ح- تلمیح به ضربالمثل:
یکی دیگر از اشاراتی که فیاض بدان پرداختهاست، اشاره به ضربالمثل میباشد. در دیوان فیاض لاهیجی، بسامد این نوع تلمیح نسبت به سایر تلمیحات، کمتر است.
یـــار چـــون با تو ندارد سر یـــاری فیــاض تو چه در دعوی مهرش رگ گردن شدهای
(فیاض لاهیجی،۵۴:۱۳۷۳)
رگ گردن شدن: ضربالمثل عامیانهاست و اشاره میکند به کسانی که به چیزی یا شخصی بسیار نزدیک هستند و مهر و محبّت فراوان دارند. شاعر با بهره گرفتن از آرایه تشبیه، مخاطب خود را در نزدیکی به رگ گردن همانند میکند.
از عکس ساقی تاب می، آنگه من و دوری ز وی در آب بیند تا به کی دیوانه روی مـــاه را
(همان:۷۴)
مصراع دوم اشاره دارد به این ضربالمثل که میگوید «ماه نو شیفته را بر سر سودا دارد»(دهخدا،۱۳۹۵:۱۳۷۹). به عقیده مردم اشخاصی که دیوانه هستند، اگر ماه را به صورت کامل و بدر ببینند، دیوانه تر میشوند.
به دیده داشتن مردمــــان چنان باشــد که کس به خانه خود پرورش دهد اژدر
(فیاض لاهیجی،۱۵۷:۱۳۷۳)
بیت یادآور ضربالمثل، مار در آستین پروردن است (دهخدا،۱۳۸۵:۱۳۷۹).
رونهم بر خاک عشق و دل نهم بر تیغ یار قدر زر زرگر شناسد قدر جوهر جوهری
(فیاض لاهیجی،۲۶۹:۱۳۷۳)
مصراع دوم، صنعت ارسالالمثل وجود دارد (دهخدا،۱۱۵۷:۱۳۷۹).
عیش امـروز مده از کف فرصت فیـــاض غم فردا چه خوری روز نو و روزی نو۵
(فیاض لاهیجی،۳۵۴:۱۳۷۳)
ضرب المثل روز از نو و روزی از نو: به جریان تکراری و عادی امور اشاره دارد (دهخدا،۸۷۷:۱۳۷۹).
۴- ارصاد و تسهیم
ارصاد و تسهیم، از جمله ترفندهای زیباییآفرین معنوی است و درباره آن آمده «ارصاد آن است که شاعر نسق شعر را بر وجهی نهد که بعضی از آن، بر بعضی دلالت کند و چون صاحب طبعی، یک مصراع از آن بشنود، بداند که ما بعد آن چه تواند بود»(قیسرازی،۲۷۷:۱۳۷۳). «اگر چه شگرد ارصاد، ایجاد شعف و شادمانی میکند، اما جنبه آرایشی و فرعی دارد و کم اهمیّت است و رابطهای با تجسّم بخشیدن عواطف شاعر و موسیقی شعر ندارد»(وحیدیان کامیار،۷۹:۱۳۷۹).
در اشعار فیاض لاهیجی، تعداد ۹۶ مورد آرایه ارصاد و تسهیم مشاهده شد که در مجموع ۶۱/۷ درصد از کل روش تناسب را شامل میشود.
ز طرز دیــدن پنهانــت اینچنین پیداسـت که راز دل تو خواهد شد آشکار مرا
(فیاض لاهیجی،۷۴:۱۳۷۳)
شاعر با بهره گرفتن از آرایه ارصاد و تسهیم، اجزای کلام را طوری قرار داده است که خواننده بخش پایانی بیت را حدس بزند.
نغمه روحانی است، زاهد پنبهای در گوش نه بو که بتوانی شنیدن ناله زار مـرا
(همان:۸۳)
زیبایی این بیت در این است که مخاطب با اندک تأمّل و دقت، میتواند مصراع دوم را کشف بکند.
