نکته اول نظام ها و سیستمهای طبقه بندی کتابخانه های پیچیده است .در حال حاضر سیستم های غالب در روش های کتابداری سیستم کنگره است .
نکته دوم شیوه جستجوی کتاب یا منبع مورد نیاز در کتابخانه است .برای این کار معمولا کتابخانه ها ، برگه دان ها یا کارت های ویژه ای در اختیار دارند که به سه شکل تنظیم شده است :
۱) بر اساس عنوان کتاب ۲) بر اساس موضوع ۳) بر اساس نام مولف
-همچنین این اطلاعات در رایانه های کتابخانه ها ذخیره سازی شده که مراجعان می توانند آن ها را بازیابی کنند .نکته سوم اینکه هر کتابخانه آیین نامه و مقررات خاصی دارد و محقق باید با مفاد این آیین نامه که معمولا” یا دیواری یا جعبه ی اعلانات نصب شده یا نزدیک کتابدار است آشنا شود و مطابق آن به عضویت کتابخانه درآید یا از آن بهره برداری کند .
نکته چهارم اینکه کتابخانه و کتابداران معمولا هدفهای خاص کتابداری را بیشتر تعقیب می کنند و کمتر حاضرند به افراد غیر عضو خدمات کتابداری ارائه نمایند . از این رو محقق بهتر است در صورت امکان به عضویت کتابخوانی مورد نظر درآید .
-نکته پنجم اینکه کتابخانه ها علاوه بر تامین کتاب ،سرویس ها و خدمات جانبی نیز ارائه می دهند و محققان می توانند از آنها بهره برداری کنند .
نکته ششم اینکه محقق ملزم به رعایت آداب و ضوابط حاکم بر کتابخانه است . رعایت سکوت،آرامش فضا ،عدم جابجایی کتابها ، وعدم انتقال کتاب های روی میز به کتابخانه و نزد آن برای محقق امری ضروری است .
نکته هفتم اینکه در کتابخانه ها به طور کلی دو منبع وجود دارد :اول ،منابعی که به امانت داده می شود و محقق می تواند مطابق مقررات کتابخانه که آن ها را به امانت ببرد .دوم ، منابعی که به امانت داده نمی شود و محقق صرفا” مجاز است در محل کتابخانه از آن ها استفاده کند .
نکته هشتم اینکه کتاب ها از حیث دسترسی محقق به منابع به سه دسته تقسیم می شوند :
اول کتابخانه های باز که در آنها محقق می تواند آزادانه بین قفسه ها رفت آمد کرده و کتاب ها را مورد وارسی قرار دهد و کتاب مورد نظرخود را انتخاب نماید . .
دوم کتابخانه های بسته که درآنها محقق امکان دسترسی به منابع را به طور مستقیم ندارد و باید کلیه تقاضاهای خود را به کتاب دار تحویل دهد.
سوم کتابخانه های نیمه باز که در آن ها بخشی از منابع مستقیما در دسترس محقق قرار دارد .( بخش جراید ، مرجع و … ) وبخشی دیگردر اختیار کتابداران است ( حافظ نیاء ، ۱۳۸۹ : ۱۶۹ – ۱۶۵ ).
۳-۳. ابزار سنجش و گردآوری اطلاعات
در تعریف ابزار اندازه گیری می توان گفت : “ابزاراندازه گیری و مقیاس ها وسایلی هستند که محقق به کمک آنها قادر است اطلاعات مورد نیاز تحقیق خود را گردآوری و ثبت نماید . “
فیش : برگه ای است که محقق در مسیر مطالعات خود”تمام یا بخشی از متنی از متنی از موضوع تحقیقات به صورت کامل یا خلاصه نوشته یا ترجمه یا …. روی آن ثبت نموده یا الصاق می کند . ” ( همان ۱۴۹ -۱۴۶ )
ابزارهایی که محققان علوم انسانی برای گردآوری اطلاعات تاکنون توانستهاند ابداع نمایند عبارت است از: پرسشنامه، کارت مصاحبه، کارت مشاهده، آزمون، فیش، فرمها و نظاریر آنها. این ابزارها متناسب با نوع تحقیق و روش کار آن برگزیده و طراحی میشود.
