به وسیله میکوریزای همزیست میباشد (کافی و دامغانی، ۱۳۸۶). بسیاری از گونه های گیاهی به وسیله افزایش سهم اسمولیتها اختصاص یافته به رشد ریشه و بنابراین افزایش نسبت ریشه به اندامهای هوایی و حجم آب قابل دسترس برای گیاه به خشکی پاسخ می دهند (پیتکاریان و گریس[۵۱]، ۱۹۸۲). بهطورکلی بلوطها دارای ریشه های عمیقی هستند و گونه های بردبار به خشکی نسبت به گونه های دیگر در شرایط تنش میباشند و طول ریشه خود را به ازای هر واحد سطح برگ بیشتر افزایش می دهند. ریشهدوانی زیاد و عمیق از پاسخهای سازگاری بلوطها در برابر تنش کمآبی است (پالاردی و رودز[۵۲]، ۱۹۹۳) و نهالهای بلوط قبل از اینکه در معرض تابستانهایی با خشکی شدید قرار بگیرند سیستم ریشهای خود را گسترش می دهند (متی[۵۳] و همکاران، ۱۹۹۶؛ متزنر[۵۴] و همکاران، ۲۰۰۳).
۱-۲-۶-۳- بیوماس
کمبود آب عموما تولید ماده خشک را در کلیه اندامهای گیاه کاهش میدهد (بارله[۵۵] و همکاران، ۲۰۰۶؛ رویو و همکاران، ۲۰۰۱). افزایش بیوماس خشک در تنشهای ملایم و متوسط می تواند بهدلیل افزایش وزن ریشه باشد (نگیون و لامنت[۵۶]، ۱۹۹۶؛ لوپز[۵۷]، ۲۰۰۹). عمده عوامل احتمالی کاهش وزن خشک شامل کاهش فتوسنتز خالص و کاهش شاخص سطح برگ گیاه بر اثر تنش میباشند (دیالو[۵۸] وهمکاران، ۲۰۰۱). همچنین در اثر کمبود آب میزان تقسیم سلولی و در نتیجه توسعه اندامهای گیاه به دلیل کاهش آماس سلولی افت پیدا می کند و این امر بیوماس کل تر و خشک را کاهش خواهد داد (پولوس و همکاران، ۲۰۰۷).
۱-۲- ۷- پارامترهای فیزیولوژیک و تاثیر تنش خشکی بر آن
علاوه بر صفات مورفولوژیکی که در سازگاری گیاهان به تنش های محیطی نقش دارند، صفات فیزیولوژیکی نیز اهمیت حیاتی در بقاء و سازگاری گیاهان به تنش های محیطی داشته و از این رو توجه به معیارهای فیزیولوژیکی به منظور میزان تحمل به خشکی یکی از جنبه های مهم اصلاح برای تحمل به خشکی است (محمد، ۱۳۷۹). واکنش گیاهان به تنش خشکی به صورتهای مختلفی از جمله پاسخهای فیزیولوژیک کوتاه مدت نمود پیدا می کند (پسرکلی[۵۹]، ۱۹۹۹). سازگاریهای مورفولوژِیک و فیزیولوژیکی گیاهان باید با هم مورد توجه قرار گیرند زیرا هر دو در گونه های مختلف بلوط عکسالعملهای متنوعی دارند که بردباری به خشکی را افزایش می دهند. رشد و زندهمانی گونه های درختی در اقلیمهای خشک به سازگاریهای ساختاری و فیزیولوژیک گیاهان به خشکی بستگی دارد (تنهونن[۶۰] و همکاران، ۱۹۸۷). تحت تأثیر تنش خشکی و کمبود آب درختان با مشکلاتی از جمله کوتاه شدن دوره رشد و پیری فیزیولوژیک مواجه میشوند که درنهایت می تواند به کاهش عملکرد و از بین رفتن نهالها منجر گردد (تایز و زایگر، ۲۰۰۹). بنابراین خشکی ترکیبی از صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی است که با میزان محتوای آب نسبی برگ (RWC)، میزان آب نسبی از دست رفته، کلروفیل فلورسنس، تنظیم اسمزی و پارامترهای دیگر مانند تبادل روزنهای و کارایی استفاده از آب (WUE) در ارتباط میباشد (محمدی، ۱۳۷۹). برخی از محققین معتقدند که تحمل به خشکی از طریق اصلاح صفات فیزیولوژیک و مورفولوژیک امکان پذیر است (گل پرور و همکاران، ۱۳۸۴).