شنیدهایــم که در فکر خونبهاســـت هنـوز هنوز چشم نمالیده است قاتل ما
(همان:۷۲)
بافت شعر و هماهنگی میان لفظ و معنا، به نحوی است که خواننده میتواند مصراع دوم را حدس بزند و در سرودن شعر، سهیم گردد.
اگر پای نگاهت در میان نبود که خواهد کرد به حسن لم یَزل پیوسته عشـــق لایزالـی را
(همان:۷۲)
در جایی دیگر، ساختار بیت به صورتی است که مصراع دوم را بر ذهن و زبان جاری میسازد.
گلرخان بهر زکات گلفشـــانیهای عشــق یک چمن گلهای چاکم در گریبان ریختند۶
(همان:۲۲۲)
نمونه دیگری از آرایه ارصاد و تسهیم است که سبب آرایش کلام فیاض لاهیجی شده است.
۵- جمع
درباره آرایه جمع گفتهاند که «این صنعت چنان است که شخص چند چیز را که دارای حکمی واحد هستند، با هم جمع کند و آنگاه احوال و خصایصی که مخصوص به هر کدام است را تعیین کند»(ناصری و خزائلی،۵۲:۱۳۳۴). «زیبایی ترفند جمع در غرابت است، یعنی رابطه بدیع، چشمگیر و هنری میان چند چیز ایجاد کردن و وحدت بخشیدن به کثرتها و فضای عاطفی ایجاد شده»(وحیدیان کامیار،۸۱:۱۳۷۹).
در دیوان اشعار فیاض لاهیجی ۶۸ مورد آرایه جمع، معادل ۳۹/۵ درصد مشاهده شد.
مــــن و آب و آیینــــه ســــاده دلیــــم حفــــظ ظاهــــر نمیتوانیــــم کرد
(فیاض لاهیجی،۱۶۴:۱۳۷۳)
در این بیت، شاعر متناسب با فضای عاطفی شعر از جمع میان “من”، “آب” و “آیینه”، استفاده میکند که غرابت دارد و چشمگیر است.
من و می هر مجلسی رخسار گلگون داشتیم کآفتاب آنجا چهــره در زر میگرفــــت
(همان:۲۸۸)
جمع میان “من” و “شراب”، هنری و بدیع است و عادی و اتّفاقی نیست و از طرفی، تجسّمبخش عواطف شاعر است.
ماه و ماهی نیز از خیل پرستاران توســـت پادشاه حسنی و داری سپاه از شش جهت
(همان:۲۶۳)
“ماه” و “ماهی”، دو کلمهای است که جمع بستن آن غرابت دارد و فیاض لاهیجی در عین نداشتن هیچگونه رابطهای، آن ها را با هم جمع بسته است.
من به راه وصل پویان روز و شب چون آفتاب شام هجران هر قدم چون سایه از دنبال من۷
(همان:۲۲۲)
در جایی دیگر اجماع دو کلمه “من” و “آفتاب”، هنری و شاعرانه است.
در مواردی ترفند جمع زیباییآفرین نیست. در بیت زیر اجماع دو کلمه “خانه” و “مال” فاقد زیبایی است و میان آن ها رابطه بدیع، چشمگیر و هنری وجود ندارد.
دنیا طلبــان در گــــرو خانـــه و مالنـــد مـا مـال نیندوختــــه و خانـه نداریـــــم۸
(همان:۹۹)
۶- تقسیم
درباره ترفند تقسیم آمده است: «این صنعت چنان است که گوینده در آغاز چند چیز را ذکر کند، سپس چیزهایی را که مناسب هر کدام از آن ها است، به طور مشخّص و معیّن بیاورد»(صادقیان،۱۲۴:۱۳۸۸). «در آرایه تقسیم، زیبایی حاصل از دریافت رابطه میان کلمات وجود ندارد»(وحیدیان کامیار،۸۷:۱۳۷۹).
در دیوان فیاض لاهیجی آرایه تقسیم ۹۰ بار و معادل ۱۳/۷ درصد به کار رفته است.