فصل چهارم
معرفی اثر
۴-۱٫اوضاع اقتصادی قرن پنجم
عکس مرتبط با اقتصاد
از دیگر دستاوردهای این قرن،شکوفایی انجمن های صنفی است،دیده شده که وجود انجمن های صنفی در همه شهرها حس می گرید،نقشی که این انجمن ها در تقابل و یا توافق با دولت ها بازی می کنند،سبب می گردد که در اوج شکوفای تجدید حیات علمی و ادبی کشور ،یعنی در قرن چهارم هجری قمری،این انجمن ها گسترش یافته و سازماندهی گردند.هزاران نفر از مردمان شهری و روستایی در صنعت و پیشه ها به کار گرفته می شوند،تشکل افزارمندان و صنعتگران بر اساس حرف اغاز می گرددو فعالیت های اصناف دامنه های وسیع میابد. اما این گستردگی و شکوفایی با آنچه در اروپا ی هم عصر آن در جریان است کاملا متفاوت می باشد.مهم ترین تفاوت و بارزترین آن نقشی است که دولت،در مفهومی که به کرات از آن سخن رفته است،بازی می کند،دولت علاوه بر آنکه بر همه ی ابزار و وسایل تولید مالکیت دارد،خود به سازماندهی صنوف نیز می پردازد.به همین دلیل است که تعدادی بی شمار از مردمان شهری و روستایی در صنعت و پیشه ها به کار گرفته می شوند، این امر علاوه بر آنکه از وحدت اجتماعی کار نشان دارد،اولین تفاوت بین انجمن های صنفی شهر در این دوره با گیلدها یا انجمن های حرفه ای شهر قرون وسطابی را آشکار می سازد.انجمن های حرفه ای شهر قرون وسطایی اروپا در شهر حیات میابند و در چارچوب قوانین شهر معنا می یابند؛حیطه عمل آنها نیز تنها در درون دیوارهای شهر است که مفهوم دارد،. این انجمن ها برای دفاع از منافع اقتصادی اعضا تشکیل شده و در محدوده ای بس وسیع خود مختاری می بودند.گیلدها با احراز جنبه ها ی قانونی برای منافع صنفی و یا با مبارزات سیاسی و اقتصادی دعاوی خویش را تامین و تثبیت می نمودند و در برابر تحمیلات و فشارهای حکومت شهر و یا عامل خارجی مقاومت می کردند ،با خود مختاری کامل در قلمرو فعالیت های خود ،اختیار و مسئولیت می دانستند ،اعضای خویش را تعیین می کردند ،رهبران خویش را انتخاب می نمودند و اموال مشترک و جمعی را اداره می کردند این انجمن ها به طور عمده در پس کسب منافع اقتصادی و حمایت از آن بودند و در تقابل کامل با پیشه وران روستای قرار داشتند و عمدتا” در حکومت شهرها نقشی نداشتند ، حال آنکه انجمن های صنفی در شهر به گونه ای سازمان داده شدند که تحت سلطه و سیطره شدید سازمان های غیر صنفی و به عبارتی مشخص تر و دولت قرار داشتند . فعالیتهای سیاسی ، اقتصادی ، مالی و اخلاقی این انجمن ها تحت نظارت دولت و در محدوده های مشخصی انجام می گردید . در شهر نظارت انجمن ها بر صنوف هرگز جنبه ی عینی نیافته و اصولا” خارج از دایره ی فعالیت انجمن ها قرار می گیرد . از همان آغاز تشکیل و به خصوص در قرن چهارم هجری نظارت اصلی بر امور صنفی و صنوف بر عهده دیوان حسبت و محتسب گذاشته می شود و بدین ترتیب اصناف از استقلال کامل بی بهره می گردند . نظارت شدید بر امور اصناف نه به معنای قابل تفکیک هستند . دولت خود بزرگترین پیشه ور و صنعتگراست و کارگزاران دولت عملا” در امور بازرگانی و صنعتی نیز مشغول به فعالیت هستند ، تاکیدی کامل بر وحدت اجتماعی کار و مانعی عمده بر سر راه تشکیل طبقات اجتماعی به معنای قرون وسطایی آن در اروپا مبانی شرعی و مذهبی به گونه ای وسیع با منافع اقتصادی دولت وفق داده می شود و دیوان حسبت بارجوع به احکام شرعی و تفسیر آن سلطه ی خود را بر همه ی امور صنفی و صنوف می گستراند ، هم از این روست که بر خلاف قرون وسطی در اروپا که انجمن های صنفی فقط صنعتگران و بازرگانان را شامل می گردد ، در شهر از همان آغاز تشکیل ، این انجمن ها همه ی حِرَف و پیشه ها را شامل می گردند ، منابع بی شماری به جا مانده از این روزگاران ، مثل های بسیاری از صنوف متفاوت حتی صنف رقاصان ، گدایان و … را به دست می دهند .