۱-۲-۷-۱- محتوای نسبی آب ([۶۱]RWC)
کل
۱۶
با بهره گرفتن از دادههای جدول فوق میتوانیم به بررسی فرضیه دوم تحقیق بپردازیم. همانطور که در جدول فوق مشاهده میشود نتایج به دست آمده از مقایسه پسآزمون متغیر رضایت از زندگی در دو گروه با کنترل کردن اثر پیشآزمون حاکی از این است که پس از شرکت در جلسات رواندرمانی پویشی کوتاه مدت به شیوه گروهی، نمره رضایت از زندگی افرادی که در گروه آزمایش شرکت داشتند، نسبت به آنهایی که در گروه گواه جایگزین شده بودند، افزایش معناداری داشته است (۰۰۰۵/۰ P<، ۳۷۱/۴۱ = (۱٫۱۳)F). همانطور که مشاهده میشود سطح معناداری بدست آمده از آزمون تحلیل کوواریانس کمتر از نقطه بحرانی تحقیقات علوم انسانی یعنی ۰۵/۰ میباشد، بنابراین فرض صفر رد و فرض خلاف یا همان فرض پژوهشگر تایید میگردد. بنابراین فرضیه دوم تحقیق نیز تایید میشود.
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی رواندرمانی پویشی کوتاه مدت به شیوه گروهی بر کاهش بحران هویت میانسالی و افزایش رضایت از زندگی میانسالان انجام شد. برای این منظور از جامعه میانسالان ساکن شهر مشهد نمونهای به حجم ۱۶ نفر انتخاب شده و در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایش ۱۲ جلسه رواندرمانی پویشی کوتاه مدت به شیوه گروهی را دریافت کردند، اما برای اعضای گروه گواه مداخله خاصی ارائه نشد. برای سنجش میزان بحران هویت میانسالی و رضایت از زندگی آزمودنیها در مرحله پیشآزمون و پسآزمون از پرسشنامه بحران هویت میانسالی (ICQ) و مقیاس رضایت از زندگی دینر و همکاران (۱۹۸۵) استفاده گردید و اطلاعات حاصل از این پرسشنامهها با بهره گرفتن از روشهای آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاکی از این بود که شرکت در جلسات رواندرمانی پویشی کوتاه مدت به شیوه گروهی باعث کاهش بحران هویت میانسالی و افزایش رضایت از زندگی میانسالان میگردد. در ادامه نتایج به دست آمده در تحقیق حاضر به تفصیل ارائه میگردد و در ارتباط با دیدگاه ها و پژوهشهای مربوط به بحث گذاشته میشوند.
فرضیه اول:
روان درمانی پویشی کوتاه مدت گروهی به طور معناداری باعث کاهش نشانههای بحران هویت میانسالی در گروه ازمایش نسبت به گروه کنترل میشود.
به منظور آزمون این فرضیه از تحلیل کوواریانس استفاده شد. همانطور که در جدول ۴-۱۲ مشاهده میشود، نتایج نشان داد که پس از شرکت در جلسات رواندرمانی پویشی کوتاه مدت به شیوه گروهی، نمره بحران هویت میانسالی افرادی که در گروه آزمایش شرکت داشتند، نسبت به آنهایی که در گروه گواه جایگزین شده بودند، کاهش معناداری داشته است. بنابراین رواندرمانی پویشی کوتاهمدت به شیوه گروهی، موجب کاهش بحران هویت میانسالی در میانسالان میشود.
این یافته تحقیق با نتایج تحقیقات کاظمیان (۱۳۸۶)، محمد، جزایری، دولتشاهی، رضایی و پورشهباز (۱۳۸۷)، لواسانی، عاطف وحید، اصغرنژاد و فرزاد (۱۳۸۸)، رضایی، محمدخانی و دولت شاهی (۱۳۸۸)، اسمیت (۲۰۰۸)، دیجونگ و همکاران (۲۰۰۱)، ماینا، فورنر و بوکتو (۲۰۰۵) و گالاگر- تامپسون و استفان (۱۹۹۴) که به تأثیرات مثبت رواندرمانی پویشی کوتاهمدت بر کاهش بحران هویت میانسالی و افزایش سلامت روانی میانسالان اشاره کردهاند، همخوانی دارد.
