در توضیح عبارت در مجمعالبحرین آمده است: «صعب فی نفسه مستصعب الفهم علی الخلق.»[۶۶] پس مستصعب در این عبارت یا مبالغه است یعنی بسیار دشوار و سنگین، یا اینکه به این معناست که علم اهل بیت سنگین و دشوار است و فهم آن نیز برای مردم سخت و دشوار.
۲ـ صعب مستصعب بودن احادیث به این معناست که در میان احادیث اهل بیت مواردی وجود دارد که فهم و درک آنها برای همه میسر نیست به این خاطر به صرف این که مضمون حدیثی برای فردی قابل فهم و هضم نیست، نباید آن را رد کند. در مورد علوم اهل بیت نیز چون اکثر علوم آنها علم لدنّی الهی است که از مبادی خاصی به ایشان رسیده است، فهم و درک و قبول برخی از علوم آنها برای همه ممکن نیست.
۳ـ مسأله صعب مستصعب بودن علم یا حدیث اهل بیت امری مشکک و دارای مراتب و درجات گوناگون است و اینگونه نیست که تمامی علوم اهل بیت صعب مستصعب باشد و برای همه به یک اندازه. در همین روایاتی که در کتاب بصائر نقل شده، در تعدادی از احادیث به طور کلی امکان تحمل و درک و فهم حدیث اهل بیت نفی شده است و تحمل آن به خود اهل بیت اختصاص یافته است.[۶۷] در روایت یازدهم از همین باب چنین آمده است: عن أبی الصامت قال: سمعت ابا عبد الله یقول:
«انّ من حدیثنا مالا یحتمله ملک قرب ولا نبی مرسل ولا عبد مؤمن، قلت: فمن یحتمله؟ قال: نحن نحتمله.[۶۸]»
و در برخی دیگر به طور عام نفی نشده و تحمل و فهم احادیث به افراد خاصی اختصاص یافته است، ملائکه مقرب، انبیاء مرسل و مؤمنان امتحان پس داده، که با «الّا» این افراد از بقیه جدا شدهاند، «لا یحتمله الاّ ملک مقرب او نبیّ مرسل او عبد امتحن الله قلبه للایمان.[۶۹]»
و البته احادیثی از اهل بیت وجود دارد که اگر مردم به آنها اطلاع و آگاهی پیدا کنند از آنها تبعیت میکنند: «فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا»[۷۰]
۴ـ روایات صعب مستصعب بودن احادیث یا علم اهل بیت اختصاص به کتاب بصائر الدرجات نداشته و در اکثر منابع حدیثی شیعی قابل مشاهده است، در کتاب کافی بابی با این عنوان وجود دارد که در دو روایت آن، علم اهل بیت صعب مستصعب خوانده شده است.[۷۱] در کتب شیخ صدوق نیز این روایات نقل شده است.[۷۲]
۵ـ روایات دیگری در کتاب بصائر و سایر منابع وجود دارد که در آنها از «امر اهل بیت» به عنوان «صعب مستصعب» یاد شده است.[۷۳]
۱ / ۲
مبادی علوم اهل بیت در بصائر الدرجات
۱ / ۲ / ۱٫ علم کامل به قرآن کریم
ابواب و روایتهای متعددی در کتاب بصائر الدرجات وجود دارد که همگی درصدد بیان این مطلب هستند که علم کامل به قرآن کریم، انحصاراً در اختیار اهل بیت میباشد و تمامی ظواهر و بواطن قرآن بر اهل بیت آشکار و روشن است و کسی غیر از اهل بیت نمیتواند مدّعی علم به جمیع قرآن شود. آری نبیّ مکرم اسلام که قرآن کریم بر او نازل شده و او مبیّن قرآن و عارف به تفسیر و تأویل و ظاهر و باطن و محکم و متشابه آن است، خاندان طاهرین او نیز این علم تامّ به قرآن کریم را دارند و چون قرآن «تبیانا لکل شی» است و ائمه راسخان در علمند و حتی تأویل متشابهات را نیز میدانند، قهراً از طریق قرآن به همه چیز میتوانند آگاه باشند. در اینجا روایات نقل شده در کتاب را به چند دسته تقسیم کرده و نمونه هایی از آنها را ذکر میکنیم:
دسته اول: روایاتی که صراحت دارند بر این مطلب که ائمه علومشان را از قرآن اخذ کردهاند:
عن عبدالاعلی بن اعین قال: سمعت ابا عبد الله یقول:
«انّی لأعلم ما فی السماء واعلم ما فی الارض واعلم ما فی الجنه واعلم ما فی النّار واعلم ما کان واعلم مایکون، علمت ذلک من کتاب الله، انّ الله تعالی یقول فیه تبیان کلّ شی».[۷۴]