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
به همین دلیل است که این دوره به عنوان یکی از مقاطع مهم و با معنای شهر گر این ، شهر نشینی و شهرسازی کشور محسوب می گردد . در این عصر است که شهرهای بزرگی چون ری ، نیشابور ، طوس و … نام خود را در تاریخ ثبت می کنند و از دیدگاه زندگی شهری تعداد و دیگر شهرهای بزرگ بین النهرین به رقابت می پردازند . ( حبیبی ، ۱۳۹۰ ۶۹- ۷۰ -۷۱ )
ترکان که در آن اواخر تشکیل حکومت هایی داده بودند ، در این زمان ، دستگاه خلافت عباسی می باست حافظ منافع حکومتی خود از سویی و حافظ منافع اسلام از سوی دیگر ، در سرزمین های شرقی باشد ، که با بغداد ، مرکز خلافت ، فاصله ای بسیار داشت ، و این بُعد مسافت ، سبب اختلافات و گرفتاری هایی برای آنان بود . بدین جهت به خصوص در قرون اولیه خلافت ، بیهق – سبزوار چون دوران باستان ، محل عبور و مرور سپاهیان اینک سلمانی بوده که پادگان هایی در آن جا مستقر کرده ، محل تهیه آذوقه برای خود و علوفه برای اسبانشان بوده است . یکی از مراکز که در این دوره اهمیت داشته ، دیه کهن آباد واقع در ناحیه ای است که لوسی خوانده می شد . (( لوسی )) به لحجه بیهقیان به معنی روباه است . در زمان طاهریان ، اولین حکومت ایران پس از حمله ی اعراب با برگزیده شدن نیشابور به پایتختی ، سبزوار به طور اخص و بیهق به طور اعم اهمیت خود را همچنان حفظ کرد . بازار سبزوار رونق بیش از پیش گرفته ، ابنیه و آثارش تعدد بیشتری یافته بود ، آن مقدار که به قول (( تاریخ بیهقی )) : (( هنوز اخلال آن عمارت باقی است )) به جای مسجد جامع قدیم که احتمالا” مسجد شادان بود و در ابتدای ورود مسلمانان بنا گردیده ، و اینک رو به ویرانی نهاده بود ، در همین سالها بود که مسجدی جدیدی ساخته شد مسجدش از جهت هنرمندی در ساخت ، معروف گردید . بدین ترتیب طاهریان گذشته از نیشابور پایتخت در بخشی مهم از خراسان و از جمله بیهق سعی در تجدید حیات فرهنگ گذشته ، رونق اقتصادی ، آبادانی و تعمیر بناها و آثار نمودند .
در دوره ی غزنویان (۳۸۱ تا ۴۲۱ هجری ) پایتخت به غزنِه یا غزنین منتقل شد ، بیهق اهمیت خود را همچنان حفظ کرد ، در حالی که مصائبی را نیز از سر گذرانید . از جمله جنگ های جانشینی پس از سلطان محمود ، که دو فرزند وی مسعود و محمد را رویاروی هم قرار داد . در این گیر و دار ، مسعود که خود را سلطان خوانده بود ، با سپاهی فراوان راهی نیشابور شد ، و به سال ۴۲۹ هجری در سبزوار فرود آمد . در این شهر نبردهای خونینی در گرفت ; به خصوص در بازار آن ; که بازار صدمات فراوان دید . نتیجه ی این نبرد ، قتل و غارت بسیار بود . سرانجام پس از پیروزی مسعود و بازگشت وی به نیشابور ، فرستاده ی خلیفه القادر بالله به بیهق آمد تا از آن جا به نیشابور نزد مسعود رود و (( خلقت و فرمان )) حکومت را به وی بسپارد ( یاحقی ، ۱۳۷۴ : ۸۲ )
در آن زمان صنایع نقش عمده ای در حیات سیاسی دولت بازی کرده و به سرعت در پی کسب قدرت سیاسی بر آمد . به همین دلیل و با رجوع به سنت های کهن ، اصناف از همان آغاز تحت نظارت شدید دولت و حکومت قرار می گیرد و فعالیت های سیاسی و اقتصادی و مالی و سازمانی نها در محدوده های مشخصی تعیین می گردد . نظارت بر اسور اصناف بر عهده ی دیوان حسبت گذاشته می شود و بدین ترتیب اصناف از استقلال کامل بی بهره می گردند . ( حبیبی ، ۱۳۹۰ : ۶۲)
۴-۲٫اوضاع سیاسی قرن پنجم :
دوره ای را که ما به بررسی آن می پردازیم پر از اضطراب و درگیری است با سقوط حکومت سلسله غزنویان درخراسان وانقراض سلسله های ایرانی نژاد در عراق و فارس وکرمان وگرگان وطبرستان شروع شد و با تسلط قبایل وغلامان ترک بر ایران وتشکیل سلسله هایی از بزرگان قبایل بزرگ وکوچک زرد پوست وغلامان و سرداران ترک در سرزمین های خاور میانه وخاورنزدیک همراه شد . که با تسلط حکومت های ترک در ایران آنان را از فکر و اندیشه تسکیل دولت بزرگ واستقلال آنان دور و به اطاعت از هر قوم چه وحشی وچه متمدن چه غلام وچه شاهزاده وحتی آماده برای پذیرش قومی خون آشام وحشی چون مغولان تبدیل کرد.