مطالعات تحولی نشان دادهاند وقتی افراد تغییرات مرتبط با افزایش سن و تغییرات عمده در محیط را تجربه میکنند، ممکن است نگرشی که نسبت به خود دارند و عزت نفس آن ها تضعیف شود، اگرچه همه افراد این پدیده را تجربه نمیکنند. رویدادهایی مورد انتظاری که به وقوع نپیوسته اند مانند امکانات و تجربیاتی که فرد آرزو داشته، اما نتوانسته است به آن دست یابد یا کودکی که هرگز نتوانسته به دنیا بیاورد، در میانسالی بسیار با اهمیت و اضطراب آور میشوند. این رویدادها، از طریق مکانیزم مقایسه اجتماعی توانایی تاثیرگذاری بر عزت نفس فرد را به دست میآورند که زمینه بوجود آمدن بحران هویت میانسالی را فراهم میکند (لاچمن، ۲۰۰۴).
نتایج پژوهشهای میانسالی نشان داده است که میانسالان تنها در صورتی میتوانند بحران هویت میانسالی را با موفقیت پشت سر بگذارند که با تغییرات دوره میانسالی سازگار شوند. میانسالانی که در مواجهه با تغییرات و ناکامیهای این دوره سنی همواره انعطاف ناپذیرند و از تجارب خود چیزی نمیآموزند، ممکن است برای اجتناب از پذیرش نقاط ضعف خود، تلاش زیادی به خرج دهند و در نتیجه ناکامی بیشتری را تجربه کنند. همچنین ممکن است آن ها به افراد ضعیفی تبدیل میشوند که به راحتی تحت تاثیر قرار میگیرند؛ در برابر انتقاد بسیار آسیب پذیرند و هویت بسیار شکننده ای دارند. بهترین و سالم ترین نحوه سازگاری برای میانسالان، وضعیتی است که در آن هویت آنقدر انعطافپذیر هست که در صورت لزوم تغییر کند، ولی خیلی هم فاقد ساختار نیست که هر تجربه جدیدی سبب شود مفروضات بنیادی فرد، درباره خودش، زیر سوال رود (گویندون،۲۰۱۰). بنابراین در کار با میانسالان و تلاش در جهت کاهش بحران هویت میانسالی باید انطباق افراد با این تغییرات مورد توجه قرار گیرد.
مسئله سازگاری با تغییرات دوره میانسالی در رواندرمانی پویشی کوتاهمدت با تقویت کردن مکانیسمهای دفاعی پخته میانسالان و ترغیب به کنار گذاشتن مکانیسمهای دفاعی ناپخته مورد توجه قرار میگیرد (لیشرینگ و لیبینگ، ۲۰۰۷). در پژوهشهای مختلف، ارتباط سرکوب مسائل حل نشده مربوط به تغییرات جسمانی و روانی دوره میانسالی و بازداری از ابراز احساسات منفی و ناخوشایند ناشی از مشکلات اجتماعی- اقتصادی این دوره، با سازگاری پایین و اجتناب از حل مسائل در میانسالان به اثبات رسیده است (گیبونز و همکاران، ۲۰۰۸). از سوی دیگر تحقیقات نشان میدهند که ابراز هیجانی مثبت و کنار گذاشتن مکانیسمهای دفاعی ناپخته، با بهبود سبکهای مقابله همراه است (ایگل، ۲۰۰۹). این موضوع در تحقیق حاضر نیز انعکاس یافت. اعضای گروه آزمایش پس از شرکت در جلسات گروهی رواندرمانی پویشی کوتاهمدت و ترغیب به کنار گذاشتن سبک دفاعی آسیب زاشان، آگاهی از هیجانات خود، گرایش به سمت پذیرش هیجانات و رفتارهای خود و کسب دفاعهای پختهتر، کاهش معناداری را در میزان علائم بحران هویت میانسالی نشان دادند. از دیدگاه محقق پژوهش حاضر، عمدهترین عامل تغییر در علائم بحران هویت میانسالی افرادی که در جلسات گروهی رواندرمانی پویشی کوتاهمدت شرکت کردند، سازگاری با تغییرات جسمانی دوره میانسالی، تغییر در سبک دفاعی، پذیرش هیجانات منفی و کسب بینش نسبت به تغییر جایگاه شان در اجتماع و در ذهن دیگران میباشد.