جناب صفار پنج روایت با اسناد متفاوت و مضامین مشابه در این باره نقل کرده است، در کتاب کافی دو روایت با الفاظ نزدیک به حدیث بالا نقل شده است.[۷۵]
دسته دوم: روایاتی که میگویند، ظاهر و باطن قرآن کریم نزد اهل بیت است و آنان به کل کتاب علم و احاطه دارند، به چند نمونه از روایات اشاره میشود:
عن جابر بن الامام الباقر:
«ما یستطیع احد ان یدّعی انّه جمع القرآن کلّه، ظاهره وباطنه غیر الاوصیاء».[۷۶]
عن عبدالاعلی مولی آل سام قال: سمعت ابا عبد الله یقول:
«والله انّی لاعلم کتاب الله من اوّله الی آخره کانّه فی کفّی وفیه خبرالسماء وخبر الارضو…».[۷۷]
یعقوب بن جعفر قال: کنت مع أبی الحسن بمکّه فقال له رجل:
«انّک لتفسّر من کتاب الله مالم تسمع به، فقال ابوالحسن: علینا نزل قبل الناس ولنا فسرّ قبل ان یفسّر فی الناس، فنحن نعرف حلاله وحرامه وناسخه ومنسوخه وسفریه وحضریه وفی ایّ لیله نزلت، کم من آیه وفیمن نزلت وفیما نزلت، فنحن حکماء الله فی ارضه وشهداؤه علی خلقه…».[۷۸]
این دسته از روایات با الفاظ یکسان یا مشابه در کتاب کافی وجود دارد.[۷۹]
دسته سوم: روایاتی که در آنها بیان شده است که، تفسیر و تأویل قرآن به اهل بیت اعطا شده است، جناب صفّار در هفتمین باب از جزء چهارم ۱۰ روایت ذیل عنوان «باب فی الائمه انهم اعطوا تفسیر القرآن الکریم والتاویل» نقل کرده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
عمرو بن مصعب عن أبی عبد الله قال: سمعته یقول:
«انّ من علم ما اوتینا تفسیر القرآن واحکامه».[۸۰]
عن فضیل بن یسار قال: سألت ابا جعفر عن هذه الروایه، ما من القرآن آیه الا ولها ظهر وبطن فقال:
«ظهره تنزیله وبطنه تأویله، منه ما قد مضی ومنه مالم یکن، … وما یعلم تأویله الا الله والراسخون فی العلم، نحن نعلمه».[۸۱]
اولین حدیث در کتاب کافی با سند متفاوت و روایت بعدی در تفسیر عیاشی نقل شده است.[۸۲]
دسته چهارم: روایاتی که در آنها، اهل بیت مصداق } {[۸۳] دانسته شدهاند. مرحوم صفّار در اولین باب از جزء پنجم ۲۱ روایت در این مورد نقل کرده است. در اکثر این روایات ائمه خود را واجد علمالکتاب دانستهاند و برای روشن شدن وسعت و عظمت علمشان، علم اهل بیت را با علم کسی که در آیه شریفه } {[۸۴] واجد علم من الکتاب بود مقایسه کردهاند، او که دارای علم بعضی از کتاب و به تعبیر روایات، دارای قطرهای از دریای علم الکتاب بود و توانست با همین علم اندک از کتاب، تخت بلقیس را در یک چشم برهم زدن به پیشگاه حضرت سلیمان بیاورد، حال اگر کسانی عالم به همه علم کتاب باشد چه خواهد شد، آری مقایسه «من عنده علمالکتاب» با «الذی عنده علم منالکتاب» میتواند مقیاس خوبی برای پی بردن به وسعت دانش صاحبان علمالکتاب باشد. واجدان علمالکتاب احاطه بر تمامی حقایق عالم هستی دارند؛ چرا که این کتاب تبیین کنندۀ هر چیزی است } {[۸۵] و هیچ چیز را در آن فرو نگذاشتهاند } {[۸۶]. این روایات از یک طرف وسعت علم اهل بیت را نشان میدهند و از طرف دیگر، کتاب الهی را به عنوان یکی از مبادی مهم علوم اهل بیت معرفی میکنند، به نمونه هایی از روایات اشاره میشود:
عبد الرحمن بن کثیر الهاشمی عن أبی عبد الله قال:
«قال الذی عنده علم من الکتاب أنا اتیک به قبل أن یرتد الیک طرفک. قال: ففرّج ابو عبد الله بین اصابعه فوضعها علی صدره ثم قال: “والله عندنا علم الکتاب کلّه”».[۸۷]
عن محمّد بن سلیمان عن سدیر:
«دخلت انا وابو بصیر ومیسر علی أبی عبد الله فقلنا له: جعلنا فداک، اسمعناک تقول کذا وکذا فی أمر خادمتک ونحن نعلم انک تعلم علما کثیرا ولأنسبک الی علم الغیب قال. فقال: یا سدیر ماتقرأ القرآن. قال: قلت: قرأناه جعلت فداک، قال: فهل وجدت فیما قرأت من کتاب الله: قال الذی عنده علم من الکتاب انا اتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک: قلت: جعلت فداک قد قرأته قال: فهل عرفت الرجل وعلمت ما کان عنده من علمالکتاب. قلت: فأخبرنی حتی أعلم قال: قدر قطره من المطر الجود فی البحر الاخضر ما یکون ذلک من علم الکتاب. قلت: جعلت فداک ما اقلّ هذا قال: یا سدیر ما اکثره ان لم ینسبه الی العلم الذی اخبرک، یا سدیر، فهل وجدت فیما قرأت من کتاب الله: «قل کفی بالله شهیدا بینی وبینکم ومن عنده علمالکتاب، کلّه قال: واومأبیده الی صدره فقال: علمالکتاب کلّه والله عندنا، ثلاثا».[۸۸]
عن برید بن معاویه قال: قلت لأبی جعفر، «قل کفی بالله شهیدا بینی وبینکم ومن عنده علمالکتاب، قال:
“ایّانا عنی وعلیّ اوّلنا وعلیّ افضلنا وخیرنا بعد النبیّ
”».[۸۹]
دو نکته در مورد این روایات:
۱ـ در برخی از روایات «من عنده علمالکتاب» بر امام علی تطبیق شده است که قطعاً همچنان که در روایت اخیر منقول از امام باقر آمده، آن حضرت افضل ائمه بوده و مصداق اتمّ «من عنده علمالکتاب» بعد از پیامبر
میباشد و با نتایجی که از دیگر روایات گرفته میشود، منافات نداشته و همخوانی دارد.
۲ـ در این که مراد از «علمالکتاب» چیست؟ نظریه های گوناگونی مطرح شده است؛[۹۰] اما نظریه صحیح همچنان که علامه طباطبایی در المیزان اشاره کرده[۹۱]، آن است که مراد از الکتاب، قرآن کریم است. البته در برخی از روایات برخورداری از علمالکتاب به آگاهی از اسم اعظم خدا پیوند زده شده است[۹۲]، که منافاتی با آنچه گفته شده ندارد.
دسته پنجم: روایاتی که دلالت دارند بر اینکه اهل بیت مصداق آیه شریفه } …{[۹۳] هستند، آل محمّد برگزیدگان الهی هستند که قرآن را به ارث بردهاند. نمونهای از روایات را میخوانیم:
الامام الکاظم:
«ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا» فنحن الذین اصطفینا الله فورثنا هذا الذی فیه تبیان کل شیء.[۹۴]
عمار الساباطی عن الامام الصادق:
«ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا» قال: «هم آل محمّد والسابق بالخیرات هو الامام»[۹۵]. این روایات در دیگر منابع معتبر نیز نقل شده است.[۹۶]
دسته ششم: روایاتی که اهل بیت را مصداق «اوتوا العلم» در آیه شریفه } {[۹۷] معرفی میکنند. روایات بیان میکنند که اهل بیت هستند که کتاب الهی و آیات روشنگر آن در سینههای آنان قرار گرفته است. جناب صفّار در باب یازدهم از جزء چهاردهم بصائر، ۱۷ روایت نقل میکند که همگی به این موضوع اشاره دارند:
عن برید بن معاویه عن أبی جعفر قال: قلت له، قول الله: } { قال: «ایّانا عنّی»[۹۸].
عن محمد بن الفضیل قال: سألت ابا الحسن الرضا عن قول الله تعالی: } { قال: «هم الائمه خاصّه»[۹۹].
این روایات در اصول کافی و دیگر منابع معتبر وجود دارد.[۱۰۰]
دسته هفتم: این گروه از روایات میگویند که مراد از «ذکر» در آیات } {[۱۰۱] و } {[۱۰۲] قرآن میباشد و مراد از «أهل»، اهل بیت هستند. گرچه مفهوم آیات وسیع و گسترده است، ولی نمونه کامل و جامع آن اهل بیت هستند که علم تام و کامل به قرآن دارند و به دور از خطا و اشتباه هستند. به چند نمونه از روایات اشاره میشود:
عن الفضیل عن أبی عبد الله فی قول الله تعالی } { قال:
«الذکر القرآن ونحن قومه ونحن المسئولون»[۱۰۳].