این دوران مقارن با حمله ی پیا پی اقوام خوارزم بر سرزمین های ماوراء النهر وخراسان وقتل وغارت وتسلط مغولان به مدت طولانی در این سر زمین منتهی گردید.
تشکیل حکومت های ترک که اول بار در غزنه صورت گرفت در تاریخ ما معروف است به سلسله غزنویان . قدرت وتوسعه ی حکومت سلسله ی غزنوی در پایان قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم یعنی در دوران پادشاهی ناصر الدین سبکتکین وپسرش محمودوپسرمحمود مسعود بود و این دوره ی قدرت با شکست مسعود در سال ۴۳۱ وقتل او در سال ۴۳۲ به پایان رسید وخراسان وخوارزم وگرگان و ری و اصفهان از چنگ ترکان غزنوی بیرون رفت ودوره ی دوم حکومت غزنوی از این سال (۴۳۲)آغاز شد وتا سال ۵۸۳ یعنی یکصد وپنجاه سال دیگر در افغانستان امروزی ومتصرفات دولت غزنوی درهندوستان ادامه یافت وطبعا در طول این زمان متمادی تدریجا راه ضعف پیمود ودر این میان یکی از حکومت های تابع غزنوی که در ناحیه ی غور ( نواهی شمال هرات ) مستقر بود قدرت یافت و آنرا در سال ۵۸۳ منقرض نمود .
دوره دوم حکومت غزنوی اگر چه از حیث تاثیر آن در سرنوشت سیاسی ایران بی ارزش است لیکن برای اشاعه ی زبان فارسی خالی از اهمیت نیست زیرا اولا ادامه آن حکومت در هند باعث شد که زبان فارسی در آن دیار ریشه بدواند و توسعه حاصل کند,ثانیابیشتر پادشاهان اخیر غزنوی بر سیرت نیاکان خود شاعران و نویسندگان پارسی گوی را مورد تشویق قرار میداده و در دربار خود جمع می کردند به نحوی که در دوره ی مورد مطالعه ما,غزنین یکی از مهمترین مراکز زبان وادب پارسی بوده و مقام شایسته ی توجهی میان سایر مراکز ادبی ایران داشته است .(صفا ج۱۳۸۷,۱: ۲۲۸-۲۲۹)
با توجه به مطالب گفته شده تسلط ترکان و تشکیل حکومت آنهابه همین جا ختم نمی شود .
اولین قبایل زرد پوست آسیای مرکزی که در قلمرو ایرانیان به تشکیل حکومت اقدام کردند سلسله ی آل افراسیاب بودند که در ماوراءالنهر جانشین حکومت تمام ایرانی سامانی گردیدند.که در چند شهر تشکیل حکومت کردند وبعدها به اسلام روی آوردند وبامسلمانان ماوراءالنهرارتباط برقرار نمودند در همیبن سالها بود که محمودغزنوی متصرفات سامانی در خراسان و خوارزم راتصرف وبه پیشروی خود در ایران افزود واز آن طرف آل افراسیاب دیگر نتوانست متصرفات خود را زیادکند و فقط باج گذار سلجوقیان و خوارزمشاهیان باقی ماند تا اینکه سلطان محمد خوارزمشاه بساط حکومت آنان را بر چید و برانداخت
.«با آنکه آل افراسیاب را در سرنوشت سیاسی ایران قرن پنجم و ششم موثر نبود,لیکن اهمیت آنان در تاریخ ادب فارسی بسیار است زیرا خانان این سلسله شاعران پارسی گوی را سخت گرامی میداشتند,وصلت های گران و تشریفهای شگرف به آنان می بخشیدند .