فرضیه دوم:
روان درمانی پویشی کوتاه مدت گروهی به طور معناداری باعث افزایش رضایت از زندگی میانسالی در گروه ازمایش نسبت به گروه کنترل میشود.
به منظور آزمون این فرضیه از تحلیل کوواریانس استفاده شد. همانطور که در جدول ۴-۱۵ مشاهده میشود، نتایج نشان داد که پس از شرکت در جلسات رواندرمانی پویشی کوتاه مدت به شیوه گروهی، نمره رضایت از زندگی افرادی که در گروه آزمایش شرکت داشتند، نسبت به آنهایی که در گروه گواه جایگزین شده بودند، افزایش معناداری داشته است. بنابراین رواندرمانی پویشی کوتاهمدت به شیوه گروهی، موجب افزایش رضایت از زندگی در میانسالان میشود.
این یافته تحقیق با نتایج تحقیقات محمد، جزایری، دولتشاهی، رضایی و پورشهباز (۱۳۸۷)، کاظمیان (۱۳۸۶)، رضایی، محمدخانی و دولت شاهی (۱۳۸۸)، لیشرینگ و لیبینگ (۲۰۰۷)، گیبونز و همکاران (۲۰۰۸)، اسمیت (۲۰۰۸)، دیجونگ و همکاران (۲۰۰۱)، ماینا، فورنر و بوکتو (۲۰۰۵) و گالاگر- تامپسون و استفان (۱۹۹۴) که به تأثیرات مثبت رواندرمانی پویشی کوتاهمدت بر افزایش رضایت از زندگی اشاره کردهاند، همخوانی دارد.
در تبیین این یافته پژوهش باید به تاثیرات رواندرمانی پویشی کوتاهمدت بر بهبود نحوه نگرش فرد به زندگی اشاره کرد. این بهبودی با تاثیرگذاری بر طبقه وسیعی از عوامل از قبیل انعطاف پذیری فرد در برخورد با تغییرات ناشی از افزایش سن، پذیرش بیشتر نسبت به هیجانات، افزایش توانایی در شناسایی هیجانات دیگران، ابراز هیجانی بیشتر، همدلی کردن و مدیریت هیجانات چالشبرانگیز حاصل میشود. روشهای اکتسابی هر فرد برای شناسایی کردن، سازماندهی کردن و ابراز هیجاناتش و همچنین نحوه پاسخگویی او به اتفاقات محیطی و استرسهای ناشی از آن ها متاثر از رواندرمانی پویشی کوتاهمدت میباشد. دیدگاهی که هر فرد نسبت به زندگی دارد، با اینکه در طول زمان بوجود آمده است و در شخصیت او نهادینه شده اند، اما با تجربه یک رابطه حمایتی مناسب و همچنین یادگیری روشهای جدید برخورد با تجارب شخصی و رخدادهای بیرونی، قابلیت تغییر دارند. مداخلاتی که در راستای افزایش اعتماد بین فردی و پذیرش هیجانات دیگران در رواندرمانی پویشی کوتاهمدت صورت میگیرد، زمینه ساز بهبود دیدگاه فرد نسبت به زندگی میگردد، در واقع فرد پس از برقراری رابطه توام با اعتماد با درمانگر و رد شدن از تحلیل انتقال، به زندگی اش با دید متفاوتی مینگرد. اتفاقی که در رواندرمانی پویشی کوتاهمدت میافتد، صرفا تجربه روابط آرام و بدون تنش با درمانگر نیستند، بلکه مشخص کننده افزایش مهارت فرد در کاربرد هیجانات برای تنظیم رفتارها و روابطش میباشند (کردوا، جی و وارن، ۲۰۰۵).
نتیجه گیری نهایی
همانطور که مشاهده میشود نتایج آزمون فرضیهها نشان داد که رواندرمانی پویشی کوتاهمدت به شیوه گروهی باعث کاهش بحران هویت میانسالی و افزایش رضایت از زندگی میانسالان میگردد. نتایج این تحقیق و تحقیقات گذشته از مداخلات و روشهای رواندرمانی پویشی کوتاهمدت در جهت بهبود وضعیت روانشناختی و سازگاری میانسالان حمایت میکند. در ادامه تبیینهایی برای نتایج به دست آمده در تحقیق ارائه میگردد که حاصل تجربه پژوهشگر در کاربست رواندرمانی پویشی کوتاهمدت برای میانسالان میباشد.