عن عبدالحمید بن أبی الدیلم عن أبی عبد الله فی قول الله تعالی: } { قال:
«کتاب الله الذکر واهله آل محمّد الذین امر الله بسئوالهم ولم یؤمروا بسئوال الجهّال وسمّی الله القرآن ذکرا فقال: } {[۱۰۴].[۱۰۵]
هر دو روایت در کتاب کافی نیز نقل شده است.[۱۰۶]
دسته هشتم: روایاتی که بیانگر این مطلب هستند که ائمه هر سخنی که میگویند و هر حکمی که میکنند، همه مأخوذ از قرآن کریم و یا سنت نبی مکرم اسلام است و آنان احاطه کامل به کتاب خدا و سنت پیامبر خدا دارند. جناب صفّار در باب ۱۵ از جزء ششم، این روایات را جمع نموده است:
عن سماعه عن أبی الحسن قال: قلت له: کل شیء تقول به، فی کتاب الله وسنّته، او تقولون برأیکم؟ قال:
«بل کل شیء نقوله فی کتاب الله وسنه نبیّه».[۱۰۷]
همین روایت در کتاب کافی عیناً نقل شده است.[۱۰۸]
از مجموع آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت که اهل بیت در پرتو عنایات ویژه الهی، از ادراکات خاصی برخوردار هستند و با همین قوا بر تمامی ظواهر و بواطن قرآن احاطه دارند و جای تعجب نخواهد داشت اگر گفته شود که اهل بیت بسیاری از علومشان را از کتاب خدا اخذ کردهاند و همچنان که خودشان فرمودهاند، خبر آسمان و زمین و گذشته و آینده را از قرآن برگرفتهاند.[۱۰۹]
۱ / ۲ / ۲٫ آموختن از پیامبر و امام پیشین
در بسیاری از روایات ائمه هدی به این موضوع پرداختهاند که، یکی از منابع عمده علومشان تعالیم پیامبر گرامی اسلام
بوده است که یا به صورت مستقیم و یا بواسطه امام سابق به آنها رسیده است و البته این تعالیم و بهرهگیری از علوم پیامبر اکرم
و امام سابق همواره به صورت عادی نبوده است و چه بسا فراگیری علوم غیبی و استثنایی به نحو ویژه و استثنایی بوده است که ما از حقیقت آن اطلاعی نداریم. جناب صفّار در کتاب بصائر الدرجات در ضمن ۱۲ باب و بیش از ۱۲۰ روایت به این موضوع پرداخته است. در بسیاری از روایات به علمآموزی و دانشاندوزی امیرمؤمنان در محضر پیامبر اکرم
اشاره شده و به ابواب مختلفی از علوم که از سوی نبی گرامی بر امام علی گشوده شده، پرداخته شده است.
برخی از روایات گویای این حقیقت هستند که پیامبر
تمامی علوم و دانشهای خود را به امام علی تعلیم داده و آن حضرت واجد تمامی علوم پیامبر
میباشد:
صفار در چند باب و عناوینی مختلف به این روایات اشاره کرده است از جمله: «باب فی امیرالمؤمنین، انّ النبیّ
علمه العلم کلّه وشارکه فی العلم ولم یشارکه فی النبوه[۱۱۰]» یا «انّ علیّا علم کما انزل علی رسول الله فی لیل او نهار[۱۱۱]»، «فی الابواب التی علم رسول الله
امیرالمؤمنین»[۱۱۲]، «باب رسول الله
جعل میراث العلم الی علیّ عند وفاته[۱۱۳]»، «باب فیه الکلمه التی علم رسول الله
امیرالمؤمنین»[۱۱۴]، «باب فیه ذکر الحدیث الذی علم رسول الله علیّا (صلوات الله علیهما)»[۱۱۵]. به عنوان نمونه به برخی از روایات اشاره میشود:
عن سماعه بن مهران عن أبی عبد الله قال:
انّ الله علّم رسوله الحلال والحرام والتأویل وعلّم رسول الله
علمه کلّه علیّا.[۱۱۶]
عن محمّد الحلبی عن أبی عبد الله قال:
کان علیّ یعلم کلّ ما یعلم رسول الله
ولم یعلّم الله رسوله شیئا الا وقد علّمه رسول الله
امیرالمؤمنین.[۱۱۷]
عن عبد الله بن بکیر الهجری عن أبی جعفر قال:
«انّ علیّ بن أبی طالب کان هبه الله لمحمّد
، ورث علم الاوصیاء وعلم ما کان قلبه، امّا ان محمد
قد ورث علم ما کان قبله من الانبیاء والاوصیاء والمرسلین».[۱۱۸]
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.