گروهی از آنان خود شاعر پارسی گوی شدند,و عده ی زیادی از گویندگان را هم چون ظهیری سمرقندی,سوزنی,رضی الدین نیشابوری,شمس طبسی و…ونظایر آنان در سایه رعایت نگاهداشت خود داشتند ودر زیر چتر دولتشان آثار متعددی در نظم ونثر پارسی پدیدآمد.به نحوی که آل افراسیاب اگر چه از اصل ترکان چگلی بودند ولی جانشینان شایسته ای برای سامانیان شدند و در نشر فرهنگ ایران در آسیای مرکزی تاثیر عظیم گذاشتند .دومین دسته بزرگ از قبایل زرد پوست که فرمانروایی ایران نصیب آنان شد در اواخر عمر ابوالفضل بیهقی,ترکمانان سلجوقی هستند اینان هم مانند آل افراسیاب نگهبانان کوشایی برای فرهنگ ایران از کار در آمدند و موجب نشر زبان و ادب فارسی در قسمت پهناوری از آسیا گردیدند.سلجوقیان ازمیان دسته بزرگی از طوایف )ترکمانان)برخاستند که در اواخر عهد سامانی با قبول اسلام به ماوراءالنهر آمده ودر ناحیه ی جند سکونت یافته و سپس در حوادث آخر دوره ی سامانی و آغاز عهد آل افراسیاب شرکت جسته بودند .
شعبه ای از این طایفه که با اجازه ی سلطان محمود به خراسان مهاجرت کرده بودند در عهد سلطان مسعود به مخالفت با غزنویان بر خاستند و سر انجام درسال ۴۲۹قسمت بزرگی از خراسان راتصرف کرده خطبه به نام طغرل بیک خواندند ودرسال ۴۳۱سلطان مسعود را در نزدیکی مرو به سختی شکست دادند . فتوحات ترکمانان سلجوقی از این پس به سرعتی حیرت انگیز ادامه یافت چنانکه در سال ۴۴۷ بغداد را تسخیر نمودندوسپس تاسواحل مدیترانه وسرحدات دولت روم شرقی از جانبی و مرزهای دولت فاطمی از جانب دیگرپیش رفتند. تشکیلات کشوری واداری ودرباری انان ازهر حیث برمبانی رسوم وآداب وفرهنگ ایرانی استوار کردند وبا قدرت نظامی ترکمنان تازه نفس یک حکومت وسیع ونیرومند ایرانی ساختند چنان که خود این ترکمنان به زودی ایرانی شدند ونگهبان جدی ادب وفرهنگ ایرانی وناشر بزرگ زبان فارسی در آسیا گردیدند .» (همان :(۲۳۰-۲۳۱)
۴-۳٫وضع زبان و ادب فارسی در قرن پنجم :
در این دوره ی صد ساله (دوره ی دوم نثر فارسی)، انقلاباتی که نسبت به دوره ی پیشین موجب تغییر سبک و تجدید روشی در نثر و نظم باشد پدید نیامد، جز آن که به سبب برچیده شدن بساط سامانیان و تقسیم خراسان و ماوراالنهر میان خانان ترک (ترکان سمرقندی) و ملوک غزنین (غزنویان) خریداران علم و ادب به ویژه دوست داران زبان فارسی کم شد و آن کوششی که در بخارا در ایجاد تمدن تازه ی زبان فارسی و فرهنگ نو و ادبیات دری داشت در توقف ماند و شاید کار شعر در عصر محمود رونق گرفته باشد، ولی کار نثر بی رونق شد، زیرا هنوز کتابی که به نثر فارسی در اوایل این سده بزرای ملوک غزنه یا سمرقند نوشته شده باشد به دست ما نیامده است. در شعر هم جر مدایح محمود و آن چه به کار ترویج سیاست می خورد، شیوه ی دیگری اتخاذ نمی شد و به یقین می دانیم که اگر تشویق قبلی امیران توس و ولیان سیمجوری خراسان نمی بود فردوسی از بیست سال پیش (یعنی از عهد سامانیان) به سرودن شاهنامه دست نزده بود، امروز از داشتن آن کتاب هم محروم بودیم، زیرا دیدیم که خود آن گوینده ی یزرگ از نبودن ممیزی بصیر در دربار غزنین چه گونه می نالد و نیز دیدیم که چه گونه آن شاعر از یافتن صله و جایزه ای که انتظار آن را داشت و چشم امید به غزنین دوخته بود، محروم ماند.(صفا،۲۸۵:۱۳۸۵)
به دلیل موجود نبودن باعث و انگیزه ای تازه در تاریخ و احیای آثار ملی، سبک نثر در این دوره تغییر عمده ای نیافت و اگر چیزی در گوشه و کنار پدید آمد به همان سبک و شیوه ی دیرینه نوشته می شد. مانند کتاب های ناصرحسرو علوی که در نیمه دوم سده ی پنجم تالیف یافته است و با شیوه ی نثر سامانیان برابر است. همچنین دو رساله ای که از شهمردان بن ابی الخیر در دست است به سبک قدیم نوشته شده است و تاریخ سیستان و تاریخ گردیزی و اسکندرنامه نیز دارای سبک کهنه است و کتاب های متصوفه که در پایان شرح دوره ی نخست به آن ها اشاره شد، با وجود آزادی که این طایفه در هر کار برای خود در پیش گرفته و اصطلاحات نو وضع کرده بودند .