مواجهه مستقیم یکی از حوزههای اصلی مورد توجه در رواندرمانی پویشی کوتاهمدت است. میانسالانی که درگیر مسئله بحران هویت میباشند، معمولا در مواجهه با تغییرات ناخوشایند همراه با افزایش سن، بیشتر از راهبرد مقابلهای ناکارآمد گریز- اجتناب استفاده میکنند و هیجانات مرتبط با این مسائل را سرکوب مینمایند. این افراد میانسال معمولاً هیجانات منفی ناشی از افزایش سن (از قبیل اندوه ناشی از کاهش جذابیت ظاهری، تضعیف قدرت شنوایی و بینایی، سفید شدن و نازکتر شدن مو، خشکتر و شکنندهتر شدن پوست، ترس از عدم تسلط بر زندگی خویش و اطرافیان نزدیک، خصومت نسبت به کسانی که آن ها را به خاطر پا به سن گذاشتن زیر سوال میبرند و ترس از کاهش عملکرد شناختی مانند حافظه و…) را سرکوب میکنند و متعاقبا مسئله به وجود آمده را انکار و از پرداختن به آن اجتناب میکنند. درمانگری که به روش رواندرمانی پویشی کوتاهمدت کار میکند در مواجهه با چنین وضعیتی، افراد را به پذیرش محدودیتهای بوجود آمده، افزایش واقع نگری، پذیرش احساسات منفی و استفاده از راهبردهای مقابلهای حل مسئله از قبیل جستجوی حمایت اجتماعی، حل مسئله برنامهریزیشده و ارزیابی مجدد مثبت تشویق مینمود. همچنین اعضای گروه تجارب مقابله با مسائل مشابه را با یکدیگر به اشتراک میگذاشتند و در پایان هر جلسه، در قسمت جمعبندی، راهکارهای موثرتر مورد تاکید قرار میگرفت. این موضوع باعث کاهش بحران هویت میانسالی در اعضا میشد.
از دیگر متغیرهایی که در رواندرمانی پویشی کوتاهمدت مورد توجه قرار میگیرد، جایگاه متصور شده فرد برای خودش از دید دیگران میباشد. همان طور که در فصل دوم ذکر شد، از ویژگیهای افرادی که بحران هویت میانسالی را تجربه میکنند، نگرانی بابت این موضوع است که بخاطر کاهش تواناییهای جسمانی و افت جذابیت ظاهری شان، جایگاهی که در ذهن دیگران دارند را از دست بدهند و دیگرا به آن ها مانند قبل اهمیت ندهند. وظیفه درمانگر در جلسات درمانی ایجاد فضایی حمایتگرانه و صمیمی است که فرد بتواند بدون تجربه احساس گناه، هیجانات ناخوشایند مربوط به تعارضات مربوط به ارتباطات و نگرانیهایش را ابراز کند. اتفاقی که در جلسات رواندرمانی پویشی کوتاهمدت تحقیق حاضر صورت گرفت و عامل اصلی زمینهساز آن، همدرد بودن اعضای گروه و جو حمایتی و صمیمی جلسات بود. متعاقبا بهبود نگرش فرد نسبت به زندگی تاثیر مستقیمی بر افزایش رضایت فرد از زندگی اش دارد.
در رواندرمانی پویشی کوتاهمدت، یکی از دیگر حوزههایی که مورد توجه قرار میگیرد، نا امیدی از یکنواخت شدن و به فلات رسیدن زندگی افراد است. در مورد میانسالان، این نا امیدی مربوط به موضوعات گستردهای است که در آن ها فرد در یادآوری و تصور اخلال در آرزوها، احساسات، افکار و تجربیات، بیش از حد اغراق میکند و همواره احساس ناکامی را به همراه دارد. این ناکامیها تاثیر خود را بر وضعیت روانشناختی فرد و رضایتش از زندگی میگذارد. در رواندرمانی پویشی کوتاهمدت، درمانگر سعی میکند افراد را از زمینههای نا امید کننده و پیامدهای آن آگاه سازد. بعد از آگاهی از این زمینهها، افراد معمولاً ترغیب میشوند تا به زندگی با دیدگاه مثبت تری بنگرند و با پذیرش مسیر زندگی پیش رو، در راه رسیدن به رضایت از زندگی گام بردارند.