کس غم چه سان نبیند، کس شاد چون نشیند این را هـــزار مانــع، آن را هـــزار باعـث
(فیاض لاهیجی،۳۴۶:۱۳۷۳)
شاعر با بهره گرفتن از آرایه تقسیم در مصراع دوم، رابطه کلمات را مشخّص کرده است که نیازی به تأمّل و درنگ خواننده ندارد.
تو را در عشق مردن به بود تا زیستن در عقـل که این زنگار دل یابی و آن پرداز جان بینی
(همان:۳۴۷)
در بیتی دیگر، به کارگیری از آرایه تقسیم، میان اجزای کلام نظم و هماهنگی ایجاد کرده است.
تو را لـــذّات عقلــی بهتر از لذّات جسمــانی که این را در تغیّر یابی و آن را جاودان بینی۹
(همان:۳۵۰)
نمونه دیگری از صنعت تقسیم است که سبب نظم، انسجام و هماهنگی میان اجزای کلام در دریافت معنی شده است.
ب- روش غیر منتظره بودن و غافلگیری
برخی بر این باورند که زبان در صورتی ارزش ادبی پیدا میکند که آشناییزدایی شود و غرابت داشته باشد، زیرا زبان خبر، زبانی تکراری، عادی، آشنا و فرسوده است که فقط وسیلهای برای برقراری ارتباط و خبر رسانی است و چون برانگیزنده توجّه نیست، به کار شعر و ادب نمیآید. «آشنایی زدایی، مانند دم مسیحایی، جانی تازه در کالبد زبان مرده خبری میدهد و آن را تازه، پر جاذبه و شگفتانگیز میسازد»(وحیدیان کامیار،۹۳:۱۳۷۹).
دانشمندان ما از قدیم غرابت کلام را ستودهاند. خواجه نصیر طوسی (ف ۶۷۲ه.ق)، غرابت را خیالانگیز و لذّت بخش میداند و معتقد است هر چه تکرار شود، غرابت و لذّت خویش را از دست میدهد و میگوید: «هر چه غریبتر، مستبدعتر، لذیذتر و مخیّلتر و علّت انفعال نفس از آنچه به او رسد، بیشتر بود از آنچه به تدریج رسد یا رسیدنش متوقع باشد و به این سبب بود که مضاحک و نوادر اول بار که استماع افتد لذیذتر باشد که به تکرار اقتضاء از آن نفرت کند»(طوسی،۵۹۰:۱۳۲۶). بنابراین هر چه غریب و بدیع باشد، ذهن را به خود مجذوب میکند و درک و دریافت آن، معمولاً مایه کنجکاوی و اندیشیدن است. جرجانی در اینباره میگوید: «انسان چیزی را که بعد از رنج و جستجو به دست آورده است، بهتر قدر میداند و بیشتر گرامی میشمارد»(جرجانی،۶۱:۱۳۷۴).
زیبایی این گروه از ترفندهای بدیعی در اشعار فیاض لاهیجی شامل: متناقضنما، استثنای منقطع، ذم شبیه به مدح، مدح شبیه به ذم، استتباع، التفات و تجرید است که همگی بر اصل غافلگیری و غیر منتظره بودن استوارند.
۱- متناقضنمایی
یکی از انواع شگردهای غیر منتظره بودن و غافلگیری، آرایه متناقضنمایی یا پارادوکس است. ﻣﺘﻨﺎﻗﺾﻧﻤـﺎ ﻳـﺎ ﭘـﺎرادوﻛﺲ، در اﺻﻄﻼح بلاغت ﻳﻜﻲ از اﻧﻮاع آﺷﻨﺎﻳﻲ زداﻳﻲ و ﺷﮕﺮدﻫﺎی ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ و ﺷﮕﻔﺖاﻧﮕﻴﺰ ادﺑﻲ اﺳﺖ و آن ﻛﻼﻣﻲ اﺳﺖ ﻇﺎﻫﺮاً ﻣﺘﻨﺎﻗﺾ ﺑـﺎ ﺧـﻮد و ﻳﺎ ﻣﻬﻤﻞ که دو اﻣﺮ ﻣﺘﻀﺎد ﻳﺎ ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر را ﺟﻤﻊ ﻛﺮده و ﺑﺎ ﺑﺎورﻫﺎی ﻋﺮﻓﻲ، ﻋﻘﻠﻲ، ﺷﺮﻋﻲ و …. ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر اﺳﺖ(ﭼﻨﺎری،۶۸:۱۳۷۴).