در این دوره چند کتاب به سبکی خاص پدید آمده و از نظر سبک و شیوه استقلالی دارند که جای بحث و مطالعه دارند و اتفاقا شیوه ی نثر این کتاب ها پس از طی شدن سده ی پنجم نیز به تدریج فراموش شده و بلافاصله سبک نثر دگرگون شده و نثر فنی پدید آمده است. از جمله ی این کتاب ها یکی نوشته های ابونصر مشکان، دوم تاریخ بیهقی، سوم سیرالملوک حواجه نظام الملک و چهارمی قابوس نامه ی عمصرالمعالی کاوس است .(صفا، ۱۳۷۳ : ۱۸۶)
زبان عربی پس از استقرار دین اسلام در جزیره العرب وارد ایران شد و از همان آغاز پیدایی خود در زبان و ادبیات فارسی تاثیر نمود. لیکن در دوره ی نخست، یعنی دوره ی سامانیان، به دلیل دوری خراسان از مرکز عرب و توجه و اعتنای ویژه ی پادشاهان و امیران محلی به ترویج زبان فارسی دری و از همه مهم تر مانوس بودن نویسندگان و ادیبان به شیوه ی قدیم تر که پیش از اسلام رایج بود، زبان عربی در نثر دری اثر آشکار و نمایانی نبخشید
در عصر غزنویان ارتباط خراسان با بغداد بیش تر شد و نفوذ بغداد به سبب برچیده شدن دولت سامانیان و ترک تازی دو دولت غیر ایرانی (غزنویان و خانیه ی ماوراالنهر) در مملکت توران و خراسان شدید گشت، زیرا پادشاهان ترک به دلیل رقابت با یکدیگر دست به جلب نظر خلیفه ی عرب می زدند و با پوزش و پیشکش و فرستادگان خود نظر لطف و رضایت او را به سوی خود و خانواده ی پادشاهی تازه ی خویش جلب می کردند
این روابط طبعا موجب توجه زیادتری به ادبیات عرب شد. دیوان رسایل محمود که در آغاز کار به دست ابوالعباس فضل بن احمد اسفراینی به فارسی می گذشت، سپس به دست احمدبن حسن به عربی برگشت و ادیبان عربی دان در دیوان و حوزه ی وزارت تقرب یافتند و سپری شدن نیم قرن موجب آن شد که اثر زبان عربی در فارسی نمایان تر و آشکارتر گردد.
محمود غزنوی بی شک مانند یعقوب لیث به زبان عربی رغبتی نداشته و با آن زبان آشنا نبوده است، ولی پسران او محمد و مسعود به تصریح بیهقی با ادبیات عرب آشنا بوده اند و بزرگ زادگان آنان به خواندن “سبعه معلقه” مشغول بوده اند و مدایحی که ابوبکر قهستانی پیشکار و استاد و ندیم امیر ابواحمد محمد به عربی در مدح او گفته است در کتاب “دمیه القصر ” نوشته ی باخرزی دیده می شود و بیهقی نیز داستانی آورده است که در آن نشان می دهد که این پادشاه حوان به تقلید از خلفا و امیران عرب در مجلس بزم به شنیدن گفته ها و موسیقی عربی رغبت داشته است. (تاریخ بیهقی، چاپ کلکته،)
پیدا شدن دولت سلجوقی نیز بر توجه پادشاهان و وزرای خراسان به بغداد و تظاهر های دینی و ترغیب و تشویق ادیبان و عالمان عرب زبان افزود و امیران ترک با آن که از فضل و ادب عاری بودند، از سویی به ترویج دین اسلام کوشیدند و از سوی دیگر به نشر علوم عربی و تشویق طلاب پرداختند و در نتیجه ی این کار، زبان عربی بیش تر از هر وقت رایج گردید و بازار شعوبیان به کلی کاسد گشت و ادیبان ضد شعوبی در نشر کتاب های لغت عربی و صرف و نحو آن زبان جدیت کردند که یکی از آن طایفه علامه جار الله زمخشری است که خود در “مقدمه ی نحو ” بدین معنی اشاره کرده است.