با توجه به یافتههای این پژوهش، آگاهی نسبت به هیجانات خود، شناخت مکانیسمهای دفاعی ناکارآمد، کسب بینش پیرامون دلیل بوجود آمدن بحران هویت، آگاهی از عمومی بودن تغییرات روانشناختی دوره میانسالی، فراهم کردن حمایت عاطفی، پذیرش هیجانات خود و دیگران، ترغیب به پذیرش محدودیتها و عدم اجتناب، به اشتراک گذاشتن تجارب، بحث پیرامون احساسات منفی مربوط به میانسالی و تضعیفهای احتمالی، ابراز احساسات ناخوشایند و همچنین آموزش الگوهای ارتباطی مناسب برای میانسالان میتواند با کاهش علائم بحران هویت میانسالی و افزایش رضایت از زندگی، زمینهساز بهبود سلامت روانشناختی و افزایش سازگاری آن ها شود.
محدودیتهای پژوهش
پژوهشگر در روند پژوهش حاضر با محدودیتهایی رو به رو بود که ممکن است بر کیفیت پژوهش تاثیر گذاشته باشند. در ادامه به برخی از آن ها اشاره میگردد:
با توجه به اینکه شیوه نمونه گیری در دسترس بوده و کسانی که در پژوهش حاضر شدند افرادی بودند که انگیزه و تمایل به این کار را داشتند در تعمیم نتایج باید جانب احتیاط را رعایت کرد.
جامعۀ آماری پژوهش و نوع پژوهش، محدودیتهایی را در زمینۀ تعیم یافتهها، تفسیرها، و اسنادهای علتشناختی متغیرهای مورد بررسی پیش میآورد که باید در نظر گرفته شوند. نمونۀ مورد بررسی در این پژوهش یک نمونۀ از میانسالان طبقه اجتماعی- اقتصادی متوسط بودند و در تعمیم یافتهها به سایر جمعیتها باید احتیاط شود.
محدودیت دسترسی به نمونه وسیعتر باعث شد که پژوهشگر نتواند اثربخشی این روش درمانی را با مداخلهای دیگر مورد مقایسه قرار دهد.
آزمونهایی مانند پرسشنامه بحران هویت میانسالی و پرسشنامه رضایت از زندگی، آزمونهای خودسنجی هستند. در این خودسنجی نگرشها و خصیصههای مورد سنجش، بر درک فرد از خود مبتنی است و به عبارت دیگر، ارتباط نزدیکی با «خودپنداره» فرد دارد و در صورتی که خودپنداره فرد منطبق با واقعیت نباشد، این گونه مقیاسها نمیتوانند به خوبی تواناییهای واقعی فرد را انعکاس دهند و تنها بیانگر درک فرد از خود هستند.
پیشنهادهای پژوهش
پیشنهاد میشود این روش درمانی با دیگر رویکردهای درمان روانشناختی مورد مقایسه قرار گیرد.
پیشنهاد پژوهشگر به محققان آتی که قصد انجام پژوهش در حوزه بهبود سلامت روانشناختی میانسالان را دارند، ارائه رواندرمانی پویشی کوتاهمدت به صورت انفرادی (غیر گروهی) برای این افراد میباشد.
پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی با افزایش تعداد آزمودنیها، قرار دادن دوره پیگیری و انجام مطالعه در قالب سه گروه (که در آن یک گروه رواندرمانی پویشی کوتاهمدت، گروه دوم یک رویکرد درمانی دیگر و گروه سوم به عنوان گروه کنترل مد نظر قرار میگیرند) به بررسی دقیقتر اثربخشی رواندرمانی پویشی کوتاهمدت بر کاهش بحران هویت میانسالی و افزایش رضایت از زندگی پرداخته شود.
منـابع
منابع فارسی
ازکمپ، استوارت. (۱۳۸۴). روانشناسی کاربردی. فرهاد ماهر، آستان قدس رضوی.
آرگایل، مایکل (۱۳۸۹). روان شناسی شادی، ترجمه فاطمه، بهرامی؛ مسعود، گوهری انارکی؛ حمید، نشاط دوست؛ حسن پالاهنگ. اصفهان: جهاد دانشگاهی واحد اصفهان.
برک، لورا. (۱۳۸۷). روان شناسی رشد (از نوجوانی تا پایان زندگی). جلد دوم. ترجمه سید محمدی، یحیی. تهران: ارسبارن.