اﻳﻦ ﺗﻨﺎﻗﺾ و ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎری ﭼﻨﺪان ﺷﮕﻔﺖاﻧﮕﻴﺰ اﺳﺖ ﻛﻪ ذﻫﻦ را ﺑﻪ ﻛﻨﺠﻜﺎوی و ﺗﻼش ﺑﺮای درﻳﺎﻓﺖ ﺣﻘﻴﻘﺘﻲ ﻛﻪ در ورای ﻇﺎﻫﺮ ﻣﺘﻨـﺎﻗﺾ اﺳـﺖ، واﻣﻲدارد و از راه ﺗﻔﺴﻴﺮ و ﺗﺄوﻳﻞ ﻣﻲﺗﻮان ﺑﻪ آن ﺣﻘﻴﻘﺖ دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺖ. ﻣﺘﻨﺎﻗﺾﻧﻤﺎ «ﺑﻲﺗﺮدﻳﺪ از ﻋﻮاﻣﻞ ﺑﻼﻏﺖاﻓﺰاﻳﻲ اﺳـﺖ ﻛﻪ ﻣﺎﻳﺔ ﺳﺨﻦ را ﺑـﺎﻻ ﻣـﻲﺑـﺮد و ﮔﻴﺮاﻳـﻲ و دﻟﻨـﺸﻴﻨﻲ و ذوق ﭘـﺬﻳﺮی آن را اﻓﺰوﻧـﻲ ﻣﻲﺑﺨﺸﺪ. پارادوکس، ﺻﻨﻌﺘﻲ ﺣﻼوتﺑﺨﺶ اﺳﺖ و ﺳﺮّ ﺣﻼوت آن ﮔﻮﻳﻲ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻼف ﻋـﺮف و ﻣﻨﻄـﻖ اﺳـﺖ. ﻳﻌﻨـﻲ ﺑـﻪ ﻇـﺎﻫﺮ دو اﻣـﺮ ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر را در ﻣﻮﺿﻮع واﺣﺪ ﺟﻤﻊ ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﻫﻤﻴﻦ ﻣﺎﻳـﺔ ﺟـﺬب ذﻫـﻦ و ﮔـﺮهﺧـﻮردن ﺳﺨﻦ ﺑﺎ ﺿﻤﻴﺮ اﺳﺖ»(راﺳﺘﮕو،۲۹:۱۳۸۴). «پارادوکس از طریق عادتشکنی و مخالفت با منطق، اعجاب ذهن را بر میانگیزد، مانند دو تیغه قیچی است که ذهن معتاد و وابسته به امور عادی را میگزد»(فتوحی،۳۲۹:۱۳۸۵).
آرایه متناقضنما در دیوان فیاض لاهیجی ۹۲ مورد و به میزان ۹۵/۱۹ درصد از مجموع روش غیرمنتظره بودن و غافلگیری آمده است. متناقضنما از جهات مختلف، در شعر فیاض لاهیجی زیباییآفرین است که در زیر به موارد آن پرداخته شده است.
۱- جدید و نو آیین بودن: با بهرهگیری از ترفند متناقضنمایی، زبان عادی و فرسوده، به کلامی شگفتانگیز و غریب بدل میشود و زبان برجستگی مییابد.
ما فلک سوختگان عیش و طرب نشناسیــم عیش ماتم شود آیـــد چو سوی کشـــور ما
(فیاض لاهیجی،۷۳:۱۳۷۳)