۴-۴٫شرح احوال بیهقی :
خواجه ابو الفضل محمد بن حسین بیهقی دبیر فاضل و مشهور در بار غزنویان کتابی در شرح تاریخ آل سبکتگین از آغاز دولت آن خاندان تا اوایل سلطنت ابراهیم بن مسعود داشت که اکنون قسمتی از آن در دست وبه تاریخ بیهقی مشهور است .(صفا ،۵۱۶:۱۳۸۷) او دبیر سلطان محمود بود به نیا بت ابو نصر بن مشکان ودبیر سلطان محمد بن محمود بود و دبیری سلطان مسعود آنگاه دبیر سلطان مودود پس از آن دبیر سلطان فرخزاد خانواده ی بیهقی دودمانی نژادبوده و پدرش حسین از خواجه گان به شمار می آمد وبا بزرگان عصر نشست وبرخاست داشت از آغاز زندگی بیهقی آگاهی چندانی نداریم پژوهندگان می گویند در نیشابور به دانش آموزی پرداخت و چون به روزگار نوجوانی رسید در دیوان رسالت با سمت شاگردی به دبیری پرداخت بونصر مشکان استاد بیهقی به شاگرد شایسته ی خود به دیده عنایت نگریست وبیهقی در پرتو تهذیب وتربیت نوزده ساله ی استاد آداب نویسندگی را به کمال آموخت وسر آمد همه ی دبیران دیوان رسا لت شد وتا آن جا پیش رفت که نامه های حضرت خلیفه وخانان ترکستان وملوک اطراف را از روی نسخت یا پیش نویس بو نصر تحریر و بیاض وبه عبارت دیگر پاکنویس می کرد بیهقی علاوه بر دیگر فضیلت ها خطی نیکو نیز داشته وخط ریز ونازک را هم
خوب می نوشته است ) خطیب رهبر پیشگفتار: یازدهم ودوازدهم(
ابو الفضل بیهقی در سال ۳۸۵ در قریه ی حارث آباد بیهق ولادت یافت وبعد از کسب فضایل درنیشابور به دیوان رسا لت محمودی راه جست ودر خدمت خواجه بو نصر مشکان به کار پرداخت و همچنان که گفتیم درخدمت دیگر سلاطین غزنوی به سر می برد تا در زمان عزالدوله عبد الرشید که در سا ل ۴۴۰ سلطنت یافته بود چندی صاحب دیوانی افشا کرد لیکن به تهمت حاسدان معزول و مبحوس شد . در سال ۴۴۴که
طغرل کافر نعمت بر عبدالرشید خروج کرد و او راکشت “بسیاری از خادمان درگاه رادر قلاع محبوس ساخت و ازآن جمله بیهقی را از حبس سلطان و یا به قولی از حبس قاضی غزنین بیرون آورد و به زندان قلعه فرستاد .
بیهقی بعد از رهایی از زندان باقی عمر را در انزوا به سر برد تادر سال ۴۷۰هجری به
درود حیات گفت.
مهمترین اثر بیهقی تاریخ مشهور او است که در شرح سلطنت آل سبکتکین نوشته شده بود و به سی مجلد بالغ می شد و در آن از تشکیل دولت غزنوی تا اوایل ایام سلطان ابراهیم بن مسعود سخن رفته بود و اکنون قسمتی از آن درباره ی سلطنت مسعود بن محمود غزنوی و تاریخ خوارزم از زوال دولت آل مامون و افتادن آن ولایت به دست سلطان محمود و حکومت آلتونتاش حاجب تاریخ بیهق کتابی دیگر به نام ))زینت الکتاب ((در آداب کتابت به ابوالفضل بیهقی نسبت داده است که اکنون در دست نیست .
در یکی از مجموعه های خطی کتابخانه ملک چند ورق مشتمل بر شرح پاره یی ازلغات
است که به ابوالفضل بیهقی نسبت داده می شود .
تاریخ بیهقی یکی از امهات کتب تاریخ و ادب فارسی است .اهمیت تاریخی این کتاب تنها در آن نیست که قسمتی از مهمترین حوادث سیاسی دوره ی غزنوی در آن نگارش یافته بلکه بیشتر از باب روش کار مولف و اتقان و صحت مطالب و دقت بیهقی در نقل حوادث و استفاده ی وی از مدارکی است که مقام درباری او در اختیارش نهاده بود .بیهقی در تالیف کتاب خود فقط به ذکر حوادث سیاسی و درباری و دقت در نقل آنها نظر نداشت بلکه کتاب او از جهت دیگری هم مهم است و آن ذکر بسیاری از رسوم و عادات و آداب زمانه است که به مناسبت آورده و نیزآوردن اطلاعات ذی قیمتی درباره شعرا و نویسندگان واشاره به بسی از وقایع وحوادث تاریخی که مربوط به دوره ی غزنویان نیست و نویسنده به مناسبت به آنها اشاره کرده است بنابراین تاریخ بیهقی یکی ازماخذ مهم برای تحقیق درباره ی مسائل تاریخی و ادبی و اجتماعی زمان او و ازسنه ی مقدم بر اوست و اگر همه ی اجزاء آن در دست می بود ممکن بود مارا ازمراجعه به بسیاری کتب دیگر مستغنی سازد ویااطلاعات گرانبهایی را که اکنون فاقد آن هستیم در اختیار ما نهد.سبک نگارش بیهقی نیز نسبت به پیشینیان او تازگی دارد و نمونه خوبی از بهترین روش ترسل فارسی و آثار منشیان درباری درقرن پنجم هجری است اطناب و استشهاد و تمثیل ودقت در توصیف و قبول تاثرات بسیار از ادب عربی وبه کاربردن لغات عربی به میزان بیشتری از آنچا تا اوایل قرن پنجم معمول بوده از اختصاصات نثر بیهقی در این کتاب است.(صفا،۵۱۸٫۵۱۷:۱۳۸۷)
۴-۵٫سبک و نثر تاریخ بیهقی :
سبک بیهقی در نثر را تقلیدی از سبک استادش بونصر مُشکان میدانند که بنا بر جبر زمانه چیزی بین زبان ساده و مرسل که تا قرن چهارم در خراسان رایج بود و شیوهٔ دارای حشو اطناب و صنعتپردازانهای و سرشار از استشهاد و تمثیل است که در عراق رایج بود و با نفوذ ادبیات عربی ناچار بر سبک اول غلبه کرد. این سبک نگارش را بینابین مینامند. این را هم باید در نظر داشت که بیهقی از آنجا که در خدمت پادشاهان غزنوی بود نمیتوانست به صراحت بد کار آنان را بگوید و ناگزیر به ایهام و ابهام در سخن بود.
محمد تقی بهار در کتاب سبک شناسی مشخصات نثر مشکان و بیهقی را این طور برمیشمارد:
اطناب: در مقابل ایجاز که از مشخصه های دورهٔ اول نثر فارسی است، و نه به معنی استفاده از متردفات که در این نثر دیده نمیشود.
توصیف: وقایع با بهره گرفتن از الفاظ و اصطلاحات تازه و جملههای پیدرپی به شیوهای صحنه پردازانه و شاعرانه وصف میشوند.
استشهاد و تمثیل: استفاده از اشعار و نوشتههای دیگران در متن که تقلیدی از نثر فنی عرب است و در متون قبلی دیده نمیشود.
تقلید از نثر عربی: استفاده از لغات عربی، کلمات منون (تنویندار)، تغییر ساختار جمله و استفاده از قیدها به سبک عربی محال باشد چیزی نبشتن که به ناراست ماند
حذف افعال و یا قسمتی از جمله به قرینه: افعال تکراری، بار آخر آورده میشوند و در دفعات قبل به قرینه حذف میشوند.
شیوهٔ جدید در استعمال افعال: استفاده از وجه اخباری استمراری به جای وجه التزامی؛ آوردن فعل ماضی به جای مضارع برای تأکید؛ استفاده از مصدر مرخم.
جمع بستن ضمایرو صفات
استفاده از لغات و امثال و عبارات فارسی
استعمال لغات عربی(بهار،۱۷۰:۱۳۸۶)
۴-۶٫محتوا ودرون مایه کتاب :
شخصیت : بعضی رمان ها یک شخصیت محوری دارند وبعضی ، دارای شخصیت های متعدد هستند . تاریخ بیهقی از نوع دوم است . درست است که زمان ومکان وشخصیت ها تاریخی اند ، اما بیهقی آفریننده است وشخصیت های پویا و کارساز می سازد این شخصیت ها به نوعی ترجمان احساسات وعواطف جامعه
خویش اند.
شخصیت اصلی او امیر مسعود است ، درکنار او شخصیت های فرعی مثبت
(احمد بن حسن میمندی) و منفی (بوسهل زوزنی) و….. حضور دارند.